دوشنبه ۲۹ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۴۲
گفت وگو با علي اكبر عليزاده مترجم و كارگردان نمايش در انتظار گودو
همه حضور دارند
011217.jpg
گفت وگو: بهار برهاني
عكس: مريم خسرواني
هر بار خبري از اجراي «در انتظار گودو» مي شنيديم و به مشاهده آن مي رفتيم، اجراهايي مشابه و يكسان مي ديديم. اجراهايي كه شايد جز پاسخ گويي به تب اجراي يك اثر ابزورد براي كارگردان و مخاطب چيز جديدي در بر نداشت. اما اجرايي كه از اين نمايش توسط علي اكبر عليزاده و گروه تئاتر ليودر تالار مولوي دانشگاه تهران روي صحنه است به راحتي مي تواند عنوان يك كار درخور توجه را به خود بگيرد. ترجمه روان، بازي هاي يكدست و ريتم مناسب، اين نمايش را در فضايي متفاوت از اجراهايي كه پيش از اين ديده بوديم قرار مي داد.
* تاكنون ترجمه ها و اجراهاي زيادي از در انتظار گودو شده است. چه دليلي باعث ترجمه و كارگرداني مجدد آن شد؟
- اكثر ترجمه هايي كه تاكنون وجود داشته حتي قديمي ترين و بهترين آن كه كار نجف دريابندري است همگي حال و هواي ادبي دارند نه تئاتري. بنابراين غيراجرايي هستند. وقتي براي اولين بار آن را ترجمه كردم در صدد اجراي آن هم برآمدم. در همين زمان يك ناشر هم چاپ آن را قبول كرد. اما موقع ترجمه تمام حواسم به اين نكته معطوف بود كه چگونه مي توانم يك ترجمه قابل اجرا و تئاتري ارائه دهم. به همين دليل فكر مي كنم به لحاظ ترجمه و اجرايي، بهترين ترجمه اي است كه ارائه شده است. ترجمه هاي قبلي براي كار كردن نياز به تغيير و دست كاري دارد. ثانياً مترجم هاي قبلي هيچ كدام تئاتري نبودند. من به عنوان يك كار نمايشي آن را ترجمه كردم. براي همين در اجرا خوب جواب داد و بازيگر ها هم مشكل چنداني با آن نداشتند و كاملاً يك متن شفاف و قابل فهم است.
* تغييراتي كه بوجود آورده ايد چقدر است؟
- خيلي كم. در حد شروع و بعضي ميزانسن هاي پيشنهادي «بكت» يا ورود پسر بچه كه حذف شد. در مورد ديالوگ ها خيلي كم حذف داشتيم، در حد ديالوگ هايي كه نقش كليدي نداشت و حذف آنها به موجز كردن و سريع شدن ريتم كمك مي كرد. يعني جاهايي ديالوگ ها چيزي را توضيح مي دادند و عمل صحنه اي هم همان را نشان مي داد. ما ديالوگ را حذف كرديم و سعي كرديم تا جايي كه ممكن است يك اجراي سالم از متن بكت ارائه دهيم بدون اينكه بخواهيم با جزئيات بي مورد متن را خدشه دار كنيم.
* اشاره كرديد به ميزانسن هاي پيشنهادي بكت. در متن هاي ديگر درخت در نمايش ثابت است و جاي ملاقات آنها است. در كار شما با آوردن درخت توسط بازيگرها حس مي كنيم اينها مي توانند هر جايي را محل ملاقات خود با گودو قرار دهند. در واقع اينها هستند كه محل تلاقي خودشان يا محل ملاقات خود با گودو را تعيين مي كنند. آيا منظور شما هم ارائه همين مفهوم بوده است؟
- درست است اما توضيح بيشتر اين موضوع اين است كه اين نمايشنامه محل عدم قطعيت ها ست. در اين نمايش در مورد هيچ چيز قطعيتي وجود ندارد. نه درخت، نه گذشته اشخاص و نه هيچ چيز ديگري. چون اين آدم ها حتي حافظه هم ندارند. تفسير ما از اينكه بازيگرها درخت را به صحنه مي آورند به نوعي بسط همين قطعيت است. يعني مشخص نيست اين صحنه كجاست. ممكن است يك جاي لامكان باشد. اين درخت بسط عدم تناقض و عدم قطعيتي است كه متن بكت مي طلبد.
* يا همان انتظاري كه هرگز به نهايت نمي رسد.
- دقيقاً. حتي مي توانم بگويم آوردن درخت و استفاده از تلويزيون حتي كار ما را مشكل تر و نااميدانه تر كرد. چون در متن اصلي لااقل پسرك مي آيد و خبر مي آورد. من اصلاً دوست نداشتم تماشاگر با اين اميد كار را دنبال كند كه گودو مي آيد.
* تلويزيون به شكلي، مدرنيزم را وارد كار كرده، فكر نمي  كنيد اين ورود ناخودآگاه و آيتم هايي كه از آن پخش مي شود بافت و شالوده اجرا را از بين مي برد؟
- من اين موضوع را طور ديگري تعبير مي كنم. يعني مي گويم: نوعي ديد مدرنيستي بوده. بكت در نمايشنامه هاي بعدي اش مثل آخرين نوار كراپ خودش از راديو و رسانه ها استفاده مي كند يعني شايد به نوعي به اين ابزار علاقه دارد. من خواستم اين موضوع را به نمايش بكشانم، ضمن اينكه مهم ترين خواست من اين مسأله است كه اصلاً گودويي وجود ندارد.
* و براي تأكيد بر همين موضوع پايان پرده ها را با تلخي و سياهي محض انتخاب كرديد؟
- روي اين موضوع هم باز تأكيد فراوان داشتم. صحنه هاي كميك زياد بود اما اين پرده ها حس كميك را خفه مي كرد. با تماشاگر هايي هم كه از سالن خارج مي شدند گفتگو كردم همه مي گفتند در انتهاي نمايش حال و هواي يأس آلود داشته اند. به قول «ولاديمير» اين انتظار به آنها اين فرصت را مي  دهد كه فقط در آن پير شوند حتي  امكان مردن هم ندارند.
* اگر قبول كنيم كه ابزورد يك مفهوم است نه يك سبك و با توجه به اجراهاي ديگري كه از اين نمايشنامه تاكنون ديده ايم، چرا اجراي شما بيشتر به سمت رئاليسم متمايل است؟ آيا به دليل ارتباط بيشتر با تماشاگر بوده يا دنبال مفهوم ديگري مي گشتيد؟
- متن بكت اجازه اين مانورها را به شما مي دهد. در كار ما هم، جاهايي بازي ها غيررئاليستي مي شود. مثلاً استراگون نشسته ولي يكباره خوابش مي برد يا در پرده دوم همه شخصيت ها سريع زمين مي خورند و ديگر نمي توانند بلند شوند، قطعاً هيچ يك از اينها رئاليستي نيست. من آميزه اي از رئاليسم و غيررئاليسم مد نظرم بود. از طرفي وجود رئاليسم كاملاً لازم بود، چرا كه اين دو با اينكه ولگرد هستند اما گاهي به شيوه لورل -هاردي عمل مي كنند. بنابراين نمي شد اميدوار بود كه با يك شيوه غيررئاليستي بتوان با مخاطب ارتباط برقرار كرد. اين هم باز به دنبال همان چيزي است كه من اسمش را عدم قطعيت گذاشتم.
*البته موضوعي كه اشاره كرديد خيلي برجسته و مشخص است. رفتن به سمت كمدي اسلپ استيك كاملاً واضح است و يك جاهايي حتي بازيگر نقش استراگون به بازي استن لورل نزديك مي شود.
- دقيقاً. همه اينها به عمد بود. خيلي دوست داشتم كه از تمام منابع كمدي كلاسيك جهاني وام بگيريم. از لورل هاردي، برادران ماركس، چاپلين و... همه حضور دارند. من به بازيگرانم پيشنهاد كردم كه فيلم بازي هاي اينها را ببينند و تا مي توانند وام بگيرند.
* پس به خاطر همين است كه برخوردهاي فيزيكي زيادي بين بازيگر ها مي بينيم؟
- حتماً همين طور است. من دلم مي خواست بخشي عمده از كار به شكلي كميك اجرا شود و بخش تلخ آن در زير اين لايه قرار بگيرد.
* در كارگرداني چه دليلي براي استفاده از ميزانسن هاي مثلثي و پرهيز از ميزانسن هاي خطي داشتيد؟
- دليل خاصي نداشت. من به ريتميك بودن حركات ولاديمير و استراگون فكر مي كردم. اينكه اين دو دائماً به هم نزديك و از هم دور شوند. ضمن اينكه بازيگرها در خلق ميزانسن ها كاملاً آزاد بودند. اما ميزانسن هايي كه شما اشاره مي كنيد مربوط به قابل ديد كردن صحنه و تشديد روابط ميان اشخاص است و بيشتر آنها اتفاقي خلق شده است. البته شانس خوبي كه من در اين تجربه داشتم اين بود كه بازيگران بسيار خلاقي داشتم و چندان نيازي نبود كه چيزي را براي آنها تحليل كنم. ما توافق كرده بوديم كه كمتر حرف زدن و بيشتر عمل كردن و تمام ايده ها ناشي از همين توافق هاي دوجانبه بود.
* اين عمل گرايي در اجرا هم ديده مي شود. يعني بازيگرها خيلي كم تر اجازه سكوت دارند و بيشتر عمل مي كنند.
- درست است. در آخرين لحظات به اين نتيجه رسيديم كه براي اينكه حال و هواي كميك اثر حفظ شود بايد ريتم تا حد ممكن تند شود. اجراي كارهاي بكت به شدت مشكل است چرا كه تمركز عجيبي از بازيگر مي طلبد و كاملاً رياضت كشانه است و بازيگر حتي در مواقعي كه در سكون است نمي تواند كاملاً ساكن باشد.
* مثل كاري كه «لاكي» انجام مي دهد؟
- دقيقاً. لاكي نماد تصوري است كه بكت از بازيگر مي طلبد. نقش ساكن است اما نبايد ساكن باشد. منظورم حتي ريتم حركتي هم نيست. بازيگر موفق در يك اثر از بكت حتماً قابليت هاي زيادي براي كارهاي بعدي پيدا خواهد كرد.
* هميشه كارگردان هايي كه تصميم مي گيرند در انتظار گودو را اجرا كنند براي طراحي صحنه و لباس از رنگ سفيد استفاده مي كنند. شما هم همين كار را كرده ايد آيا اين موضوع براي القاي سردي محيط است؟
- در ابتدا دنبال يك تأثير زيباشناختي بودم چرا كه در برابر پس زمينه سياه اين طراحي خيلي خوب جلوه پيدا مي كند. ضمن اينكه اگر از بالا يا صندلي هاي رديف بالا به كار نگاه كنيد، حس مي كنيد اينها در خلأ حركت مي كنند و شناورند. اين موضوع با درونمايه اي كه من دنبالش بودم كاملاً مناسب بود.

جزيره  كيش مركز سينماي كمدي كشور مي شود
براي نخستين بار در تاريخ كشور، همزمان با برگزاري جشنواره فيلم و كاريكاتور گل آقا، اولين باشگاه خنده با موافقت مدير عامل سازمان منطقه آزاد كيش به مديريت عليرضا خمسه تأسيس مي شود.
به گزارش دفتر ارتباطات رسانه اي كيش مهندس مهدي سليمي مدير عامل موسسه توسعه سياحتي كيش در ديدار اعضاي شوراي برگزاري نخستين جشنواره فيلم و كاريكاتور گل آقا با دكتر حسين قاسمي رئيس هيأت مديره و مدير عامل سازمان منطقه آزاد كيش، ضمن ارائه گزارشي از چگونگي فعاليت هاي انجام شده جشنواره افزود: موسسه توسعه سياحتي براساس سياست هاي سازمان منطقه آزاد كيش كه رونق و توسعه را از منظر فرهنگ و هنر جستجو مي كند، بر آن است كه اين جزيره زيبا را با استفاده از همه ابزارهاي فرهنگي و هنري، الگويي براي كشور قرار دهد.
در اين جلسه كه علاوه بر مديران عامل سازمان منطقه آزاد و موسسه توسعه سياحتي  كيش، عليرضا خمسه دبير نخستين جشنواره فيلم و امير حسين داودي (داماد زنده ياد كيومرث صابري) مسئول بخش كاريكاتور جشنواره حضور داشتند، دكتر حسين قاسمي ضمن تشكر از اقدامات انجام شده و تقدير از خدمات زنده  ياد كيومرث صابري فومني (گل آقاي ملت ايران) بر ضرورت بين  المللي شدن جشنواره فيلم و كاريكاتور گل آقا از سال آينده تأكيد نمود و افزود: همه مشكلات را مي توان با زبان طنز اعلام كرد، طنز جان ها را شفا بخشيده و شادماني فرهيخته را بروز مي دهد و موجب مي شود تا مشكلات در كمال آرامش حل شود.
دكتر قاسمي با تصريح اين نكته كه با برگزاري اولين جشنواره طنز فيلم و كاريكاتور گل آقا خواستيم گام اثرگذار و زير ساختي را براي اين منظور و ارزش برداريم، اشاره كرد كه براي سازمان منطقه آزاد كيش علاوه بر اقتصاد، وجهه فرهنگي نيز بسيار مهم است و اين جزيره استعداد انجام كارهاي درجه يك فرهنگي را دارد و ما آماده هستيم با تمام قدرت و امكانات خود از فعاليت هاي فرهنگي استقبال نماييم و همكاري و مشاركت لازم را در اختيار طرح هاي ملي هنري كشور قرار دهيم.
وي تأكيد كرد: از سال آينده جشنواره فيلم و كاريكاتور گل آقا كه يك طرح ملي محسوب مي شود قطعا به صورت بين المللي برگزار خواهد شد و جزيره كيش به عنوان مركز سينماي كمدي ايران به جهان معرفي خواهد شد.

درباره تئاتر ايران و شايعه اي به نام بحران
نمايشي پر از علامت سؤال
011223.jpg
پرده اول: پاي صحبت يكي از كارگردانان تئاتر نشسته اي و درباره آخرين كارش كه اتفاقاً پرمخاطب هم از آب درآمده گپ مي زني. طبق معمول بحث خيلي زود از مسائل محتوايي تغيير مسير مي دهد و به سمت ساختارهاي اقتصادي ميل مي كند. فرياد كارگردان به هوا مي رود كه از روز بستن قرارداد يعني يك سال و نيم قبل تا به حال ديناري دريافت نكرده و دخل و خرج زندگي خودش به كنار، چشم همه بازيگران و عوامل كار هم به دست اوست چون قراردادي كه ميان او و مركز هنرهاي نمايشي منعقد شده، وظيفه خطير تهيه كننده را هم به وظايف كارگردانان اضافه كرده. البته منظور بيشتر «عنوان خطير» است چون به هر حال در اين شرايط، تهيه كنندگي وجهي صوري بيش ندارد. بحث بالا مي گيرد و شنوندگان صحبت ما كه عوامل اين كار و يا كارهاي ديگر هستند و براي نوشيدن چاي و تمدد اعصاب به چايخانه آمده اند هم صدايشان درمي آيد. همه به نوعي از همين وضع يا اوضاع مشابه مي نالند. ظاهراً قضيه خيلي تكراري است آنقدر كه ديگر حساسيت خودش را هم از دست داده. (كارگردان ديگري مي گفت از سال ۷۹ تا به حال از مركز طلبكار است و قيد طلبش را ديگر زده) البته اذعان مي كنيد كه اگر خواننده اين مطلب خودش جزو اين گروه باشد و شرمنده نگاه اهل خانه،  واژه «تكراري» چقدر غيرقابل تحمل مي شود. گويا در پاسخ به همه مطالبات هم انگشت سبابه اي هست كه رديف بودجه ساليانه به اضافه كسور قانوني و ماليات و غيره را نشان مي دهد و مهر سكوت به لبها مي دوزد. سكوت مي كنند و در سكوت به كارشان ادامه مي دهند. ياد گوهر مراد به خير!
پرده دوم: شكل ديگر اين حكايت را نويسنده اي تعريف مي كند كه يكي از پركارهاي اين چند سال در عرصه تئاتر است و لابد محل غبطه همكارانش. مي گويد بعد از شكستن طلسم و وصول پاكت محتوي چك دستمزد، رقم چك را برابر با يك چهارم مبلغ تعيين شده در قرارداد مي يابد. حاصل تماس تلفني با دوستش (كارگردان كار) هم اين مي شود كه: «والله گفتند بودجه نداريم. همين قدر به ايشان بدهيد از سرشان هم زياد است!» نويسنده با خودداري زايدالوصفي مي گويد: آيا اين گناه من است كه در محل زندگي ام- كشورم- برخي براي اهل فرهنگ بودجه و دستمزد و احترام و شخصيت قائل نيستند؟» سؤال خوبي است.
پرده سوم:  لامپها وسط اجرا مي تركند. سقفها گاهي چكه مي كنند. جير جير تمام اتصالات فلزي بلند است. صندلي ها فرم اصلي خود را از دست داده اند. رنگ و روي كف پوشها و ديوارپوشها از شدت دستمال كاري و نظافت رفته است. همه چيز دست بالا با يك نقاشي ساليانه رفع و رجوع مي شود. علت واضح است: بودجه نداريم آقا! مگر حرف سرتان نمي شود؟ بودجه نـ - دا - ريم!!
پرده چهارم: در عوض تا دلتان بخواهد جشنواره داريم. جشنواره تئاتر عروسكي، جشنواره تئاتر آئيني، جشنواره تئاتر ايراني،  جشنواره تئاتر تهراني، جشنواره تئاتر ماه، جشنواره تئاتر خورشيد؛ ستاره؛ ابر و باد و فلك و گردون... اصلاً امور فرهنگي در كشور ما بدون جشنواره و همايش و سمينار نمي گردد. شايد بعضي ها فكر كنند كه جشنواره ها با باد هوا راه مي افتند و به كار خود ادامه و خاتمه مي دهند. شايد هم اين همه لوح و سكه و پلاك و تنديس و بليت رفت و برگشت و هزينه اقامت و غذا و مراسم و غيره و غيره را والدين دست اندركاران زحمتكش تئاتر تأمين مي كنند تا نور چشمانشان تشويق شوند! اما روايتي هم هست كه مي گويد براي همه اينها «پول» صرف مي شود و اين پول هم از همان رديف هاي بودجه ساليانه و ماهيانه و محرمانه و غيره تأمين مي شود. اگر تناقض ميان بودن بودجه براي اين جشنوارك ها- و مادربزرگ همه شان جشنواره تئاتر فجر- و نبودن بودجه براي پرداختن دستمزد هاي معوق نمايشگران يا بازسازي سالن هاي موجود (اضافه شدن سالن هاي جديد كه مدتهاست به خواب و خيال پيوسته؛ مگر آنكه سوراخ سمبه تازه اي در ساختمان تئاتر شهر كشف شود!) را نزد مسئولان امور طرح كنيد،  ضمن اشاره به رديف هاي جداگانه بودجه براي هر كدام از اين موارد، چيزهايي مي گويند كه شما فقط تعدادي علامت سؤال و تعجب برايتان تداعي مي شود!
پرده پنجم: پرده بسته شد. كف بزنيد تا بازيگران جلوي صحنه بيايند!

سايه روشن هنر
ياس كبود در فرهنگسراي رباط كريم اجرا مي شود
نمايش ياس كبود همزمان با ايام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) از ۲۹ تير تا ۲ مردادماه در سالن تابستاني فرهنگسراي شهر رباط كريم اجرا مي شود.
به گزارش روابط عمومي اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي شهرستان رباط كريم اين نمايش به علت استقبال خوب آحاد مردم براي پنجمين سال متوالي با همكاري اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي به روي صحنه مي رود.
داستان اين نمايش ظلم ها و ستم هايي است كه به مولي الموحدين علي (ع) و دختر پيامبر بزرگ اسلام حضرت فاطمه (س) روا داشته شده است كه كارگرداني اين نمايش را سامان ناصري به عهده داشته و مهدي معبودي، مسعود بهارلو، محمد رحماني فرد و... در آن ايفاء نقش مي كنند.
نوبت ديوانگي در تالار وحدت به صحنه مي آيد
نمايش  «نوبت  ديوانگي »نوشته  «پرويز زاهدي » و به  كارگرداني  «هادي  مرزبان » مهرماه  در تالار وحدت  به  صحنه  مي رود.
011220.jpg

«نوبت  ديوانگي » داستاني  با مضمون  عرفاني  است  كه  به  بررسي  زندگي  مولاناجلال الدين  محمد بلخي  (مولوي ) و شمس  تبريزي  مي پردازد.
دراين  اثر«ايرج  راد»، « فرزانه  كابلي »،«محمد عمراني » وجمعي  از بازيگران تئاتر كشور به  ايفاي  نقش  مي پردازند.
هادي  مرزبان  در گفت وگو با   ايرنا گفت كه  اين  نمايش  براساس  حركات  موزون  نمايشي  و با هماهنگي  گروهي  اجرا مي شود.
وي  داستان هاي  اسطوره اي  و عرفاني  را يكي  از منابع  الهام  خود براي  نگارش آثار نمايشي  دانست .
مرزبان ، پيش  ازاين  نمايشنامه هاي  «خاطرات  هنرپيشه  نقش  دوم »و«باغ  شب  نما»را به  روي  صحنه  برده  است .وي هم اكنون  نيز در حال  تمرين  نمايش  «خانمچه  و مهتابي » نوشته  «اكبررادي » براي  شركت  در بيست  و سومين  جشنواره  بين المللي  تئاتر فجر است .
بيست  و سومين  جشنواره  بين المللي  تئاتر فجر از يكم  بهمن  ماه  امسال  درتهران  برگزار مي شود.

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
ايران
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |