پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۱۰
گفت وگو با منصور نريمان، نوازنده پيشكسوت عود(بربط)
صدايي از اعماق تاريخ
008853.jpg
اشاره: عود يا بربط از سازهاي قديمي موسيقي ايران بوده و از بررسي هاي باستان شناسي بر حجاري و نقوش بازمانده از دوره هخامنشي گرفته تا منابع مكتوب- هر چند اندك- به جاي مانده از دانشمندان قرون گذشته همگي حكايت از همراهي اين ساز با موسيقي ايراني دارد. باربد؛ نوازنده دربار خسروپرويز عود مي نواخته و صداي گرم خود را با صداي اين ساز همراه مي ساخته است. عود مهمترين و كامل ترين ساز موسيقي ايراني بوده كه موسيقي دانان ايران در گذشته تحقيقات خود را بر اساس اين ساز انجام  داده اند.
از ميان منابع مكتوب به جاي مانده از گذشته كه در آنها به ساز عود اشاره شده مي توان به كتابهاي الموسيقي الكبير تأليف ابونصر فارابي، رساله شريفيه و الادوار صفي الدين ارموي(ق ۶)، درة التاج تأليف قطب الدين شيرازي(ق.۸)، مقاصد الالحان و جامع الالحان تأليف عبدالقادر مرا غه اي(ق ۹) و... اشاره كرد.
استاد منصور نريمان از سن چهارده سالگي(۱۳۲۸. ش) همكاري خود را با راديو مشهد به عنوان تكنواز موسيقي آغاز و پس از تسلط كافي بر شيوه نوازندگي عود، در بعضي برنامه ها به اجراي موسيقي با اين ساز مي پرداخت. پس از مدتي  همكاري با راديو مشهد، به شيراز نقل مكان و به مدت چهار سال فعاليت و همكاري خود را در زمينه موسيقي و اجرا با راديو شيراز ادامه داد. از همان راديو شيراز بود كه صداي ساز ايشان به گوش استادان موسيقي وقت در تهران رسيد و از وي دعوت به عمل آمد تا با راديو تهران همكاري كنند، چرا كه همان طور كه قبلاً هم اشاره گرديد؛ تا آن زمان كسي فكر نمي كرد كه با ساز عود بتوان تمام رديف هاي موسيقي ايراني را اجرا كرد. از آن زمان به بعد بود كه استاد نريمان در كنار ديگر استادان موسيقي نظير جليل شهناز، فرهنگ شريف، رضا ورزنده، پرويز ياحقي و... به عنوان تكنواز عود به فعاليت هنري خود ادامه داد. تواضع، صبر، خوشرويي و مردمداري از خصوصيات بارز استاد نريمان است. خصوصياتي كه شرط اول هنرمند شدن و از همه مهمتر «هنرمند ماندن» است. ضمن آرزوي طول عمر براي ايشان و تمامي هنرمندان گفتگوي ما را با وي بخوانيد.
* چطور شد سراغ نوازندگي و احياء ساز عود رفتيد، آن هم در شرايطي كه اين ساز به فراموشي سپرده شده، نه سازنده سازي بود كه آن را بسازد و نه معلمي كه آن را به سبك ايراني به شاگردانش تعليم دهد؟
- در محيطي به دنيا آمدم كه اكثر فاميل و خانواده اهل موسيقي و نقاشي بودند و عشق و علاقه به موسيقي از همان دوران چهار سالگي در من بوجود آمد. بعد از يكي دو سال پدرم كه خود دستي در نواختن تار و سه تار داشتند وقتي اين علاقه و توجه را در من ديد در يادگيري رديف ها و دستگاه ها به من كمك كردند و در اين مدت سه، چهار سال اول سازهاي مختلفي مانند سه تار، كمانچه، ويولون و به خصوص ماندولين را تجربه كردم. اين كه خيلي تكيه روي ماندولين مي كنم چون خيلي شبيه ساز عود است با اين تفاوت كه در ماندولين سيم ها نازك و داراي صداي زير است ولي فرم مضراب زدن به عود خيلي شبيه است. كما اين كه عده اي اعتقاد دارند كه؛ ماندولين از خانواده بربط و عود است. استادان آن زمان كه به منزل ما رفت و آمد داشتند اكثر گله مي كردند كه چرا از زماني كه عود توسط اعراب از ايران به سرزمينهاي ديگر رفته هيچكس به اين فكر نيفتاده كه عود يا همان بربط را كه ساز اول يا دوم كشور ما بوده و تمام محاسبات موسيقي را هميشه به كمك اين سازانجام مي دادند دوباره در ايران احياء كند. اين صحبتها را من كه آن موقع در سنين كودكي بودم مي شنيدم و در ذهنم قوت مي گرفت، بارها با خود فكر مي كردم، چه اشكالي دارد اگر قرار باشد كسي به رواج دوباره اين ساز كمك كند خود من باشم و اين وظيفه را ادا بكنم. در اين افكار بودم ولي كسي را پيدا نمي كردم كه نشانه اي از ساز عود چه از نظر فرم نوازندگي و چه از نظر طرز تهيه ساز به من بدهد. تا اينكه در سن ۱۴ ، ۱۵ سالگي همراه پدرم به تهران آمدم، قبلاً به ما گفته بودند كه يك آقايي در تهران سازهاي مختلفي تهيه مي كند با ايشان در اين مورد صحبت كنيد شايد بتوانند مشكل شما را حل كنند. اين شخص كه نريمان آبنوسي نام داشت و مسيحي هم بود مغازه اي در محل پل چوبي فعلي داشت كه سازهاي مختلفي هم در آنجا داشت. سازهايي مثل تنبور، چگور، قانون و... كه خيلي هم استادانه سازها را مي ساختند. از ايشان در مورد ساز عود پرسيدم و گفتند كه من هم دنبال الگويي مي گردم كه از روي آن ساز عود را بسازم و ايشان هم معتقد بودند كه اين ساز متعلق به سرزمين ما بوده است. به هر حال زحمت كشيدند تا بالاخره توانستند اين ساز را بسازند و الحق اولين سازي هم كه ساختند هنوز هم كه هنوز است جزو بهترين سازهاست كه تا الان دست بنده است و بعد از گذشت پنجاه سال هنوز هم با همان ساز نوازندگي مي كنم. بعدها به خاطر ارادت و علاقه اي كه به انسانيت و ذوق ايشان پيدا كردم، اسم نريمان را البته با اجازه ايشان به عنوان اسم هنري انتخاب كردم، چرا كه اسم شناسنامه اي بنده اسكندر ابراهيمي است.
* منشأ سبك حاضر كه در نوازندگي عود به آن دست يافته اند بر چه پايه و اصولي بوده و اساساً سبك در موسيقي چگونه بوجود مي آيد؟
- چون سبك از نوازندگي تار و سه تار شروع شده بود بعدها به خاطر علاقه اي كه به تن صداي عود داشتم؛ تار را به صورت «تارباس» در آورده بودم و قطعاتي كه بعدها با عود زدم در آن زمان با تار باس مي زدم و فكر مي كنم اينها زمينه اي بود براي پيدا شدن سبك حاضر در نوازندگي ساز عود وگرنه فكر نمي كنم هيچ نوازنده اي ناگهاني تصميم بگيرد كه سبكي را بوجود بياورد و تا حالا هم چنين چيزي ديده نشده است. پس نوازنده به مرور زمان و با انجام تمرينات، اجراي قطعات مختلف و همچنين در اثر يافتن قدرت و حالت دهي بيشتر سبكي خاص در فرم نوازندگي اش پيدا مي شود و آن شخص مي شود صاحب سبك، مثلاً وقتي آقايان فرهنگ شريف يا جليل شهناز دو يا سه مضراب به تار بزنند و شما تنها صداي ساز را بشنويد كاملاً مي توان تشخيص داد كه اين صداي ساز كدام يك است. خيلي عزيزان هم هستند كه تار را با قدرت مي نوازند ولي سبك خاص خود را ندارند و اين در مورد سازهاي ديگر هم صدق مي كند.
خلاصه اينكه سبك نوازندگي عود كه توسط اينجانب بوجود آمد تنها در اثر پركاري و ممارست بود والا برنامه خاصي براي بوجود آوردن سبك نداشتم و خود را تافته جدا بافته در اين زمينه نمي بينم و يادآوري اين نكته را هم لازم مي دانم كه در اوايل چون تنها منبع براي شنيدن صداي عود برايم راديو بود؛ صداي عود «محمد عبدالوهاب»- نوازنده عود عرب- را زياد گوش مي كردم چرا كه شبيه ايرانيها مي زدند و من خيلي مواظب بودم كه مبادا يك وقت به طرف سبك عربي سر بخورم و آنچه كه در تارنوازي اجرا مي كردم سعي مي كردم آن را به سبك و فرم خاص روي عود پياده كنم و سبك حاضر سبكي است كه نه مي شود گفت تركي است و نه عربي و حالتي است نزديك تر به فرم موسيقي ايراني.
* آيا در آن دوران هنرمندان ديگري هم به فراگيري و نواختن عود مشغول بودند؟
008841.jpg

- در آن زمان نوازنده هايي ديگر هم در نواختن عود زحمتهايي كشيده و به جاهايي رسيده بودند؛ از جمله آقاي اكبر محسني و يوسف كاموسي كه از طرف هنرستان موسيقي مأموريت پيدا كردند تا بروند به كشور عراق و شيوه هاي نوازندگي عود را از موسيقي دانان و عود نوازان عرب ياد گرفته و به هنرجويان ايراني ياد دهند. البته همزمان و همراه با اين دو نفر آقاي مهدي مفتاح هم براي يادگيري ساز قانون به عراق رفتند كه پس از بازگشت اين سه نفر؛ آقاي مفتاح خيلي خوب وظيفه شان را انجام دادند و شاگرداني مثل خانم ها سيمين، سهيلا ابراهيمي و... را تربيت و تحويل جامعه هنري دادند- كه البته شايد اين به دليل ساده تر بودن نوازندگي قانون بوده- ولي در مورد عود آقايان كاموسي و محسني تنها به عنوان نوازندگان درجه دو و سه با اركستر ملي همكاري مي كردند.اما اين باز غنيمتي بود كه دوباره ساز عود در اركستر ايراني ديده مي شد.
از نوازندگان ديگري كه در نواختن عود فعاليت داشتند آقاي عبدالوهاب شهيدي؛ استاد آواز بودند كه اغلب آوازشان را همراه با عودي كه خود مي نواختند همراهي مي كردند و از ميان سه نفري كه اشاره شد آقاي شهيدي بهترينشان بودند.
* سالها پيش عده اي از موسيقي دانان ما معتقد بودند كه تمام رديفها را نمي توان بوسيله عود نواخت. آيا اين باورها مي توانست در روند كار شما تأثير منفي بگذارد؟
- قبلاً يك عده اي اعتقاد داشتند كه رديفها را با عود نمي شود نواخت. در صورتي كه اين حرف اصلاً درست نبود چرا كه مي دانستم عود در گذشته از سازهاي پايه اي بوده و قطعاً رديفها قبلاً با عود نواخته شده تا سازهاي ديگر هم توانسته اند آنها را اجرا كنند و با اين باورها بود كه الحمدلله اين كار عملي شد و الان هنرجويان عزيزم همه دارند بدون هيچ  مشكلي اين كار را انجام مي دهند و اميدوارم روزي برسد كه اين ساز به جايگاه اوليه اش برسد.
* آيا مي توان اميدوار بود كه كتابهاي آموزش عود [يا بربط] نوازي كه به همت جنابعالي در سالهاي اخير و در دو جلد چاپ و در دسترس هنرجويان قرار گرفته و همچنين جلد سوم اين كتاب كه ان شاءالله در آينده اي نزديك وعده انتشار آن را داديد بتواند به بخش عمده مشكلات آموزشي اين ساز و چندگانگي در شيوه نواختن عود پايان دهد؟
- بله، صد در صد، زيرا چند سالي است كه دو جلد كتاب در زمينه آموزش ساز عود را تأليف و هم اكنون در دسترس هنرجويان قرار داده ام، كه يكي به نام «شيوه بربط نوازي» و دومي به نام «۴۲ قطعه براي عود» مي باشد و هم اكنون اين دو جلد كتاب در دانشكده ها و هنرستانهاي موسيقي كه در آنها ساز عود تدريس مي شود مورد استفاده هنرجويان است. جلد سوم كتاب كه بخش عمده تأليف آن انجام شده و ان شاءالله تا دو سه ماه آينده در دسترس علاقه مندان قرار خواهد گرفت شامل كليه رديف هاست كه نگذاشته ام از حالت ايراني بودن خارج شود، به همين علت رديف هاي مرحوم موسي معروفي را تبديل به رديف متناسب با سبك و سياق نوازندگي عود كرده ام. ان شاءالله اگر عمر كفاف بدهد و بتوانم جلد سوم را تمام كنم از همه نظر خيالم راحت مي شود. هر چند انتظار بنده اين بود كه شاگردانم همت مي كردند و جلد سوم را اقلاً  آنها مي نوشتند.
* سؤال پاياني را كمي متفاوت تر از سؤالات قبل طرح مي كنم: شنيده ايم كه در دوران فعاليت هنري و همكاري با راديو مدتي به عنوان خواننده ناشناس به اجراي آواز مي پرداخته ايد، نحوه اين همكاري و علت انتخاب اسم ناشناس چه بوده؟
- در سال ۴۱ براي اولين بار به عنوان خواننده با راديو و در برنامه «شما و راديو» با نام ناشناس همكاري مي كردم و چون آهنگ، شعر،  نوازندگي و آواز هر ترانه را به تنهايي تهيه و اجرا مي كردم؛ آهنگ، شعر و نوازندگي با نام اصلي ولي خواننده با نام ناشناس از راديو اعلام مي شد چون مي ترسيدم مبادا به شهرت سازي ام لطمه اي بخورد و عود دو اسمه شود. آهنگهايي هم كه آن موقع از راديو پخش مي شد خيلي بر سر زبانها افتاد، مثل آهنگ لالايي كه شعري با اين مضمون داشت: بخواب اي دختر نازم، بخواب اي شوخ طنازم، به لالايي به آوازم و الي آخر، اين آهنگ را براي دخترم ساخته بودم و آهنگهاي ديگري كه خواننده آنها بودم و همه با نام ناشناس از راديو پخش مي شد.
* از فرصتي كه به ما داديد و در اين گفت وگوي صميمانه شركت كرديد از شما سپاسگزاريم.

نگاهي به برنامه يادبود استاد مرتضي خان محجوبي
گامي مفيد، اما...
008850.jpg
پنجاه و دومين كنسرت پژوهشي- آموزشي مركز موسيقي حوزه هنري تهران با استقبال گرم مردم روبه رو شد. تالار انديشه حوزه هنري در يادواره استاد مرتضي محجوبي مملو از جمعيتي بود كه براي شناسايي جايگاه والاي موسيقيدانان بزرگ تاريخ موسيقي ايران حضور به هم رساندند.
در اين مراسم با اشاره به توانايي هاي هنري و فرهنگي آن مرحوم كه از سرمايه هاي اين مرز و بوم است، از شخصيت وي به عنوان فردي كه ادبيات موسيقي ايران را قدرت بخشيده ياد شد و ابراز اميدواري شد كه شايد با تلاش دوستداران وي، حضور شخصيت هايي مانند وي را شاهد باشيم و به موسيقي سنتي ايران كه مبتلا به زوال تدريجي گشته رونقي دوباره دهيم. زماني كه برنامه توسط عليرضا اميني اعلام مي شد در لابه لاي برنامه آهنگ هاي قديمي و تكنوازي هاي زنده ياد محجوبي در سالن طنين انداز بود كه با پخش آن آثار، ميراث غني موسيقي كشورمان از پنجه هاي طلايي استاد به تصوير كشيده مي شد.
حرير شريعت  زاده كه از نوازند گان برجسته پيانو است در اين برنامه با اجراي قطعاتي در دستگاه شور ياد استاد را زنده كرد.
پايان بخش برنامه اجراي قطعاتي از گروه نيايش به سرپرستي احسان الله عبايي و به خوانندگي حسين عليشاپور بود كه به اجراي تصانيف «عشق سوزان» و «تومرو» از آثار استاد مرتضي خان محجوبي پرداختند. در ضمن آهنگ پاياني اين كنسرت رنگ ابوعطاي استاد رضا محجوبي (برادر آن مرحوم) بود كه با تغييراتي اجرا گرديد. در اين مراسم كه از سوي مركز موسيقي حوزه هنري تهران برگزار شد، برخي از شخصيت هاي موسيقي و هنري نيز حضور داشتند كه برادرزاده آن مرحوم به همراه شاگرد برجسته مرحوم مرتضي خان، فخري ملك پور نيز به چشم مي آمدند.
008844.jpg

از آنجا كه برپايي چنين يادبودها في نفسه ارزشمند است اين مركز قصد دارد در هفته هاي آتي با برپايي يادواره هاي متعددي من جمله يادواره سيد جواد بديع زاده و اسماعيل مهرتاش و ابوالحسن صبا، به ارزش هاي اصيل ايراني بها دهد تا حركتي براي درك بيشتر نسل جوان از موسيقي گذشتگانمان باشد.
بايد اذعان كرد برگزاري اين برنامه ها علي رغم محتواي ارزشمندي كه مي توانند داشته باشند كاستي هايي نيز به همراه دارند كه ريشه آن را بايد در كم دانشي نسل حاضر نسبت به اصل و اساس موسيقي ايراني جست وجو كرد. مصداق سخن، برنامه يادبود استاد مرتضي خان محجوبي در تالار انديشه حوزه هنري تهران مي باشد كه در آن با يك اركستر صددرصد امروزي برخي از قطعات ايشان را اجرا كردند. اين گونه اركسترها در بهترين حالت اجرايي، بازهم نمي توانند موسيقي يك نسل گذشته را بازگو كنند. اين ايراد با نگاهي گذرا به موسيقي دهه ۳۰ و ۴۰ شمسي به وضوح آشكار مي شود. طبيعي است هيچ گاه نمي توان تركيب سازي پيانو و اركستر زهي آن دوره را با تار و سنتور و تنبك و ني عصر امروز تصوير كرد. چه خوب بود اين يادبود با يك اركستر مشابه برنامه گل ها- و نه در آن حجم نوازنده- برگزار مي شد تا تصوير واقعي تري از موسيقي مرتضي خان محجوبي براي نسل امروز ارائه مي شد. علي رغم حضور خانواده آن بزرگوار در يادبود، هيچ گونه صحبت و ذكر خاطره اي از طريق ايشان ارائه نشد. حتي از وجود خانم فخري ملك پور كه از شاگردان برجسته استاد بودند و مي توانستند در خصوص شيوه نوازندگي آن استاد يگانه مطالبي جديد و جدي ارائه دهند استفاده نشد. اميد است در برنامه هاي آتي از اين دست تعمق بيشتري صورت گيرد.

مرور
صاحب دفتر سه تار
هفت سال دوري از استادمحمد مهدي كماليان (۱۳۷۶-۱۲۹۷)
008847.jpg
سيدعليرضا ميرعلي نقي
* اين يادداشت  براي شناساندن زندگي و مقام هنري استاد محمد مهدي كماليان نيست. اين كار مهم در كتابي كه به كوشش همسر دانشور ايشان،  سركار خانم مريم احساني فراهم شده، به انجام رسيده است. اين يادداشت، گراميداشت ياد اوست كه هفت سال پيش، بعد از يك دوره بيماري طولاني بدرود حيات گفت و خاطره اش در دل دوستانش زنده و جاويد است.
* استاد كماليان تا هنگامي كه زنده بود، مايل نبود نام و عكسي از خود را در روزنامه يا كتابي ببيند. تنها هنرمندي مثل محمدرضا لطفي بود كه اجازه داشت مختصري از او بنويسد و در كتاب سال شيدا (جلد ۱) چاپ كند.
تا مدت ها، تنها منبعي كه اطلاعاتي از اين استاد فرزانه و گوشه نشين به ما مي داد، همان يادداشت بود. استاد كماليان، هنرمندي وارسته و دور از خودنمايي بود كه به شيوه استادان قديم،  هدف معنوي را از درون خداي جست نه در قيل و قال هاي اجتماع و از اين حيث، هم موفق بود و هم الگو براي جواناني كه صميمانه او را دوست مي داشتند.
* شخصيت استاد كماليان در يك تخصص خلاصه نمي شد. او مجموعه اي از هنرها و دانش ها بود و به قول قديمي ها: ذوفنون و كثيرالاضلاع. نوازنده سه تار (با الهام از شيوه درويش خان و صبا)، سازنده سه تار (و بهترين سه تارهاي زمان ما)، خوشنويس، كارشناس اشياي آنتيك و قديمي، حافظ شناس،  رديف شناس و سازنده ظريف ترين اشيايي كه بسياري از آنها در منزل او به كوشش همسر فداكارشان، هنوز هم به خوبي حفظ شده است (برخلاف بسياري از موسيقيدانان كه مايملك هنري شان بعد از درگذشتشان به باد فنا مي رود.) گذشته از اين، خدمات فرهنگي او در سال هاي ۱۳۵۰- ۱۳۴۰ بسيار قابل توجه است. از جمله، راهبري و نظارت بر كار دشوار ضبط رديف هاي ميرزا عبدالله با تار زنده ياد نورعلي خان برومند كه در منزل كماليان انجام گرفت و سندي معتبر است براي موسيقي ما، همچنين ضبط رديف هاي سعيد هرمزي و يوسف فروتن و آثار مجلسي بسياري از فروتن، هرمزي ، اميري فلاح، محمدرضا لطفي، برومند و... كه بخشي از آنها به صورت نوار به بازار آمده است.
* استاد  كماليان مردي اهل معنا، خلوت نشين و متفكر بود. زندگي او در پاكيزگي روح و جسم، انضباط و ايمان و پايبندي به اصول خلاصه مي شد. در زندگي اداري و زندگي خانوادگي نيز موفق بود و فرزندان برومند او - علي و فاطمه - كه در خارج از كشور تحصيلات عالي را گذرانده اند، يادگارهاي زندگي او و همسر هنرشناس او هستند.
ميراث هنري استاد كماليان هم اكنون به تدريج در اختيار مردم اهل موسيقي قرار مي گيرد و ارزش او را به ما مي شناساند. با رفتن او دفتر سه تار سازي به آن شيوه ظريف و دقيق، بسته شد و ساخته هاي او الگويي شد براي آنها كه در آينده مي خواهند بدانند هنرمندان سنتي ما چگونه مي زيسته اند.

نگاهي به ريتم كودكانه در ايران
پژوهشي پيرامون وزن شعر عاميانه فارسي
شعر عاميانه فارسي، رايج ترين، وسيع ترين و كاربردي ترين نوع شعر است كه از شأن و منزلتي والا، تهي است، تهي از آن رو كه چندان مورد توجه قرار نگرفته و در بستر ادبيات رسمي ايران، جايگاه چنداني ندارد. نفوذ، قدرت و سيطره ادبيات كلاسيك ايران به حدي است كه عرصه را بر ساير انواع، تنگ مي كند. شعر عاميانه نيز در گيرودار اين تنگي عرصه، مجال چنداني براي بحث هاي آكادميك نيافته است.
«ريتم كودكان در ايران»، تلاشي است براي ورود به اين حوزه از فرهنگ ايراني. سنت هاي شفاهي به ويژه شعر و موسيقي در ايران، به دليل اهميت و كاربرد، مجال گسترده اي براي پژوهش و تحقيق را فرارو مي گذارد، با اين حال به دلايل پيشين، اين حوزه ها، چندان مورد علاقه قرار نگرفته است. ساسان فاطمي، مؤلف كتاب كه دانش آموخته دانشگاه نانترپاريس در رشته اتنوموزيكولوژي است، با تكيه بر دانش و بينش خود به اين مهم دست يازيده است.
او شعر عاميانه  فارسي را به دو بخش مجزا تقسيم مي كند:
۱- شعر عاميانه كودكان به شكل ضربي و غيرآهنگين و ضرب المثل ها و لغزها.
۲- كلام آوازهاي محلي به خصوص در مناطق غيرفارسي زبان اين دو گونه كه از قوانين عروضي تبعيت نمي كند، اغلب به نام ترانه مشخص مي شود.
ملك الشعراي بهار، گونه نخست را «هتل متل» مي نامد. شرح وزن اين اشعار براساس اصول ريتم كودكانه، موضوع اصلي پژوهش كتاب است.
مؤلف در بررسي خود ۱۴۵ شعر شامل ۵۸۰ مصراع را مورد بررسي قرار داده است. ميل و گرايش مولف به حيطه هاي مختلف موسيقي و ورود به منابع مختلف موجود در فرهنگ، سبب شده است تا انواع مختلفي از نمونه هاي قديمي ثبت شده توسط ژوكوفسكي (۱۸۸۵م) تا نوشته هاي صادق هدايت و رجوع به اشخاص سالخورده و حتي دختر بچه اي ۱۰ساله از نسل معاصر، مورد بررسي و توجه قرار گيرد. اين مجموعه، فضايي متكثر و گونه گون را فراروي مؤلف قرار داده تا در موضوع كنكاشي درخور ارائه دهد.
فاطمي در مورد كتاب خود مي نويسد: «ادعا نمي شود پاسخ قطعي سوال مورد بحث اين نوشته يافته شده است. هدف نويسنده بيشتر نگرشي تازه به وزن اشعار عاميانه ضربي است با اميد اين كه اين نگاه تازه افق هاي جديدي به روي پژوهشگران آينده بگشايد.»
ريتم كودكانه در ايران توسط نشر ماهور، در ۸۶ صفحه به چاپ رسيده است.

در روز موسيقي فرانسه در فرهنگسرا و كاخ نياوران برگزار مي شود
اجراي مشترك گروه شمس و ژونو
امسال نيز همانند يكي دو سال گذشته و با همكاري جمعي از علاقه مندان خوش ذوق و آشنا به موسيقي و البته جوان روز موسيقي فرانسه در كاخ و فرهنگسراي نياوران برگزار خواهد شد. يكم تيرماه، همزمان با روز «جهاني موسيقي» كنسرت مشترك «گروه شمس» از ايران و كريستوف ژونو (تريوي جز) از فرانسه در فرهنگسراي نياوران برگزار مي شود.
اين برنامه مشترك ايراني - فرانسوي در ۳ بخش اجرا خواهد شد. در بخش نخست، ۴ قطعه موسيقي ايراني با همخواني نجمه تجدد و همراهي سازهاي سه تار، كمانچه و بم تار اجرا مي شود.
بخش دوم نيز به اجراي موسيقي جاز فرانسه اختصاص خواهد داشت. در بخش پاياني نيز گروه شمس و ژونو قطعه مشتركي را بيشتر متكي به موسيقي ايراني است اجرا مي كنند.
پورناظري در اين خصوص گفت: برنامه  روز جهاني موسيقي در ايران براي نخستين بار است كه حالت اجرايي به خود مي گيرد به همين دليل داراي محدوديت هايي است اما از سال هاي آينده، با برنامه ريز ي هاي منسجم، اين روز پررنگتر برگزار مي شود.
در برگزاري روز جهاني موسيقي در ايران، ارگان و مؤسساتي چون خانه  موسيقي نشر موسيقي هرمس، امور بين الملل مركز موسيقي، سفارت فرانسه و انجمن موسيقي دانان نياوران مشاركت دارند كه البته در اين ميان سهم نشر موسيقي هرمس و انجمن موسيقي دانان نياوران بسيار پر رنگتر از نهادها وموسساتي است كه برخي از آنها براي خالي نبودن عريضه نامشان آمده است.

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
ايران
زندگي
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |