مينا شهني
دوستي مي گويد: «آقام هر روز صبح ساعت شش بيدار مي شه ميره نون مي خره، مياد صبحانه مي خوره و مي ره پيش دوستاش»
پدر دوست ما يك پيرمرد بازنشسته است اما به نظر مي رسد سرش خيلي شلوغ است. هر روز ساعت هشت صبح مي رود و به دوستانش سر مي زند. همين دوست ادامه مي دهد: «توي پارك محله ۱۲ـ۱۰ تا پيرمردن، همه جمع مي شن و خبراشونو با هم رد و بدل مي كنند. وقتي آقام مياد خونه خبرهاي عجيبي داره، از اضافه حقوق گرفته تا درگيري هاي سراسر دنيا و يا اين كه كدوم همسايه اسباب كشي كرده و يا كسي تو محل مريضه.»
دوست ما و خيلي هاي ديگر اسم اين پارك را گذاشته اند «پاتوق پيرمردها». پاتوق پيرمردها را مي توان در گوشه و كنار بيشتر شهرها به راحتي پيدا كرد؛ پارك هاي كوچك محلي و يا سكوهاي جلوي در خانه ها پاتوق پيرمردها شده است. وقتي از كنارشان رد مي شوي با كمي دقت متوجه مي شوي كه كمي هم از دست عهد و عيال مي نالند. اما گراني بزرگترين دغدغه شان است. اين گروه كه بيشتر كارمندان و كارگران بازنشسته دولتي هستند بيشتر ساعات عمرشان را صرف انجام خدمت در ادارات دولتي مانند شهرداري، آموزش پرورش، شركت نفت و يا سازمان ها و وزارتخانه هاي مشابه كرده اند. حالا پس از بازنشستگي وقتشان را در پاتوق پر مي كنند. حضور در پاتوق برايشان به معني زندگي و زنده بودن است. هر روز يكي غيبت داشته باشد با دلهره سراغش را مي گيرند: «مبادا مرده باشه»
پاتوق جوانان
نياز جوانان به پاتوق انكارناپذير است. پاتوق معمولاً محلي براي جمع شدن گروه هاي گوناگون از مردم است كه بنا به دلايلي كنار يكديگربودن را ترجيح مي دهند.
پاتوق هاي جوانان از ديرباز رايج بوده است. اين كه جوانان از هر مكاني براي دور هم جمع شدن استفاده مي كنند نيازها و نگرش هاي جوانان شايد تغيير كرده باشد اما گردهمايي هاي كوچك و بزرگ همچنان رونق دارد.
گروه هاي كوچكي از جوانان كه در محيط هاي خانوادگي، تحصيلي و يا ورزشي با يكديگر آشنا مي شوند معمولاً مكاني ـ به جز منزل ـ را براي در كنار يكديگربودن انتخاب مي كنند.
كافه ها
كافه ها يا «كافي شاپ»ها رايج ترين نوع پاتوقي است كه گروه زيادي از جوانان انتخاب مي كنند. كافه و كافه داري در ايران و به خصوص تهران پس از قهوه خانه ها رايج شده است. قهوه خانه ها كه زماني محل جمع شدن گروه هاي مختلف پيشه وران و بازاريان بود كم كم جاي خود را به كافه ها كه مدرن تر بودند و نيازهاي جوانان روز را برطرف مي كرد، داد.كافه نادري از معدود كافه هاي قديمي تهران است كه هنوز پابرجاست. هرچند اهميت كافه نادري به دليل شخصيت هاي فرهنگي و بيشتر مرهون حضور نويسندگان است اما امروز بازار كافي شاپ ها آنچنان داغ است كه مي توان آن را در زمره پردرآمدترين مشاغل ثبت كرد.
امروزه در سراسر شهر تهران با گونه هاي متفاوتي از كافي شاپ ها روبه رو مي شويد كه بسته به سليقه گردانندگان آن مشتريان خاص خود را دارند. چيدمان كافي شاپ ها عامل مهمي در جذب و جلب مشتري هاي جوان است. استفاده از جذابيت هاي ظاهري از سوي گردانندگان براي جلب مشتري تا آن جا پيش رفته است كه وجود و حضور ماهي هاي رنگارنگ نيز مشاهده مي شود.
در برخي نقاط شهر تجمع كافي شاپ ها كاملاً مشهود است. برخي مراكز خريد - پاساژها - به نوعي مراكز تجمع كافي شاپ هستند.
جوانان شهر، هر دسته يا گروه پاتوق خاص خود را ميان كافي شاپ ها دارند و به راحتي مي توان در روزها يا ساعت هاي معيني در هفته با سرك كشيدن توي كافي شاپ ها آنها را بيابيد.
يكي از مشتريان دايمي كافه مي گويد: «مي روم تا مخم يه كمي نفس بكشد و از هياهو دور باشد.»
اما ديگري مي گويد: «جايي براي نشستن و گپ زدن درباره مسايل روز يا مسايل كاري است.»
استفاده از پاتوق در واقع ديگر عادت فرهنگي شده است. همه ما به نوعي پاتوق هاي مشخصي داريم. ابتكار برخي كافه داران تا آن جا پيش رفته كه در يك روز مشخص از يك هنرمند يا نويسنده دعوت مي كنند تا به كافه شان بيايد و گروه علاقه مندان نيز در همان روز معين براي ديدن هنرمند مورد علاقه شان به كافه مي آيند.
برخي كافه ها نيز نمايشگاه هاي مختلفي برپا مي كنند؛ نمايشگاه آثار هنري از عكس و نقاشي گرفته تا دست ساخت هاي مختلف.
در برخي كافه ها نيز محصولات فرهنگي مانند كتاب، كاست و CD به فروش مي رسد شايد صاحب اثر نيز همان جا حضور داشته باشد و امضايي براي خريدار بكند.
پاتوق هاي خياباني
دسته ديگري از پاتوق ها نيز گستره جغرافيايي وسيع تري دارند. گستره اي كه گاه مزاحمتي نيز براي ديگران ايجاد مي كند. اغلب ما دسته هاي جواناني را كه سر خيابان ها و كوچه ها مي ايستند ديده ايم يا شايد در مسيري كه هر شب براي رفتن به خانه پشت سر مي گذاريم دسته هاي جوانان را ببينيم. اين جمع ها براي ما كه رهگذريم چندان خوشايند نيست. ديدن جواناني كه معمولاً هم با صداي بلند حرف مي زنند و مي خندند حتماً به مذاق ما خوش نمي آيد.
با نگاه دقيق تري مي توان ديد كه پاساژها نيز به پاتوق تبديل شده اند. سر زدن هاي مدام به پاساژهاي شهر عملاً اين مكان ها را به پاتوق تبديل كرده. حضور در پاساژها،ديدن دوستان و گپ هاي كوتاه و باز راه رفتن در پاساژ آن جا را پاتوق كرده است.
حالا ديگر پارك هاي شهر كمتر محل جمع شدن جوانان است. در مقايسه با حضور پررنگ جوانان در پاساژها، وجود پارك ها كم رنگ مي شود.
اهميت پاتوق ها
اهميت وجود پاتوق ها را در سير تاريخي آنها مي توان جست وجو كرد. اين كه در ساليان متمادي با وجود فراز و نشيب هاي به وجود آمده هنوز هم وجود و حضور پاتوق ها همچنان پر رنگ است.
كتابفروشي ها همواره پاتوق گروه خاصي از جوانان بوده است. برخي حتي سينما را پاتوق انتخاب كرده اند.
بسياري از آدم هاي سرشناس را مي توانيد با پيدا كردن پاتوق هايشان پيدا كنيد. مثلاً كافي است بدانيد پاتوق آدم سرشناس كجاست حتماً در كمتر از يك هفته او را پيدا مي كنيد.
هرچند تعدادي از آدم هاي معروف سعي دارند پاتوقشان را مخفي كنند اما به هر حال پيدا كردن پاتوق ها چندان سخت نيست.
بنابه موقعيت خاص كشور كاركرد پاتوق ها دستخوش تغيير مي شود.
۱۰ روز اول ماه محرم سر بيشتر كوچه ها تكيه ها را مي بينيم و جوانان را كه هر شب تا پاسي از شب گذشته دور هم جمع شده اند و مراسم عزاداري برپا مي كنند.
اهميت اعتقادي پاتوق ها تا حدود زيادي مورد توجه قرار مي گيرد. مساجد و تكايا از مهم ترين محل هاي گردهمايي سياسي و مذهبي است. بسياري از حركت هاي اجتماعي از جمع هاي درون مساجد و تكايا آغاز شده است. بارزترين نمونه آن را مي توان قبل از پيروزي انقلاب دانست. تا آن جا كه وقتي حكومت سلطنتي سعي در برقراري نظم و آرامش در كشور داشت مسجدها بزرگترين مشكل پيش روي دولت بود. از سويي به دليل اعتقادات عميق مردم امكان رويارويي مستقيم با اين گروه ها نبود از سوي ديگر هسته هاي مركزي برخي حركت ها در مسجد ها نهفته بود.
شايد بي توجهي به همين جمع ها اولين گام اشتباه سلطنتي پهلوي ها بود. آنها با بي توجهي به اين پاتوق پرطرفدار و انكار آن در واقع به ناتواني در برابر حركت مردم رسيدند.
پاتوق هاي امروزي
از كتابفروشي و از كافه ها كه بگذريم مخاطب اصلي تمامي اين مكان ها ـ پاتوق ها ـ جوانند. حالا ديگر پاتوق يك جوري توي زندگي آدم ها جا باز كرده و به نظر مي رسد بيشتر اختصاص به جوان ها دارد. بهينه سازي و ارايه الگوهاي مناسب به جوانان براي بهبود پاتوق ها گريزناپذير است.
حالا يا هر زمان ديگر فرقي ندارد رفتن به مكان هايي براي ارتباط با همفكران و همسالان عادت هميشگي نسلي است كه امروز جوان است و سال ها بعد پير مي شود.
برچيدن پاتوق هاي خياباني براي توسعه آسايش عمومي و ايجاد پاتوق هايي براي تفريح ـ شايد بدون صرف هزينه ـ ضروري است. جوانان ما در پاتوق هاي خياباني در راه رفتن هاي بيهوده خياباني هدر مي روند.