گفت وگو با داريوش كاردان مجري برنامه
صندلي داغ
|
|
اشاره : «صندلي داغ»، با سبك گفت وگوي ساده و طنزآميز خود توانست در ايام تعطيلات عيد نوروز خيل زيادي از مخاطبان گريزان از جعبه جادو را برپاي تلويزيون ها ميخكوب كند. براي مخاطباني كه برنامه هاي داستاني و ماجراهاي پرحادثه تلويزيون كسل كننده بود، گفت وگوهاي طنزآميز «داريوش كاردان» با شخصيت هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و ورزشي ديدني بود. او با اين كه چهره اي راديويي است، اما در طول سال هاي گذشته نشان داده است كه مي تواند با كمك قوه جادويي طنز خود، مخاطبان را شيفته برنامه هايش كند. داريوش كاردان، چهره اي است كه در طول دو دهه گذشته، به عنوان شخصيتي هنري كه با زبان طنز در راديو و يا تلويزيون درصدد بوده واقعيت هاي تلخ جامعه را با زباني عاميانه در اختيار مخاطبين خود قرار دهد و به قول خود كه طي دوران كارهاي هنري اش، مطبوعات و رسانه هاي جمعي را از نزديك درك كرده، طنز بهترين زبان براي بازگويي حقايق است؛ هرچند در دل خود، واقعيت هاي تلخي را نيز پنهان كرده باشد. كاردان متولد سال ۱۳۳۵ در شهرستان ابهر- واقع در استان زنجان- است. كلاس اول را در زادگاه خود طي و سپس به تهران عزيمت كرد. دوران متوسطه را در يك مدرسه و در رشته رياضي طي كرده و سپس در رشته كامپيوتر، وارد مدرسه عالي كامپيوتر (شهيد بهشتي) شد. «علي جعفري» در گزارشي كه از سايت اينترنتي بازتاب منتشرشده، گفت وگويي را با او انجام داده است كه به خاطر ارزش و تأثيرگذاري اين مجموعه تلويزيوني، انتشار آن را براي مخاطبان صفحه رسانه بي مناسبت نديديم.
* چه ايده اي باعث شد، صندلي داغ روي آنتن قرار گيرد؟
- سال گذشته چنين فكري به ذهنم خطور كرد كه برنامه اي بسازم و در آن با زبان طنز و جدي مسئولان را دعوت كنم تا سؤالاتي كه مردم در سر دارند از آنها پرسيده شود. حتي سؤالاتي خصوصي؛ همين كه در كودكي زنگ مردم را مي زدند و فرار مي كردند و از اين طيف سؤال ها كه بخشي از خواسته من بود، باعث مي شود تا مردم صميميت بيشتري در برابر مسئولان داشته باشند و احساس كنند، مسئولان آنها نيز زندگي اي مثل مردم عادي داشته و تافته اي جدابافته نيستند. ولي اين فكر در همان مرحله پيشنهاد باقي ماند و به جايي نرسيد، تا اينكه اواخر سال گذشته، آقاي حميد آخوندي - كه از بچه هاي جبهه و جنگ است، زنگ زد و گفت كه چنين كاري را شروع كرده اند و براي مجري گري مرا مدنظر قرار داده اند. من هم چون نزديك به تفكرم بود، قبول كردم و اين طور بود كه كار آغاز شد. ولي در نهايت من يك مجري بودم و مسئوليت و اصل فكر، براي دوستاني مانند آقايان آخوندي، رهبر و جهاني بوده و هست. تصميم ايشان است كه برنامه بايد چه روندي را دنبال كند.
* «صندلي داغ» يك برنامه طنز است يا جدي؟
- طنز است؛ ولي اصلاً شوخي نيست. موضوعات جدي را مطرح مي كنيم و در كنارش شوخي هم مي كنيم تا ضمن جذابيت، خيلي از هدف ها- مثل احساس راحتي بيننده با ميهمان- را هم دنبال مي كنيم.
* چه كساني به برنامه دعوت شدند و نيامدند؟
- خيلي ها. وقتي اولش با من صحبت شد، گفتند قرار است، شخصيت ها بيايند و پاسخگو باشند. طرز فكر من و حتي ديگر دوستان اين بود كه از وكلا و مسئولان سه قوه گرفته تا رئيس جمهور و آقاي هاشمي، روزي دعوت خواهد شد و ايشان هم حاضر شده و خيلي ساده با مردم صحبت خواهيم كرد. حال چرا نشد، نمي دانم. اين كه چه كساني نيامدند، در خاطرم نيست، ولي يادم هست، اسامي زيادي را روي تابلو ديده بودم كه به مرور روي آنها خط كشيده شده و اسامي ورزشكاران و هنرمندان نيز اضافه شد، ولي در هدف اوليه برنامه، اصلاً ورزشكاران و هنرمندان مدنظر نبودند. البته حضور اين عده باعث نوعي تنوع و جذابيت نيز شد. اگرچه الان هم دير نشده، اگر بگذارند برنامه ادامه پيدا كند و با توجه به پيام نوروزي مقام رهبري براي پاسخگويي به مردم، الان وقتش است كه از فرصت پيش آمده استفاده كنند و اين مهم را مدنظر قرار دهند.
* چه كساني دعوت شده اند و هنوز برنامه آنها پخش نشده است؟
- نمي دانم گفتنش صحيح باشد يا خير؛ چون معلوم نيست وضعيت برنامه به چه ترتيبي ادامه پيدا كند، ولي كساني چون دكتر احمدي نژاد- شهردار تهران، دكتر شيباني- عضو شوراي شهر تهران، آقاي هاشمي- معاون رئيس جمهور و رئيس ستاد مبارزه با مواد مخدر از جمله شخصيت هايي هستند كه هنوز برنامه آنها پخش نشده است و البته، هنرمندان و ورزشكاران هم هستند.
* سؤال ها را خودتان طراحي مي كرديد؟
- غالباً خير. عموم سؤالات مشترك بود و قبلاً طراحي شده بود و براي همه يكسان بود.
* هيچ وقت به فكرتان خطور نكرد كه سؤالات خودتان را از ميهمانان بپرسيد؟
- چرا. خيلي از سؤال ها را هم بستگي به شرايط، از خودم درمي آوردم، قطعاً به طرف مقابلم نگاه مي كردم، اگر مي ديدم جنبه شوخي دارد، شوخي مي كردم؛ اگر مي ديدم كشش سياسي دارد، سؤال سياسي هم مي كردم، ولي در كل با در نظر گرفتن شرايط ميهمان، سؤالات خارج از برنامه كه به ذهنم خطور مي كرد را مي پرسيدم.
* مثلاً كدام سؤال ها از خودتان بود؟
- مثلاً اين كه از آقاي بختياري سؤال كردم، آيا با ماشين دولتي، كارهاي شخصي هم انجام مي دهيد و ايشان پاسخ گفتند: بله و من ادامه دادم، فكر نمي كنيد، حرام باشد كه پاسخ شنيدم: در قانون پيش بيني شده و من چون ماشين شخصي ندارم، مي توانم تا حدودي از ماشين دولتي استفاده كنم و من باز سؤال كردم، حالا ماشين چي هست؟ و ايشان گفتند: پيكان. من گفتم، پيكان زياد حرام نيست! يا از كشتي گيري سؤال كردم، نظر شما در مورد يك جانباز قطع نخاعي كه پول داروهايش را ندارد، چيست؟ اين سؤالات براي اين بود كه مسئول مربوطه نيامده بود. اگر مثلاً مسئول جانبازان آمده بود كه از خودش مي پرسيدم. ولي بالاخره بايد از يكي سؤال مي كردم تا مسئولي كه پاي تلويزيون نشسته هم، متوجه شود. اين سؤال مال اوست و ديگري دارد پاسخش را مي دهد.
* دلتان مي خواست، سؤالي طرح كنيد كه ميهمان شما نتواند پاسخ دهد؟
- خير، چون اصلاً دنبال خراب كردن كسي نبودم و نيستم و هرگز در طول كارهايم در رسانه ها به فكر اين نبودم كه چون فلان مسئول را دوست ندارم، بيشتر پاپيچ شوم.
* اين احتمال وجود دارد كه برنامه قطع شود؟
- نمي دانم، من فقط يك مجري هستم و پاسخ اين سؤال را بايد آقاي آخوندي بدهند. ولي قرار بوده به صورت هفتگي ادامه داده شود كه هفته گذشته به دليل اختلافي كه بين مسئولان پخش و برنامه به وجود آمد، روي آنتن نرفت.
* سرانجام «صندلي داغ» چه مي شود؟
- اگر «صندلي داغ» خيلي داغ شود، مي سوزاند، يا من مجري را، يا تهيه كننده را، يا ميهمان برنامه و ديگران را نمي دانم؟! ولي از شوخي گذشته، اگر ادامه پيدا كند، شايد بتواند مانند برنامه هاي طنزي كه در سال هاي ۷۰-۷۲ اجرا كرديم و مسير برنامه هاي طنز تغيير كرد، يادآور موضوعي جدي در دل خود باشد و آن اينكه بالاخره هر كسي روي صندلي داغ خواهد نشست و هركه بالاتر نشست، استخوانش سخت تر خواهد شكست چه بهتر كه در همين جا و در مقابل مردم باشد، نه در دنياي ديگر.
* علاقه داريد، كدام مسئول در برنامه شما شركت كند؟
- دوست دارم همه بيايند. من مسئول برنامه نيستم، ولي نظر شخصي ام اين است كه از مسئولان، سؤال كنم. آنان كه دنبال توسعه سياسي و آزادي هستند، از اين آزادي به چه منظور بهره بردند؟ براي طرح مشكلات و مسايل مردم و جامعه يا براي كوبيدن يكديگر؟ چرا از اين آزادي، براي طرح مشكلات يتيمان جامعه استفاده نشد؟ و حالا ما شاهد حضور ۲۰ هزار يتيم در يكي از استانهاي كشورمان هستيم. چرا از آزادي براي بيان مشكلات جانبازان استفاده نشد؟ يا اين كه سؤال كنم، اين مسايلي كه در چند سال اخير به وقوع مي پيوندد، براي چيست؟ از مسئولان مخابرات كشور سؤال كنم، چرا من براي يك مكالمه يك دقيقه اي با شما، بايد به دليل قطع و وصل شدن هاي متعدد، ۱۰ بار تماس برقرار كنم و هزينه اش را هم خودم بدهم و براي من ۱۰-۲۰ پالس مكالمه محسوب شود، يا اين كه سؤال كنم در جايي كه همين موبايل ها جواب نمي دهند و سيستم پاسخگو نيست، چرا ميلياردها تومان از مردم مي گيرند و ميليون ها خط را وارد يك گردونه بيمار مي كنيد؟ يا اين كه از مسئول مستقيم جانبازان سؤال كنم، مگر تعداد جانبازان مملكت ما چند نفر است كه شما اين همه مشكل داريد؟ و جانباز براي مشكلي كه هيچ ربطي به خودش ندارد و براي دفاع از كشور و مردمش به وجود آمده، بايد پول دارو نداشته باشد يا به دليل پرداخت نكردن اجاره خانه وسايلش را بيرون بريزند؟ يا از مسئول سينماي كشور سؤال كنم كه ما كه داشتيم يكي يكي جايزه هاي جشنواره هاي جهاني را كسب مي كرديم، چه شده كه حالا به اين وضعيت گرفتار شديم كه سينماي ما فقط شده دختر و پسرها و مردي براي چند زن و قرمز مايل به سياه و آبي مايل به سالاد و... اگر قرار باشد ما از برخي كشورها تقليد كنيم كه نشد كار جديد و توليدي! اين شد ادا درآوردن كه خودشان بهتر بلدند اداي خودشان را در بياورند و نيازي نيست، صرف هزينه شود. همانها را بياوريد و پخش كنيد.حتماً سؤالات ما نبايد جنبه منفي داشته باشد. مثلاً از سردار قاليباف، تشكر خواهم كرد كه بالاخره نيروي انتظامي ما تكاني خورد، يا از آقاي هاشمي تشكر خواهم كرد كه با وجود تهمت ها، بذري را پس از انقلاب كاشتند كه امروز شاهد درو كردن آنها هستيم.
* دوست داريد، اگر رئيس جمهور و يا آقاي هاشمي رفسنجاني، دربرنامه شما شركت كردند، از ايشان چه سوالي بپرسيد؟
- شما مرا داريد به سمتي سوق مي دهيد كه يا مرا محكوم به جناحي بودن و سياسي كاري مي كند يا اين كه همين صحبت ها مي شود چماقي براي اين كه بر سر خودم كوبيده شود. ولي از آقاي خاتمي در مورد برنامه هايي كه به جامعه و مردم وعده كرده بودند و عملي نشده، سؤال خواهم كرد تا مردم با دليل عدم تحقق آنها آشنا شوند و يا از آقاي هاشمي، در مورد چيزهايي كه نمي دانم سؤال خواهم كرد؛ اين كه اين همه جوان با استعداد، اين همه منابع سرشار خدادادي و اين همه فرهيخته اي كه در جامعه وجود دارد و كشورهاي خارجي در فكر تصاحب اين فرهيختگان هستند و مسئولاني كه با تقوا هستند و خود، جزو فرهيختگان كه واقعاً رئيس جمهور، رهبر و رؤساي قواي ما انسان هاي با تقوا و فرهيخته اي هستند؛ ولي باز چرا با اين همه استعدادها، وضعيت جامعه ما اين چنين است، نظرشان را خواهم پرسيد و يا اين كه حتماً از ايشان در مورد اميركبير سؤال خواهم كرد؛ زيرا اصلاً آشنايي من با آقاي هاشمي، كتاب «اميركبير، قهرمان مبارزه با استعمار» بود كه ايشان در دوران جواني شان نوشتند و اين سؤال را حتماً از ايشان خواهم پرسيد كه نظرشان در مورد اميركبير چيست؟
* با وجود اين كه مي دانستيد، «پيچ امين الدوله» اسم مكان نيست و «ديفن باخن» اسم شخص نيست، چرا سؤال انحرافي مي پرسيديد و پس از شنيدن پاسخ اشتباه، به روي خودتان هم نمي آورديد؟
- اگر مي خنديدم كه خيلي بدتر بود و نمي توانستم به ميهمانم كه با آن ژست جواب داده، بگويم «پيچ امين الدوله» اسم محلي در تهران نيست و «ديفن باخيا» اسم يك نويسنده نيست. اينها هر دو نوعي گل هستند. يكي نوعي ياس و ديگري نوعي گل آپارتماني، ولي خوب براي اين كه برنامه جنبه طنز هم داشت، اين سؤالات طراحي شده بود و از همه پرسيده شد و در كنار آن، سؤالات ديگري هم بود كه جنبه طنز داشت.
* آيا پس از ضبط برنامه، تماسي در مورد اشتباهات طرح شده داشتيد؟
- بله. اخيراً هم داشتيم كه مسئولي گفته بود، «پيچ امين الدوله» در فلان محله تهران است و چندين بار از دفترش تماس گرفتند كه اين قسمت پخش نشود.
* آيا فكر مي كرديد، روزي شما هم روي «صندلي داغ» قرار بگيريد؟
- من هميشه در فكر يك «صندلي داغ» هستم. در برنامه آخر هم خودم نشستم و از من سؤال شد و امروز هم روي صندلي داغ شما. ولي اينها خيلي بهتر از صندلي داغي است كه من به فكر نشستن روي آن هستم.
* كدام يك از ميهمانان شما بر شما تأثير گذاشت؟
- دكتر شيباني. قبلاً از خصوصيات ايشان بسيار شنيده بودم، ولي وقتي با ايشان صحبت كردم و بعد از سال ها نماينده مجلس بودن و مسئول بودن در يك كشور، اين گونه زندگي ساده اي دارد، خيلي در من تأثير گذاشت. البته رضازاده و ديگران هم تأثيرات خود را داشتند، ولي تأثير دكتر شيباني را بيشتر در خود لمس كردم.
* چرا طنز كار مي كنيد؟
- من كار جدي هم زياد داشته ام. چه در دوران جنگ و چه پس از آن. چه در صدا و سيما و چه در مطبوعات. ولي كمتر در يادها مانده اند؛ ولي كارهاي طنز، ماندگاري بيشتري دارند و مقبوليت عمومي آنها بيشتر است. ضمن اين كه موفقيت نسبي بيشتري هم داشته ام. ولي هرگز از من در كارهايم انتظار كمدي خاصي نمي رود. كار من، طرح تلخي هاي جامعه با زبان مورد علاقه مردم يعني طنز است. نگاه كنيد، كسي مثل آقاي اويسي، پس از سال ها «خان» بودن و كشت و كشتار، مي آيد يك دفعه مي شود «كاووسي». چون متوجه خواسته مردم شده، ولي شايد يك روزي من هم يك بازيگر جدي، يك كارگردان جدي و يا حتي يك نويسنده جدي شوم.
|