جمعه ۱۲ تير ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۲۵
index
آيا سينما تاريخ را تغيير مي دهد
شيطان را نشانه بگير
آغاز اكران
004416.jpg

فيلم جنجالي مايكل مور درباره بوش در آمريكا اكران شد
فيلم جنجال آفرين «فارنهايت ۱۱/۹» ساخته مايكل مور، كارگردان آمريكايي، در بيش از ۸۰۰ سينما در آمريكا روي پرده رفته است.
اين فيلم كه به شدت از جورج بوش، رئيس جمهور آمريكا و سياست هايش پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ انتقاد دارد در برخي از سينماها به طور كامل پيش فروش شد.
اين فيلم كه امسال جايزه اول جشنواره فيلم كن فرانسه را برد با استقبال منتقدان روبه رو شده، اما از سوي ديگر مورد انتقاد گروه هاي محافظه كار كه آن را ضد آمريكايي ناميده اند قرار گرفته است.
جنگ «غيرضروري»
با اين حال واكنش آقاي بوش به حملات ۱۱ سپتامبر و جنگ متعاقب آن در عراق است كه در كانون اصلي توجه فيلم قرار دارد.
مايكل مور استدلال مي كند كه آقاي بوش با دامن زدن به وحشت مردم سعي كرد به جلب حمايت عمومي از جنگي «غيرضروري» بپردازد.
هم نقدهاي مثبت و هم منفي از اين فيلم آن را «تبليغات» خوانده اند.
آقاي مور شخصاً گفته است كه اميدوار است اين فيلم مردم را به رفتن پاي صندوق هاي راي در ماه نوامبر تشويق كند.
شكايت محافظه كاران
او همچنين گفت: «علت موفقيت من با اين فيلم اين است كه در آن هنر و سرگرمي را بر سياست مقدم شمرده ام.»
يك گروه محافظه كار از مقام هاي ستاد انتخابات فدرال آمريكا خواسته است اين مسئله را كه آيا تبليغات تلويزيوني اين فيلم ناقض قوانين مربوط به انتخابات رياست جمهوري است يا خير بررسي كند.
اين گروه در شكايت نامه خود نوشت: «مور اين فيلم را ساخته است تا در انتخابات ماه نوامبر ۲۰۰۴ از آن به عنوان سلاحي انتخاباتي عليه پرزيدنت بوش استفاده كند.»
اين گروه مدعي است كه تبليغات اين فيلم مانند تبليغات انتخاباتي گروه هاي سياسي جلوه مي كند و به همين دليل ناقض قوانين انتخاباتي است.
004419.jpg
فيلم شديداً سياسي فارنهايت ۱۱/۹ اثر مستندساز جنجال آفرين، مايكل مور، در جشنواره فيلم كن براي رسانه هاي جهاني به نمايش درآمد.
اگر تماشاگران فيلم را به همان صورت كه هست بپذيرند، به اين نتيجه خواهند رسيد كه جورج بوش يك كلاهبردار و احتمالاً رئيس جمهوري فاسد است كه به انگيزه هاي نه چندان اساسي از جمله كينه توزي، حرص،  طمع و عطش قدرت به جنگ رفته است.
اما بايد توجه داشت كه فيلم را مايكل مور ساخته است و هرچند اين بدان معني نيست كه او اشتباه مي گويد، اما بايد آن را با نگاهي نقادانه تماشا كرد.
مايكل مور خواهان اخراج بوش از كاخ سفيد است.
او دقيقاً به همين دليل مصمم است فيلم خود را پيش از انتخابات رياست جمهوري ماه نوامبر در سينماها اكران كند.  صحنه هاي هراس آور  فيلم به كمك مجموعه اي از شواهد محكم، اطلاعات جالب، صحنه هاي تكان دهنده و همين طور نظريه هاي سست، به نتيجه گيري مي پردازد.
فيلم كه با موضوع انتخابات رياست جمهوري سال ۲۰۰۰ آمريكا آغاز مي شود سعي دارد اين پندار را در ذهن بنشاند كه انتخاباتي كه جورج بوش ـ به لطف ۵۳۷ راي اضافي نسبت به ال گور در فلوريدا ـ در آن به پيروزي رسيد كاملاً آزادانه و عادلانه نبوده است.
نخستين حلقه آميخته به توطئه زماني مطرح مي شود كه آقاي مور يكي از كارمندان شبكه خبري فاكس را معرفي مي كند كه تصميم گرفت جورج بوش را برنده انتخابات فلوريدا بخواند، در حالي كه كليه كانال هاي خبري ال گور را در ايالت فلوريدا برنده اعلام كرده بودند. مور مي گويد: اين كارمند پسر عموي آقاي بوش است.
اين موضوع هرچند كم اهميت ولي جالب است، با اين حال به راحتي نمي توان از آن نتيجه گيري كرد كه دسيسه اي خانوادگي براي ربودن انتخابات در كار بوده است.
مايكل مور با سفيد كردن پرده سينما و همزمان پخش صداهاي هراس آور از برخورد هواپيماهاي مسافربري به برج هاي دوقلو و صداي فرياد مردم در خيابان هاي اطراف به حوادث ۱۱ سپتامبر مي پردازد.
وي همچنين تصاوير بوش را نشان مي دهد در حالي كه ۱۰ دقيقه قبل از آن از برخورد هواپيماي دوم به برج ها با خبر شده اما همچنان در يك كلاس درس نشسته و در حال خواندن كتاب كودكان براي دانش آموزان است.
مور گفت كه اين صحنه قبلاً ديده نشده است زيرا كسي از آموزگاران نپرسيده بود آيا آن را با دوربين دستي فيلمبرداري كرده اند يا خير.
يكي از اتهامات عمده اي كه مور مطرح مي كند اين است كه درحالي كه كليه هواپيماهاي مسافربري زمين گير شده بودند، بوش اجازه داد ۲۴ نفر از اعضاي خانواده بن لادن در روزهاي پس از آن حوادث با هواپيما از آمريكا خارج شوند.
او براي اثبات ادعاي خود سندي را كه ظاهراً از اين افراد نام مي برد نشان مي دهد. وي اين فهرست را مبناي كشف روابط ميان خانواده بوش و دودمان بن لادن قرار مي دهد.
مور مي گويد: اين روابط به روزگار خدمت جورج بوش در ارتش باز مي گردد و اسنادي نظامي را علني مي كند كه ظاهراً مدعي است رئيس جمهوري آينده در گارد ملي هوايي تگزاس در كنار مردي كه ادعا مي شود بعداً به فروش هواپيما به يكي از برادران بن لادن پرداخت، خدمت مي كرده است.
زماني كه جورج بوش مي كوشيد به غول نفتي تگزاس بدل شود، همين مرد از سوي خانواده بن لادن براي سرمايه گذاري در تگزاس استخدام شد و به گفته فيلم، او به نوبه خود در شركت نفتي بوش سرمايه گذاري كرد.
مور ادعا مي كند كه چهره هاي برجسته خاندان سعودي در شركت هاي بي رونق بوش سرمايه گذاري كردند تا به پدر او كه آن زمان رئيس جمهور بود دسترسي يابند.
اما به استثناي مدارك نظامي، براي تصديق پيوندهايي كه مور ادعا مي كند ميان آنها وجود دارد شواهد اندكي موجود است.
فيلم نتيجه گيري مي كند كه آن دسته از شركت هاي نفتي و اسلحه سازي كه سعودي ها در آن سرمايه گذاري كرده اند و خانواده بوش و محفل داخلي آن داراي منافعي در آن هستند، از وقايع بعد از ۱۱ سپتامبر بهره برده اند.
فيلم با پخش قطعاتي از سخنان ريچارد كلارك، رئيس سابق برنامه مبارزه آمريكا با تروريسم، كه مي گويد بوش چگونه به سرعت در پي كشف ارتباطي ميان عراق و حملات ۱۱ سپتامبر برآمد، به موضوع افغانستان و عراق مي پردازد.
بخش مربوط به افغانستان، كه از جمله تصويري از سايت خبري بي بي سي را نشان مي  دهد، چنين ادعا مي كند كه اقدام نظامي در آن كشور در واقع با انگيزه تلاش براي احداث يك خط لوله گاز در افغانستان بود.
اما بخش مربوط به عراق كه حاوي گفت وگو با سربازان آمريكايي، تصاويري از رنج غيرنظاميان و اظهارات شديداً تكان دهنده والديني است كه فرزندانشان در جنگ كشته شده اند، مايه دارتر است و جهت فيلم را تغيير مي دهد.
فيلم حاوي صحنه هايي از سوزاندن اجساد سربازان آمريكايي، كشيدن اجساد در پشت خودروها و آويزان كردن آنها از پل ها و تيرهاي چراغ برق است.
همچنين صحنه هايي كه ادعا مي شود سربازان آمريكايي را درحال بدرفتاري با زندانيان عراقي نشان مي دهد در اين بخش گنجانده شده است.
گفت وگوهاي احساسي  در همين حال، دوربين ماموران كارگزيني ارتش را درحالي كه سعي دارند جوانان را در شهر فقيرنشين فلينت در ميشيگان، زادگاه مايكل مور، به استخدام ارتش درآورند دنبال مي كند.
مور به واشنگتن رفت تا اعضاي كنگره را قانع كند فرزندان خود را به عراق بفرستند و به گفته او تنها پسر يكي از نمايندگان كنگره هم اكنون در عراق است.
مور بر خلاف آثار قبلي اش، در اين فيلم كمتر ظاهر مي شود و بخش اعظم گپ و گفت و گوها را به سياستمداران، سربازان، والدين، كارشناسان و افراد گوناگون ديگري مي سپارد.
اين فيلم به صورت بسيار گزينشي تدوين شده است، اما داستان آن كاملاً يكطرفه نيست. براي مثال سربازاني در عراق هستند كه به ماموريت خود اعتقاد دارند، درحالي كه عده اي ديگر مي گويند سرخورده شده اند.
اما نتيجه گيري هاي فيلم، درست يا غلط و گفت و گوهاي شديداً احساسي با والديني كه فرزندانشان را از دست داده اند و همچنين با سربازان مجروح، شديداً بر مخاطبان سراسر جهان تاثير خواهد گذاشت.
منبع:بي بي سي

خبر
دو فيلم در يك سال
004422.jpg

«هيلاري سوانك» بازيگر جوان هاليوود به تازگي فيلمي با عنوان «غبار سرخ» را به پايان رسانده كه كارگردانش «تام هوپر» است و فيلمنامه آن را «تروي كندٍي مارتين» براساس رماني به همين نام از «گيليان اسلوو» نوشته است فيلم در كشور انگلستان ساخته شده و محصول اين كشور است و زمان پخش آن در سال جاري ميلادي خواهد بود.
خبر ديگر اين كه سوانك قرارداد بازي در فيلم جديد «كلينت ايستوود» با عنوان Rope Burns را هم امضا كرده كه فيلمنامه آن را «پل هگيس» براساس داستان كوتاهي از «اف.تول» نوشته است. بازيگران اين فيلم علاوه بر سوانك، خود ايستوود و «مورگان فريمن» هستند ضمن اين كه در سال ۲۰۰۵ ميلادي اين فيلم اكران خواهد شد.
004425.jpg

دارابونت تهيه كننده
«فرانك دارابونت» كه فيلم هاي برجسته اي نظير «رستگاري در شاوشنك» و «دالان سبز» را از او ديده ايم در روزهاي اخير گذشته از آن كه مشغول ساخت فيلم جديد خود «فارنهايت ۴۵۱» است، تهيه كنندگي اجرايي دو فيلم را هم بر عهده دارد كه اولين آن Collatral فيلم جديد «مايكل مان» است كه هم اكنون مراحل تدوين را از سر مي گذراند و در آن بازيگراني نظير «تام كروز» و «جيمي فاكس» بازي كرده اند. اين فيلم در سال ۲۰۰۵ پخش خواهد شد. اما فيلم ديگر، «راههاي پشتي» نام دارد كه كارگرداني آن را «تاد فيلد» انجام مي دهد و فيلمنامه آن را «پل تاديسكو» و «اتان گراس» نوشته اند. اين در حالي ا ست كه هنوز بازيگري براي اين فيلم در نظر گرفته نشده است. لازم به توضيح است كه دارابونت در نوشتن فيلمنامه قسمت سوم «ماموريت غير ممكن» با گروه سازنده همكاري مي كند كه اين دو فيلم در سال ۲۰۰۵ ميلادي پخش خواهند شد.
004428.jpg

بد نامي ديگر
«سيلوستر استالونه» مشغول كارگرداني فيلمي با عنوان «بدنام» است كه البته به غير از نام، هيچ اشتراكي با فيلم معروف «آلفرد هيچكاك» ندارد. اين فيلم كه به داستاني پيرامون فساد دستگاه پليس لس آنجلس مي پردازد توسط «ميكو آلين» و «استالونه» نوشته شده است. ضمن اين كه بازيگرانش هم خود سيلوستر استالونه و ماريون سوگ نايت هستند. با احتساب تهيه كنندگي اين فيلم، از قرار معلوم استالونه مسئوليت هايي نظير كارگرداني، نويسندگي، بازيگري و تهيه كنندگي اين فيلم را بر عهده دارد كه بايد ديد در انتهاي سال جاري ميلادي كه پخش خواهد شد، چگونه فيلمي از آب در آمده است. استالونه در مصاحبه اي اعلام كرده كه تمام وقتش را در اين چند ماهه معطوف ساخت اين فيلم كرده و اميد دارد كه فيلم آبرومندي شود.
004431.jpg

قست دوم HellBoy
در حالي كه فيلم Hell Boy اكران موفقي را از سر گذرانده عمده نقدهايي كه در مورد آن نوشته شده حكايت از آن دارد كه ۹۹ درصد فيلم جلوه هاي ويژه است و يك درصد باقي مانده به داستان اختصاص دارد. اما با اين حال تهيه كنندگان اين فيلم مراحل پيش توليد قسمت دوم آن را آغاز كرده اند كه در سال ۲۰۰۶ پخش خواهد شد. عواملي كه تاكنون حضورشان قطعي شده عبارتند از: «گوييلر مودل تورو» (كارگردان) «مايك مينگولا» (فيلمنامه نويس) و «ران پرلمن» (بازيگر)
004434.jpg

محافظت از اسرار
ويليام فريدكين قصد دارد كه فيلمي با عنوان «مردي كه از اسرار محافظت مي كرد» را بسازد كه داستانش درباره يك شخصيت واقعي است: «سيدني كارشاك» مشاور حقوقي اي بوده كه به مدت پنج دهه در كليه فعاليت هاي اقتصادي و سياسي شهر لس آنجلس فعال بوده است و فيلم به همين فعاليت ها اختصاص دارد. قرارداد فيلمنامه اين فيلم با «نيك تاشز» امضا شده كه او اين فيلمنامه را به همراه نويسنده معروف «جيمز الروي» خواهد نوشت. منتظر اين فيلم در سال ۲۰۰۶ ميلادي باشيد.

به زودي
فيلم «پادشاه آرتور» به زودي كه توسط «آنتوني فوكوآ» كارگرداني شده و نويسنده آن «ديويد فرانزوني» است و از هم اكنون در برخي سينماهاي آمريكاي شمالي اكران شده كه البته در طول هفته هاي جاري اكران سراسري و گسترده تري خواهد داشت اين فيلم از بازي بازيگراني همچون «كلايو اون» و «استيون ديلان» بهره  مي برد.

سينماي ايران
درباره جوانان علاقه مند به سينما - ۱
دروازه هاي ورود

امروزه ديگر اين عقيده پيرامون هر صنعتي پذيرفته شده كه تربيت نيروي انساني جزو لاينفك پويايي و تداوم صنعت است. در واقع تربيت نيروي انساني موثر باعث مي شود كه يك صنعت همواره زنده باشد و از افكار خلاقه و نوآور استفاده بهينه كند. صنعت سينما هم به عنوان يكي از مهم ترين صنايعي كه در سطح جهان حضور فعال دارد از اين قاعده مستثنا نيست. حتي شايد بتوان گفت كه توجه به نيروي انساني در ساختار چنين صنعتي اهميتي توامان دارد. صنايع فرهنگي در هر كشوري گذشته از آن كه از بازار و قواعدي نظير ساير صنايع پيروي مي كند، توليد محصول خلاقه در آنها بيش از بقيه اهميت دارد. چه، اگر ساير صنايع توليدي خلاقه،محصولات و تعداد زيادي از آنها را در برمي گيرد در صنعتي همچون صنعت سينما به ازاي هر محصول توليدي فعاليت خلاقانه جداگانه اي صورت مي گيرد كه اين خود اهميت بسيار زياد تفكر مستعد و خلاقه را در چرخه اين صنعت به خوبي نشان مي دهد.
اما از طرف ديگر در تمام كشورهاي دنيا ورود به اين صنعت بسيار مشكل است. اين در تمام كشورهاي دنيا مصداق دارد و استثنا پذير نيست. بايد ديد كه چرا چنين صنعتي كه اين چنين محتاج بروز تفكر خلاقه است تا اين حد درهاي ورودي خود را بسته نگه داشته است. بخشي از آن ناشي از اين مسئله است كه اگرچه بايد تا جايي كه مي توان از بروز استعدادها حمايت كرد ولي در صورتي كه ورود به اين صنعت راحت باشد آن وقت افراد ديگري با استعدادهاي اندك وارد اين حرفه مي شوند و يا استفاده از شرايط سهل و آسان، فضا را به نفع خودشان تغيير مي دهند و تازه بعد از آن با ايجاد شرايط جديد تري از حضور نيروي انساني خلاق جلوگيري يا آنها را به نفع خودشان مصادره مي كنند و از اين طريق صنعت سينما را با بحران هاي عديده اي مواجه مي كنند. در واقع شرايط سخت سينما علاوه بر اين كه حضور نيروي انساني مستعد را مشكل مي كند اما از طرف ديگر مانع ورود نيروي بي استعداد هم مي شود. ضمن اين كه سينما و اصولاً تصوير، رسانه اي است كه از تاثيرگذاري زيادي برخوردار است و همين مسئله خود به خود باعث مي شود تا شرايط حضور در آن دشوار گردد. بنابراين بخشي از اين موانع براي حضور در صنعت سينما طبيعي به نظر مي رسد.
اما در سيستم سينمايي برخي كشورها ورود به حرفه سينما تقريباً غير ممكن مي شود و در حالي كه شرايط سخت آن به ظاهر براي جلوگيري از حضور افراد بي استعداد طراحي شده اما در عمل شرايط را براي حضور همين افراد مهيا مي كند و به نوعي از بروز تفكر خلاقه جلوگيري مي كند. در واقع در اين جا نقطه عكس يك سيستم درست سينمايي را شاهد هستيم و به همين خاطر در صنعت سينماي اين كشورها بيش از همه بحران هاي آشكاري را از سر مي گذراند.
در بررسي دلايل شكل گيري چنين سيستمي در صنعت سينماي برخي كشورها به موارد زيادي برخورد مي كنيم كه شايد مهم ترين آن ناشي از استقبال كم مخاطبان و در واقع مشتريان اين صنعت باشد. در واقع وقتي استقبال كمي از محصولات يك صنعت صورت مي گيرد، آن وقت بحران اقتصادي سيستم سينمايي را فرا مي گيرد و كساني كه در آن حضور دارند تلاش مي كنند تا از ورود افراد جديد جلوگيري كنند. چون منابع سيستم بسيار محدود است و حضور افراد ديگر اين منابع را بسيار محدودتر مي كند. اما تجربه نشان داده كه اتخاذ چنين روشي همواره نتيجه اي معكوس در برداشته است. به طوري كه منابع اين سينما به سمت محدوديت هرچه بيشتر حركت كرده تا جايي كه صنعت سينماي آن كشور به كل ورشكست شده و چيزي از آن باقي نمانده است.
وقتي درهاي ورودي صنعت سينما را به نوعي قفل مي كنيم آن وقت پذيرفته ايم كه حد خلاقه سينمايمان در محدوده خاصي قرار مي گيرد و از آن فراتر نمي رود. در اين صورت تكليف مخاطب هم با ما معلوم مي شود و به طور طبيعي ديگر هيچ استقبالي از سينمايمان به عمل نمي آورد و همين موضوع همان طور كه اشاره شد اسباب اضمحلال صنعت سينماي يك كشور را فراهم مي كند.
البته مسئله فوق از جنبه اي ديگر هم قابل بررسي است. در طول تاريخ سينماي جهان جريانات جوان سينما هنگامي كه احساس كرده اند از سوي افراد حرفه اي فيلمسازي مورد توجه قرار نمي گيرند به طريقي تلاش كرده اند تا اين افراد را از گردونه اين حرفه خارج كنند و خود سيستم سينمايي جديدي را بنيان نهند. چنين موضوعي در مورد تمامي جريانات مطرح سينمايي وجود داشته است كه از آن جمله مي توان به جريان موج نو در سينماي فرانسه اشاره كرد. در آن جا هم جوانان علاقه مند به سينما توانستند تئوري هاي سينمايي خود را به عرصه عمل بكشانند و نه تنها موجبات حذف سينماگران قبلي را فراهم آورند كه حتي برخي از آنها را همراه خود سازند و از اين طريق حضور خود را بيش از پيش تثبيت كنند.
اما جواناني كه به حضور در سينما علاقه مند مي شوند معمولاً در ابتدا تلاش مي كنند تا جايي در سينما براي خودشان بيابند. در اين ميان عده كثيري با مشاهده اوضاع، قيد اين حضور را مي زنند و راهي فعاليت در مشاغل ديگر مي شوند. اما عده قليلي مي مانند و تلاش مي كنند تا حضورشان را در سينما تثبيت كنند. همين عده هستند كه معمولاً جريانات نوآور و خلاق سينما را پديد مي آورند و باعث مي شوند كه حرفه اي هاي تثبيت شده سينما يا كار آنها را ادامه بدهند يا كنار كشند كه در هر دو صورت به نفع اين جوانان علاقه مند به سينماست. اما درباره موارد اين جريان نوآوري و خلاقيت خود را از دست مي دهد كه پرداختن به آن را به نوشتار بعد موكول مي كنيم.

سينما
ايران
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |