جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۰۴
index
تاريخ بازار داستان هاي مردمي در ايران
از شب تاريك تا بامداد خمار
004080.jpg
ايرج مهديان
برياني با انتشار مجموعه جزوه هاي هفتگي ماجراهاي تارزان، نات پينكرتون، آرسن لوپن، جينگوز رجايي و ... بازار جديدي
براي عرضه كتابهاي عامه پسند خلق كرد موفقيت اين كتابها كه در دكه هاي رو به گسترش روزنامه فروشي
و در كتابفروشي ها به قيمت ارزان عرضه مي شد
ديگر ناشران را نيز
به انتشار اين جزوه ها ترغيب كرد
اگر بخواهيم درباره  نحوه چاپ و توزيع آثار عامه پسند سخن بگوييم ناچاريم كه تاريخ صنعت چاپ و انتشار مطبوعات را در كشور مرور كنيم. خاستگاه اصلي انتشار اينگونه آثار ادبي همزمان باگسترش صنعت چاپ در ايران به وقوع مي پيوندد. با اين كه ماشين هاي چاپ به شيوه سربي و سنگي توسط عباس ميرزا در تبريز مستقر مي شوند اما رواج چاپ كتاب عملًا از اواخر دوران قاجار صورت مي گيرد. دراين دوران چندين موسسه طبع و نشر كتاب در شهرهاي بزرگ به ويژه در تهران به كار انتشار كتابها و اغلب به صورت سنگي مبادرت مي كنند.
در ميان كتابهايي كه توسط اينگونه ناشران در تيراژ متوسط هزار جلد منتشر مي شود اكثريت با كتابهاي مذهبي، به ويژه قرآن مجيد، مفاتيح الجنان و كتابهاي ادعيه است. اما ناشران در اين ميان با انتشار كتابهايي چون اميرارسلان نامدار، امير حمزه صاحبقران، «شمسه و قهقهه» و «شمس و طفرا» به دنبال كسب درآمد ناچيزي از راه پاسخگويي به نياز علاقه مندان به مطالعه  كتابهاي داستاني عاميانه هستند. ويژگي  اغلب اين كتابها چاپ سنگي، كاغذ ارزانقيمت، مركب نامرغوب، تصويرسازي هاي قديمي و عمدتاً صحافي هايي ا ست كه به سرعت دچار اضمحلال مي شوند. در اين ميان چاپخانه هاي تهران و شهرستان ها با توجه به استقبال عامه مردم با سواد از مطالعه رمان هاي تاريخي حركت خود را به سمت چاپ آثار عامه پسند تاريخي آغاز مي كنند.
كتاب به عنوان يك عامل سرگرم كننده كه توسط يك نفر آدم با سواد خوانده و با صداي بلند به گوش اكثريت مخاطبان بي سواد مي رسيد، نقش اول و مهمي را در سرگرمي عامه مردم به عهده داشت.
ناشران دراين سال ها با توجه به ميزان جمعيت باسواد كشور خطر نكرده و در چاپ آثار تاريخي و افسانه اي عاميانه  پر طرفدار هيچگاه به تيراژهاي بالاي هزار جلد دست رضايت نمي دادند.
اغلب كتابهاي عامه پسند اين دوره در قطع وزيري و رقعي و با توجه به حجم آنها در چندين مجلد عرضه مي شد. روش پخش كاملاً به شكل كالاهاي ديگر انجام مي شد. تبليغات براي كتاب معني نداشت و كتابفروشان نيز به واسطه مشتريان خود كه اغلب آنها مشتريان بي سوادي بودند كه كتب مذهبي را براي انجام مراسم گوناگون يا اهدا و وقف به اماكن مذهبي نياز داشتند، بيشتر به سمت خريد و پخش اينگونه كتابها مي رفتند و كتابهاي داستاني را در تعداد محدودي براي جور بودن جنس خود در قفسه هاي دور دست مغازه خود مي چيدند.
در دهه ۱۳۱۰ دو اتفاق مهم در عرصه ادبيات مردمي به وقوع مي پيوندد. اتفاق اول: گسترش چاپ و انتشار مطبوعات به نسبت سال هاي قبل و اتفاق دوم: بروز پديده چاپ جزوه هاي ارزانقيمت .
اين دو پديده در كنار هم باعث گسترش روحيه داستان خواني در مخاطبان شد كه با گسترش عمومي سطح سواد، تعدادشان رو به افزايش بود. در اين دوران اولين رمان هاي تاريخي به شكل پاورقي در نشريات منتشر مي شوند و خوانندگان پيگير خود را به اعماق تاريخ ايران و  شخصيت هايي تاريخي مي برند. در حالي كه بزرگان ادبيات تاريخي و نويسندگان تاريخي چون عبدالحسين صنعتي زاده كرماني و حيدرعلي كمالي همچنان در قالب كتابهاي ضخيم در چندين مجلد با خوانندگان خود در ارتباط هستند.
اما چاپ كتاب به صورت جزوه هاي ارزانقيمت و آن هم به صورت هفتگي كه تاثيري عميق در گسترش فرهنگ كتابخواني در كشور داشت مديون موسسه انتشاراتي برياني است. مدير موسسه انتشارات برياني، «شبستري» با يك حساب سرانگشتي فهميده بود كه كتابهاي ضخيم با قيمت به نسبت گران با ميزان درآمد عمومي جامعه همخواني ندارد. بنابراين دست به توليد و نشر كتابهايي زد كه حداكثر در ۱۲ صفحه به صورت مسلسل در هر هفته منتشر مي شد.
برياني با انتشار مجموعه جزوه هاي هفتگي «ماجراهاي تارزان»، «نات پينكر تون»، «آرسن لوپن»، «جينگوز رجايي» و ... بازار جديدي براي عرضه كتابهاي عامه پسند خلق كرد. موفقيت اين كتابها كه در دكه هاي رو به گسترش روزنامه فروشي و در كتابفروشي ها به قيمت ارزان عرضه مي شد ديگر ناشران را نيز به انتشار اين جزوه ها ترغيب كرد.
در دهه ي ۱۳۲۰ با آزادي هاي به وجود آمده به علت فرار رضاشاه از كشور تا زمان وقوع كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مجلات هفتگي و روزنامه ها به عنوان يگانه مرجع اطلاع رساني اخبار داغ سياسي به مردم مورد توجه عامه قرار مي گيرند. در اين دوره اغلب آثار عامه پسند تاريخي و يا اجتماعي هستند و روزنامه نگاران به عنوان مهم ترين و زنده ترين طبقه فعال اجتماع با چاپ آثار داستاني خود در نشريات گوناگون به پرده برداري از اوضاع سياسي و اجتماعي مي پردازند.
در اين سال ها استقبال عمومي از نشريات به گونه اي ا ست كه تعداد آنها به چندين برابر حجم خود در طول  سال هاي قبل و بعد از خود مي رسد.
ناشران پس از اين استقبال به دنبال چاپ آثاري هستند كه در نشريات به شكل گسترده اي مورد  توجه عمومي قرار مي گيرد و بدين شكل اولين پاورقي هاي كتاب شده در كنار مجلات و جزوه هاي هفتگي در دكه هاي پر و پيمان و انباشته از مجله و هفته نامه به علاقه مندان عرضه مي شود. قيمت جزوه ها زير يك ريال و قيمت مجلات در حدود يك ريال است. اين رويداد مهم كه دكه هاي مطبوعاتي به محل عرضه كتابهاي عامه پسند تبديل شوند نيز در اين دهه گسترش چشمگيري مي يابد.
نويسندگان معروفي چون «حسينقلي مستعان» در اين ميان سهم عمده اي در بازار جزوه ها دارند و نويسندگان سياسي چون «محمد مسعود» يكه تاز كتابهاي اجتماعي.
در اين سال ها با افزايش تعداد چاپخانه ها و مراكز توزيعي و استقبال عمومي از رسانه هاي مكتوب، چاپ سربي رشد چشمگيري مي يابد.به طوري كه اغلب چاپخانه هاي تهران و اصفهان، تبريز، مشهد و ديگر شهرهاي بزرگ در كنار چاپ و توزيع نشريات روزانه و هفتگي، به چاپ و توزيع جزوه ها و كتابهاي عامه پسند مي پردازند.
با وقوع كودتاي ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ به يكباره جو حاكم بر جامعه تغيير مي كند. افكار وعقايد چپ گرا به شكل گسترده اي سركوب مي شود و نتيجه آن كه ميزان چاپ نشريات سياسي و اجتماعي به شدت كاهش مي يابد. در دهه ۳۰ تقريباً راه ادبيات مردمي و عامه پسند از ادبيات مترقي و روشنفكر جدا مي شود. اين از آن جا ناشي مي شد كه تفكر رايج چپ، در قالب نقد و بررسي و تحليل با رايج كردن كلمه «ابتذال» و انتساب آن به اينگونه آثار سعي در ترويج يك نوع ادبيات ديگر داشت.
ادبيات عامه پسند اما در اين ميانه با تكيه بر گسترش بنيه سرگرمي نشريات و دور شدن نشريات از فضاي سياسي و ضد حكومتي گسترش چشمگيري مي يابد. انتشارات آژير، نادر، عطايي، شيپور، گوتمبرگ، شعباني و ... در كنار نشريات هفتگي چون ترقي، تهران مصور، سپيد و سياه و اطلاعات هفتگي به چاپ و توزيع جزوه هاي هفتگي داستاني و كتابهاي تشكيل شده از پاورقي هاي معروف مي پردازند. رقابت نشريات هفتگي براي جلب مخاطبان سر خورده از نشريات سياسي كه به شدت سانسور مي شوند آنها را به اقدامات تازه اي وادار مي كند.
نشريات براي جلب مخاطبان بيشتر كتابهاي داستاني عامه پسند را چاپ و مجاني در شماره هاي ويژه يا عادي خود عرضه مي كنند. انتشار اين كتابها به صورت كتابهاي ورق ورق كه هر فرم آن (۴ ورق) در يك نشريه صحافي شود و سپس توسط خواننده صحافي و به شكل كتاب درآيد از روش هاي ديگر نشريات در جلب مخاطبان است.
قيمت در اين سال ها بين ۵ تا ۲۰ ريال است و جزوه ها به قيمت زير پنج ريال به فروش مي رسد. در ميانه  سال هاي دهه ۳۰ چاپ داستان به صورت جزوه هاي هفتگي رونق گسترده اي مي يابد و مستعان پيشاهنگ نويسندگان اينگونه كتابها محسوب مي شود. انتشارات آژير و گوتمبرگ داستان هاي ۲۴ گانه ح.م. حميد (يكي از نام هاي مستعار مستعان) را از بهمن ۱۳۳۵ به صورت هفتگي آغاز مي كند. در اين زمان براي انتشار اينگونه كتابها در نشريات هفتگي آگهي چاپ مي شود. قطع ها وزيري و كيفيت ها قابل قبول است. ميزان طرح هاي جزوه به يك طرح كاهش يافته و هر جزوه از ۱۲ صفحه فراتر نمي رود. هر هفته روزهاي جمعه (زمان انتشار هفتگي تهران مصور) يك آگهي در صفحات آگهي مجله چاپ و خوانندگان پيگير را به مطالعه جزوه  بعدي كه در دكه ها همراه نشريات ديگر توزيع مي شود ترغيب مي كنند.
پس از مستعان ابراهيم زماني با رمان تاريخي «دلشاد خاتون» كه به شكل جزوه نيز منتشر شده است در زمينه  كتابهاي تاريخي سهمي از بازار را به خود اختصاص مي دهد.
در آغاز دهه  ۴۰ اتفاقات مهمي در زمينه  انتشار كتابهاي عامه پسند چه در سطح نشريات و چه در سطح كتابها روي مي دهد. در زمينه نشريات، تعداد نشريات سرگرم كننده كه با هدف جذب مخاطبان بيشتر دست به انتشار پاورقي و جزوه هاي هفتگي ضميمه مي زدند، گسترش مي يابد.
روشنفكر، جوانان و زن روز از جمله  اين نشريات هستند كه نويسندگان تازه نفس را جذب مي كنند تا با آثار خود به جذب مخاطبان تازه بپردازند. اما اتفاق مهم در بازار كتاب مي افتد. موسسه انتشاراتي فرانكلين با تاسيس «شركت سهامي كتابهاي جيبي» قطع جديدي را وارد بازار كتاب ايران مي كند. اين موسسه براي همه گير كردن و گسترش مخاطبان كتابهاي خود آثار متنوعي را به مترجمان نام آشنا و جوان سفارش مي دهد. اين موسسه قصد دارد كه محل هاي عرضه  كتابها را از خيابان شاه آباد (جمهوري اسلامي) و ظهير الاسلام فراتر ببرد و كتابخوانان بيشتري را تحت پوشش خود قرار دهد.
اما از اين ابتكار، بيشتر از «موسسه كتابهاي جيبي» ناشران ديگر سود مي برند. اوج انتشار كتابهاي جيبي در اين زمينه آثار عامه پسند متعلق به «موسسه انتشاراتي معرفت» است. در حالي كه اغلب كتابهاي ترجمه شده عامه پسند موسسه كتابهاي جيبي با اقبال عمومي روبه رو نمي شوند و بيشتر كتابخوان هاي روشنفكر و دانشجو دنبال كتابهايي از نويسندگان مطرح خارجي هستند، انتشارات معرفت در لاله زار گوي سبقت را از ديگر رقيبان مي ربايد.
حسن معرفت يك تاجر آبليمو از شيراز به تهران مي آيد و در ابتداي خيابان لاله زار مغازه اي مي گيرد تا به عرضه   آبليموي تازه شيراز به عنوان تجاري معرفت بپردازد. لاله زار به عنوان مركز نمايش هاي تهران در مركز پايتخت محل عبور و مرور نويسندگان است. معرفت آرام آرام با نويسندگان سرشناس آشنا مي شود و ابتدا با كتابفروشي آغاز مي كند و سپس خود دست به چاپ كتابهاي جيبي مي زند.
اين كتابها شامل پاورقي هاي نويسندگان سرشناس مطبوعات است. متن كتابها همان متن پاورقي  است كه توسط نويسنده يا ناشر از مجلات هفتگي فراهم، حروفچيني و چاپ شده و با يك روي جلد جديد كه اغلب مونتاژي از تصاوير روي جلد كتابهاي خارجي يا اورژينال است با قيمت هاي بين ۲۰ تا ۵۰ ريال عرضه مي شوند.
هدف معرفت شهرستان ها، دختران، پسران و افراد كم سواد است و در اين راه به موفقيت بي نظيري نايل مي شود. به طوري كه چند شركت مطبوعاتي همچون موسسه انتشاراتي آسيا به تقليد نحوه كار معرفت روي مي آورند.
در ابتداي دهه ۵۰ با اين كه همچنان پاورقي ها پاي ثابت و مهم نشريات محسوب مي شدند اما جذابيت ستاره هاي سينما و خوانندگان، مجلات را به چاپ عكس ها و گفت وگو هايي با اين نويسندگان سوق مي دهد. جوانان با تيراژي بالاي ۴۰۰ هزار نسخه ، زن روز با تيراژي نزديك به ۲۰۰ هزار و اطلاعات هفتگي با تيراژي بالاي ۱۵۰ هزار نسخه سر آمد نشريات هفتگي هستند. در اين دهه همچنان چاپ كتابهاي جيبي با سرآمدي انتشارات معرفت ادامه دارد.
با وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۳۵۷ و سمت و سوي جديد در مطبوعات و بازار نشر، چاپ و توزيع كتابهاي عامه پسند و پاورقي در نشريات به شكل پيشين تا حدود چشمگيري كاهش و تقريباً به صفر مي رسد. نشريات در طول دهه  ۶۰ بيشتر به چاپ مطالب و اخباري پيرامون جنگ تحميلي و فضاي ملتهب سياسي روي مي آورند.
امادر اين سال ها با توجه به گسترش جنگ در حيطه شهرها بار ديگر مردمي كه به علت خاموشي ها به دنبال سرگرمي  براي شب هاي خود بودند به هدف يافتن كتابهاي سرگرم كننده روانه بازار كتاب شدند. در دهه  ۶۰ با توجه به نياز مردم به كتابهاي سرگرم كننده و عدم صدور مجوز تجديد چاپ و يا انتشار اينگونه كتابها از سوي مراجع رسمي، بازار زيرزميني افست و كپي كتابهاي قديمي به راه افتاد. اما در همين سال ها چند ناشر شهرستاني دست به چاپ كتابهايي از نسرين ثامني و فهيمه رحيمي زدند كه با اقبال خوبي روبه رو شد و زمينه  را براي ادامه حيات كتابهاي عامه پسند در دهه  ۷۰ مهيا كرد. از آن طرف چند نشريه هفتگي به چاپ داستان هايي مسلسل و دنباله دار كه نامش از پاورقي به داستان  دنباله دار متحول شده بود روي آوردند كه ثمره آن ظهور مجدد چند نويسنده قديمي در اين نشريات بود.
در دهه ۷۰ ناشراني چون ارغوان و چكاوك انتشار كتابهاي نويسندگان جوان و جوياي نام عامه پسند و مطرحي چون رحيمي و ثامني و محقق را از سر گرفتند. انتشار موفق كتابهاي «دانيل استيل» نيز زمينه را مساعد تر كرد تا اين كه فهيمه رحيمي به ستاره ناشران كتابهاي عامه پسند تبديل شد.
درتيرماه سال ۱۳۷۴ يكي از مهم ترين اتفاقات چاپ و توزيع ادبيات مردمي به وقوع پيوست . اولين رمان «فتانه حاج سيد جوادي» با عنوان «بامداد خمار» از سوي انتشارات البرز در دو هزار نسخه به بازار كتاب  آمد. به فاصله ۹ ماه كتاب به چاپ نهم رسيد. در چاپ نهم ناشر ۲۰ هزار نسخه از كتاب را به بازار فرستاد ولي اين تازه آغاز ماجرا بود. كتاب تا پاييز سال ۸۱ به متوسط تيراژ ۱۰ هزار نسخه به چاپ سي و يكم رسيد و بازار كتاب ايران را متحول كرد.
تحولي كه با انتشار بامداد خمار به وقوع پيوست چندين پيامد داشت. پيامد اول آن رفع اتهام بازاري و سخيف و مبتذل بودن از آثار مردمي بود. به عبارت ديگر با استقبال چشمگيري كه از اين كتاب شد بسياري از نشريات حتي نشريات روشنفكري به تحليل اينگونه كتابها روي آوردند. از سوي ديگر انتشار كتابهاي عامه پسند از سوي ناشران، نوعي كار غيرفرهنگي تلقي نشد و باعث گسترش فعاليت آنان و افزايش تعداد ناشران اينگونه كتابها شد.
همچنين چرخه عرضه و تقاضاي كتاب در شهرستان ها بهبود يافت و همگان به اهيمت بازار كتاب شهرستان ها بيشتر پي بردند. از ديگر ثمرات انتشار موفق بامداد خمار افزايش چشمگير نويسندگان زن در بازار كتاب بود. حالا ديگر مي توان انتشارات مشخصي چون البرز، زرياب، علم و شادان را مثال آورد كه به طور دقيق و مستمر به انتشار كتابهاي داستاني عامه پسند روي آورده اند. به طور مثال انتشارت شادان با تمركز بيشتري روي انتشار رمان هاي مردمي با ايجاد سايت اينترنتي و انتشار يك خبرنامه  با عنوان «دفترك» با علاقه مندان كتابهاي داستاني مردمي ارتباط دارد.
بامداد خمار همچنين باعث شد كه بسياري از نشريات خانوادگي و جدول به چاپ پاورقي روي بياورند و نويسندگاني چون عشيري و اعتمادي پاورقي ها و داستان هاي تازه اي را عرضه و حتي برخي كتابهاي قديمي خود را تجديد چاپ كنند.
در حال حاضر بازار كتاب ايران به طور شاخص داراي ناشران معين و پركاري است كه كتابهاي داستاني مطابق سليقه عمومي منتشر مي كنند و تيراژ كتابها و تعداد چاپ ها نشانه اي از موفقيت آنهاست.
در پايان چند نكته فني درباره كتابها و پاورقي هاي مردمي را بايد متذكر شد. پاورقي ها در ابتداي نشر در نشريات در فرم هاي اول نشريه و در صفحات اوليه آن منتشر مي شدند و پس از آن كه خواننده دايمي پيدا مي كردند به صفحات مياني منتقل مي شدند. داستان هاي كوتاه عامه پسند اغلب در صفحات وسط مجلد منتشر مي شدند كه به همين علت به آنها «داستان هاي وسط» مي گفتند.
هر پاورقي با يك لوگوي مشخص طراحي شده به چاپ مي رسيد كه در هر شماره ثابت بود. در صفحه مقابل صفحه اول يك طرح كه از روي يك صحنه مهم داستان كشيده شده بود در ميانه صفحه يا كنار آن به چاپ مي رسيد و در هر شماره خلاصه اي از قسمت هاي پيشين براي خوانندگان تازه چاپ مي شد.
با تحول نشريات در دهه  ۵۰ نشرياتي چون جوانان به جاي طرح از عكس استفاده مي كردند به طوري كه اين عكس ها صحنه هاي رمان را تصوير مي كردند و اشخاص ثابتي چون بازيگران به شخصيت هاي رمان جان مي بخشيدند.
در حال حاضر كتابهاي عامه پسند در قطع جيبي منتشر نمي شوند. كتابها اغلب در قطع رقعي و وزيري هستند و حجم بالاي ۱۰۰ صفحه در موفقيت آنها نقش عمده اي دارد.

يادداشت
وقتي همه زرد شدند
سينا قنبرپور
004098.jpg

«وقتي همه زرد شدند» حكايت داستاني است كه روزنامه هاي ما در روزهاي يك شنبه، دوشنبه و سه شنبه آن را نقل كردند.
روزنامه هايي كه داعيه روشنفكري يا فعاليت سياسي داشتند اين بار حاضر شدند تن به حادثه نگاري بسپارند و به هفته نامه هاي زرد پهلو بزنند.
اين تلاش جدي از نخستين دقايق صبح يك شنبه در انتهاي خيابان شاپور تهران در محلي كه براي دومين بار حضور عكاسان مطرح مطبوعات با دوربين هاي چندميليون تومانيشان را تجربه مي كرد روي داد.
نخستين جلسه محاكمه زني عامي كه تا ديروز هيچ كس او را نمي شناخت و هيچ روزنامه اي حاضر به گزارش وضعيت زندگيش نبود، لنزهاي بلند و كوتاه دوربين هايي را به خود جلب كرد كه معمولاً تصوير رئيس جمهور و اشخاص رده بالاي دولتي و حكومتي را مي گرفت. حكايت آن تلاش صفحات اول روزنامه هاي مطرح كشور بود كه همه به هفته نامه هاي زرد پهلو زدند.
اشتباه نكنيد اين ارزش خبري نبود كه بر اين تلاش حكمراني مي كرد. اين عام بودن يك پديده اجتماعي بود كه مدت ها بود از ذهن روشنفكران و فعالان در زمينه هاي مهم محو شده بود.
پديده اي كه امكان مبتلا شدن به آن هر فرد عادي و مهمي را به خود جذب مي كند وگرنه اگر به تشخيص ارزش خبري و حاكميت تفكر روزنامه گردانان ما بود مرگ «رونالد ريگان» رئيس جمهور آمريكا كه اتفاقاً در زمان رياست جمهوري او جنگ تحميلي هشت ساله ايران و عراق آغاز شد، فرصت مناسبي براي يك تحليل سياسي در صفحه اول بود. اينك كه همه ما زرد شده ايم هيچ اتفاق بدي نيفتاده است. گمان نكنيد از آنها كه اين چنين زرد تيتر زدند گله منديم. نه، اين يادآوري نكته اي است كه به آنها كه خود را از عامه مردم جدا كرده اند و اينك به اجبار و از سر ناچاري تن به حادثه نگاري اي سپرده اند كه همواره آن را كاري عامي و زرد تصور كرده اند. چنين تصوري همواره در قبال حادثه نگاري در مطبوعات ما غالب بوده و به همين دليل بيش از آن كه به برنامه ريزي براي صفحه حوادث بپردازند به آن از زاويه اي نگريستند كه به بهره برداري در جهت بالا بردن تيراژ و جذب خريدار انجاميده است. همين تصور سبب شده تا روزنامه جز در اين قبيل موارد پرداختن به حوادث را كاري عامي و زرد بپندارند و از تعمق در آن خودداري كنند.
004101.jpg
004104.jpg

اگر آن روزها، وقتي زمينه قرباني شدن شهلا فراهم مي شد ما خبرنگاران به جاي پرداختن به مباحث روشنفكري و فعاليت سياسي به همين پديده هاي اجتماعي پرداخته بوديم شايد مي توانستيم از بروز بسياري از حوادثي كه اينك به ناچار گزارششان را در صفحه اول روزنامه اي مي خوانيم كه معمولاً جاي تصوير شدن اشخاص مهم و روشنفكر است، جلوگيري كنيم.
اگر امروز هم تن به چاپ عكس و مطلبي درباره شهلا داده ايم آيا به درستي مي دانيم هدفمان از اين كار چيست؟ جذب مشتري و بالا بردن تيراژ يا كالبدشكافي يك پديده اجتماعي؟! به راستي هدفمان از پرداختن به شهلا چه بود. برجسته كردن يك قرباني يا عرضه كالايي كه مردم پسند است؟
حال با هر انگيزه و هر هدفي بايد بدانيم كه همگي ما علاقه منديم بدانيم شهلا، ناصر محمدخاني و ديگر مرتبطان با آنها چه سرنوشتي خواهند داشت.
به شهلا پرداختيم چون هر كدام از ما مي توانستيم قرباني شويم مثل او. به ناصرمحمدخاني پرداختيم چون همه ما در فراز و فرود زندگي مي توانيم چون او مشهور شده و جذاب باشيم و احتمالاً قرباني بگيريم. ساده بگوييم شهلا و ناصر محمدخاني به همراه لاله سحرخيزان همگي سايه هايي از ما هستند؛ شايد مي ترسيم نظير آنها شويم.

يك هفته يك اتفاق
شب ها راحت مي خوابيد
ماني خورشيدي
ساعت يك بامداد است و نيمه  خواب و بيدارم تلفن زنگ مي زند. آن سوي خط صداي نگران خواهر بزرگتر است. از آن سوي سيم خبر مي دهد قرار است در شاهرود زلزله بدي بيايد «هشت ريشتر» مي گويند دامنه اش به تهران مي رسد. نگران مي شوم به كوله پشتي زلزله نگاه مي كنم هنوز كنار در است، به همه گفته ام در صورت احساس زمين لرزه چه كار كنند و كجا بروند. اما نگراني ام تا صبح ادامه دارد. صبح با تعجب چشمهايم را باز مي كنم و هنوز توي همين دنيا هستم. هنوز همه چيز مرتب است. خبر مي رسد كه مردم شاهرود با دلهره شب را به صبح رسانده اند، وقوع رعد و برق شديد به نگراني مردم اين شهر اضافه كرده و قطع برق نيز مردم را وحشت زده كرده است. همه خبرها از پيش بيني يك استاد دانشگاه شروع شده است. نام اين استاد را هيچ كس نمي گويد مردم شاهرود هنوز هم نگرانند، شايد هم مردم گرمسار.
امكانات ماهواره اي
رئيس موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران هر نوع شايعه اي را درباره پيش بيني زلزله رد مي كند.
دكتر عبدالرحيم جواهريان مي گويد: «مراجع علمي زلزله شناسي جهاني نيز چنين ادعايي را قبول ندارند.»
او با اشاره به استفاده از ماهواره در جاهاي ديگر دنيا مي افزايد: «اين كه از راه دور و با استفاده از ماهواره  از جاي ديگر دنيا و يا محققي با استفاده از عكس بتواند وقوع زلزله را پيش بيني كند دور از واقعيت است و پايه و اساس علمي ندارد.»
هر چند دكتر جواهريان در هيچ موردي وقوع زلزله را رد نكرده است اما پيش بيني خاصي براي اين واقعه ندارد. رئيس پژوهشگاه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله نيز مي گويد: «وضعيت گسل هاي تهران نسبت به گذشته هيچ تغييري نكرده است و وضعيت لرزه خيزي تهران همانند ماههاي قبل است.»
دكتر محسن غفوري آشتياني معتقد است: زلزله هاي شمال كشور و بم و زلزله هاي اطراف تهران، ارتباطي با گسل هاي تهران ندارد.
او مي گويد: «در مورد زلزله تهران شايعاتي بر سر زبان هاست كه در اين جا اعلام مي كنم در حال حاضر به هيچ عنوان زمان و بزرگي دقيق وقوع زلزله را نمي توان پيش بيني كرد.»
وظيفه مطبوعات
طي دو هفته گذشته مطبوعات سراسر كشور با انتشار گزارش هاي گوناگوني درباره زلزله  تهران در بحث داغ زلزله شركت كرده اند؛ اين گزارش ها تا آن جا تاثيرگذار بود كه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي را به واكنش وادار كرد.
احمد مسجد جامعي از مطبوعات خواست تا از دامن زدن به شايعات و خبرهاي تاييد نشده درباره زلزله خودداري كنند. او در جمع مديران مسئول روزنامه ها و رسانه هاي خبري مي گويد: «لطمه هايي كه به خاطر انتشار اخبار دروغ بر روح و روان جامعه وارد مي شود غيرقابل جبران است.»
نگراني براي وضعيت روحيه مردم اين روزها شدت گرفته و خالي شدن شهر در برخي روزها كاملاً مشهود است. يك روان شناس معتقد است كه تبليغات منفي درباره زلزله مردم را ملتهب تر كرده است.
دكتر فرهاد فربدفدايي معتقد است: اطلاع رساني شفاف و كارشناسانه التهاب ايجاد شده نسبت به وقوع زلزله در تهران را كاهش مي دهد.
او مي گويد: «مسئولان بايد بدون اغراق به مردم بگويند كه چه امكاناتي براي برخورد با زلزله احتمالي در پايتخت بسيج شده و مردم در اين شرايط چكار بايد بكنند» و مي افزايد: «تمام سازمان هاي دفاع غيرنظامي كه مسئوليت امدادرساني در هنگام زلزله را برعهده دارند، بايد در اين وضعيت اعلام كنند كه از چه امكانات و ظرفيت هايي برخوردار هستند و چه تدابيري در اين مورد انديشيده اند.»
بازار شايعه
به نظر مي رسد آنچه بازار شايعه را در پايتخت
۱۰ ميليوني كشورمان داغ كرده عدم اطلاع رساني شفاف و به موقع به مردم است. مردم تهران كه از اطلاع رساني موثق و شفاف نااميد شده اند هر شايعه اي را به عنوان خبر مي پذيرند.
با گذشت دو هفته از زمين لرزه اي كه تهران را به لرزه درآورد هنوز هيچ اطلاعات دقيقي درباره امكانات موجود در شهر به مردم داده نشده است در حالي كه تعداد زيادي از كشورهاي جهان با خطر زلزله روبه رو هستند اما استفاده از تدابير امنيتي خيال مردم را آسوده كرده است.
در توكيوي ژاپن شهرداري هر منطقه بروشوري  حاوي اطلاعات لازم براي زمان هاي اضطراري تهيه كرده است. اين اطلاعات راجع به مراكز امن، محل ذخيره آب و موادغذايي است كه در اختيار شهروندان قرار مي گيرد. به اين ترتيب هر شهروند مي تواند در هنگام وقوع زلزله به آدرس هاي قيد شده مراجعه كند و شهروندان از سردرگمي هاي بعد از حادثه رهايي يابند.
آموزش، حلقه  گمشده
ارايه آموزش به شهروندان به ويژه زنان و كودكان سبب مي شود كه در هنگام بروز خطر افراد با سرعت و مهارت كافي سبب شوند تا خسارت جاني كمتري به بار بيايد. اين تمرين ها را مي توان در بخش هاي مختلف شهر تهران با توجه به موقعيت خاص منطقه و وضعيت قرار گرفته نسبت به چند گسل به مردم ارايه داد. در ژاپن براي بالابردن سطح آمادگي مردم شهريورماه هر سال در سراسر كشور تمرين هاي ويژه اي براي مقابله با خسارت هاي زلزله آموزش مي دهند.
در هر صورت در غياب آموزش صحيح به شهروندان نمي توان انتظار داشت كه پس از وقوع زلزله هولناك تهران مردم بدانند چه كنند تا از بروز خسارت بيشتر جلوگيري كنند.
البته شهرداري تهران با تدوين جزوه هايي اين كار
را آغاز كرده است كه اميدواريم با توزيع به موقع آنها، گام نخست در اين زمينه برداشته شود.

همه چيز هفته گذشته
رنگ حاشيه، طعم شايعه
004113.jpg
زلزله در تهران
هفته گذشته براي لقمه گيران سفره حاشيه، هفته اي طلايي بود. هر روز روي آتش التهاب پديده هايي جلز و ولز مي كردند كه هركدام با يك لايه خبر، يك لايه حاشيه، دهان هر كسي را به آب مي انداخت.روغن طلايي حاشيه چكه چكه مي چكيد و دل و دهان را به سوروسات فرا مي خواند. همه چيز مهيا بود. چيده شده و مرتب. بدون انقطاع و سستي. همه رژيم هاي لاغري، چربي خون و قند و اندازه دور كمر را به فراموشي سپرده بودند. از همان شنبه شروع شد. به واسطه زلزله اي  كه قلبش در بلده چند ثانيه لرزيده بود. حالا هركسي در جايگاهي قرار مي گرفت تا با عدد و رقم و ريشتر با استدلال احساس و آمار توهم بيفتد به جان گوش مردم تهران كه به زودي پرده دوم زلزله شش ريشتري مازندران پايتخت را صحنه نمايش تازه اي خواهد كرد.
004125.jpg
شهلا در دادگاه

شايعه مثل كابوس فقط دل را مي لرزاند ولي مركز اين زلزله فقط دل نبود. مگر مي توان با دل لحاف و تشك را جمع كرد و برد وسط پارك هاي تهران. بازتاب لرزش دل بود كه دست ها و پاها را وادار مي كرد به جاي سقف خانه زير سقف آسمان بخوابند. آخر در خواب مردن را هيچ كس نمي پسندد. شايعه زلزله درتهران اوضاع شهر ۱۰ ميليوني را وخيم نكرد. فقط افشاگري جانانه اي بود از ميزان اطمينان مردم به برج ها و آپارتمان هايشان، پرده برداري صريحي بود از حجم قابل توجه بي توجهي به ساخت و ساز مقاوم و فريادي بود كه در ميان هجوم بي امان كلماتش مي شد فهميد كه مردم تهران در برابر يك شايعه بي اساس چقدر به احساس خود مراجعه مي كنند تا عقل و دانش بشري. در اين حاشيه پررنگ كه با مرگ و زندگي و آوار قرار بود جدي تر باشد نكته اي نهفته بود: دعا كنيم شايعه به فاجعه تبديل نشود.
004119.jpg
دنيزلي در پاس

هنوز شايعه زلزله از زبان ها نيفتاده بود كه شهلا جاهد متهم به قتل لاله سحرخيزان همسر ناصر محمدخاني همه چيز را تحت شعاع حضور خود در دادگاه جنجالي ترين پرونده سال قرار داد. يادتان هست قبل از هر بازي استقلال و پرسپوليس همه چه مي گويند؟ مي گويند اين هم يك بازي است مثل بازي هاي ديگر و حتماً يادتان هست كه هيچ كس باور نمي كند كه اين فقط يك بازي است نه چيزي بيشتر. اين هم يك محاكمه است. با يك متهم و يك شاكي و يك پرونده. اما مگر كسي باور مي كند. آخر هيچ كس يادش نرفته كه آن مرد سياهپوش خميده، خسته و شكسته يك مرد معمولي باشد. ما با او روي سكوهاي همان استاديوم آزادي كه حالا اولياي دم آرزوي قصاص متهم در آن جا را دارند، زندگي كرده ايم. برايش به آسمان پريده ايم. چقدر آواز خوانده ايم. چقدر با فرارهاي او، با استارت هاي او و با كاشته هاي او، زندگي كرده ايم. لوس نيستم و رياكار. مي دانيم كه شهرت دردسر دارد و فقط چند نفر از دروازه شهرت به سلامتي مي توانند بگذرند. اما آخر يك نفر نيست كه در اين همهمه اتهام و قصاص به من بگويد تكليف من با آرزوهاي برباد رفته ام چه مي شود. شهلا جاهد سعي مي كند خودش را تبرئه كند و با هر گامي كه برمي دارد ضربه اي بر روياهاي ما وارد مي آورد. آخر چگونه بايد به همه چيز شك كرد؟ چگونه بايد باور كرد ره آورد سالم ترين دوران فوتبال ما اين چنين فرو مي ريزد. او آنقدر مهم نيست كه برايش مرثيه بخوانيم فقط اين خاطره هاست كه دل را مثل زلزله مي لرزاند. حالا چطور به برادر بزرگترمان بگوييم بيا و تحويل بگير آن بازيكن شماره هفت سرخپوش كه دل ما را با خودش مي برد به عميق ترين شادي هاي جهان، او حالا صورتگر مصايبي است كه براي دوري از آنها ما را مي بردي به استاديوم و مي گفتي فقط او را تشويق كنيد او لايق اين تشويق است.
ثمره دادگاه شهلا جاهد هرچه باشد و راي دادگاه به سود هركسي كه صادر شود، ما نوجوانان ساده دهه ۶۰ اولين محكومان آن خواهيم بود. بياييد تمامش كنيم و براي تسكين سوزش زخمي كه به جاي خون چرك از آن مي تراود براي خفته ابن بابويه فاتحه اي بفرستيم كه به مردم تعظيم كرد و روي دوش آنها به حقيقت پيوست. درحالي كه حتي روزنامه هاي ورزشي خبرنگاراني به دادگاه شهلا جاهد فرستاده و صفحه هاي اول خود را با عكس هاي بزرگ به اين رويداد اختصاص داده بودند دو بازگشت به فوتبال ايران همه نگاه ها را به سوي خود معطوف كرد. مجيد جلالي به پاس آمد و علي پروين به پرسپوليس.
004122.jpg
پروين در پرسپوليس

يك روز قبل از آن كه سردار مصطفي آجورلو در كنار مجيد جلالي ستاره بي رقيب فوتبال ايران در سال گذشته بنشيند و به خبرنگاران منتظر حاشيه نگاري بگويد كه در سمت مربي پاس تغييري حاصل نشده همه حرف از مربيان كشور دوست و برادر تركيه مي زدند. سنول گنش، فاتح تريم و مصطفي دنيزلي. به مدير پاس بايد حق داد كه براي جايگزيني مربي كه با نسخه پزشك در دست مي خواهد مربي نباشد دنبال جايگزين بگردد. اما اعلام تفكرات با صداي بلند نتيجه اي جز حاشيه سازي نخواهد داشت مگر آن كه بخواهيم دلايل عميق رديف كنيم تا به اين نتيجه برسيم كه تيم قهرمان نيازمند خبرسازي و عقبه اطلاع رساني است. با اين هدف شايد سردار آجورلو كمي بي حاشيه عمل كرده است چون مي شد از كارلوس كروش، دكتر بيلاردو و حتي اسكولاري نام برد.
علي پروين با يك كوه استدلال و يك دنيا حاشيه از پرسپوليس رفت و با يك كوه استدلال و يك كهكشان حاشيه برگشت. تيم پرطرفدار تهراني همه چيزش را داد تا پروين برگردد. آنها حتي يك ساختمان محقر براي برپايي جلسات سرنوشت ساز خود نداشتند. «اين پرسپوليس زلزله كه محبوب هرچي دله» اين قطب فوتبال كشور و اين صاحب درياي بي كران هوادار آنقدر دستش خالي بود كه هر توجيهي خاصيت خودش را از دست داده بود. مي گويند پرسپوليس مي خواهد با مديرعامل جديد از نو شروع كند. مي گويند قرار است انضباط و قدرت و ساختار جاي بي نظمي و سستي را بگيرد و مي گويند حاشيه تمام شده است و ما باور نمي كنيم چون كه بدون حاشيه هيچ چيز را نمي خواهيم حتي قوي ترين پرسپوليس تمام طول تاريخ را.
004110.jpg
بامشاد در ال اي

هفته گذشته اما رضا شفيعي جم توانست جاي خودش را در دل هاي لرزان مردم بيشتر باز كند. او كه با آن شكم اغراق شده جاي خوبي در دل ما داشت حالا ديگر به حكمراني مي پردازد. او ستاره آنتن هاست. كافي است ساعت ده و نيم شب از كنار خانه هايي كه به خاطر گرما پنجره ها را گشوده اند بگذريم تا هجوم بي وقفه صداي مردي را بشنويم كه از فرط بلاهت نمي دانيم با او چه كنيم. رضا شفيعي جم يك تنه دارد جور همه را مي كشد. صحنه نقطه چين بدون حضور او خالي است و بدون هيچ اغراقي او مهران مديري را هم پشت سر گذاشته. معاون بلندپايه بخش  چالش هاي شركت منچولباف هفته گذشته به لس آنجلس رفت تا در يك هجو شبكه هاي فارسي زبان خارج از كشور ستاره اي بي رقيب باشد. تكيه كلام هاي او، بالا و پايين رفتن ابروهايش و گل هاي درشت روي پيراهنش تنها دلخوشي شبانه ماست و او خودش مي داند كه دارد روي ابرها قدم مي زند و ما مي دانيم كه سريال ها تمام مي شوند و اين بازيگران هستند كه با پايان سريال ها تازه شروع مي شوند و رضا شفيعي جم شروع كرده است.
راي دادگاه شهلا جاهد اعلام خواهد شد، علي پروين سرمربي جديد پرسپوليس را معرفي خواهد كرد، مجيد جلالي برداشت دوم قهرماني را كليد خواهد زد، بامشاد باز هم بي وفايي را سر خواهد داد و زندگي روي گسل ها ادامه خواهد داشت.

يادداشت
واي برمغلوب
باخت يك به هيچ تيم ملي فوتبال ايران برابر اردن در مسابقات مقدماتي جام جهاني ۲۰۰۶ آلمان بدترين نتيجه در بدترين وقت ممكن و در بدترين شكل ممكن است. به نظر مي رسيد همه چيز براي يك برد آسان در استاديوم آزادي مهياست. ولي مرد مكار مصري با آن چشم هاي زيرك خوب مي دانست چه مي خواست. او فقط يك برد عالي به دست نياورد. او مهم ترين حريف خود در اين مرحله را وارد يك كماي عميق كرد. چرا كه حالا تيم ايران بايد بر حاشيه ها غلبه كند، خود را جمع و جور كند تا بتواند از ميان كوه انتقادات كه از هم اكنون شروع مي شود همه بازي هاي خود را در دور برگشت در خانه حريفان به جز تيم لائوس ببرد تا بتواند به دور بعدي صعود كند.
تقديرگرا نيستيم اما هميشه اين تقدير است كه سرنوشت تيم هاي ملي فوتبال ما را به تنگناهاي عجيب و غريب مي كشاند. حالا همه آن اماها و اگرهاي هميشگي شروع خواهد شد. اگر اردن را نبريم، اگر قطر لائوس را ببرد، اگر اردن از قطر ببازد و همان اگرهاي هميشگي و مگرهاي مكرر.
باخت ايران از اردن در بدترين زمان ممكن اتفاق افتاد تا به اين نتيجه برسيم كه پيروزي اردن بر ايران پايان راه نيست. اما آغاز راه سختي است. حالا بايد ديگر تعارف ها را كنار گذاشت. جام ملت هاي آسيا در راه است و برنامه ريزي نه چندان عالي كنفدراسيون آسيا به گونه اي است كه نفس كشيدن را هم سخت مي كند. تيم زخم خورده ما بايد وارد دوران جديدي شود. بايد به بازي هاي بعدي فكر كند. بايد همه چيز را فراموش كند تا به خاطر آورد كه ديگر هيچ تيمي براي افزايش آمار بازي هاي ملي وارد زمين نمي شود. تيم ايران بايد به اين راحتي به بن بست نخورد. تيم ايران بايد قوي تر از نمايش پرانتقاد عصر چهارشنبه بازي كند. تيم ايران بايد بفهمد كه راه دشواري در پيش دارد.
همايون شاهرخي سرمربي سابق تيم ايران و مدير فني تيم هاي ملي در گفت وگوهايش هميشه يك جمله تكراري را تكرار مي كرد: «فوتبال ورزش لحظه هاست.»
تيم ملي فوتبال ايران بايد اين جمله تكراري را هم روزي صدبار تكرار كند: «تيمي كه گل نزند گل مي خورد و تيمي كه گل مي خورد مي بازد و تيمي كه ببازد ...»

آخرين خبرها
روزنامه گازتا چاپ مسكو در گزارشي اعلام كرد كه آمريكا از نظر داشتن افراد رواني مقام اول را در جهان به خود اختصاص داده است.
به گزارش خبرگزاري فرانسه از بوكاوو، سخنگوي سازمان ملل متحد اعلام كرد: ارتش جمهوري دموكراتيك كنگو پيش از ظهر روز چهارشنبه در تمام بخش هاي شهر بوكاوو در شرق اين كشور كه از يك هفته در دست نظاميان جدا شده از ارتش افتاده بود، مستقر شد.
روزنامه الصباح چاپ بغداد روز چهارشنبه نوشت: معاون رئيس جمهوري موقت عراق گفت كه اين كشور خواهان لغو غرامت هايي است كه بايد بابت اشغال كويت بپردازد.
روسيه به دنبال دو تلاش ناموفق براي پرتاب موشك
زنيت - ۲ حامل يك ماهواره نظامي آن را براي سومين بار در ساعات اوليه روز پنج شنبه از پايگاه فضايي بايكانور به فضا پرتاب مي كند.
روزنامه ايتاليايي ايل رفرميستا در گزارشي ضمن اشاره به حمايت هاي آمريكا از عراق در جنگ تحميلي عليه جمهوري اسلامي ايران، نوشت: چه بخواهيم يا نخواهيم واقعيت را قبول كنيم، بايد بدانيم رونالد ريگان بهترين متحد صدام حسين بود.
شش اسپانيايي روز چهارشنبه به اتهام ارتباط با انفجارهاي ۱۱ مارس (۲۱ اسفند) مادريد كه ۱۹۱ كشته و هزار و ۴۳۰ زخمي بر جاي گذاشت، دستگير شدند.
ميگل انخل موراتينوس وزير خارجه اسپانيا ضمن مخالفت با پيشنهاد ايفاي نقش غالب ناتو در عراق، آن را يك اشتباه خواند و گفت: بهترين راه براي عادي سازي اوضاع در عراق، خروج سريع نيروهاي خارجي از اين كشور است.
يوهانس رآو، رئيس جمهوري آلمان روز چهارشنبه در سخنان افتتاحيه كنفرانس خاورميانه، انجام مذاكرات مستقيم بين اسرائيلي ها و فلسطيني ها را ضروري خواند و گفت: دسترسي به صلح صرفاً به آمادگي دو طرف براي كسب توافقات سخت، امكان پذير است.
روزنامه نيويورك تايمز تهديد رهبران كرد عراقي به خروج از دولت اين كشور در صورت عدم دريافت ضمانت براي محدود كردن خودمختاري كردها را بحراني براي دولت جديد عراق دانست.
نيويورك، روزنامه نيويورك تايمز به نقل از مقامات پيشين سيا نوشت: اياد علاوي نخست وزير دولت موقت عراق، رئيس سازماني بوده است كه عمال خود را براي عمليات خرابكاري در تاسيسات دولتي عراق به دستور سيا به بغداد فرستاده است.
دكتر سميعي معاون حقوقي وزارت اقتصاد و دارايي گفت: سينماگران تا پايان تيرماه سال ۸۳ فرصت دارند با ارايه اظهارنامه مالياتي از معافيت مالياتي برخوردار شوند.

هفته
جهان
پنجره
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |