پنجشنبه ۱۸ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۳۱
نگاهي به تازه ترين ساخته اسماعيل تهراني
عزت الحان در چهارفصل
010578.jpg
منصور ملكي
فقط يك كلمه: «باشكوه».
اين كلمه توصيف اثري است با نام «چهارفصل» كه موسيقي اش از اسماعيل تهراني است و آوازش با صداي بيژن بيژني.
اين سال ها و اين روزها «....دلم تنگ است و هر سازي كه مي بينم بد آهنگ است». در اين سال ها كه نوارسازي (معادل كتابسازي) در بازار موسيقي بلبشويي ساخته است، در اين سال ها كه كافي است دو سه نفري دور هم بنشينند و خواننده اي شعرهاي بازسازي شده يا با همان شعرهاي قبلي، از خوانندگان زن و مرد پيش از انقلاب را بخواند و صدالبته اغلب بي مناسبت دفي هم همراه است و اين اجرا را به كاست سپرد و كاست هم به بازار بيايد.
و اين حكايت نه از آن گروه هاي جوان،  ناشناخته و تازه به كار پرداخته كه متأسفانه از بزرگان هم در اين بين موسيقي «دل اي دل» مي شنوي.
گاه به گذشته برمي گردم، كاري از حنانه يا خالقي مي شنوم و يا به آهنگي كه گروه هاي موسيقي آن سال ها نواخته اند و آن گاه از خود مي پرسم: موسيقي ايراني دارد به كجا مي رود؟ و با اين نوارسازي ها، چه انتظاري داري كه نسل جوان مشتاق شنيدن باشد انتظار گام نهادن به خارج از مرزها پيشكش.
در نوشته اي كوتاه، از دوستم محسن صبا ي خواندم كه در وقتي ابن بطوطه در چين بوده، روزي در كشتي نشست و پسر امير در كشتي ديگري كه مطربان و موسيقيدانان نيز با او بودند و به چيني و عربي و فارسي آواز مي خواندند. آنان شعري فارسي مي خواندند، چند بار امير خواست تا آن را تكرار كنند، چنان كه من از دهانشان فراگرفتم و آن آهنگ عجيبي داشت. [آنان بيتي از سعدي مي خواندند.] شبانگاه به خانه امير مراجعت كرديم و آن مطربان انواع آوازهاي عجيب براي ما مي خواندند»، سپس بعد از نقل قول ابن بطوطه محسن صبا مي پرسد: «آيا اينان يك گروه ايراني نبودند كه در آن ديار به اجراي موسيقي ايراني پرداخته بودند؟ و بي شك چنين بوده است. اما حالا، در روزگار ما چه طور مي تواند موسيقي ايراني در جهان امروز خودي نشان بدهد؟ با يك تا دو سه تار و تمبك و دفي و صداي خواننده اي؟ مردم امروز جهان چه دريافتي از موسيقي ايراني دارند. وقتي آن موسيقي «باشكوه» نيست و «دل اي دل» است؟ و حالا امروز به «چهارفصل» اسماعيل تهراني گوش مي دهيم، اثري باشكوه، از پيش انديشيده شده،  با بهره گيري از سازهاي اركستري، سازهاي غربي، همراه با سازهاي ايراني و همه برنامه برگرفته از ملودي هاي محلي ايران.
اسماعيل تهراني در ارائه «چهارفصل»، بيشتر به هارموني توجه داشته است تا ملودي ها. ملودي ها براي ما آشناست، اما براي ديگر شنوندگانش در تركيب هارموني وهم آميزي با ملودي ها جلوه اي جهاني مي يابد.
نسل من اسماعيل تهراني را از ساليان پيش از انقلاب مي شناسد، با ساخته هاي او و نواخته هاي او در كاست هاي منتشر شده از سوي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان آشناست.
او در آغاز با نواي ساز بزرگاني چون مرتضي محجوبي و احمد عبادي آشنا شد، در سال ۱۳۳۹ به هنرستان موسيقي ملي راه يافت و زير نظر حسين ملك و محمد حيدري دروس پايه را طي كرد و علاوه بر ساز تخصصي اش، سنتور، با نواختن پيانو، ويلنسل و تنبك آشنايي داشت و در زمينه تئوري موسيقي ايران و غرب، وزن و صداشناسي، اصول تركيب اصوات، شناخت سازها و آهنگسازي از محضر بزرگان موسيقي بهره ها گرفت، او در دوره دانشكده هنرهاي زيبا تحت تعليم پروفسور توماس كريستين ديويد و عليرضا مشايخي به آموخته هاي خود در آهنگسازي افزود. رهبري اركستر اتريش (آكادمي وين) و سفر و مطالعه به آمريكا به او امكان داد تا به موسيقي چنان بينديشد كه حاصلش را امروز در «چهارفصل» شاهديم. تهراني براي ارائه اثر باشكوهي چون «چهارفصل» از تواناترين نوازندگان دعوت كرده است.
استفاده بجا و مناسب و به اندازه از هر ساز، از مهمترين ويژگي هاي تهراني است، در بهره گرفتن از سازها، محمد اسماعيلي به همان اندازه كه لازم است و در جاي خود بايد تنبك بنوازد، همان طور كه در تصنيف «زندگي»، شهرام ميرجلالي، فقط براي يادآوري صداي ساز (عود) «عبدالوهاب شهيدي» كوتاه و به اندازه مي نوازد و مي رود، همان طور كه در تصنيف «پريشان» (قطعه اي كه پيش از اين با صداي رشيد بهبوداف، شنيده ايم)، رحيم شهرياري، در آغاز با گارمون خود، فضاسازي مي كند و كنار مي رود.
آنچه براي شنونده اي چون من- كه با موسيقي آشنايي حرفه اي ندارم- مهم است. همين استفاده هاي بجا و اندازه از سازهاست. هيچ كس حق وراجي ندارد؛ هيچ كس براي جلوه گري و طنازي جايي ندارد. همه گروه در اركستر، در خدمت گروه اند و سرپرستي اسماعيل تهراني، به هر سازي، در جاي خود اجازه داده است بهترين باشد.
بيژن بيژني را نسل من و نسل جوان با آثاري مي شناسد كه بزرگاني چون كامبيز روشن روان، محمد سرير، اسماعيل واثقي، ارسلان و پشنگ كامكار براي او ساخته اند. او اول بار در اثري زيبا و شكوهمند از ارسلان كامكار با نام «افسانه سرزمين پدري ام» تجربه خواندن را آغاز كرد. تجربه اي كه از همان آغاز كار نويدي داد، با خواننده اي آشنا خواهيم شد كه صدايش را دوست خواهيم داشت، خواننده اي فهيم،  آشنا به شعر و ادب. بيژني، خواسته و ناخواسته در راهي گام نهاده است كه جز با بزرگان موسيقي اين ديار صدايش حرام خواهد شد.
نوشتن درباره «چهار فصل» منتقد و موسيقي شناسي مي طلبد كه به زير و بم موسيقي آشناست، اين يادداشت، فقط احساس و شور شنونده اي عادي است. حرفي است احساسي . صاحب اين قلم به هنگام شنيدن بارها و بارها سرشار از هيجاني بوده است كه هيچ گاه در اين سال ها از آن او نبوده است. الكي محزون نشده است، همان طور كه با غرور احساس شكوهمندي اثر را درمي يافته است.
نوشتن درباره هر قطعه تكرار توضيحات كافي تهراني است كه در جلد CD وجود دارد، من اما اين نوشته را كه با كلمه اي آغاز شده است، با جمله اي به پايان مي رسانم:
چهار فصل، يادآور شكوه موسيقي ايران است،  موسيقي اي كه اگر سهلش بگيري به درد خلوت مي خوردو اگر جدي اش، تا ارش به پرواز مي آيد. از سر همه فصول و زمانها مي گذرد. شايد «ابن بطوطه »اي ديگر، آن را در جايي ديگر از اين جهان بشنود و به شگفت در ماند.س

نقد خانه موسيقي در گفت وگو با دكتر محمدسعيد شريفيان آهنگساز و مدير عامل مستعفي خانه موسيقي
صنفي عمل نمي كنند
010575.jpg
حسن ظهوري
نخستين دوره هيأت مديره خانه موسيقي به پايان رسيد. اين در حالي است كه در ابتداي اين دوره محمد سعيد شريفيان، آهنگساز شاخص ايراني، كه به عنوان مديرعامل خانه موسيقي فعاليت مي كرد، پيش از عضوگيري استعفا داد.
استعفاي محمد سعيد شريفيان، آن هم در شرايطي كه خانه موسيقي تازه آغاز به كار كرده بود سؤالات بي شماري را به وجود آورد كه پاسخ به هر كدام از آنها مي توانست شرايط خانه موسيقي را توصيف كند. دكتر شريفيان در آن زمان در مقابل سؤالات بي شماري كه وجود داشت سكوت كرد و چيزي نگفت. تجربه شريفيان و جايگاه و منزلت آهنگساز يكي از شاخص ترين آثار موسيقايي سالهاي اخير (خسوف) اين استعفا را معنا دارتر كرده بود. در آستانه انتخابات جديد هيأت مديره خانه موسيقي (۲۱ تير) به سراغ وي رفتيم تا در مورد وضعيت خانه موسيقي گفت وگويي با او انجام دهيم.
* به عنوان فردي كه زماني مدير خانه موسيقي بوديد، مي خواستم بپرسم كه اين خانه با چه هدفي آغاز به كار كرد و تا چه حد توانسته به هدف اصلي خود دست يابد؟
- اگر از ديدگاه يك صنف به مسئله نگاه شود متوجه مي شويم در همه جاي دنيا هر صنف تابع يك سري مسئوليت هاي خاص است. اما از آنجايي كه ايران با شرايط خاص خودش را دارد، متأسفانه تا امروز شاهد آن هستيم كه موسيقي در كشورمان هرگز جايگاه خاص خودش را نداشته است و اين پرسش به وجود مي آيد كه جايگاه موسيقي در اين مملكت چيست؟ در چنين شرايطي طبيعي است كه هر آنچه در حيطه موسيقي مطرح مي شود، نبايد اين موضوع را فراموش كرد. بر همين اساس جايي مثل خانه موسيقي كه بحث صنفي موسيقي و موسيقيدانان ايران را مطرح مي كند، علاوه بر آن اهدافي كه در هر جامعه صنفي محوريت دارد، مسئوليت هاي ديگري را هم پيدا خواهد كرد. بنابراين من فكر مي كنم خانه موسيقي ايران بايد دو هدف اصلي داشته باشد و به نظر من هر آنچه انجام مي دهد، اگر در راستاي اين دو هدف باشد بسيار عالي است و اگر نباشد وجود آن ضرورتي ندارد.
اين دو هدف عبارت است از: حمايت و دفاع از تمامي حق و حقوق موسيقيدانهاي كشور كه شامل تمام موسيقيدانها مي شود. يعني حتي آن موزيسين دوره گرد هم شامل اين حمايتها نيز مي شود. هدف دوم دفاع از مسائل پيرامون موسيقي است. يعني خانه موسيقي بايد موضع گيري هاي مشخصي در قبال انواع و اقسام ديدگاه هايي كه در مورد موسيقي وجود دارد، داشته باشد. خانه موسيقي در اين راه مي بايست در شفاف سازي مسائل مربوط به موسيقي نقش اول را داشته باشد و بتواند از آنها دفاع كند.
* به نظر شما آيا تا امروز خانه موسيقي توانسته است در اين دو هدفي كه ذكر كرديد گامي بردارد و اموري را به انجام برساند؟
- متأسفانه تا امروز شاهد آن نبوديم كه خانه موسيقي در اين دو هدفي كه گفتم گامي برداشته باشد. اگر نگاهي به شرايط فعلي موسيقي در كشورمان داشته باشيد، متوجه مي شويد كه امروز نيز شرايط موسيقي و موسيقيدانها همان قدر مخدوش است كه در چند سال گذشته و زماني كه خانه موسيقي افتتاح شد مخدوش بود.
* سؤالي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه آيا اساساً اين دو هدفي كه شما از آن صحبت مي كنيد در عملكرد خانه موسيقي به آن انديشيده شده است، يا اين كه اساساً خانه موسيقي براي پيگيري امورش اهداف ديگري را دنبال مي كند؟
- براساس تجربه كوتاهي كه در روزهاي آغازين خانه موسيقي به عنوان مدير عامل اين خانه داشته ام، خاطرم هست كه در اساسنامه اهداف حمايتي به عنوان اهداف اصلي ذكر شده بود. بنابراين به نظر مي آيد كه اگر نگاه همان بوده كه در روزهاي اول دراساسنامه وجود داشته، بايد گفت خانه موسيقي عملكرد مثبتي در آن نداشته است.
* پس به نظر شما صرفاً اين خانه ظاهري فريبنده داشته است؟
- به نظر مي آيد براي پاسخ به اين سؤال بايد كمي بحث را بازتر كرد. موسيقيدانها در كشور ما همواره از هم دور بودند و در اين چند سال اخير (منظورم ۱۵ سال اخير است) اين مسئله بسيار تشديد شده است. يعني اين كه موسيقيدانها نشست هايي داشته باشند يا ارتباطاتي وجود داشته باشد كه طي آن هدفهاي مشتركي به وجود آيد و يا اصلاً موسيقيدانها با هم صحبت كنند و حتي درددل داشته باشند، اصلاً نبوده و شرايط آن با نيات پاك كمتر به وجود آمده است. موسيقيدانها همواره از هم دور بودند و بر همين اساس اين هم توقع زيادي است كه ما انتظار داشته باشيم وقتي محيطي فراهم مي شود تا موسيقيدانها با يكديگر نشست هايي داشته باشند و به يك باره همه مشكلات حل شود. اين مسئله را نبايد ناديده گرفت كه اساساً كار كردن در صنف هنر (موسيقي، نقاشي و يا هر هنر ديگري) مشكلات بسياري دارد. اما اين مشكلات بايد در طول زمان با نشست هاي زياد و مديريت خاص درست و صحيح و يك ديدگاه صنفي بالاتر از اينها حل شود تا از اين طريق بتوان موسيقيدانها را به يكديگر نزديك كرد. اما اين مسائل تا به امروز حل نشده است و حل نشدن اين مسائل مشكلاتي را به وجود مي آورد كه در طول زمان دست و پاگير خواهد بود. در كنار اين موضوع مسائلي كه قبلاً هم مطرح كرده بودم چون شفاف نبودن نگاه خانه موسيقي در زمينه موسيقي، در همه انواع به رفع اين مشكلات كمكي نمي كند. اگر صنفي چون خانه موسيقي به شفاف سازي ديدگاه هاي خود نپردازد،طبيعي است كه اهدافش هرگز به پيش نخواهد رفت و درگير مسائلي بيش از اينهايي كه مطرح كردم خواهد شد.
به نظر من زماني كه هدفمندي در كار نباشد، مشكلاتي كه در موسيقي اين مملكت وجود دارد نمود ديگري پيدا مي كند و خودش را به شكل ديگري در چنين ارگان صنفي بروز مي دهد و آنقدر دست و پاگير خواهند شد كه ديگر حتي اگر هدفي هم وجود داشته باشد نمي توانيد به آنها رسيدگي كنيد. من فكر مي كنم اينها جزو اتفاقاتي بوده است كه تا امروز در خانه موسيقي به وقوع پيوسته و به نظر مي رسد خيلي از شرايط دو هدفي كه ابتداي صحبت هايمان گفتم دور شده اند.
* در طول صحبت هايتان از هدفهايي صحبت كرديد كه يك مركز صنفي چون خانه موسيقي براي پيشبرد و ارتقاء موسيقي كشور بايد به آنها اتكا كند. اما به نظر مي رسد كه براي عملي كردن اين اهداف نياز به زمان هست. همان طور كه فريدون ناصري چندي پيش در گفتگو با ايسنا به اين موضوع اشاره كرده بود و مسئله زمان را براي به بار نشستن اهداف عنوان كرد آيا به نظر شما زمان براي انجام اهداف تا امروز كافي بود؟
- به نظر من در بسياري از موارد نيست. در حال حاضر شرايطي را سپري مي كنيم كه دستان نامرئي زيادي وجود داشته و دارد، كه مباحث موسيقي را مخدوش تر و آشفته تر نگه دارند. اگر اين گونه نگريسته شود، مسئوليت خانه موسيقي هم خيلي مشخص تر و مهمتر مي شود. خانه موسيقي مكاني است كه بايد مسائل موسيقايي را شفاف كند. يعني در مقابل ديدگاههاي مختلف موضع گيري خاص داشته باشد.
مثلاً خانه موسيقي بايد در قبال نشان دادن ساز در رسانه ها موضع رسمي و مشخصي داشته باشد وبا پيگيريهاي صحيح و علمي براي حل مشكل كوشا باشد. ما از صنفي صحبت مي كنيم كه پايه آن را براساس تعصبي كه نسبت به كارش دارد تعريف مي كنيم. يك موزيسين هر چقدر زحمت كشيده تر باشد و يا اين كه عمر بيشتري را در موسيقي سپري كرده باشد، طبيعي است كه نسبت به موسيقي و حرفه خود متعصب تر عمل مي كند و آن را جزئي از شرف خود مي داند. توقعي كه از خانه موسيقي وجود دارد اين است كه اين گونه به مسائل نگاه كند. من فكر نمي كنم كه اصلاً زمان در اين امر دخيل باشد.
* يعني به اعتقاد شما اساساً عمل گرايي در اين حيطه وجود نداشته كه حالا بتوان در مورد آن بحثي مثل زمان كافي را مطرح كرد؟
- صد درصد اگر چيزي بود تا امروز مي ديديم. اگر نوع تفكر آن گونه است كه دنبال حق و حقوق موسيقيدانها باشند، پس بايد چند نمونه تا امروز ديده باشيم. مثلاً شما نگاه كنيد تابه حال چه كساني براي موسيقي تصميم مي گيرند. در واقع آنها مسئولاني هستند كه بايد از طريق روشنگري و مشورتهاي قوي كه توسط خانه موسيقي صورت مي گيرد در اين باره تصميم بگيرند. بنابراين پرسشي كه به وجود مي آيد اين است كه آيا ما اين نمايندگي از طرف عموم موسيقيدانها رادر خانه موسيقي داشته ايم تا بتوانيم رهنمودهايي اين چنيني بدهيم. متأسفانه بايد گفت كه تا امروز اين گونه نبوده است.
* چندي پيش وقتي با آقاي روشن روان در خصوص خانه موسيقي صحبت مي كردم، ايشان در پاسخ به سؤال من كه آيا خانه موسيقي حق دخالت در دادن مجوزهاي موسيقي را دارد، گفتند كه خير، اما تلاش مي كنيم تا اين اجازه را بگيريم. حالا به نظر شما اگر خانه موسيقي در شرايط فعلي اجازه دادن انتشار موسيقي را بدهد، وضعيت موسيقي ايران تا چه حد دچار دگرگوني خواهد شد؟
- به نظر من پيش از آن كه به چنين موضوعي انديشيده شود، ابتدا بايد موضع گيري مشخصي وجود داشته باشد. حتي خانه موسيقي بايد موضع خودش را در خصوص اين موضوع كه اصلاً بايد مجوز موسيقي وجود داشته باشد يا خير، عنوان كند. به نظر من مسائل زيربنايي زيادي وجود دارد كه تا آنها درست نشود، خانه موسيقي نمي تواند كارهاي ديگري انجام دهد. حتي مي توان اين طور نگاه كرد كه اگر آن مسائل حل شود، مسائل اين چنيني خود به خود حل خواهند شد. باز هم مي گويم كه خانه موسيقي بايد در شفاف سازي مسائل مربوط به موسيقي تلاش كند و در اين راه گام هاي محكمي بردارد. به نظر من اين مسئله در اولويت قرار دارد تا اين كه خانه موسيقي وارد دنياي پيچيده مجوز بشود.
* در اين چند سال اخير خانه موسيقي تلاش بسياري براي انجام امور «بيمه آهنگسازان و به طور كل موسيقيدانان انجام داد كه البته تا حدود زيادي هم موفق عمل كرد. به نظر مي رسد مي توان از اين عملكرد خانه موسيقي به عنوان يك گام بزرگ نام برد؟
- بحث بيمه، بحث اوليه و بسيار مهمي است و خيلي خوب است كه اين كار انجام مي شود و من هم به نوبه خودم تبريك مي گويم. خاطرم هست كه در دومين يا سومين هفته اي كه مديرعامل خانه موسيقي بودم، گزينش هاي بسيار زيادي انجام داده بودم و يادم هست كه در همان مقطع زماني سيستم بيمه اي را با همكاري مديران بيمه طراحي كرديم كه بسيار عالي بود و هم بيمه شونده را پوشش دفترچه اي و حوادث ونقص عضو و ...مي داد و هم اين كه در طولاني مدت مي توانست وام بلندمدت در اختيار بيمه شونده قرار دهد.
طرح اين بيمه آماده شده بود و آن را بايگاني كرده بوديم تا پس از عضوگيري(كه هنوز تا آن مقطع انجام نشده بود) فقط اسامي را همراه با بيمه هاي آماده ارسال كنيم. خوب قبل از اين كه عضوگيري انجام شود من استعفا دادم و البته خوشحال هستم كه امروز با هر سيستمي كه هست كار بيمه موسيقيدانها از طرف خانه موسيقي انجام مي شود.
* به نظر مي رسد كه در آن مقطع شما خيلي دلسوزانه شروع به انجام وظيفه كرديد اما استعفاي ناگهاني تان خيلي سؤال برانگيز شد. علت استعفاي شما چه بوده و اساساً چرا شما در آن مقطع از زمان كه تازه خانه موسيقي فعاليت خودش را آغاز كرده بود از مدير عاملي آن مركز استعفا داديد؟
- آنهايي كه من را مي شناسند مي دانند كه من آهنگساز هستم و خيلي علاقه به انجام كارهاي اجرايي ندارم. منتها در آن زمان احساس كردم جايي كه مي تواند براي موسيقي كشور و موسيقيدان ها مفيد باشد همين خانه موسيقي است و به خاطر همين در آغاز كار نيز انرژي و وقت زيادي براي انجام اين كار گذاشتم. منتها در آنجا نكته اي كه پس از مدت كوتاهي متوجه آن شدم اين بود كه در هر صورت وابستگي بيش از حد يك نهاد صنفي به يك ارگان دولتي مي تواند سؤال برانگيز شود. بنابر اين در نوع نگرش هايي كه به وجود مي آمد و نوع ارتباطاتي كه وجود داشت احساس مي كردم براي آن كه بتوان به حق و حقوق سالم و صحيح موسيقيدانان نزديك شد،بايد از مديريت دولتي در آن مقطع از زمان دور مي شديم. اما از آنجايي كه در اين خصوص با مشكلات زيادي مواجه مي شدم، فكر كردم كه نتوان در آن مقطع از زمان كار خاصي انجام داد. اين بود كه ترجيحاً استعفا دادم.
* اما در همان زمان شنيده ها حاكي از آن بود كه علت استعفاي شمااصرار برخي از اعضاي هيات مديره خانه موسيقي براي به عضويت در آوردن موسيقي پاپ بوده است و شما با اين كار به شدت مخالف بوديد؟
- من همان طور كه در ابتداي مصاحبه خدمتتان عرض كردم خانه موسيقي بايد بتواند تمامي جامعه موسيقي را از هر نوع ژانر يا دسته پوشش بدهد.من به تمامي ژانرهاي موسيقي معتقدم و فكر مي كنم تمامي انواع موسيقي جايگاه خاص اجتماعي خود را داشته و مي بايست داشته باشند. در زمان مديريت من در خانه موسيقي شايد تعمداً نظرات من در باره موسيقي پاپ با سوءتفاهم هاي غلوآميزي روبرو شده باشد. نظر من در آن زمان و حال اين است كه اين موسيقي به دليل ساختار متفاوت، مسائل اقتصادي اش و نهايتاً مشكلات خاص خود، مي بايست به عنوان يك صنف مستقل تشكيل شود وبه طور مستقل زيرپوشش خانه موسيقي درآيد. به نظر من اين شيوه عملي تر و با واقعيتهاي جامعه موسيقي ما همخواني بيشتري داشت و نيز عملي تر و مثبت تر بود.به نظرمن صنف موسيقي پاپ را خود موزيسين هاي پاپ بايد تشكيل دهند؛ چرا كه آنها به مشكلات حرفه خود بيش از من ويا هر موزيسين ديگري واقف هستند و البته آنها در نهايت مي توانند زير پوشش خانه موسيقي هم قرار بگيرند. نكاتي كه در اين موضوع مطرح مي شود ناشي از سوءتفاهم هايي است كه در مباحث فكري به وجود مي آيد. و آن سوءتفاهم ها از اين جا نشأت مي گيرد كه شما مي بينيد در يك مقطع زماني موسيقي پاپ به عنوان نوعي موسيقي كه مي تواند با قشر بيشتري از مردم ارتباط برقرار كند، به لحاظ اقتصادي توجيه خوبي براي خودش داشت.
بنابر اين نياز آنچناني به مسائل حمايتي مالي نداشت. حالا اگر اين شرايط را با موسيقي هاي ديگر ما مقايسه كنيد، متوجه مي شويد كه در نقطه مقابل موسيقي پاپ قرار مي گيرد و معضلات بسيار زياد است. مثلاً در موسيقي كلاسيك ايران ما معضلات بسيار زيادي داريم. دقيقاً جايي كه بايد برنامه ريزي هاي فكري و حمايتي فراواني براي آن ريخته شود. از معضلات اركسترمان مي توان به مباحث آموزشي كه همواره نادرست بوده است ،اشاره داشت تا ساختار اركستر كه خودتان آگاه هستيد. در حال حاضر يك جواني كه سال ها در دانشگاه ها و هنرستانها درس خوانده مي آيد و با ماهي ۵۰ هزار تومان در اين اركستر شروع به ساز زدن مي كند؛ تازه در كنار اين حق ناچيز نه شرايط استخدامي دارد نه قراردادي و اصلاً بايد گفت كه هيچ شرايطي ندارد. حالا شما به عنوان يك صنف براي حمايت از موسيقي جامعه تان ابتدا به سراغ كدام طيف از موسيقي مي رويد؟ طبيعي است كه دسته اول نيازي به اينگونه حمايت ندارد و دسته دوم نيازمند اولويت دادن به حمايت هاي شماست. ما به غير از جريان  موسيقي پاپ (كه خود مشكلاتي از نوع ديگر دارد و شايسته است حمايتهاي متفاوت تري را شامل شود)در انواع موسيقي مشكلات فراواني داريم.مثلاً در موسيقي سنتي مشكلات زيادي اعم از آموزش و اجرا به چشم مي خورد كه نيازمند حمايت صنفي است. به نظر من از آنجايي كه در مديريت موسيقي آن زمان هم هيچ گونه حمايتي از انواع موسيقي كشورمان نمي شد، پس شما به عنوان يك صنف بايد از اين گروه ها حمايت كنيد، تا تعادل مناسب بين موسيقيدانهاي مختلف به وجود آيد. ما امروز شاهد هستيم كه اين نوع موسيقي در حداقل چرخه توليد هستند و افرادي كه در اين حيطه فعاليت مي كنند بسيار تنگدست هستند.همانطور كه گفته شد، نوازندگان اركستري به لحاظ كاري و استخدامي تحت قانون استخدامي وزارت كار شروع به فعاليت مي كنند. در قانون كار آمده است كه يك كارگر ساده با داشتن چند كلاس سواد بايد ماهي ۱۱۰ هزار تومان حقوق بگيرد، در حالي كه مي بينيم به يك موزيسين جوان كه تمام عشقش را گذاشته است و موسيقي ياد گرفته بهايي داده نمي شود و گويا تنها گناه اين شخص آن است كه عشق به موسيقي هنري عميق داشته است. يك ارگان صنفي بايد بداند كه اين شخص بيشترين حمايت را نياز دارد.
* همان طور كه مي دانيد طبقه بندي موسيقي در خانه موسيقي به عنوان يك موقعيت صنفي بر اساس شغل صورت گرفته است يعني سازندگان سازها، آهنگسازان، نوازندگان و غيره اما آهنگسازان پاپ خواستار، بودن دسته اي به نام موسيقي پاپ در خانه موسيقي هستند. به نظر شما در يك وضعيت صنفي آيا نگاه به شغل بهتر است يا نگاه به دسته و ژانر؟
- وقتي از ديدگاه علمي نگاه مي كنيم به نظر مي آيد نگاه ژانري بهتر باشد. البته در حال حاضر اين خيلي خوب است كه خانه موسيقي شغلي نگاه مي كند. متأسفانه در اين كشور هستند افراد بسياري كه موسيقي را شغل نمي دانند.
از لحاظ اجرايي هم وقتي كه شما يك آهنگساز سمفونيك را با يك آهنگساز پاپ در يك دسته قرار مي دهيد دچار اشكال مي شويد؛ چرا كه شايد تقسيم بندي و تفكيك موسيقيدانان كلاسيك را به عنوان آهنگساز، نوازنده و ... به اين شدت در موسيقي پاپ نداشته باشيم. البته اساساً موسيقي براي دوستي به وجود آمده است، اما بودن اين دو آهنگساز در يك دسته باعث مي شود كه نيازهاي اين دو به يك چشم نگاه شود، در حالي كه هر دو نيازهاي متفاوتي دارند. اما اگر آهنگسازان سمفونيك در گروه و صنف كاري خود و آهنگسازان پاپ هم در صنف موسيقيدانان پاپ قرار گيرند، به نقطه مشترك معضلات كاري خود راحت تر مي رسند. من فكر مي كنم وقتي كه در طول تاريخ ايران جامعه اي به نام صنف موسيقي به وجود مي آيد مي بايست دوره هاي مختلف را طي كند و اين دوره چه بهتر كه همراه با يك حضور مثبت و اجتماعي باشد. يعني روشن كردن موازين موسيقي، نزديك تر كردن مردم به موسيقي و آهنگسازان و موزيسين ها به هم و رعايت حق و حقوق اينها. يكي از معضلات بزرگي كه ما تا امروز داشته ايم، (در ميان انبوهي از معضلات) همين بحث كپي رايت است. از آنجايي كه معضل كپي رايت موسيقي در قرن بيستم به طور كامل در اكثر نقاط دنيا برطرف شده است، آن وقت خانه موسيقي چطور نتوانسته تا امروز به اين سو حركت كند.
امروزه با انعقاد يك قرارداد در ارگانهاي دولتي تمامي حق و حقوق يك اثر را به خود اختصاص مي دهند. آنچه را كه موزيسين مي سازد قالي نيست، بلكه ثمره زندگي اوست. در دنيا مي بينيد خيلي ها چند كار بيشتر انجام نداده اند و از آنجايي كه قانون كپي رايت رعايت مي شود، و از بابت پخش آن آثار در راديو و تلويزيون و ... حقوق خود را دريافت مي كنند. اما در اينجا آهنگسازان چنين امكاناتي ندارند. به نظر مي رسد به جز خانه موسيقي جاي ديگري براي مطرح كردن اين مسائل وجود ندارد.
* در بحث هايتان از اولويت ها و مراتب گفتيد. آيا در خانه موسيقي اولويت بندي رسيدگي به وضعيت موسيقي كشور براساس اولويت و محجور ماندن و به حاشيه رانده شدن يك نوع موسيقي صورت مي گيرد يا اين اولويت براساس مراتب آهنگسازان به وجود مي آيد؟
- در يك وضعيت صنفي مي بايست به تمامي گروه هاي موسيقي به يك چشم نگاه شود. مكاني مثل خانه موسيقي مي تواند در چنين شرايطي درگير تمام معضلات موسيقي شود. فراموش نكنيد كه ما از شرايطي مي آييم كه پر از مشكلات عديده و فراوان است. بنابراين بايد ديد كه بالاخره موسيقي ما چيست؟ ما انواع و اقسام موسيقي را در كشورمان داريم و يك جامعه صنفي به عنوان به رسميت شناختن تمام اينها بايد حرف اول را بزند و دفاع از حق و حقوق آنها داشته باشد. در پاسخ به سؤال شما بايد بگويم كه موسيقي در عين جمعي بودن، امري فردي است و يك هنرمند با هنرمند ديگر متفاوت است. پس نمي توان گفت كه دو شخص را بايد از يك زاويه نگاه كرد.اما در امور صنفي كه عموميت دارند بايد به همه با يك چشم نگاه شود. هر چند زاويه ها متفاوت باشد.
* انتخابات هيأت مديره خانه موسيقي دو مرحله اي صورت مي گيرد. آيا فكر نمي كنيد كه اين دو مرحله اي بودن انتخابات باعث عدم رعايت دموكراسي در انتخابات شود؟
- از آنجايي كه من در جريان دقيق انتخابات آنجا نبودم از ريز امور انتخابات آن اطلاعي ندارم؛ ولي آن چيزي كه منطق حكم مي كند و به نظر صحيح تر مي آيد اين است كه انتخابات يك مرحله اي باشد. اما اينكه چرا دو مرحله اي است بايد بگويم كه خود من هم آگاهي كافي از علت آن ندارم و صحيح تر از آن اين است كه تمام كساني كه مي خواهند در انتخابات خانه موسيقي شركت كنند بيايند و حرف هايشان را بزنند و عموم موزيسين ها با شناختي كه پيدا مي كنند بيايند و رأي بدهند. به نظر من اين صحيح ترين و سالم ترين فرم انتخابات است.
* نظر شما درباره نامه ستايش آميز خانه موسيقي به رئيس سابق مركز موسيقي(علي مرادخاني)چيست؟
- من اصولاً حمايت يك جامعه صنفي از يك مدير اجرايي موسيقي را كار درستي نمي دانم. به خصوص در شرايطي كه يك جامعه صنفي در بسياري از مواقع براي دفاع از حق و حقوق موسيقيدانان بايد در مقابل بعضي مديران اجرايي بايستد.
* از آنجايي كه اركستر سمفونيك تهران و اعضاي آن جزو امور صنفي خانه موسيقي قرار مي گيرند اما تا امروز هيچ كاري در جهت بهبود وضعيت آن صورت نگرفته است و به نظر مي آيد خانه موسيقي هم هيچ تلاشي در اين راستا انجام نداده است ...
- وضعيت نابسامان و كمبودها و كاستي هاي اركستر و گروه كر اركستر سمفونيك و نوازندگان و خوانندگان آن حقيقتاً از جمله ظلم هايي بود كه مديريت اجرايي موسيقي بر آنها تحميل كرده بود و دفاع از اين حقوق در نهايت بايد به عهده صنف موسيقيدانان نهاده مي شد، كه در اين زمينه خانه موسيقي، موضع دقيق و مشخصي را اعلام و اعمال نكرد.
* شما فكر مي كنيد اگر روال حركت خانه موسيقي به همين شكل ادامه پيدا كند، موزيسين ها از خانه موسيقي فاصله مي گيرند؟
- تا آنجايي كه من متوجه شدم خانه موسيقي نتوانسته است تا امروز جذابيت فراگيري را فراهم كند. شخص بايد در مورد يك نهاد صنفي احساس نزديكي كند؛چون آنجاست كه مباحث فني و حقوقي خود را مي تواند با ساير همكاران مطرح كند و به راه حلهاي مناسب دست يابد، اما تاكنون چنين نبوده است. اميدوارم كه در آينده  شاهد حركت خانه موسيقي به اين سمت و سو باشيم. در اساسنامه خانه موسيقي موارد خوبي وجود دارد و دست را براي انجام كارهايي در زمينه رشد موسيقي باز گذاشته است . به نظر من نوع عملكرد مهم است تا بتوان حداقل به همان اهدافي كه در اساسنامه بوده نزديكتر شد. اميدوارم كه در هيأت مديره جديد افرادي قرار بگيرند كه نسبت به موسيقي متعصب و دلسوز باشند تا شاهد رشد موسيقي مان باشيم.
* شما خودتان نمي خواهيد در انتخابات شركت كنيد؟
- من به دليل اين كه حدود دو سالي است بخشي از سال را در خارج از ايران جهت انجام فعاليتهاي خود سپري مي كنم ، نمي توانم كاري را قبول كنم كه احتياج به بودن تمام وقت در ايران دارد. اين است كه شركت نخواهم كرد.

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
ايران
زندگي
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |