نويسندگان و ناشراني كه به معرفي كتاب خود در ستون خواندني ها تمايل دارند مي توانند يك نسخه از اثر خود را به آدرس خيابان آفريقا، بلوار گلشهر، مركز خريد آي تك، طبقه چهارم، بخش داستان ارسال كنند.
بهبود جسمي و رواني
ويپا سانا (اعتياد و سلامتي)
مجموعه مقالات
ترجمه: شيدا يوسفي
ناشر: مثلث
در پشت جلد كتاب مي خوانيم:
«كتاب حاضر شامل مجموعه مقالاتي است با هدف بررسي و پژوهش درباره كاربرد مراقبه ويپا سانا در زندگي به عنوان روشي براي بهبود سلامت جسمي و رواني و همچنين بررسي دقيق استفاده از آن به عنوان وسيله بازپروري افرادي كه موادمخدر يا الكل مصرف مي كنند و يا به آن معتاد هستند.ويپا سانا كه به معناي بصيرت است روش عملي براي بررسي خويشتن است كه پاكي كامل ذهن و بالاترين شادي حاصل از رهايي كامل را به بار مي آورد. مراقبه ويپا سانا مي تواند انسان را نه تنها از اعتياد، بلكه از قوي ترين و عميق ترين واكنش هاي ذهني شرطي شده كه علت اصلي رنج و بدبختي مي باشد، رهايي بخشد.»
در مقاله «وپيا سانا و روان درماني» آمده:
«روان درماني هاي جديد با نظام هاي مذهبي و نظريه هاي علمي در ارتباط هستند. گستره هايي چون مراقبه و تجربه هاي ناشي از مصرف داروهاي توهم زا كه زماني زياده از حد مرموز به نظر مي رسيدند، اكنون به عنوان حوزه هايي بسيار مهم موردتوجه قرار گرفته اند، همچنان كه بررسي هاي دقيق و زياد به عمل آمده در مورد مراقبه متعالي و ال. اس . دي درماني، گوياي اين مطلب هستند.»
نهايت شور جواني
پرتقال كوكي
نويسنده: آنتوني برجس
مترجم: پري رخ هاشمي
ناشر: تمندر
علاقه مندان به سينما با فيلم معروف استنلي كوبريك با نام «پرتقال كوكي» آشنا هستند. اما لازم است بدانيد رماني كه فيلم بر اساس آن ساخته شده، از لحاظ محبوبيت دست كمي از فيلم ندارد و حتي در نزد بسياري از اهميت بيشتري برخوردار است. به نظر مي رسد اگر اطلاع رساني درستي در مورد ترجمه فارسي اين كتاب صورت گيرد، جوانان ايراني از آن بسيار استقبال خواهند كرد. چه اين كتاب درباره شور و شر جواني است و نهايت آن را نشان مي دهد.
در بخشي از كتاب مي خوانيم:
«در آپارتمان را با كليد خودم باز كردم. توي چهارديواري كوچك ما همه چيز آرام بود. پدر و مادرم خوابيده بودند. مادرم شام مختصري روي ميز برام گذاشته بود. يكي دو تا تكه گوشت، نان و كره و يك ليوان شير سرد ـ شير معمولي
بي دوا موايا چيز ديگه. نمي دانم چه حكمتي است كه اين شير مقدس تازگي ها همه جا به من چشمك مي زنه. ملچ ملچ مي كردم و سر مي كشيدم. خيلي بيشتر از آن كه فكر مي كردم گرسنه بودم. يك تكه كيك ميوه از يخچال درآوردم و چند تا برش ازش بريدم و توي دهنم چسباندم. بعدش دندان هام را تميز كردم و دور لب هام را ليسيدم و رفتم توي اتاقم. تختخواب و گرام استريوفونيك تنها چيزي بود كه خيلي بهش مي نازيدم صفحه هام روي قفسه و پرچم هايم روي ديوار بودند. اينها يادگارهاي زندگيم توي دارالتاديب بودند ـ وقتي ۱۱ سالم بود ـ و حالا هر كدامشان با نشانه اي يا شماره اي بهم چشمك مي زدند. روي يكيش نوشته بود: بخش چهار جنوبي، متروكور سكول، ناحيه آبي، گروه كودكان آلفا و...
هم صحبت
نوشته رمزي
نوشته: ديويد مامت
ترجمه: امير امجد
ناشر: نيلا
«نوشته رمزي» اثر ديگري از ديويد مامت نمايشنامه نويس معروف جهان است كه در اين نمايشنامه هم عناصر خاص آثار او به طور كامل مشاهده مي شود. در بخشي از اين نمايشنامه مي خوانيم:
دل: يه خاصيت عكاسي اينه كه خيلي گول زنكه.
داني: آخه بعضي وقتا انگار هر چي پيرتر مي شم كمتر سرم مي شه.
دل: خب اين معماييه سرتاسر اين چيز كوفتي معماييه.
داني: به نظرت اين...
دل: چرا گمونم [مكث] تند مي گذره، سريع مي گذره.
داني: اوهوم
دل: بعدشم تموم شده و رفته پي كارش [مكث]
داني: نه، دلم پر مي كشه واسه يه استراحت جانانه.
دل:[نگاهش به عكس است] خب، اين جاروكه نيگا مي كنم، مي بينم اين درخته ديگه رفته پي كارش كي مي تونه باشه؟
داني: [به خودش]هوس استراحت [مكث]
دل: هي هي آخر اين هفته چيكاره اي؟
داني: آخر اين هفته؟
دل: آره.
داني: خب، نمي دونم.
دل: نمي دوني آخر هفته مي خواي چيكار كني؟
داني: مي گيرم مي شينم
دل: اين جا مي شيني
داني: آره.
دل: همراه نمي خواي؟ همصحبت؟