جمعه ۱۲ تير ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۲۵
index
سن هاي پر، صندلي هاي خالي
004305.jpg
آرتا پورملك
با اين كه با آغاز فصل تابستان و روي صحنه رفتن نمايش هاي جديد، تقريباً تمام تالارهاي تهران شاهد اجراهاي گوناگون است اما استقبال چنداني از نمايش ها صورت نمي گيرد.
در مجموعه تئاتر شهر هم اكنون هفت نمايش روي صحنه است. در تالار اصلي «ليلي و مجنون» كاري از امير دژاكام اجرا مي شود. اين نمايش در مدت شش روز اول اجراي خود تنها ۷۲۵ تماشاچي را به سالن ۵۸۰ نفره اصلي كشانده كه بسيار كم و نا اميد كننده است.
«تيغ كهنه» به كارگرداني نادر برهاني مرند آخرين روزهاي اجراي خود را در تالار چهارسو مي گذراند. اين نمايش در مدت ۲۵ روز اجراي خود ۲۲۵۶ نفر را به سالن ۱۲۰ نفره چهارسو كشاند كه از اين تعداد ۱۲۶۷ نفر از كارت مهمان استفاده كردند.
در تالار نو اجراي «شازده كوچولو» به پايان رسيد و به زودي «مكبث» كاري از حسين فرخي در آن اجرا خواهد شد. شازده كوچولو در مدت ۳۲ روز اجرا توانست ۲۲۲۰ نفر را به تالار ۸۰ نفره نو بكشاند. از ميان تماشاگران اين نمايش ۸۶۴ نفر از كارت مهمان استفاده كردند.
تالار كوچك به طور همزمان شاهد اجراي دو نمايش «گالري خياباني» كاري از ارژنگ  فرخ پيكر و «يك فيلم كوتاه» به كارگرداني فهيمه سياحيان است. گالري خياباني طي شش روز اجرا ۱۶۰ تماشاگر داشته كه ۸۷ نفر كارت مهمان داشته اند و ۷۳ نفر بليت خريده اند. يك فيلم كوتاه نيز در مدت پنج روز اجراي خود ۱۶۲ نفر را به تالار ۸۰ نفره كوچك كشانده كه از اين ميان تعداد ۹۳ نفر بليت خريده اند و ۶۹ نفر از كارت مهمان استفاده كرده اند.
تالار سايه نيز به طور همزمان پذيرايي دو نمايش «روزهاي زرد» به كارگرداني ايوب آقاخاني و «ماده ۱۱۱۳» كاري از سعيد شاپوري است. روزهاي زرد كاري از گروه تئاتر معاصر داستان خانواده اي خرده بورژوا را روايت مي كند كه به فصلي ويژه از زندگي خود مي رسند. يك بحران خاص و گنگ كه تنها يك نفر راز آن را مي داند. براي همه اعضا موقعيتي خاص و تعريفي ديگرگون از خود و زندگيشان را رقم مي زند و ...
كيكاوس ياكيده، مهدي سلطاني، ديدار رزاقي و ... بازيگران روزهاي زرد را تشكيل مي دهند. تالار قشقايي به مدت يك ماه به علت تعميرات تعطيل است و قرار است اين تالار مردادماه با اجراي نمايش «پير سگ خرفت» به كارگرداني داوود دانشور بازگشايي شود. اين نمايش كه نوشته والتر آكوستاست به زندگي و سرنوشت پينوشه ديكتاتور شيليايي مي پردازد.
«جگر هندي» به كارگرداني حسين وارسته و «در انتظار گردو» كاري از علي اكبر عليزاد در سالن اصلي اجرا مي شوند و تالار كوچك ميزبان نمايش «دعوت» به كارگرداني ميترا خواجه بيان است. نمايش «جادوگر بينگل بون» به كارگرداني سيمين اميريان نيز در تالار هنر اجرا مي شود. هفته گذشته جلسه نقد و بررسي اين نمايش با حضور فرشته صدر عرفايي و عادل بزدوده در تالار هنر برگزار شد.
فرشته صدر عرفايي در رابطه با ساختار تيپيكال اين نمايش گفت: «كليشه اصول نمايشنامه نويسي در مجموع كار رعايت نشده بود. يعني در معرفي عناصر صحنه ما با جادوگري جوان به نام «بينگل بون» آشنا مي شويم كه در واقع يك جادوگر مدرن است و ويژگي هاي او با جادوگران كلاسيك فرق مي كند. يعني او از تمام عناصري كه براي زندگي ما انسان ها موثر است استفاده مي كند و در مرحله بعدي كه با جادوگران اصلي مواجه مي شويم اين تضاد و فضاي متفاوت را مشاهده مي كنيم.»
عادل بزدوده نيز در رابطه با طراحي صحنه اين نمايش با اشاره به مخاطبان كودك اين اثر گفت: «رنگ آميزي شادي آور هيجان انگيزي كه در مورد اتاق بينگل بون استفاده شده بود خيلي ساده و روان بود و حتي در صحنه هاي مربوط به جادوگران نيز رنگ هاي خشن به كار نرفته بود كه با توجه به مخاطبان اين نمايش، ايده اي خوب به شمار مي رود.»
كارگردان نمايش نيز با اشاره به دغدغه هايش اعلام كرد: «من قصد داشتم تا كودكان در كار دخيل شوند، احساس آرامش كنند و با بازي ها و فريادهايي كه انجام مي دهند در پايان نمايش تخليه شوند. من مي خواستم وقتي آنها از سالن خارج مي شوند احساس كنند كه كاري انجام داده اند. من در جادوگر بينگل بون، هيچ تمايلي به دادن در س هاي اخلاقي نداشتم چون در مدارس به اندازه كافي بچه ها را نصيحت مي كنند.»
نمايش هاي ويژه كودكان و نوجوانان در مقايسه با ديگر نمايش هاي روي صحنه و با توجه به فصل تابستان و تعطيلات مخاطبان بيشتري را جذب كرده اند. «قصه گرگ و بزغاله ها» نوشته محمدحسين ناصربخت و كاري از گروه تئاتر تماشا طي پنج اجرا و با توجه به ظرفيت ۱۳۵ نفره سالن سينما تئاتر الفبا، ۵۷۵ تماشاگر داشته است.
جادوگر بينگل بون نيز در مدت ۲۰ روز اجراي خود توانسته ۳۶۴۳ نفر را به تالار هنر بكشاند. در اين نمايش پرستو گلستاني، رضا آحادي، سعيد ابك و ... بازي مي كنند. اما بالاخره سيستم تهويه تالار سنگلج به راه افتاد و اين تالار پذيراي اجراي نمايش «سيزده» كاري از بنفشه توانايي شد. همچنين قرار است از ۱۴ تيرماه نمايش «حرفه اي ها، يك كمدي غمگين» به كارگرداني بابك محمدي و با بازي رضا كيانيان در فرهنگسراي نياوران روي صحنه برود.
اين نمايش قرار بود در تالار وحدت اجرا شود اما گويا دكور ساخته شده از سوي تالار وحدت براي اين نمايش چندان مناسب نبوده و گروه مجبور شده اند در فرهنگسراي نياوران آن را بازسازي كنند. اين نمايش از ۱۴ تيرماه همه شب با بازي رضاكيانيان، مريم سعادت و احمد ساعتچيان روي صحنه خواهد رفت.

جريان نقد ادبي و داستان هاي عامه پسند ايراني
ديوار بلند سكوت
004308.jpg
رضا پيشتاز
دفاع از جريان داستان هاي عامه پسند در ايران دفاع از آنچه كه تاكنون نويسندگان ايراني اينگونه از آثار خلق كرده اند، نيست. اين نويسندگان هر كدام در دوران فعاليت و بر اساس مقتضيات دروني و بيروني خود دست به خلق اين آثار زده اند و اگر بنا را بر اين بگذاريم كه بر اساس مقتضيات و مصالح غيرادبي و غيرفرهنگي كه ريشه هاي سياسي و در برخي موارد شخصي دارد، اين نوع داستان نويسي و گذشته آن را از صفحه روزگار محو كنيم، دچار اشتباه فرهنگي بزرگي شده ايم.
در همه كشورهاي جهان داستان هاي عامه پسند به عنوان بخش مهم و قابل توجهي از ادبيات و صنعت نشر مورد توجه دولت ها و مردم است. اين توجه دلايل گوناگون و متنوعي را شامل مي شود كه هر كدام به نسبت آن كشور و اهداف فرهنگي مردم آن سرزمين با سرزمين هاي ديگر متفاوت است.
اما در كشور ما ايران اين نكته  مهم و تا حدودي سرنوشت ساز كه چگونه مي توان مردم را با كتاب و كتابخواني آشتي داد، هميشه در صدر فهرست اهداف فرهنگي قرار داشته است. اين هدف كه به نظر مي رسد، نهايت آن داشتن مردمي با فرهنگ و اهل دستاوردهاي فرهنگي است در شكل كنوني بسيار دور از دسترس به نظر مي رسد.
دلايل اجتماعي و فرهنگي بي شماري را مي توان براي اين وضعيت بر شمرد اما در يك نگاه كلي مي توان عدم توجه به خلق و چاپ مناسب و تحليل و معرفي آثار داستاني ساده و قابل فهم براي همه آحاد مردم را يكي از دلايل اصلي رويگرداني مردم از كتاب دانست.
پس از كودتاي ۲۸ مرداد جريان نقد و تحليل ادبي در كشور ما به دلايل سياسي دست به خط بندي و مرزبندي هاي گوناگوني در آثار ادبي زد. در اين مرزبندي كه ريشه هايي چپ گرايانه داشت، ادبيات به دو قسمت مبتذل و بازاري و روشنفكرانه و عميق تقسيم شد. در اين تقسيم بندي كه هيچ توجهي به منافع ملي و فرهنگي نشده بود نويسندگان گروه اول به رغم داشتن مخاطبان بي شمار «مبتذل و غيرقابل نقد» محسوب شده، آثارشان با سكوت، بي توجهي و عدم ثبت و تحليل تاريخي و ادبي از سوي منتقدان روبه رو شد.
اين نگرش آنقدر در نشريات ادبي از سوي منتقدان انگشت شمار ادبي طي چندين دهه ترويج شد كه به نظر مي رسد در ايران تيراژ يعني فحش و ناسزا و هر نويسنده اي كه كتابهايش مورد استقبال عمومي قرار مي گيرد، مبتذل و بازاري و لايق و سزاوار هرگونه ملامت و كوچك شمريست.
اين روند بر ادبيات عامه پسند ايران تاثيرات مخرب گذاشت به طوري كه اگر در طول چندين دهه گذشته آثار عامه پسند در يك فضاي باز و سالم به نقد و تحليل بدون غرض كشيده مي شد و خوانندگان اين آثار در كنار درك هيجان و لذت حاصل از مطالعه با قوت و ضعف كار نويسندگان محبوب خود آشنا مي شدند، نويسندگان عامه پسند كه هدفي جز ارتباط گسترده تر با همين مخاطبان نداشتند، سطح توانايي هاي خود را در آثار توليدي بالا مي بردند و در نتيجه كشور صاحب جريان داستان هاي عامه پسندي مي شد كه بر روند كتابخواني و علاقه مندي به كتاب نزد آحاد مردم رفته رفته مي افزود.
به نظر مي رسد كه سهم گناه سكوت و بي توجهي مفرط جريان نقد ادبي ايران كه با طرد اينگونه آثار قصد بالا بردن شان و منزلت خود را داشت، در مقايسه با سهم نويسندگان عامه پسند در دوري مردم از كتاب بيشتر است. اين اشتباه تاريخي كه با عدم آينده نگري در آميخته بود باعث شد كه نويسندگان پر طرفدار ايراني هرگز به طور جدي به نقاط ضعف خود پي نبرند.
از سوي ديگر نويسندگان داستان هاي عامه پسند سليقه  مردم را مي دانستند كه اگر غير از اين بود خود به خود با شكست روبه رو مي شدند. اين نويسندگان سعي مي كردند هر چه بيشتر با شناخت علايق و سليقه هاي مردم زمان خود به موفقيت خود اضافه كنند. اين ارتباط تنگاتنگ با مردم در برهه هاي مختلف تاريخ شكل ها و روش هاي گوناگوني به خود گرفته است. اگر اين ارتباط در مجراهاي درستي هدايت يا تقويت مي شد،  آيا ثمره اين ارتباط به زعم منتقدان ادبي به فساد اخلاقي خوانندگان يا تخدير اذهان عمومي مي رسيد يا نتيجه ديگري از آن به دست مي آمد؟
داستان هاي عامه پسند نوعي از ادبيات محسوب مي شود كه در ايران نيز به فراخور مسايل وابسته به آن شكل گرفته و داراي حيات است. در هيچ برهه اي از تاريخ ادبيات ايران اين نوع داستان نويسي به كلي حذف و فراموش نشده است. بلكه هميشه حتي در بدترين شرايط تاريخي زنده بوده و مخاطبان را به سوي خود جلب كرده است. به نظر مي رسد يكي از مشكلات بزرگ صنعت انتشار كتاب در ايران بي توجهي مفرط به مخاطبان است.
به عبارت ديگر اغلب ناشران كشور به دنبال انتشار كتابهايي هستند كه توسط دولت حمايت مي شوند. در حالي كه در يك شرايط واقعي كتاب كالايي است كه براي مخاطبان يعني مردم منتشر مي شود. اين كه كتابهاي منتشر شده در كشور تيراژ بسيار ضعيفي دارند و به نسبت جمعيت كشور تقريباً هيچ به نظر مي رسند علت را بايد در عدم پايه ريزي درست نشر كتاب در كشور دانست.
داستان هاي عامه پسند توانايي بالايي براي پوشش مخاطبان دارند و اگر جريان نقد ادبي ايران با پوشش دادن آثار عامه پسند بتواند اين مرزبندي بي حاصل و مخرب رايج را از بين ببرد،  نتيجه كار در نهايت يك هدف ملي متعالي است.
با نگرش فعلي به كتاب و كتابخواني نمي توان به اين هدف رسيد. فرآورده هاي ادبي كه مردم مي پسندند به هيچ وجه نبايد مورد غفلت قرار گيرند. چرا كه اگر ما داراي كتابهاي درجه دو نباشيم و جريان نقد ادبي كمكي به ارتقاي سطح ادبي و هنري كتابهاي عامه پسند نكند، نتيجه اين مي شود كه كتابهاي درجه يك تيراژي كمتر از پنج هزار نسخه دارند و كتابهاي عامه پسند آنقدر تيراژ دارند كه آدمي دچار حيرت مي شود.

يك نمايشگاه
هنر مخاطب محور
004302.jpg
حجت سپهوند عكاسي را در مطبوعات، به عنوان عكاس سياسي آغاز كرد. او مدتي است كه در حيطه هاي ديگري مانند ثبت رويدادهاي اجتماعي و آنچه در سطح شهر مي گذرد نيز فعاليت مي كند و وارد زمينه هاي ديگري از هنر عكاسي شده است.
از ششم تيرماه سپهوند نمايشگاه عكسي را به مدت يك ماه با موضوع اعتياد در هفت ايستگاه اصلي مترو تهران برپا كرده است. در اين نمايشگاه ۱۷ اثر به مدت چهار روز به صورت چرخشي در هفت ايستگاه اصلي مترو تهران - كرج در معرض ديد عموم قرار گرفته و از يازدهم تير ماه نيز در مركز شهر هرات نمايشگاه عكسي با همين عنوان و با ۷۰ اثر برپا خواهدشد.
اعتياد يكي از پروژه هايي است كه سپهوند به صورت حرفه اي و از ديدگاه جامعه شناختي و از دريچه دوربين به آن پرداخته است. بروز اعتياد از لايه هاي پنهان اجتماع مانند گسترش درميان نوجوانان تا لايه هاي آشكارتر آن مانند معتادان در سطح شهر و ... از جمله مسايلي است كه سپهوند در عكس هايش آنها را به تصوير كشيده است.
او در مورد هدف از برگزاري چنين نمايشگاهي مي گويد:  «برگزاري اين نمايشگاه صرفاً هنر براي هنر نبوده است. حتي اگر يك نفر هم با برپايي چنين نمايشگاهي و ديدن عكس ها تحت تاثير قرار بگيرد كافي است. عكس ها تلخ و دردناك است. اين امكان وجود دارد كه تا حدودي باعث بازدارندگي شود.»
سپهوند برخلاف سنت مرسوم در برپايي نمايشگاه در گالري، عكس هايش را به ميان مردم برده است: «در بحث هنر تعداد مخاطب حرف اول را مي زند. برخي رسانه ها مانند سينما و تلويزيون فراگير هستند و تعداد زيادي از افراد در اين رسانه ها با هنرهاي مختلف مواجه مي شوند. من از اين به بعد سعي خواهم كرد آثارم را بين مردم و در ميان آنها ببرم. هنر يعني ساده كردن اثر. وقتي هنر را ساده بيان مي كنيم همه آن را خواهند فهميد. اعتياد هم مسئله اي است كه عامه مردم از آن رنج مي برند و چه بهتر كه اين معضل را اكثر مردم ببينند و با آن آشنا شوند.»
سپهوند هفت ايستگاه مترو تهران را براي نشان دادن آثارش انتخاب كرده است. او از ايستگاه ميرداماد تهران شروع كرده و هر چهار روز يك بار مكان عكس هايش را عوض مي كند. «نمايشگاه من در مترو است. در يك مكان عمومي، در يك فضاي آرام و فارغ از محيط شهري. عكس ها را مي توان در آرامش تماشا كرد و اين كار به تاثيرگذاري كمك شاياني مي كند.
در جايي مثل ايستگاه مترو هم خواص و هم عوام عكس ها را خواهند ديد. اگر عكس ها را در يك گالري به معرض ديد مي گذاشتيم فقط خواص و اصحاب هنر به ديدنشان مي آمدند. با نمايش آثار در يك مكان عمومي فضاي سنتي و محدود نمايشگاه ها از بين مي رود و مردم احساس مي كنند راحت تر مي توانند با هنر ارتباط برقرار كنند.»
سپهوند قصد دارد پروژه اعتياد و به تصوير كشيدن اين معضل اجتماعي را ادامه دهد. او در اين باره مي گويد: «من سه ماه درگير كارهاي اداري براي برپايي نمايشگاه در مترو بودم كه با همكاري شهرداري تهران به سرانجام رسيد. قرار است با همكاري شهرداري پروژه  نمايشگاه عكس اعتياد را در چند منطقه از تهران نيز برگزار كنيم كه البته آنها نيز مخاطب محور خواهند بود.»
عكس هاي سپهوند از معتادان در ابعاد بزرگ ۲*۱ متر روي فلز چاپ و به نمايش گذاشته شده است. اين ابعاد كمك شاياني به جذب مخاطب و ارتباط او با تصاوير مي كند. در عكس هاي سپهوند از نوجوان ۱۴-۱۳ ساله تا افراد مسن كه درگير معضل اعتياد هستند، به چشم مي خورد.

جمعه بازار
سينماي ايران
نام فيلمروز نمايشفروش*
شهر زيبا۱۹۳۵
هم نفس۳۳۹۴
باج خور۳۳۶۴
زهر عسل۴۶۱۴۰
جوجه اردك من۱۲۱۴
مصائب مسيح۵۳۵۲
دشت باز۳۲/۰
نيمه راه مرگ۱۹۴
توضيح: هفته گذشته به علت بالا بودن كف فروش فيلم «زهر عسل»، «معادله» اكران نشد و از روز چهارشنبه اين فيلم روي پرده رفته است.
از هفته آينده هم «برگ برنده» ساخته سيروس الوند به جاي «باج خور» به نمايش درخواهد آمد.

سينماي جهان
نام فيلمهفته نمايشفروش**
فارنهايت ۱۱/۹۱۲۲
دختران سفيدپوست۱۲۷
بازي وسطي۲۶۷
ترمينال۲۴۲
دفترچه خاطرات۱۱۳
هري پاتر (۳)۴۲۱۲
شرك (۲)۶۳۹۷
گارفيلد۳۵۶
دو برادر۱۶
همسران استپفورد۳۴۹
توضيح: مايكل مور با مستند سياسي اش توانست گيشه سينماهاي آمريكاي شمالي را تسخير كند. اين فيلم توانست در اولين آخر هفته نمايشش ۲۲ ميليون دلار فروش كند و به سه ركورد تازه دست يابد.
اول شكستن ركورد فروش افتتاحيه يك فيلم مستند، دوم شكست ركورد فروش يك فيلم كه در كمتر از هزار سينما اكران شده و سوم شكستن ركورد فروش افتتاحيه فيلم قبلي مايكل مور، بولينگ براي كلمباين.
دومين فيلم پرفروش هفته يك اثر تين ايجري با نام دختران سفيد است. هري پاتر و زنداني آزكابان با فروش آخر هفته ۴/۱۱ ميليون دلار مجموع فروش خود را به ۲۱۲ ميليون دلار رساند. شرك ۲ هم با فروش آخر هفته ۱۰ ميليون دلاري اش توانست به مرز ۴۰۰ ميليون دلار و پشت سر گذاشتن اسپايدرمن (۴۰۵ ميليون دلار) نزديك شود.
* ارقام فروش به ميليون تومان است
** ارقام فروش به ميليون دلار است.

هفت از هفت
سير نزولي فروش فيلم هاي در حال اكران ادامه دارد. اگر وضعيت به همين منوال سپري شود، امسال يكي از كم مخاطب ترين تابستان هاي سينماي ايران را شاهد خواهيم بود. فروش آخر هفته فيلم ها در بهترين حالت پنج ميليون تومان است و در وسط هفته به زور به دو ميليون تومان مي رسد. شايد با اكران چند فيلم طنز مانند معادله و يا مهمان مامان گيشه تكاني بخورد. اگر اوضاع اينگونه باشد و فيلم هاي اجتماعي، چه تجاري و چه واقع گرا، با شكست اقتصادي مواجه شوند، نبايد اميد چنداني به فروش آثاري مانند «برگ برنده»، «سربازهاي جمعه» و... كه در نوبت اكران قرار دارند، بست.


خسرو سينايي طي چند دهه اخير در سينماي ايران كمتر لب به سخن گشوده (البته در باب اعتراض) و بيشتر به سينماگري محجوب و كم حرف معروف بوده است. اما با وضعيتي كه براي فيلمش در نوروز به وجود آمد، او بسيار آزرده و عصباني است. دامنه اعتراضات سينايي طي هفته گذشته هم ادامه داشت و او براي بار چندم تاكيد كرد كه سينما را كنار خواهد گذاشت. اما نكته جالبي كه پس از سخنان سينايي اتفاق افتاد، واكنش يك مدير دولتي در حمايت از يك فيلمساز مستقل بود. براي اولين بار يك مدير دولتي به دفاع از يك كارگردان برخاست و گفت: رفتار صورت گرفته با فيلمسازي چون سينايي در شان جامعه اسلامي ما نيست. محمد آفريده، مديرعامل مركز سينمايي مستند و تجربي و سرپرست انجمن سينماي جوان اعلام كرد: به عنوان يك مقام مسئول و يك مسلمان از اين همه آزردگي و دلخوري سينايي بسيار ناراحت و آزرده هستم و از سوي همه عذرخواهي خود را از برخوردي كه با اثر ايشان صورت گرفته اعلام مي دارم.


هيات مديره جديد خانه سينما هم طي هفته گذشته و در ميان انتظارات شديد سينماگران انتخاب شد. شايد خانه سينما در طول حيات خود هيچگاه با اين  همه مخالف و منتقد روبه رو نبوده است. اصلي ترين حرف مخالفان اين است كه يك نهاد صنفي نبايد موازي نهادهاي دولتي عمل و حركت كند و بايد به مسايل صنفي و در جهت احقاق حقوق اعضايش قدم بردارد.
با مشخص شدن اعضاي هيات مديره جديد خانه سينما، وقوع تغيير و تحولات جدي در سياست هاي اين نهاد صنفي كمي بعيد به نظر مي رسد!


هفته گذشته خبري جالب از سوي سايت خبررساني سخنگوي دولت منتشر شد مبني بر اين كه در سال جاري قرار است ۱۲۰ فيلم سينمايي با موضوعات متنوع و مختلف توليد شود.
توليد ۱۲۰ فيلم در سال، آن  هم در سينماي ايران امري غيرممكن به نظر نمي رسد و آنقدرها عجيب نيست اما با اين همه فيلم بايد چه كرد؟ آيا صرفاً نمايش در چند جشنواره پايان كار اين فيلم ها خواهد بود و يا بايد اين آثار روانه اكران عمومي شوند؟
ظرفيت نمايش در سينماهاي تهران حدود ۴۰ فيلم در سال است. توليد ۱۲۰ فيلم در سال سه برابر تعداد سينماي حال حاضر را مي طلبد. آيا ساخت اين تعداد سينما و يا حتي نصف آن كاري ممكن به نظر مي رسد؟ طي دو دهه گذشته چند سالن سينما و يا بهتر بگوييم چند صندلي سينما به تعداد صندلي هاي قبلي اضافه شده است؟


يكي از فيلمسازان سينماي ايران عادت جالبي دارد. او هر فيلمي كه مي سازد اعلام مي كند كه اين ساخته اش بهترين اثر تمام دوران فيلمسازي اش خواهد بود و هر بار نيز دلايلي را براي گفته خود برمي شمارد. او كه مدتي است فيلم جديدي را در حال آماده سازي دارد باز هم اين ادعاي جالب را تكرار كرده كه اين فيلم بهترين اثري است كه تاكنون ساخته ام. اگر طي ساليان گذشته چنين اتفاقي رخ داده بود و فيلم هاي اين فيلمساز گرانقدر يكي از يكي بهتر مي شد، جاي نگراني و افسوس نبود ولي...
خدا كند لااقل اين يكي بهتر از قبلي باشد.


با اين كه عده كمي از علاقه مندان سينما به سرانجام رسيدن فعاليت هاي پرشمار بهروز افخمي در سال جاري (فرزند صبح، ته دنيا، قيصر، تلويزيون خصوصي و...) خوشبين بودند، اما او به همراه بهرام رادان هفته گذشته به فرانسه رفت تا ادامه فيلمبرداري «ته دنيا» را در اين كشور انجام دهد. اگر اين اتفاق به خير و خوشي تمام شود آن وقت مي توان به بقيه كارها هم خوشبين بود. در كنار افخمي، بهرام رادان نيز سال پركاري را سپري خواهد كرد. بازي در فيلم سيروس الوند، بازي در ته دنيا و چند پروژه ديگر مانند «قيصر»، «ازدواج صورتي » و... پروژه هايي است كه اگر به سرانجام برسند، رادان همانند سال گذشته پركارترين بازيگر سينماي ايران خواهد شد. اتفاقي كه كمتر در مورد سيمرغ گرفته ها رخ مي دهد.


پس از استعفاي سيدضيا هاشمي از مديريت پخش و بازاريابي فيلم هاي خارجي فارابي، منوچهر شاهسواري به اين سمت برگزيده شد. شاهسواري كه قرار بود در زمينه اكران فيلم هاي خاص فعاليت كند، مسئوليت ديگري را بر گردن گرفته است. مسئوليتي كه چه به وظايف خود بد عمل كند و چه خوب، انتقاداتي را به همراه خواهد داشت.
در ضمن طي هفته گذشته يك فيلم خارجي جديد نيز در سينما فرهنگ اكران شد. «دشت باز» آخرين ساخته كوين كاستنر كه در جشنواره فجر نيز به نمايش گذاشته شده بود، هم اكنون در سينما فرهنگ در حال اكران است.

هنر
ايران
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |