پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۹۱
گفت وگو با علي وظيفه دوست سازنده و نوازنده سنتور
ساز سازي در ايران تجربي است نه علمي
007659.jpg
گفت وگو: پويا سرايي
درآمد: علي وظيفه دوست را در كارگاه سازسازي اش ملاقات مي كنم... در فضايي پر از سنتورهاي نيمه كاره، سيمهاي مختلف، گوشي ها و مضراب ها... هر گوشه نشاني، از يار است... با او دست مي دهم. مردي ميانسال با دستاني گرم... دستهايي كه خالق «نغمه ساز»هاي فراواني بوده است. با او گفتگو مي كنم... از او كه يكي از زبردست ترين سازندگان سنتور حال حاضر ايران است، از معضلات فني ساختاري سنتور، فضاي حاكم بر اين حرفه و مسائل مهم ديگري، مي پرسم... سنتورنوازان و سنتورسازان، اين گفتگو را بخوانيد!...
* آقاي وظيفه دوست، از خودتان بگوييد... از چه زماني به حرفه سازسازي روي آورديد؟ اين حرفه را از چه كساني آموختيد؟
- من متولد سال ۱۳۳۶ تهران هستم... از سال ۱۳۶۲ با مرحوم مهدي ناظمي(بزرگترين سازنده سنتورهاي ممتاز) آشنا شدم كه همين آشنايي منجر به دوستي عميقي بين ما شد. از طرفي شوهر خواهرم از صنعت گران و نجارهاي قديمي و چيره دست بود.مجموع اين راهنمايي ها، دوستي ها و حس كنجكاوي شخصي ام باعث شد از سال ۱۳۶۷ به طور پراكنده سازسازي كنم.
* نوازندگي چطور؟
- از سال ۱۳۵۸ مشغول به نوازندگي شدم. در اين راه از محضر سركار خانم نوشاد، استاد پرويز مشكاتيان و استاد پشنگ كامكار بهره بردم.
* با وجود اينكه ساز سنتور از پرطرفدارترين سازهاي موسيقي ما به حساب مي آيد و روز به روز به تعداد نوازندگان و دوست داران آن افزوده مي شود، اما كمتر نوازنده اي از بهترين جنس چوب براي ساخت سنتور، اطلاع  دارد. بر همين اساس لطفاً توضيح مختصري در مورد بهترين چوب براي ساخت اين ساز، بفرمائيد...
- ببينيد از نظر نوع و جنس چوبهاي گردو، آزاد و فوفل بهترين هستند. در اين بين نيز نژاد چوب هم، شرط است. براي مثال بهترين نژاد گردو، چوب رگ راست فري است (كه به پرطاووسي نيز شهرت دارد ) و يا چوب رگ راست استخواني نيز از زمره چوبهاي مرغوب براي ساخت سنتور است. اما مسئله اي كه در اين ميان براي انتخاب تمامي چوبها عموميت دارد، گره نداشتن و اصطلاحاً بد راه نبودن چوب است. از جمله چوبهاي مرغوب ديگر براي ساخت سنتور، گردوي صدفي وافري سري است، لازم به توضيح است كه هر كدام از چوبهاي ذكر شده، پرداخت، برش و پل گذاري مخصوص به خود را دارد. در كل به نظر بنده، مهمترين مؤلفه در تعيين صداي سنتور، جنس چوب است.
* آقاي وظيفه دوست! به چه دليل سازهاي مشابهي كه توسط سازندگان بنام ساخته مي شود، تا اين حد، با هم اختلاف قيمت دارند؟ (منظور سازهايي از سازندگان مختلف كه كيفيتي كمابيش يكسان دارند)... چرا هيچ هيأتي بر تشتت قيمت اين سازها نظارت ندارد؟ براي مثال مي دانيد قيمت سنتور ممتاز يك سازنده بنام، يك ميليون و دويست هزار تومان است، اما همان سنتور (از لحاظ كيفيت صدادهي، جنس به كار گرفته وصنعت اعمال شده) از سازنده مشهور ديگر، قيمتي حدود ثلث قيمت ذكر شده دارد... دليل اين آشفتگي را چه مي دانيد؟
- به نظر بنده، اصلي ترين علت آن در يك كلام، فقدان يك نهاد صاحب اختيار است. بديهي است در شرايطي كه هيچ نظارتي بر نرخ سازها نيست، قيمتها نيز بسيار متفاوت و بعضاً غيرمنطقي است. به نظر من اين تشتت چندين عامل اساسي دارد: ۱- قدمت و شهرت سازنده، كه بي شك فاكتور مهمي است و اختلاف قيمت را منطقي رقم مي زند، ۲- تبليغات كاذب برخي از سازندگان سودجو و ۳-حمايتي كه از طرف برخي استادان اعمال مي شود. اين دو عامل آخر، به دليل جو كاملاً سنتي، فرمايشي و غيرحرفه اي اين شغل در ايران است و متأسفانه هيچ ارگاني به اين معضل رسيدگي نمي كند،... اين سنتي بودن فضا، نمود ديگري نيز دارد: به اين شكل كه، اگر هم سازنده اي (حداقل در مورد سازهاي ساخت خود)  به اين آشفتگي پايان دهد و يك نرخ ثابت براي سطحي از سازهاي خود بگذارد، با ساخت سازي بهتري، نمي تواند آن ساز را به قيمت خود (كه طبعاً از ساير سازها گرانتر است) به فروش برساند؛ درواقع نوازنده (خريدار) از لحاظ رواني چنين قضيه اي را قبول نمي كند!... در ضمن نبايد فراموش كرد، عواملي چون: شهرت سازنده و استفاده از چوبهاي استثنايي و نادر (عموماً دربهاي قديمي كه البته ندرتاً به چشم مي خورد) مي تواند قيمت سنتوري را بسيار بالاتر از نرخ عرف سنتورهاي همطراز ديگر (از لحاظ صدادهي و صنعت) ببرد. يك چنين اختلاف قيمتي، تا حدودي منطقي است. اما بايد در نظر داشت تعداد اين موارد، آنقدر زياد نيست كه آشفتگي تمام بازار سنتورسازان را سبب شود!... مشكل همان نبود هيأت صاحب اختيار است...
* آيا كانون سازندگان خانه موسيقي، چنين نظارتي را انجام نمي دهد؟
- .... تا آنجا كه مي دانم، اين ارگان چنين اقداماتي را در دست اعمال دارد، اما فقط در حد حرف است و تا عمل راه بسياري است!... روشن است تصويب نرخي ثابت و درجه بندي سازها با چنين فضاي سنتي و بعضاً سودجويانه، به اين زودي ها امكان پذير نيست! به نظر من،هيأت صاحب اختيار (خواه هيأت مديره كانون سازندگان خانه موسيقي و خواه ارگان ديگر) مي بايست درجه و نرخ نهايي هر ساز را پس از ارزيابي و كارشناسي) مستقيماً به نوازندگان وخريداران ابلاغ كنند و درواقع نوازنده با آن هيأت طرف باشد و نه با فضاي سنتي ساز سازي و سازندگان مختلف!... متأسفانه امروزه به دليل جو نامناسب اقتصادي، بسياري، در نهايت بي اطلاعي ساز مي سازند و اتفاقاً فروش نيز مي كند! در حالي كه صدادهي ساز امري تخصصي و به عهده كارشناس خبره است. بنده تصور مي كنم يك سازنده ممتاز بايد چند فاكتور مهم را دارا باشد: ۱- خودش نوازنده آن ساز باشد (هرچه نوازنده بهتر باشد و گوش دقيق تري داشته باشد، درصد خطايش كمتر است) ۲- اطلاعات فني قابل قبولي داشته باشد (چه از نظر تجربي و چه از نظر علمي)، ۳- در ساختش، در حد وسواس، حساسيت به خرج بدهد و ۴- به خود مغرور نشود. مرحوم ناظمي تا سالهاي آخر عمر خويش هميشه به من گلايه مي كردند كه از سازهاي خود راضي نيستند. اما همه مي دانيم ايشان يكه تاز اين عرصه بودند. اين پند ايشان، هميشه در گوش من است و سعي مي كنم خود نيز مانند ايشان باشم.
* به عنوان يك نوازنده و سازنده سنتور، نظرتان در مورد سنتور كروماتيك چيست؟
- سنتور كروماتيك نساخته ام!... فقط در همين حد مي دانم استاد ابراهيم قنبري مهر به سفارش استاد دهلوي (اركستر مضرابي) چند نمونه از اين نوع سازها ساختند كه امكانات بيشتري نسبت به سنتور عادي در اختيار نوازنده است. معضل كوك آن نيز اگرچه از سنتور عادي كمتر است اما كاملاً برطرف نشده...
* بعضاً ديده مي شود برخي از نوازندگان، سنتورهاي سل كوك را تبديل به لاكوك مي كنند (كوك ساز را بالا مي برند) آيا به نظر شما اين عمل در درازمدت ضرري براي سنتور دارد يا خير؟...
- روشن است با فشار بيشتر امكان باز شدن درز كلاف، كاسه شدن صفحه و پاره شدن سيم، وجود دارد. توصيه من به اين هنرجويان و نوازندگان محترم اين است كه اگر چه با بالا رفتن كوك ساز، صدادهي آن نيز بهتر مي شود، اما عزيزان بايد بدانند اين اقدام در طول زمان آسيبهاي فراوان و اساسي به گوشي ها، صفحه و چسبهاي درز كلاف وارد مي سازد.
* چرا تمهيداتي كه در سنتورهاي برون مرزي (هكبرت آلماني، يانگ كين چيني و...) براي حفظ كوك و ساختار گوشي ها، مورد استفاده قرار گرفته است، در سنتور ايراني اعمال نمي شود؟... چرا عموم سازندگان ما از ساختمان اين سنتورها بي اطلاعند؟
- فراموش نكنيد ساز سازي در ايران، كاملاً تجربي است و هنوز متأسفانه علمي نشده است. اكثر اشخاصي هم كه در اين حرفه فعاليت مي كنند، اطلاعي از سازهاي برون مرزي ندارند. حتي وقت تحقيق و كنكاش را ندارند!... همان گونه كه در بالا مطرح شد، ساز سازي، با اين اوضاع اقتصادي، وسيله ايست براي امرار معاش سازنده... در چنين شرايطي سازنده بايد چندين ماه، توليد خود را متوقف كند و به تحقيق دراين باره بپردازد كه عملاً چنين چيزي غيرممكن است... اما در پاسخ به اين سؤال شما يعني تقليد ساختار گوشي ها از سنتورهاي برون مرزي، بايد بگويم چنين چيزي نيز به لحاظ فني امكان پذير نيست، چون زواياي ساقين سنتورهاي برون مرزي، با سنتور ايراني متفاوت است و امكان استفاده از گوشي هاي آن سازها، با زواياي سنتور ايراني ممكن نيست.
* خوب چه اصراري بر وجود اين زواياي فعلي سنتور ايراني است؟! چرا زوايا را تغيير نمي دهيد؟
- بسياري از اساتيد فن (نه در سنتور كه همه سازها) اعتقادي به تغييرات در سازها (هرچند جزئي) ندارند و اگر هم كسي ساختارشكني كند، بلافاصله با برخورد دلسردكننده و نامناسب اساتيد روبه رو خواهد شد. براي مثال در همين مورد خاص، سالهاست طرح استفاده از كليد براي سنتور مثل قانون به اجرا درآمده است (براي نمونه) اما به علت همين برخوردهاي تند، نمونه ديگري توليد نشده است...
* شما عضو پيوسته كانون سازندگان ساز خانه موسيقي نيز هستيد؟ آينده اين ارگان را براي سامان بخشيدن به اين حرفه چگونه مي بينيد؟
- اساساً تشكيل اين خانه، قدم بسيار مثبتي بود در جهت بخشيدن به فضاي حاكم بر اين حرفه. از جمله اقدامات درخور توجه اين خانه، بيمه كردن سازندگان عضو، بود. بنده متأسفانه به دليل مشغله فراوان در جريان دقيق اقدامات متعدد خانه موسيقي نيستم. اما مي دانم هيأت مديره براي حل معضلات اين حرفه، در تلاش و تكاپو است. به نظر من تنها، خانه موسيقي در آينده مي تواند معضلات و مشكلات اين حرفه را كاملاً مرتفع نموده و فضايي علمي و بدون غرض و مرض به وجود آورد... ان شاءالله...
* برخي از صاحبنظران به دليل مقام گردي هاي فراوان موسيقي دستگاهي، وجود پدال را براي سنتور (براي جلوگيري از شكست هارمونيكي) ضروري مي دانند. تصور مي كنم عموم نوازندگان اين ساز نيز در مقام گردي ها، با اين مشكل روبه رو شده اند... از طرفي اين مشكل در سنتورهاي برون مرزي با عملكرد پدال برطرف شده است. حال از شما مي پرسم براي حل اين معضل اكوستيكي، چه تفكري (براي سنتور ايراني) انديشيده شده است؟ شما به عنوان سازنده سنتور، اين مشكل را چگونه توجيه مي كنيد؟
- همان طور كه گفتيد، اين عيب بزرگي است كه همه كمابيش با آن سروكارداريم... اما چه مي شود كرد؟! اين نيز به مانند مشكلات متعدد ديگر سنتور (ازقبيل عدم حفظ كوك، عدم قابليت اجراي همه دستگاهها با يك كوك)- با اين فضا- غيرقابل حل است! نه تنها در سنتور بلكه در ساير سازها نيز رفع نقص و ابداع (در ساز سازي) كاملاً راكد و بي حركت است!... شما ببينيد ساختار سازهاي ما، از ابتدا تا به امروز چقدر دستخوش تغيير و تحول شده اند؟ كمانچه، سه تار، تار و... همه كمابيش همان سازهايي هستند كه قرن ها پيش بوده اند! هيچ تغيير اساسي در ساختمان آنها صورت نگرفته است! حال ملاحظه كنيد در چنين فضاي سنتي، اضافه كردن پدال به سنتور ايراني مضحك نيست؟ در ضمن بسياري از نقايص سازها، زنجيره وار به هم وابستگي دارد. براي مثال در همين مورد، چون فشار سيمهاي سنتور بر روي صفحه، بسيار زياد است، با اندكي فشار يا درموقع استفاده از پدال، اين فشار بيشتر شده و جداي فشاري كه به صفحه وارد مي آيد، باعث ناكوك شدن برخي از سيمها مي شود (اصطلاحاً تك سيم مي دهد). در نتيجه، اول بايد معضل حفظ كوك رفع و سبب مشكل پدال حل شود! كه در اين شرايط بعيد به نظر مي رسد...
* ... و در آخر؟
- به عنوان يكي از كساني كه سالهاست در اين راه، طي طريق نموده براي همه اساتيد بزرگواري كه براي اعتلا و حفظ فرهنگ اين مرز و بوم تلاش نموده اند، آرزوي سلامت و سعادت دارم. آينده اين حرفه را (با توجه به تحولات هرچند اندك سال اخير) روشن ارزيابي مي كنم و اميدوارم تمام معضلات اين شغل، يكي پس از ديگري برطرف شود...

نگاه
انتقاد روشن روان از نبود حمايت
جدي از اركسترهاي نظامي
007650.jpg
كامبيز روشن روان آهنگساز و عضو هيات داوران هفتمين جشنواره نواهاي حماسي از نبود امكانات و حمايتها براي موسيقي نظامي در كشور انتقاد كرد . به گزارش خبرنگار اعزامي همشهري به شيراز اين چهره شناخته شده موسيقي كشور در سخناني كه در مراسم اختتاميه جشنواره هفتم موسيقي دفاع مقدس بيان كرد گفت : تا آنجايي كه من در جريان هستم، بايد بگويم كه گروههاي موسيقي نظامي ما از بنيه مالي خوبي برخوردار نيستند، از نظر اجرايي و كادر اجرايي نوازندگان هم نسبتا ضعيف هستند، اما در سالهاي قبل گروههايي نظير اركستر نيروي انتظامي اجراهاي مناسبي را ارائه دادند. اين اركستر حتي در جشنواره هم خوب مي درخشيد. اما اينكه چرا امسال در جشنواره حضور نداشته بيانگر اين مفهوم است كه گروههاي نظامي ما نيازمند حمايت جدي هستند . وي در ادامه حضور بقيه گروه ها را در جشنواره مثبت ارزيابي كرد و گفت : نسبت به جشنواره هاي سال هاي قبل،كارها خيلي بهتر و باكيفيت بالاتري بود. خصوصا گروههاي موسيقي محلي آثاري درخور را ارائه كردند. در بين آنها چهره هاي مستعد و خوبي ديده مي شود كه اگر به آنها توجه شود، مي توانند به بزرگان موسيقي ايران بدل شوند. خب باعث خوشحالي است كه جشنواره نواهاي حماسي باني معرفي اين چهره ها به موسيقي شده است و جاي اميدواري است كه با ورود اين چهره هاي مستعد، با سازهاي مختلف به عرصه موسيقي كشور، حركت جديدي در بعضي سازها در موسيقي نواحي ايران به وجود بيايد.
روشن روان در پاسخ به اين شبهه كه درجشنواره امسال بيشتر به شعر دفاع مقدس پرداخته شده است تا موسيقي دفاع مقدس تصريح كرد : به نظر من بايد با حمايت بنياد حفظ و نشر آثار موسيقي دفاع مقدس در طول سال آهنگسازي روي قطعات موسيقي دفاع مقدس،انجام شود. نه اينكه منتظر باشيم تاجشنواره اي برگزار شود و ما براي آن جشنواره چند اثر دفاع مقدس، بسازيم.بايد از الان كه اين جشنواره به اتمام رسيده به فكر ساختن موسيقي در زمينه دفاع مقدس باشيم. اين تفكر نبايد تنها به موسيقي محلي، سنتي يا مقامي ما ختم شود، بلكه بايد در موسيقي نظامي و آثار بزرگ و سمفونيك هم به آن پرداخته شود. جاي اين آثار واقعا در جشنواره خالي است. خصوصا اينكه آثار بزرگ موسيقي دفاع مقدس، تاريخ مصرف ندارند و مي توانند براي قرنها بمانند و اين فرهنگ را جاودانه كنند و در ذهن مردم ايران و ساير كشورها باقي بمانند.
روشن روان بدون مرز بودن اين گونه موسيقي را ويژگي آن دانست و افزود : سرمايه گذاري روي اين گونه موسيقي،سرمايه گذاري ارزشمندي است. اما طبيعي است كه بايد روي ديگر انواع موسيقي هم برنامه ريزي انجام شود .

مردان پير پته رازهاي دشت هاي تاريك را مي گشايند
جن را بران تا خانه ات امن بماند
007665.jpg
زهرا حاج محمدي
هشت مرد سفيدپوش، سيه چرده، موهايي تابيده، چشم ها سياه، انبوهي از محاسن جوگندمي،  بلند فرو رفته درهم، دندان ها گاه دو يا سه درميان و عمامه هايي از چلوار سفيد، دور تا دور ميز، به زباني غريب حرف مي زنند.
پسر جوان كاپشن خاكي رنگ تن كرده، پيراهن سفيدش تاب خورده زير كاپشن با حركات تن بالا و پايين مي رود. مغرور «تو» را جانشين «شما» مي كند. گويي به تو مي فهماند كه زياد نپرسي و با آنهاي ديگر جز او كاري نداشته باشي.
* نام آنهاي ديگر چيست جز خودت كه سعيم بليده هستي؟
محمود بليده (خليفه گروه، دايره زن، خواننده گروه)، عيسي بليده (جانشين خليفه، دايره زن، خواننده گروه)، سليمان در زاده (دايره زن)، مجيد بن (دايره زن، خواننده گروه)، عثمان بزن (دايره زن، خواننده گروه) و منهم، سعيم بليده (مسئول گروه). آن دوي ديگر را كه مي شناسي موسي  بلوچ (دونلي زن) و سعيد رئيسي (تنبور نواز و دونلي نواز) شاگرد موسي  بلوچ است.
هشت مرد زاده دشتستان نيك شهرند. در دل سيستان و بلوچستان سي  سال است مي نوازند، مي خوانند. دوره مي افتند در شهرها و روستاها تا جنيان را برانند. پدرانشان هم به شغل آنها بوده اند و پدران پدرانشان. نسل در نسل با جن جنگيده اند. كارشان را از عبدالقادر گيلاني گرفته اند. چيزي نشان مي دهند.
* اين چيست، (كارتي با اوراد عجيبي كه عربي  است و به سختي قابل خواندن) با اين چه مي كنيد؟
- شناسنامه ماست. شناسنامه كاري مان. همان سعيم بليده مي گويد. از جانب همه. گويا ياد گرفته كه جاي همه باشد و ديگران هم به حضورش اعتراض ندارند پيرمرد- عثمان بزن- ۷۱ سال دارد با دو دندان در فك پايين، دو دندان نيش كه بلند و محكم توي دهان خالي جاي همه دندان هاي ديگر را پر كرده اند و گواهي مي دهند روزگاري رديف استخوان هايي سخت و با صلابت همين جا كنار او ايستاده بودند. عثمان بزن فقط گاه گاهي نگاهي مي كند. بعد سرش را به پشت صندلي تكيه مي دهد و با انبوه ريش بازي مي كند.
* از كه شناسنامه گرفته ايد؟
- از ارشاد شهر خودمان. ۳۰ سال بيشتر است كار مي كنيم. يعني كه آنها كار مي كنند چون خودش فقط مجري گروه است. ساز دايره را خودشان مي سازند. چوب شمي شم را از پاكستان يا بلوچستان خودشان مي خرند. پوست گوسفند را خشك مي كنند. پوست انار را مي جوشانند و پوست را با آن سرخ مي كنند. با سوزن و طناب پوست را بر گرداگرد چوب مي بافند.
* براي فروش هم ساز مي سازيد؟
- فقط براي خودمان. بليده جوان، مغرور و محكم مي گويد «فقط براي خودمان».
* اين همه دايره را مي خواهيد چه كنيد؟
- خيلي نمي سازيم. وقتي نياز داريم.
دايره بخشي از نياز زندگي شان است. ابزاري براي حرفه.
* شغل پدرت چيست؟
- در مدرسه معلم از شاگردش مي پرسد، او دايره مي زند. جن مي راند. مردها به مراسمشان زار مي گويند در سيستان خيلي رواج دارد جن زده را نه طبيب معالجه مي كند نه حكيم و مريضخانه. پته را روي زمين مي گستراند، فرشي از حصير يا پشم، مشروط به اين كه پاك باشد از هر نجاستي، جا اسفندي با سوچاكي (مشك) پر مي شود. سوزن مخصوص (گرز) و هيزم هم آماده مي شود. جن زده هم آن طرف تر با چشم هايي وغ زده بيرون را نگاه مي كند.
* از كجا مي فهميد جن زده است؟
- حالت هاي غريبي دارد. جسمش پيش ماست اما روحش نه. حرف هاي عجيبي مي زند، زبانش زبان اجنه است.
اگر جن قطر آمده باشد يا مسقط، دبي، گواتر در پاكستان، يا زنگبار، جن زده به اردو، عربي يا زنگباري حرف مي زند، آب مي خواهد، شيريني يا شربت. مردها مي نوازند شش شب يا پنج شب، جن را مي تارانند تا روز بعد جن ديگر باز نگردد.
* وقتي جن رفت چه مي شود؟
- گوسفندي مي كشند. يك ، دو ديگ برنج دم مي كنند. گوسفند را با كله و پاچه پخشش مي كنند. شيريني پخش مي كنند.
زار با بسم الله و سلام شروع مي شود. بعد الله يا نبي رسول الكريم، بعد شينا ا... يا پير، يا نبي سلام عليكم و خوانندگان از جهت قبله اوراد را رو به سوي چهار قبله مي خوانند گاه دو ساعت يا بيشتر طول مي كشد. بعد ارواح خبيثه مي روند.
* جن زده خوب مي شود؟
- اگر استاد تأييد كند و اگر جن قبول كند. اما جن برمي گردد بعد از چهار سال، استاد جن را قسم مي دهد تا چهار سال كه سراغ جن زده نيايد اما جن بعد از چهار سال برمي گردد.
* چرا و چگونه؟
- آيا شما دوست داريد شما را از خانه تان بيرون كنند؟ عيسي بليده اين را مي گويد.
* نه.
- جن هم نمي خواهد از خانه اش بيرون برود براي همين است كه برمي گردد. مي گويند كسي كه جن را اذيت كند، اجنه او را خواهند كشت. اجنه براي اين مردم مظهري از ترس و قدرت اند. ارواح خبيثه در جاي جاي اين سرزمين تاريك، در دل كوه و بيابان هاي عريض و خفته در سايه ترسناك درختان مثل ساكنان واقعي زمين زندگي مي كنند. آنها عروسي دارند، همان طور كه عزا و ماتم. ساكنان اين سرزمين چاره اي ندارند جز آن كه اجنه را در ميان خود بپذيرند هرچند كه مي خواهند آنها را از ميان خود برانند. آنها آموخته اند سهمي از زمين خود را متعلق به اجنه بدانند و به حريمشان وارد نشوند.
* چرا گروهتان را پير پته مي گويند. پيرپته يعني چه؟
- همان فرشي است كه زير پا مي اندازيم و بايد پاك باشد. پيرپته همان مالد است يعني دايره زنان.
مردان گروه پيرپته آموخته اند هنر خود را مصروف دفع ارواح خبيثه كنند. موسيقي آنان تركيبي از اوراد مذهبي و صداي دايره اي است كه با حركات بدن توامان مي شود. پيرپته اي ها طوري از اين هنر سخن مي گويند كه گويي هنرشان تنها ملك آنهاست. آنها و پدران آنها موسيقي را با آواي دايره و زمزمه هاي مذهبي در هم آميخته اند.
محمود بليده، ۵۸ ساله، با ۴ پسر و ۵ دختر، عثمان بزن ۷۱ ساله با ۵ فرزند، سليمان درزاده با هفت سر عائله، مجيد بن ۷۰ ساله با ۳ دختر و ۳ پسر و عيسي بليده ۵۶ ساله با ۶ فرزند به جاي كارگري يا كشاورزي يا هر شغل ديگري نوازندگي را پيشه اصلي زندگي خود كرده اند. مردان پيرپته دلخوش هستند به وعده هاي مدير ارشاد شهر كوچك نيك شهر و آن چند هزار تومني كه قرار است مستمري ماهانه شان باشد. آنها آمده اند تا دلي را با خود همراه كنند تا آنها را به مرز بي نيازي نزديك تر نمايد.
* آقاي بلوچ شما هم اهل گروه زار شده ايد؟
- من، هم براي زارها دونلي مي نوازم ، هم براي عروسي ها يا مراسم ديگر. بلوچ مدتي پيش براي شركت در برنامه اي در سوئد و تركيه دعوت شده بود اما مشكل سربازي اش و نداشتن پاسپورت، سفر را غيرممكن ساخت.
*هنوز كارت پايان خدمت نگرفته اي؟
- من تك فرزند هستم و معاف هستم، اما تا آن وقت كه دعوت شده بودم كارت نگرفته بودم.
*باز هم با موتور تا كرمان آمده اي؟
- اين بار نه ( مي خندد).
جشنواره براي بلوچ منزل اميدي براي سامان دادن به دو چيز شده، به هنرش و روشي كه بايد آن را ادامه دهد. شاگرداني كه بايد تربيت كند و زندگي و خانه اي كه بايد تأمين كند. زن و چهار فرزندش چشم به دست هاي او دارند و او كه مرد خانه است با نفس ها و بندبند انگشتانش روزي را به خانه مي برد.

هنر
اقتصاد
آلبوم
جهان
سياست
|  اقتصاد  |  آلبوم  |  جهان  |  سياست  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |