سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۳۷
زندگي
Front Page

فرصتي براي خنده با چغندر يا بي چغندر
004029.jpg
فاطمه مشهدي رستم
زير ذره بين
اصلاً چه معني دارد كه اهل و عيال انسان، همين طور بي كار و بي ملاحظه، چهار زانو و دو زانو و يك زانو، بنشينند كنار سفره ۷ سوت و چشم هاي بادامي شان را كه داراي نگاهي بس نافذ و خشمگين است، با يك نخ و سوزن نامرئي، وصله بزنند به جيب اين بنده خدايي كه يكه و تنها، در گوشه اي كز كرده، و چه بسا، مخفي شده!
اي... اي... اي... شب عيد است و يار، شرمنده. پوزش! اهل و عيال از من چغندر پخته مي خواهند! اما...
نشستم و دل به اقيانوس منجمد شمالي تفكر سپردم! غرق، غرق، غرق، غرق در تفكرجات! چرا؟ براي اين كه بيابم از اين راه بروم يا از آن راه! چون كه به هيچ وجه، با چغندر و بي چغندر، خام يا پخته، نمي توانستم به آنچه كه اهل و عيال از اينجانب تقاضا مي نمايند، دسترسي داشته باشم! پس لاجرم و مجبور! مي بايد خود مباركم را در عالم تفكرجات، غرق مي نمودم تا راه به در بردن جيب مباركم را از شر و آفت چغندر خواهي خرج و مخارج كه تازه، آن هم بيشتر به خاطر ديگران بود، بيابم!
الغرض! بعد از مدتي تفكرجات اجباري بود كه بي اختيار مانند نيوتن عزيز و بزرگوار كه استفاده از سيب را در همه جاي ما، مد كرد (راستي، مد انار هم آيا از نيوتن جان است؟!) از ته حنجره و از آن وسط- وسط هاي زبان كوچكه فرياد برآورم كه: آي... آي... آي... يافتم... يافتم!...
آري كاشف از درخت افتادن سيب، به من آموخت كه بهترين راه ممكن براي اين امر؛ پژوهش و تحقيق، در باب در رفتن از زيربار چنين قضيه اي مي باشد!
خلاصه، اينطوري بود كه براي يافتن راهي مناسب و براي خالي كردن شانه هاي لنگه به لنگه ام، از زير بار تهيه انواع چغندر و اصولاً حرص و جوش مربوط به آن، نخست، به ميمنت و مباركي به يك آهنگري مراجعه نمودم و ۷ دست كفش و لباس آهني، به اقساط طويل المدت، فراهم كردم. سپس به سراغ پژوهش و تحقيق رفتم تا وقتي در ابتداي راه به ۷ عزيز رسيدم، بتوانم براي گذر از آن (كه البته واضح و مبرهن است منظور و غرض، سفره ۷ سوت سال تحويل است) و همين طور پي آمدهاي ناشي از اين ۷ سوت نازنين، به حل و فصل، و واضح تر و مبرهن تر، ماست مالي امور بپردازم!
القصه، در پايان اين كشف جالب، به نتايج ارزنده و غيرقابل پيش بيني رسيدم كه بسيار- بسيار- بسيار، و اصلاً اندازه تمام بسيارهاي دنيا، كارآ و مفيد و با ثمر بود. به نحوي كه موجب شد نوك دماغ مباركم كه خيلي خجالتي است و هميشه در حال شمردن گل هاي قالي و بقيه چيزهاي روي زمين، از «جيز» شدن در امان و مصون باقي بماند. (البته منظور از «جيز» سوختگي صددرصد است كه در فرهنگ لغت زبان شيرين فارسي، كه ملاحظه مي فرماييد آن را به طور جدي پاس مي دارم به آن دماغ سوخته مي گويند!)
به هرحال دوستان عزيزم، بيش از اين مصدع اوقات شريف شما، به خاطر راهي كه يافته ام، نمي شوم! چرا كه نمي خواهم اين ايام «ميمون» را برايتان يك جور ديگر نمايم. لذا به همين علت، مي روم سر اصل مطلب تا نتيجه مطلوب پژوهش و تحقيق يا همان رفع و رجوع، يا گوشتان را بياوريد نزديك تر، «ماست مالي» را كه در ۸ بند گنجانده ام، خدمتتان عرض و بدون هيچ گونه چشمداشتي، آموزش دهم! اما با تمام اين كه توقعي ندارم، بالاخره تعليم و راهنمايي، حق الزحمه اي دارد ديگر، لطفاً آن را فراموش نفرماييد كه شب عيد است و براي سفره ۷ سوت و پي آمدهاي بعدي آن خرج داريم!
***
۱- براي اهل و عيال، و مابقي متعلقات اين وري وآن وري، تا مي شد و مي توانستم، هي وعده دادم و هي وعده دادم! آخر مگر همينطوري الكي است كه اين همه آدم قد و نيم قد، چشمشان را فقط و فقط بدوزند به يك نفر و هي بدآموزي كنند و بگويند: «كفش، جوراب، كيف، كاپشن، لباس، سنجد، سمنو، سركه، ميوه، آجيل، شيريني، باقلوا، عيدي و...»
۲- اصلاً چه معني دارد كه اهل و عيال انسان، همين طور بي كار و بي ملاحظه، چهار زانو و دو زانو و يك زانو، بنشينند كنار سفره ۷ سوت و چشم هاي بادامي شان را كه داراي نگاهي بس نافذ و خشمگين است، با يك نخ و سوزن نامرئي، وصله بزنند به جيب اين بنده خدايي كه يكه و تنها، در گوشه اي كز كرده، و چه بسا، مخفي شده! تا هرچه كمتر به چشم ۷-۸ جفت چشم همانند صاعقه، بيايد! بله، به همين غرض! اهل و عيال را تشويق كرديم از سر ما دست بردارند و مشغول درست نمودن كاردستي شوند تا با يك تير، ۲ نشان بزنيم! اولي آن بود كه آنها را سركار بگذاريم و ديگر نشان، آن بود كه ثابت كنيم وصف العيش مي تواند نصف العيش بشود! كه گفتيد يعني چه؟! و ما فرموديم يعني آن كه هنر برتر از گوهر آمد پديد! مشغول شويد تا بگوييم...
۳- يك مقوا- يك چسب- يك قيچي فراهم نموديم. مقواها را چند قسمت كرديم. چسب را برداشتيم و روي آنها ماليديم. بعد روي يكي، پسته هاي غيرخندان! روي يك فندق هاي بدون درز! روي آن يكي نخودچي هاي جوجودار! وروي آن ديگري تخمه هايي كه بوي «نا» مي دادند، چسبانديم. سفت و سخت. بادام هم چشم هاي خودشان بود! خوب، اين شد آجيل. شيك و مرتب و منظم و آماده! از براي مقواي ديگر، شيريني تدارك ديديم. ايضاً! باقلوا و شكلات و سوهان عسلي را هم البته همينطور! در پايان كاردستي ها را به اضافه قاب منبت كاري شده اي كه در آن به افتخار بازنشستگي نائل آمده بودم، به طرز باشكوهي روي ميز چيديم تا چنانچه ميسر شد به عنوان نمايشگاه نيز از آنها استفاده كنيم كه شايد اين خود موجب عبرت يا منبع درآمدي باشد براي ۱۳ روز و كسي چه مي داند، شايد هميشه!
۴- به اهل و عيال، طي يك دستور صادره، ابلاغ فرموديم كه از تكه پارچه هايي كه دارند چند دست لباس چهل تكه كه مد روز است براي خودشان بدوزند و بعد يك مجسمه برازنده، كه به گوريل انگوري جان شباهت داشته باشد، تهيه كنند تا از ايشان به عنوان اولين جانداري كه در منزل، براي خوشامدگويي و عيدمباركي، حضور به هم رسانيده اند، استفاده كنيم! البته اين تفكر و طريق ابتكاري، محاسن خيلي بسيار زيادي مي تواند داشته باشد! گوشتان را بياوريد جلو، تا عرض كنم! او باعث ترس ميهمانان نوروزي مي شود! ترس غالب شده جلو خنده و اشتها را گرفته و آن را كور مي كند! بخشي از مبحث روانشناسي فردي هم يعني همين!
۵- عيدي دادن رسم نيكويي است! به اهل و عيال سفارش اكيد نمودم دست چند جعبه كوچك و بزرگ خالي، اما كادو شده را، به همراه چند اسكناس آب نديده! بگذارند در دست مجسمه برازنده و مبارك گوريل انگوري جان تا طرف متقاضي عيدي بداند با چه طرف است و از كه توقع عيدي دارد!
۶- نشاني مكاني را كه ميوه هاي گچي دارد،  به اهل و عيال دادم تا مقادير معتنابهي از اين نوع ميوه ها را تهيه و روي ميز، قرار دهند! ضمناً توصيه فرمودم موزهايش را در دسترس دوستدار موز بگذارند تا چنانچه ميهمان خاطي، قصد رفتن به بيراهه را داشت، متوجه شود رقيب انگور- انگوري شدن ممكن نبود!
۷- طي يك نطق مشتي! در حضور اهل و عيال، يادآور شدم چون بر طبق قواعد كهن ايران باستان، ديگران قاعدتاً مي بايد به روي خوش انسان به سراي او، دخول نمايند، نه از براي ميز و سفره گشاده اش! پس بدانيم و آگاه باشيم كه تمامي اين تفكرجات بديع و ارزنده، كه چغندر الهام بخش آن بود، از براي آنست كه لااقل امسال، همگي فرياد زنيم، يافتيم... يافتيم!... دقايقي را كه مي توان در حضور متعلقات اين وري و آن وري، به خوشي و مزاح و قلقلك ماهيچه ها و عضلات رخسار مباركمان بگذرانيم! باشد كه اين قلقلك ماهيچه اي و عضله اي! خود مدرك مستند و زنده اي گردد از براي آنچه كه مدت زماني است فرصت اش را از دست داده ايم! فرصتي كه شايد از يادآوري علامت و نشان سال ۱۳۸۳، كه نمي دانم از متعلقات اين وري يا آن وري وجود نازنين گوريل انگوري جان است، باشد! فرصتي براي خنده! حتي اگر اين فرصت، فقط «ادا و اطوار» از خنده و خنديدن و خندانيدن باشد! توجه داشته باشيم كه فرصت ياد شده، افتخاري است كه به آن نائل مي آييم!
۸- اي... اي... اي... اهل و عيال. ميهمانان نازنين. متعلقات اين وري و آن وري، يافتم... يافتم... بخشي از روانشناسي فردي يعني اين! بدانيد و آگاه باشيد كه تلقين حتي از نوع زوركي آن، خود، نوعي باور است! باوري كه مي تواند يافتن فرصت، از براي خنديدن و شاد زيستن باشد! با چغندريابي چغندر!

عيدانه ايراني
004026.jpg

حسينعلي مكوندي
اين نكته اي آفتابي است كه هر جامعه، ملت، امت يا طايفه اي برحسب فرهنگ و شرايط تاريخي و اقليمي خود آئين ها و جشن هايي دارد و كلاً  مي توان گفت اين نوع جشن ها به چند دسته تقسيم مي شوند مانند جشن هاي كهن و اساطيري، جشن هاي ملي و تاريخي، جشن ها و اعياد ديني و مذهبي، جشن هاي فصلي و دهقاني، جشن هاي سياسي و بالاخره جشن هاي خصوصي و خانوادگي و اين جشن ها به تناسب موضوع، منطقه و خصوصيات فرهنگي هر قوم و ملتي با رسوم و آئين  يكسان برگزار نمي شود و تفاوت هايي دارند. در اين ميان خاستگاه اصلي عيد نوروز يا جشن نوزايي طبيعت و آفرينش ايران است و از سده ها و هزاره هاي پيش بوجود آمده و در گستره وسيعي از شهرهاي دور و نزديك ايران و بلكه منطقه رواج و دوام يافته است. آئين دلنشين نوروز مجموعه اي از رسوم و آئين هاست كه از اسفند ماه شروع مي شود وتا رسم سيزده بدر كه در روز سيزده فروردين هر سال انجام مي شود ادامه دارد. گرچه همه قسمت هاي آئين نوروز جالب و جذاب است اما در اين نوشتار قصد آن است كه تنها به رسم خوشايند عيدانه ايراني بپردازيم. درباره پيدايش اين رسم گفته اند جمشيد كه باني جشن نوروز است در اين روز نيشكر را در كشور ايران يافت.
او دستور داد تا آب اين ني را بيرون آوردند و از آن شكر ساختند. از آن روز مردم به جهت تبرك در نوروز براي يكديگر شكر هديه مي فرستادند و در منابع تحقيق آمده است هديه دادن يا فرستادن در ايام نوروز كاملاً  رواج داشته و رسم ملوك خراسان چنين بوده است كه در اين موسم به سپاهيان خود لباس بهاري و تابستاني هديه مي دادند، به هر حال اين رسم چنان مقبول و مورد توجه بود كه در دوره عباسي مردم و خليفه ميان خود هديه نوروزي رد و بدل مي كردند. مثلاً  از جانب خليفه بين مردم اشياء ساخته شده از عنبر مثلاً  طرح گلسرخي توزيع مي شد، شاهان ساساني نيز به سرداران در اين ايام شاد لباسي هاي بهاري و تابستاني خلعت مي دادند و خلفاي فاطمي پوشاك و خوراكي بين مردم در چنين روزهايي تقسيم مي كردند. در دوره قاجار هم به رسم عيدانه بسيار اهميت مي دادند.
در دوره ناصري، شاه پس از تحويل سال به تمام گروهها شامل شاهزادگان، رؤساي لشكري، مستوفيان، سفيران، اهل قلم و شمشير، زنان اندرون و خادمان كيسه هاي شاهي سكه هاي طلا و نقره عيدي مي داد. معيرالممالك درباره عيدانه سفيراني كه تازه به ايران وارد شده بودند مي نويسد: اسبي عالي نژاد با رشمه اي زرين عيدانه داده مي شد يا در جمع ارباب شمشير و قلم منشي الممالك با دو تن ديگر سيني هاي طلايي پر از شاهي سپيد و مسكوك زر را دور مي گردانيدند. باز در وصف عيدي دادن ناصرالدين شاه به خادمان و كنيزكان اندرون نوشته اند:
شاه مشرف به حوضي كم عرض و پر طول پاي بالاخانه پشت ميزي قرار مي گرفت و دو سيني بزرگ پر از مسكوك نقره و كيسه هاي شاهي برابرش مي نهادند. خدمه اندرون از خرد و كلان اطراف حوض گرد مي آمدند. شاه مشت مشت پولها را در ميان آنها مي پاشيد. كنيزكان براي ربودن مسكوك در هم ريخته و ولوله اي برپا و فريادها به آسمان بلند مي شد، آن گاه شاه كيسه هاي شاهي سپيد را برداشته در حوض پرتاب مي كرد. خدمتكاران با جامه هاي نو از پي كيسه ها خود را در آب افكنده. در اين جريان كنيزكان سياه چالاكي و مهارتي شگفت از خود بروز مي دادند و هر يك چند كيسه مي ربودند گاه كار به زد و خورد و كشمكش هم مي كشيد... به هر حال جدا از آنچه رفت در مجموعه آئين خوش  نوروز رسم عيدانه يا به تعبير ساده تر عيدي دادن و گرفتن رسمي جذاب و خوشاينديست.
روش معمول عيدي دادن خانواده ها چنين است كه پدر يا پدربزرگ خانواده مبلغي پول به تناسب امكانات خود لاي صفحات قرآن مي گذارد، بعد از آن كه مراسم تحويل سال به پايان رسيد اين مبالغ برابر رسم عيدي بين كودكان و اعضاي خانواده تقسيم مي كند و نوروز را به آنها تبريك مي گويد.
در سالهاي پيش به كودكان در ايام نوروز تخم مرغ رنگين، سازدهني،  عروسك، جغجغه، سكه صاحب الزمان، آجيل، نخودچي عيدانه مي دادند و در شيراز رسم بود كه صبح عيد نوروز يك بشقاب گندم برشته، يك بشقاب نان شيريني به اضافه تخم مرغ رنگي به كوچكترها هديه مي دادند. گمان نكنم در حال حاضر كودكان،  نوجوانان و جوانان ما اين عيدانه ها برايشان جالب و جاذب باشد به هر حال اگر سؤال شود كودكان و جوانان معمولاً  از چه كساني در روزهاي عيد بيشتر و يا بهتر عيدي مي گيرند جوابش آسان است. پدر بزرگ  و مادر بزرگ، عمه ها، خاله ها، دايي ها. چون ديده شده بخش عمده عيدانه ها در روزگار ما پول است. راقم اين سطور پارسال پيشنهاد كرد براي اين منظور پاكت هاي زيبايي طرح شود تا پول هديه دادن شكل خوشايند تري به خود بگيرد بايد ديد اهل نشر چه خواهند كرد. به هر حال هميشه دريافت عيدانه هر چه باشد نزد گيرندگان آن بسيار مطلوب و دلنشين است و از باب طنز هم گفته اند دريافت كننده عيدانه بيشتر لبخند بر لب دارد تا آن كه عيدانه مي دهد. گمان نكنم اين حرف چندان با آنچه مي بينيم انطباق داشته باشد چرا كه من خود مادر بزرگاني ديده ام كه عيدي دادن به نوه ها يا فرزندان ميزان شادماني و شوق و شعف آنها را صد چندان مي كند. حتي در چنين حالت ها گه گاه اشك فراوان شوق بر ديدگان اين عزيزان ديده ام و ديده ايد به قول نادره ادب ايران فردوسي:
همه ساله بخت تو پيروز باد
شبان سيه پيش تو روز باد
اما به قول هرمز عليپور شاعر جنوبي وقتي همه جا حرف بهار است من چه حرف سبز تري دارم؟

منابع:
۱- كتاب نوروز- علي بلوك باشي
۲- آداب و رسوم نوروز
۳- تهران قديم- جعفر شهري
۴- تاريخ نوروز تأليف استاد عبدالعظيم رضايي

سايه روشن زندگي

مشكلات خانوادگي بيشترين دليل براي مراجعه به مراكز مشاوره
مديركل مركز مشاوره نيروي انتظامي گفت: بيشترين دليل افراد براي مراجعه به مراكز مشاوره نيروي انتظامي مشكلات خانوادگي است.
محمود ميرزماني مديركل مركز مشاوره نيروي انتظامي در گفت و گو با ايلنا گفت: در سال جاري بيش از ۹ هزار و ۷۷۴ نفر به دليل مشكلات خانوادگي به مراكز مشاوره ما مراجعه كرده اند كه اين رقم ۲/۴۹درصد كل مراجعين را تشكيل مي دهد.
وي افزود: ۲ هزار و ۴۲۴ نفر به دليل اختلالات و مشكلات رواني به مراكز مشاوره نيروي انتظامي مراجعه كرده اند كه اين عدد ۲/۱۲ درصد كل مراجعين است.
ميرزماني با اشاره به اينكه ۲۸ هزار و ۱۸۰ نفر در سراسر كشور به مراكز مشاوره مراجعه كرده اند تصريح كرد: ۶۳ درصد مراجعين ما افراد متاهل بوده اند كه تعدادآنها ۱۷ هزار ۹۳۸ نفر بوده است.
وي افزود: در حال حاضر ۴۸ مركز مشاوره در كل كشور وجود دارد كه از سال ۷۹ فعاليت خود را آغاز كرده اند.
۷۰ درصد متقاضيان سالانه مسكن جوانان هستند
معاون سازمان ملي جوانان با اشاره به اين كه سالانه حدود ۴۰۰ هزار واقعه ازدواج در كشور ثبت مي شود، گفت: بر اين اساس سالانه به ۶۵۰ هزار واحد مسكوني نيازمنديم كه ۷۰ درصد متقاضيان آنها جوانان هستند.
مهندس عليخان زاده در نخستين همايش «مجمع ملي خيرين مسكن ساز جوانان» با اشاره به اين كه در ۲۰ سال  آينده ۷۰ درصد كل جمعيت كشور شهرنشين مي شوند، اظهار كرد: متاسفانه در حال حاضر جوانان بدليل نداشتن ثبات شغلي، درآمد كم و عدم تطابق الگوهاي ساخت مسكن با وضعيت اقتصادي آنها، سهم ناچيزي از دستيابي به مسكن در بازار عرضه و تقاضا را به خود اختصاص داده اند.
وي با تاكيد بر افزايش ساخت و اختصاص مسكن به جوانان، متناسب با وضعيت اقتصادي آنها افزود: هنوز گروه عظيمي از جوانان از دسترسي به مسكن در خور شأن خود محرومند؛ چراكه حجم بين نيازها و الگوي مسكن در جامعه متفاوت بوده و پاسخگويي به اين نيازها به تنهايي، از عهده دولت خارج است.
رئيس هيات مديره مجمع ملي خيرين مسكن ساز جوانان با اظهار اميدواري نسبت به تشكيل اين مجامع در استان ها طي سال آينده ادامه داد: شناخت ظرفيت هاي اقتصادي، اجتماعي كشور و تجهيز منابع و برنامه ريزي جهت هدايت منابع، منطبق با الگوهاي اقتصادي جوانان، افزايش توليد مسكن، استفاده از دستاوردهاي علمي براي دستيابي به منابع و امكانات و فرهنگ سازي جهت جلب مشاركت و همكاري همه جانبه خانواده ها از اهداف اساسي تشكيل اين مجمع است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   ايران  |   زندگي  |   علم  |
|  ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |