اشاره: عود يا بربط از سازهاي قديمي موسيقي ايران بوده و از بررسي هاي باستان شناسي بر حجاري و نقوش بازمانده از دوره هخامنشي گرفته تا منابع مكتوب- هر چند اندك- به جاي مانده از دانشمندان قرون گذشته همگي حكايت از همراهي اين ساز با موسيقي ايراني دارد. باربد؛ نوازنده دربار خسروپرويز عود مي نواخته و صداي گرم خود را با صداي اين ساز همراه مي ساخته است. عود مهمترين و كامل ترين ساز موسيقي ايراني بوده كه موسيقي دانان ايران در گذشته تحقيقات خود را بر اساس اين ساز انجام داده اند.
از ميان منابع مكتوب به جاي مانده از گذشته كه در آنها به ساز عود اشاره شده مي توان به كتابهاي الموسيقي الكبير تأليف ابونصر فارابي، رساله شريفيه و الادوار صفي الدين ارموي(ق ۶)، درة التاج تأليف قطب الدين شيرازي(ق.۸)، مقاصد الالحان و جامع الالحان تأليف عبدالقادر مرا غه اي(ق ۹) و... اشاره كرد.
استاد منصور نريمان از سن چهارده سالگي(۱۳۲۸. ش) همكاري خود را با راديو مشهد به عنوان تكنواز موسيقي آغاز و پس از تسلط كافي بر شيوه نوازندگي عود، در بعضي برنامه ها به اجراي موسيقي با اين ساز مي پرداخت. پس از مدتي همكاري با راديو مشهد، به شيراز نقل مكان و به مدت چهار سال فعاليت و همكاري خود را در زمينه موسيقي و اجرا با راديو شيراز ادامه داد. از همان راديو شيراز بود كه صداي ساز ايشان به گوش استادان موسيقي وقت در تهران رسيد و از وي دعوت به عمل آمد تا با راديو تهران همكاري كنند، چرا كه همان طور كه قبلاً هم اشاره گرديد؛ تا آن زمان كسي فكر نمي كرد كه با ساز عود بتوان تمام رديف هاي موسيقي ايراني را اجرا كرد. از آن زمان به بعد بود كه استاد نريمان در كنار ديگر استادان موسيقي نظير جليل شهناز، فرهنگ شريف، رضا ورزنده، پرويز ياحقي و... به عنوان تكنواز عود به فعاليت هنري خود ادامه داد. تواضع، صبر، خوشرويي و مردمداري از خصوصيات بارز استاد نريمان است. خصوصياتي كه شرط اول هنرمند شدن و از همه مهمتر «هنرمند ماندن» است. ضمن آرزوي طول عمر براي ايشان و تمامي هنرمندان گفتگوي ما را با وي بخوانيد.
* چطور شد سراغ نوازندگي و احياء ساز عود رفتيد، آن هم در شرايطي كه اين ساز به فراموشي سپرده شده، نه سازنده سازي بود كه آن را بسازد و نه معلمي كه آن را به سبك ايراني به شاگردانش تعليم دهد؟
- در محيطي به دنيا آمدم كه اكثر فاميل و خانواده اهل موسيقي و نقاشي بودند و عشق و علاقه به موسيقي از همان دوران چهار سالگي در من بوجود آمد. بعد از يكي دو سال پدرم كه خود دستي در نواختن تار و سه تار داشتند وقتي اين علاقه و توجه را در من ديد در يادگيري رديف ها و دستگاه ها به من كمك كردند و در اين مدت سه، چهار سال اول سازهاي مختلفي مانند سه تار، كمانچه، ويولون و به خصوص ماندولين را تجربه كردم. اين كه خيلي تكيه روي ماندولين مي كنم چون خيلي شبيه ساز عود است با اين تفاوت كه در ماندولين سيم ها نازك و داراي صداي زير است ولي فرم مضراب زدن به عود خيلي شبيه است. كما اين كه عده اي اعتقاد دارند كه؛ ماندولين از خانواده بربط و عود است. استادان آن زمان كه به منزل ما رفت و آمد داشتند اكثر گله مي كردند كه چرا از زماني كه عود توسط اعراب از ايران به سرزمينهاي ديگر رفته هيچكس به اين فكر نيفتاده كه عود يا همان بربط را كه ساز اول يا دوم كشور ما بوده و تمام محاسبات موسيقي را هميشه به كمك اين سازانجام مي دادند دوباره در ايران احياء كند. اين صحبتها را من كه آن موقع در سنين كودكي بودم مي شنيدم و در ذهنم قوت مي گرفت، بارها با خود فكر مي كردم، چه اشكالي دارد اگر قرار باشد كسي به رواج دوباره اين ساز كمك كند خود من باشم و اين وظيفه را ادا بكنم. در اين افكار بودم ولي كسي را پيدا نمي كردم كه نشانه اي از ساز عود چه از نظر فرم نوازندگي و چه از نظر طرز تهيه ساز به من بدهد. تا اينكه در سن ۱۴ ، ۱۵ سالگي همراه پدرم به تهران آمدم، قبلاً به ما گفته بودند كه يك آقايي در تهران سازهاي مختلفي تهيه مي كند با ايشان در اين مورد صحبت كنيد شايد بتوانند مشكل شما را حل كنند. اين شخص كه نريمان آبنوسي نام داشت و مسيحي هم بود مغازه اي در محل پل چوبي فعلي داشت كه سازهاي مختلفي هم در آنجا داشت. سازهايي مثل تنبور، چگور، قانون و... كه خيلي هم استادانه سازها را مي ساختند. از ايشان در مورد ساز عود پرسيدم و گفتند كه من هم دنبال الگويي مي گردم كه از روي آن ساز عود را بسازم و ايشان هم معتقد بودند كه اين ساز متعلق به سرزمين ما بوده است. به هر حال زحمت كشيدند تا بالاخره توانستند اين ساز را بسازند و الحق اولين سازي هم كه ساختند هنوز هم كه هنوز است جزو بهترين سازهاست كه تا الان دست بنده است و بعد از گذشت پنجاه سال هنوز هم با همان ساز نوازندگي مي كنم. بعدها به خاطر ارادت و علاقه اي كه به انسانيت و ذوق ايشان پيدا كردم، اسم نريمان را البته با اجازه ايشان به عنوان اسم هنري انتخاب كردم، چرا كه اسم شناسنامه اي بنده اسكندر ابراهيمي است.
* منشأ سبك حاضر كه در نوازندگي عود به آن دست يافته اند بر چه پايه و اصولي بوده و اساساً سبك در موسيقي چگونه بوجود مي آيد؟
- چون سبك از نوازندگي تار و سه تار شروع شده بود بعدها به خاطر علاقه اي كه به تن صداي عود داشتم؛ تار را به صورت «تارباس» در آورده بودم و قطعاتي كه بعدها با عود زدم در آن زمان با تار باس مي زدم و فكر مي كنم اينها زمينه اي بود براي پيدا شدن سبك حاضر در نوازندگي ساز عود وگرنه فكر نمي كنم هيچ نوازنده اي ناگهاني تصميم بگيرد كه سبكي را بوجود بياورد و تا حالا هم چنين چيزي ديده نشده است. پس نوازنده به مرور زمان و با انجام تمرينات، اجراي قطعات مختلف و همچنين در اثر يافتن قدرت و حالت دهي بيشتر سبكي خاص در فرم نوازندگي اش پيدا مي شود و آن شخص مي شود صاحب سبك، مثلاً وقتي آقايان فرهنگ شريف يا جليل شهناز دو يا سه مضراب به تار بزنند و شما تنها صداي ساز را بشنويد كاملاً مي توان تشخيص داد كه اين صداي ساز كدام يك است. خيلي عزيزان هم هستند كه تار را با قدرت مي نوازند ولي سبك خاص خود را ندارند و اين در مورد سازهاي ديگر هم صدق مي كند.
خلاصه اينكه سبك نوازندگي عود كه توسط اينجانب بوجود آمد تنها در اثر پركاري و ممارست بود والا برنامه خاصي براي بوجود آوردن سبك نداشتم و خود را تافته جدا بافته در اين زمينه نمي بينم و يادآوري اين نكته را هم لازم مي دانم كه در اوايل چون تنها منبع براي شنيدن صداي عود برايم راديو بود؛ صداي عود «محمد عبدالوهاب»- نوازنده عود عرب- را زياد گوش مي كردم چرا كه شبيه ايرانيها مي زدند و من خيلي مواظب بودم كه مبادا يك وقت به طرف سبك عربي سر بخورم و آنچه كه در تارنوازي اجرا مي كردم سعي مي كردم آن را به سبك و فرم خاص روي عود پياده كنم و سبك حاضر سبكي است كه نه مي شود گفت تركي است و نه عربي و حالتي است نزديك تر به فرم موسيقي ايراني.
* آيا در آن دوران هنرمندان ديگري هم به فراگيري و نواختن عود مشغول بودند؟
- در آن زمان نوازنده هايي ديگر هم در نواختن عود زحمتهايي كشيده و به جاهايي رسيده بودند؛ از جمله آقاي اكبر محسني و يوسف كاموسي كه از طرف هنرستان موسيقي مأموريت پيدا كردند تا بروند به كشور عراق و شيوه هاي نوازندگي عود را از موسيقي دانان و عود نوازان عرب ياد گرفته و به هنرجويان ايراني ياد دهند. البته همزمان و همراه با اين دو نفر آقاي مهدي مفتاح هم براي يادگيري ساز قانون به عراق رفتند كه پس از بازگشت اين سه نفر؛ آقاي مفتاح خيلي خوب وظيفه شان را انجام دادند و شاگرداني مثل خانم ها سيمين، سهيلا ابراهيمي و... را تربيت و تحويل جامعه هنري دادند- كه البته شايد اين به دليل ساده تر بودن نوازندگي قانون بوده- ولي در مورد عود آقايان كاموسي و محسني تنها به عنوان نوازندگان درجه دو و سه با اركستر ملي همكاري مي كردند.اما اين باز غنيمتي بود كه دوباره ساز عود در اركستر ايراني ديده مي شد.
از نوازندگان ديگري كه در نواختن عود فعاليت داشتند آقاي عبدالوهاب شهيدي؛ استاد آواز بودند كه اغلب آوازشان را همراه با عودي كه خود مي نواختند همراهي مي كردند و از ميان سه نفري كه اشاره شد آقاي شهيدي بهترينشان بودند.
* سالها پيش عده اي از موسيقي دانان ما معتقد بودند كه تمام رديفها را نمي توان بوسيله عود نواخت. آيا اين باورها مي توانست در روند كار شما تأثير منفي بگذارد؟
- قبلاً يك عده اي اعتقاد داشتند كه رديفها را با عود نمي شود نواخت. در صورتي كه اين حرف اصلاً درست نبود چرا كه مي دانستم عود در گذشته از سازهاي پايه اي بوده و قطعاً رديفها قبلاً با عود نواخته شده تا سازهاي ديگر هم توانسته اند آنها را اجرا كنند و با اين باورها بود كه الحمدلله اين كار عملي شد و الان هنرجويان عزيزم همه دارند بدون هيچ مشكلي اين كار را انجام مي دهند و اميدوارم روزي برسد كه اين ساز به جايگاه اوليه اش برسد.
* آيا مي توان اميدوار بود كه كتابهاي آموزش عود [يا بربط] نوازي كه به همت جنابعالي در سالهاي اخير و در دو جلد چاپ و در دسترس هنرجويان قرار گرفته و همچنين جلد سوم اين كتاب كه ان شاءالله در آينده اي نزديك وعده انتشار آن را داديد بتواند به بخش عمده مشكلات آموزشي اين ساز و چندگانگي در شيوه نواختن عود پايان دهد؟
- بله، صد در صد، زيرا چند سالي است كه دو جلد كتاب در زمينه آموزش ساز عود را تأليف و هم اكنون در دسترس هنرجويان قرار داده ام، كه يكي به نام «شيوه بربط نوازي» و دومي به نام «۴۲ قطعه براي عود» مي باشد و هم اكنون اين دو جلد كتاب در دانشكده ها و هنرستانهاي موسيقي كه در آنها ساز عود تدريس مي شود مورد استفاده هنرجويان است. جلد سوم كتاب كه بخش عمده تأليف آن انجام شده و ان شاءالله تا دو سه ماه آينده در دسترس علاقه مندان قرار خواهد گرفت شامل كليه رديف هاست كه نگذاشته ام از حالت ايراني بودن خارج شود، به همين علت رديف هاي مرحوم موسي معروفي را تبديل به رديف متناسب با سبك و سياق نوازندگي عود كرده ام. ان شاءالله اگر عمر كفاف بدهد و بتوانم جلد سوم را تمام كنم از همه نظر خيالم راحت مي شود. هر چند انتظار بنده اين بود كه شاگردانم همت مي كردند و جلد سوم را اقلاً آنها مي نوشتند.
* سؤال پاياني را كمي متفاوت تر از سؤالات قبل طرح مي كنم: شنيده ايم كه در دوران فعاليت هنري و همكاري با راديو مدتي به عنوان خواننده ناشناس به اجراي آواز مي پرداخته ايد، نحوه اين همكاري و علت انتخاب اسم ناشناس چه بوده؟
- در سال ۴۱ براي اولين بار به عنوان خواننده با راديو و در برنامه «شما و راديو» با نام ناشناس همكاري مي كردم و چون آهنگ، شعر، نوازندگي و آواز هر ترانه را به تنهايي تهيه و اجرا مي كردم؛ آهنگ، شعر و نوازندگي با نام اصلي ولي خواننده با نام ناشناس از راديو اعلام مي شد چون مي ترسيدم مبادا به شهرت سازي ام لطمه اي بخورد و عود دو اسمه شود. آهنگهايي هم كه آن موقع از راديو پخش مي شد خيلي بر سر زبانها افتاد، مثل آهنگ لالايي كه شعري با اين مضمون داشت: بخواب اي دختر نازم، بخواب اي شوخ طنازم، به لالايي به آوازم و الي آخر، اين آهنگ را براي دخترم ساخته بودم و آهنگهاي ديگري كه خواننده آنها بودم و همه با نام ناشناس از راديو پخش مي شد.
* از فرصتي كه به ما داديد و در اين گفت وگوي صميمانه شركت كرديد از شما سپاسگزاريم.