عميد نمازي خواه - جواد نصرتي
حدود ۴۰ سال پيش اكثر پروژه هاي نيروي هوايي آمريكا براي ساخت هواپيماهاي جنگنده كوچك با قدرت مانور بالا بود ولي چندي بعد (حدود يك دهه) شيوه هاي طراحي تغيير كرد و ديگر طراحان و مهندسان توجه خود را به مسايلي مانند سرعت زياد، ارتفاع بالا و تقويت سيستم هاي راداري متمركز ساختند تا هواپيماهاي جنگنده كمتر از تهديدات دشمن بيم و هراس داشته باشند.
اين مشخصات را به خوبي مي توان در جنگنده
F-4 آمريكايي ساخت شركت مك دانل داگلاس ملقب به شبح «phantam كه كشور ما هم چندين فروند از اين مدل را داراست» ديد. هواپيماهاي جنگنده F-4 يكي از بازوان پرتوان نيروي هوايي آمريكا در زمان جنگ ويتنام بودند و نكته قابل توجه استفاده دومنظوره از آنها بود زيرا F-4ها علاوه بر نيروي هوايي به نيروي دريايي نيز كمك مي كردند.
طراحي F-4 در ابتدا طرحي براي ساخت يك هواپيماي رهگير شكاري بود و به همين علت موتورهاي قوي جت (نسبت به زمان خود)، سرعت اوج گيري بالا و قدرت حمل موشك هاي هدايت شونده، همگي مسايلي بودند كه مهندسان براي يك هواپيماي رهگير در نظر گرفته بودند تا
F-4 بتواند در ارتفاعات بالا هواپيماهاي پايين تر از خود را هدفگيري كند.
البته در جنگ ويتنام هواپيماهاي F-4 تنها در نقش جنگنده عمليات انجام دادند. رقيب بسيار سرسخت آن زمان هواپيماي F-4، هواپيماي ميگ (Mig-21) روسي بود كه البته F-4ها توانمندتر بودند.
بعد از جنگ ويتنام طراحان آمريكايي شروع كردند به رفع نقايص F-4ها تا بتوانند نسل جديدي از هواپيماهاي جنگنده را معرفي كنند زيرا چندين فروند F-4 در جنگ نابود شده بود. مشكلات و نواقصي مانند شناسايي سهل و آسان رادارهاي دشمن، برد و ديد كم راداري كه اين امر باعث مي شد تا خلبانان براي نشانه گيري و هدف يابي به نزديكي هدف بيايند و شليك كنند كه باعث مي شد تا پدافندهاي دشمن آنها را شناسايي و نابود كنند اين مشكلات به نسبت در هواپيماهاي جنگنده بعدي كمتر ديده مي شود (به عنوان مثال در جنگنده هاي F-14 و F-15)
در هواپيماي جنگنده F-15 خصوصيات ديد راداري بسيار وسيع (۳۶۰ درجه حول هواپيما)، قدرت مانور بسيار بالا و سرعت مافوق صوت باعث شد تا لقب عقاب را بگيرد و يكي از محبوب ترين هواپيماهاي نيروي هوايي آمريكا شود كه نسبت به هواپيما F-4 بسيار پيشرفته تر، سريع تر و بلندپروازتر بود. F-15 جزو اولين هواپيماهايي بود كه با موشك هاي مدرن اسپارو (Sparrow) تجهيز شد. در تمامي موارد F-15 نسبت به F-4برتري داشت به جز يك مسئله و آن هم هزينه سنگين ساختش بود.
اين جنگنده مي تواند با سرعت ۵/۲ ماخ در ارتفاع ۶۵ هزارپايي پرواز كند.باز هم بعد از مدتي نيروي هوايي آمريكا با صرف بودجه هاي هنگفت ، براي رفع تمامي نيازهايش،به فكر ايجاد قوي ترين نيروي هوايي دنيا افتاد و سريعاً شركت هاي بزرگ صنعت هوافضا را «البته تنها شركت هاي آمريكايي» مانند بوئينگ، لاكهيد مارتين، نورثروپ، مك دانل داگلاس و... را دعوت به همكاري كرد و با ايجاد رقابت هاي سخت ميان آنها به هدفش رسيد.
نيروي هوايي آمريكا به اين شركت ها اعلام كرد كه طرح هاي مفهومي (Concept) بهترين جنگنده اي را كه مي توانند بسازند، اعلام كنند. در مدت كمتر از يك سال چندين طرح از هر شركت به نيروي هوايي ارايه شد كه از ميان آنها طرح YF-16 از شركت جنرال دايناميك و YF-17 از شركت نورثروپ برگزيده شدند.
طرح YF-16 داراي يك موتور توربوفن بود و وزن كمي داشت در صورتي كه YF-17 دو موتور جت داشت كه از YF-16 سنگين تر و طويل تر بود.
بعد از چانه زني هاي فراوان بين طرح هاي موجود سرانجام در سال ۱۹۷۶ طرح F-16 بر F-17 غالب آمد و نيروي هوايي آمريكا به عنوان جنگنده اي براي آينده با آن موافقت كرد.
در آن زمان هم نشريات آمريكايي موضع گيري جالبي در مقابل F-16 نشان ندادند و طراحان شركت جنرال دايناميك براي بهتر جلوه دادن اين هواپيما نهايت سعي و تلاش خود را انجام دادند تا در مقابل تهديد لغو قرارداد ساخت F-16 پايداري كنند. به عنوان مثال يكي از مهم ترين رقباي F-16 در يگان هوايي آمريكا هواپيماي F-15 بود كه مهندسان شركت جنرال دايناميك براي صرفه جويي در هزينه ها در ساخت بدنه F-16تنها دو درصد از فلز تيتانيوم استفاده كردند در صورتي كه ۲۵ درصد وزن بدنه هواپيماي F-15 از تيتانيوم ساخته شده است.
يك سامانه هدايت الكتريكي پيشرفته
(Fly-by-Wire) پيشرفته در اين هواپيما كار خلبان را بسيار آسان تر كرده است. يكي از مهم ترين نكات هواپيماي F-16 نسبت تحمل بار زياد به وزن كم بدنه است كه مي تواند مقدار زيادي از تسليحات جنگي را در هر پرواز با خود حمل كند.
كابين خلبان بسيار پيشرفته است و ديد بسيار خوبي حتي نسبت به پشت سر دارد و به گونه اي مي توان آن را نوعي جديد از طراحي دانست كه در آينده در هواپيماي F-22 نيز استفاده شد.
شركت جنرال دايناميك با انعقاد قراردادي در
۱۳ ژانويه سال ۱۹۷۵ با نيروي هوايي آمريكا موظف شد كه يك نمونه ابتدايي عملياتي از F-16 بسازد طراحان به گونه اي براي ساخت اولين مدل سعي و تلاش كردند كه از آن مي شد به عنوان يك هواپيماي چند منظوره «نبردهاي هوا به هوا و هوا به زمين» استفاده كرد.
نسبت به هواپيماهاي زمان خود سبك وزن بود و نمونه اوليه آن با نام F-16A تنها ۱۵۶۰۰ پوند وزن داشت كه باز هم در مدل هاي بعدي (B و C و D) تغييرات ديده مي شود. از مدل A ۲۰ فروند ساخته شد كه تمامي آنها تك سرنشينه بودند.
نيروي هوايي سريعاً به فكر تربيت خلبانان ماهر براي هدايت اين جنگنده افتاد و به همين علت مدل B دو سرنشينه ساخته شد.
اولين پرواز هواپيماي جنگنده F-16A در دسامبر سال ۱۹۷۶ انجام شد و اولين نمونه عملياتي آن در ژانويه سال ۱۹۷۹ تحويل اسكادران ۳۸۸ پايگاه هوايي هيل (Hill) در ايالت يوتا شد.
مدل هاي بسيار متنوعي از آن ساخته شد. مدل هاي C و D جايگزيني براي هواپيماهاي اوليه A و B بودند كه تنها تفاوتشان در سيستم هاي ايونيك (الكترونيك پرواز) و سيستم هاي راداري بود. در مدل هاي C و D رادارها بسيار پيشرفته تر شدند و تسليحات و موشك هاي مدرن بر روي هواپيما نصب شد و تا نوامبر سال ۱۹۸۱ تمامي آنها به نيروي هوايي تحويل داده شد.
همان طور كه مي دانيد يكي از مهم ترين قسمت هاي طراحي هواپيما موتور آن است. براي ساخت موتور نيز از شركت هاي مجرب موتورسازي جنرال الكتريك و پرت و ويتني دعوت به همكاري شد. F-16 يك موتور بود و به همين علت بايد از يك موتور بسيار پرقدرت استفاده مي شد مدل هاي F-100 از شركت پرت و ويتني و F-116 از جنرال الكتريك پيشنهاد شدند كه هر دو توربوفن هستند و بازدهي خوبي دارند هركدام از آنها حدود ۱۲۱۵۰ كيلوگرم نيروي پيشران توليد مي كنند تا با چنين قدرتي سرعت هواپيما به دو ماخ (حدود ۱۵۰۰ مايل در ساعت) برسد.
برد پروازي ۳۹۰۰ كيلومتر براي يك بار سوختگيري نشان دهنده مصرف نسبتاً پايين سوخت آن است. تمامي F-16ها مجهز به يك مسلسل M61A1 هستند كه مي تواند ۵۰۰ تير در دقيقه (هشت تير در ثانيه) شليك كند. آويزگاه هاي خارجي بر روي بال ها و بدنه اصلي مي تواند در هر پرواز چندين موشك را با خود حمل كند كه براي معرفي تسليحات قابل حمل توسط يك F-16 احتياج به چندين صفحه روزنامه است.
در كل يكي از بهترين هواپيماهاي جنگنده است كه نيروي هوايي آمريكا تمامي آنها را براي ورود به قرن جديد پيشرفته تر و به روز (Update) كرده است.