جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۰۴
پنجره
Friday.htm

هوا را از من بگير GMail را نه
004032.jpg
نيما رسول زاده
براي سرمايه گذاري و پول در آوردن، خريد سهام شركت گوگل را در بازار بورس آمريكا فراموش كنيد، راه ساده تري براي پول در آوردن از گوگل هست!
كاربران در حال تست سرويس GMail، كه هنوز در نسخه بتاست، مي توانند چند تن از دوستان خود را براي پيوستن به آن دعوت كنند و همين باعث ايجاد نوعي بازار زيرزميني در اينترنت شده است و مردم در تلاشند زودتر در جي ميل نام دلخواه خود را ثبت كنند.
اگر دعوتنامه اي براي باز كردن يك حساب كاربري در سرويس جديد اي ميل گوگل داشته باشيد، مي توانيد آن را در كمترين زمان ممكن چيزي در حدود ۶۰ دلار بفروشيد؛ اما رويتر گزارش داده است كه نزديك به ۳۰۰ حراج در EBay كه به دعوتنامه هاي GMail يا فروش يك نام قبلاً ثبت شده در جي ميل مربوط مي شد، پيشنهاد در برخي از دعوتنامه ها، از ۱۰۰ دلار بالاتر رفته است.

كمي هم هيجان
اما اگر اين مبلغ برايتان ارزشي نداشت و كسل كننده به نظر مي رسيد، راههاي هيجان انگيزتري براي واگذار كردن دعوتنامه هست، مي توانيد آن را با عكس فردي كه از شما اكانت را مي گيرد، يا با يك رتيل، خر سواري در كوه و دشت، لباس براد پيت در فيلم «تروا»، يك كارت پستال زيبا يا حتي شماره تلفن يك آدم معروف مثل پاريس هيلتون عوض كنيد!
يك سايت جديد (www.GmailSwap.com) ميعادگاه آدم هايي شده است كه دعوتنامه جي ميل دارند و از سوي ديگر آدم هايي كه در به در دنبال يك اكانت GMail هستند و مي خواهند هر جوركه شده آن را به دست بياورند.
شون مايكل، موسس اين سايت به وايرد نيوز، گفته است : « من چند هفته بود كه هي از اين و آن راجع به نياز اساسي شان به اكانت GMail مي شنيدم، اما هيچ جا غير از E-bay وجود نداشت كه اين نياز را به گوش ديگران برساند.»
او ادامه مي دهد : « Gmail Swap اينجوري و با اين اعتقاد راه انداخته شد كه مردم خوبي آن بيرون هستند كه حاضرند به تقاضا  هاي بقيه براي دعوت به جي ميل جواب بدهند، اما راهي براي ارتباط اين دو گروه نيست.»
روزانه نزديك به ۵۰۰ پيشنهاد معاوضه دراين سايت مطرح مي شود.
اوايل آوريل سال گذشته تنها كارمندان گوگل و دوستان آنها در جي ميل اكانت داشتند، اما حالا با اين كه كاربران بيشتري آن را دارند اما فشار زيادي روي صاحبان دعوتنامه ها وجود دارد كه آن را واگذار يا حداقل با چيزي عوضش كنند.
گوگل به كاربران جي ميل اجازه ذخيره  اي ميل ها و ضمايم (Attachment) آنها را تا سقف يك گيگا بايـت (معادل هزار مگابايت) در اكانت نشان مي دهد، اين رقم خيلي بيشتر از آن چيزي است كه رقباي گوگل يعني، ياهو ميل و هات ميل ارايه مي كنند.

به گوگل اعتماد داريد
گوگل، مثل محصولات ديگرش زيركانه و دراماتيك وارد بازار اي ميل شد و با اعلام رقم باورنكردني فضاي يك گيگابايتي در اختيار كاربران، دركانون توجه كاربران قرار گرفت، اما كاربران درمقابل دريافت اين حجم فضاي رايگان براي اي ميل موافقت مي كنند كه Gmail محتواي نامه هاي الكترونيك آنان را وارسي كند تا تبليغات متناسب با آن نمايش دهد.
چند گروه از فعالان و طرفداران حقوق بشر سيستم تبليغات جي ميل را ورود به حريم خصوصي افراد مي دانند، در حالي كه گوگل اطمينان داده است وارسي محتواي اي ميل ها نه به وسيله انسان ها، بلكه توسط ماشين ها انجام مي شود درست مثل يك نرم افزار چك كردن خودكار ديكته (Spell) كلمات، از سوي ديگر آنها تاكيد كرده اند كه اطلاعات كاربران خود را به موسسات ديگر نخواهند فروخت.
گوگل و ۹ محصول جي  ميل، نام درخشان و معتبري در عرصه كامپيوتر و اينترنت است، اما آيا مي تواند كاربران را راضي كند تا مكاتبات ميان دوستان، دشمنان و هر چيزي كه ميان آنها رد و بدل مي شود را ببيند؟ به نظر مي رسد با استقبال زايد الوصفي كه از جي ميل شده، جواب مثبت است.
البته صبر كنيد، طبق متن توافقنامه جي ميل، گوگل مي تواند از كاربران بخواهد كه هنگام راه اندازي رسمي دوباره ثبت نام كنند و ممكن است محتواي ميل باكس شان را از دست بدهند، گوگل از صحبت راجع به اين موضوع خودداري مي كند.

گزارش بي بي سي از مستند اسكورسيزي درباره موسيقي سياه پوستان آمريكا
پرتاب به قلب انسانيت
پرويز جاهد
004035.jpg

موسيقي بلوز كه موسيقي سياهان آمريكا خصوصاً نواحي مي سي سي پي، نيواورلئان و دلتاست، يكي از مهم  ترين، تاثيرگذارترين و متنوع ترين گونه هاي موسيقي است كه بسياري از گونه هاي ديگر موسيقي مدرن مثل راك اند رول، رپ و هيپ هاپ (hip hop) از آن تاثير پذيرفته اند.
مارتين اسكورسيزي كه دلبستگي و عشق عميقي به اين نوع موسيقي دارد و جا به جا آن را در برخي از فيلم هايش از جمله آخرين والس، دار و دسته هاي نيويوركي  و گاو خشمگين نشان داده، اخيراً مجموعه مستندي به نام بلوزThe Blues را به سفارش شبكه چهار بي  بي سي در هفت قسمت درباره ريشه هاي موسيقي بلوز و حوزه تاثير و نفوذ آن از كناره هاي مي سي سي پي تا غرب آفريقا تهيه كرده است.
او كارگرداني هر قسمت را به يكي از كارگردان هاي برجسته سينماي جهان كه دلبستگي شان را به موسيقي بلوز به نحوي در فيلم هايشان نشان داده اند، واگذار كرده است. از جمله: كلينت ايستوود، ويم وندرس، مايك فيگيس و مارك لوين.
خود اسكورسيزي نيز كارگرداني يكي از قسمت هاي آن را به عهده گرفته است. اين قسمت كه در واقع يكي از بهترين و زيباترين قسمت هاي مجموعه است، گويي كه داري به خانه مي روي
Feel Like Going Home نام دارد و در واقع نوعي گراميداشت و اداي دين به موسيقي بلوز ناحيه دلتا Delta Blues آمريكاست.
گويي كه داري به خانه مي روي
Feel Like Going Home
مارتين اسكورسيزي
در اين فيلم اسكورسيزي، سفر كوري هريس Corey Harris يكي از چهره هاي برجسته معاصر بلوز آمريكا را كه از مي  سي سي پي آغاز شده و به غرب آفريقا مي رسد، پي گرفته و از اين طريق در صدد كشف ريشه هاي بلوز بر مي آيد.
اسكورسيزي خود مي گويد: «مي خواستم تماشاگر را به همراه كوريي به زيارت مي سي سي پي و آفريقا ببرم. كوري نه تنها نوازنده خوبي است بلكه تاريخ بلوز را نيز خوب مي داند.» در اين ميان اسكورسيزي جا به جا از نماهاي آرشيوي و ترانه هاي قديمي  و نوستالژيك بلوز با صداي خوانندگان افسانه اي اين ژانر مثل مادي واترزMuddy Waters و جان لي هوكر John Lee Hooker استفاده مي كند.
نكته مهم و قابل توجه اين مجموعه مستند اين است كه اسكورسيزي، كارگردان ها را در انتخاب موضوع و شيوه روايت آن كاملاً آزاد گذاشته است و هر يك از آنان بر اساس ذهنيت، نگاه و سبك ويژه شخصي خود با موسيقي بلوز مواجه شده و جنبه خاصي از آن را برجسته ساخته اند.
اسكورسيزي درباره ايده ساختن اين مجموعه مي گويد: «با مارگارت باد تهيه كننده كمپاني كاپا سرگرم ساختن فيلم مستندي درباره اريك كلپتون بوديم به نام هيچ چيز جز بلوز Nothing Blues But كه فكر ساختن اين مجموعه به ذهنم رسيد. به دنبال آن بود كه از چند فيلمساز كه هميشه مورد تحسين من بودند و هر يك ارادت خاصي به موسيقي داشتند، خواستم كه دريافت شخصي خود را از تاريخ موسيقي بلوز ارايه كنند. به اين ترتيب مي دانستم كه نتيجه كار يك روايت خشك و رسمي  از تاريخ بلوز نخواهد بود، بلكه روايتي اصيل، عاشقانه و موزاييكي از اين تاريخ خواهد بود.
همواره دلبستگي خاصي به اين نوع موسيقي داشته ام و اصولاً فرهنگ داستانگويي از طريق موسيقي ، هميشه برايم جذاب بوده است. موسيقي بلوز، طنين احساسي عميقي دارد و ريشه موسيقي مردم پسند آمريكايي به شمار مي رود.»
شيفتگي و دلبستگي اسكورسيزي به موسيقي بلوز تا آن حد است كه مي گويد: «واقعاً اگر مي توانستم گيتار بنوازم، هرگز فيلمساز نمي شدم. وقتي بچه بودم، همه اطرافم پر از صداي موسيقي بود. از خيابان، از راديوي اتومبيل هايي كه رد مي شدند، از مغازه هاي كنار خيابان و از پنجره آپارتمان هاي اطراف، صداي موسيقي مي آمد. در آن روزها مي شد همه نوع موسيقي از ترانه هاي فولكلوريك ايتاليايي تا ترانه هاي كانتري و وسترن را از راديو شنيد. پدرم عاشق نواختن ماندولين بود و برادرم فرانك، گيتار مي نواخت و اولين ترانه اي كه شنيدم و به ياد دارم از جنگو رينهارت Django Reinhardt بود ... وقتي به موسيقي و صداي خوانندگاني چون ليد بلي، جان لي هوكر، چارلي پتون، مادي واترز، لمون جفرسون و بسي اسميت گوش مي دهي، به حركت در مي آيي، قلبت به تپش مي افتد و تحت تاثير حقيقت عاطفي نيرومند آن قرار مي گيري و درست به قلب انسانيت پرتاب مي شوي. بلوز يعني همين.»
اسكورسيزي تمام قسمت هاي اين مجموعه را به قطعات موزاييكي تشبيه مي كند كه در نهايت، تصويري ديناميك و پر تحرك از اين فرم هنر بومي  آمريكا مي سازد. در واقع اين مجموعه، يكي از بهترين نمونه هاي فيلم مستند است كه تاكنون درباره معرفي و تاريخ يك نوع موسيقي ساخته شده است. فيلم ها نه تنها بيننده مشتاق و علاقه مند به موسيقي بلوز را با خود همراه ساخته بلكه به واسطه سبك تصويري متنوعشان و استفاده خلاقانه هر يك از كارگردان ها از نماهاي آرشيوي و آهنگ ها و ترانه هاي قديمي  و شورانگيز بلوز و تركيب آنها با اجراهاي زنده و گفتگوهاي جذاب و تاثيرگذار با چهره هاي نامدار و افسانه اي اين نوع موسيقي، حتي بينندگان عادي را نيز جذب خود مي سازند.
اسكورسيزي درباره كار فيلمسازان ديگر اين مجموعه چنين قضاوت مي كند: «فيلم چارلز برنت، يك درام شخصي و شاعرانه درباره بلوز است كه از ديد يك پسر جوان روايت مي شود. ويم وندرس، فيلمي  خاطره انگيز درباره گذشته، حال و آينده بلوز، از طريق زنده كردن خاطره سه خواننده بزرگ بلوز ساخته است.
فيلم ديك پيرس Dick Pearce يك فيلم درخشان درباره شهر ممفيس Memphis و سلاطين بلوز آن چون بابي راش و بي بي كينگ B.B.King است. مارك لوين نيز با تمركز روي چاك دي Chuck D و مارشال چس، بلوز شيكاگو را تصوير كرده است. مايك فيگيس كه خود نيز موسيقيدان است، فيلم خود را درباره ريشه هاي بلوز بريتانيا ساخته است و كلينت ايستوود در فيلم خود نسبت به نوازندگان برجسته «پيانو بلوز» مثل جي مك شنJay Mcshann و پاين تاپ پركينز Pinetop Perkin اداي احترام كرده است.»
نام فيلم ها و كارگردان هاي اين مجموعه به اين شرح است:
روح يك مرد-ويم وندرس
پيانو بلوز-كلينت ايستوود
سرخ، سفيد و بلوز-مايك فيگيس
004038.jpg

راه ممفيس ـ ريچارد پيرس
پدر خوانده ها و پسران-مارك لوين
گرم شدن با آتش شيطان -چارلز بنت
در آخر بايد از تيتراژ فيلم ياد كرد كه به شكل بسيار زيبا و خلاقانه  اي طراحي شده و در بر گيرنده تم اصلي و مركزي فيلم است. تصاويري كهنه و نوستالژيك و غالباً قهوه اي رنگ از چهره هاي نامدار بلوز مثل، مادي واترز، جان لي هوكر و بي بي كينگ با تصويري از رودخانه مي سي سي پي در هم ديزالو شده يا به ترتيب از چپ يا راست وارد كادر مي شوند. آنگاه عبارت «بلوز» با حروف آبي رنگ بر روي اين تصاوير سياه و سفيد يا قهوه اي نقش مي بندد و در كنتراست با آن جلوه و درخشندگي خاصي مي يابد. به اين ترتيب، تيتراژ در حالي كه بر جنبه تاريخي، نوستالژيك و خاطره انگيز موسيقي بلوز تكيه دارد، در عين حال نشانه زنده، جاري و معاصر بودن اين موسيقي زيبا و جاودان است.
برگرفته از بي بي سي

گپ
روزنامه نگاري با زبان وبلاگي
اميرقادري روزنامه  نگار و سينمايي نويسي است كه چند ماهي است به جمع وبلاگ نويسان اضافه شده، هر چند او در نشريات چاپي نيز با زباني مي نوشت كه به قول طرفدارانش جان مي داد براي وبلاگ نويسي.وي پيش از اين همكاري با نشريات معتبر سينمايي از جمله ماهنامه «فيلم» و بخش سينمايي بسياري از روزنامه هاي كشور را در كارنامه حرفه اي خود ثبت كرده است.
چگونه رسانه اي به نام وبلاگ را انتخاب كرديد؟
مجبور شدم كه وبلاگ را انتخاب كنم. چاره ديگري نداشتم. در غير اين صورت از زمانه و همه چيز عقب مي افتادم. آنهايي كه هنوز اين كار را نكرده  اند، كلاهشان پس معركه است. اولاً كه بخش زيادي از مخاطبان رسانه هاي چاپي، مدتي است كه نسبت به مطبوعات بي اعتنا شده اند. پس بايد جاي ديگري با آنها رو به رو شد و فعلاً اينترنت از همه جا پرطرفدارتر است. پس با انتخاب وبلاگ، مي توانيد طيف ديگري از مخاطبان را هم پوشش دهيد. از طرف ديگر وبلاگ به يك محيط فردي مي ماند. يكي از معدود بخش هاي خصوصي زندگي مان و جزو آخرين مكان هايي كه تا حدودي مي توانيم خودمان باشيم. پس در جهاني كه همه دنبال فرديت گمشده شان مي گردند، نمي شود بي خيال چنين مكاني شد.
تفاوت وبلاگ با روزنامه و ديگر رسانه هاي چاپي را در چه مي بينيد؟
تفاوت هاي اين رسانه ها با يكديگر دليل اصلي انتخاب وبلاگ از سوي من بوده كه به اين تفاوت ها در سؤال اول اشاره كرده ام.
به نظر شما شباهت اين دو رسانه در چيست؟
به هر حال واسطه اصلي براي بيان احساسات و انديشه ها در هر دو مورد كلماتند.
تا كنون به كسب درآمد از طريق وبلاگ فكر كرده ايد؟
معلوم است و البته هنوز هم دارم فكر مي كنم.
وبلاگ امير قادري در آدرس زير قابل دسترسي است:www.amirqaderi.com

سينما، روزنامه نگاري
و چند چيز ديگر
بابك غفوري آذر از جمله روزنامه نگاراني است كه از محيط وب به عرصه روزنامه هاي چاپي رفت و در مدت زمان كوتاهي توانست نام خود را در كنار سينمايي نويسان مطرح اين مرزوبوم قراردهد. وي در دنياي وب فارسي نيز علاوه بر وبلاگ نويسي، در نشريات و سايت هايي كه برخاسته از ميان وبلاگ ها بودند فعاليت داشته است كه از جمله آنها مي  توان به نشريه «كاپوچينو» (كه خود از بنيانگذاران آن بود) و سايت «۳۰نما» اشاره كرد.
چگونه رسانه اي به نام وبلاگ را انتخاب كرديد؟
به نظرم براي پاسخ به اين سؤال بيان اين توضيح ضروري است كه من ابتدا وبلاگ نويسي را شروع كردم و در ادامه از طريق وبلاگ به رسانه هاي چاپي راه يافتم؛ به همين دليل وبلاگ در واقع اولين رسانه به نسب فراگيري بود كه من تجربه مي كردم و اتفاقاً قبل از شروع به همكاري با رسانه هاي چاپي با وب سايت هاي خبري معتبري كار مي كردم كه آنها هم رسانه هاي الكترونيك بودند.
در نتيجه مانند ديگر دوستان روزنامه نگار، تجربه فعاليت با رسانه هاي ديگر را نداشتم. شروع وبلاگ نويسي ام هم از آشنايي با وبلاگ حسين درخشان با نام «سردبير: خودم» شروع شد كه به طور اتفاقي به لينكش برخوردم. با توجه به علايقم هم از همان ابتدا در وبلاگم مطالب سينمايي قرار دادم.
تفاوت وبلاگ با روزنامه و ديگر رسانه هاي چاپي را در چه مي بينيد؟
پاسخ اين سؤال با رجوع به كاركرد ها و ماهيت هركدام از اين رسانه ها مشخص مي شود. تفاوت در ميزان مخاطبان، ماهيت و علايق آنان و از همه مهم تر شكل ارايه اطلاعات، محتوا و نيز محدوديت هاي متفاوت اين دو رسانه از مهم ترين تفاوت هاي وبلاگ و رسانه هاي ديگر است.
در مقابل امتياز هاي خاصي كه رسانه وبلاگ مانند امكان دريافت، بازخورد سريع و نبود محدوديت در اختيار خود مي گذارد، نقاط ضعفي مانند كمي مخاطب و تاثير گذاري اندك را هم دارد.
با اين همه به نظر مي رسد براي يك روزنامه نگار داشتن يك وبلاگ ضروري باشد، در واقع روزنامه نگار با وبلاگ ضمن اين كه به نوعي كار خود در روزنامه را تكميل مي كند امكان برخورد زنده با مخاطب را مي يابد كه براي هر روزنامه نگاري حياتي است.
به نظر شما شباهت اين دو رسانه چيست؟
به نحوه استفاده نويسنده از وبلاگ باز مي گردد، يك روزنامه نگار اگر در جهت تكميل مطلب خاصي در رسانه اي چاپي اقدام به انتشار نوشته اي در وبلاگ كند تقريباً در جهت مشابهي پيش رفته است اما اگر نوعي از شخصي نويسي را در نوشته هايش در وبلاگ دنبال كند در جهت متفاوتي نسبت به روزنامه پيش رفته است. با اين همه به نظر من مهم ترين شباهت اين دو رسانه همان وجه اطلاع رساني آنهاست.
تاكنون به كسب درآمد از طريق وبلاگ فكر كرده ايد؟
خير، به نظرم ما در قدم هاي اوليه وبلاگ نويسي هستيم، اين گونه اقدامات مستلزم رسيدن به استانداردهاي خاصي در ميزان استفاده از اينترنت در جامعه است، ضمن اين كه وقتي يك روزنامه نگار به سمت استفاده از وبلاگ كشيده مي شود، در واقع به جهت تكميل و تاثيرگذاري كارش اقدام مي  كند، به ويژه در ايران.

گفت و گو
وبلاگرها بايد NGO تشكيل دهند
معاون فني دبيرخانه شوراي عالي اطلاع رساني شرط حمايت از وبلاگ ها را تشكيل اجماعات و NGOهاي وبلاگي دانست.
مهندس خسرو سلجوقي در گفت وگويي با ستاد خبري جشنواره «جوانان، وبلاگ ها و جامعه اطلاعاتي» در خصوص برنامه هاي طرح تكفا براي حمايت از وبلاگ ها گفت: وبلاگ ها گروه فرهنگ ساز هستند و مي توانند توسعه دهنده ICT باشند و جوانان در اين رسانه به صورت غيربرنامه ريزي شده و كاملاً خودجوش به توليد محتوا مي پردازند. از سوي ديگر اين مقوله در كشور ما از رشد خوبي نيز برخوردار بوده اما با اين اوصاف برنامه خاصي را براي حمايت از وبلاگ ها در دستور كار خودمان نداشته ايم و در همان مجموعه فرهنگ سازي سعي مي كنيم حمايت رسمي  انجام دهيم.
وي افزود: شيوه حمايت به نوع برنامه هايي كه هرجامعه مي تواند داشته باشد باز مي گردد و طبق اين خواسته ها و برنامه هاست كه تعريف مي كنيم كجاي كار نياز به حمايت و يا تقويت دارد. سلجوقي با اشاره به عدم وجود گروه و يا NGOهاي وبلاگي خاطرنشان كرد: در حال حاضر خواست ها و نياز هاي وبلاگرها چندان شفاف نيست لذا اگر انجمني داشته باشند كه حرف ها و هدف هاي آنها مشخص شود، راحت تر مي توان درباره چگونگي حمايت تصميم گيري كرد.
وي تاكيد كرد: البته ما از طريق طرح يكسري موضوعات كمكي در زمينه توليد محتوا و حمايت مالي انجام داده ايم و به نوعي از اين طريق هم مي توان به وبلاگ هاي فعال در زمينه توليد محتواي مفيد هم كمك مالي كرد.
سلجوقي معتقد است: اين حركت مي تواند وبلاگ ها را به سوي علمي  شدن و توليد محتواي مفيد سوق داده و از شخصي نگاري صرف در اين رسانه بكاهد.
وي افزود: همان گونه كه امروز شاهد هستيم، مسئله شخصي نگاري در وبلاگ ها هم جهت مي گيرد و به سمت علمي  شدن پيش مي رود و كساني كه به دانش بها داده اند و وقت بيشتري براي اشاعه آن صرف كرده اند به موفقيت بيشتري دست يافته اند و در عين حال مخاطبان هم مسير حركت نويسندگان را روشن مي كنند.
سلجوقي درباره امكان درآمد زايي وبلاگ ها گفت: اصولاً تبديل شدن يك فرآيند به شغل، زماني صورت مي پذيرد كه به وسيله آن بتوان منافعي را به ديگران رساند و يا ارايه كننده خدمتي باشد، لذا مي توان به توليد محتوا به عنوان يك شغل نگاه كرد و اتفاقاً اين مسئله يكي از بخش هايي است كه در ايران جاي كار بسياري دارد و به دليل وجود توان و پتانسيل لازم و در كنار آن هوش سرشار جوانان ايراني مي توان سرمايه گذاري عمده اي روي آن داشت.
سلجوقي تاكيد كرد: فقط اين مسئله نيازمند آموزش هاي لازم است و هم ارز با آن پراكندگي ها بايد جمع شود چون اين طرح ها ممكن است در قالب وبلاگ عملي نشود ولي اگر اجتماعي از وبلاگرها تشكيل شود و در قالب يك شركت و يا واحد مشابهي فعاليت كنند، قطعاً به درآمدزايي نيز خواهند رسيد.

ويتريني براي توانايي هاي جوانان
نماينده سازمان ملي جوانان در جشنواره «جوانان، وبلاگ ها و جامعه اطلاعاتي» از وبلاگ ها به عنوان ويترين توانايي هاي افراد براي نشان دادن پتانسيل هايشان در زمينه هاي مختلف ياد كرد.
خسرو طالب زاده، مشاور مطبوعات و رسانه ها و رئيس سازمان ملي جوانان و نماينده اين سازمان در جشنواره «جوانان، وبلاگ ها و جامعه اطلاعاتي» درباره چگونگي فعاليت سازمان در جشنواره گفت: سياست سازمان ملي جوانان به اين صورت است كه از طرح هايي كه NGOها و گروه هاي مختلف ارايه مي كنند و سازمان تشخيص دهد كه موضوع داراي اهميت است و كارايي دارد به نوعي از آن حمايت مي كنند؛ مسئله وبلاگ ها و اين جشنواره نيز از همين دست است.
وي تاكيد كرد: با اين اوصاف سياست كلي سازمان در برگزاري جشنواره دخالت مستقيم نيست و فعاليت هاي اين چنيني را حمايت مي كند، لذا همان طور كه قبلاً نيز گفته شده برگزاركننده جشنواره پرشين بلاگ است با حمايت سازمان ملي جوانان.
طالب زاده اهميت وبلاگ نويسي در دنياي امروزي را امري ثابت شده دانست و خاطرنشان كرد: در واقع وبلاگ ابزار جديدي است كه در اختيار تك تك جوانان قرارگرفته است تا بتوانند در آن به شكل هاي مختلف خودشان را به اثبات برسانند.
وي افزود: وبلاگ مثل رسانه هايي از قبيل راديو و تلويزيون نيست كه به كار گروهي احتياج داشته باشد و هزينه هاي آنها هم با يكديگر قابل قياس نيست و در كنار آن در بحث اشتغال و اوقات فراغت جوانان نيز نقش بسزايي ايفا مي كند.
به گفته طالب  زاده با اين كه هنوز كارشناسان در دنيا در مسئله اشتغالزايي وبلاگ ها به نتايج واضح و روشني دست نيافته اند اما ثابت شده است كه وبلاگ ها وسيله اي براي معرفي جوانان بوده و مي تواند به نوعي ويترين توانايي هاي افراد براي نشان دادن پتانسيل هايشان در زمينه هاي مختلف باشد. وي در خصوص انتخاب نام جوانان، وبلاگ ها و جامعه اطلاعاتي براي اين جشنواره گفت: با توجه به اين كه اولين نوبت برگزاري جشنواره است، تصميم بر اين شد كه موضوعات و كلاً عنوان جشنواره كمي عام تر انتخاب شود و در سال هاي بعد به موضوعات تخصصي تر پرداخته شود.

|  هفته   |   جهان  |   پنجره  |   حوادث   |   ماشين   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |