دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۴۷- July,26, 2004
سيري در انديشه هاي ادموندبرك بنيانگذار محافظه كاري
ميراث محافظه كاري
برك معتقد بود؛ جامعه مدرن دستخوش يك تغيير پوياست و به گذشته همچون يك جنس كهنه و از دور خارج مي نگرد. جامعه مدرن، كهنه را به نفع ساختن چيزي جديد، نابود مي كند. او اين فرآيند را سقوط ليبراليزم ناميد و در مورد بروز يك هرج و مرج غيرمدني، غيرمتمدن و بي ارتباط هشدار داد
نويسنده: اندرو وبستر
000279.jpg

ترجمه: آرش طهماسبي

ادموند برك (۱۷۹۷-۱۷۲۹)؛ فيلسوف سياسي و نماينده مجلس بريتانيا را بنيانگذار محافظه كاري مي دانند. او كه پسر يك وكيل بود، در آغاز به مطالعه حقوق پرداخت اما كم كم علاقه اش را نسبت به آن از دست داد و حتي از پدرش جدا شد. او مدتها بين فرانسه و انگليس سرگردان بود. مقالاتي كه برك در طول سالهاي ۱۷۵۷ تا ۱۷۵۸ در مجلات گوناگون به چاپ مي رسانيد، مورد توجه زياد دنيس ديده رو، امانوئل كانت و گوتهولدلسينگ قرار گرفت. آنچه كه تحت عنوان محافظه كاري اشتهاريافت در اصل ناشي از واكنش هايي بودكه ادموند برك نسبت به انتزاعي گري فلسفي وجهاني انديشي ساده انگارنه انقلابيون فرانسوي در كتاب مشهور تاملاتي بر انقلاب فرانسه نشان داد.
برك كه تاثير مستقيمي بر متفكران ايده آليزم آلماني نهاد، از اولويت يافتن ايده هاي كلان تجريدي بر پهنه بي انتهاي تجربيات انساني خشمناك بود و قائل بود كه منابع محدود انسان ها و دولتها نبايد هزينه تصورات عامي بشوند كه ممكن نيست تعاريف عملياتي بيابند.
انديشه ها و در واقع دانايي هاي مندرج در مكتب محافظه كاري كلاسيك يعني ادموند برك و ديگر انديشمندان منتقد ايده هاي انقلاب فرانسوي، مي تواند پرتوي روشنگر بر تجربيات انديشه معاصر ايراني از جمله جريان اصلاح طلبي بيفكند.
مطلبي كه از پي مي آيد شرحي از ايده ها و انديشه هاي سياسي ادموند برك است كه با هم مي خوانيم.
در نهم جولاي ۱۷۹۷ سياستمدار و فيلسوف ايرلندي ادموند برك، بعد از دست و پنجه نرم كردن با سرطان معده، درگذشت. مدفن او در كليساي بيكانسفيلد در نزديكي منزلش در باكينگهام شاير، است. برك يك عضو برجسته پارلمان بود اما هيچ گاه به مقام بالايي دست نيافت. حيات سياسي او را بايد يك شكست به حساب آورد. با اين حال ميراث راستين برك در آثارش محفوظ است.
در خلال نامه ها، رسالات و كتاب هايش، نظام منسجمي از ايده هاي مختلف در مورد طبيعت بشر؛ حالت ارگانيك؛ فوايد پيش داوري؛ مخاطرات حكومت از طريق توافق نامه هاي پشت پرده و نقش احزاب سياسي، را تشريح كرد. طي دويست سال اخير، بيشتر علما و فرهيختگان اتفاق نظر داشتند كه برك براي تحليل عميق نثر شكيل انگليسي، هديه اي به ارمغان آورده است. با اين وجود، محتواي آثارش همچنان بحث انگيز است. طرفداران او از جمله ويليام و وردزورشا شاعر، برك را خردمندترين سياستمدار عصر خود مي دانستند. از طرف ديگر كارل ماركس در كتاب «سرمايه» خود به اين مسئله ايراد مي گرفت كه برك كار چاق كن بورژواي طبقه حاكم انگلستان بوده است. ماركسيست ها موضع ويژه اي را در قبال نقد برك از مساوات طلبي اتخاذ كردند، شايد به خاطر احساس تهديدي بود كه نقد برك بر ديدگاه آنها از جامعه آينده وارد مي كرد.
000285.jpg

ليبرال ها و محافظه كاران مدرن همچنان ايده هاي برك را مورد تحسين قرار مي دهند، اما علاقه آنها به برك عمدتاً لفاظانه است. تمايلات ليبرالي برك براي ليبرالهاي امروزي، تقريباً ديگر خريداري ندارد. حمايت او از الغاء برده داري صرفاً براساس سياست گام به گام بود، مداراي مذهبي او شامل حال ملحدان نمي شد (كساني كه از نظر او مجرماني خطرناك بودند) و اگر چه مدافع كنترل و مهار اختيارات سلطنتي بود ولي از سلطنت و آريستوكراسي حمايت مي كرد. در اين بين، دفاع محافظه كارانه او از پارلمان، مردم و كليساي آنگليكن، احتمالاً مايه سرافكندگي محض حزب محافظه كاري است كه امروزه به اتحاديه اروپا و يك ايدئولوژي سكولار و بازار آزاد، اعتقاد دارد.
اين مقاله كلياتي را از برخي ايده هاي كليدي برك ارائه مي دهد و ارتباط آنها را با ناسيوناليسم ارزيابي مي كند. سهم او در اين امر از اهميت بسزايي برخوردار است.
۱- طبيعت انسان
تمام جوامع مبتني بر نگاه ويژه اي از طبيعت و ماهيت انسان هستند. نگاه امروزي كه حاصل فلسفه عصر روشنگري است، عبارت است از اين كه مردم واحدهاي برابر و قابل تبادل توليد و مصرف، هستند. تفاوت هاي نژادي، مليتي، فرهنگي، جنسيتي و قابليتي، موانع توازن اجتماعي به حساب مي آيند كه بايد رفع شوند. برك شاهد ظهور اين تصور غلط بود و آن را محكوم به فنا مي دانست. روشنفكران عصر او قيد و بندهاي ويژه اي را كه موجب بروز نزاع و بي عدالتي مي شدند، سرزنش و محكوم مي كردند. يك نمونه برجسته از اين قبيل تفكرات، بحث و گفتمان ريچارد پرايس در مورد «عشق به وطن» بود (۱۷۸۹). دكتر پرايس اظهار مي داشت كه وطن پرستي اصل كور و شكننده اي است كه باعث توهين به ساير كشورها و نفرت از آنها مي شود. و بدين سان از مردم مي خواست كه شهروند جهاني باشند. برك در مشهورترين رساله اش تحت عنوان «تأملاتي بر انقلاب فرانسه» به شدت به عقيده پرايس حمله كرد.
برك به جاي اين كه مردم را به پيروي از يك مدل واحد جامعه ايده آل ترغيب كند، از مطالعه بر طبيعت راستين بشر شروع كرد. او مشاهده كرد مردم واقعي انسانهاي مطلق و آرماني نيستند بلكه همان انگليسي ها، فرانسوي ها، هندي ها و غيره هستند. برك نوشت: «ما دوست داشتن ديگران را از خانواده هايمان شروع مي كنيم... پس تداوم آن را به همسايه هايمان مي كشانيم.» او پذيرفته بود كه افراد بشر هويت هاي جداگانه اي دارند و نيز پذيرفته بود كه ما خويشاوندان خود را به غريبه ها ترجيح مي دهيم و اين بر جامعه ساخته دست ما، تأثير مي گذارد. اين از لحاظ اخلاقي بد نيست و درست همان چيزي است كه همه ما هستيم.» دوست داشتن آن واحد كوچك جامعه كه به آن تعلق داريم [خانواده] نخستين اصل بروز عشق و علاقه به ديگران است. اين نخستين حلقه از مجموعه مسلسلي است كه در ادامه به عشق به وطن و نوع بشر منجر خواهد شد.
000282.jpg

۲- حالت ارگانيك
در دفاع از خانواده، موطن و مليت، برك مدافع حالت طبيعي و ارگانيك در مقابل آن حالت مصنوعي مبتني بر طرح ريزي [به دست انسان]، بود. در آن زماني كه ماشين هاي بخار اقتصاد را متحول مي ساختند، بسياري اين بحث را پيش كشاندند كه جامعه را نيز مي توان طرح ريزي و به اصطلاح آن را مهندسي كرد. انقلاب فرانسه تلاشي بود در جهت طراحي مجدد جامعه اي به اين شيوه.
با اين حال پيشرفت هاي حاصل در گياه شناسي و جانورشناسي نشان داد در حالي كه ماشين ها سخت و صلب، تكرار شونده و متمايل به نابودي بودند، حيات آلي انعطاف پذير، سازش پذير و تغييرناپذير است. برك، به همراه شاعران رمانتيك، ترجيح داد بناي جامعه را بي ماهيت تكاملي قرار دهد و آن را به صورت مجموعه اي دائمي متشكل از اجزاء موقتي، درآورد. دنياي امروز تحت تسلط امپراتوري هاي مصنوعي، شركت هاي چند مليتي و بوروكراسي است كه بشر را به عنوان اجزاء سازنده [اين جامعه جهاني] تهديد مي كنند. اگر حق با برك بود، آينده متعلق به اينها نمي شد، بلكه به ساختارهايي در هيأت انسان تعلق مي يافت كه طي صدها سال رشد كرده اند.
۳- گذشته، حال و آينده، يكي هستند
برك نوشت: «مردمي كه هرگز به اجدادشان رجوع نمي كند، به آيند گان نيز توجهي نخواهند داشت.» تعريف معروف او از جامعه چنين است: جامعه محل تلاقي و برخورد زندگان، مردگان و آنهايي است كه به دنيا خواهند آمد. هرفرد صرفاً ياخته اي است بر پيكري بزرگتر. فرد مي ميرد اما پيكر ادامه مي يابد. بنابراين، اين پيكر است كه اهميت دارد. اگر بپذيريم كه ما شهرونداني در يك جامعه لايتناهي و ابدي هستيم، نبايد به سنت پشت كنيم، چون اين حكمت كهن، تجربه نسل و نژاد ماست. سنت راهنماي بهتري از خرد ناب، است.» اين بدان دليل است كه فرد نابخرد است. توده مردم نادانند؛ اما گونه ها دانا هستند... به عنوان يك گونه، تقريباً همواره درست عمل مي كند.»
جامعه مدرن دستخوش يك تغيير پوياست و به گذشته همچون يك جنس كهنه و از دور خارج مي نگرد. جامعه مدرن، كهنه را به نفع ساختن چيزي جديد، نابود مي كند. برك اين فرآيند را سقوط ليبراليزم ناميد و در مورد بروز يك هرج و مرج غيرمدني غيرمتمدن و بي ارتباط هشدار داد. او به مدنظر داشتن عرف هايي با بسترهاي مشابه براي انسانها، سخت اسرار مي ورزيد: «برحسب عمرشان و براساس اين كه تبار انسانها به چه افرادي برمي گردد.»
۴- اول، مردم ما
آرزوي برك براي اين كه بريتانيا را به صورت يك پيكر، يك خانواده، يك قلب و يك روح درآورد، نتايج اخلاقي مهمي در برداشت. آيا بايد ملت خود را در درجه اول اهميت قرار دهيم، درست همچنان كه با خانواده خود چنين برخورد مي كنيم، حتي زماني كه بيگانگان و خارجي ها بيشتر به كمك نياز دارند؟ آيا بايد در هر مناقشه اي جانب خود و مردم مان را بگيريم حتي وقتي افكار جهاني حاكي از مقصر بودن ماست؟ پاسخ برك به هر دوي اين پرسش ها، مثبت بود. او بريتانياي هايي را كه با خارجيان دوست بودند به باد انتقاد مي گرفت و در اين بين هم ميهنان آنها را پريشان مي كرد. دور شدن انسانيت از مبناي طبيعي آن، فاصله گرفتن از خويشاوندي هاي مشروع و داخلي [به سمت ارتباطات و خويشاوندي برون مرزي]، بي تفاوت شدن نسبت به آنهايي كه در كنار ما و با ما زندگي كرده اند و در جستجوي آمال و آرزوهاي خارج از مرز ها بعد از عشق و علاقه پيدا كردن به خارجيان، نشان دهنده آشفتگي كل نظام وظايف و تعهدات ماست.» اين اعمال خيرخواهانه براي جامعه مهلك و بدتر از تعصب و تحجر هستند.
صدقه و نيكوكاري بايد از خانه شروع شود. البته نبايد به همانجا خاتمه يابد. اگر مردم مي خواهند پولي به خارجيان بدهند بايد اجازه چنين كاري به آنها داده شود. اما در مواردي كه بيگانگان در مقابل همنوعان ما موضع مي گيرند و حمايت مي شوند واضح است كه كمك كردن به آنها يك خبط اخلاقي است.
۵- برابري: يك خبط عظيم
به عنوان يك مسيحي، برك به برخي برابري هاي نوع بشر اعتقاد داشت «كه در تمام موارد رد تقوي و پرهيزكاري را مي توان مشاهده كرد.» اما به دو دليل با مساوات طلبي به عنوان يك مرام سياسي، مخالف بود. نخست اينكه غيرمنصفانه و غيرعادلانه بوده زيرا پايه زور و اجبار است. اين مسئله باعث بروز حسادت مي شود و به ناچار مردم را از لحاظ اجتماعي در سطح پايين تري قرار مي دهد چون ارتقاء سطح اجتماعي آنها غيرممكن است (مي دانيم اين امر بدان دليل غيرممكن است كه مردم از لحاظ ژنتيكي با هم برابر نيستند؛ برك كه از ژنتيك چيزي نمي دانست، از اصطلاح كمبود منابع استفاده كرد). براي مثال اگر ۱۰۰ نفر بر سر يك تكه بريزند، طبيعتاً چيزي به كسي نمي رسد. دوم اينكه، برابري پايه هاي نظم طبيعي اشياء  را بر هم مي زند چرا كه طبيعت براساس يك نظام سلسله مراتبي بنا شده است. برك معتقد بود كه: «برابري سياسي بر خلاف طبيعت است. برابري اجتماعي برخلاف طبيعت است. برابري اقتصادي برخلاف طبيعت است. ايده برابري بر هم زننده نظم است.»
از آنجايي كه سرپيچي از طبيعت، شدني نيست پس برابري يك «دروغ شيطاني است». در بدترين حالت، نخبگان جاه طلب از مفهوم برابري به مثابه پيش زمينه اي براي تخصيص منابع به خودشان، استفاده مي كنند. در بهترين حالت، مردم فهيم مفهوم برابري را چيزي بيش از يك آرمان بي خطر، نمي بينند. آنها فكر مي كنند در مرحله تئوري عادلانه و بي ضرر است اما در عمل چنين نيست، مبادا كه امتيازات طبقاتي آنها را به مخاطره اندازد. اين شايد خطاي بزرگتري باشد. به هر حال، اصول صرف و انتزاعي را نمي توان مستقيماً براي حل مسائل سياسي واقعي به كار گرفت. هر تلاشي براي انجام اين كار بي ثمر خواهد بود يا نتايج زيانباري در بر خواهد داشت. چنين اصل سياسي وجود ندارد، كه به خودي خود خوب است اما عملي نيست. بنابراين اگر عملي نيست پس خوب هم نيست.
ادامه دارد

تازه هاي انديشه
«صد فيلسوف قرن بيستم»
كتاب «صد فيلسوف قرن بيستم» نوشته استوارت براون، دايان كالينسون و رابرت ويكلنيسون با برگردان عبدالرضا سالار بهزادي از انتشارات ققنوس روانه بازار كتاب شد.
در قسمت آغازين كتاب، جزئياتي درباره شرح حال شخصيت مورد نظر آمده و علايق فلسفي وي به طور خلاصه بيان شده است. پس از آن، نخستين اطلاعات درباره مليت فيلسوف است.
در قسمت كتاب شناسي، عناوين آثار مهم شخصيت هر مدخل، آثار مهم همراه با تاريخ انتشار ارائه شده و در بخش مآخذ در انتهاي هر مدخل، فهرستي از آثاري كه براي تحقيق درباره شخصيت مورد بحث استفاده شده و قبلاً در بخش آثار جنبي ذكر نشده  آمده است. در پاراگرافهاي متن نيز توصيفي از علايق، آرا و افكار فيلسوف مورد بحث قرار مي گيرد و اطلاعات مجمل قبلي شرح و بسط مي يابد.
هم تأثيراتي كه شخصيت مورد نظر به جا نهاده و هم تأثيراتي كه پذيرفته است، آثار اصلي تغيير و تحولات در انديشه، همبستگي ها با مكتب ها و نهضت ها از مطالب اين بخش ها ست.
از فيلسوفاني كه در كتاب نام برده شده مي توان به آدرنو، هانا آرنت، پيتر فردريك استراوسون، گاستون با شلار، فرانيسين هربرت برادليف والتر بنيامين، كارل ريموند پوپر و ژان پياژه اشاره كرد.
شايان ذكر است، اين كتاب در ۴۷۲ صفحه و با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه، با قيمت ۳۹ هزار ريال در انتشارات ققنوس منتشر شده است.
000288.jpg

چند كتاب از شهيد دكتر بهشتي
انتشارات بقعه، از جمله ناشران فعال در انتشار آثار شهيد بهشتي كه تاكنون ۱۲ جلد از آثار وي را منتشر كرده از چند عنوان كتاب زير چاپ به قلم شهيد بهشتي خبر داد.
يكي از مسئولان اين انتشارات به خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفت: چاپ اول «ولايت، رهبري، روحانيت» به قلم شهيد بهشتي چند روزي است كه منتشر شده است.
از عناوين زير چاپ نيز مي توان به «مواضع ما درباره حزب جمهوري اسلامي» و «اقتصاد اسلامي بانكداري» به قلم دكتر بهشتي اشاره كرد كه به زودي منتشر خواهند شد.
وي درباره آن دسته از آثار شهيد بهشتي كه در طول اين سال ها با استقبال از سوي خوانندگان روبه رو شده است، يادآور شد: كتاب هاي «بهداشت و تنظيم خانواده»، «دكتر شريعتي جستجوگري در مسيرشدن»، «روحانيت، آرا و ديدگاههاي شهيد بهشتي درباره ولايت فقيه» و «حق و باطل از ديدگاه قرآن» از جمله آثاري بوده اند كه در طي اين سال ها مورد توجه بيشتر قرار گرفته اند.
درآمدي بر معرفت شناسي باستان شناسي
كتاب «درآمدي بر معرفت شناسي باستان شناسي» نوشته دكتر حكمت الله ملاصالحي عضو هيأت علمي گروه باستان شناسي دانشگاه تهران است كه در بهار ۸۳ توسط مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني منتشر شده است.
به گزارش خبرگزاري «مهر»، معرفت شناسي حوزه اي از تفكر و دانايي است كه موضوعش نقد، تحليل و داوري پيرامون ساختار معرفتي و نظام هاي دانايي آدمي است و نقش تأثيرگذار و حتي تعيين كننده آن بر نظام دانايي مدرن چندان محل ترديد نيست.
باستان شناسي نيز به سهم خود تأثير بسيار محسوس و آشكار بر ذوق و ذائقه،  رويكرد، معرفت و منظر تاريخي بشر مدرن و معاصر داشته است. رويش و رشد هزاران موزه باستان شناختي و غيرباستان شناختي حتي در سطح جامعه جهاني، حجم عظيم منابع و متوني كه باستان شناسان در همين دو سده اخير از خود بجا نهاده اند، هجوم صدها ميليون امواج انساني برآمده از هر قشر، جنس، سطح، سن، صنف، فرهنگ، مدنيت و مليتي كه چون سيل خروشان به سوي موزه ها و مجموعه فضاها، مكان ها و محوطه هاي باستاني و آثار و ابنيه تاريخي در سطح جامعه جهاني به حركت در آمده اند كافي است تا متقاعد شويم چه محشر عظيمي را باستانشناسان در تاريخ به پا كرده و با چه طوفاني از اطلاعات و معلومات و كوهي از آثار، اثقال، اجسام، اجساد و شواهد باستان شناختي مواجه بوده ايم.
فلسفه و معرفت شناسي باستان شناسي به نقد، داوري و تحليل چنين پديده و رويداد عميقاً تأثيرگذار و مهم فراخوانده شده است. اين كتاب مجموعه اي از سلسله گفتارها و سخنراني هاي دكتر حكمت الله ملاصالحي پيرامون معرفت شناسي باستان شناسي است كه در زمستان ۱۳۸۰ به دعوت مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني در آن مركز برگزار گرديد.

انديشه
اقتصاد
ايران
سياست
علم
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |