يكشنبه ۸ شهريور ۱۳۸۳
ادبيات
Front Page

سفرنامه اي از يك شاعر
002316.jpg
دكتر هادي منوري
سفرنامه ها از گنجينه هاي ادبي و هنري با ارزش هستند كه تاكنون كمتر مورد توجه اهل ادب و هنر قرار گرفته اند، گنجينه هايي كه چنانچه مورد استفاده قرار گيرند بهره هاي فراواني خواهند داشت و علاوه بر شيريني و جذابيت هنري و تاريخي داراي ظرايف و نكات فراواني خواهند بود. از آنجا كه كثرت و تنوع سفرنامه زياد است، تقسيم بندي سفرنامه ها مي تواند راهگشاي خوبي براي اين تحقيق باشد. سفرنامه هاي معاصرين را مي توان از سفرنامه هاي گذشته، جدا كرده و همچنين سفرنامه هاي مذهبي مي تواند از غيرمذهبي جدا باشد.
اما در اين بحث (ومجال اندك) بيشتر به بررسي سفرنامه هاي مذهبي پرداخته ايم. اميد است كه اهل تحقيق با ادامه اين راه بتوانند نكات ارزنده اي را از لابلاي صفحات اين سفرنامه ها بيرون آورده و به دوستداران آن نمايش دهند.
هدف ما از اين كار آشنايي كلي با فضاي سفرنامه هاي قديم و جديد و مقايسه حال و هواهاي متفاوت سفرنامه نويسان، يادآوري نكات ادبي، سبك شناسي و ديگر مسائل تكنيكي سفرنامه هاست و از طرفي مي خواهيم به اين نكته اشاره كنيم كه اگر به جهان قرن پنجم هجري نگاهي بياندازيم در جاده ها و بازارهاي اروپا سياحان و مسافران مسلمان و شرقي (عرب- ايراني- ارمني- هندي- چيني) را مي بينيم ، در حالي كه در مشرق زمين و ايران به ندرت با يك جهانگرد و تاجر غربي مواجه مي شويم و سفر كردن و سفرنامه نويسي بيشتر كار ملت هاي شرق است. ظاهراً مردم غرب در اين دوران علاقه چنداني به مسافرت به كشورهاي دور دست ندارند. پنج قرن بعد وضع و منظره به گونه اي ديگر است، انبوهي از سپاهيان اروپايي (ايتاليايي- اسپانيولي- هلندي- انگليسي- فرانسوي) به سوي ايران و شرق هجوم مي آورند و كمتر كسي با سياح مسلماني در مغرب زمين برخورد مي كند. سياحت و سياحت نويسي كار غربي هاست و ظاهراً مسلمانان تمايلي به ديدن جهان غرب ندارند. پس شايسته است كه ضمن توجه به پيشينه خود در سفرنامه نويسي همچنان پيشتاز اين عرصه باشيم. براي آشنايي با اين سفر نامه ها در اين شماره نگاهي خواهيم داشت به سفر نامه ناصر خسرو.
***
سفر نامه ناصر خسرو
يكي از بهترين سفرنامه هاي فارسي سفرنامه حكيم ناصرخسرو علوي قبادياني است. وي شرح سفر هفت ساله خود را به ايران، آسياي صغير، شامات مصر و عربستان در سال ۱۴۳۷ به زبان فاخري مي نويسد.(۱)
اهميت سفرنامه ناصرخسرو از نقطه نظر ادبي بر هيچ كس پوشيده نيست چرا كه اين اولين سفرنامه اي است كه پس از استيلاي عرب بر ايران به زبان فارسي نوشته شده و تاكنون به زبانهاي فرانسوي، انگليسي و آلماني ترجمه شده است و در كشورهاي غرب از اعتبار و اهميت بالايي برخوردار است.
ناصر خسرو كه از ارادتمندان خانواده عصمت و طهارت است چهار مرتبه به زيارت خانه خدا مشرف شده است.
وي علاوه بر شرح موقعيت جغرافيايي و اوضاع و احوال تمام شهرهايي كه در مسير او بوده اند به تشريح اهل علم و ملاقات هايي كه با آنها داشته است نيز پرداخته است… «و آنجا (سمنان) مدتي مقام كردم و طلب اهل علم كردم. مردي نشان دادند كه او را استاد علي نسايي مي گفتند. نزديك وي شدم مردي جوان بود سخن به فارسي مي گفت به زبان اهل ديلم و موي گشاده و جمعي پيش وي حاضر. گروهي اقليدس مي خواندند و گروهي طب و گروهي حساب. در اثناي سخن مي گفت كه بر استاد ابوعلي سينا رحمه الله عليه چنين خواندم و از وي چنين شنيدم. همانا غرض وي آن بود تا من بدانم كه او شاگرد ابوعلي سيناست. چون ايشان در بحث شدم او گفت من چيزي سپاهانه دانم و هوس دارم چيزي از حساب بخوانم، عجب داشته و بيرون آمدم گفتم چون چيزي نمي داند چه به ديگري آموزد.»(۲)
ناصر خسرو در سفرنامه خود از جملات كوتاه استفاده مي كند و با نثري ساده به توصيف آنچه ديده است مي پردازد، وي بيشتر به توصيف ظاهري شهرها و مكان هاي خاص مي پردازد. «شهر مكه اندر ميان كوه ها نهاده است بلند و هر جانب كه به شهر روند تا به مكه برسند نتوان ديد كه بلندترين كوهي كه به مكه نزديك است كوه ابوقبيس است و آن چون گنبدي گرد است.»(۳) «مسجدالحرام را هيجده درست همه بطاقها ساخته اند بر سر ستوانه هاي رخام و بر هيچ كدام دري ننشانده اند كه فراز توان كرد.»(۴)
يكي از مهمترين خصيصه هاي ناصرخسرو در سفرنامه نويسي دقت وي در اعداد و ارقام است به طوري كه ايشان به تعداد دكانها و حمام ها نيز اشاره مي كنند.
«از كوه مروه فرود آيند همانجا بازاري است بيست دكان روي به روي باشند… و در مكه دو گرمابه است فرش آن سنگ سبز كه فسان مي سازند و چنان تقرير كردم كه در مكه دو هزار مرد شهري بيش نباشد باقي قريب پانصد مرد غربا و مجاورين باشد.»(۵)
البته اين اعداد و ارقام ممكن است از نظر تاريخي و جغرافيايي براي بعضي از محققين بسيار با اهميت باشد اما از نظر يك خواننده معمولي ممكن است گاهي كسل كننده باشد. مقياس ها و ظرف  و ظروف هايي كه ناصرخسرو در سفرنامه اش به كار مي برد، براي اهل تحقيق موضوع قابل بررسي است و تحقيق درباره آنها مي تواند اطلاعات جامع و كاملي در زمينه مقياس ها، وسايل اندازه گيري و ديگر مواردي از اين قبيل را براي علاقه مندان فراهم سازد.
ناصرخسرو اهل تحليل  و تفسير نيست و با اين كه چهار بار به سفر حج مشرف شده است اما هيچگاه از درونيات و احوالات خودش از اين سر معنوي سخني به ميان نياورده است، او تابع مشاهدات است و گاهي هم توضيح مناسك حج، گويا هنگام سفرنامه نويسي روح شاعرانه اش در خواب بوده است. «و از آنجا احرام گيرد و لبيك مي زند و به مكه درآيد به نيت عمره و چون به شهر آيد به مسجد حرام درآيد و نزديك خانه رود و به دست راست بگردد چنانچه خانه بر دست چپ او باشد و بدان ركن شود كه حجر الاسود در اوست و حجر را بوسه دهد و از حجر بگذرد.»(۶)
با اين حال اين شاعر توانا نمي تواند هميشه مثل همه مردم باشد و گاهي شاعر بودنش باعث مي شود كه دست به حركات شاعرانه بزند، به عنوان مثال وقتي به سنگي برخورد مي كند كه نشان پاي حضرت رسول بر آن است و بعضي از مردم پاي خود را با آن سنگ متبرك مي كنند او مي گويد من صورتم را با آن سنگ متبرك كردم … و بعضي پاي تبرك را و من روي بر آن نشان نهادن واجب تر دانستم.(۷)
حكيم ناصرخسرو قبادياني در نهايت دقت و امانتداري قلم مي زند و هيچ عدد و رقم يا قولي را بدون مدرك يا مشاهده نمي نويسد و اگر موضوع جالبي را پيرامون تاريخ يك مكان شنيده است آن را از زبان ديگران نقل مي كند.
«… به شهري كه آن را صفا گويند و از آن قصه اكنون بر مثال تلي مانده است در ميان شهر و آنجا گويند كه خداوند اين قصه پادشاه همه جهان بوده است و گويند كه در آن تل گنج ها و دفينه ها بسيار است و هيچ كس دست بر آن نيارد بردن نه سلطان و نه رعيت و نسبت به آنچه…» در مجموع سفرنامه ناصرخسرو از سادگي و بي پيراگي خاصي برخوردار است. وي با زبان شيرين فارسي با جايگزين كلمات مناسب در جملات كوتاه خود سعي مي كند حتي الامكان از لغات عربي استفاده نكند.
«روز دوازدهم جمادي الاول آنجا(بركري) رسيديم و از آنجا بوان و سلطان رسيديم در بازار آنجا گوشت خوك همچنان كه گوشت گوسفند مي فروختند و زنان و مردان ايشان به دكانها نشسته…. و از آنجا به شهر اخلاط رسيدم هيجدهم جمادي الاول و اين شهر سر حد مسلمانان و ارمنيان است و از بركري تا اينجا نوزده فرسنگ است و آنجا اميري بود او را نصرالدوله گفتندي عمرش زيادت از صد سال بود پيروان بسيار داشت هر يكي را ولايتي داده بود و در اين شهر اخلاط به سه زبان سخن گويند تازي و پارسي و ارمني و ظن من آن بود كه اخلاط بدين سبب نام آن شهر نهاده اند»(سفرنامه ناصرخسرو ص ۸) .
چشم هاي تيز بين ناصرخسرو همه چيز را مشاهده مي كند: از بناها و كوهها تا رودخانه ها و دشت ها و ميزان آباداني و خرابي منطقه اي كه وارد آن شده است و ارزش پول و حتي ميوه هاي فصل و فراواني يا عدم وجود مايحتاج عمومي.
«در آن وقت خود قحط بود و شانزده من گندم به يك دينار مغربي بود و مبلغي از آنجا رفته بودند و اندر شهر مكه اهل هر شهري را از بلاد خراسان و ماوراءالنهر و عراق و غيره سراها بوده اما اكثر آنها خراب بود و ويران و خلفاي بغداد عمارت هاي بسيار و بناهاي نيكو كرده اند آنجا و در آن وقت كه ما رسيديم.» 
«بعضي از آنها خراب شده بود و بعضي ملك ساخته  بودند. آب چاه هاي مكه همه شور و تلخ باشد چنان كه نتوان خورد، اما حوض ها و مصانع بزرگ بسيار كرده اند كه هر يك از آن به مقدار ده هزار دينار برآمده باشد و آن وقت به آب باران كه از دره ها فرو مي آيد پر مي كرده اند و در آن تاريخ كه ما آنجا بوديم تهي بودند» (سفرنامه ناصر خسرو ص ۱۰۰).
ناصر خسرو در گزيدن كلمات و به كار بردن عبارات ميانه رو بود و در نويسندگي به بيان مقصود با روشني تمام و نازكي خاص توجه داشت نه با سخن آرايي(ره آورد سفر- دكتر سيد محمد دبير سياقي ص ۱).
«گفتم كه شهر بيت المقدس بر سر كوهي ست و زمين هموار نيست، اما مسجد را زمين هموار و مستوي است و از بيرون مسجد به نسبت مواضع هر كجا نشيب است، ديوار مسجد بلندتر است از آن كه پي بر زمين نشيب نهاده اند و هر كجا فراز است ديوار كوتاه تر است. پس بدان موضع كه شهر و محل ها در نشيب است مسجد را درهاست كه همچنان كه نقب باشد بريده اند و بساحت مسجد بيرون آورده اند و از آن درها يكي را باب النبي عليه الصلوه والسلام گويند و اين در از جانب قبله يعني جنوب است و اين را چنان ساخته اند كه ده گز پهنا دارد و ارتفاع به نسبت درجات جايي پنج گز علو دارد، يعني سقف اين ممر در جاها بيست گز علو است و بر پشت آن پوشش مسجد است و آن ممر چنان محكم است كه بنايي به آن عظيمي به هر قوت بشري بدان رسد كه آن سنگ را نقل و تحويل كند.( ۸)
در سفرنامه ناصرخسرو از شخصيت هاي مختلفي نام برده شده است كه عده اي از آنان كاملاً در تاريخ شناخته شده اند. مثل ابواهلا موسي و خواجه طوسي و عده اي ديگر هم غير قابل شناخت هستند. مثل ابوالفتح علي بن احمد و ابوالفضل خليفه بن علي الفيلسوف ها اگر چه بعضي از محققان نسبت به سفرنامه ناصرخسرو شبهاتي دارند اما از نظر شيوه نگارش عقيده دارند كه اين سفرنامه با مهارت خاصي تنظيم يافته و در تهيه آن از الكامل ابن اثير در مطالب تاريخي استفاده شده… از حيث نگارش تاريخ بيهقي بيشتر مورد نظر بوده و بعضي لغات و عبارات آن عيناً در سفرنامه به كار رفته است.
«نسبت به آنچه از ديگران شنيده است و در سفرنامه منعكس كرده چنين مي نويسد و اين سرگذشت، آنچه ديده بودم به راستي شرح دادم و بعضي كه به روايت ها شنيدم اگر در آنجا خلافي باشد خوانندگان از اين ضعيف  ندانند.»
پاورقي ها:
۱- محمدتقي بهار در كتاب سبك شناسي مي نويسد اين سفرنامه را ناصرخسرو قبل از كتاب زادالمسافرين (۴۵۳ هـ)  نوشته است.
۲- سفرنامه ناصر خسرو ص ۵
۳- سفرنامه ناصر خسرو ص ۹۷
۴- سفرنامه ناصرخسرو ص ۱۰۴
۵- سفرنامه ناصرخسرو ص ۱۰۰
۶- سفرنامه ناصر خسرو ص ۹۹
۷- سفرنامه ناصرخسرو ص ۱۰۶
۸- سفرنامه ناصرخسرو ص ۳۸

معرفي

002319.jpg

شوكران جديد
شماره جديد دو ماهنامه ادبي شوكران منتشر شد. اين شماره از شوكران شامل بخش هاي «شعر ايران»، «نظرخواهي»، «نقد و بررسي»، «شعر جهان»،  «گفت وگو»، «داستان ايراني»، «ميني مال»، «داستان خارجي»، «نمايشنامه»، «نقد و معرفي كتاب»،  «كاريكاتور» و  «كتابخانه شوكران» مي شود كه در هر بخش مطالب و موضوعات متنوعي آمده است. شعرهايي از مفتون اميني، عمران صلاحي، فرخ تميمي، رضا چايچي و محمدهاشم اكبرياني در بخش شعر به چشم مي خورد. در بخش نظر خواهي، دكتر عبدالحسين فرزاد، عنايت سميعي، محمود معتقدي و محمد بهارلو به اين پرسش كه «كجاي جهان ايستاده ايم؟» پاسخ گفته اند. بخش شعر جهان به شعرهايي از ميشائيل گروه كر با ترجمه علي عبداللهي،  نصرت كسمنلي با ترجمه عليرضا راهب و مارينا تسوه تايوا با ترجمه آبتين گلكار اختصاص دارد.از فريبا وفي داستاني با نام «آوارا» و از رسول يونان يك ميني مال به چاپ رسيده است. در اين شماره همچنين تس گالاگر داستاني دارد به نام «زني كه سالم از آتش گذشت» كه توسط اسدالله امرايي ترجمه شده است. نقد دفتر شعر مسعود ميري، رمان آرش حجازي، مجموعه داستان يوسف عليخاني و رمان حميدرضا ساعتچي از ديگر مطالب شماره ۱۳ و ۱۴ شوكران است.صاحب امتياز، مدير مسئول و سردبيري شوكران را پونه ندايي، برعهده دارد.
002322.jpg

كارنامه در گام چهل و چهارم
چهل و چهارمين شماره كارنامه در ۹۶ صفحه كه به مردادماه اختصاص دارد منتشر شد. جمع خواني، مقالات، شعر، داستان و كتاب نام بخش هاي اين شماره از كارنامه است. سرمقاله را نگار اسكندرفر كه صاحب امتياز و مدير مسئول نشريه است نوشته و به دنبال آن مطالبي در موضوعات مختلف به چاپ رسيده است. «حرف  اضافه» از عمران صلاحي، «خواندن همچون ترجمه است» از گادامر و با ترجمه آرش قنبري، «رمز و راز ادبيات مشرق زمين» نوشته سوزان باغستاني و سپيده زرين پناه، «جواني و تجارب نسل من» از مراد فرهادپور و «اسطوره و مدرنيزم در نام ديگر دوزخ» از ابراهيم محبي از جمله مقالات و ترجمه هاي كارنامه است.در بخش شعر، شعرهايي از جليل قيصري، عباس تيمار،  پرويز گراوند، وحيد داور، محمدرضا شرفي خبوشاني، محمد خليلي و شهرام پارسا مطلق به چشم مي خورد.
بخش داستان نيز شامل هشت داستان  كوتاه داخلي چون «سردابه سيب ها» نوشته ري را عباسي، «ويرگول» از ناتاشا اميري، «سيب در جاده پرپيچ» از مهسا پرهمت است كه علاوه بر آن دو داستان خارجي به نام «وقت كشي» از ناسيبوموآنوكوزي با ترجمه زهره ملايي و «دوست من لوك» نوشته فرناندو سورنتينو و ترجمه نيما ملك محمدي به چاپ رسيده است

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   زندگي  |   علم  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |