سردي يك تيغه فلزي را روي گلويش حس مي كرد. فشار دست هاي يك جوان كه سعي مي كرد با چاقو تهديدش كند نفسش را بريده بود. گفت بايد بيايي سوار ماشين شوي تا برويم. چاره اي نداشت. آنها چهار نفر بودند و او يك زن تنها. تازه از رساندن دوستش به خانه بازگشته بود. ساعت حدود يك بعد از نيمه شب بود. آنها خودروي پرايد او را هم با خود بردند. بعد از حدود ۲۰ دقيقه كه كوچه پس كوچه هاي جنوب شهر را پشت سر گذاشتند در يك منطقه خلوت حوالي شهرري ايستادند. هر چهار نفر سعي كردند كه بدون سر و صدا زن تنها را اذيت و آزار كنند و بعد وقتي همه پول ها و حتي تلفن همراهش را گرفته بودند او را رها كردند.
«سارا» به دادسراي امورجنايي تهران شكايت كرد. بازپرس محمد عرفان در شعبه هفتم به پرونده اين زن جوان رسيدگي كرد و دستور شناسايي چهار جوان را صادر كرد. براي بازپرس عرفان ماجرا، موضوعي قديمي را يادآوري مي كرد. ماجرايي كه خود در سال ۱۳۸۱ در صحنه مجازات آنها حاضر بود. منظور همان گروه شش نفره اي است كه به باند «كركس ها» در مطبوعات معروف شدند. حال چند ماهي از ماجراي «سارا» در جنت آباد تهران گذشته است اما...
اما اين ماجرا ادامه دارد. حكايت سردي چاقو و تهديد براي ربودن مال ديگران به زور، داستان هاي ديگري غير از ماجراي «سارا» را ساخته است كه هرازچندگاهي روايتي تلخ را براي صفحه هاي حوادث مي سازد.
همين هفته گذشته يعني روزهاي اول خرداد بود كه راننده اي جوان به دادسراي امورجنايي تهران شكايت كرد. اين جوان در طرح شكايت خود به بازپرس محمد علي قيصري گفت: «سه تا مسافر زدم كه آنها را به فرديس كرج ببرم. هنوز چند كيلومتري از تهران بيرون نرفته بوديم كه يكي از سه مسافر كه زني جوان بود چاقويي بيرون آورد و زير گلويم گذاشت و از من خواست كناري بايستم و خودرو و وسايلم را تحويل آنها بدهم.»
ماجراي اين جوان در حالي يادآوري «زورگير»ي هاي مختلف در جامعه است كه اين بار شاهد دست به خشونت بردن يك زن جوان براي تصاحب مال ديگران هستيم.
بر اساس شكايتي كه ششم خردادماه ۸۳ در شعبه ششم دادسراي امورجنايي تهران مورد رسيدگي قرار گرفت زن جوان و دو همدستش به عنوان مسافر تحت تعقيب قرار گرفتند. آنها در پي مقاومت راننده سعي به آرام كردن وي كردند ولي به دليل برخورد خودرو با يك مانع و متوقف شدن آن بلافاصله از خودرو بيرون آمده و با يك پژو مشكي رنگ از محل گريختند.
زورگيري، سرقت به عنف
آنچه كه خوانديد عنوان اعمال مجرمانه اي بود كه
به تازگي شاهد آن بوده ايم. بحث زورگيري علاوه بر گرفتن مال غير مي تواند مصداق ديگري نيز بيابد. يعني شما هر چه را طلب كنيد و از راه غيرقانوني بخواهيد آن را تصاحب كنيد يك بحث است و اگر در تصاحب آن دست به خشونت ببريد بحث جديدي است.
پليس آگاهي در رسيدگي به اينگونه جرايم دايره اي ويژه دارد كه تحت عنوان «اداره مبارزه با جرايم به عنف» مجرمان اين حوزه را تحت تعقيب قرار مي دهند. عنف به معناي زور و اجبار در اصطلاحات حقوقي به كار مي رود.
آنچه در ماجراي «سارا» در جنت آباد و در دي ماه سال ۸۲ روي داد از مجازات به مراتب سنگين تري برخوردار است ولي زورگيري در امور مالي يعني سرقت به عنف با مجازات كمتري مواجه است. البته هرگاه سارق با سلاح گرم يا سرد دست به زورگيري بزند به عنوان سرقت مسلحانه در پليس مطرح مي شود و در صورتي كه مالباخته دچار جراحت يا خسارت غيرمادي بشود مصداق مجرمانه آن سرقت مقرون به آزار است، يعني بر اساس ماده ۶۵۲ قانون مجازات اسلامي مصداق آن عمل مي شود. مفاد اين ماده. در اين ماده آمده است: «هرگاه سرقت مقرون به آزار باشد و يا سارق مسلح باشد به حبس از سه ماه تا ۱۰ سال و شلاق تا ۷۴ ضربه محكوم مي شود و اگر جرحي نيز واقع شده باشد علاوه بر مجازات جرح به حداكثر مجازات مذكور در اين ماده محكوم مي گردد.» اما اگر در زورگيري بحث تجاوز به عنف يعني به زورخواستن رابطه جنسي مطرح باشد مجازات آن طبق بند «د» ماده ۸۲ قانون مجازات اسلامي «زناي به عنف واكرده موجب قتل زاني اكراه كننده است و فرقي بين جوان و غيرجوان و محصن و غيرمحصن ندارد.»
يعني تفاوتي ندارد جوان مرتكب متاهل باشد يا مجرد. بنابر همين حكم بود كه اعضاي باند كركس ها در سحرگاه روز هفتم مهر ۸۱ در دو نقطه تهران به دار مجازات آويخته شدند.
به هرحال در هر جامعه اي بنا به ميزان رشد جمعيت، آموزه هاي اجتماعي و قانوني، مهاجرت و عوامل موثر تعيين كننده اقتصادي ـ اجتماعي جرم و مجرم بخشي از آمارها را به خود اختصاص مي دهند ولي وقتي مرتكب براي تحقق خواسته خود دست به خشونت برده «زورگيري» مي كند حكايت تلخي را روايت مي كند كه بررسي آن بيش از هر مسئله ديگري در جامعه اهميت پيدا مي كند زيرا به اين ترتيب فرد هرگاه با مقاومتي در هر خواسته مشروع و نامشروعي مواجه شود پناه به خشونت و اعمال زورگيري مي برد.
آمارها چه مي گويند
اگر بخواهيم اين بحث را از منظر آمار پيگيري كنيم خواهيم ديد كه رويدادي به نام «جرم تهديد» طي سال هاي اخير از فراز و نشيب هاي متعددي برخوردار بوده است. ۶۵۶ فقره در سال ۱۳۷۵ در سال ۱۳۷۶ به ۵۲۴ فقره و پس از آن به ۳۲۰ فقره در سال ۱۳۷۹ كاهش داشته است. اما در مقابل «اجبار و اكراه» بنا به پرونده هاي نيروي انتظامي در اين باره از ۷۹۲ فقره در سال ۱۳۷۵ به يك هزار و ۳۲۸ فقره در سال ۱۳۷۹ افزايش داشته است.
جدول ديگري نيز حكايت از ميزان اقدامات انجام شده تحت عنوان «اعمال منافي اخلاق» وجود دارد. جدول يك ميزان زندانيان ارتكاب جرم ياد شده است و جدول دو تعداد پرونده هاي مختومه در دادگستري هاي كشور را در اين باره نشان مي دهد.
بررسي وضعيت زندانيان البته حكايت از تغيير رويكرد دستگاه قضايي با اين افراد دارد ولي تعداد پرونده هاي مختومه حرف هاي ديگري دارد.
حال اگر يك نكته ديگر را هم به بحث آمارها بيفزاييم مي توانيم به تحليلي در اين باره دسترسي پيدا كنيم. سردار محمد رويانيان فرمانده مركز كنترل نيروي انتظامي و پليس ۱۱۰ كشور در تشريح عملكرد پرسنل و عمليات هاي پليس در نوروز ۸۳ آمار جرايم مختلفي را ارايه كرد. در اين ميان مي توان دو جرم زورگيري مورد بحث خود را از درون آنها بيرون كشيده و مقايسه كنيم.
بر اساس گزارش سردار رويانيان ارتكاب جرم اعمال منافي عفت از ۶۶۵ فقره در تعطيلات نوروزي سال ۸۲ به ۶۸۵ فقره در تعطيلات نوروزي ۸۳ تغيير داشته است كه حكايت از افزايش سه درصدي ارتكاب اين جرم فقط در ايام تعطيلي نوروز دو سال مورد مقايسه دارد. از سوي ديگر سرقت به عنف از ۱۲۷ فقره در تعطيلات نوروزي سال ۸۲ به ۸۸ فقره در تعطيلات نوروزي سال ۸۳ كاهش يافته كه بيانگر ۲۸ درصد كاهش در وقوع اين جرم است. بنابراين مي توان گفت كه «زورگيري» سمت و سويي تازه يافته است و جرم شناسان و جامعه شناسان كيفري هر چه زودتر بايد ترتيب اثري داده و اين مسئله را موشكافي كنند.
اگر بخواهيم اين بحث را بهتر پيگيري كنيم بد نيست نگاهي هم به وضع «مزاحمت» در تعطيلات نوروزي ۸۳ بيندازيم كه سردار رويانيان بر اساس آمار ۸۹۹ فقره اي در سال ۸۲ و رقم يك هزار و ۶۸۷ فقره اي در سال ۸۳ اين جرم را با ۸۸ درصد افزايش مواجه دانسته است.
سن مرتكبان
از پاييز و زمستان سال ۱۳۸۰ كه اعضاي يك گروه شش نفره به جرم ربودن زنان و دختران دستگير شدند و داستان «كركس ها» در مطبوعات به نگارش درآمد مشخص بود كه ارتكاب جرم به وسيله جواناني ۲۳ تا ۲۵ ساله گوياي يك رويداد تازه در محدوده جرايم است.
وقتي دامنه اين ماجرا به اصفهان، اراك، شيراز، اهواز و كرج كشيده شد و عده اي جوان در قالب مسافركشي دختران جوان را ربوده و به اجبار مورد اذيت و آزار قرار مي دادند مشخص بود كه سن ارتكاب اين جرم به شدت كاهش يافته است و يا به عبارت ديگر خاص محدوده سني ۲۰ تا ۲۵ ساله هاست.
اين رويه اگر به صورت مستمر ادامه يابد مي تواند پتانسيل موثر جمعيت كشور را آلوده كند زيرا باعث رواج خشونت و بي منطقي در اعمال و رفتارهاي جوانان مي شود. سردي چاقو را روي گلويش حس كرد. هميشه با اين وضع شروع شده است. گاهي به عنوان مسافر، گاهي به عنوان كمك و...
آذرماه سال ۸۲ دختر جواني كه از خانه قهر كرده بود طعمه چنين ماجرايي شد. او كه در پارك با پسر جواني آشنا شده بود پذيرفت كه براي انجام كاري تا خانه آن پسر بروند تا بعد به رستوران يا كافي شاپي بروند غافل از آن كه سه مرد جوان ديگر در خانه منتظرش هستند. چهار روز حبس اجباري و اذيت و آزار نهايت اين غفلت بود. پرونده اين ماجرا در دادسراي امورجنايي تهران تحت تعقيب و بررسي قرار گرفت.
هميشه سردي چاقو نيست. گاهي خوراندن آب ميوه مسموم و بيهوش كننده است. دختركي كه ۱۰ روز در يك خانه ويلايي در شهرك غرب حبس بود و به اجبار به خواسته عده اي در آن خانه تن مي داد نمونه ديگري از پرونده هاي مطرح در دادسراي امورجنايي تهران در اين باره است. بالاخره با چاقو يا بدون چاقو مهم اين است كه اتفاقي به اجبار و زور بيفتد. يعني راههاي مشروع و منطقي و در عين حال عقلاني جاي خود را به زورگيري بدهند. اتفاقي كه اينك با آن دست و پنجه نرم مي كنيم.