مهشيد مجلسي
همين شنبه گذشته بود كه خبرشو تو يكي از روزنامه ها خواندم. وحشتناك بود. سوختن يه نوزاد تو بيمارستان. نه واقعاً همين بود اونم به دليل سهل انگاري كاركنان بيمارستان.
ماجرا تو شهرستان سقز اتفاق افتاده بود. حدود سه ماه قبل وقتي زني باردار براي زايمان به بيمارستان امام خميني(ره) اين شهر رفته بود حتي فكرشو نمي كرد كه نورسيده اش به اين بلا گرفتار بشه.
خبري كه تو روزنامه چاپ شده بود كوتاه بود ولي همونم كافي بود تا آدمو بلرزونه. يه نوزاد وقتي از رحم خارج مي شه و عمل زايمان انجام مي گيره، بايد مدتي توي دستگاهي مخصوص نگهداري بشه. اگه زايمان از طريق سزارين باشه كه اين كار اجباريه. گويا بيمارستان دستگاه نگهداري نوزادش خراب بوده بنابراين كاركنان بيمارستان در اقدامي غيرمعقول و غيرمنطقي نوزاد رو روي يكي از تخت ها خوابونده و براي گرم نگه داشتن او اجاقي زير تخت روشن كرده اند. هنوز به صورت رسمي مشخص نشده كه چه مدت زماني طفل بيچاره تو اون گرما بوده ولي اونقدري بوده كه يك طرف بدنش كامل سوخته. آره يه نوزاد از شدت اون گرمايي كه اجاق داشته سوخته.
نوزاد و تو تخت به پهلو مي خوابونن بنابراين نوزاد بيچاره از پهلو از سرتاپا دچار سوختگي شده بود. هرچي فكر مي كردم اين اتفاق چطوري افتاده بيشتر عصبي مي شدم. همين عيد بود كه خواهرم بچه دار شد و يه پسر گيرش اومد. وقتي به روزي كه رفتيم بيمارستانو اون بچه ريزه ميزه رو آورديم خونه فكر مي كنم بيشتر به خودم مي لرزم. جام نگرفت. آدرس روزنامه اي كه اون خبر
توش چاپ شده بود رو پيدا كردم و رفتم سراغشون. گفتم كه منم يادداشتامو مي نويسم و جستجوي الانم هم به نوعي براي انعكاس در روزنامس. وقتي با خبرنگاري كه اون مطلبو نوشته بود صحبت كردم عكسي رو از اون نوزاد سه ماه به من نشون داد كه حالم كاملاً دگرگون شد. آخه چطور كسي مي تونه در قبال يه نوزاد بي جون و بي قدرت اين كارو بكنه.
از قديم گفتن، هممون هم مي دونيم كه بچه ها و زنا جزو اقشار آسيب پذير و بي دفاع محسوب مي شن. از اين مهم تر يه نوزاد كه حتي نمي تونه حرف بزنه چطور اينقدر بي احساسانه به كام شكنجه سپرده شده.
پزشكان سقز اول والدين اون نوزادو جواب كرده بودند ولي به اصرار پدر و مادر، بچه بيچاره رو به تبريز فرستادن كه تا حالا ۵/۱ ميليون تومن خرجش شده و هنوزم داغونه. تازه بعد از ۳ ماه هنوز پاي اون نوزاد باز و بسته نمي شه و سوختگي موجب جمع شدن پوست پاي اون بچه شده.
اونقدر حالم خراب شده بود كه هر لحظه فكر مي كردم تو دفتر اون روزنامه بالا مي يارم. برام آب آوردن. فكر مي كردم چرا اينقدر راحت قرباني مي شيم و قرباني مي ديم و بعد هيچ كس مسئول نيست. همين چندماهه رو نگاه كنين. حادثه زلزله بم و ساخت وسازهاي غيرمجاز و غيراصولي اونو كي مسئول بود؟ ماجراي قطار نيشابورو كه ديگر نمي شه اسمشو حادثه طبيعي گذاشت. كيه كه بپذيره اشتباه كرده؟ تازه مگه با غرامت دادن مسئله حل مي شه.
خانواده اي كه بي پدر يا بي مادر شده يه عمر بايد زجر بكشه كه چي يه عده آدم سهل انگاري كردنو و حساب كتابشون، مديريتشون خرابكاري به بار آورده.
يا مثلاً تصادفاتو كه همه به گردن ديگري مي ندازن. پليس مي گه سرعت زياد و خطاي راننده، وزارت بهداشت مي گه وزارت راه و ترابري مسئوله و وزارت راه هم مي گه تقصير يكي ديگه ولي هيچ كدوم حاضر نيستن بگن، سهل انگاري كرديم. وزارت راه در ساخت و راه اندازي جاده هاي استاندارد و مجهز و وزارت بهداشت در اطلاع رساني به موقع و سريعش.
حالا اين نوزادم مثه بقيه چيزا. آخرش با يه غرامت و ديه سروتهش جمع مي شه و يه بچه بيچاره يا مي ميره يا ناقص يه عمر بايد زجر بكشه.