برخي از زنان بازيگر، كارگردان و روانشناس بر اين باورند كه شبكه هاي تلويزيوني كمتر به زنان نقش هاي پررنگي را اختصاص مي دهند. اين نگرش نه تنها در حيطه رسانه هاي شنيداري و ديداري، بلكه در حوزه هاي آموزشي نيز مطرح است. همچنين برخي از كارشناسان آموزشي معتقدند كه سهم تصاوير آموزشي زنان در كتاب هاي درسي كمتر از مردان است. در زمينه سيماي زنان در شبكه هاي تلويزيوني، مطلبي تهيه شده كه در ادامه آن را مي خوانيد:
چندي قبل خبرگزاري فارس، در زمينه سيماي زن در تلويزيون، سلسله گفت وگوهايي را با افراد صاحب نظر در حوزه هاي بازيگري، كارگرداني تلويزيون و دانشگاهي انجام داده كه به نوعي به شيوه نگاه فيلمنامه نويسان، كارگردانان و تهيه كنندگان در شبكه هاي تلويزيوني بازمي گشت.
«شهين ايرواني»، استاديار دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران در زمينه تصوير نمايش زنان ايراني در تلويزيون معتقد است: «در بيشتر مجموعه هاي تلويزيوني ما زنان بيشتر نقش هاي منفعل را ايفا مي كنند تا نقش هاي فعال، در حالي كه زنان مي توانند ايفاگر نقش هاي كليدي باشند. البته برخي از مجموعه هاي تلويزيوني تلاش كردند كه با محور قرار دادن زنان، نگاه عميقي به مسايل و دغدغه هاي آنان داشته باشند ولي فقط نگاه ترحم آميز بينندگان را برانگيخته اند.»
وي مي افزايد: مجموعه سازان تلويزيوني در قصه هاي تاريخي بهتر از مجموعه هاي تلويزيوني زمان حال به نقش آفريني زنان توجه داشته اند. همچون ولايت عشق، امام علي(ع) و... البته شايد دليل اين مسأله اين است كه ما از آن زمان خيلي فاصله گرفته ايم و براي اين زنان نقش آفرين در آن زمان، آن چنان حساسيتي وجود ندارد.
تجربه به كارگيري زنان تأثيرگذار، اما فراموشكار در مجموعه هاي تلويزيوني پاورچين و نقطه چين نشان داد كه اين نگرش كليشه اي همچنان به عنوان يك قاعده در مجموعه هاي طنز آميز نيز جايگاه خود را پيدا كرده است.
مريم كاظمي بازيگر در مورد جايگاه اجتماعي و موقعيت زنان در مجموعه هاي تلويزيوني بر اين باور است كه در برنامه هاي تلويزيوني به خاطر پرهيز از پرداختن به موقعيت اجتماعي زنان بيشتر به جايگاه آنان در خانه و موضوعات حول و حوش بحث هاي مربوط به خانواده و مسايل داخل خانه پرداخته مي شود. بنابراين بخشي از دغدغه هاي زنان ناگفته مي ماند. اين به خودي خود مشكلي ندارد ولي شايد به اين دليل شخصيت ها را غيرواقعي مي يابيم به همين خاطر بخشي از اين شخصيت ديده نمي شود.
اما فريبا كوثري بازيگر برنامه هاي تلويزيوني «معصوميت از دست رفته» با تأكيد بر اين نكته كه حضور زنان در آثار تلويزيوني، حضوري مؤثر و واقعي نيست معتقد است: «متاسفانه تحقيقات فيلمنامه نويسان درباره زنان خيلي كم است. در واقع ما شخصيت زنان را از فيلتر ذهن فيلمنامه نويسان مي بينيم در حالي كه واقعيت چيز ديگري است.
متأسفانه مجموعه سازان خيلي عميق به مسايل زنان نگاه نمي كنند و بيشتر شخصيت زنان را بسيار عامي و يا پرخاشگر نشان مي دهند.»
وي مي افزايد:«در بين مجموعه ها و برنامه هاي تركيبي كه در باره زنان توليد شده، تنها در برنامه «هزار راه نرفته است» كه خيلي عميق و كارشناسانه به زن نگاه كرده است، نگاهي كه در طول اين سال ها كمتر شاهدش بوديم. در واقع اين برنامه حقوق زنان را كاملاً موشكافي كرده است، بنابراين ما بايد نگاه مردسالارانه را كنار بگذاريم و به طور منطقي و كارشناسانه به مسايل زنان و مردان نگاه كنيم.»
تجربه برنامه هاي تلويزيوني داستاني در شبكه هاي داخلي نشان مي دهد كه اغلب كارگردانان و تهيه كننده ها به زنان به طور سطحي مي پردازند. بنابراين در اين نوع برنامه هاي تلويزيوني زنان معمولاً در حاشيه قصه واقع شده اند، از اين رو نقش هاي كوچك و غير تأثيرگذاري چون زن خانواده، مادر و زنان منفي به آنان واگذار مي شود مگر در صورتي كه برخي از قصه ها، صرفاً قهرمانان اصلي را با محور زنان به تصوير بكشند.
«طيبه فردوسي»، روانشناس با اشاره به اين نكته كه تلويزيون در مجموعه هاي تاريخي جايگاه زنان را قوي نشان داده، مي گويد: «مجموعه سازان تلويزيوني بعضي مواقع روي موضوع دختران و پسران يا روي تلقين پذيرش ازدواج هاي مجدد مردان و... مانور مي دهند در حالي كه همه دغدغه هاي زنان اين موارد نيست و مجموعه سازان مي توانند روي انگيزه هاي كنجكاوي، تنوع طلبي، هيجان پذيري و... كار كنند، حتي اين نوع از انگيزه ها به عنوان يك دغدغه قابليت پرداخت دارد.
وي مي افزايد: مجموعه سازان مي توانند در ژانر پليسي كه خيلي مورد استقبال بينندگان قرار مي گيرد نگاه عميقي به زنان داشته باشند. بعضي از مجموعه سازان در پرداختن به دغدغه هاي زنان افراط و تفريط مي كنند و ما در اين نوع از مجموعه ها كمتر نگاه متعادل و انساني از زنان مي بينيم. ما نبايد از نگاه فراجنسيتي دوري كنيم چرا كه در هر دو جنس چهره هاي شاخص به اندازه كافي داريم كه قابليت پرداخت داشته باشند. از طرفي ديگر ما نگاه هاي مردسالاري و زن سالاري را نبايد در مجموعه هاي تلويزيوني اعمال كنيم و فرهنگ جامعه را به اين سمت سوق دهيم.
«فريال بهزاد» كارگردان زن تلويزيوني، در زمينه موقعيت اجتماعي زنان در مجموعه هاي تلويزيوني بر اين باور است: ما جايگاه درستي از زنان در مجموعه هاي تلويزيوني نمي بينيم و معمولاً زنان افرادي سبك مغز معرفي مي شوند، زناني كه صاحب فكر نيستند، حرفي براي گفتن ندارند و از افراد لوس جامعه هستند. ما زناني داريم كه در مشاغل مهم و حساسي همچون پزشكي، مسئول دادگستري، پژوهشگري و... فعاليت مي كنند ولي متأسفانه ما نمونه اين زنان را در مجموعه هاي تلويزيوني خيلي كم مي بينيم.وي مي افزايد: «با يك نگاه عميق متوجه مي شويم، زنان در مجموعه هاي تلويزيوني هويت اجتماعي ندارند و مجموعه سازان با اين نگاه به جايگاه زنان لطمه زده اند و افرادي را به تصوير كشيدند كه به لحاظ فكري تأثيرگذار نيستند و اغلب دنباله رو بي چون و چراي همسرانشان هستند در حالي كه زنان ايراني با مشكلات، خيلي ظريف برخورد مي كنند. متأسفانه در تلويزيون تفكر مردسالاري حاكم است حتي در جلساتي كه اختصاص به تصويب طرح مجموعه ها دارد يك زن هم حضور ندارد چرا كه معتقدند زنان موجوداتي ضعيف، احساسي و بي منطق هستند.»
البته يك سويه به قاضي رفتن اين نوع تبعات افراطي را هم در پي دارد، گفتن اين نكته كه تلويزيون صرفاً از دريچه نگاه مردان به جايگاه اجتماعي زنان توجه دارند شايد يك نوع بي انصافي است. به هرحال همه مرداني كه قصه مي نويسند، طرح ها را تصويب مي كنند و در نهايت مجوز ساخت چنين برنامه هايي را در تلويزيون صادر مي كنند هر يك به نوعي با احساسات و عواطف زنان از طريق ارتباط با نگاه اجتماعي مادران، خواهران و يا زنان خود آشنايي دارند. بنابراين طرح اين مسأله كه تفكر مردسالاري در تلويزيون حاكم است شايد نگاه اغراق آميزي باشد. به هر حال تكليف نقش هاي زنان و مردان را قصه ها تعيين مي كنند و نه مديران، برنامه سازان و تهيه كنندگان. حال اگر در برنامه هايي نقش پررنگي به زنان داده مي شود نبايد اين حكم را راند كه در اين برنامه ها تفكر زن سالاري وجود دارد. عليرغم اين نگاهها مي توان با ايجاد يك تفكر متعادل در برنامه سازي هاي تلويزيوني به خودي خود اين نگرش هاي افراطي مردان و زنان را كاهش دهد.