پرستو دوكوهكي
رقابت هر سال سخت تر مي شود. اضطراب ها هر سال بيشتر مي شود. كنكور هر سال وحشت انگيزتر مي شود. مسئولان هم اين را مي دانند گرچه نمي توانند مثل بچه هاي كنكوري حسش كنند و همين مي شود كه هيچگاه اقدامي در كم كردن رقابت انجام نمي شود. دكتر مصطفي معين، وزير علوم سابق، در زمان وزارتش تاكيد كرد: «بايد رقابت در آزمون سراسري به نوعي تعديل شود تا بين تعداد داوطلبان متقاضي ورود به آموزش عالي و ظرفيت پذيرش موازنه ايجاد شود.» اين درحالي است كه سيدحسن فيروزآبادي، رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح، با صدور دستورالعملي اعلام كرد: نفرات برتر (۳ نفر اول) كنكور سراسري در هر رشته از انجام خدمت دوره ضرورت معاف مي شوند و اين يعني انگيزه بيشتر براي رقابت. سياست ها همه در جهت رقابت بيشتر است. كاري هم نمي شود كرد وقتي كه دانشگاه هاي دولتي ما فقط به اندازه ۱۰ درصد از داوطلبان ظرفيت دارند.
نمي شود ريسك كرد
سمانه تازه از امتحان هاي پايان سال دوره پيش دانشگاهي خلاص شده است اما هر شب به قول خودش روي يكي ازكتابهاي عمومي خوابش مي برد! مي گويد دوست دارد رشته مترجمي زبان انگليسي قبول شود اما با اين حال علاوه بر كنكور زبان هاي خارجي، كنكور رياضي هم مي دهد: «نمي شود ريسك كرد. بايد در يك رشته اي قبول شد. خيلي دوست دارم كه اين رشته مترجمي زبان باشد اما هر رشته ديگري هم كه شد، مهم نيست. حتي كارداني ها را هم انتخاب مي كنم.» چرا مهم نيست كه چه رشته اي قبول مي شويم؟ صالح قاضي، كارشناس امور آموزشي، اعتقاد دارد: «بيشتر اوقات داوطلبان واقعاً نمي دانند براي چه درس مي خوانند. آنها كنكور و قبولي در آن را هدف قرار مي دهند در حالي كه عبور از كنكور راهي است براي رسيدن به هدف. دانش آموزان ما بي هدف درس مي خوانند. تمام طول دوران تحصيل و براي كنكور هم.»
گذشته از بي هدفي، خيلي از شركت كنندگان در كنكور جز اسم رشته ها چيزي از محتواي آن نمي دانند. ابتكاري كه دانشگاه اميركبير در سال گذشته براي معرفي رشته هاي دانشگاهش به داوطلبان به كار برده، جالب است. استادان و كاركنان آموزش اين دانشگاه در يك دوره يك هفته اي رشته هاي فني- مهندسي دانشگاه را معرفي كردند. با اين حال هميشه فرق است ميان آنچه كه يك دانش آموز پيش از شروع به خواندن رشته اي در دانشگاه در ذهن دارد و آنچه كه بعد از دانشجوشدن مي بيند.
انصراف
سال ۷۸ در يكي از پادگان هاي تهران گروهي كه براي خريدن سربازي دوره آموزشي را مي گذرانده اند، دور هم جمع شده اند و از گذشته هايشان مي گويند. درصد زيادي از آنها دانشجويان انصرافي هستند!
احسان سه ترم در رشته مهندسي معدن درس خواند، انصراف داد و بعد از خريد سربازي حالا مي خواهد براي خواندن يك رشته علوم انساني به كشوري ديگر برود. مي گويد: «وقتي كه مي خواستم كنكور بدهم، تحت تاثير خانواده و دوستان احساس مي كردم حتماً بايد مهندس شوم! در حالي كه رشته علوم سياسي را خيلي دوست داشتم. بعدتر وقتي خودم و علايقم را بهتر شناختم، تصميم گرفتم كه وقتم را هدر ندهم و زودتر مسير زندگي را به سمتي بيندازم كه دوست دارم.»
احسان شايد خيلي خوش شانس بود كه توانست خدمت سربازي را بخرد. ولي با اين كه چند سالي است كه سربازي فروخته نمي شود، تعداد زيادي از دانشجوها (كه اين سال هاي اخير تعدادشان قابل توجه شده است) انصراف مي دهند و بعد از گذراندن خدمت سربازي به راه خود مي روند. در اين ميان دختران كمتر انصراف مي دهند اما گاهي در طول دوران تحصيل با تنفر درس مي خوانند.
صالح قاضي در اين زمينه مي گويد: « جسارت در بين بچه ها بيشتر شده است. چند سال پيش نمي شد حرف از انصراف زد. اين نشان مي دهد كه چقدر ميان انتظارات و واقعيات در دانشگاه ها تفاوت وجود دارد.»
مريم براي بار سوم از رشته اش انصراف داده است. بار اول از رشته پزشكي، بار دوم از رشته روزنامه نگاري و بار سوم از رشته معماري داخلي. مي گويد: «استعدادم را پيدا نكرده ام. مجبورم همه رشته ها را امتحان كنم. البته اصلاً كار راحتي نيست، هزينه هاي مادي و معنوي زيادي دارد. اما چه مي شود كرد؟»
صالح قاضي مي گويد: «كشف استعدادها و علايق بايد در سال هاي مدرسه اتفاق بيفتد. زماني كه از دانشجو بابت اين موضوع تلف مي شود به اضافه سرخوردگي ها، هزينه هايي جبران ناپذير است.»
كلاف سردرگم
تنوع فكري و حرفه اي ميان افراد يك جامعه نشانه توسعه يافتگي آن جامعه است. گروهي از جامعه شناسان اعتقاد دارند كنكور و رقابت شديدي كه در آن وجود دارد، موجب نزديك شدن سلايق و در نتيجه عقب ماندگي بيشتر كشور مي شود.
هومن كه تا سال سوم دبيرستان پيشرفت خوبي در نواختن تار داشت، مجبور شد براي درس خواندن فشرده، ساززدن را كنار بگذارد: «وقت نداري. انگار از اول ابتدايي بايد خودت را براي كنكور و رقابت آماده كني!»
سياوش، با سن كمش طراحي وب مي كند و در كارش موفق است اما مجبور شده است چند پيشنهاد كاري را رد كند چون كلاس هاي پيش دانشگاهيش دارد شروع مي شود. معلوم نيست سياوش از كدام دانشگاه و كدام رشته سر دربياورد اما مسلم است كه تا دو سال نمي تواند به آنچه كه علاقه و استعداد دارد بپردازد.
قاضي مي گويد:«يكي ديگر از مشكلات ما همين است. گروه كمي از دانش آموزان هم كه راه خودشان را پيدا كرده اند و علاقه و استعداد خود را شناخته اند، نمي توانند مطمئن باشند كه در رشته مرتبط ادامه تحصيل مي دهند. چون عده اي كه بي شناخت انتخاب رشته كرده اند، ممكن است جاي آنها را بگيرند.»
كنكور كلاف سردرگمي است و آنچه پس از آن اتفاق مي افتد. اما چه مي توان كرد وقتي فقط براي كمتر از ۱۰ درصد از داوطلبان كنكور امكان ادامه تحصيل وجود دارد. راه ديگري جز كنكور مي شناسيد؟
از هر جهت كه نگاه كني جام زهر است اما انگار چاره اي جز نوشيدنش نيست...