جمعه ۲۶ تير ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۳۹
حوادث
Friday.htm

بررسي وضعيت زني جوان كه به قتل دختر شوهرش متهم است
بزهكار يا بزه ديده
004875.jpg
تنها داستان «ايران شريفي» نخستين زن اعدامي كشور كه در سال ۱۳۵۱ به اتهام قتل دختران ناتني اش پاي چوبه دار رفت كافي است تا ذهنيت زنده به گور شدن الهه هفت ساله به وسيله نامادري اش «طيبه» كامل شود.
زن ۲۴ ساله اي كه اينك قرار است در دادگاه كيفري استان تهران محاكمه و مجازات شود. ۱۳ روز در سكوت، بازداشت بود و از مرگ الهه اظهار بي اطلاعي مي كرد. آنچه اينك پيش روي اين زن جوان است،  محاكمه و مجازات است. اما آيا دادگاه كيفري استان اين پرسش را هم مي تواند پاسخ دهد كه چگونه دختر جواني در ۲۴ سالگي بايد به عنوان نامادري شناخته شود؟ در واقع اين پرسش مطرح است كه جداي از مجازات، اين مسئله هم بررسي مي شود كه طيبه بزهكار است يا بزه ديده؟
ماجراي اين زن جوان چيست
وقتي روز سوم اسفند ماه ۸۲ پس از پايان شيفت بعدازظهر مدرسه الهه هفت ساله به خانه بازنگشت اين ماجرا آغاز شد. پدر الهه چندين جا غير از مدرسه را سر زد و بالاخره دريافت كه مدرسه هم از او خبري ندارد. بدين ترتيب به سرعت موضوع به پليس اطلاع داده شد و پليس بعد از يكسري تحقيقات پرونده اي تشكيل و به دادسراي امورجنايي تهران ارجاع شد.
در بررسي اين مسئله موضوع نامادري الهه مطرح شد. پليس داديار دادگاه جنايي دريافتند كه پدر الهه پس از جدايي از همسر اولش با دختر جواني ازدواج كرده است كه مدتي قبل نيز از او هم جدا شده است. به همين دليل به سراغ آن دختر جوان رفتند. نامش طيبه بود و ۲۴ سال بيشتر نداشت. وقتي به دادگاه جنايي احضار شد شهرياري داديار شعبه سوم اين مجتمع از او تحقيقات به عمل آورد و پس از يكسري پرسش و پاسخ ها به خانه برگشت چون دلايلي داشت كه اين كار را نكرده است.
اما هنوز چند روز از اين ماجرا نگذشته بود كه در نخستين ساعات صبح روز ۹ اسفند ۸۲ كارگران شهرداري در پارك جنگلي لويزان به گوري برخوردند كه در عين تازگي دست و پاي جسد دفن شده در آن بيرون زده بود. همين مسئله پاي كشيك قتل تهران را به لويزان كشاند و ماموران كلانتري ۱۳۶ فرجام و بازپرس شعبه چهارم دادسراي امور جنايي تهران در كمال ناباوري دريافتند كه جسد متعلق به دختري هفت ساله است.
ديري نگذشت كه موضوع شكايتي كه به دادياري شعبه سوم مطرح شده بود به لويزان كشيده شد و پدر الهه بر سر جسد حاضر شد و دريافت كه دخترش كشته شده است. بازپرس بهروز هنرمند دستور انتقال جسد به پزشكي قانوني را صادر كرد، با توجه به اين كه تنها مظنون پرونده نامادري الهه بوده است حكم بازداشت طيبه را به دست كارآگاهان ويژه قتل پليس آگاهي تهران سپرد.
طيبه و بعد برادرش به عنوان مظنونان به قتل دستگير شدند اما در تمام بازجويي ها منكر هرگونه اطلاعي از مرگ اين دختربچه شدند. از كشف جسد الهه چند روزي نگذشته بود كه پزشكي قانوني در گزارش خود به بازپرس ويژه قتل اعلام كرد مقتول به دليل خفگي زير خاك جان سپرده است. به عبارت ديگر اين مسئله مطرح شد كه الهه زنده به گور شده است.
با اين وضع تنها ۱۱ روز از دستگيري طيبه مي گذشت كه او در بعدازظهر چهارشنبه ۲۰ اسفند ۸۲ لب به اعتراف گشود و گفت كه چگونه آن روز ظهر به مدرسه الهه رفته و پس از بيرون آوردن وي از مدرسه به او آب  ميوه اي داده كه قبلاً با قرص خواب آور مسموم شده بوده است. سپس الهه را به پارك لويزان برده و در محلي كه از سه روز قبل آماده كرده خوابانده و در حالي كه همه لباس هاي اين دختر را درآورده او را در خاك مدفون كرده است.
طيبه به همراه كارآگاهان و بازپرس هنرمند روز شنبه ۲۳ اسفند ۸۲ نيز در بازسازي صحنه حاضر شد و جلوي چشم خبرنگاران نقطه صعب العبوري را نشان داد كه الهه را كشان كشان به آن جا برده و دفن كرده است.
با اين اعترافات ذهن همه كساني كه اين ماجرا را پي گرفته بودند به سوي ماجراي ۳۳ سال قبل متمركز شد. ايران شريفي همان زني كه پس از ربودن زهره ۱۰ ساله و فاطمه پنج ساله از مقابل كودكستاني در خيابان سيروس آنان را از پاي درآورد و به حكم دادگاه به اعدام محكوم شد و نخستين زن اعدامي ايران لقب گرفت.
اما ماجرا به همين جا ختم نشد. طيبه در ۱۰ روز نخست بازجويي اش فقط سكوت كرد و منكر قتل شد ولي پرونده از نظر تحقيقات هيچ نقصي نداشت و دادخواست كيفري هم عليه او صادر شد تا ماجراي قتل يك دختر هفت ساله را دادگاه كيفري استان رسيدگي كند و پنج قاضي جنايي براي اين زن جوان تصميم بگيرند.
باز هم سؤال اين است بزه ديده يا بزهكار
طيبه در حالي به انتظار روز محاكمه نشسته است كه هنوز كسي مشخص نكرده اين خود قرباني است يا نه يك بزهكاري كه قرباني گرفته است. وقتي ناصرمحمدخاني در پي جنجالي ترين محاكمه جنايي ايران طي سال هاي اخير تنها به تحمل ۷۴ ضربه شلاق و پرداخت جزاي نقدي محكوم شد همين پرسش مطرح شد كه شهلا خود قرباني است يا اين كه بزهكاري قهار است. در واقع ناصر محمدخاني كه زمينه ساز همه اين جنايت ها بوده عملاً ناديده انگاشته شد.
004884.jpg

طيبه در نخستين اعترافات خود به افسر پرونده اش گفت: «مي خواستم دوباره با پدر الهه ازدواج كنم. او پس از آن كه از من طلاق گرفت با زن ديگري ازدواج كرد و بچه دار شد اما آن زندگي نيز دوام نياورد و آنها از هم طلاق گرفتند و حالا كه ما مي خواستيم دوباره ازدواج كنيم ...» 
اين جملات بود كه خاطره ايران شريفي را زنده كرد زيرا او درباره قتل دو دختر شوهر سابقش گفت: «شوهرم پس از آن كه از من طلاق گرفت، با «حاجيه» ازدواج كرد و صاحب دو فرزند شد. سال ها بعد دو دختر را از مقابل مدرسه شان دزديدم و آنها را كشتم چون مانع زندگي من بودند.»
اگر بپذيريم طلاق آن هم براي زن ۲۴ ساله آسيب جدي به كاركردهاي اجتماعي، رواني و هويتي دارد مي توانيم بهتر وضع اين ماجرا و قربانيانش را درك كنيم. «معمولاً زنان پس از جدايي از همسرانشان دچار آسيب هاي رواني و استرس هاي بسيار بالايي كه ناشي از عدم امنيت اقتصادي و اجتماعي است، مي شوند و نبود سيستم هاي حمايتي از اينگونه زنان زمينه بروز آسيب هاي اجتماعي و رواني را نزد آنان همواره مي كند.»
البته قانون مجازات  ما چنين معضلي را به عنوان مسئله رافع مسئوليت كيفري نمي پذيرد زيرا معتقد است طيبه داراي عقل بوده و اختيار و به اختيار خود دست به چنين كاري زده است. اما «هرچند طيبه به عنوان يك انسان داراي منطق و اختيار است و نمي توان گفت كه مقصر نيست، اما اگر در قوانين و مقررات اجتماعي تغيير رويه داده شود و جامعه به تبع آن خانواده ها، به شرايط مطلوبي دست يابند افراد دچار هرج و مرج فكري نخواهند شد و از بروز اين فجايع جلوگيري مي شود.»
بنابراين بايد گفت: ما در عرف و قوانين خود در جامعه ايراني مان زمينه وقوع جرم را فراهم كرده ايم و هركس با كوچكترين تلنگري مي تواند در اين شرايط قرار بگيرد حال اگر كسي از او حمايت كرد احتمال خطا به حداقل مي رسد اما وقتي هيچ حامي نباشد وضع رنگ و بوي ارتكاب جرم و تخلف به خود مي گيرد.
وقتي پدر الهه توانسته در مدت كوتاهي كه فرزندش هفت ساله شده است سه بار ازدواج كند و هيچ كس جلودار او نبوده و عملاً با اين كار او برخوردي نكرده است ارتكاب عملي ناشايست از سوي هر يك از همسران وي نتيجه منطقي و عكس العمل معقول رفتار اوست. حال بايد ديد از اين سه زن كداميك آسيب پذيرتر و مستعدتر بوده است.
فارغ از اين كه آيا طيبه به تنهايي توانسته الهه هفت ساله را تا محل دفن ببرد يا نه و آيا آنچه گفته درست است، بد نيست تا بيش از اين دير نشده بحث «بزهكار و بزه ديده» را در مباحث قضايي - حقوقي يك بار ديگر بازنگري كنيم كما  اين كه همه اهل فن معتقدند بسياري از قوانين ما خود استعداد جرمزايي دارند.مثلاً همان ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامي كه پدر را در صورت قتل فرزند از قصاص معاف كرده است.
يا ماده ۲۲۶ همين قانون كه صراحت دارد اگر گمان كرديد فردي مهدورالدم است مي توانيد او را بكشيد و اگر اشتباه قضاوت كرده بوديد قصاص نمي شويد و فقط ديه مي پردازيد. بالاخره بايد اين نكته را بپذيريم كه هركسي نمي تواند صبور و معقول رفتار كند و در دنياي پراسترس ما آستانه صبوري به حداقل رسيده است.

مجازات اعتياد به موادمخدر مسامحه آميز است
نقض حكم يك قاتل
004878.jpg
حكم جواني كه دو سال قبل در پي امتناع خانواده اش از دادن پول براي تهيه موادمخدر خانه اي را به آتش كشيد و موجب مرگ پنج زن و كودك شد از سوي شعبه ديوان عالي كشور نقض شد تا بار ديگر اين پرونده مورد رسيدگي قرار گيرد.
حكم قصاص در پي حادثه آتش سوزي اي كه ۱۹ مرداد ۸۱ ساعت ۱۱ و ۴۵ دقيقه در پامنار تهران روي داد صادر شد؛ «شاهرخ» كه به شدت نياز به موادمخدر داشت سعي كرد با زور از مادرش پول بگيرد.
در واقع اين جوان سعي داشت طلبي را كه از برادرش داشت از مادرش بگيرد. وي در همين حين كه عصبي و كلافه بود برداشتن پنكه به وسيله برادر كوچكترش را بهانه كرد و با دعوا چند وسيله خانه كوچك و قديمي خود را به اين سو و آن سو پرتاب كرد.
شاهرخ در انجام اين كار چراغ  خوراك پزي كه مادرش نرگس السادات بر آن غذا مي پخت را هم به سويي پرت كرد و از خانه بيرون آمد. همين كار او به دقايقي نكشيد كه سبب آتش سوزي در آن خانه شد و ساكنان خانه كه عمدتاً زن و كودك بودند نتوانستند از عهده مهار آن برآيند و دچار سوختگي شدند.
اما آتش كه به هر سو زبانه مي كشيد سبب شد تا ديوارهاي قديمي و سست خانه هم فرو ريزند و تلفات اين واقعه تشديد شود.
علاوه بر مادر شاهرخ ـ نرگس السادات ۵۰ ساله ـ قدريه رمضاني ۲۹ ساله و دو فرزندش ميلاد و زينب و ليلا ۱۲ ساله نيز در آتش سوزي و آوار جان باختند.
با اعلام ماجرا به مجتمع امور جنايي تهران قاضي كشيك قتل از  آن زمان پس از يكسري بازجويي هاي محلي حكم بازداشت شاهرخ را صادر و سرانجام وي اعتراف كرد كه چراغ خوراك پزي را در حالي كه مادرش غذا مي پخته به كناري پرتاب كرده و از خانه گريخته است.
به همين دليل پس از محاكمه اين جوان حكم قصاص براي وي صادر شد اما اينك پس از دو سال حكم دادگاه بدوي در امورجنايي نقض شده است.
تقارن اين نقض حكم با هفته مبارزه با مواد مخدر اين پرسش را مطرح مي كند كه آيا چنين رويدادي تاثيرات منفي به همراه ندارد.
به عبارت ديگر به نظر مي رسد نقض حكم قصاص براي مردي كه به دليل عصبي بودن و كلافه بودن از عدم مصرف مواد مخدر دست به اقدامي زده كه نتيجه آن مرگ پنج نفر انسان بيگناه شده است نوعي تسامح در قبال معتادان باشد.
گرچه امروز مجازات و شدت آن راه مناسبي براي جلوگيري از ارتكاب جرم محسوب نمي شود اما در مقايسه اين ماجرا با استعمال الكل و مسكرات به نظر مي رسد كه اندكي قانون با معتادان به مسامحه  برخورد كرده است.
از طرفي فرد مست هم به موجب اقدام جنايتكارانه مجازات نمي شود زيرا در حالتي بوده كه به دليل مصرف الكل از حالت خود بي خود بوده است. اما به موجب ماده ۱۶۵ قانون مجازات اسلامي خوردن مسكر (آبجو، شراب يا...) حرام و مستوجب حد است تا آن جا كه در صورت سه بار اقرار فرد و مجازات در هر سه بار (يعني هربار حكم حد بر فرد جاري شده باشد) حكم اعدام در انتظار مرتكب است در حالي كه در قبال مواد مخدر چنين وضعيتي را شاهد نيستيم. ماده ۱۷۹ قانون مجازات اسلامي در اين باره تاكيد كرده است؛ «هرگاه كسي چند بار شراب بخورد و بعد از هر بار حد بر او جاري شود در مرتبه سوم كشته مي شود،»
نگاهي به دو پديده الكليسم و مواد مخدر نشان مي دهد كه در جامعه ما در حالي كه الكليسم به شدت ناچيز و كم است اما آثار اين دو اعتياد نيز با هم متفاوت است. مصرف مواد مخدر علاوه بر ماجراهايي نظير آنچه اينك حكم پرونده آن نقض شده،بسيار است. در بسياري از موارد معتادان براي تامين مواد دست به سرقت، قتل و فروش دختران و همسران خود زده اند. اما در كشور ما و تجربه جنايي آن تاثيرات الكل كمتر منجر به وقوع جرائمي از اين دست شده است.
ضمن آن كه مصرف موادمخدر نظير مصرف مشروبات الكلي منجر به صدور حكم اعدام نمي شود. بنابراين قانون ما در قبال موادمخدر و مصرف آن به نوعي با تسامح در قبال مرتكب، روند اعتياد را كم خطر كرده است. نظير اين مسامحه  عدم توجه به آثار و تبعات مصرف موادمخدر از سوي يك بازيكن فوتبال است كه تنها به شلاق و جزاي نقدي خاتمه يافته است.
حكمي كه دادگاه شعبه ۱۱۵۴ جنايي تهران براي ناصر محمدخاني صادر كرده بسيار ناچيز بوده و اصلاً به تبعات اين اقدام مجرمانه توجهي نداشته است. اگر ناصر محمد خاني ترياكي نبود كسي را هم نياز نداشت تا برايش ترياك تهيه كند و يا خانه مجردي هم نياز نداشت تا درون آن نظير ماجراهاي درون پرونده اش روي دهد.

روي خط خطر
مجازات هاي سنگين براي جرمي ناشي از تعارضات اجتماعي
004881.jpg
دكتر عباس زراعت
استاد حقوق جزا
ماجراي كركس ها را هنوز از ياد نبرده ايم كه نامي ديگر از مجموعه حيوانات خبر از رفتارهاي خشن و خطرناكي از انسان ها مي دهد. رفتارهايي كه يادآور همان رفتار كركس ها در تهران و سال ۸۰ هستند. تحليلي كه در پي مي آيد در ادامه بررسي اين موضوع از سوي كارشناسان است و دكتر «عباس زراعت» صاحب آثاري در حقوق جزا و استاد دانشگاه كاشان آن را طرح كرده است.

در بررسي چنين پديده اي نمي توان يك عامل را برشمرد و بايد برحسب مورد انگيزه ها را بررسي كرد و بعد دست به قضاوت زد. در كل آنچه به نظر مي آيد اين است كه برخلاف آزادي هاي غيرمعقول و غيرمتعارفي كه بدون توجه به فرهنگ جامعه به افراد داده شده است اجازه تحقيقات در بررسي جرايم منافي عفت داده نشده و اين كار ممنوع است و به نظر مي رسد آزادي داده شده خيلي زود بوده است. از طرفي در اين فضا به نظر مي رسد يكي از عوامل هم بدحجابي خود خانم ها باشد. چون جوان تحت تاثير قرار مي گيرد. در مواردي كه كنترلي بر افراد جامعه نيست چنين وقايعي راحت تر روي داده است.
در موردي كه آدم ربايي منجر به قتل يك كودك شد همين عدم كنترل سبب شد تا ماجرا به يك جنايت ختم شود. خانواده بر كودك خود كنترلي نداشت و توجهي نمي كرد كه او با چه دوستاني
در حال بازي و رفت و آمد است. همين وضع موجب شد به راحتي اين كودك ربوده و پس از آزار و اذيت به قتل برسد.
قربانيان چنين جرم هايي معمولاً از نظر ظاهري مشكل دارند ولي اين به آن معنا نيست كه اين وضعيت صددرصد دخالت داشته باشد. بنابراين بايد توجه داشته باشيم كه وقتي يك جرم به وقوع مي پيوندد كه مقدمه اش روي داده باشد. اگر آن جوان براساس ظواهر ذهنياتي در خود پرورانده باشد رفتار برخي خانم ها سرنخي مي شود براي انگيزه ارتكاب جرم.
از طرف ديگر عدم برخورد مناسب دستگاه قضايي در بسياري موارد پليس را در رسيدگي ها نا اميد مي كند زيرا پس از برخورد پليس فرد تبرئه يا آزاد مي شود و يا حتي پليس سرزنش مي شود كه چرا برخورد كرديد. در واقع چنين رفتاري سبب توسعه رفتار بزهكارانه مي شود.  اما بايد ديد وقتي چنين اتفاقي روي مي دهد با چه كيفيتي روي داده تا بر اساس آن بتوانيم براي مرتكب مجازات تعيين كنيم.
از نظر حقوقي و قضايي اگر فرد مرتكب قرباني خود را از راه اجبار و اكراه مورد اذيت و آزار قرار داده مشمول ماده ۸۲ قانون مجازات اسلامي مي شود. اما اگر به عنف نبوده باشد وضع تفاوت دارد يعني اگر تجاوز به عنف ثابت نشود موضوع را مي توانيم از طريق مصداق آدم ربايي دنبال كنيم.
در اين باره ما هنوز ماده دو قانون تشديد مجازات آدم ربايي مصوب سال ۱۳۳۵ را داريم كه به موجب ماده ۶۲۱ قانون مجازات فعلي صراحتاً نسخ نشده است.
بنابراين اگر به اين ترتيب موضوع را بررسي كنيم به موجب قانون تشديد مجازات آدم ربايي، اگر آدمي را ربودند و سن او كمتر از ۱۵ سال بود و يا مورد اذيت و آزار قرار گرفت به اعدام محكوم مي شود.
با همه اين موارد از راه ديگري نيز مي توان به ماجرا نگاه كرد. يعني اگر عمل اين عده موجب ترس و وحشت شده باشد مجازات شديدي را مي توان براي آنها در نظر گرفت و مطابق با مواد مربوط به محاربه و فساد في الارض با مرتكبان برخورد كرد.
در بحث محاربه نيز بايد توجه داشته باشيم كه وجود سلاح  چه سرد و چه گرم خيلي به عنوان ركن وقوع جرم مبنا قرار نمي گيرد و با توجه به توسعه مفهوم محاربه شرط  داشتن اسلحه در وقوع جرم مبنا نيست. پس همين  كه سبب ترس و وحشت مردم شده باشد كافي است و مي توان مطابق اين فصل از قانون مجازات اسلامي مرتكب را محاربه دانست. اما باز هم ذكر اين نكته در كنار مجازات هاي مطرح براي چنين افرادي لازم است كه بدانيم در جرم شناسي عواملي متعدد دست به دست هم مي دهند تا زمينه جرم را فراهم كنند. در اين باره بايد گفت نبودن اوقات  فراغت براي جوانان و فقدان زمينه مناسب براي ازدواج زمينه هايي است كه مي تواند جرم را به وجود آورد.
نمونه اي كه مي توانم براي اين مسئله يادآوري كنم گروه هايي بودند كه خود را گروه ۱۲۰ معرفي مي كردند و حاصل يكسري تعارضات اجتماعي بودند.
اين عده به دليل عدم داشتن امكانات و مبتلا شدن به عقده هاي رواني افراد متمول را شناسايي مي كردند و همين كه در كمين آنها متوجه كاري خلاف مي شدند و وارد ماجرا مي شدند آنها را تهديد مي كردند كه يا ما هم شريك هستيم يا موضوع را به مراجع قانوني اطلاع مي دهيم.
در واقع اين عده ارضاي نياز خود را با واكنش به يك معضل همراه مي كردند كه ناشي از تعارضات اجتماعي بود. بنابراين در دوره اي كه ماهواره و اينترنت همه نوع آموزه اي ارايه مي دهند خانواده ها هم بايد ياد بگيرند كنترل صحيح چيست.

يادداشت
كاهش تهديدات تابستاني براي كودكان
تحقيقات ستاد حفاظت از كودكان آمريكا حاكي از آن است كه بيش از نيمي از حوادثي كه منجر به جراحت و مرگ كودكان مي شود هر ساله از حدود ماه خرداد تا اواخر ماه شهريور رخ مي دهد. همچنين در ايالات متحده آمريكا از ماه جولاي (تير و مرداد) به عنوان مرگبارترين ماه سال ياد مي شود.
براساس اين گزارش سال گذشته در ايالات متحده آمريكا سه ميليون كودك به دليل جراحات عميق به بخش اورژانس بيمارستان ها مراجعه كرده بودند كه دو هزار و۵۵۰ نفر از آنها نيز جان باختند.
مطلبي كه پيش رو داريد مصاحبه مجله ريدرز دايجست با پرفسور ميكالايد در مورد روش هاي جلوگيري از آسيب ديدگي كودكان در فصل تابستان است؛
غرق شدگي خطرناك ترين و شايع ترين تهديد كودكان در فصل تابستان است. دو سوم آمار كودكاني كه به دليل غرق شدگي هر ساله جان مي بازند در فصل تابستان به ثبت مي رسد. در مورد حوادثي كه در جريان دوچرخه سواري كودكان رخ مي دهد نيز چنين است و تابستان پر خطرترين ماه محسوب مي شود. در حدود ۴۹ درصد از حوادثي كه در زمين بازي پارك ها در اثر سقوط از وسايل بازي و همچنين سقوط از پنجره ساختمان تاكنون رخ داده در فصل تابستان به ثبت رسيده است. كودكان در اين فصل بيش از هميشه در خيابان ها راه مي روند و اين بدين معني است كه آنها بيشتر با اتومبيل ها سرو كار دارند. به همين دليل ۴۰ درصد از تصادفات منجر به مرگ كودكان در فصل تابستان رخ مي دهد.
كودكان حتماً بايد از كلاه ايمني به شكل صحيح استفاده كنند. كلاه ايمني بايد كاملاً روي سر قرار گيرد نه اين كه پشت يا طرفين سر. كودكان زير ۱۰ سال هم اصلاً نبايد در كوچه و خيابان دوچرخه سواري كنند. همچنين كودكان بايد خيابان ها و مقرارت آنها را بلد باشند و مقررات ترافيكي و راهنمايي و رانندگي را بشناسند.
پدر و مادرها بايد به آنها بگويند كه «اگر بفهميم از كلاه ايمني استفاده نمي كني ديگر اجازه نمي دهيم دوچرخه سواري كني!» راه حل ديگر هم اين است كه به آنها توضيح بدهيم كه استفاده از كلاه ايمني چه فايده اي دارد.اكثر حوادثي كه براي دوچرخه سوارها رخ مي دهد به سر آنها آسيب مي رساند و كلاه ايمني مي تواند آمار اين حوادث را به شدت كاهش دهد.
پدر و مادرها همچنين مي توانند براي كودكانشان الگو شوند و از اين طريق به آنها استفاده از كلاه ايمني را ياد بدهند.
هيچگاه كودكتان را تنها در استخر و محوطه آن تنها نگذاريد. كودكتان را به اميد نجات غريق رها نكنيد. نجات غريق هايي كه كنار استخرها انجام وظيفه مي كنند مسئوليت هاي متعددي دارند و به همين دليل بهتر است كه خودتان از كودكتان مراقبت كنيد و مواظب باشيد كه محلي كه او واردش مي شود بيش از قدش عمق نداشته باشد. در اين قسمت از استخر كودك شما به راحتي و بدون هيچ وسيله اضافي مي تواند شنا و بازي كند و از امنيت نيز برخوردار است.
در استخرهاي منازل نيز بايد نكاتي را كه گفته شد رعايت كرد. به علاوه پدر و مادرها بايد كمك هاي اوليه و فن احيا را بلد باشند و تلفن براي زنگ زدن به اورژانس در نزديكي استخر در اختيار داشته باشند. اصولاً به هنگام غرق شدن يا بايد از كنار استخر به اورژانس زنگ زد و از تلف شدن وقت جلوگيري كرد يا به داخل خانه رفت و تلفن زد. خفگي در اثر پر شدن ريه ها از آب استخر به آرامي  رخ مي دهد و براي نجات حادثه ديده لحظه ها ارزشمندند.
هميشه كودكان را بايد از منقل كباب كه در حياط منازل از آنها استفاده مي شود دور نگه داشت. اگر در خانه تاب و سرسره داريد كف محل قرار گرفتن آنها و به طور كلي محل بازي كودكان را با شن يا ماسه بپوشانيد. به هنگام بازي كودكان مطمئن شويد كه از گردن بند و يا لباس هاي بنددار استفاده نمي كنند. همچنين بايد مواظب باشيد كه به گل و گياه هايي كه سمي  و يا حساسيت زا هستند نزديك نشوند و در صورت امكان اين نوع گياهان را از بين ببريد. در فصل بهار و تابستان عموماً درختان و گل و گياه ها را سمپاشي مي كنند و سم هاي گياهي مي توانند باعث مسموميت كودكان شوند. در عين حال بايد به كودكان خطر اين نوع گياهان را گوشزد كرد و آنها را از نزديك شدن به گياهان برحذر داشت.
اگر در خانه حوض داريد بايد بدانيد كه خطر حوض، هرچند كوچك، كمتر از استخر عميق نيست. حتي بهتر است در صورت امكان حوض را خالي از آب كرد.
اولين نكته ضروري به هنگام استفاده از اتومبيل بستن كمربند است. بهترين راه براي حفاظت از جان كودكان به هنگام رانندگي استفاده از صندلي مخصوص آنها است. اگر چنين صندلي براي كودك خود تهيه كرده ايد دفترچه راهنمايش را همچون دفترچه راهنماي موتور اتومبيلتان با دقت مطالعه كنيد و صندلي را به شكل صحيح و اصولي نصب كنيد. هيچ وقت و تحت هيچ شرايطي نبايد كودكان را در اتومبيل تنها رها كرد، چرا كه فضاي داخل اتومبيل به سرعت گرم مي شود و مي تواند منجر به مرگ كودكان شود. حتي باز گذاشتن پنجره اتومبيل نيز نمي تواند چاره ساز باشد.
يكي ديگر از نكات مهم اين است كه به هنگام حركت بايد درهاي اتومبيل را قفل كرد كه مبادا كودك در را باز كند و به بيرون پرتاب شود. در خانه نيز بايد كليد هاي اتومبيل را دور از دسترس كودكان قرار داد، آنها عاشق اين هستند كه پشت فرمان بنشينند و رانندگي كنند. به همين خاطر ممكن است جان خود و ديگران را به خطر  اندازند.
يك اصل كلي اين است كه كودكان زير ۱۰ سال نبايد به تنهايي از خيابان عبور كنند. متاسفانه پدر و مادر ها خيلي زود به فرزندانشان اجازه مي دهند از خيابان عبور كنند. به همين دليل تصادفات منجر به مرگ به هنگام عبور از خيابان شايع ترين حادثه مرگبار براي كودكان ۵ تا ۹ ساله محسوب مي شود. كودكان نمي توانند به هنگام عبور از خيابان تصميم گيري كنند و با توجه به فاصله و سرعت اتومبيل ها از خيابان بگذرند و اينگونه مي شود كه حوادث مرگبار به ثبت مي رسد.
كودكان نيازمند خروج از خانه هستند. آنها بايد بازي كنند، بيرون خانه با دوستانشان سرگرم شوند و دوچرخه سواري كنند و تحرك داشته باشند. تحرك براي كودكان ضروري است. فقط بايد اصول ايمني را رعايت كرد و احتياط را فراموش نكرد. توجه به اين نكات احتمال وقوع حوادث را به شدت كاهش مي دهد.
منبع: ريدرزدايجست

|  ايران  |   هفته   |   جهان  |   پنجره  |   حوادث   |   ماشين   |
|  ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |