در حاشيه مصوبه شوراي عالي آموزش و پرورش درمورد استفاده فراگيران از تك ماده مجدد
پيش به سوي آموزش با كيفيت!
|
|
مرتضي مجدفر
مهدي نويد ادهم، دبيركل شوراي عالي آموزش و پرورش، اول هفته جاري در يك نشست خبري اعلام كرد: دانش آموزان از اين پس، مي توانند از يك درس در دو سال متوالي از تك ماده استفاده كنند. به گفته دبيركل شوراي عالي آموزش و پرورش، براساس اين مصوبه كه پس از اصلاح تبصره ۱۸ آيين نامه امتحانات صورت گرفته است، دانش آموزان دوره هاي ابتدايي، راهنمايي و متوسطه مي توانند در يك درس، دوبار از امتياز تك ماده برخوردار شوند. پيش از اين دانش آموزان مي توانستند در يك درس، فقط يك بار از تك ماده استفاده كنند.
انتشار اين خبر، موجي از شادي و اندوه را در جامعه پديد آورد. شادمانان، دانش آموزاني بودند كه در پايان امتحانات خرداد ۸۳، از اين كه مجددا نمره نياوردن در درسي خاص، موجب مردودي آنان خواهد شد، زانوي غم به بغل گرفته بودند و صد البته در اين تشويش، خانواده ها نيز با آنان همراه شده بودند و اكنون وقت آن بود كه غم گرفتن نمره زير ده را به فراموشي بسپارند. گروه ديگر، اندوهگينان يا به عبارت دقيق تر، نگرانان بودند كه از همان عصر روزي كه خبر منتشر شد، فرياد «واكيفيتا» سر داده و معتقد بودند اصلاح و تصويب اين بخش از آيين نامه امتحانات دانش آموزان، ضربه ديگري است كه به كيفيت آموزشي و سواد دانش آموختگان مدرسه اي وارد مي شود و درواقع، با تك ماده كه مشكل داشتيم، حال با تكرار تك ماده چه خواهيم كرد؟ اين گروه مي گويند دانش آموزي كه رياضيات كلاس اول راهنمايي را با هر مصيبتي از سر باز مي كند و به نمره حداقل ده دست مي يابد، اگر اجازه داشته باشد در كلاس هاي دوم و سوم راهنمايي، دوبار در درس رياضيات، نمره كمتر از ده و حتي زير هفت كسب كند و با استفاده دوباره از تك ماده، به دوره بالاتر راه پيدا كند، داراي چه كيفيتي از دانش رياضيات خواهد بود كه ما به او اجازه نشستن در دبيرستان بدهيم؟ اين گروه، حتي وقتي به ذكر مثال از دوره دبيرستان و استفاده از مزيت تك ماده پي درپي در درسي خاص در اين دوره مي رسند، درجه نگراني و عصبانيت شان افزون تر مي شود و حتي چنين چيزي را، در حد فاجعه اي در نظام آموزش و پرورش كشور طبقه بندي مي كنند.
در مقابل اين گروه و به غير از دانش آموزان استفاده كننده از تك ماده و اولياي آنان كه مدافعان وضع چنين آيين نامه اي به شمار مي روند، گروه ديگري از كارشناسان و دست اندركاران نظام آموزشي هم وجود دارند كه موافق اين مصوبه هستند. آنها معتقدند وقتي دانش آموزي در يك درس خاص نمره نمي آورد، همه تقصيرها متوجه وي نيست. ممكن است كتاب و يا به عبارتي دقيق تر برنامه درسي اشكال داشته باشد؛ ممكن است دانش آموز از خدمات آموزشي كم كيفيت ازجمله معلم و فضاي آموزشي نامناسب برخوردار بوده باشد و يا احتمال دارد پرسش هاي امتحاني داراي اشكال بوده و استاندارد طرح نشده باشد. حتي اين گروه معتقدند ممكن است ماده درسي خاصي مثلا علوم اجتماعي، تاريخ و يا حتي علوم تجربي، بنا به دلايل گوناگون مورد علاقه دانش آموزي نباشد و وي، به اين دليل نمره نياورد كه آن درس را دوست ندارد و يا استعداد باطني در اين درس را دارا نيست.
در مقابل اين دو ديدگاه، نظريه ديگري هم هست كه متاثر از آموزه هاي سازمان هاي بين المللي آموزشي ازجمله يونسكو است و تغيير اخير آيين نامه امتحانات را با اندك تفسير و توضيحي مي توان در اين بخش نيز طبقه بندي كرد. اين نظريه، آموزش را به دو بخش آموزش هاي عمومي و متوسطه تقسيم مي كند و نگاهش به هردو بخش متفاوت است. براساس اين نظريه، هدف از آوردن دانش آموزان دوره هاي ابتدايي و راهنمايي (عمومي) و دبيرستان (متوسطه) به مدرسه، با يكديگر تفاوت هاي اساسي دارد. هدف از حضور دانش آموزان دوره آموزش عمومي در مدرسه، آموزش مفاهيم شهروندي به آنان است. در اين دوره، آموزش هاي ما بايد بيشتر جنبه عمومي داشته باشد و مواردي را به آنها بياموزيم كه به طور مستقيم در زندگي روزانه آنها كاربرد داشته باشد. از اين قبيل مواد آموختني، با عنوان «يادگيري دائمي» ياد مي شود و منظور نكات و آموزه هايي است كه تا آخرين روز حيات دانش آموز ممكن است به كار او بيايد.مانند خواندن، نوشتن، حساب كردن، آداب معاشرت، اصول اوليه دين، اخلاق، بهداشت و.... بديهي است نه تنها اين درس ها را نبايد و نمي توان با تك ماده قبول شد، بلكه بايد تمهيدي انديشيده شود كه اساساً مقوله اي به نام «ارزشيابي و امتحانات» هم درمورد اين درس ها به شكل نمره اي وجود نداشته باشد. درست مانند طرحي كه هم اكنون با عنوان «ارزشيابي كيفي» در چند دبستان كشور آغاز شده و دانش آموزان دوره ابتدايي تا كلاس سوم به جاي نمره، با توصيفات كيفي ارزشيابي مي شوند. در اين بخش، آموزش هاي مرتبط با آشنايي با ميراث فرهنگي و مسايل روز مربوط به دانش آموزان نيز قرار مي گيرد. موضوعات اين بخش ها را هم نبايد و نمي توان با آموزش مستقيم و دادن و گرفتن نمره، به دانش آموزان ياد داد. به عبارت ديگر، هدف، پرورش شهرونداني است كه داراي بينش و توانش مكفي و دانش نسبي و اندك باشند. در اين حالت، اگر دانش آموزي حل معادله درجه دوم را بلد نباشد و يا نتواند اقدامات ۶ گانه اميركبير را نام ببرد و بندهاي عهدنامه تيليسيت را توضيح دهد، مستحق مردودي و تكرار پايه نيست.ولي، همين نظريه، درمورد دبيرستان و دوره هاي آموزش متوسطه قدري سخت گيرتر است و اعتقاد بر اين است كه دانش آموز دبيرستاني بايد علاوه بر بينش و توانش، داراي دانش مكفي هم باشد. درواقع، اجازه تكرار تك ماده به دانش آموزان ابتدايي و راهنمايي، اگر با اين نگاه، جايز باشد، در دوره دبيرستان خطاست. دانش آموزي كه رياضيات سال هاي دوم و سوم دبيرستان را با تك ماده از سر باز كند و پس از طي باري به هرجهت دوره پيش دانشگاهي، وارد دانشگاه شود، داراي چه پايه اي از دانش تخصصي خواهد بود كه بتواند از لحاظ آكادميك فرد فرهيخته مناسبي براي كشور باشد.
به عبارت ديگر، طبق اين نظريه، بهتر است در دوره هاي ابتدايي و راهنمايي تحصيلي كه آموزش ها عمومي است، شرايط براي قبولي دانش آموزان ساده و سهل باشد، ولي در دبيرستان با اندكي سخت گيري عمل شود. البته بايد حدس زد شوراي عالي آموزش و پرورش، به طور قطع، هزينه هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي ناشي از مردودي بي دليل دانش آموزاني را كه به دليل عدم استفاده مجدد از تك ماده، مردود و حتي از گردونه نظام آموزشي حذف مي شدند، درنظر داشته است.
به هرصورت كيفيت و كميت، همواره از مقوله هايي بوده اند كه در تقابل دائمي با يكديگر قرار داشته اند و اين كه آيا اجازه استفاده از تك ماده مجدد، به نفع كيفيت آموزشي و يا كاهش كميت مردودين و افزايش قبول شدگان خواهد شد، از مباحثي است كه با اندك صبر و پس از سپري شدن زماني كوتاه، مشخص مي شود. فعلا بهتر است بيش از اين حرف نزنيم تا حلاوت ذهن دانش آموزاني را كه با اين شيوه قبول شده اند و يا مي شوند، به هم نزنيم و اجازه بدهيم خانواده هاي اين دانش آموزان، از اين كه در سال تحصيلي ۸۴-۱۳۸۳، رقمي مابين صد تا پانصد هزار تومان صرفه جويي خواهند كرد، خوشحال باشند.
|