مار درياچه!
در اين روزهاي گرم تابستان شناكردن واقعا مي چسبد. (گاير روستاد( مردي است اهل نروژ كه براي گذراندن تعطيلات آخر هفته خود به ساحل بيركلند در (آوست اگدر( رفت. يك روز صبح در حالي كه حسابي سرحال بود, از ويلاي خود خارج شد و به كنار دريا رفت. هوا عالي بود و دريا جذاب. او هم بدون كوچكترين تعللي به دريا زده و براي خود شنا مي كرد. ناگهان احساس كرد كه جلبكي دريايي وارد لباس شناي او شده است. گاير تلاش زيادي كرد تا جلبك را خارج كند. او به مدت نيم دقيقه با جلبك كلنجار رفت تا اينكه بالاخره موفق شد از شر آن خلاص شود, اما هنگامي كه به دستان خود نگريست متوجه شد كه به جاي جلبك دريايي, ماري يك متري در دست دارد. گاير حتي پشت سرش را هم نگاه نكرد و يكسره تا ساحل شنا كرد و به ويلاي خود پناه برد. مار علفي, خزنده اي سبزرنگ از گونه مارهاي دريايي است كه براي انسان بي خطر است. اين مار در سواحل جنوبي نرو ژ (و البته در لباس شناي گاير!!) يافت مي شود.
مقصد: نامعلوم
دوران جنگ علاوه بر خاطرات تلخ و وقايع بدي كه به همراه دارد, پيوندهاي عاطفي شديدي بين همرزمان ايجاد مي كند. (هاري ديلون( پيرمردي است 71 ساله كه خاطرات زيادي از جنگ جهاني دوم دارد.
بخش زيادي از اين خاطرات مربوط به دوست همسنگر او بود كه 50 سال پيش دوشادوش او مي جنگيد. هاري آمريكايي كه پس از جنگ, (آدام هستينگ( انگليسي را گم كرده بود, توانست نام دوست خود را در كتاب قديمي راهنماي تلفن شهر نيوكاسل پيدا كند. او كه آدرس آدام را نمي دانست نامه اي به او نوشت و روي پاكت چنين نوشت: (گيرنده - آقاي آدام هستينگ كه جايي در نيوكاسل سكونت دارد.
از يك پستچي مهربان تقاضا مي كنم تمام لطف و تلاشش را براي رسيدن اين نامه به يك دوست قديمي دوران جنگ انجام دهد.( در كمال تعجب نامه توسط يكي از پستچي ها به دست آدام رسيد. متن نامه اين چنين بود: (سلام گوردي, چطوري؟!
اجل معلق
اگر فكر كرده ايد كه بدشانسي شاخ و دم دارد سخت در اشتباهيد. در شبانه روز هزاران قطعه سنگ كهكشانگرد براي جهانگردي به زمين سرمي زنند كه البته تقريبا تمام آنها در اتمسفر زمين ذوب شده و نابود مي شوند.
اين سنگ هاي مسافر كه به شهاب سنگ شهرت دارند, سرعت زيادي دارند و بسيار داغ هستند. پائولينا آگوس, زني 76 ساله است كه مثل هميشه در حال آويزان كردن رخت هاي شسته شده بر روي بندي در حياط خانه اش بود.
پائولينا ناگهان در ناحيه بازو احساس سوزش و درد زيادي كرد و هنگامي كه به دستان خود نگريست متوجه زخمي وسيع و عميق شد. شوهر او جك بلافاصله متوجه سنگي نقره اي رنگ شد كه در كنار پاي او افتاده است. اين سنگ يكي از همان شهاب سنگ ها بود. آخرين گزارش جراحات ناشي از برخورد شهاب سنگ, به سگي مربوط مي شود كه يك قرن پيش در مصر زندگي مي كرد و براثر اصابت سنگ جان باخت.