گفت وگو با مهندس مسعود شرفي، كسي كه خانه اش را با روش هاي بازسازي خودش به فرهنگ شرقي نزديك كرده است
نيلوفر آبي گلي است كه تنها در مرداب مي رويد ولي وقتي چند تا كنار هم گل مي دهند مي توانيم گلخانه اي كوچك در داخل مرداب داشته باشيم!
اگر فرد فرد و اجزاي بافت شهري كه مي شود همين خانه ها و مغازه ها و بناهاي عمومي و اداري و ...، زيبا طراحي شوند، وقتي كنار هم قرار مي گيرند يك «پازل» را كامل مي كنند
بهرام هوشيار يوسفي
باغ صبا را قديمي هاي تهران مي شناسند، باغي كه جاده شميران از وسط آن مي گذشت و بقاياي آن هنوز در اطراف خيابان ملك و تقاطع آن با شريعتي موجود است. دكتر خبير يكي از مالكان قديمي در باغ صبا حدود ۶۰-۵۰ سال پيش قسمت هايي از باغ خود را براي خود و خواهر و برادرهايش ساخت و ساز كرد و هم اكنون كوچه اي با همين نام (خبير) به همراه چند خانه كه هنوز رنگ و بوي گذشته را مي دهند، يادگاري او در باغ صبا است.
مسعود شرفي ۳۳ سال دارد و فارغ التحصيل كارشناسي ارشد معماري از دانشگاه شهيد بهشتي در سال ۱۳۷۸ است؛ آنچه شرفي را ويژه مي كند، نه فعاليت هاي معمارانه او در بازار داغ ساخت وساز تهران و نه موفقيت هاي دهان پركن در دنياي نظري معماري است، شرفي توانسته خانه خودش را با روش خودش و البته با هزينه بسيار كم به نحوي بازسازي كند كه باور اينكه فقط يكي دو سال از اين عمليات گذشته، كمي مشكل است.
در اين خانه زيبا با او به گفت وگو نشستيم...
راجع به محل قرارگيري خانه تان و شكل گيري كوچه خبيري بفرماييد:
آن طور كه من از اهالي محل و قبلي ها شنيده ام در داخل اين كوچه ۴ خانه قرار داشته كه هر ۴ تا را دكتر خبير ساخته بودند و اين خانه قديمي ترين خانه اي است كه در اين محل ساخته شده و خانه اي است كه خود دكتر خبير در آن زندگي مي كرده. در حال حاضر خودشان فوت كرده اند ولي همسرشان در قيد حيات هستند و تا سال ۱۳۷۹ كه ما خانه آنها را خريديم، در اين خانه زندگي مي كردند. البته وضعيت خانه چندان مناسب نبود و در ۷۰-۶۰ سالي كه از عمر آن مي گذشت هيچ تغيير عمده اي در آن ايجاد نشده بود... به قول همسرم، روزي كه ما خانه را براي اولين بار ديديم بيشتر شبيه «خانه هاويشام» بود!...
انگيزه برخورد مسوولانه شما با معماري اين خانه و بازسازي آن چه بود، در حالي كه آنچه هم اكنون در شهر مي بينيم بيشتر برخوردي غير از برخورد شماست...؟
يكي از استادان ما در دانشگاه كه دوران تحصيل خود را در ايتاليا طي كرده بود هميشه مي گفت تفاوتي كه بين دانشجويان ايراني و ايتاليايي در زمان تحصيلشان مشاهده مي كردند اين بود كه ما ايراني ها متاسفانه در فضاهايي خوب به لحاظ معماري زندگي نكرده ايم و اين باعث مي شود حتي معماري خوب را نتوانيم خوب بفهميم، در حالي كه در گذشته ايران، ما حرف هاي بسياري براي گفتن در زمينه معماري داشتيم ولي به مرور زمان متاسفانه همه اينها را از دست داده ايم و در حال حاضر نه معماري مطرحي از نظر معاصر داريم و نه اصولا معمار مطرحي در سطح جهان.
من دوست داشتم خود و خانواده ام موضوع زندگي حساب شده و طراحي شده را داشته باشيم و در حقيقت چشم هايمان به خوب ديدن عادت كنند، فضاهايي كه من در عكس ها و ژورنال هاي معماري مي ديدم فرزندان من در حال زندگي درآنها هستند!
شما به عنوان يك فرد در عين اينكه كار زيبايي ازنظر معماري انجام داده ايد فكر مي كنم خدمتي هم به فضاي شهري و منظر شهري انجام شده است، زمينه جمعي شدن اينگونه حركت هاي منفرد را چگونه مي بينيد؟
نظريه اي اروپايي ها دارند كه فكر مي كنم از همان ايده اسلام در زمينه شروع امر به معروف و نهي ازمنكر از خود فرد گرفته شده است، اروپايي ها مي گويند كه در رفتارهايتان مثل «نيلوفر آبي» نباشيد، نيلوفر آبي به تنهايي و بدون نياز به هيچگونه رسيدگي در ميان مرداب رشد مي كند و گل مي دهد! ولي وقتي در جايي تعدادي از اين نيلوفرها كنار هم رشد كرده باشند و به گل نشسته باشند، به طرزي باورنكردني در ميان مرداب، گلستان را خواهيم داشت.
اگر فرد فرد و اجزاي بافت شهري كه مي شود همين خانه ها و مغازه ها و بناهاي عمومي و اداري و ... زيبا طراحي شوند، وقتي كنار هم قرار مي گيرند يك «پازل» را كامل مي كنند. تك تك اعضاي اين مجموعه وقتي خوب كار شده باشند، مجموعه نيز زيبا خواهد بود.
رويكرد نظريتان در زمينه بازسازي چه بوده است؟
به نحوي بوده كه خيلي ها فكر مي كنند نماي بيروني اين خانه به هيچ وجه دست نخورده است، در حالي كه نما كاملا تغيير كرده، به قول يكي از دوستان «آثار باستاني» ساخته ايم (شرفي لبخند مي زند).
فكر مي كنم هويت برايم بيشترين اهميت را داشته است يك هويت كه متعلق به بستري است كه بنا در آن قرار گرفته است، بالطبع اگر اين خانه در جاي ديگري حتي از تهران بود، شايد اين برخورد را نمي كردم. البته داخل بنا سعي كرده ام به حسب جديد شدن بعضي نيازها مدرن تر برخورد كنم و اسباب آسايش كامل را براي كاربران آن تامين كنم... .
در اصل شما روندبازسازي يك بنا را في نفسه يك نوع معماري مي دانيد؟
بلي، دقيقا يك نوع معماري است، مثل مرمت فرش است، هيچ وقت يك فرش خرسك را با نخ ابريشم رفو نمي كنند و بالعكس. از روزي كه جرقه بازسازي اين بنا در ذهنم زده شد دقيقا مثل يك طرح معماري، مراحل خودش را طي كرد. حتي اسكيس هايي خودم و همسرم تهيه كرديم كه نهايتا در بين آلترناتيوها طرح حاضر به اجرا درآمد.
از نظر هزينه ها چطور؟شايد بعضي فكر كنند كه اين كار خرج زيادي روي دست صاحب ساختمان مي گذارد و...
برعكس، نه تنها خرج زيادي ندارد، بلكه بسيار هم معقول است. شايد باور نكنيد كه كل هزينه نما كه شاخصه اصلي بازسازي اين بنا است، حدود يك ميليون و ۴۰۰ هزار تومان خرج برداشته كه حدود ۲۰ درصد هزينه مربوط به برخوردهاي متعارف در نماهاي مشابه است. به نظر من طراحي صحيح و انديشه معمارانه است كه در طراحي حال چه مرمت، چه ساختن كامل، اهميت دارد، نه بريزو بپاش هايي كه متاسفانه رايج شده است.
برايتان آرزوي موفقيت دارم.