چهارشنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۵۵
جنبش دانشجويي در مقابل دو گفتمان
005307.jpg
مطلب زيربخشي ازسخنراني دكتررحيم پور ازغدي در دانشگاه تهران است كه به صورت خبري تنظيم شده است.
دانشجويان اصولگرا، همان نقشي را در تاريخ معاصر ايفا مي كنند كه انجمن هاي اسلامي دانشگاه تهران و ديگر دانشگاه ها در سال ۳۲ ايفا كردند و اين خط را امروز دانشجويان ادامه مي دهند كه همان خط دفاع از آزادي، استقلال و مبارزه با استكبار جهاني است.
ازغدي تأكيد كرد: يك روز دانشجوي مبارز و مسلمان، خواب چريك شدن مي ديد و اگر شبه نظامي بودن آمادگي براي دفاع در مقابل تروريست ها و گروه هاي آدم كش است، ما افتخار مي كنيم كه شبه نظامي هستيم و اين بزرگترين افتخار براي علم الهدي هاي قبل و بعد از انقلاب است و ما اگر روزي برسد كه لازم باشد با سلاح از آرمان هاي شهدا دفاع كنيم، با افتخار دفاع خواهيم كرد.
وي افزود: كساني كه در عاشورا در كنار امام حسين(ع) بودند، همه شبه نظامي بودند و چون وظيفه ايجاب كرد همه شبه نظامي و نظامي شدند و ما تا وقتي نياز به سلاح نيست با ادب و كوچكي و تواضع و خضوع با همه حتي مخالف خود برخورد مي كنيم اما وقتي كساني با اسلحه به آرمان هاي انقلاب هجوم بياورند همه يك شبه، نظامي مي شويم.وي تصريح كرد: گفتمان دموكراسي از بازي هايي است كه وارد كشور شده است و تحت عنوان گفتمان آزاديخواهي و حقوق بشر مطرح است و اين بازي هاي سياسي و خصمانه در سازمان هاي جاسوسي سيا و سازمان ملل طراحي و سازماندهي شده و مي شود و با اين شعار به جنگ عدالت خواهي آمده اند.
وي افزود: وقتي كسي از عدالت سخن مي گويد از آزادي و حقوق بشر و كرامت انساني سخن گفته است كه ارزش عدالت نيز به همين هاست و طراحي پرچم حقوق بشر و آزادي عليه عدالت يك جنگ رواني براي سركوب عدالت و عدالتخواهي است. وقتي از جنبش دانشجويي سخن مي گوييم نمي خواهيم از تقليد از غرب بگوييم و اساساً ما جنبش هاي صنفي از جمله كارگري، تكنوكرات و اشرافي گري، به اين معنا كه در اروپا مطرح مي شود نداشته ايم و حتي چنين تعريفي از جنبش هاي صنفي دانشجويي نيز در ايران نداريم.
وي گفت: جنبش دانشجويي در ايران عيناً چيزي معادل جنبش دانشجويي در آلمان و فرانسه نيست گرچه ممكن است شباهت هاي زيادي بين آنها پيدا شود ولي ما به مفهوم لغوي و اجتماعي كلمه جنبش دانشجويي توجه داشته ايم كه يك جنبشي پويا را در كشور نمايندگي مي كند.
او ادامه داد: اولين نسل دانشگاهي كه عمدتاً فرزندان درباريان و غالباً عاملان محافظه كاري قرن هجده و نوزده بودند، جمهوري محافظه كاري در زيرسايه سلطنت را طلب مي كردند و حتي در بين سياسي ترين دانشجويان وقتي كه در شهريور ۵۷ انقلاب وارد اقشار عمومي مردم شده بود، صحبت از تغيير سلطنت و مبارزات صريح مطرح نبود و خواهان دموكراسي پارلماني بودند اما پس از آن امام(ره) از اصلاحات بنيادي سخن به ميان آورد.
رحيم پور گفت: درگذشته سه جريان برجسته ملي گرايي، ليبراليستي و كمونيستي در جريانات روشنفكري و دانشجويي بود و در فضاي باز بعد از شهريور ۲۰، جريان مذهبي و اسلامي خود را دوباره توليد كرد و به روز شد و در آن فضاي باز سياسي كه به منظور استقرار اشغالگران و دستيابي به قدرت به وجود آمده بود، جريانات مذهبي و ملي گرا خود را بازيافتند و تقويت كردند و در همين سكوت، جريانات ملي تا حدودي وارد قدرت شدند كه استعمارگران براي جلوگيري از ادامه اين روند و كاهش قدرت اين جنبش ها تصميم گرفتند تا ضمن كودتا، اين حركات را از پيش رو بردارند. وي افزود: بعد از كودتاي ۲۸ مرداد جنبش دانشجويي اسلامي و مذهبي و همينطور چپ گرا با ماهيتي جوان، كم كم وارد صحنه شدند و از دل اين نهضت، مقاومت ملي جريان اسلامي در دانشگاه ها متولد شد و جوانه زد و جريان هاي ناسيوناليست و ليبراليست در اين فضا و شرايط حذف شدند.
در ۱۵ خرداد كه قيام وسيعي عليه استبداد و استكبار به رهبري مراجع و علما شكل گرفت، براي اولين بار توده مردم وسيع تر از هميشه به صحنه آمدند و رژيم هم وسيع تر از هميشه كشتاري را عليه يك جريان مذهبي از خود نشان داد. از ۴۲ به بعد جريان هاي ليبرال و ملي گرا كاملاً محافظه كار و رام شدند و گاهي اگر تحركي داشتند، با اجازه رسمي بود و حتي ملي گراهايي هم كه گرايش  مذهبي داشتند، مخالف صريح و جدي نداشتند. اواخر دهه ۴۰ مجاهدين خلق قد علم كردند كه اينها مسلماناني بودند كه درس هاي اسلامي خود را نزد مهندس بازرگان مي خواندند و او با وجود سابقه مذهبي درخشان، تفكر و گرايش پوزيتيويستي دارد و اساساً مباني فكري وي اسلامي نيست. سابقه اي كه امروز پشت سر شماست، سابقه خونيني است و بهاي سنگيني براي رسيدن به انقلاب پرداخت شده است.
او افزود: حفظ اين سرمايه ها بدون آگاهي تاريخي امكان ندارد و بايد مطالعه كرد و ديد كه اين اختلاف ها چگونه و از كجا و چرا شروع شد و چه شد كه اختلاف ها و مبارزات به جنگ مسلحانه كشيده شد و مطهري ها ترور شدند. خشونت وترور را چه كساني شروع كردند؟، چه كساني در فاصله ۵۸ تا ۶۱، دو هزار نفر را در كشور ما ترور كردند؟ و به هر پسري كه ريش داشت و هر دختري كه حجاب داشت، رحم نكردند و سبزي فروشي را كه عكس امام در مغازه اش آويخته بود، نارنجك به مغازه اش انداختند. مطهري، بهشتي و باهنر و امثال آنان فقط سخن مي گفتند و تئوري مي دادند اما عليه آنان اقدام مسلحانه و تروريستي شد و در عين حال كه جنگ عليه كشور ما هدايت مي شد و دولت هم در دست خودشان بود و مجلس را در اختيار داشتند، باز هم استكبار مي گفتند، اين دوران غريبي است كه بر اسلام گذشته است و علت اين مخالفت ها و نمادها نبود شعور ديني در ميان آنان بود زيرا وقتي شعور ديني باشد، افراط و تفريط بر فضاي فكري حاكم مي شود. در اين فضا آنچه به داد نسل ما و مردم ما رسيد، صداي امام(ره) بود، حركت الهي، متعادل و اسلامي امام(ره) بود كه راه تعادل، جهاد، تقوا و معرفت و شهادت طلبي را در كنار هم به همگان نشان داد. وي ادامه داد: پس از انقلاب جريان هاي سلطنتي، كمونيستي و مذهبي آلوده، همه با امام و انقلاب بر سر منافع و برخي نيز بر سر عقايدشان درافتادند و اما آنچه در كنار امام ماند جنبش دانشجويي اسلامگراي متعادل بود كه ماند و مقاومت كرد و پس از آن هم، همين افراد بودند كه جنگ را به خوبي اداره كردند.
رحيم پور گفت: در دهه اخير نيز جرياني از شاخه ليبراليستي با حمايت لجستيكي و تبليغاتي غرب در دانشگاه هاي ما وارد شد و بر بدنه روشنفكري ما رخنه كرد و البته نمي خواهم بگويم همه اينها مزدورند اما اين را هم نمي توان انكار كرد. وي افزود: زماني محال بود در يك جلسه دانشجويي و مبارزه سياسي، ۱۰ تا ۲۰ سئوال ماركسيستي مطرح نشود اما در دهه امروز هيچ جا ديگر خبري از شبهات ماركسيست ديده نمي شود و اين نشان مي دهد كه جنبش ها جنبش ريشه دار و فكري نبوده اند و همه به علل سياسي مطرح مي شدند و قدرت هاي جهاني آنها را حمايت و هدايت مي كردند. استاد حوزه و دانشگاه گفت: تا ۱۵ سال پيش نصف دنيا در اختيار شوروي بود و همه جا سخن از پرولتاريا و نفي سرمايه داري بود اما اين ها پس از فروپاشي شوروي به فاضلاب تاريخي سرازير شد و جنبش دانشجويي كمونيست به كار خود پايان داد و همين جنبش ليبرالي نيز كه اكنون با حمايت هاي لجستيكي امپرياليزم جهاني همراه است با پول و زور و تبليغات امريكا به فعاليتش ادامه مي دهد اما هيچ گاه در تاريخ ايران جنبش دانشجويي ليبراليستي وجود نداشته است. آن چيزي كه امروز مانده است، جريان شكوفاي جنبش جديد اسلامي است و امروز هر جا برويد دانشجويان با عكس امام تظاهرات مي كنند، در منزل خالد اسلامبولي عكس امام را پيدا كردند و امروز تمام روشنفكران در كشورهاي اسلامي كه روزي به ماركسيست پناه مي بردند، در زير پرچم اسلامي گرايي از نوع حضرت امام جمع شده اند و جريان هاي طالباني و وهابي كه عليه امام و انديشه وي علم شد، كمانه كرد و به سمت خودشان بازگشت و در تمام دنيا كشورهاي سني و جوانان سني تحت تأثير جوانان شيعه ايران و حزب الله وارد صحنه مبارزه عليه استعمار شدند و اين شاهدي است بر اين كه امروز تنها جنبش واقعي، زنده و روشنفكر در ايران، جنبش دانشجويي اسلامي است.

نگاهي به زمينه هاي بروز انقلاب فرهنگي
چرا دانشگاه ها تعطيل شد؟
005301.jpg

محمدحسن روشن طلب
انقلاب فرهنگي پديده اي مولود سالهاي پيروزي انقلاب اسلامي است كه با فرمان رهبر كبير انقلاب و در پاسخ به اوضاع خاص فرهنگي، اجتماعي و سياسي جامعه ايران سال ۱۳۵۹ به وقوع پيوست. چرايي و چگونگي اين رخداد مهم در تاريخ فرهنگي و سياسي كشورمان مبحثي است كه در اين مقال سعي بر يافتن پاسخي براي آن داريم.
۱- فروردين ۵۹ است، دانشگاه ها در تسخير و تسلط نيروهاي ضد انقلابي قرار گرفته،چريكهاي فدايي خلق و مجاهدين خلق (منافقين) دانشگاه را تبديل به دژي تسخير ناپذير كرده اند ودر دفاتر گروه هاي دانشجويي انواع سلاح هاي جنگي يافت مي شود. دانشجويان هوادار سازمان مجاهدين خلق (منافقين)، دانشگاه ها را سنگربندي كرده بودند. اما موضوع مهم تر دگرگوني جواناني است كه پاي به دانشگاه مي گذارند، ورود به دانشگاه مترادف است با داخل شدن در مركز هياهو و تبليغات سياسي گروه هاي سياسي- نظامي كه جز شعارها و تحليل هاي عاطفي و احساسي، چيزي براي عرضه ندارند.
۲- درحقيقت، دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي (بويژه  دانشگاه تهران) به ستاد مركزي فعاليت و خوراك سازي فكري و تبليغاتي براي گروه هاي معاند تبديل شده و اين موضوعي نبود كه بر رهبران انقلاب پوشيده بماند. در يكي از جلسات شوراي انقلاب، دكتر بهشتي معتقد بود:«گروه هاي مخالف مسير انقلاب، ممكن است از تجمع در دانشگاه ها و مدارس در جهت اهداف خود، بهره برداري كنند، طبعاً بايد پيش بيني لازم در اين امر را داشت.» اما بني صدر، عمق قضيه را درك نمي كند. وي در پاسخ مي گويد:«اگر دانشگاه تعطيل شود، عملاً در دست چپي ها قرار مي گيرد.»
سپس قطب زاده چنين مي گويد: «چپي ها، طرح وسيعي را براي دانشگاه ها و مدارس دارند و مي خواهند در هفته اول شروع سال درسي، همه را به اعتصاب و شورش بكشانند.»
آيت الله هاشمي رفسنجاني با آن صراحت هميشگي اش مي گويد: جلوي شلوغي دانشگاه ها  را مي توان گرفت فقط كافي است، عده زيادي از بچه مسلمان ها تهران باشند، آنگاه از انقلاب دفاع خواهند كرد. اكثريت اعضاي شوراي انقلاب، اعتقاد دارند دانشگاه كاملاً در دست گروهك ها قرار گرفته و وضع به مرحله خطرناكي رسيده است.
هاشمي مستقيماً به سراغ نظر اصلي خود، يعني جلوگيري فوري از آشوب ها و اصلاح ساختاري دانشگاه مي رود: ... بگذاريد آنها شلوغ كنند... آ ن وقت جلوي مردم آنها را تخطئه مي كنيم.
جلوگيري از كار گروهك ها كاملاً ممكن است مي شود از شلوغي جلوگيري كرد. ما هم كه از خشونت نمي ترسيم. امروز شروع شود، بهتر از سه ماه ديگر است.
۳- درگيري هاي پراكنده در دانشگاه در طول سال ۵۸ و ۵۹ ادامه داشت. هر چند نقطه آغاز ماجراي انقلاب فرهنگي در دانشگاه تبريز رخ داد. جايي كه در بيست و ششم فروردين ۵۹ آيت الله هاشمي رفسنجاني در تالار اجتماعات دانشكده پزشكي حضور يافت. او براي دانشجويان، مبحثي ايدئولوژيك درباره مباني فكري اسلامي پيش كشيد و سپس اهداف و بنيادهاي انقلاب اسلامي را تشريح نمود.
اما به ناگاه گروهي از دانشجويان هوادار مجاهدين و كمونيست ها به طرح مسايلي در مخالفت با سخنان هاشمي و انتقاد از انقلاب پرداخته و با سر دادن شعارهايي، جلسه را به تشنج كشيدند. درگيري دانشجويان انجمن اسلامي و زد و خورد آنان باعث شكسته شدن درهاي تالار سخنراني شد و هاشمي را مجبور كرد كه سخنراني خود را قطع و از تالار اجتماعات خارج شد. اين برخورد تعرض آميز دامنه وسيعي داشت. نخست روحانيون و مردم تبريز آن را محكوم كردند. حتي بخشي از بازار تبريز در اعتراض به اين درگيري تعطيل شد.
موج هاي انتقادات و مخالفت با گروهك ها در دانشگاه تبريز و خارج از آن ادامه يافت. راهپيمايي هايي اعتراض آميز صورت پذيرفت و طي روزهاي بعد وضع در دانشگاه تبريز دگرگون شد. ساختمان مركزي دانشگاه تبريز توسط انجمن اسلامي دانشجويان تصرف شد. متصرفان طي اعلاميه اي ضمن اعتراض به وقايع اخير، خواستار تصفيه و پاكسازي دانشگاه شدند. مردم تبريز نيز از اين خواسته ها حمايت كردند در نتيجه كلاسهاي دانشگاه تعطيل شد.
دكتر باهنر، عضو شوراي انقلاب، ضمن گفت وگويي با اعلام حمايت از متصرفان گفت: «.... در نتيجه دانشجويان اسلامي در برابر اين رفتار ضد آزادي و ضد نظم كه گروه هاي مخالف به وجود آورده بودند، تظاهرات و اقدام به گرفتن دانشگاه كرده اند.»
دكتر باهنر در زمينه تعطيلي دانشگاه ها به طور كلي اظهار داشت:«... زمزمه هايي بوده مبني بر اين كه گروه هاي اسلامي دانشگاه ها معتقدند كه دانشگاه ها بايد متناسب با نيازهاي انقلاب اسلامي تغيير كند و نظام و سيستم تازه اي در آنجا پياده شود. در اين مدت تغيير چشمگيري در سيستم دانشگاه ها داده نشده و اين هدف را به دنبال پيام امام تعقيب مي كنند و هدف اين است كه نظام دانشگاه ها را مطابق با انقلاب اسلامي عوض كنند...»
واقعيتي كه باهنر به طور ملايم و در لفافه بيان كرد، در واقع امر مهمتري بود كه با جرقه درگيري در سخنراني هاشمي رفسنجاني، در دانشگاه تبريز آغاز شده بود. مقارن با تحولات دانشگاه تبريز، دانشگاه علم و صنعت از سوي انجمن اسلامي دانشجويان اشغال شد و درگيري هايي در پي اين اشغال به وقوع پيوست.
سنگين ترين درگيري ها در دانشگاه تربيت معلم رخ داد. اين درگيري ها منجر به كشته  شدن فردي به نام پرويز ستاري شد. تحقيقات، چريك هاي فدايي خلق را مسئول اين قتل معرفي مي كرد.
در روزهاي بعد، مسئله دانشگاه بعد ملي به خود گرفت. سپس به تصويب شوراي انقلاب و تأييد امام خميني، قرار شد كليه دانشگاه هاي كشور از ۱۵ خرداد تعطيل شوند تا به وضع آنها رسيدگي شود(هر چند درگيري ها اجازه آرامش تا ۱۵ خرداد را نداد.) در مهمترين بخش اطلاعيه شوراي انقلاب آمده بود: «ستادهاي عملياتي گروه هاي گوناگون، دفترهاي فعاليت و نظاير اينها كه در دانشگاه ها و دانشكده ها و مؤسسات آموزش عالي مستقر شده اند، در ظرف سه روز از صبح شنبه تا پايان روز دوشنبه بر چيده شوند. چنانچه تا پايان اين مهلت تأسيسات مذكور برچيده نشوند، شوراي انقلاب مصمم است كه همه با هم يعني رئيس جمهور و اعضاي شورا، مردم را فرا خوانند و همراه مردم در دانشگاه حاضر شوند و اين كانون هاي اختلاف را برچينند.»
اين بيانيه تعيين تكليف نهايي دانشگاه ها بود. غالب دانشگاه ها و مراكز و مدارس آموزش عالي در ظرف دو روز به تصرف انجمن هاي اسلامي دانشجويان درآمد و در همان روزهاي پايان فروردين بيش از ۳۰ مركز مهم دانشگاهي با زد و خوردهاي محدود يا شديد تسخير شد.
شديدترين درگيري ها در دانشگاه هاي شيراز و مشهد روي داد، اما در نهايت كار يكسره شد. بعدها معلوم گشت كه قلب فعاليت هاي مجاهدين، چريك ها و ساير گروه ها در اين دو شهر، دانشگاه بوده است.
۴- اشغال دانشگاه ها از سوي دانشجويان مسلمان فقط عكس العملي در برابر اشغالگران كمونيست و ساير مخالفان انقلاب بود. شايد اگر شرايط دموكراتيك و امكانات بسيار زيادي كه در ابتداي انقلاب در اختيار گروه هاي مختلف قرار گرفته بود، مورد سوء استفاده قرار نمي گرفت و دانشگاه به مركز برنامه ريزي و سربازگيري آشوبگران بدل نمي شد، هيچ گاه كار به خشونت نمي رسيد. بررسي همه اخبار و اطلاعات اسناد مربوط به دانشگاه نشان مي دهد كه در آن زمان هيچ چاره اي جز برچيدن بساط نيروهاي مخالف و توطئه گر وجود نداشت. خاصه آن كه پس از تعطيلي دانشگاه ها مشخص شد كه تعداد زيادي اسلحه و مهمات نيز در برخي از اين مراكز گردآوري و انبار شده بود.
تسخير دانشگاه ها، در واقع آغاز جنبشي بود كه به «انقلاب فرهنگي» موسوم شد و بدون ارزيابي نتايج علمي و فرهنگي آن، از منظر سياسي، عملي بسيار ضروري در جهت حفظ ثبات و بنيادهاي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي بود.
با روشن شدن وضعيت دانشگاه ها، اظهارنظرها و ارائه تحليل درباره دانشگاه ها شروع شد.
جنبش مسلمانان مبارز ضمن انتقاد از نحوه اشغال دانشگاه، در بيانيه اي اعلام كرد:« اقدامات اخير در دانشگاه ها در جهت يك انقلاب مكتبي سير نخواهد كرد.»
حزب جمهوري اسلامي نيز اطلاعيه اي در تاييد عمل دانشجويان صادر نمود:« نظام دانشگاهي ما بايد فرهنگ  هاي وابسته حاكم بر محيط فعلي دانشگاه ها و وابستگان به اين فرهنگ را از دانشگاه ها ريشه كن كند.در پي رهنمودهاي امام، بار ديگر دانشجويان مسلمان دانشگاه ها به پاخاستند تا با ياري توده هاي روشن بين و بيدار امت، برقراري اين نظام اسلامي را در دانشگاه ها به مستضعفان جهان، بشارت دهند و برماست كه چون هميشه به ياريشان بشتابيم.»
005304.jpg

جاما يا جنبش انقلابي مردم ايران به رهبري دكتر سامي حمله به دانشگاه را محكوم كرد. از سوي ديگر سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و جامعه روحانيت مبارز از انقلاب فرهنگي در دانشگاه ها حمايت كردند.
محمدتقي شريعتي، طاهر احمدزاده و شيخ علي تهراني نيز با صدور اعلاميه مشتركي،  اشغال دانشگاه ها از سوي دانشجويان مسلمان را محكوم كردند.
در ميان اعضاي دفتر تحكيم وحدت، درحمايت يا عدم حمايت از اشغال دانشگاه از سوي دانشجويان مسلمان اختلاف نظر وجود داشت. دكتر محمود احمدي نژاد و مرتضي مبلغ از حاميان انقلاب فرهنگي بودند.اما دانشجويان مستقر در سفارت آمريكا با نحوه انقلاب فرهنگي مخالف بودند. مجاهدين خلق نيز با انتشار اعلاميه اي،« به پا كردن آشوب و هرج و مرج و جنجال در محيط هاي آموزشي را نهايتا ريختن آب به آسياب دشمن و امپرياليست ها خواند. مجاهدين بدون اشاره به نقش خود در تشنجات دانشگاهي، مسئله عراق و درگيري با امپرياليسم را مطرح كرده و درگيريهاي دانشگاه ها را مخالف وحدت و ضربه اي به كشور، در شرايط بحراني خواند. همچنين اين سازمان تصرف كنندگان را فتنه جو و فرصت طلب معرفي كرد. در كنار مجاهدين، كليه گروه هاي كمونيستي و چپ نيز حمله به دانشگاه ها را توطئه رژيم و يورش به پايگاه هاي مترقي و انقلابي، و تحكيم استبداد و ديكتاتوري فاشيستي معرفي نمودند.
۵- پس از اعلام نظر و تبليغات گسترده برله و عليه اشغال دانشگاه ها توسط انجمن هاي اسلامي و تخليه دانشگاه ها از ستادها و دفاتر گروهك ها، امام خميني به ابراز نظر پرداختند و صريحاً از جريانات تصفيه در دانشگاه حمايت نمودند! ايشان ضمن محكوم ساختن توطئه هايي كه در دانشگاه سامان مي يافت، فرمودند: «ما از حمله نظامي نمي ترسيم، از دانشگاه استعماري مي ترسيم، آخرين حركت تاريخي، در امور مربوط به دانشگاه ها با فرمان مهم امام خميني مبني بر تشكيل «شوراي انقلاب فرهنگي» محقق شد. اين شورا موظف بود زمينه هاي تحول و اسلامي شدن دانشگاه ها را ايجاد نمايد. نتيجه فعاليت هاي شورا، مي بايد براي هميشه مشكل سياسي به نام دانشگاه ها را از ميان بردارد و صورتي علمي و پژوهشي، در زير سايه ترين و اسلاميت بدان بدهد.
در اين فرمان نخستين اعضاي شوراي انقلاب فرهنگي تعيين شدند، اين افراد عبارت بودند از حجت الاسلام رباني املشي، دكتر محمد جواد باهنر، جلال الدين فارسي، شمس آل احمد، دكتر حسن حبيبي، دكتر عبدالكريم سروش و دكتر علي شريعتمداري.
در اين زمينه امام خميني(ره) «معيارهاي روشن و دقيقي براي تعيين استاد و دانشجو» به ستاد انقلاب فرهنگي داده و لذا ديگر عذري باقي نمانده بود.

نگاه امروز
يك حس مشترك دانشجويي
دانشجويان مسلمان و متعهد ايران به عنوان فرزندان ملت و پيروان اسلام، دين خود را جزيي از حركت اصلاحي و انقلابي امت مي دانند. قيامي كه چهار دهه پيش از اين به رهبري امام خميني(ره) آغاز شد و دوران مبارزه با طاغوت را پشت سر نهاد و به طليعه پيروزي رسيد.
دانشجوي متعهد و جنبش متعهد دانشجويي در كنار آرمان گرايي و دقيقاً براي جستجوي عيني تحقق همان آرمان ها، واقعيت هاي سياسي- اجتماعي كشور را با چشمان گشوده مطالعه مي كند.
به نظر مي رسد كه واقعيت هاي كنوني جامعه ايران به عنوان شرايطي كه ما در آن به سر مي بريم، رفته رفته موجب شده است تا دانشجوي خط امام، چيزي را در درون خود حس كند. چيزي كه ميان او و همفكران و هم سالانش مشترك است و مي توان از آن به احساس جمعي دانشجويان خط امام در دهه هشتاد تعبير كرد. شايد بخشي از اين احساس جمعي را بتوان چنين شمرد:
يكم- اين احساس جمعي كه مردم نيز در «تشخيص مصلحت نظام و مردم» حق اظهار نظر دارند. از فشار افكار عمومي براي تصميم گيريهاي دولتي نبايد غافل بود.
اساساً عنصر «مصلحت نظام و مردم»(۱) در تفكر امام خميني(ره) به ويژه در سياست خارجي ايشان داراي جايگاهي بي نظير است،اگر چه اين عنصر نتوانست به خوبي در بستري قانوني و روشي نظام مند جاري شود و به خصوص در سالهاي اخير رفته رفته دچار نوعي تبديل مفهومي و موضوعي شد.
عنصر مصلحت شمشير دودم است،اما سوءاستفاده از يك اصل اسلامي- انقلابي نبايد موجب شود كه كارآمدي اين اصل انكار شود و جايگاه آن در تفكر اسلامي انقلاب نفي گردد، بلكه بايد بكوشيم تا زمينه ساز آگاهي جمعي و آغازگر تعبير نگرش هاي عمومي به اين مقوله شويم. دو نقطه مورد تأكيد، مي تواند يكي بر جايگاه مصالح ملت در مصلحت نظام و مردم و در كنار مصلحت نظام سياسي حاكم باشد و ديگري تكيه بر اين آموزه امام خميني(ره) كه مردم خود در تشخيص مصلحت نظام و مردم مورد توجه قرار گيرند(۲) اساساً امام هيچ گاه مردم را ناتوان از فهم مصالح خود نمي دانست(۳) امام مردم را قادر به فهم اين مصالح مي دانست و چنان به «فهم عمومي مردم» متكي بود كه در تفسير آيات و روايات نيز (شبيه آنچه محمدباقرصدر، فهم اجتماعي متون مي خواند(۴) رويكردي اجتماعي داشت.(۵)
مي توان گفت كه امام اعتقاد زيادي به عقل سليم وخرد متفاوت مردم (common sense) داشت.
دوم- اين احساس جمعي كه اقتدار ملي ما چندان وضع مطلوبي ندارد و اين عللي تاريخي (حداقل در دو دهه اخير) دارد. و اينكه بازگشت دوباره به شرايط «اقتدار ملي» كاري سخت، نيازمند حركت هاي اجتماعي و نيز كاري زمان بر است. در دكترين امنيتي امام خميني، امنيت پايدار جز با اتكاء به توده هاي «متوسط و محروم» ممكن نيست. ايشان معتقد بودند كه مادامي كه مجلس و ارگان هاي دولتي و همه اينها و مردم از اين طبقه متوسط و مادون متوسط تشكيل مي شوند امكان ندارد كه يك دولت بزرگي ،يك قدرت بزرگي اوضاع را به هم بزند.(۷)
سوم- اين احساس جمعي كه اعمال اراده جمعي و ملي نيازي به برخورد مثبت و منفي با حاكميت ندارند و اساساً هميشه از طريق مجاري قانوني از طريق حاكميت ميسر نيست .در اينجا لازم است به راهبرد سوسياليزاسيون «Socialization» (به مفهوم اجتماعي كردن مكانيسم هاي اعمال اراده جمعي) دقت شود. اين راهي است كه امام موسي صدر در لبنان طي كرد و بدون دست يابي به قدرت و راه يابي به حاكميت بر تمامي معادلات سياسي، اجتماعي تأثيري شگرف نهاد. از سياست خارجي لبنان گرفته تا سياست دفاعي، رفاهي (تأثير بر شاخصه هاي فقر)، بهداشت عمومي و آموزش عمومي.
پنجم- هر عمل اجتماعي در اولين گام نيازمند «شرايط آزاد قانوني» است تا بتواند مطالبات خود را اعم از عدالت اجتماعي، حقوق بشر، اخلاق عمومي و... دنبال كند. اصولاً به نظر مي رسد همه خوبي ها و ارزش ها جز با آزادي (و در رأس آن آزادي سياسي) و اختيار آدمي نه ارجي دارند و نه امكاني براي ظهور و رشد .اگر خواهان استقلال ايران هستيم بايد آزادي هاي مصرح در قانون اساسي را نيز مطالبه كنيم و پاس بداريم.
اگر خواهان جامعه اخلاقي (نه مفهوم عام كلمه) و معنوي هستيم بايد بدانيم با محدوديت هاي سياسي اجتماعي، معنويت و اخلاق رفته رفته رنگ تزوير و ريا مي گيرد و از درون تهي مي شود و اگر خواهان عدالت اجتماعي هستيم بايد بدانيم كه اين راه از «آزادي» مي گذرد(۸) و از «اسلام» مي گذرد و اين هر دو در قانون اساسي ايران هم خانه گشته اند .هيچ حركت اجتماعي با هر مرام و مذهبي بدون آزادي راه به جايي نخواهد برد.
ششم- اين احساس جمعي كه در شرايط كنوني كشور كار زيادي از دست جناح هاي سياسي برنمي آيد و اين كه به نظر مي رسد ديگر هيچ گروه و دسته سياسي نمي تواند نقش بزرگي در برون رفت از حالت موجود داشته باشد و اين مردم هستند كه بايد نقش اصلي را ايفا كنند.
هفتم- اين احساس جمعي كه تحقق عدالت اجتماعي توزيع عادلانه درآمدها، سياست هاي رفاهي براي طبقات محروم، كم  كردن از فاصله هاي طبقاتي، اعتماد عمومي نسبت به مسئولان در مورد امانت داري و صداقت سياسي اقتصادي، اميد به آينده روشن و... مقدماتي براي اقتدار و امنيت ملي هستند كه متأسفانه در سالهاي اخير در ذهن و عمل برنامه ريزان ناديده انگاشته شده اند و از كانون توجه خارج شده اند. اساساً آسيب شناسي اقتدار ملي از مباحث بسيار دقيق و فني است و جز در مجالي مناسب (به دور از تنش و هياهو و به دور از قضاوت هاي غيرعلمي يا نفع مدارانه) ممكن نيست.(۹)
هشتم- اين احساس جمعي كه پيش برد هر كاري نيازمند عزم جمعي و عزم تاريخي همه يا اكثريت مردم است كه اگر چنين شد و چنين بود، سنت الهي «نصرت حق جويان» بر سرنوشت اجتماعي ما حاكم خواهد بود. امام امت در اين باره مي گويد: «من آن قدري كه ياد دارم، از اول نهضت تا حالا كه اينجا نشستم، چه آن وقت كه در حبس بودم و چه آن وقت كه در تبعيد به تركيه بودم، و چه آن وقت كه در عراق بودم و چه آن وقت كه به پاريس آمدم و چه آن وقت كه شاه با آن طمطراق ها و قدرت ها بود و چه آن وقت كه او رفت و بختيار شروع كرد، من هيچ وقت مأيوس از مسائل نبودم و اعتقادم اين بوده است كه اين ملت وقتي كه چيزي را بخواهد، مي شود.»(۱۰)
نهم- اين احساس جمعي كه ان الله لايغير ما بقوم حتي بغير و ما بانفسهم و اين كه اگر عملكرد امت و امامت صحيح نباشد، سنت هاي الهي تاريخي كه به روشني در قرآن بيان شده اند در مورد جامعه انقلاب و تاريخ ما نيز صادق و بر آن حاكم نخواهد بود.

منابع:
يك- در نامه هاي امام مكرراً به عنوان مصلحت نظام و مردم برمي خوريم. تك مقاله.
دوم- ر. ك صحيفه نورج سوم- ص ۵۳- به تاريخ آبان شصت .
سوم- صص ۳۴ و ۳۳- «آرمان عدالت در نسبت به اطلاق ولايت» از همين قلم
چهارم- ر.ك عارض خورشيد- نوشته مصطفي دلشاد تهراني- جايگاه مردم در حكومت اسلامي
پنجم- ر.ك صحيفه نور- ج دهم- ص ۱۸۱- به تاريخ ۱۹/۸/۵۸
ششم- ر.ك محمدباقر صدر، همراه با تحول اجتهاد- ص ۲۵-۳۶
هفتم- ر.ك ج بيست و يك صحيفه نور- ص ۴۷- نامه به محمد علي انصاري- به تاريخ ۱۰/۸/۶۷
هشتم- ر.ك ج شانزده صحيفه نور- صص ۳۰-۳۴ به تاريخ ۱۹/۱۱/۶۰
نهم- ر.ك مرتضي مطهري- پيرامون انقلاب اسلامي- ص ۶۲

سياست
اقتصاد
انديشه
علم
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |