«عمر رازق» خبرنگار سايت بي بي سي عربي است. متن زير خاطرات او از حضور در بغداد چند روز پيش از انتقال قدرت در عراق است.
بغداد، پنج شنبه، ۲۴ ژوئن، ساعت ۱۲ ظهر (به وقت گرينويچ)
براي ماموريت جديدم، شش ماه بعد از آخرين حضورم در بغداد، دوباره به عراق برگشته ام. ديشب شبي آرام را در امان، پايتخت گرم اردن گذراندم و ظهر با پرواز خطوط هوايي رويال جردن وارد فرودگاه بين المللي بغداد يا همان «فرودگاه صدام» سابق شدم. اين تنها پرواز غير نظامي به اين فرودگاه مخروبه است. منطقه اطراف ترمينال فرودگاه بزرگترين محل تجمع نيروهاي آمريكايي در پايتخت عراق است. در ميان ۷۰ عراقي كه از هواپيما پياده مي شوند تنها يك خانواده عراقي مي بينم. فكر مي كنم براي تعطيلات به اردن رفته بودند. بقيه يا خبرنگارند يا به دلايل شغلي به اين جا آمده اند. ترسناك ترين زمان در تمام پرواز لحظه فرود آمدن در فرودگاه بغداد بود. البته خلبان هواپيماي فوكر ۲۸ قبلاً هشدار داده بود براي به حداقل رساندن خطر آتش دشمن يا شليك هاي پراكنده خودي، هواپيما بسيار سريع و با بيشترين زاويه ممكن خواهد نشست.
در بين راه فرودگاه تا دفتر بي بي سي در بغداد همان شعارها و ديوار نوشته هايي را ديدم كه شش ماه قبل ديده بودم، شعار هايي عليه اشغال عراق، حزب سابق بعث و صدام حسين. وقتي كه رسيدم، فضايي تكان دهنده و آكنده از هراس و وحشت به دليل حملات امروز حاكم بود. ۸۵ نفر كشته شده بودند.
بغداد، جمعه، ۲۵ ژوئن، ساعت ۲ بعد از ظهر
هرچه به تاريخ انتقال قدرت در عراق نزديك تر مي شويم، شايعات بيشتري در خيابان و در ميان مردم مي شنويم. عده اي از موج غارت و چپاولي سخن مي گويند كه روزي كه آمريكايي ها مسئوليت امنيت را به عراقي ها مي سپارند، رخ خواهد داد. برخي ديگر نيز از جوخه هاي مرگي خبر مي دهند كه فرمان دارند هر كه را در حال خرابكاري ديدند از پاي درآورند. دولت موقت عراق سخت تلاش مي كند تا به اين شايعات پايان دهد و روز سي ام ژوئن را روزي براي شادي و جشن گرفتن معرفي كند، نه موعدي براي ترس و وحشت. صفحه آخر تمام روزنامه هاي عراقي امروز يك آگهي تمام صفحه بود با اين متن: «روز سي ام ژوئن خانه مان را باز پس خواهيم گرفت.» بالاي صفحه نيز عبارت «بسم ا... الرحمن الرحيم» به چشم مي خورد همراه با طرحي از يك «چشم» براي دور كردن چشم بد از عراق كه نقشه كامل آن در صفحه چاپ شده بود.
اين جا همه مشتاقانه يا نگران در انتظار روز انتقال حاكميت هستند. همزمان با درج آگهي هاي تبريك در روزنامه ها تدابير امنيتي و به همان ميزان حملات مخالفان نيز تشديد شده است. من هيچ لذت حقيقي و ارضاكننده اي ميان عراقي ها نمي يابم - چيزي كه فكر مي كردم به دليل باز گشت حاكميت به خودشان براي اولين بار پس از سقوط صدام خواهم ديد - و نمي دانم چرا.
بغداد، شنبه، ۲۶ ژوئن، ساعت ۴ بعد از ظهر
با وضعيت فعلي بغداد كه انفجار و تركيدن ماشين ها به مسئله اي عادي و روزمره تبديل شده است و در هر لحظه و هر مكان ممكن است رخ بدهد، از گشتن در خيابان ها، احساس امنيت نمي كنم. وقتي خورشيد در بغداد غروب مي كند دماي هوا از ۴۵ درجه سانتيگراد به ۲۸ درجه مي رسد. به نظر مي آيد اين افت گرما برخي عراقي ها را ترغيب مي كند تا از پشت ديوار هاي ترس بيرون بيايند و شب را ديگر در خانه نمانند. شايد هم ديگر آنقدر به زندگي در موقعيت خطرناك عادت كرده اند كه ديگر وحشتي از بيرون آمدن ندارند. من و همكارانم نيز براي شام به رستوران القوته رفتيم؛ از معدود جاهايي كه تا ساعت ۱۱ شب باز است. آن جا خانواده هاي عراقي زيادي را ديدم كه براي صرف شام آمده بودند. ديدن كودكان، زنان و مردان عراقي كه از شب نشيني در يك مكان عمومي لذت مي بردند نشانه اي اميدواركننده از بازگشت بخشي از امنيت از دست رفته بود، اما آيا اين روز ها ادامه خواهد يافت؟
بغداد، يكشنبه
۲۷ ژوئن
ساعت
۴ بعد از ظهر
از زمان آغاز اشغال عراق، ستاد فرماندهي حاكميت موقت ائتلاف (CPA) در «منطقه سبز» در بغداد مستقر شده است. منطقه سبز هم اكنون شامل يك سالن كنفرانس براي جلسات رسمي، سفارت آمريكا در بغداد و يكي از كاخ هاي صدام حسين است كه محل اقامت «پل برمر» حاكم آمريكايي عراق است. يك ويلاي كوچك نيز اين جا هست كه گفته مي شود خانه «حسين كامل» داماد صدام بوده؛ كسي كه سال ۱۹۹۵ از عراق به اردن گريخت و برخي اسرار نظامي صدام را براي غربي ها فاش كرد. صدام براي كامل پيغام داد كه اگر به عراق بازگردد او را خواهد بخشيد. او برگشت و همراه برادرش اعدام شد. خانه او نيز بعد از اشغال عراق، محل دفتر مركزي شوراي حكام عراق بود كه با انتخاب دولت موقت اين شورا منحل شد.
از منطقه سبز بازديد كردم. اين جا در بغداد، عراقي ها به طعنه اين محل را «امپراتوري سيا» مي نامند. در زمان بازديد به ما گفتند پس از انتقال قدرت به عراقي ها عبور و مرور در منطقه سبز آزاد خواهد شد. طبيعتاً تصور من اين بود كه ايستگاه ها و نقاط بازرسي در اين محل از دفعه قبل كمتر شده باشد. اما اين طور نبود. تعداد آنها و مردان مسلح حاضر در آنها بيشتر شده بود. بعد از سخنگوي حاكميت موقت ائتلاف شنيدم كه قرار است سفارت آمريكا در همان منطقه باقي بماند. به اين دليل كه اوضاع امنيتي، ساختن سفارت خانه در هرجاي ديگر را با مشكل جدي رو به رو مي كند.
بغداد، دوشنبه، ۲۸ ژوئن
ساعت ۲ بعد از ظهر
عراقي ها مثل روز هاي ديگر به دنبال كسب و كار روزانه شان هستند و روياي صلح و امنيت را در روز واگذاري قدرت به عراق - دو روز زودتر از برنامه اعلام شده - در سر مي پرورانند. در خيابان ها خبري از جشن و پايكوبي نيست. نه تظاهراتي ديده مي شود و نه پارچه و پرچمي. تنها چند پرچم بر بام ساختمان هاي دولتي در منطقه سبز نصب شده است. قدرت، پيش از آن كه مردم بغداد از خواب بيدار شوند، به صورت پنهاني و دو روز پيش از موعد مقرر به عراقي ها منتقل شده است. همه از شنيدن خبر يكه خورده اند.
عراقي هايي كه من ديدم آرزو هاي ساده اي دارند. پيرزني در حالي كه اشك هايش را پاك مي كند، مي گويد: «دعا مي كنم اتفاق خوبي بيفتد. ما مي خواهيم جوانانمان در كنارمان باشند. نمي خواهيم دوباره آنها را از دست بدهيم.» مردي ميانسال كه به نظرش انتقال قدرت چيزي جز يك نمايش نيست، مي پرسد: «نخست وزيري كه اينقدر از جانب آمريكايي ها حمايت مي شود چطور مي تواند مستقلاً براي كشورش تصميم گيري كند؟»
از مرد جواني مي پرسم چه انتظاري از دولت جديد دارد. مي گويد: «بايد رستوران ها و مراكز تفريح را دوباره باز كنند.» عراقي ها اتفاقات جديد را ناديده نمي گيرند، اما آموخته اند قبل از آن كه به اميد و آرزو هايشان پر و بال بدهند، نسبت به همه چيز بدبين باشند.