چهارشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - شماره۳۴۹۶
ذهن زيبا
انديشه هاي عالي ، دنياي عالي ما را مي سازند.  من، انديشه هايم را به دقت انتخاب مي كنم.
پرمود بترا
چاپلوسي هم گوينده را فاسد مي كند و هم شنونده را.
ضرب المثل كوبايي
كسي شما را به خاطر خشمگين شدنتان مجازات نمي كند، همين خشم است كه شما را به كيفر مي رساند.
دبليووين داير
خوشبختي از جايي شروع مي شود كه جاه طلبي پايان مي پذيرد.
ضرب المثل مجارستاني

ستون شما
جوابيه
احتراما در خصوص مطلب مندرج در روزنامه شماره 3489 در خصوص كمبود بليت اتوبوس، جوابيه ذيل جهت تنوير افكار عمومي ارسال مي شود دستور فرماييد برابر قانون مطبوعات در همان صفحه چاپ گردد.
در خصوص اعتراض خانم زهرا گودرزي درمورد كمبود بليت اتوبوس در خيابان مدرس ضمن تكذيب اظهارات ايشان به اطلاع مي رساند در خط مدرس- قيام در مسير رفت در هشت محل و درمسير برگشت در 11 محل فروش بليت صورت مي گيرد و شهر بروجرد از بدو تاسيس تاكنون هيچگاه با مشكل كمبود بليت مواجه نبوده، لذا مطالب ايشان كذب محض مي باشد و بر اساس مدارك موجود در سازمان اكثر افراد كه مبادرت به فروش بليت مي نمايند به طور مستمر اقدام به تهيه و فروش بليت نموده اند.
خانه اي درپارك
چند شب قبل يكي از شهروندان عزيزمان كه هنوز حال همسايه  برايش اهميت دارد با ما تماس گرفت و داستان زير را تعريف كرد: وسايل خانواده اي درمحله ميدان خراسان، خيابان طالب زاده به علت فقر و اعتياد پدر ازخانه به خيابان ريخته شد، مرد كه توانايي تهيه منزلي جديد را نداشت همسر و دو فرزند خود را رها كرد و آنهابه ناچار در گوشه اي از پارك وليعصر بي سيم سابق اقامت گزيدند. در مدت اين سه هفته اهالي مهربان محل، غذاي اين همشهري ها را تامين مي كرده اند و مقداري پول براي تهيه مسكني جديد براي اين عزيزان فراهم كرده اند كه كافي نيست . اهالي محل به يك نهاد كمك رساني و امدادي مراجعه كرده اند تا براي اين خانواده كمك هزينه دريافت كنند، اما مسوولان به خاطر اعتياد پدر از اين امر امتناع كرده اند. اين زن به همراه دو كودك خود همچنان در پارك زندگي مي كند.

ساعت هاي به خواب رفته تهران
اينجا سوئيس نيست 
016071.jpg
گاهي افراد جامعه هم در كنار كوتاهي اين شركت ها نقشي در مبارزه با زمان دارند. حتما شما بارها ديده ايد كه افراد مبارز با زمان با سنگ و چماق به جان اين ساعت هاي زبان  بسته مي  افتند و به شكلي احتمالا دق دل گذر عمر را بر سر اين ساعت ها خالي مي  كنند
ليلا  درخشان 
تهران شهر عجيبي است. مردمش هميشه عجله دارند. هميشه وقت كم مي  آورند. هميشه مي  دوند و باز هم دير مي  رسند؛ آنها هميشه پشت ترافيك مي مانند. هميشه وقتشان در كارهاي اداري هدر مي رود. جالب است كه شهرستاني هايي كه معمولا به تهران ميآيند از دويدن هاي تهراني ها تعجب مي كنند؛ اين علامت سوال بزرگ زماني در ذهنشان پررنگ مي شود كه به ايستگاه هاي مترو مي روند. اما زود قضاوت نكنيد مشكل دويدن ها و بي نظمي هاي افراد در مترو نيست، نكته  ساعت هاي به  خواب رفته است. مساله اين است با تمام تلاشي كه مردم براي جلوگيري از به هدر رفتن وقت مي كنند، نماد زمان- ساعت- بيشتر اوقات در اكثر ميادين، بزرگراه ها، ايستگاه هاي راه آهن، دانشگاه ها و... به خواب عميقي فرورفته است.
مي  گويند ظاهر، هميشه حكايتي از درون دارد. شايد خيلي دور از انصاف نباشد كه بگوييم اين ساعت ها به نوعي نشان از بي تفاوتي ما نسبت به زمان دارد، جالب است ما حتي حاضر به حفظ ظاهر نيستيم. البته ضرب المثل هاي زيادي به ما ارث رسيده كه به ارزش وقت اشاره مي كنند. مسلما وقت طلاست. بگذريم كه بعضي ها پا را فراتر مي گذارند و مي گويند وقت از طلا بالاتر است، چون طلا را مي شود خريد ولي وقت را نه و... امامتاسفانه در عمل به چنين چيزي پايبند نيستيم. اصولا اگر چيزي وجود نداشته باشد نيازي هم براي آن به وجود نميآيد اما وقتي يك چيزي به كار گرفته مي شود قطعا احساس نياز به آن هم بوجود ميآيد و فرهنگ استفاده از آن را هم بايد پيدا كنيم. اگر از ابتدا ساعت هاي شهري نبودند، نه مشكلي بود، نه كسي اعتراض داشت، اما مشكل اينجاست اين ساعت هاي شهري به مرور به شكل يك آيينه دق در آمده اند. به مرور به نماد كسالت  تبديل شده اند، انگار تابلويي هستند كه شعار ايستايي و سكون را با خود به همراه دارند و با عقربه هاي از كار افتاده به ما مي    فهمانند خيلي زندگي را جدي نگير، زياد تلاش نكن، خيلي عجله اي براي پيشرفت و ترقي نداشته باشيد. كمي هم بخواهيم به صورت تخيلي با اين قضيه برخورد كنيم ساعت ها مي   گويند، اصلا فكر كنيد ساعت، ساعت صفر است. فكر كنيد زماني وجود ندارد. مگر چه اتفاقي مي  افتد؟!
مبارزه با زمان 
وقتي با متوليان اين ساعت ها ارتباط برقرار مي  كنيم همه مي  گويند چه كسي گفته ساعت ها خواب هستند. اتفاقا براهند، همين ديروز آنها را سرويس كرده ايم. به هر حال ما هم اينقدر قضيه را پيگيري مي  كنيم تا متوجه مي  شويم شركت هايي كه با جاهاي مختلف در نصب ساعت به توافق مي  رسند وظيفه دارند هر چند وقت يكبار آنها را سرويس كنند. اما اين شركت ها معمولا رفتن برق و از كارافتادن باتري و...را بهانه اي مي  دانند كه اينگونه زمان به خواب رود و جالب است خودشان اعتراف مي  كنند كه خيلي وقت ها مردم تماس مي  گيرند و مي  خواهند اين ساعت ها تعمير شود.
اما نكته جالب ديگر اين است كه گاهي افراد جامعه هم در كنار كوتاهي اين شركت ها نقشي در مبارزه با زمان دارند. حتما شما بارها ديده ايد كه افراد مبارز با زمان با سنگ و چماق به جان اين ساعت هاي زبان  بسته مي  افتند و به شكلي احتمالا دق و دل گذر عمر را بر سر اين ساعت ها خالي مي  كنند.
توقف زمان 
در يكي از مناطقي كه ساعت هايش هميشه خواب هستند قدم مي  زنيم و البته به ساعت ها نگاه مي  كنيم. خانمي كه خود را دانشجوي فيزيك معرفي مي  كند، از راه مي  رسد. يك نگاه به ساعت، يك سوال: من از بچگي طوري بزرگ شده ام كه نسبت به ثانيه ها هم حساس هستم. اين عادت خوبي است كه پدر و مادرم به من ياد داده اند و به اين خاطربيشتر كارهايم روي برنامه است. اما جالب است خيلي وقت ها كه از خانه بيرون مي  آيم و چشم ام به ساعت هاي شهري مي  افتد يك دفعه هري دلم مي  ريزد. فكر كنيد من ساعت 2 بايد به يك سمينار بروم و ساعت هاي شهري ساعت 4 را نشان دهند. اينكه آدم چند دقيقه بعد متوجه مي  شود اين ساعت ها به قول معروف تافته جدابافته هستند، آن شوكي را كه در لحظه  اول به آدم وارد شده از بين نمي  برد.
ولي خب ديگر خيلي وقت است كه حسابم را با اين ساعت ها تسويه كرده ام و مثل يك چوپان دروغگو به آنها نگاه مي كنم.حتي اگر درست كار كنند و من از بي  ساعتي در عذاب باشم، سر سوزني هم به   زمان آنها اعتماد نمي     كنم.
مردي 57 ساله كه خود را بازنشسته معرفي مي  كند البته پاسخي كاملا نااميد كننده و شخصي مي  دهد:
اي بابا، شما هم از اين همه مشكل به چه چيزي گير داده ايد. خوشبختانه ساعت زندگي من خيلي وقت است بعد از بازنشستگي به خواب رفته، زياد اين مساله براي من مفهومي ندارد. تاحالا دقت هم نكرده ام ولي حالا كه مي  گوييد اتفاقا خيلي هم خوب است و موافق با حال و روز زندگي من است. چون زندگي من هم سرشار از يكنواختي و كسالت و سكون است... با خنده شايد اصلا اين ساعت ها مخصوص بازنشسته ها باشد...
خانمي حدودا 30 ساله كه خود را مربي بدن سازي معرفي مي  كند، مي  گويد: من فكر نمي  كنم در كشورهاي اروپايي هيچ گاه در ميداني يا بزرگراهي بتواني ساعتي را پيدا كني كه اينگونه بيكار باشد، اين مشكلات ما جهان سومي هاست. خب اصولا ما فرهنگمان طوري است كه نسبت به زمان بي  تفاوت هستيم. حتي اگر كسي خيلي حرف از زمان و ساعت بزند ممكن است با واكنش منفي مواجه شود.اين مشكل اغلب براي خودم پيش مي  آيد. بعضي  وقت ها مثلا مي  گويم نيم ساعت از وقت من را هدر داديد و مي  گويند خانم شما انگار اينجا را با سوئيس اشتباه گرفته ايد؟ خب وقتي اين فرهنگ وجود داشته باشد، مسلما ساعت هاي ميادين به سادگي به خواب مي روند بدون اينكه متوليان آن به خود زحمت دهند آنها را راه اندازي كنند، در حاليكه سرويس دهي اين ساعت ها آن طوري كه من مطلع هستم وقت زيادي نمي    برد...
دكتر قشوني زاده -روان شناس- اعتقاد دارد كه ساعت هاي از كار افتاده مي  تواند تاثير خيلي منفي از نظر رواني روي افراد داشته باشد چون پيغام سكون و عدم تحرك و پويايي را به افراد مي  دهد.
با اينكه ما از نظر تكنولوژي و بعضي موارد ديگر از ساير كشورهاي پيشرفته دنيا عقب هستيم اما متاسفانه هيچ گونه عجله اي براي رساندن خود به آنها و پيشرفت نداريم. زمان براي ماخيلي بي  اهميت است. وقتي اينگونه اعتقاد داشته باشيم، مسلما ساعت هاي شهري ما هم مثل خودمان مي  شوند.
به هر حال اين ساعت ها از ديدگاه هنري ما را بيشتر ياد تابلوي سالوادور دلي مي  اندازد كه ساعت را شسته وجلوي آفتاب پهن كرده است.

تهرانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
زيبـاشـهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |