مريم دري منش
يورگن كلينزمان، كاپيتان اسبق تيم ملي فوتبال آلمان كه با اين تيم در سال ۱۹۹۰ قهرمان جهان و در سال هاي ۱۹۹۲ و ۱۹۹۶ به ترتيب قهرمان و نايب قهرمان اروپا شد، در كنار لوتار ماتيوس و آندرياس برمه، يكي از سه ضلع مثلثي را تشكيل مي داد كه در دوران بازيگري، قدرت فوتبال آلمان را به رخ همگان مي كشيد. اما از آن روزهاي بزرگ، تنها خاطره اي در اذهان مانده است.پس از حذف اين تيم از دور اول رقابت هاي يورو ۲۰۰۴ و به دنبال آن استعفاي مربي آن، رودي فولر، فدراسيون فوتبال آلمان هنوز نتوانسته است جانشين مناسبي براي وي در نظر گيرد، و به نظر مي رسد مشكلات فعلي فوتبال آلمان تمامي ندارد.كلينزمان در گفت وگويي با مجله فرانكفورتر آلگماينه، نظرات خود را راجع به وضعيت كنوني فوتبال كشورش بيان كرده است:
***
* از تلويزيون و از نزديك، جو بازي هاي يورو ۲۰۰۴ را چگونه ديديد؟
از بيرون، جو بازي ها بسيار مثبت به نظر مي رسيد، قبل از همه، ميهمان نوازي پرتغالي ها. فكر مي كنم از لحاظ كيفيت نيز تورنمنت باارزشي را تجربه كرديم، مثل بازي چك در برابر هلند، كه در آن فوتبالي با سرعت باورنكردني نمايش داده شد. به علاوه چهره هاي جديدي را هم ديديم. جواناني مثل كريستيانو رونالدو و وين روني كه سعي داشتند تورنمنت را زير چكمه هاي خود بفشارند. در طرف ديگر، ستاره هايي مثل زيدان در فرانسه و بكهام در انگليس را ديديم كه مشكلات خودشان را داشتند. تيم هايي كه وابسته به اين بازيكنان بودند و همين امر دليل رفتن زودهنگام تيم هاي بزرگ به خانه بود.
* تيم ملي فوتبال آلمان هم مجبور شد پس از دور گروهي بار سفر ببندد. برداشتتان اين است كه بازي كند آنها علت اين مسئله بود؟
نبايد زياد تيم را مورد سرزنش و انتقاد قرار داد، همه بازيكنان با علاقه بازي مي كردند. همينطور در مقابل لتوني، همه سعي مي كردند كه قفل دفاع ده نفره آنها را درهم بشكنند. كمبودي كه الان در تيم ما وجود دارد، قدرت بازي تهاجمي، سرعت در بازي تركيبي و سرعت فردي است. ما به ندرت بازيكني داريم كه بتواند با سرعتي كاملا بالا با حريف كورس بگذارد، به استثناي فيليپ لام. ما هيچ كس را مثل رونالدوي پرتغالي يا روبن هلندي نداريم كه بتواند بازيكن حريف را پشت سر بگذارد. به نظر مي رسد كه راهمان را گم كرده ايم. تيم هاي ديگر سريع تر شده اند و ما هنوز به همان سرعت حركت مي كنيم. بازي تركيبي چكي ها همواره به جلو مي رود، مال ما به همان روال قبلي ادامه دارد.
* تقريبا هر تيم فوتبالي يك رونالدو، يك روني و يا يك روبن دارد. باتوجه به جام جهاني ۲۰۰۶ در زمين خودي، آلمان چه چيزي براي ارائه دارد؟
باتوجه به استعدادهايي مثل لام، هينكل و شواين اشتايگر، به يك نقطه بسيار بحراني رسيده ايم كه در آن مجبوريم درمورد ساختار كلي تيم تأمل كنيم. پس از حذف ما، اتفاقاتي افتاد كه نبايد به وقوع مي پيوست. ما بايد از شانس هاي خود براي يك نمايش خوب استفاده كنيم، شانسي كه در سي تا چهل سال ديگر نصيبمان نمي شود. بنابراين نبايد تصوير غيرآبرومندي از خود به نمايش بگذاريم.
* چه مشكلي در فدراسيون فوتبال آلمان (DFB) مي بينيد؟
مشكلات وقتي شروع شد كه رودي فولر يك روز پس از حذف آلمان، از سمت خود كناره گيري كرد. آن موقع بايد يك نفر آنجا مي بود و مانع او مي شد و مي گفت: رودي، اجازه بده ما چهار، پنج روز موضوع را بررسي كنيم، بعد تو مي تواني اگر دلت خواست براي هميشه كنار بروي. ما بايد هرچه سريع تر يك نوع مديريت براي تيم ملي ايجاد كنيم. بايد يك نفر در كنار مربي قرار گيرد كه قدرت و نفوذ داشته باشد، كسي كه از او به عنوان يك سپر حفاظتي استفاده شود.
* چه كسي توانايي و شايستگي احراز اين پست را دارد؟
ما به اندازه كافي مديران متخصص و شايسته در باشگاه هاي بوندسليگا داريم كه چنين قدرتي دارند. تمام پست ها بايد توسط افراد حرفه اي اشغال شود. اولي هوينس از سي سال پيش در بايرن چكار مي كند؟ او بازيكنان، مربي و سران باشگاه را در كنار هم جمع مي كند، فقط در فدراسيون به عكس اين كار ارزش مي دهند، چراكه آنجا نظرات خودخواهانه و منفعت طلبانه،نقش اصلي را ايفا مي كند.
* اما در فدراسيون، افراد جديدي مد نظر هستند.
بايد خيلي زود بررسي شود كه چه كسي مي خواهد فدراسيون را اداره كند. در خارج به ما مي خندند، چون ما تصوير تحقيرآميزي از خود نشان داده ايم. نمي شود كه پس از استعفاي فولر، مستقيما به سمت يك مربي براي استخدام او رفت. بايد ابتدا نقاط ضعف خود را برطرف كرده و خيلي سريع يك نفر را براي اين پست معرفي كرد. شايد اوتمار هيتسفلد در دو سه ماه آينده، كاملا نظرش عوض شود.
* تا ديدار ملي بعدي، وقت چنداني باقي نمانده است.
هيچ ضرورت زماني و عجله اي نيست. بايد ابتدا در آرامش موقعيت را تجزيه و تحليل كرد و تصوير ايده آلي كه براي جام جهاني ۲۰۰۶ كار برد داشته باشد، ارائه داد. نبايد مرحله به مرحله گام برداشت. ما الان در موقعيتي هستيم كه بايد اميدوار باشيم كه تصميم گيرندگان در فدراسيون فوتبال، در كميته سازماندهي جام جهاني مثل بكن باوئر و در ليگ، دور يك ميز نشسته و تبادل نظر كنند؛ در شش تا هشت سال آينده به چه چيز مي خواهيم برسيم و چگونه مي توانيم به آن برسيم و با كدام افراد؟ به اين موارد، موضوع جوانان نيز مربوط مي شود. ما به عنوان يك مليت بزرگ فوتبال، از سال ۱۹۸۸ به هيچ المپيكي راه نيافته ايم. اينطوري نمي شود. آنچه كه امروز در فدراسيون فوتبال آلمان مي گذرد، غيرقابل تصور است.
* آيا استفاده از يك مربي خارجي براي تيم ملي قابل تصور است؟
مسلماً. اما اول يك مسئله وجود دارد و آن اين كه ساختار دروني تيم براي اين كار ايجاد شود. كاري كه آرسنال لندن و آرسن ونگر كرده اند. در ضمن مربي بايد با اخلاق و روحيات و شخصيت و استيل فوتبال آلمان آشنا باشد. آنچه كه اسكولاري برزيلي در پرتغال درك كرده است و با اعتماد به نفس، حتي با بازيكنان نسل طلايي آنجا رفتار مي كند. رهاگل اعتماد يوناني ها را به خود جلب كرده است و يك روح تيمي در آنجا ايجاد نموده است. آنها بازي به بازي، اعتماد به نفس بالاتري پيدا مي كنند.