پژوهش
مشكلات عاطفي- رفتاري كودكان آزارديده
«مشكلات عاطفي- رفتاري كودكان آزارديده در دانش آموزان پسر پايه دوم مقطع راهنمايي شهر تهران» عنوان پژوهشي است كه توسط دكتر پروانه محمدخاني عضو هيأت علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي با همكاري معاونت پژوهشي اين دانشگاه در سال ۱۳۸۲ انجام شده است.
كودك آزاري عبارت است از «سوء رفتار فردي با فرد ديگر از طريق سوء استفاده جنسي، جسمي يا مسامحه و غفلت از كودك» كه البته برخي ويژگي هاي كودكان نيز آنها را در برابر سوءاستفاده جنسي، جسمي و مسامحه آسيب پذير مي كند؛ كودكان نارس عقب مانده ذهني، معلول جسمي و كودكاني كه زياد گريه مي كنند و يا به طور غيرعادي متوقع هستند بيشتر در معرض آزار قرار دارند. اهميت پژوهش حاضر به طور عمده به جنبه هاي پنهاني و ناآشكار كودك آزاري يعني بدرفتاري مربوط مي شود. جامعه آماري پژوهش مذكور شامل كليه دانش آموزان پسر پايه دوم مقطع راهنمايي مدارس دولتي شهر تهران است كه تعداد آنها ۷۷ هزار و ۸۵۵ نفر است و از بين آنها ۹/۳ درصد به عنوان كودك آزار مورد مطالعه قرار گرفته اند. اساسي ترين منابع آزار از سوي دانش آموزان براي شرايط مدرسه، آموزگاران و همكلاسي ها معرفي شده اند. همچنين آزارنده ترين رفتار در جو خانواده را به برادر نسبت داده اند.
از يافته هاي ديگر اين پژوهش آن است كه كودكان قرباني آزار به طور معناداري مشكلات اجتماعي و تفكري بيشتري دارند. اين پژوهش «سابقه آزار در دوران كودكي»، «تحمل ناكافي»، «عدم تحمل والدين»، «احساس ناتواني عميق»، «انزواي شديد»، «درك ضعيف از خود»، «افسردگي»، «اختلالات روانشناختي» و «حالات و شرايط عصب شناختي» را به عنوان دلايل عمده كودك آزاري برشمرده است.
آثار روانشناختي حاصل از آزارهاي جسمي شامل ارزيابي منفي از خود، عقايد منفي، مشكلاتي در زمينه رشد و توانايي هاي شناختي و مشكلات در كنترل عواطف است. نتايج حاصل از اين پژوهش نشان مي دهد كه ۲۰ درصد دانش آموزان در معرض آزارهاي جسمي قرار دارند، ۲۰ درصد والدين اين كودكان با يكديگر مشاجره و درگيري دارند كه به دنبال آن آزار عاطفي و جسمي را در پي دارد، ۲۷ درصد دانش آموزان اظهار داشته اند كه زندگي پرتنشي دارند، ۳۵ درصد اظهار داشته اند كه والدين آنها بسيار سخت گيرند، ۳۵ درصد اظهار مي كنند كه انتظاري كه از آنها دارند بيش از حد توانايي شان است، ۵۸ درصد كاملاً احساس تنهايي مي كنند۱۰، درصد در خانه احساس راحتي نمي كنند، ۴۰ درصد دانش آموزان مجبورند خودشان به تنهايي از عهده مراقبت هاي خويش برآيند كه نشان دهنده آزار عاطفي و بي توجهي خانواده ها است، ۲۵ درصد از اين دانش آموزان اظهار داشته اند كه از آسايش كمي برخوردار هستند، ۹ درصد اظهار داشته اند كه تمايل شديدي دارند در يك خانواده ديگر زندگي كنند كه اين حاكي از عدم رضايت از خانواده است و ۵۵ درصد اظهار داشته اند كه چنانچه از مقررات پيروي نكنند به سختي تنبيه مي شوند كه بيانگر فزوني مشكلات اجتماعي آنها است.
|