جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۰۴
index
خداحافظ ماندلا
004047.jpg
نيره محمودي
«با من تماس نگيريد، من خودم با شما تماس خواهم گرفت.» اين جمله اي بود كه «نلسون  ماندلا»ي ۸۶ ساله در جمع تجار و بازرگاناني كه در موسسه خيريه او در ژوهاسنبورگ گرد آمده بودند، ايراد كرد. ماندلا در واقع بدين ترتيب خبري را تاييد كرد كه شايعه اش پيش از اين بر سر زبان ها افتاده بود. شايعه اين بود: پدر دموكراسي آفريقاي جنوبي قصد دارد از انظار غايب شده و خانه نشين شود. اين بدان  معني است كه محبوب ترين شخصيت آفريقا با لبخند هميشگي بر چهره و آن پيراهن گلدار و منحصر به فردش ديگر از اين پس كمتر در مجامع عمومي حضور فعال خواهد داشت. ماندلا در اين همايش كه اول ژوئن (۱۱ خرداد) برگزار شده بود، با ابراز خرسندي از اين كه براي ميليونرهايي سخنراني مي كند كه او را تشويق مي كنند، گفت: «من چند هفته ديگر ۸۶ ساله  مي شوم [۱۸ ژولاي] و اين عمر طولاني است كه يك شخص مي تواند داشته باشد. سلامتي من دست كم از نظر پزشكان با مشكل چنداني مواجه نيست. مطمئن هستم كه هيچ يك از افرادي كه امروز در اين جا حضور دارند، اگر از آنها در حالي كه هنوز سالم هستم اجازه بگيرم از اين پس زمان بيشتري را با خانواده، دوستان و براي خودم صرف كنم، مرا به خودخواهي متهم نخواهد كرد.»
ماندلا از جمله شخصيت هايي است كه توانسته  به دليل نگرش خاص و ويژه خود در مبارزات سياسي به شهرتي فراتر از مرزهاي كشور خويش دست يابد. وي در دوران ۲۷ سال محكوميتش در زندان جزيره «روبن» مباني اين نگرش را در ذهن و انديشه خود تعيين و تفسير كرد. او بيشتر اوقات خود را در زندان به بررسي و آموختن زبان و روش فكري بنيانگذاران «آپار تايد» صرف كرد. ماندلا تلاش كرد طي اين دوران با فرهنگ، بيم ها و اميدهاي دشمنانش آشنا شده و حتي از آنها ايده بگيرد. هنگامي كه در سال ۱۹۹۰ از زندان آزاد شد، جهانيان را از رفتار نرم خويانه اش در برابر اقدامات آپارتايد، به شگفتي واداشت. براي بسياري از سياستمداران جهان چهره خنده روي ماندلا پاي ميز مذاكره با كساني كه او را نزديك به سه دهه در زندان نگاه داشتند، هيچ توجيهي نداشت. اما رهبر جنبش سياهان آفريقاي جنوبي نشان داد كه چنين روشي مي تواند كارساز باشد. موفقيت هاي نلسون جهاني شد و او مدت كوتاهي پس از آزادي توانست به شخصيتي جهاني تبديل شود. تحمل و مداراي ماندلا در زندان جايزه صلح نوبل را از آن او كرد. به عقيده بسياري مهم ترين درس از دوران سياسي اولين رئيس جمهور سياه پوست آفريقاي جنوبي براي سياستمداران طرفدار مشت آهنين در مقابل مخالفانشان اين است «از دشمنانتان متنفر نباشيد، بلكه آنها را بفهميد.»
اما اوج شخصيت بي نظير ماندلا زماني بروز پيدا مي كند كه بدانيم وي هرگز از محبوبيتش سوءاستفاده نكرد و به آن غره نشد. به نظر مي رسد هرچه از زمان آزادي اين كهنه سياستمدار از زندان روبن مي گذرد بر تواضع و فروتني او افزوده مي شود. او اولين و بي سابقه ترين اعتقاد يك فرد به دوري از قدرت و غرق نشدن در  آن را با عدم تمايلش به رئيس جمهور شدن براي دومين بار در كشورش، به نمايش گذاشت. اما پايبندي به اين اعتقاد همچنان با وي همراه بوده است. ماندلا در دهمين سالگرد روزي كه سوگند رياست جمهوري را ادا كرد و در آغاز دور دوم رياست جمهوري توبو امبكي خلفش در اين سمت، در پارلمان آفريقاي جنوبي بار ديگر تواضع خود را به نمايش گذاشت. وي خطاب به قانونگذاران گفت: «مي دانم از اين كه به يك زنداني قديمي بازنشسته كه نه عضو پارلمان است و نه سمتي در دولت دارد اجازه داده ايد براي شما سخنراني كند، استثنا قايل شده ايد.»
به نظر مي رسد كه اكنون و در آستانه ۸۶ سالگي ماندلا مي خواهد تواضع در قدرت و محبوبيت را نيز به درسي براي سياستمداران جهان تبديل كند. پدر دموكراسي در  آفريقاي جنوبي پس از وداع با قدرت اين بار قصد دارد با افكارعمومي نيز خداحافظي كند. اين اولين بار نيست كه ماندلا از احتمال غيبتش از انظار سخن مي گويد. در سال ۱۹۹۹ پس از بازنشستگي اش اعلام كرد كه ترجيح مي دهد از اين پس زمان بيشتري را با فرزندان خود سپري كند. اما اين قصد ماندلا تاكنون با واقعيت قرين نشد. شهرت جهاني وي و افزايش محبوبيتش در آفريقا باعث شد تا بسياري از نزاع هاي اين قاره نياز به ميانجيگر پير آفريقاي جنوبي را بيش از پيش احساس كنند و نگذارند كه ماندلا خانه نشين شود. او در آن زمان احساس كرد كه مي تواند از اين محبوبيت براي رفع كمبودهايي كه قاره سياه هميشه از آنها رنج مي برده كمال استفاده را بكند. «صندوق فرزندان نلسون  ماندلا» براي جمع آوري كمك هاي مالي آفريقايي ها تاسيس شد. ماندلا همچنين توانست بسياري از رهبران تجاري را براي ديدار با مردم فقير آفريقاي جنوبي همراه كند. اين اقدام او توانست بسياري از اين تجار را براي مبارزه با ايدز و تاسيس مدرسه و مراكز آموزشي در نقاط دورافتاده و فقير قاره آسيا ترغيب و متمايل سازد.
اما دوستان نلسون تاكيد مي كنند كه تصميم اخير او براي دورشدن از انظار اين بار بسيار جدي است. ماندلا در آخرين تلاش خود براي ارتقاي وجهه و محبوبيت آفريقاي جنوبي در مجامع بين المللي توانست ميزباني بازي هاي جام جهاني فوتبال در سال ۲۰۱۰ را به نام كشورش به ثبت برساند. جام جهاني فوتبال رويداد بسيار بزرگي در جهان به حساب مي آيد و اهميت آن حتي بيشتر از بازي هاي المپيك است و به اين ترتيب ماندلا توانست افتخاري را كه در سال ۲۰۱۰ براي قاره سياه و آفريقاي جنوبي كسب خواهد شد شش سال پيش از وقوعش به نام خود به ثبت برساند و در مراسم قرعه كشي ميزباني جام جهاني ۲۰۱۰ در توصيف شوق و شعف خود از اين اتفاق گفت كه احساس يك جوان ۱۵ ساله را دارد.
دوستان و نزديكان ماندلا كه او را با نام «ماديبا» مورد خطاب قرار مي دهند، معتقدند كه وي نمي تواند براي يك مدت طولاني از افكارعمومي غايب باشد. او گفته است قصد دارد خاطرات دوران رياست جهموري اش را به نگارش درآورد. اين در واقع دومين جلد از كتابي مربوط به زندگينامه وي تحت عنوان «راهي دراز تا آزادي» است. سياستمداران آفريقاي جنوبي عقيده دارند كه ماندلا استحقاق استراحت را دارد. اما اين غيبت به دليل آن كه احتمالاً مي تواند در نهايت منجر به پايان رسيدن دوراني شود كه با نام او پيوند خورده است، نبايد هميشگي باشد زيرا شخصيت وي به گونه اي است كه نمي توان آن را به يك عصر كوتاه محدود كرد.

اگر عمليات D-Day شكست مي خورد
004044.jpg
ديويد استافورد*
ترجمه: رضا ثابتي
روز شش ژوئن سال ۱۹۴۴ حدود ۱۵ هزار و ۲۰۰ نفر از نيروهاي متفقين از كشور هاي آمريكا، انگليس و كانادا با پياده شدن در سواحل نورماندي در شمال فرانسه به مواضع آلماني ها كه تا آن جا پيش آمده بودند حمله كردند. عمليات اين روز كه با نام D-Day شناخته مي شود به ادعاي متفقين بزرگترين عمليات دريابرد تاريخ بوده است. آلمان ها كه غافلگير شده بودند با تمام توان خود جنگيدند، اما در پايان روز تمام پنج ساحل منطقه به تصرف متفقين درآمد.
روز يك شنبه هفته گذشته شصتمين سالگرد اين روز در كشورهاي اروپايي و آمريكا جشن گرفته شد و رهبران برخي كشورها از جمله «جورج بوش» و «ولاديمير پوتين» روساي جمهور آمريكا و روسيه در فرانسه و در سواحل نورماندي براي بزرگداشت اين واقعه گرد هم آمدند. اما چگونه عمليات پرمخاطره D-Day نتيجه داد و اگر اين عمليات با موفقيت به پايان نمي رسيد چه سرنوشتي در انتظار اروپا بود؟
موفقيت عمليات D-Dayبه هيچ وجه قابل پيش بيني نبود و شكست در آن به معناي يك فاجعه بزرگ سياسي و نظامي  بود. هيچ كس اين موضوع را بهتر از فرمانده ارشد نيروهاي متفقين، ژنرال «دوايت د. آيزنهاور» نمي دانست. شامگاه روز پنجم ژوئن، پس از اين كه او دستورات نهايي را براي چگونگي حمله گسترده متفقين صادر كرد، تكه اي كاغذ از جيبش در آورد و پيامي  را در آن براي رسانه هاي عمومي  نوشت كه آرزو مي كرد هيچگاه مجبور به خواندن آن نشود. در آن تكه كاغذ نوشته شده بود: «عمليات پياده سازي نيروهاي ما در جهت حصول نتيجه اي رضايت بخش با شكست مواجه شده است و من دستور عقب نشيني آنها را صادر كرده ام. تصميمي  كه براي حمله در اين زمان و در اين مكان گرفته شد، براساس مستندترين اطلاعاتي كه در دسترسمان بود گرفته شد. نيروهاي زميني، هوايي و دريايي ارتش تمام آنچه از شجاعت در توان داشتند به بهترين نحو ممكن انجام دادند. مسئوليت هرگونه كوتاهي و نقص در اين اقدام نظامي مستقيماً متوجه شخص من است.» آيزنهاور اين تكه كاغذ را در جيبش گذاشت و بعدها آن را فراموش كرد. اما اگر مجبور مي شد از آن استفاده كند چه؟
اين كه بروز فاجعه چقدر محتمل و نزديك بود را با مرور حوادثي كه رخ داده مي توان درك كرد. آيزنهاور همان ابتداي كار مجبور شد به دليل بدي آب و هوا عمليات را ۲۴ ساعت به تعويق بيندازد. هوا تا اواخر ماه مه (ماه قبل از ژوئن) و در هنگام آماده سازي نيروهاي متفقين خوب بود. اما ناگهان اوضاع جوي متغير مي شود و نهايتاً آيزنهاور در روز چهارم ژوئن تصميم گرفت به هر قيمتي عمليات را انجام دهد. او مي دانست كه فقط دو روز فرصت دارد تا با استفاده از شرايط مناسب جزر و مد، كه براي پياده سازي نيروها در ساحل بسيار حياتي بود، نقشه را عملي كند. در غير اين صورت مجبور مي شد همه چيز را به مدت دو هفته به تاخير بيندازد. شانس با او يار بود و مساعدت موقتي آب و هوا در روز ششم ژوئن فرصت حمله را براي او فراهم كرد. بروز هرگونه تاخير در انجام عمليات، خطر لو رفتن آن نزد آلمان را بيشتر مي كرد. آنها بايد كاملاً غافلگير مي شدند، كه البته شدند و اين موضوع بسيار حياتي بود.
دسترسي نازي ها به كوچكترين سرنخي از اين كه متفقين از كجا يا چگونه مي خواهند حمله كنند، قطعاً منجر به فاجعه مي شد. چون در اين صورت آلمان ها تمام نيروي ممكن نظامي خود را در آن جا مستقر مي كردند، در حالي كه نيروهاي متفقين در حال پياده شدن در ساحل در آسيب پذيرترين حالت خود بودند. كليد اين غافلگيري بزرگ در رازداري بسيار شديد متفقين بود كه با موج انحرافي خبري كه خود متفقين ترتيب داد بودند همراه شده بود. آنها كاري كردند كه هيتلر متقاعد شود حمله گسترده احتمالي از منطقه Pas-de-Calais - و نه ساحل نورماندي - و در تاريخي ديگر صورت خواهد گرفت.
اين حربه آنقدر موثر بود كه هنگامي  كه خبر پياده سازي نيروها در نورماندي به گوش هيتلر رسيد، او فكر كرد كه اين حيله اي است كه براي رد گم كردن از جانب متفقين ترتيب داده شده و نيروهاي پشتيبان را كه براي حمله احتمالي در نظر گرفته شده بود به منطقه نفرستاد.
با اين حال فاجعه در ساحل «اوماها» تقريباً به وقوع پيوست. جايي كه نيروهاي آمريكايي به محض پياده شدن از قايق هايشان با آتش مرگبار نيروهاي آلماني مواجه شدند كه گروه گروه آنان را قلع و قمع مي كردند؛صحنه اي كه به زيبايي در ابتداي فيلم «نجات سرباز رايان» ساخته «استيون اسپيلبرگ» به تصوير در آمده است. ميزان تلفات و آتش دشمن به قدري زياد بود كه مسئله عقب نشيني نيروهاي آمريكايي در ابتداي حمله به صورت جدي مطرح شد. در صورتي كه اطلاعات از درون متفقين به بيرون رسوخ مي كرد آتش دشمن و تلفات دهها برابر مي شد. به احتمال بسيار زياد تاخير در انجام عمليات منجر به وقوع چنين فاجعه اي مي شد و نتيجه آن چه بود؟ اغتشاش و ناهماهنگي در نيروهاي متفقين، آماده باش كامل ارتش نازي و عدم امكان انجام حمله اي مشابه از سوي متفقين در تابستان همان سال و در نهايت به تعويق افتادن همه چيز به مدت ۱۲ ماه.
در اين صورت هيتلر هم تمام توجهش را به جبهه شرقي يعني روسيه معطوف مي كرد، هرچند كه سودي نداشت. در آن هنگام ارتش سرخ شوروي مهار ناشدني بود و در صورتي كه آمريكا و انگليس از جبهه نبرد مستقيم خارج مي شدند و جنگ بر روي شوروي متمركز مي شد، نيروهاي استالين نه تنها برلين را تسخير مي كردند - كه كردند- بلكه تا غرب رود راين نيز پيشروي مي كردند و چه بسا كه به درياي شمال و كانال انگليس هم مي رسيدند. در اين صورت احتمالاً تمام آلمان و اروپاي غربي به سيطره «پرده آهنين» در مي آمد و كمونيسم تا سواحل غربي اروپا نفوذ مي كرد. انگليس همانند سال ۱۹۴۰ (آغاز جنگ دوم و حمله آلمان ها) در اروپا تنها مي ماند.
تحت اين شرايط آمريكا در آن سوي اقيانوس اطلس به دليل نداشتن متحد فراقاره اي منزوي و انگليس نيز مجبور مي شد دست دوستي به سوي استالين دراز كند و تمام تاريخ پس از جنگ بريتانيا، اروپا و كل دنيا از پايه و اساس دگرگون مي شد. با علم به اين كه اتفاقات روز ششم ماه ژوئن سال ۱۹۴۴ چگونه و با چه احتمال بالايي از شكست به وقوع پيوست، مي توان حدس زد كه دنيا تا چه اندازه به داشتن تاريخي كاملاً متفاوت نزديك بوده است.
* نويسنده كتاب هاي «ده روز تا D-Day» و «چرچيل و سرويس مخفي»
منبع: بي بي سي

خبر
گلچين گاف هاي رونالد ريگان
رونالد ريگان، رئيس جمهور سابق آمريكا كه روز شنبه در سن ۹۳ سالگي درگذشت، به فردي با قدرت ارتباطي بالا شهره بود اما آنقدر خوش شانس بود كه در زمان حياتش به «پادشاه گاف» شهره نشد.
004050.jpg

اما اگر كمي دقت كنيم مي بينيم كه در زمينه گاف هاي بزرگ، ريگان رئيس جمهوري بي مانند است. روز
۱۱ اوت سال ۱۹۸۴، زماني كه او آماده نطق راديويي در سانتا بارباراي كاليفرنيا مي شد بي آن كه متوجه روشن بودن ميكروفن ها و پخش صدايش باشد در حالي كه به تمرين و شوخي مشغول بود با صداي بلند گفت: «هموطنان عزيز خوشحالم از اين كه اعلام مي كنم قراردادي امضا كرده ام كه باعث مي شود اتحاد جماهير شوروي براي هميشه از نقشه هاي جهان حذف شود.» او واقعاً بدشانس بود چون پيامش به طور واضح روي آنتن رفت.
دو سال پيش از  آن نيز در مراسم شامي كه به افتخارش در برازيليا ترتيب داده شده بود،معلوم شد ريگان فكر كرده به بوليوي آمده است «نان تستي براي مردم بوليوي» آورده بود. او به محض اين كه متوجه اشتباهش شد سعي كرد به نحوي خودش را توجيه كند و به همين منظور گفت: «بعد از اين جا مي خواهم راهي آن جا شوم.» البته بايد يادآوري كنيم كه برازيليا در برزيل است و او در جريان سفر دوره اي اش قرار بود پس از آن راهي كلمبيا، كاستاريكا و هندوراس شود.
سال ۱۹۸۰ در حالي كه قصد داشت در زمينه محيط زيست مخالفت خود با جيمي كارتر، رئيس جمهور قبلي را نشان دهد گفت: «درخت ها خيلي بيشتر از خودروها هوا را آلوده مي كنند.» و اين مسئله باعث شد دانشجويان درمورد برنامه هاي دولتي قطع درختان سؤالاتي از او بپرسند.
ريگان به محض انتخاب به سمت رياست جمهوري با غرور گفت: «ما تلاش مي كنيم به افزايش بيكاري برسيم و فكر مي كنم به زودي به آن دست يابيم.» و افزود: «ميزان فقر در كشور شروع به پايين رفتن كرده اما همچنان در حال زياد شدن است.»
سخنان بدون فكر او بارها و بارها مشاورانش را وادار به مداخله كرد تا از فاجعه جلوگيري شود. سال ۱۹۸۷ وقتي گفت: «هنوز هم احتمال دارد دلار نسبت به ارزهاي ديگر ارزش خود را از دست بدهد.» مشاورش گفت منظورش اين بود كه افت ارزش دلار به توليد صدمه خواهد زد.
از آن جايي كه ريگان پيرترين رئيس جمهور آمريكا به شمار مي رود و چنين سمتي را در سن ۶۹ سالگي به دست آورد معمولاً اين خطاها را به سن و سالش نسبت مي دادند. گاهي اوقات وسط جلسات دولتي خوابش مي برد و يك بار هم در ديدار با ژان پل دوم چرت زد. نام اشخاص و همچنين سمت آنها را نيز به كرات فراموش مي كرد. يك بار «پرنسس دايانا» را «پرنسس ديويد» صدا كرد و يك بار نيز وقتي در مورد «جرالد فورد» صحبت مي كرد به جاي اين كه بگويد «عضو كنگره است» گفت: «كمونيست است.»
يك بار نيز وقتي از جان آدامز، دومين رئيس جمهور آمريكا نقل مي كرد به جاي «حقايق ماندگار هستند.» گفت: «حقايق احمقند.»

توهين بوش به پاپ
جمعه هفته پيش جورج دبليوبوش، رئيس جمهور آمريكا در جريان سفر به ايتاليا با پاپ ژان پل دوم ديدار داشت. بوش حدود يك ربع ديرتر از زمان مقرر به واتيكان رسيد و با وجود كهولت سن و شرايط نامناسب جسماني او را منتظر نگه داشت. در ميان روساي جمهور اين امر بي سابقه است و در عين حال توهيني به واتيكان به حساب مي آيد، اسقف استانيلاس دزيوسچ، منشي پاپ در گفت وگو با مطبوعات به اين مسئله اشاره كرد.
اطرافيان بوش دليل اين تاخير را گفت وگوي او با كارلو آزگليوچيامپي رئيس جمهور ايتاليا اعلام كردند كه بيش از زمان پيش بيني شده به طول انجاميده است.
004041.jpg

كري مديون بوش
ترزا هاينزكري همسر جان كري نامزد دموكرات انتخابات رياست جمهوري آمريكا و رقيب سرسخت بوش معتقد است پرشدن قلك هاي انتخاباتي شوهرش به خاطر بوش است. او كه توانسته پول زيادي براي مبارزات انتخاباتي شوهرش جمع آوري كند مي گويد: من به تنهايي توانستم طي يك هفته دو ميليون دلار پول جمع كنم فكر مي كنم اين من نبودم كه پول جمع كرد، بلكه «طرف ديگر» علت اصلي بود.
ترزا به رك گويي معروف است و هم اكنون ۶۵ سال سن دارد. او از ثروت زيادي برخوردار است اما طبق قوانين نمي تواند ثروتش را در اختيار تبليغات شوهرش قرار دهد. ترزا چندي پيش در مورد دولت بوش گفت: «غمگين ترين چيزي كه در اين دولت مي بينم اين است كه وقيحانه تلاش مي كند ميهن دوستي را با مدح رئيس جمهور يكي كند. مردم ديگر از شنيدن اين كه اگر رئيس جمهور و دولت را زير سؤال ببريد كاري مغاير با ميهن پرستي انجام داده ايد خسته شده اند.»

يادداشت
فوتبال مهم تر است يا انتخابات پارلماني اروپا
سهيلا قاسمي
004056.jpg

پاسكال بونيفاس، رئيس  موسسه روابط استراتژيك و بين الملل معتقد است كه فوتبال از دموكراسي، اينترنت يا اقتصاد بازارجهاني تر است و ستارگان آن در دهكده  جهاني، بيش از همه شهرت دارند. شايد بتوان اين پديده را به نوعي جهاني سازي نوين تعبير كرد. در عين حال فراموش نكنيم تعداد اعضاي فيفا از اعضاي سازمان ملل بيشتر است.
روزي بيل شنكلي، مربي سابق ليورپول گفت: «فوتبال مسئله مرگ و زندگي نيست... بلكه بسيار مهم تر از اينها است.» شايد آن زمان او خودش هم نمي دانست چقدر حرفش درست است. اما اين روزها كه بحث يورو ۲۰۰۴ و شركت مردم در راي گيري انتخابات پارلماني با هم مقارن شده كاملاً مشخص است كه مردم فوتبال را به سياست ترجيح مي دهند.
اين مسئله به ويژه در پرتغال كه ميزباني مسابقات را برعهده دارد بيش از ساير كشورها قابل مشاهده است. ليسبون از مدت ها پيش آماده شده تا روز شنبه ۱۲ ژوئن، آغاز جام ملت هاي اروپا را جشن بگيرد و از طرف ديگر دست به تبليغاتي زده تا روز ۱۳ ژوئن مردم را به پاي صندوق هاي راي بكشاند، هرچند پيشاپيش كاملاً مشخص است كه بسياري از مردم از حضور در پاي صندوق ها خودداري خواهند كرد.
كارلوس كوئلهو، رئيس راستي هاي ميانه رو مي گويد: «در پرتغال هميشه مردم به نوعي از مشاركت  در مسايل مربوط به اتحاديه اروپا طفره مي روند و معمولاً ۶۰ درصد مردم مشاركت چنداني از خود نشان نمي دهند. امسال نيز بازي هاي فوتبال و تعطيلي هاي روز ۱۰ و ۱۳ ژوئن بيش از گذشته مردم را فراري خواهد داد.»
سوسياليست ها هم به شدت نگران اين مسئله اند. آنتونيو كوستا مرد شماره دو سوسياليست ها مي گويد: «اگر مردم به پاي صندوق هاي راي بروند مطمئناً ما پيروز مي شويم. اما شما بگوييد چطور مي توان با قدرت و جاذبه زيدان يا بكهام مقابله كرد؟»
در شعارهاي تبليغاتي بسياري از احزاب مخالف از اصطلاحات مربوط به فوتبال استفاده شده است. به عنوان مثال اين عبارت همه جا به چشم مي خورد: «سوسياليست ها دولت را با كارت زرد و كمونيست ها با كارت قرمز تهديد مي كنند.»
با اين كه ۶۸ درصد پرتغالي ها در نظرسنجي هاي صورت گرفته اعلام كرده اند شركت در انتخابات بسيار مهم است، اما فقط ۳۳ درصد براي راي دادن اعلام آمادگي كرده اند و اين يعني يك شكست بزرگ.
نكته قابل توجه اين است كه مردم پرتغال ديدگاه مثبتي نسبت به اتحاديه اروپا دارند و برخلاف انگلستان كه صداهاي مخالف بسياري از آن شنيده مي شود، مردم اين كشور اتحاديه اروپايي را سمبل دموكراسي و مدرنيته مي دانند و در عين حال مي گويند تمام پيشرفت هايشان با كمك اين اتحاديه صورت گرفته است.
در اين ميان تنها اقليت كمونيست با ابراز ترديد نسبت به اروپايي اين چنيني، خواهان برگزاري رفراندوم در مورد قانون اساسي اروپا شده است با اين كه بديهي است تعداد شركت كنندگان در انتخابات رقمي بسيار پايين خواهد بود، اما احزاب به شدت به رقابت پرداخته و به جنگ خود ادامه مي دهند. همه جا پوسترهايي چسبانده شده كه جوانان در حال حركت به سمت صندوق هاي راي را نشان مي دهد.
004053.jpg

احزاب مخالف دولت و مخالفان آمريكا از عكسي كه دورائو باروسو، نخست وزير پرتغال در سال ۲۰۰۳ همراه بوش، بلرواسنار انداخته استفاده كرده و دولت را شريك اشتباه حمله به عراق مي دانند كه به فاجعه اي بزرگ انجاميد و اين در حالي است كه ۷۴ درصد مردم معتقدند سربازانشان بايد هر چه زودتر به كشور برگردانده شوند. موافقان دولت نيز مي گويند در شرايط فاجعه بار عراق ضروري است حتي بدون اجازه سازمان ملل همچنان در اين كشور و در كنار متحدان آمريكا باقي ماند.
اينطور كه به نظر مي رسد مسئله عراق و يورو ۲۰۰۴ به كلي صندوق هاي راي پرتغال را تحت تاثير قرار خواهند داد. بونيفاس معتقد است بايد همزماني انتخابات و اين جام اروپايي را به فال نيك گرفت، چرا كه اين رقابت ها حس  وجود وابستگي هاي مشترك ميان مردم اروپا را عميق تر مي كنند. از نظر او اين پديده مهم ترين عامل اتحاد است. وقتي نمايندگان كشورهاي مختلف روي چمن سبز زميني واحد حاضر شده و با هم بازي مي كنند به اين معناست كه دوران جنگ و اختلاف كاملاً زير خاك مدفون شده است.

جهان
هفته
پنجره
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |