سياست هاي ضدفلسطيني اسرائيل و حمايت هاي دولت آمريكا با انتقاد بسياري از كشورهاي اروپايي و حتي خود آمريكايي ها روبه رو شده است. اكنون، در ميان مردم آمريكا احساسي در حال رشد است كه واشنگتن ديگر توسط آمريكايي ها اداره نمي شود بلكه صهيونيست ها گردانندگان آن هستند و اين امر ناخرسندي آمريكايي ها را به دنبال دارد
ترجمه از: حميده پشتوان
اشاره: مراد ويلفرد هوفمن، بين سالهاي ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۴ سفير آلمان در الجزاير و مراكش و پيش از آن، سرپرست اطلاعات ناتو در بروكسل بوده است. او در سال ۱۹۸۰ به اسلام گرويد. وي فارغ التحصيل يونيون كالج نيويورك است و درجه كارشناسي ارشد خود را در رشته حقوق در مونيخ و دكتراي خود را از دانشگاه هاروارد اخذ كرد. اولين كتاب او در زمينه اسلام، يادداشت هاي يك آلماني مسلمان (۱۹۹۰) نام داشت. دومين كتاب هوفمن با عنوان «جايگزين» اعتراضاتي را در آلمان برانگيخت و چپ گرايان به او لقب بنيادگرا دادند. در اين گفت وگو، دكتر هوفمن ديدگاه هاي خود را درباره زمينه هاي مشكل آفرين تفاوت ها و شباهت هاي غرب و شرق، پس از يازده سپتامبر، بيان مي كند. او سعي دارد با نماياندن تفاوت هاي موجود ميان جوامع غربي، چالش ها و فرصت هاي اسلام و مسلمانان را در اين جوامع آشكار سازد.
* به نظر شما، مي توان وقايع يازده سپتامبر را نقطه عطف و آغاز دوراني جديد بدانيم؟ و آيا برنامه اسلامي مناسبي با توجه به ذهنيت غرب وجود دارد كه بتوانيم به كمك آن با پيامدهاي چنين حوادثي رويارو شويم؟
- من گمان نمي كنم كه حادثه يازده سپتامبر واقعاً چنين تغيير عظيمي بوده باشد. براي ذهنيت غرب، اين واقعه به اندازه بندر Pearl مهم بود. ما، در آلمان هم چنين حوادث تاريخي (بزرگي) داريم، نظير پايان جنگ جهاني دوم كه فاجعه اي عظيم بود. ژاپني ها هم حوادثي نظير بمباران اتمي داشتند. اما، با وجود همه اينها پس از مدت زماني، دنيا به حال عادي خود بازمي گردد و فرجام يازده سپتامبر همين گونه خواهد بود: روزي مهم در كتابهاي تاريخ، اما دنيا به وضعيت عادي خود بازخواهد گشت و از آنجا كه اسلام مدنظر است، در طولاني مدت، يازده سپتامبر مزيتي براي اسلام بوده است، چرا كه مردم، بيشتر از هميشه به دنبال اطلاعاتي درباره اسلام هستند. تمام كتابهاي اسلامي در مدت ۱۴ روز به فروش رفت. در آلمان، ترجمه اي از قرآن كه من آن را ويرايش كرده ام، در عرض يك سال ۰۰۰ ۴۰ نسخه به فروش رسيد. اين نشان مي دهد كه در بلندمدت اثر چنين شوكي مي تواند به شناخت بيشتري از اسلام تبديل شود و اگر ما از اين حالت هيستريك (عصبي) كنوني خارج شويم، شاهد توجه بيشتري به اسلام خواهيم بود.
* حوادث ياد شده حداقل بر مسلمانان تأثيرات جدي داشته است. اين تأثيرات را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- البته من هم با اين تأثيرات زندگي مي كنم و مورد سوءظن واقع مي شوم. حتي اگر به قانون وفادار باشيد هم به عنوان يك تروريست بالقوه مورد ظن هستيد. وقتي به آمريكا سفر كنيد، به گونه اي با شما رفتار مي شود كه قبلاً [قبل از واقعه ۱۱ سپتامبر] سابقه نداشته است؛ بايد براي تحويل گرفتن چمدانتان ساعت ها در صف انتظار بمانيد و مسلماً يك مظنون هستيد. اما مسلمانان آمريكايي خود را دوباره تحكيم بخشيدند. پس از يازده سپتامبر اولين همايش سراسري مسلمانان را در آمريكا برپا كردند، يعني همايش معروف ISNA (انجمن مسلمانان [اسلامي] آمريكاي شمالي).
آنها اين همايش را براي نخستين بار در واشنگتن برگزار كردند تا نظر خود را بيان كنند و ۴۲۰۰ مسلمان براي شركت در اين همايش به واشنگتن آمدند كه بيشتر آنها جوان و بسياري از اين جوانان، زناني محجبه بودند. پاسخ مسلمانان اين بود؛ جنگ نه، بلكه ايستادگي براي آنچه كه به آن اعتقاد داريم و قاطع (داراي اعتماد به نفس) باشيم نه اين كه حالت دفاعي به خود بگيريم.
* برنامه اسلامي و دستاوردهاي آن را در برابر غرب چگونه مي بينيد؟
- دعوت به اسلام، نمي تواند متمركز باشد. دعوت مؤثر تنها مي تواند به صورت عملي اجرا شود، زيرا اگر كسي از اسلام با لهجه اي بيگانه صحبت كند، به اين معني است كه با آن به عنوان چيزي بيگانه رفتار شده است نه چيزي كه جهاني است. علاوه بر آن، شما به عنوان كسي كه مردم را به اسلام دعوت مي كنيد بايد بدانيد مردم چگونه مي انديشند، يعني همانگونه كه آنها تحصيل كرده اند، تحصيل كنيد تا مشكلاتشان را درك كنيد: بايد تاريخ مردم را بدانيد، زيرا آنها حافظه مشتركي دارند. تنها زماني مي توانيم دعوت كننده اي مؤثر باشيم كه اين چيزها را بدانيم. به عنوان مثال، ما غالباً كتابهاي اسلامي را از هند و پاكستان تهيه مي كنيم. زبان انگليسي اين كتابها اشكال دارد، كيفيت كاغذها نامطلوب است، صحافي آنها خوب نيست و اشكالات چاپي فراواني دارد. همين ها به تنهايي كيفيت كتاب را پايين مي آورد. مردم حتي رغبت نمي كنند كه به آنها دست بزنند. مردم به كتاب با كيفيت خوب، كاغذ، صحافي و چاپ عالي عادت كرده اند و چنين اشكالاتي ارزش كتاب را پايين مي آورد. در حالي كه اگر اين گونه نبود، كتابها ارزش خواندن را داشتند. اين قضيه مسأله اي فرهنگي است.
* نداهايي از هر سو به گوش مي رسد كه مسلمانان را به از سرگيري گفت وگو و برنامه ها دعوت مي كنند، نظر شما در اين باره چيست؟
- مسلمانان هر نسل جديدي بايد دوباره به اسلام بازگردند. شما نمي توانيد دين را به ارث ببريد. گوته، شاعر آلماني اين را به خوبي شرح مي دهد: «تو بايد ميراث خود را به دست آوري تا بر آن فرمان براني.» يعني هر نسل جديدي بايد دوباره به قرآن و سنت مراجعه كند تا آن (دين) را با سابقه زمينه هاي مشكل آفرين خود مطابق سازد.
* برخي بر اين عقيده اند كه دستاوردها، تفكر روشنفكري و قوانين اسلامي، تاكنون، تقابل مؤثري با بشريت و در سطح گسترده تر، با دنيا نداشته است. نظر شما به عنوان يك روشنفكر مسلمان غربي چيست؟
- من كاملاً با اين گفته موافقم، مشكل اينجاست كه دنياي اسلام متناظر با شرق شناسي در غرب گسترش نيافته است. در غرب، متخصصين اسلامي اي وجود دارند كه خيلي چيزها درباره اسلام مي دانند؛ عربي، فارسي و يا تركي مي دانند. اين حداقل چيزي است كه آنها بايد بياموزند تا بتوانند اسلام را از درون بشناسند. اما در دنياي اسلام چيزي نظير غرب شناسي وجود ندارد.
عده كمي از مردم مسلمان به زبان بيگانه (غربي) مسلطند؛ به علاوه اين كه بايد تاريخ غرب، فلسفه غرب و مسيحيت با تمام جزئياتش را بدانند. اين بخشي از وظيفه است. من با يك پا در غرب و با پاي ديگر در شرق ايستاده ام و هر دوي آنها را آنقدر خوب درك مي كنم كه مي توانم هر يك را براي ديگري شرح دهم. وقتي در دنياي اسلام هستم، غرب را تشريح مي كنم و وقتي كه در غرب هستم، اسلام را توضيح مي دهم.
* آيا در عرصه مسائل بين المللي مربوط به انسانيت جاي اسلام خالي نيست مثلاً در حركت بين المللي ضد جهاني شدن؟ چه بايد بكنيم تا اين وضعيت را بهبود بخشيم؟
- به نظر من، موضوع فلسطين مسأله اي محوري در اين رابطه است. اين يك واقعيت است كه سياست هاي ضدفلسطيني اسرائيل و حمايت هاي دولت آمريكا با انتقاد بسياري از كشورهاي اروپايي و حتي خود آمريكايي ها روبه رو شده است. اكنون، در ميان مردم آمريكا احساسي در حال رشد است كه واشنگتن ديگر توسط آمريكايي ها اداره نمي شود بلكه صهيونيست ها گردانندگان آن هستند و اين امر ناخرسندي آمريكايي ها را به دنبال دارد. از اين رو، تعداد افرادي كه مخالف سياست هاي بوش در قبال اسرائيل هستند روبه افزايش است.
آنچه در چچن، كشمير، الجزاير، پاكستان و شوراي امنيت مي گذرد با قوانين تبعيض آميز در ارتباط است. راه حل هاي سازمان ملل براي مسأله اسرائيل هرگز اجرا نمي شود، اما راه حل هاي همين سازمان درباره كشورهاي مسلمان سريعاً اعمال مي شود و به همين دليل در يكي از كتابهايم، فصلي را با عنوان «انسانهاي موبور چشم آبي و حقوق بشر» آورده ام؛ يعني رعايت حقوق بشر مخصوص انسان هاي موبور و چشم آبي است.
دنياي اسلام در اكثر مسائل غايب است. براي نمونه در بوسني چه كسي نهايتاً در مورد بوسني و كوزوو به نفع مسلمانان دخالت كرد؟ اين غرب بود نه دنياي اسلام. چرا؟ چرا نمي توانيم خودمان با هم وارد عمل شويم؟ به نظر من در درجه اول، به اين دليل است كه استعمار، دنياي اسلام را به ملت ها تقسيم كرده است و اين ملت ها به شكل ملت هاي مستقل رفتار مي كنند نه به صورت يك امت. هر ملت پرچمي دارد و رهبري و اين بسيار غم انگيز است. از اين رو اگر مردم مسلمان براي خود اهميت قائل بودند، مي توانستند با هم وارد عمل شوند، اين دولت ها هستند كه اجازه چنين كاري را نمي دهند.
* بسياري تصور مي كنند كه مسلمانان در غرب به دستاوردهاي متفكران شرقي و قوانيني كه در شرق وضع شده متكي هستند. چرا چنين است و به نظر شما چه زماني شاهد فقه مستقل اسلامي و خرد و فرهنگ اسلامي محصول غرب هستيم؟
- من فرض شما را قبول ندارم. زندگي روشنفكرانه اسلامي در غرب خيلي بيشتر از شرق است. كتابهايي كه به زبان انگليسي درباره اسلام نوشته شده اند بسيار بيشتر از كتابهاي عربي هستند. مراكز بسيار فعالي وابسته به سازمان تفكر (انديشه) اسلامي در واشنگتن داريم كه زير نظر طه الواني از الازهر اداره مي شود. در لس آنجلس نيز مركزي وجود دارد كه با نظر فصيح عثمان از الازهر اداره مي شود. در لندن هم زكي بداوي از الازهر، مركزي را اداره مي كند. من هم نقد كتاب مي نويسم. هر ساله بر ۲۰ كتاب نقد مي نويسم؛ يعني براي نقد كتب اسلامي براي مسلمانان، حدود ۴۰۰۰۰ صفحه كتاب مي خوانم. اين كتابها در ماركفيلد انگلستان به چاپ مي رسند، جايي كه يك مؤسسه بسيار فعال اسلامي وجود دارد. از آنجا كه متفكران مسلمان در غرب مي توانند بدون سانسور بنويسند محصولات آنها براي پيشرفت اسلام دردنياي اسلام حايز اهميت است. به گمان من مسلمانان آمريكايي و اروپايي، رهبران احياي روشنفكري اسلامي در شرق خواهند بود.
* اما در عين حال ما بر اين باوريم كه غرب هنوز از نظر فكري و عقلي به شرق وابسته است. حتي آنهايي را كه شما نام برديد، الواني، بداوي، فصيح عثمان، همگي در شرق پرورش يافته اند و در آنجا زندگي كرده اند. به علاوه شوراي فتوا و تحقيق اروپا(ECFR) هنوز توسط القرادوي و مولوي اداره مي شود. با اين حال آيا شالوده خرد و تفكر اسلامي غرب، در غرب شكل مي گيرد؟
- من فكر مي كنم بله، واقعا حتي اين سه نفري كه شما هم بسيار متأثر از حضورشان در غرب هستيد، اين امر پيامدهاي مطلوبي براي طرز تفكر و رويكردشان دارد.
* آينده مسلمانان را در غرب، بويژه پس از وقايع تأسف بار يازده سپتامبر چگونه مي بينيد؟
- براي پاسخ به اين سؤال ضروري است كه غرب را به دو بخش تقسيم كنيم: بخشي كه اساساً بي دينند و كليساي مسيحي در آنجا نقش چنداني ندارد و بخش ديگر، كشورهايي كه هنوز مردمانشان مذهبي هستند. اين دو گروه با هم تفاوت دارند. مثلا آمريكا را در نظر بگيريد، آمريكا كشوري مذهبي است. شما نمي توانيد رئيس جمهور اين كشور باشيد ولي به كليسا نرويد. در اروپا برعكس است. صدراعظم آلمان رسماً ادعا مي كند كه بي دين است و اكثر روشنفكران اروپا از قشر بي دين ها هستند. براي مسلمانان، برقراري ارتباط با معتقدان آسانتر از بي اعتقادان است. عامل دوم اين است كه بايد ديد اكثريت مسلمانان را [در هر كشور] چه كساني تشكيل مي دهند. در آلمان ترك ها، در فرانسه شمال آفريقايي ها، در انگلستان هندي ها و پاكستاني ها هستند. اين امر تفاوتي در هر كشور ايجاد مي كند. مثلاً ترك ها به آلمان آمدند بدون آن كه آلماني بدانند، در حالي كه آفريقايي ها قبل از ورود به فرانسه، فرانسوي مي دانستند، يا هندي ها و پاكستاني ها، قبل از مهاجرت به انگلستان، انگليسي مي دانستند. به اين ترتيب آنها امتياز بيشتري داشتند.
شمال آفريقايي تبارها هم با فرانسه احساس نزديكي كردند چون پناهندگان سياسي بودند و نمي خواستند به كشورشان بازگردند، اما ترك ها به دلايل اقتصادي به آلمان آمدند و مي خواهند روزي به كشور خود بازگردند. به اين ترتيب وضعيت [مهاجران] هر كشور متفاوت است. در واقع همگي براي كار به اين كشورها مهاجرت كردند، كارگراني ساده، بنابراين از نظر اجتماعي از صفر شروع كردند و هنوز هم مي توانيد اين را ببينيد. مسلمانان آمريكا، براي تحصيل از سراسر دنياي اسلام به اين كشور وارد شدندو همگي دكتر، مهندس، وكيل و ... هستند. نتيجه اين كه مسلمانان آمريكا در بالاترين جايگاه علمي در ميان قشر تحصيل كرده اين كشور قرار دارند، حتي بالاتر از يهوديان.
* شما از خدمت دولتي بازنشسته شده ايد، آيا خاطراتتان را مي نويسيد؟ چه كار جديدي در دست داريد؟ كتاب خاصي مي نويسيد؟
- من ۷۲ سال دارم و تاكنون ۱۰ كتاب درباره اسلام نوشته ام. گمان مي كنم كه اين كافي باشد. يادداشت ها و خاطراتم را مي توانيد در كتاب سفر به مكه بيابيد. من مقالات زيادي براي«[دفتر]مطالعات اسلامي» در اسلام آباد، مجله آمريكايي مطالعات اجتماعي اسلامي در واشنگتن و نشريه Encounters در انگلستان و نيز در روزنامه اي آلماني- اسلامي مي نويسم. ما در آلمان روزنامه اي اسلامي داريم.