ماجراي همسركشي حكايت غريبي از عشق ميان زنان و مرداني است كه در برهه اي از زمان براي هم مي مردند ولي كارشان به قتل يكي ختم شده است تغيير دوست داشتن به دوست نداشتن و تنفر تفاوت هاي اساسي را به همراه دارد
سينا قنبرپور
«رفت كنار آينه، روژلبي قرمز را برداشت و پيچاند. روي آينه نوشت؛ اين سزاي زن جنايتكار است. بعد آمد دم در آپارتمان. لحظه اي با خود فكر كرد كه همه چيز را برداشته يا نه و بعد روي در هم نوشت؛ مرجان مرد! چهار طبقه را از پله ها تندتند ولي آرام و بي صدا پايين آمد و در كوچه پس كوچه هاي مشيريه تهران ناپديد شد.»
اين سكانسي از يك فيلم جنايي نبود. آغاز يك فصل از داستاني پليسي هم نبود. ماجرايي بود كه ظاهرش رنگ و بوي مدرني به خود گرفته بود. برخلاف آنچه اين روزها مد شده و هر كس از مادرش قهر مي كند مي رود و پسر ۱۲ - ۱۰ ساله همسايه را مي ربايد و تقاضاي ۱۰۰ ميليون تومان پول مي كند يك مد جنايي هم نيست! يك كاري است با ظاهر مدرن ولي باطني سنتي. يك همسركشي! قتل در پي يك سوءظن. خوراك فرداي ما خبرنگاران حوادث؟! اگر اشتباه نشده باشد اين پنجمين همسركشي پنج ماهه گذشته است. پنجمين مردي كه همسرش را به قتل رساند فقط ۲۱ سال داشت. حالا در اين بعدازظهر آخرين جمعه مردادماه از اين ماجراي جنايي چه چيز برايتان جالب تر و جذاب تر است؟ اين كه مردها بيشتر زنانشان را مي كشند يا اين كه زنها بيشتر شوهرانشان را مي كشند؟ كدام يك باب ميل شماست؟
اما از هر نكته جذابي بگذريم اين مسئله را نمي توانيم فراموش كنيم كه دو قتل از اين پنج قتل را جواناني مرتكب شده اند كه همين هفته گذشته براي قشر آنان جشن ملي جوانان برگزار كرده بودند. اگر مثل جايزه تمشك طلايي جايزه اي در اين جشن اهدا مي شد، «عبدالحسين» و ديگر مرد جواني كه عروس ۱۷ ساله اش را كشته بود حتماً جايزه مي گرفتند!
براي قتل هاي ناموسي
وقتي حرف همسركشي مي شود ناخودآگاه بحث قتل هاي ناموسي هم به ميان مي آيد. البته همه اين ماجراها حكايت از يك واقعيت دارد كه خشونت در كانون خانواده گسترش يافته است. پدركشي، برادركشي، زن كشي، شوهركشي و فرزندكشي.
وقتي در نيمه دوم سال ۱۳۸۲ معاون استاندار خوزستان از قتل هاي ناموسي در اين خطه خبرهايي داد جنجالي به پا كرد. اما گويا اين زن خبر نداشت در پايتخت و در جايي كه هم توسعه ارتباطات فرهنگ ها را دگرگون كرده و هم طرز تلقي هاي اجتماعي ديگرگون شده، هستند كساني كه از ماجراهاي خوزستان هم داغ تر جنايت كنند!
به هرحال عبدالحسين ۲۱ ساله، جوان خوش سيمايي كه هفتم مردادماه ۸۳ در مشيريه تهران اين بهانه را به دست ما داد تا بعدازظهر يك روز تعطيل شما را به خواندن اين مطلب سوق دهيم، مدل جديدي از انجام يك كار سنتي به شيوه اي مدرن را به نمايش درآورد.
نخستين كسي كه از اين جنايت پرده برداشت برادر مرجان ۲۰ ساله بود. او وقتي يك شبانه روز تمام با خواهرش تماس گرفت و جوابي نگرفت به آدرس آنان مراجعه كرد و ناگهان عرق سردي بر تنش نشست. روي در جمله را خواند. خواست اعتنايي نكند ولي بالاخره با حضور پليس دريافت كه خواهرش قرباني شده است.
بازپرس حسين اصغرزاده كشيك ويژه قتل تهران به همراه كارآگاهان در آپارتمان طبقه چهارم يك مجتمع در مشيريه حاضر شدند. جسد مرجان خون آلود بود و حكايت از يك درگيري با عامل جنايت داشت. پزشك متخصص قانوني هم همين نظر را داشت. چند ضربه چاقو به بدن در حالي كه مقتول سعي به دفاع از خود را داشته است.
هيچ شي گرانبهايي سرقت نشده بود. تحقيقات محلي ظن پليس به همسركشي را قوت بخشيد زيرا همسايه ها خبر از مشاجرات مستمر اين زن و شوهر دادند. مرجان چندماه قبل به همراه شوهرش از اصفهان به تهران آمده بودند. بازپرس شعبه دوم دستور انتشار عكس شوهر جوان را صادر كرد. يك قتل ديگر در پرونده قتل هاي تهران در زير قتل هاي خانوادگي به ثبت رسيد!
مشكلي نبود. چون همه قتل ها مثل آفتابي كه پشت ابر مانده باشد پس از اندك زماني برملا مي شوند. روز هفدهم مرداد همه روزنامه ها اين خبر را منتشر كردند كه «عذاب وجدان داماد قاتل را به تسليم واداشت.» عبدالحسين روز ۱۴ مردادماه ۸۳ يعني هفت روز پس از قتل همسرش به پليس شهر سنندج مراجعه و خود را معرفي كرد.
پس از انتقال اين مرد به تهران بازپرس اصغرزاده از او بازجويي كرد. عبدالحسين برخلاف آنچه در سنندج گفته بود به وي گفت: «از قتل مرجان پشيمان نيستم!» داستاني كه عبدالحسين براي بازپرس شعبه دوم گفت شبيه همان داستاني بود كه خانعلي درباره همسرش تعريف كرده بود. شايد حتي به داستان مرگ زني كه از پنجره آپارتمان خود سقوط كرد هم شبيه بود.
اين داماد كه با جنايت لباس سفيد عروسش را به كفن تبديل كرده بود در تشريح ماجرا گفته است: «وقتي از اصفهان به تهران آمديم رفتار مرجان عوض شده بود، او را دوست داشتم اما او قدر محبتم را نمي دانست و اذيتم مي كرد. چون مي خواستم همسري نمونه داشته باشم به رفتارهايش حساس شده بودم اما با اين حال زياد سخت نمي گرفتم.»
عبدالحسين حتي به اين نكته اشاره كرد كه مرجان مدتي قبل حدود دو ماه او را ترك كرده است. وي در تشريح چگونگي وقوع اين ماجرا گفت: «روز جنايت با رفتن او به بازار مخالف بودم اما چون مي دانستم او دنبال بهانه است مخالفت نكردم و او با لحني بد به من گفت هرچه دلش بخواهد مي خرد. شب وقتي به خانه برگشتم با من احوالپرسي هم نكرد و همين كه خواستيم حرف بزنيم... من خواستم با صداقت حرف بزنيم اما...»
عبدالحسين به بازپرس اصغرزاده گفته است: «نمي خواستم فرار كنم چون پشيمان نبودم به كربلا رفتم و وقتي برگشتم در ترمينال مريوان - سنندج با پليس تماس گرفتم و خودم را معرفي كردم.»
اين حرف هاي مردي است كه همسرش را كشته است. خيلي ساده است يك بگومگوي ساده و بعد... شما اسمش را چه مي گذاريد. راستي بد نيست ماجراي يك ماه قبل از اين را هم يك مروري بكنيد.
متوجه شدم همسرم تغيير كرده
حدود يك ماه قبل ماموران كلانتري ۱۶۳ اوين مردي را به اتهام قتل همسر ۴۵ ساله اش و مجروح كردن يك مرد ديگر بازداشت كردند.
بازپرس هنرمند عهده دار رسيدگي به قتل كبري در فرحزاد شد. اين قتل در حالي روي داد كه خانعلي شوهر كبري نيمه شب ۲۰ تيرماه ۸۳ در حالي كه همسرش در خواب بوده گلوي او را بريده و به سوي يكي از همسايگان حمله ور شده و او را نيز مجروح كرده است.
خانعلي در پي دستگيري و بازجويي ها به بازپرس شعبه چهارم گفت: «متوجه شدم همسرم نسبت به من تغيير كرده است. من كبري را براي حل و فصل امور رستورانم به اداره تامين اجتماعي مي فرستادم و فهميده بودم كه او با كارمندي كه امور بيمه كارگران را حل و فصل مي كند آشنا شده است. پس از اين كار هم سراغ همان مرد كه در نزديكي خانه ما سكونت داشت رفتم و به قصد انتقامجويي او را با چاقو زدم.»
خانعلي به گفته همسايگانش يك رستوران در فرحزاد و يك رستوران در اوين را اداره مي كرد و ۲۵ سال قبل با همسرش ازدواج كرده و دو دختر و دو پسر دارد.
همسايگان و خواهر كبري مدعي اند كه از مدت ها قبل شاهد درگيري هاي لفظي و جسمي اين زن و شوهر بوده اند.
همسركشي و تفاوت هاي فرهنگي
ماجراي همسركشي حكايت غريبي از عشق ميان زنان و مرداني است كه در برهه اي از زمان براي هم مي مردند ولي كارشان به قتل يكي ختم شده است! شايد بگوييد خب فرقي نمي كند آخرش با مردن همراه است ولي تغيير دوست داشتن به دوست نداشتن تفاوت هاي اساسي را به همراه دارد. در يكي دو سال گذشته دو جرم شناس مطرح ايران در يك تحقيق جامع از ۲۸ استان كشور نتايج قابل توجهي از همسركشي به دست آوردند.
براساس اين تحقيق متوسط سن مجرمان مرتكب همسركشي ۳۸ سال بوده و از جمعيت مورد تحقيق فقط هشت درصد كمتر از ۲۵ سال سن داشته اند.
همسركشي، هم زن كشي و هم شوهركشي، يك پديده شهري بوده و در جمعيت روستايي چنين رويدادي به ثبت نرسيده يا در حداقل ممكن بوده است.
دكتر شهلا معظمي جرم شناس و استاد دانشگاه تهران كه به همراه دكتر محمد آشوري حقوقدان و جرم شناس اين تحقيق را انجام داده اند در اين باره مي گويد: «بيشتر مردان به علت قدرت بدني زياد در زماني كه عصباني شده اند، با خونسردي همسر خود را به قتل رسانده اند و از لحاظ آلت قتل، بيشترين قتل ها با اسلحه سرد مانند چاقو، چوب، چماق، چكش و از طريق خفه كردن با دست صورت گرفته است.»
به گفته دكتر معظمي نتايج پژوهش انجام گرفته در ۱۵ استان ايران حكايت از آن دارد كه ۴۶ درصد مردان با انتقال همسر خود به بيمارستان سعي در نجات او داشته اند. ۲۶ درصد خود را به پليس معرفي كرده و چهار درصد هم در عين خونسردي جسد را جابه جا كرده اند.
اما نكته جالب توجه براي اين بعد ازظهر تعطيل شما اين است كه زنان معمولاً بعد از قتل خود را بي گناه دانسته اند و هنوز پس از سال ها حبس اقرار نمي كنند. ۴۸ درصد مردان و ۲۱ درصد زنان همسركش خود معرف خود بوده اند و ۳۳ درصد نيز به وسيله ديگران معرفي شده اند.
به طور كلي مردان بيشتر از زنان به اقدام خود اقرار مي كردند و در بعضي موارد، زنان حتي نقشه هايي براي آينده خود داشته اند.
جالب است اين نكته را هم درباره مرتكبان همسركشي بدانيم كه براساس پژوهشي كه دو جرم شناس ياد شده انجام داده اند اكثريت مردان و زنان همسركش متعلق به قشر كم سواد و بي سواد بوده اند.
تفاوت عمده در همسركشي
دكتر محمد آشوري استاد دانشگاه و حقوقدان در تحليل نتايج به دست آمده از تحقيق خود درباره همسركشي مي گويد: «در كشور ما درصد جرايم ارتكابي به وسيله زنان بسيار پايين است ولي در جرم همسركشي متاسفانه آمار در مورد زنان بالاست.»
زياد از اين نتيجه خوشحال نشويد چون يك تفاوت عمده در ارتكاب اين جنايت وجود دارد. مردان و زنان از حيث توانايي در به هم زدن يك زندگي كه احتمالاً باب ميلشان نيست يا قابل تحمل نيست تفاوت دارند. در بررسي تحقيقات انجام گرفته سيستان و بلوچستان و كردستان كمترين آمار همسركشي و شوهركشي را داشته اند.
در مقابل تهران، كرج و بعد خراسان، آذربايجان شرقي و كرمانشاه بيشترين آمار وقوع اين جرم را به خود اختصاص داده اند. در تحليل اين كميت مي گويند به نظر مي رسد در استان هايي كه امكان طلاق راحت تر وجود دارد و زنان مي توانند تقاضاي طلاق كنند ميزان همسركشي كمتر بوده است. حتي در برخي استان ها براي زن ازدواج دوم و سوم به ديده منفي نگريسته نمي شود.
بنابراين مردان در پي عصبانيت هاي غيرقابل كنترل و يا سوءظن هاي بي مورد خود دست به قتل زده اند حال آن كه زنان به واسطه عدم توانايي در گرفتن طلاق و رهايي از يك زندگي ناخوشايند دل به كس ديگري بسته و دست به طراحي نقشه قتل و بعضاً اجراي آن زده اند.
حالا اگر خبر خبرگزاري مهر درباره تقاضاي طلاق ۲۱ ساله ها را هم به اين ماجرا بيفزاييم بهترين نتيجه اخلاقي و منطقي اين است كه اگر مرد هستيد خب يك سري به مشاور و روانكاو بزنيد تا راهكاري براي سوءظن ها و عصبانيت هايتان پيشنهاد بدهد و اگر زن هستيد لطفاً به دنبال راههاي منطقي براي سامان دادن به زندگي باشيد و حتي اگر خسته كننده و ناخوشايند است طلاق بگيريد ولي قتل نكنيد. شايد بازار كار ما كساد شود ولي روح جامعه آرام تر خواهد بود.