پنجشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۴۴
نيمه پنهان يك قاتل حرفه اي
او از زنان متنفر است؟
گري ريجوي، باهوش ترين فردي نيست كه تاكنون ديده ايد، او آدمي با تحصيلاتي پايين است، اما در قتل استعداد ويژه اي دارد. او در هيچ كار ديگري توانايي خاصي ندارد، تنها مي تواند خوب آدم بكشد
011880.jpg
او از كارهاي خودش پشيمان نيست، چون به راحتي مي گويد، من دوست داشتم و مي خواستم آنها را بكشم
۲۰ سال بود كه قاتل، «رودخانه سبز» ناشناس مانده بود. اين قاتل بي   رحم و قسي القلب تا اواخر سال ۲۰۰۱ هنوز دستگير نشده بود و به جنايات كثيف خودش ادامه مي  داد.
اما در اواخر سال گذشته وي به جرم قتل ۴۸ زن گناهكار شناخته شد. اين حكم، نتيجه يك معامله متقابل بود؛ زندگي قاتل در ازاي گفتن واقعيت. اما براي يافتن واقعيت، كارآگاهان مجبور شدند به سفري بسيار تاريك بروند؛ سفري در ذهن اين قاتل زنجيره اي. آنان حدود ۶ ماه را در كنار «ريجوي» گذراندند و همه مكالماتشان با او را ضبط كردند.
پس از تحقيقات بسيار در فوريه گذشته، صدها ساعت اعترافات اين قاتل بر روي نوار منتشر شد. اين نوارها، نيمه پنهان ريجوي را نشان مي دادند؛ نيمه اي كه تاكنون تنها قربانيان وي، آن را ديده بودند.
ريجوي در نوار مي    گويد:«من پس از شيفت كاري دوم خودم در راه منزل با چند خانم رابطه برقرار مي   كردم و صبح ها نيز فرصت هايي داشتم تا آنان را ببرم و دفن كنم.»
ريجوي ۳۰ سال به عنوان نقاش كاميون ها مشغول به كار بود. او قربانيان خود را در شيفت كاري اش به خاطر مي آورد. او مردي است كه به قتل هاي خود به عنوان شاهكار نگاه مي كند.
يك گروه از كارآگاهان زبده به مدت ۶ ماه، مشغول بررسي جزئيات گفته هاي وي بودند و براي بسياري از آنان مساله آشنا به نظر مي آمد.
در سال ۱۹۸۲، هنگامي كه جسد سه زن در نزديكي منطقه رودخانه سبز واشنگتن پيدا شد، مساله به ديوريچرت، كارآگاه ويژه خودكشي گزارش داده شد. او كه كلانتر ايالتي است، مي گويد: «من مي دانستم كه بايد با يك شيطان ناب سروكار داشته باشم؛ يك قاتل شگفت انگيز، اما كار من چيز ديگري بود و هر كارآگاهي كه وارد اتاق مي     شد، احتمالا قصد داشت تا او را خفه كند. اما همه ما به دنبال يك هدف بوديم و آن را انجام داديم.»
در سال ۱۹۸۴ كارآگاه تام جنسن به گروه ويژه دستگيري قاتل رودخانه سبز پيوست و از آن موقع، مشغول فعاليت در اين پرونده است. وي مي گويد: «گري ريجوي، باهوش ترين فردي نيست كه تاكنون ديده ايد، او آدمي با تحصيلاتي پايين است، اما در قتل استعداد ويژه اي دارد. او در هيچ كار ديگري توانايي خاصي ندارد، تنها مي تواند خوب آدم بكشد».
ريجوي، شخصيتي بود كه مشكل ترين پرونده قتل هاي زنجيره اي را پديد آورده بود. نزديك به ۲۰ سال پيش در سياتل و حومه آن، جسد چندين زن كه اكثرا روسپي بودند، در پاركينگ ها و زمين هاي ورزشي و... پيدا شد. در آن زمان، نزديك به ۵۰ نفر از كارآگاهان براي حل معماي اين جنايات، مشغول فعاليت بودند. براي بسياري از آنان، دستگيري قاتل بسيار مهم تر از خود پرونده بود.
ريچرت مي گويد: «به هر صحنه جنايتي كه مي رويد، حس مي كنيد كه در جاي پاهاي وي در حال حركت هستيد. او چه كار كرده؟ او كجا راه رفته؟ او به چه فكر مي  كرده؟ همه اين افكار در حالي كه در صحنه جنايت به دنبال يافتن سرنخ هايي هستيد، به ذهن شما مي آيد.»
در اواخر دهه ۸۰ ظاهرا اين قتل ها متوقف شده بود. افكار عمومي نيز كم كم ساكت و بودجه تحقيقات نيز قطع و تمامي مدارك رودخانه سبز هم، جمع آوري و بايگاني شد. تنها يك نفر يعني دكتر جنسن، كار بر روي پرونده را ادامه داد. او به تنهايي ۹ سال بر روي پرونده كار كرد و مسووليت حل معماي نزديك به ۵۰ قتل را بر عهده گرفت. اين پرونده هنوز هم براي وي عذاب آور است.
اما جنسن با صبر بسيار، منتظر پيشرفت آزمايش هاي DNA براي يافتن حقايقي در مورد قربانيان پرونده رودخانه سبز بود. او مي خواست كه اين DNA را با نمونه DNA به دست  آمده از مظنونان اصلي اين قتل ها مقايسه كند.
مظنون، ريجوي بود؛ يك بومي ايالت سياتل بدون هيچ گونه پرونده مجرميت در دادگاه اطفال. او ۳ بار ازدواج كرده و داراي يك پسر بود. وي هنگامي توجه پليس را به خود جلب كرد كه قصد تجاوز به يك روسپي را داشت. او تحت آزمايش هاي گوناگوني قرار گرفت و خانه وي نيز مورد بازجويي قرار گرفت اما چيزي پيدا نشد. اين پرسش مطرح مي     شود كه چرا وي پس از اين ماجرا، شهر را ترك نكرد؟ جنسن مي گويد: «او فكر مي كرده كه كم كم، توجهات از وي برداشته مي شود و من فكر مي كنم كه خيال او داشت كم كم راحت مي شد».
در سال ۲۰۰۱، ۱۴ سال پس از آنكه تست DNA نخستين مظنون پليس، يعني ريجوي به خوبي انجام شد، رقابت سختي به وجود آمد.
ريچرت مي گويد: «من گفتم، تام! تو مي خواهي چه چيزي را به من بگويي؟ كه ما يك مظنون داريم؟» او لبخندي زد و گفت:« بله كلانتر». بعد دست در جيب كت خود كرده، پاكتي را بيرون آورد و گفت: «من دقيقا او را همه جا با خودم دارم.»
جنسن مي گويد: «او حتي پاكت را باز نكرد بلكه سريعا پاكت را بلند كرد و گفت، خود گري ريجوي است، نه؟»
پليس موفق شد كه ارتباط مستقيم وي با ۷ مورد از قتل ها را بيابد. اگر قاتل واقعيت را در مورد بقيه قتل ها مي  گفت، از مجازات مرگ رهايي مي يافت.
ريچرت مي گويد: « از همان آغاز، وي فقط مي گفت، من تنها مي خواهم جان خود را نجات دهم و هر چيزي را بخواهيد، به شما خواهم گفت كه ما نيز از او اطلاعاتي در مورد حدود ۶۰ جسد خواستيم.»
هنگامي كه قرارداد امضا شد، كارآگاهان به سرعت شروع به پرسش هايي كردند كه ۲۰ سال به دنبال آن بودند. در ميان آنان، كارآگاه موليناكس نيز-كه از ابتداي پرونده بر روي آن كار كرده بود-حضور داشت.
وي چيزي از قربانيان خود به خاطر نداشت، به همين دليل به هنگام مصاحبه، ما عكس همه مقتولان را همراه خود داشتيم. ما بعد از چند ساعت متوجه شديم كه او صورت مقتولان را به خاطر نمي  آورد. صورت اين دختران كوچك و زنان هيچ چيزي را به خاطرش نمي آورد.
ريجوي در نوار مي گويد:«براي من، زن ها تنها وسيله اي براي كشتن هستند، سپس بايد آنها را بكشم و پول خود را پس بگيرم.» در مقابل قاتلي كه صورت مقتولان خود را به ياد نمي آورد، كارآگاهان تصميم گرفتند تا براي كشف واقعيت، روش تازه اي در پيش گيرند. آنها به طور محرمانه ريجوي را از زندان به اداره مركزي انتقال دادند. در آنجا وي در دفتري كوچك در مركز يك اتاق، نزديك به ۶ ماه نگهداري شد. او هر روزه تحت محافظت سخت و سنگين نگهباناني قرار داشت كه سال ها به دنبال وي بودند.
موليناكس مي گويد: «اين عجيب ترين تجربه ۲۵ سال گذشته در اجراي قانون بود. اينكه ۶ ماه وي به شما صبح بخير و شب بخير بگويد، بسيار عجيب است. اين براي همه ما عجيب بود.» ريجوي هر روز روبه روي دوربين مي نشست و شروع به پاسخ دادن به سوالات مي كرد. پشت سر وي به ترتيب، وكلاي او نيز نشسته بودند. بعضي اوقات، حقيقت بايد بيرون كشيده مي شد. اما سرانجام ريجوي، اعتراف كرد كه پسر نوجواني را مورد حمله با چاقو قرار داده و اقرار كرد كه با زنان مشكل دارد و نخستين مشكل وي نيز با مادرش بوده است. او در نوار مي گويد: «من از زنان متنفرم».
در طول ۶ ماه، پليس زمان زيادي را صرف گرفتن اعتراف از اين قاتل زنجيره اي كرده بود؛ بيش از هر پرونده ديگري كه در كشور وجود داشت.
ريچرت مي گويد:«او دختران جواني را كه در خيابان ها راه مي رفتند را با ماشين مي برد و بعد آنها ناپديد مي شدند. هيچ بحثي در اين مورد نيست. آنها با ماشين به دل شب مي رفتند و ديگر برنمي گشتند.»
كارآگاهان، براي بازسازي صحنه جنايت ريجوي را به صحنه قتل ها بردند. تقريبا صحنه ها شبيه يك شكار دسته جمعي بود. ريجوي كارآگاهان را به محل ۴ جسد ديگر راهنمايي كرد، حتي در بعضي اوقات در ساعت ۳۰:۳ يا ۴ بعد از نيمه شب.
با ادامه تحقيقات تقريبا ريجوي همه چيز را گفته بود. اما مهمترين سوال كماكان باقي بود؛ «چرا؟»
ريچرت مي  گويد:«اين سوال چند ميليون دلاري است كه بيشتر مردم دنبال پاسخ آن هستند. »ريجوي در نوار مي  گويد:«چون از آنها بدم ميآمد، آنها را كشتم. چون مي  خواستم آنها را بكشم.»
ريچرت اضافه مي كند: «نزديك به پنج ماه و نيم طول كشيد تا ما حقيقت را از لابه لاي هزاران دروغ بيرون بكشيم. او يك انسان است كه به نظر من از كارهاي خودش پشيمان نيست، چون هنگامي كه در چشمان من و ديگر كارآگاهان نگاه مي كرد، به راحتي مي گفت، من دوست داشتم و مي خواستم آنها را بكشم و اين حالات وي، حقيقت را براي ما آشكار كرد.»
منبعC.B.S:

رئيس صندوق در زندان
يكي از مديران عامل صندوق هاي قرض الحسنه اصفهان با حكم مراجع قضايي اصفهان بازداشت شد. از اصفهان خبر مي رسد كه يكي از مديران صندوق هاي قرض الحسنه اين شهر به اتهام اخلال در نظام پولي كشور، بازداشت و روانه زندان شده است.
قاضي طباطبايي،  قاضي ويژه رسيدگي به پرونده قرض الحسنه هاي بحران زده اصفهان در اين باره مي گويد: «فرد ياد شده هم اكنون با قرار بازداشت در زندان است و تا اين زمان دستوري براي آزادي او صادر نشده.» گفتني است كه صندوق قرض الحسنه اي كه مديرش را دستگير كرده اند يكي از ۱۲ صندوق قرض الحسنه بحران زده استان اصفهان به شمار مي رود كه داراي ده ها هزار سپرده گذار و ميلياردهاتومان بدهكاري است.
در مجموع شمار سپرده گذاران در قرض الحسنه هاي بحران زده استان اصفهان بيش از ۶۰۰ هزار نفر و رقم بدهي اين صندوق ها ۵ هزار ميليارد ريال برآورد مي شود.

سانحه اي ديگر بر روي ريل
ظاهرا، بعد از ماجراي پر سر و صداي نيشابور  ، قرار نيست سوانح و حوادث در قطارهاي مسافربري و باري كشورمان به سرانجام برسند. نمونه اش همين خبري است كه مي خوانيد:
از يزد خبر مي رسد كه قطار مسافربري مسير يزد به تهران چند روز پيش در پل راه آهن «رحمت آباد موغار» در استان اصفهان دچار آتش سوزي شد.
اين قطار مسافربري كه از مبدا يزد به مقصد تهران در حركت بود، به دلايل نقص فني از قسمت موتور خانه و ديزل  ، ساعت۲۲و۵ دقيقه ديشب دچار حريق شد. ظاهرا در اين ماجرا آتش توسط اهالي وماموران مهار شد وهم اكنون مسوولان اداره راه منطقه در صدد انتقال قطار به كمك يك دستگاه يدك كش به ايستگاه راه آهن زواره در اردستان هستند.
اين حادثه خوشبختانه خسارات جاني در بر نداشته است.
اين بار البته خطر از بيخ گوشمان گذشت تا حادثه بعدي كي باشد و كجا؟

چاقو كشي براي دختران
شاهرود شهر مردمان صبور و مهرباني است كه به بايزيد و شيخ ابوالحسن خرقاني شان مي نازند و يكي از مراكز اصلي عرفان است. با اين حال از اين شهر خبري برايتان داريم عجيب و درعين حال خواندني.
در اين شهر كوچك۷ دختر جوان كه بين ۱۸ تا۳۰ سال سن دارند طي چندروز گذشته توسط يك جوان ناشناس مجروح شده اند.
يك مقام مسوول در دادگستري شاهرود در اين باره مي گويد: اين دختران در بين ساعات ۱۲ تا۱۵ در چندين خيابان توسط يك جوان موتور سوار به وسيله چاقو دچار جراحت هاي سطحي شدند كه برخي از آنان در بيمارستان تحت مداوا قرار گرفتند.
وي با اشاره به اينكه در مورد فرد ضارب دو احتمال وجود دارد، مي گويد: يك احتمال اين است كه اين فرد دچار عقده هاي رواني باشد و ديگر اينكه توسط شخص يا اشخاصي اجير شده باشد تا طرح مبارزه با بدحجابي را كه از ديروز شروع شده تحت الشعاع قرار دهد.
به گفته اين مسوول  ، تحقيقات نيروي انتظامي براي شناسايي ضارب ادامه دارد.

حمام مرگ
كودكان زيادي همه روزه به دنيا مي آيند و پيرمردها و پيرزن هاي بسياري هم از دنيا مي روند، اما خبرمرگ يك كودك سه ماهه آن هم در وان حمام از آن خبرهاست.
كودك سه ماهه اي در يكي از شهرهاي آلمان در وان حمام غرق شد.
اين دختر بچه سه ماهه به همراه مادرش به حمام رفته بود، زماني كه مادرش او را در وان حمام براي شست وشو قرار داد، ناگهان دچار حمله صرع شد و از هوش رفت. وقتي به هوش آمد متوجه شد كودك سه ماهه اش در حالي كه كبود شده روي آب وان حمام قرار گرفته است.

رسيدگي به اتهامات جاعل  ۱۰۰ميليون توماني ادامه دارد
وارد محوطه مي شويم، آمدني طبق معمول. عريضه نويسان مثل وكلايي قهار در كناري نشسته اند و شكوائيه ها را تنظيم مي كنند.
زن جواني ضجه مي زند، آن يكي مويه مي كند، مرد ميانسالي كه لباس زنداني ها را پوشيده و دستبند از دستانش نمي افتد، با رسيدن خبري،  از حال مي رود چرا كه امروز فهميده فردا طلوع خورشيد را نخواهد ديد. حكمش اعدام است و اتهامش رانمي داني.
سر صبحي خبر دادند كه فردي كلاهبرداري كرده و حدود۱۰تا شاكي دارد. يكي از آنها دختري جوان است. با اينكه بسيار عصباني است چرا به اين جا آمده؟ نگاهي به تومي اندازد قدرت و سرعت ضربان قلبت لحظه به لحظه بيشتر مي شود. در درستي كارت شك مي كني. با خودت مي گويي شايد بهتر بود نمي پرسيدم و بهر حال او پاسخ اين سوال را مي دهد. حدود چهار سال پيش به وسيله مادرم با مردي آشنا شدم كه خود را صاحب شركت سرويس دهي به مناطق مي ناميد. من در دفتر او شروع به كار كردم.
اوايل كار همه چيز خوب پيش مي رفت. تا اينكه روزي، آقاي رئيس به من تلفن زد و گفت كه مبلغي پول به او قرض بدهم. من هم از همه جا بي خبر تمام پول هايي را كه براي خودم پس انداز كرده بودم به او دادم. ۳ سال و نيم گذشت اما «مجيد.ج» رئيس شركت يك قران از پول من را پس نداد.
آقاي رئيس اقدام به جعل كارت يكي از نهادهاي دولتي هم كرده بود. او همچنين مهرهاي جعلي برجسته هم براي خودش تهيه كرده بود. در اين گفت و شنود بوديم كه نگاهي به ساعت انداخت و دوباره برآشفته شد. مارا فراموش كرد و از پله ها به بالا دويد و فرياد مي زد كه متهم كجاست؟ چرا نيامده؟ بالاخره آقاي رئيس را با دستبند مي آورند. دختر چنان ابراز تنفر مي كند انگار يكي از عزيزانش را كشته است.
شعبه ۱۰۴۹، ۱۰۵۱ به شعبه ۱۰۵۳ مي رسند. ديگر اجازه نداري وارد شوي. تمام مدتي كه بيرون هستي به دنبال جوابي براي سوالت مي گردي.
بازهم مي پرسي كه تو كه اين همه از او بدت مي آيد پس چرا وقتي دير كرده بود اين طور بي تابي مي كردي؟ ناگهان مي شنوي كه مادرش مي گويد: او به دخترم قول ازدواج داده و به خواستگاري او آمده بود. دختر من هم كه فكر مي كرد همسر مناسب زندگي آينده اش را يافته به او اطمينان مي كند. با شنيدن اين حرف ها، تمام علامت سوال هاي ذهنت محو مي شوند.
او مدعي است كه بدهي هاي آقاي رئيس بيشتر از ۱۰۰ ميليون تومان است و مي گويد:« او حدود ۱۰ تا شاكي در شعبه هاي مختلف دارد او به اسم خدمت رساني به مناطق شروع به كلاهبرداري كرد و هيچ خدمتي به هيچ كسي وهيچ جايي نكرد.»
يكي ديگر از شاكي هاي اين پرونده مي گويد: آقاي «مجيد -ج» به همراه شريكش اقدام به كلاهبرداري كردند و ۸ ميليون تومان پول من را خوردند. آنها در قالب شركتي كه به ظاهر كار خدماتي مي كرد با مردم قراردادمي بستند ولي به تعهداتشان عمل نمي كردند. هم اكنون آقاي رئيس در زندان به سر مي برد.

هفت تيركش دانشمند
تصور كنيد كه به عنوان يكي از علاقه مندان علم و دانش در باشگاه دانش پژوهان جوان نشسته ايد و در حال بحث درخصوص گرد بودن يا نبودن كره ماه هستيد كه ناگهان دانش آموزي كه در المپياد رياضي مردود شده با لباسي خوني و اسلحه كمري وارد باشگاه مي شود.
بله! حقيقت دارد. اين ماجرا در باشگاه دانش پژوهان جوان اتفاق افتاده و اين جوان در حالي كه فرياد مي زد، وارد ساختمان مركز المپيادهاي علمي كشور، واقع در خيابان سردار جنگل شد.
جوان مذكور در حالي كه برآشفته بود، تهديد مي كرد كه در صورت عدم ارايه برگه امتحاني وي در المپياد، اقدام به شليك مي كند.
پس از حضور ماموران، اين دانش آموز هفت تيركش در يك لحظه غفلت، خلع سلاح و پس از بررسي مشخص شد كه هم پيراهن خوني وي و هم اسلحه اين دانش آموز ساختگي و قلابي بوده و وي با صحنه سازي قصد به دست آوردن برگه امتحاني خود در المپياد را داشته است.

آنجا
پزشك هاي افسرده 
زنان پزشك انگليسي به ويژه در امور بهداشت اجتماعي، روانپزشكي و بهداشت كودكان، دو برابر بيشتر از ساير زنان اين كشور خودكشي مي  كنند. تحقيقات پژوهشگران انگليسي نشان مي  دهد كه استرس و فشارهاي روحي در ميان متخصصان بهداشتي در انگليس رو به افزايش است.
در ميان پزشكان عمومي بيشترين ميزان خودكشي و روي آوردن به الكل و سيگار در اين كشور مشاهده مي  شود. همچنين نرخ خودكشي، مصرف الكل، كشيدن سيگار، رژيم غذايي نامناسب، بي  خوابي و امراض ناشي از استرس بالا، در ميان دندانپزشكان انگليسي زياد و قابل توجه است. كارشناسان مربوطه در پي كشف نحوه مقابله با اين مشكلات هستند.
آب مشكوك 
۱۰ هزار «فلامينگو» به دليل آب مشكوك ياجلبك هاي آلوده به مواد راديواكتيو در درياچه (مانيارا) در ماه گذشته به هلاكت رسيدند. دامپزشكان به اين موضوع مشكوك اند كه چيزي در غذاي آنها وجود داشته كه آنها خورده اند. بيشتر پرنده هايي هم كه زنده مانده اند، از يك كيلومتري اين ساحل غربي حركت كرده اند اما هرگز به مقصدي كه مد نظرشان بوده نرسيده اند چون طعمه كركس هاي منطقه شده اند.
دانشمندان معتقدند كه يك مورد مشكوك در آب يا جلبك هاي اين منطقه وجود داشته كه باعث مرگ فلامينگو ها شده است.
حدود سه ميليون فلامينگو در اين درياچه وجود دارند. اين فلامينگوها يكي از موارد مهم جذب توريست در اين منطقه هستند، اما اين مساله باعث نگراني مسوولان شده است.
مقام دوم در خودكشي 
۲۱۶ نفر در نيمه اول سال ۲۰۰۴ در لاهور خودكشي كرده اند.
لاهور پس از كراچي با آمار ۳۵۸ مورد خودكشي در نيمه اول سال ۲۰۰۴، دومين مقام را در اين سلسله مراتب در پاكستان دارد.
اسلام آباد با ۸۱ مورد و مركز ايالت سند نيز با ۷۰ مورد، رده هاي سوم وچهارم را در اختيار دارند. اين خودكشي ها به دليل مشكلات خانوادگي، درگيري با خانواده، عدم پذيرش خواسته ها در امر ازدواج، درگيري با والدين، فقر، بيكاري و نااميدي هاي شخصي بوده است.
تعدادي از مردم با استفاده از سم يا خوردن حشره كش، تعدادي با غرق كردن، تعدادي با شليك گلوله به خودشان تعدادي هم با حلق آويز كردن يا خودسوزي، خودكشي كرده اند.
۴۰ كشته در تصادف 
باز هم خبر از حادثه رانندگي كه جان تعداد زيادي را گرفته است. در سانحه رانندگي در شهر لاگزيمپور واقع در ايالت بنگال هند، حداقل ۴۰ نفر كشته شدند.
اين اتوبوس حداقل ۵۰ مسافر داشته كه از بقيه افراد اطلاعي در دست نيست. شمار قربانيان ممكن است از مرز ۴۰ نفر هم عبور كند.
دليل اين تصادف از دست رفتن كنترل ماشين توسط راننده بوده كه منجر به سقوط اتوبوس در گودالي شده است.
شهردار منطقه از اين واقعه ابراز تاسف كرده و گفته است اين گودال به سرعت ترميم خواهد شد. شهردار از طرف روزنامه ها به شدت مورد انتقاد قرار گرفته و اظهار تاسف وي هم كافي نبوده است.
سقوط مرگبار
در اثر سقوط يك هواپيما در يك محل تفريحي در آلاسكا، چهار نفر از اعضاي خانواده اي كشته شدند.
اين هواپيماي يك موتوره، در نزديكي پارك  «هاي وي» در شمال منطقه آنكوريج آلاسكا سقوط كرد. هواپيما در اين حادثه تكه تكه شده است، دم هواپيما قطع و يكي از بال ها و كابين مسافر هواپيما خراب شده است. دليل اين سقوط هنوز اعلام نشده است. يك مامور تحقيق دايره امنيت حمل و نقل ملي و نماينده وزارت هوانوردي فدرال براي بررسي حادثه به اين منطقه اعزام شده اند.
اعضاي اين خانواده شامل پدر ۶۴ ساله، مادر ۵۸ ساله، دختر ۲۸ ساله و نامزد ۳۶ ساله اش  كه خلبان نيز بوده در اين حادثه كشته شده اند.

اينجا
۱۶ ساله سارق و قاتل 
نوجواني كه حين سرقت دستگير شده بود، به قتل صاحب مال اعتراف كرد. «سامان.م» ۱۶ ساله در حين سرقت از فروشگاه دستگير شد و پرونده او براي رسيدگي به دادسراي اطفال ارجاع شد. متهم پس از چند جلسه بازجويي به قتل يكي از صاحبان اموال كه سرقت كرده بود، اقرار كرد. وي در اعترافات خود گفت: «چند ماه پيش هنگامي كه براي سرقت به يك فروشگاه رفته بودم صاحب آنجا متوجه حضور من شد، با هم درگير شديم و من هم با چاقويي كه همراه داشتم چند ضربه به او زدم و او را به قتل رساندم.»
سامان انگيزه خود از اعتراف به قتل را عذاب وجدان عنوان كرد. بازپرس شعبه دادسراي اطفال متهم را با قرار بازداشت تحويل كارآگاهان دايره دهم داد تا در رابطه با اعتراف به قتل متهم تحقيق كنند.
اتوبوسي در آتش 
همه خوشحالند، التماس دعا مي كنند و غبطه مي خورند كه كاش به جاي شما بودند و مزار حضرت زينب را زيارت مي كردند. مشغول درست كردن و هم زدن آش پشت پاي شما هستند كه ناگهان شما را در خانه مي بينند. نمي دانند الان بايد خوشحال باشند يا ... لابد قسمت نبوده.
اتوبوس حامل زائران اماكن مذهبي سوريه در مسير تبريز - بازرگان دچار آتش سوزي شد. اين حادثه كه صبح روز شنبه در ۵ كيلومتري شمال شهر ايواغلي روي داد تلفات جاني نداشت، اما اتوبوس به همراه وسايل مسافران در آتش سوخت. بد نيست بدانيد علت اين آتش سوزي گرماي زياد لاستيك هاي عقب اتوبوس و تركيدن آن اعلام شده است.
تاير دزدها
«رضا» ۱۷ ساله و «محمد» ۱۵ ساله۲ سارق حرفه اي و سابقه داري هستند كه از يك انبار ۱۰ تني تايرهاي اتومبيل سرقت كرده اند. آنها پس از سوراخ كردن ديوار انبار، به داخل مي روند و ۷۰ حلقه لاستيك سرقت مي كنند. متهمان لاستيك هاي مسروقه را به خانه اي در بومهن منتقل مي كنند.
پس از گذشت۲ هفته «رضا» تصميم مي گيرد كه لاستيك ها را به فروش برساند. صاحب انبار در حين فروش، لاستيك هايش را شناسايي و متهم را دستگير مي كند. متهم در باز جويي هاي فني - پليسي ماموران انتظامي آدرس محل اختفاي اموال مسروقه را داد و همدست خود را نيز معرفي كرد.
ماموران كلانتري با دستور طاهري بازپرس دوم دادسراي اطفال موفق به جلب همدست «رضا» و كشف و ضبط اموال مسروقه شدند.
متهمان با قرار بازداشت تا اقدام بعدي در بازداشت به سر مي برند.
قتل به شيوه سنتي 
متهمان به قتل يك مرد روستايي كه ديروز هنگام عبور از ارتفاعات فريدون شهر اصفهان بر اثر اصابت سنگ جان خود را از دست داده بود، دستگير شدند.
ماموران انتظامي فريدون شهر اصفهان با دريافت گزارشي از بيمارستان «حضرت رسول اكرم(ص)» اين شهرستان، در مورد مرگ مشكوك فردي به نام «حسن-الف» جهت بررسي و تحقيق موضوع، به محل اعزام شدند.
براساس اين گزارش برادر متوفي به ماموران گفت: هنگامي كه با متوفي در حال عبور از ارتفاعات فريدون شهر بوديم، به وسيله دو نفر ناشناس مورد اصابت سنگ قرار گرفته و برادرم مجروح شد. وي را به بيمارستان در نزديكي محل حادثه منتقل كردم اما با توجه به فقدان تجهيزات پزشكي و همچنين شدت جراحات وارده به وي در نهايت فوت كرد.
مشروبات الكلي در دركه 
پرونده بازداشت ۳ نفر توزيع كننده مشروبات الكلي در شعبه دوم دادسراي اطفال توسط بازپرس طاهري رسيدگي مي شود.
متهمان، مشروبات الكلي را داخل بطري هاي نوشابه ريخته و در دركه و چند پارك بزرگ تهران به صورت غيرقانوني به فروش مي رساندند. ماموران نيروي انتظامي با گزارش هاي مردمي موفق به دستگيري۲ توزيع كننده مشروبات الكلي در منطقه دركه و يك توزيع كننده ديگر در يكي از پارك هاي شمال تهران شدند.
پرونده اين ۳نفر به علت پايين بودن سنشان به دادسراي اطفال ارجاع شده است.
در حال حاضر متهمان با قرار بازداشت تحويل ماموران شده اند تا تحقيقات در اين باره توسط آنها كامل شود.

حوادث
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
در شهر
سفر و طبيعت
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  عكاس خانه  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |