شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۷۳ - Aug 21, 2004
گزارشي از ديدارهاي مردمي رياست قوه قضاييه
خدا را خوش نمي آيد بچه ام سابقه دار شود
009525.jpg
(كف دستم پر از تاول است. خدا را خوش نمي    آيد. حاج آقا خودتان پرونده را مطالعه كنيد مي   فهميد من چه مي  گويم.(
زيور پيرزن 60 ساله، شليته نقره اي و قرمز به تن دارد، پر است از رنگ هاي شاد. مي  گويد براي پسرش آمده است. پشت بند هر جمله اي كه مي  گويد، ادامه مي  دهد: (خدا را خوش نمي  آيد.( از عشاير جهرم است. بيرون از سالن ملاقات هفتگي هاشمي شاهرودي گيرش آوردم. موهاي حنا بسته اش را به سبك عشاير فارس در زير گلويش به هم پيچانده است. چهره اي آفتاب سوخته دارد. با لهجه شيرين شيرازي مي  گويد: عيد بود و من و پسرم حسين رفته بوديم سرزمينمان.
پسرخواهرم براي اينكه از دست ماموران فرار كند به خانه ما مي  آيد. در صحرا كسي در خانه اش را چفت و بست درستي نمي  زند. ترياكي كه با خود داشت را در كيف پسرم گذاشت و بعد فرار كرد. ظهر بود كه از صحرا آمديم خانه. عروس و پسرم تصميم گرفتند عيد ديدني پيش پدر زنش بروند. در راه او را مي  گيرند با ترياك هايي كه در كيفش بود.بچه من سه ماه زندان رفت و محصولمان زمين خورد. پسر خواهرم اعتراف كرده كه ترياك ها مال خودش است ولي تلاش هايمان به جايي نرسيد. سه سال حبس تعليقي و سه ميليون تومان جريمه نقدي كه يك ميليونش را تا حالا توانسته ايم پرداخت كنيم نتيجه اعتماد به بچه خواهرم بود.
چادرش را به زير گره چارقدش فرو مي  برد. حكم قهرماني كشتي پسرش را نشانم مي  دهد و مي  گويد: الان آمده ام اگر بشود بقيه سه ميليون جريمه نقدي و همين طور حبس تعليقي اش را ببخشند.
مي  پرسم حكم تعليقي اش را ببخشند؟
مي  پرسم حكم تعليقي كه اجرا نمي  شود چرا مي  خواهي بخشيده شود؟ مي  گويد: خانم جان اين سابقه براي او دردسر مي   شود. چرا بچه من كه ليسانس دارد و سر به راه است سابقه دار شود. صبح تا شب گندم و جو مي   كاريم براي اين مملكت، آخرش كسي به حرف ما گوش نمي   دهد.
داشتم حكمش را نگاه مي  كردم كه گفت: روزي كه آمدند خانه مان رابگردند، نمي  دانم مال كجا بودند. همه عتيقه ها و سكه هايم را بردند. خانم، غارتم كردند. به من گفتند اگر صحبت كني زنداني ات مي كنيم.
پيرزن مي  گويد بي  سواد است ولي ادامه مي  دهد: سه تا وكيل گرفتم تا يك نسخه از حكم را به من بدهند. آخر من بايد بدانم با كدام ماده و قانون پسرم محكوم شده. چند بار آمدم و رفتم تا اجازه دادند حكم را داشته باشم.
سيد محمود هاشمي شاهرودي در عين سرماخوردگي شديد خود به حرف هاي پيرزن گوش داد و دستور رسيدگي مجدد به پرونده پسر زيور خانم را صادر كرد.
زني 21 ساله با سه فرزند دختر
نرگس 5/1 ساله برايش فرقي نمي  كند خانه روي تشكش بخوابد يا در بغل مادرش، در سالن ملاقات هاي مردمي رئيس قوه قضائيه و در ميان همهمه 57 نفر زن و مرد.
مادر نرگس زني 21 ساله است كه سه دختر 5، 3 و 5/1 ساله دارد. از بيرجند آمده است تا براي شوهرش عفو بگيرد. مي  گويد: پارسال شوهرم را با 5 كيلو ترياك گرفتند. دادگاه بيرجند سه سال حبس و سه ميليون تومان جريمه  برايش حكم بريد. من ماندم و اين سه بچه قدو نيمقد. داشتم درسم را مي  خواندم كه خبر آوردند شوهرت زنداني است. مجبور شدم ترك تحصيل كنم. تازه سال دوم دبيرستان را تمام كرده بودم.
زيباست.رنگي برنزه دارد. يشمي چشم هايش، نگاهم را ميخكوب مي  كند. سميه ادامه مي  دهد: اميدوارم حاج آقا اجازه عفو بدهند. آخر يك زن تنها كه نمي  تواند بدون مردش زندگي كند. الان هر جا كه مي  روم به چشم بد نگاهم مي  كنند.
مي  پرسم چند سالت بود كه از دواج كردي؟ مي  گويد: 15 سالم بود چشم هايم گرد مي  شود و او ادامه مي  دهد: به هر حال هر دختري بايد يك روزي ازدواج كند و تشكيل خانواده بدهد.
به بغل  دستي اش نگاه مي  كنم. اصلا حواسش پيش ما نيست. اصلا پيش هيچ كس نيست به جز كلماتي كه بايد بگويد به هيچ چيز ديگر فكر نمي  كند. دانه هاي تسبيح را يكي يكي مي  اندازد و ذكر مي  گويد حالا نوبت به سميه و او رسيد است.

بررسي روان شناختي حاثه مرگبار در خيابان ميرداماد
نياز مالي، عامل سرقت مسلحانه پزشك عمومي 
009528.jpg
مسايل شخصيتي فرد در شرايط بد اقتصادي بسيار تاثير گذار است و خود مي  تواند باعث چنين رفتاري از سوي هر فردي از جمله يك پزشك شود
اين موضوع نبايد به صورت جنجالي در رسانه ها مطرح شود چون هر جنجال برانگيزي باعث مي  شود تا فرد تصميم به انتقامجويي بگيرد. هر چند رفتاري كه اين فرد در قالب سرقت مسلحانه انجام داده خود نوعي انتقام گيري است 
وقتي ماموران نيروي انتظامي موفق به دستگيري عامل سرقت مسلحانه خيابان ميرداماد شدند، او هنوز فرياد مي  كشيد و نمي  خواست خود را تسليم ماموران انتظامي كند، ولي خونريزي شديد ناشي از اصابت دو گلوله به بدنش، توان سماجت بيشتربراي مقاومت در برابر ماموران انتظامي را از وي گرفت.

ارق مسلح كه تا آن لحظه هويتش نامعلوم بود به بيمارستان نيروي انتظامي انتقال يافت. ماموران انتظامي از وي سه قبضه سلاح شامل دو كلت كمري و يك اسلحه يوزي را كشف و ضبط كردند.
سارق كه حدود 35 سال سن داشت به سرعت تحت مداواي پزشكان بيمارستان نيروي انتظامي قرار گرفت. بازپرس اصغرزاده بعد از اطلاع از ماوقع به همراه يك اكيپ از ماموران دايره يكم اداره آگاهي به رياست سرهنگ حسين زاده در محل حاضر شدند. بعد از بررسي دقيق ابعاد واقعه، الزام تحقيقات از متهم آنان را به بيمارستان نيروي انتظامي كشاند.
متهم به هيچ عنوان قصد فاش كردن هويت خود را نداشت ولي در بررسي بدني از وي يك كارت شناسايي كشف شد. كارت شناسايي نشان مي  داد پزشك عمومي بوده و در شهرستان نهاوند سكونت دارد. وي كه مجرد بود انگيزه خود از ارتكاب اين سرقت مسلحانه را نياز مالي عنوان كرد.
اردشير در تحقيقات بعدي به ماموران آگاهي گفت: سه سلاح كشف شده را چندي پيش از استان سليمانيه عراق خريداري كرده است.
طبق آخرين اخبار وضعيت جسمي گروهبان جمعه زاده كه در پي اين حادثه با اصابت گلوله اي كه از سلاح اردشير در جريان عمليات پليسي شليك و موجب محروميت وي شده بود كمي بهبود يافته است، ولي درمان وي در بيمارستان نيروي انتظامي ادامه دارد.
اردشير ساعت 13 و 10 دقيقه روز چهارشنبه هفته گذشته با به همراه داشتن سه اسلحه مذكور وارد بانك كشاورزي واقع در خيابان ميرداماد تهران شده و بعد از شليك سه تير هوايي و تهديد كارمندان بانك مذكور 5 ميليون تومان وجه نقد مقابل صندوق را در ساك طوسي رنگ خود ريخته و بلافاصله قصد فرار از محل را داشت كه در محاصره اهالي محل كه با شنيدن صداي تيرها متوجه ماوقع شده بودند، قرار گرفت. در همان دقايق اوليه اي كه مردم وارد عمل شده بودند، ماموران كلانتري 103 نيز كه در حال گشت زني در آن منطقه بودند متوجه ماجرا شده و عمليات دستگيري توسط آنان آغاز شد.
اردشير بعد از گروگان گرفتن يك زن كه راننده يك خودرو 206 بود و شكستن شيشه عقب خودرو قصد ايجاد وحشت در آن منطقه را داشت تا مردم بدين ترتيب حلقه محاصره خود را شكسته و او قادر به فرار باشد. ولي مردم و ماموران نيروي انتظامي عقب نشيني نكردند، دو خودرو پيكان RD و پيكان سد راه خودرو 206 شدند. بدين ترتيب سارق مسلح خودرو 206 را ترك كرد و زن گروگان گرفته شده نجات يافت. اردشير وارد خيابان رازان شد، ولي حلقه مردم و تعقيب ماموران انتظامي ادامه داشت. دريك لحظه اردشير مستاصل اسلحه يوزي خود را زير گلوي خودش قرار داد و به سوي مردم فرياد كشيد: (اگر باز دنبالم بياييد خود را خواهم كشت!(
مردم يك صدا گفتند: (بكش( و بدين ترتيب حلقه محاصره تنگ تر شد. اردشير با شكستن در چوبي خانه پلاك 23 خيابان رازان وارد آپارتمان شد. در واحد 2 آپارتمان را به صدا درآورد، مرد جواني در را باز كرد. اردشير چند تير شليك كرد تا او را بترساند ولي مرد جوان با تمام تواني كه در بدنش بود در خانه اش را روي او بست. اردشير در راهروهاي آپارتمان حيران مانده بود. فرياد مي     كشيد. چندين تير هوايي شليك كرد، در همين زمان ماموران انتظامي از ديوار آپارتمان مذكور بالارفته و وارد طبقه سوم آپارتمان شدند. درگيري چند دقيقه اي در راهروهاي آن آپارتمان بين (اردشير.پ( و ماموران به وقوع پيوست كه منجر به مجروح شدن يك گروهبان و دستگيري سارق مسلح شد.
بررسي بيشتر در اين خصوص در دايره يكم اداره آگاهي و دادسراي امور جنايي تهران ادامه خواهد يافت.
دكتر بانودخت نجفيان پور عضو هيات علمي دانشگاه و روان شناس، در خصوص حادثه سرقت مسلحانه توسط پزشك عقيده دارد: ما نمي  توانيم نابساماني هاي اقتصادي را تنها ملاك وقوع اين حادثه بدانيم، اگرچه اين خود يك فاكتور مهم محسوب مي  شود. البته مسايل شخصيتي فرد در شرايط بد اقتصادي بسيار تاثير گذار بوده و خود مي  تواند باعث چنين رفتاري از سوي هر فردي از جمله يك پزشك شود.
پزشكي كه سوگند ياد مي  كند در تمام شرايط زندگي از شغل خود حفاظت كند، وقتي دست به چنين رفتاري مي  زند مطمئنا از لحاظ شخصيتي بيمار است. پزشكي كه مشكل اقتصادي دارد مي  تواند از ديگر توانايي هاي خود در رسيدن به مقاصدش استفاده كند اما وقتي تنها گزينه شخصيتي جامعه ما براي شغل هاي مختلف، پذيرش در كنكور است بسا اينكه شايد اين پزشك رفتاري بدتر از يكي از بيمار هاي خود داشته باشد.
وي در ادامه گفت: به عنوان يك روان شناس احساس مي  كنم اين فرد نياز به كمك دارد چه به لحاظ روان شناسي و چه شخصيتي. از سوي ديگر موضوع اين حادثه بايد از جنبه هاي مختلف مورد بررسي قرار گيرد و فرد مجرم متناسب با خطاي ارايه شده مجازات شود. از طرفي اين موضوع نبايد به صورت جنجالي در رسانه ها مطرح شود چون هر جنجال برانگيزي باعث مي  شود تا فرد تصميم به انتقامجويي بگيرد. هر چند رفتاري كه اين فرد در قالب سرقت مسلحانه انجام داده خود نوعي انتقام گيري است. از سوي ديگر نكته قابل توجه اين است كه آيا حركت وي زاده تفكر او بوده يا شرايط محيطي كه در آن زندگي مي  كند وي را مجبور به چنين عملي كرده است. اما به عقيده من زماني كه تمامي اينها تابع بعد عقلاني شود، فرد هيچ وقت دست به خطا نمي  زند كه البته با توجه به خبر مربوطه، وي قرباني محيطي شده كه در آن تربيت يافته است.
دكتر نجفيان پور در پايان با توجه به افزايش اينگونه سرقت ها كه توسط اشخاص تحصيلكرده صورت مي  گيرد، بيان داشت: اگر در بعد كلان به موضوع نگاه كنيم سياست گذاري دولت براي قشر تحصيلكرده از اهميت ويژه اي برخوردار خواهد شد چرا كه وقتي پزشك يا دانشجويي از لحاظ مالي تامين نباشد با توجه به علاقه اي كه به كارش دارد و روياهايي كه درافكارش پرورانده  است، با اينگونه بحران ها روبه رو مي  شود.

آنجا
مار درياچه!
009522.jpg

در اين روزهاي گرم تابستان شناكردن واقعا مي چسبد. (گاير روستاد( مردي است اهل نروژ كه براي گذراندن تعطيلات آخر هفته خود به ساحل بيركلند در (آوست اگدر( رفت. يك روز صبح در حالي كه حسابي سرحال بود, از ويلاي خود خارج شد و به كنار دريا رفت. هوا عالي بود و دريا جذاب. او هم بدون كوچكترين تعللي به دريا زده و براي خود شنا مي كرد. ناگهان احساس كرد كه جلبكي دريايي وارد لباس شناي او شده است. گاير تلاش زيادي كرد تا جلبك را خارج كند. او به مدت نيم دقيقه با جلبك كلنجار رفت تا اينكه بالاخره موفق شد از شر آن خلاص شود, اما هنگامي كه به دستان خود نگريست متوجه شد كه به جاي جلبك دريايي, ماري يك متري در دست دارد. گاير حتي پشت سرش را هم نگاه نكرد و يكسره تا ساحل شنا كرد و به ويلاي خود پناه برد. مار علفي, خزنده اي سبزرنگ از گونه مارهاي دريايي است كه براي انسان بي خطر است. اين مار در سواحل جنوبي نرو ژ (و البته در لباس شناي گاير!!) يافت مي شود.
مقصد: نامعلوم 
دوران جنگ علاوه بر خاطرات تلخ و وقايع بدي كه به همراه دارد, پيوندهاي عاطفي شديدي بين همرزمان ايجاد مي كند. (هاري ديلون( پيرمردي است 71 ساله كه خاطرات زيادي از جنگ جهاني دوم دارد.
بخش زيادي از اين خاطرات مربوط به دوست همسنگر او بود كه 50 سال پيش دوشادوش او مي جنگيد. هاري آمريكايي كه پس از جنگ, (آدام هستينگ( انگليسي را گم كرده بود, توانست نام دوست خود را در كتاب قديمي راهنماي تلفن شهر نيوكاسل پيدا كند. او كه آدرس آدام را نمي دانست نامه اي به او نوشت و روي پاكت چنين نوشت: (گيرنده - آقاي آدام هستينگ كه جايي در نيوكاسل سكونت دارد.
از يك پستچي مهربان تقاضا مي كنم تمام لطف و تلاشش را براي رسيدن اين نامه به يك دوست قديمي دوران جنگ انجام دهد.( در كمال تعجب نامه توسط يكي از پستچي ها به دست آدام رسيد. متن نامه اين چنين بود: (سلام گوردي, چطوري؟!
اجل معلق 
اگر فكر كرده ايد كه بدشانسي شاخ و دم دارد سخت در اشتباهيد. در شبانه روز هزاران قطعه سنگ كهكشانگرد براي جهانگردي به زمين سرمي زنند كه البته تقريبا تمام آنها در اتمسفر زمين ذوب شده و نابود مي شوند.
اين سنگ هاي مسافر كه به شهاب سنگ شهرت دارند, سرعت زيادي دارند و بسيار داغ هستند. پائولينا آگوس, زني 76 ساله است كه مثل هميشه در حال آويزان كردن رخت هاي شسته شده بر روي بندي در حياط خانه اش بود.
پائولينا ناگهان در ناحيه بازو احساس سوزش و درد زيادي كرد و هنگامي كه به دستان خود نگريست متوجه زخمي وسيع و عميق شد. شوهر او جك بلافاصله متوجه سنگي نقره اي رنگ شد كه در كنار پاي او افتاده است. اين سنگ يكي از همان شهاب سنگ ها بود. آخرين گزارش جراحات ناشي از برخورد شهاب سنگ, به سگي مربوط مي شود كه يك قرن پيش در مصر زندگي مي كرد و براثر اصابت سنگ جان باخت.

اينجا
راي جزايري ابلاغ نشده است
009531.jpg

وكيل شهرام جزايري از صدور راي دادگاه تجديد نظر اطلاعي ندارد. محمد صادق آل محمد در اين باره مي  گويد: هنوز نه از دادگاه و نه از دفتر آن خبري در مورد صدور حكم در شعبه اول دادگستري استان تهران داده نشده است. خبري هم كه در خبرگزاري فارس در مورد صدور راي قطعي پرونده شهرام جزايري داده شده است هم (منبع خبر( ندارد. اين دو روز هم تعطيل بود و نتوانستم از كسي در دادگستري صحت خبر را دريافت كنم. از نظر من نكاتي كه شعبه 26 ديوان عالي كشور به عنوان نقص پرونده اعلام كرده مورد رسيدگي قرار نگرفته و به نظر مي  رسد كه پرونده آماده براي صدور راي جديد نيست.
به نظر او پرونده در مرحله بدوي است و هنوز قطعي نشده است و قابل تجديد نظر خواهي است. در صورتي هم كه خبر صحت داشته باشد كه بعيد مي  دانم، از زماني كه به من و يا خود شهرام جزايري ابلاغ شود 20 روز فرصت داريم تا به راي صادره اعتراض كنيم. خبرگزاري فارس دو روز پيش اعلام كرده بود كه جزايري بر اساس يك راي قطعي به 27 سال زندان و مصادره اموال محكوم شده است.
اين بار انحراف به چپ حادثه آفريد
دومين تصادف در محوز زابل- زاهدان پنج شنبه گذشته در حالي رخ داد كه در طول چهارروز گذشته اين جاده 22 قرباني گرفته است. به گزارش خبرنگار ما، اين حادثه كه پنج شنبه شب در محور زابل-زاهدان به وقوع پيوست دو دستگاه اتوبوس و پژو در 99 كيلومتري زابل با يكديگر تصادف كردند و طي اين تصادف مرگبار سرنشينان خودرو پژوزنده زنده در آتش سوختند.
فرمانده پليس راه زابل- زاهدان در اين باره گفت: به سبب حمل سوخت قاچاق توسط اتوبوس و انحراف به چپ آن هر دو وسيله نقليه و سرنشينان آن پس از تصادف به شدت آتش گرفتند.
وي افزود: بر اثر اين آتش سوزي مهيب، پنج نفر سرنشين خودروي پژو سوختند. البته اتوبوس به ظاهر مسافري بوده ولي مسافري نداشت .
ميش مست گفت: هيچ كدام از اجساد سوخته شدگان اين حادثه قابل شناسايي نيستند. به گفته او، به دليل افزايش آمار تصادفات در محور زابل- زاهدان تعداد تيم هاي سيار پليس راه در اين مسير از دو تيم به سه تيم افزايش يافته است.
سرقت با چاقو
زن ميانسال بعد از خريد روزانه به سوي منزلش حركت كرد. وقتي وارد خانه شد فضا را سنگين احساس كرد. وارد اتاق خواب شد. ناگهان يك پسر جوان در حاليكه يك جوراب زنانه تيره به صورتش كشيده بود از زير تختخواب بيرون آمد. چاقو در دست داشت و زن را تهديد به كشتن كرد. با تهديد چاقو تمام طلا و جواهرات داخل كمد خانه را برداشت و بعد از حبس كردن زن در اتاق به سرعت خانه را ترك كرد. پسران زن چند ساعت بعد وارد خانه شدند. ماجرا به اطلاع ماموران پليسي رسيد.
چند ساعت بعد از وقوع اين حادثه پسر جواني با منزل زن مذكور تماس گرفت و گفت: (من سارق منزلتان نيستم ولي سارقان را مي  شناسم.( يكي از پسران زن مذكور به پسرجواني كه در محله آنان زندگي مي  كرد مظنون شده و وي را به ماموران پليس معرفي كرد. در مواجه حضوري كه بين پسر جوان و زن مالباخته بعد از دستگيري پسر مذكور صورت گرفت، زن از روي صداي پسر او را شناسايي كرد و بدين ترتيب سارق خانه دستگير شد.
پسر جوان براي انجام تحقيقات تكميلي به دايره يكم اداره آگاهي مركز انتقال يافته است. بررسي قضائي در اين خصوص زير نظر بازپرس توكلي در دادسراي امور جنايي تهران ادامه خواهد يافت.

جسد سوخته دختر در پارك
دود غليظي در فضا پيچيده بود. دود سياه رنگ بالا و بالاتر مي  رفت و جسم جوان دختر هر لحظه به خاك شدن و نيستي بيشتر نزديك مي  شد.
ماموران نيروي انتظامي منطقه مشيريه ساعت 15 و 30 دقيقه پنج شنبه متوجه دود شدند. دود از نقطه دور در گوشه اي از پارك مشيريه بلند شده بود ماموران خود را به سرعت به محل رساندند. وقتي آب بر آتش ريخته شد تمامي جسم دختر سوخته بود. عامل يا عاملان جنايت چند دقيقه قبل او را كشته بودند و براي پنهان كردن هويت وي تمام وسايل او را با خود برده و دختر ناتوان از تعرض را كه روي زمين افتاده بود با فشار روسري  اش خفه كرده و به آتش كشيده بودند. مراتب به اطلاع بازپرس اصغرزاده رسيد. بازپرس مذكور بعد از بررسي واقعه سرقت مسلحانه خيابان ميرداماد به سرعت خود را بر بالين دختر مجهول الهويه سوخته شده رساند. تحقيقات اوليه صورت گرفت.
جسد سوخته دختر به پزشكي قانوني انتقال يافت. ماموران دايره 10 اداره آگاهي مركز تحقيقات خود را براي شناسايي هويت مقتوله و دستگيري عامل يا عاملان جنايت آغاز كرده اند.

خودكشي در دربند
طناب آبي رنگ دورگردن پسر 24 ساله گره خورده بود و پاهايش از زمين فاصله زيادي داشت. جسد پسر حلقاويز از يك درخت سرسبز در منطقه دربند تهران آويزان مانده بود. دو كوهنوردي كه در حال گذر از آن محل بودند متوجه جسد به دار آويخته شده پسر جوان شدند. چند ساعتي از مرگ او مي  گذشت و پسر هيچ وسيله اي به همراه خود نداشت.
ساعت 13 و 25 دقيقه روز پنج شنبه گذشته دقايقي بعد از حضور ماموران كلانتري 122 موضوع به اطلاع بازپرس حسيني رسيد.
در بررسي اوليه از جسد هيچ مدركي كه هويت پسر جوان را مشخص كند وجود نداشت. جسد با اخذ دستور قضايي به پزشكي قانوني انتقال يافت. بازپرس حسيني گفت: (دستور بررسي دقيق روي جسد داده شده است تا معلوم شود پسر جوان به دار آويخته شده است و يا او را حلقاويز كرده اند. در ضمن تحقيقات براي شناسايي خانواده وي آغاز شده تا بدين ترتيب معلوم شود پسر جوان روز حادثه با چه كساني بوده است و يا سابقه خودكشي در گذشته داشته است يا خير.(
بررسي بيشتر در اين خصوص در دايره 10 اداره  آگاهي مركز ادامه خواهد يافت.

حوادث
اجتماعي
اقتصادي
بـورس
حقوق شهروندي
خارجي
رسانه
سياسي
شهري
ورزش
ورزش جهان
يادداشت
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري دانشجو
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   بـورس   |   حقوق شهروندي   |   حوادث   |   خارجي   |   رسانه   |   سياسي   |  
|  شهري   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   يادداشت   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |