پنجشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۹۷ - Sep 16, 2004
اظهارات دختر جواني كه 9 ماه ربوده شده بود
سعيد آمريكايي بازداشت شد
پس از دستگيري اين مرد كلاهبردار و تحقيقات كارآگاهان اين پرونده تاكنون 3 شاكي دختر دارد كه همگي توسط سعيد آمريكايي اغفال شده اند
000942.jpg
دختر جواني كه توسط مرد كلاهبرداري اغفال شده و حدود 9 ماه در اسارت بود. پس از دستگيري مرد شياد نزد بازپرس شعبه پنجم دادسراي كرج به تشريح جزئيات حادثه پرداخت.
اين دختر جوان كه ميترا نام دارد و 23 ساله است، حدود يك سال قبل پس از آشنايي با فردي به نام <سعيد> معروف به <سعيد آمريكايي>، با شگردي خاص از سوي وي اموالش را از دست داد. سپس سعيد آمريكايي ، 9 ماه وي را درحاليكه در مكان هاي مختلف حبس كرده بود، مورد آزار و اذيت قرار مي داد تا اينكه با پيگيري هاي همه جانبه بازپرس رحيمي و كارآگاهان اداره آگاهي كرج مرد كلاهبردار در يكي از روستاهاي اطراف رستم آباد واقع در شمال كشور شناسايي و دستگير شد.
ميترا در خصوص وقوع اين حادثه به خبرنگار ما گفت: اواسط سال 79 بود كه با سعيد به واسطه دوستي با برادرم آشنا شدم.
وي خود را مهندس و طراح اتومبيل در آمريكا معرفي كرد و از من خواستگاري كرد.
هرچند او سن زيادي داشت، اما به خاطر شهرت و شغلي كه داشت حاضر به ازدواج با او شدم.
سعيد كه مردي شيك پوش و زبان باز بود پس از خواستگاري از من، به بهانه هاي مختلف زمان برگزاري مراسم عقد كنان را به عقب مي انداخت به طوري كه دوماه از نامزدي ما گذشته بود و فقط اسم وي روي من بود و هر روز وابستگي من به اين مرد بيشتر مي شد. اين قصه ادامه داشت تا اينكه پدرم كه از وضعيت مالي مناسبي برخوردار بود، خانه اي را در 45 متري گلهشر به اسم من كرد و خودم هم يك خودرو بنز خريداري كردم. درست از همان زمان سعيد شروع به بدرفتاري با من كرد و نقشه به چنگ آوردن اموالم را طراحي كرد.
دختر۲۳ ساله در ادامه افزود: همان موقع بود كه از طريق چند نفر از دوستان سعيد متوجه شدم وي 3 زن ديگر نيز داشته كه هر كدام را به طريقي طلاق داده است . وقتي سعيد متوجه اين موضوع شد از من خواست تا سند خانه ام را براي يك كار تجاري بزرگ در اختيار وي قرار دهم. در آن موقع از آنجايي كه به سعيد خيلي علاقه مند شده بودم قبول كردم و بدون اينكه متن قرارداد را بخوانم،  سندم را به نام دوستش كردم. بدبختي هايم از همان جا شروع شد. بدون اينكه متوجه شوم، خانه ام را از دست دادم. وي درحاليكه گريه مي كرد و آثار به جا مانده از كتك هاي سعيد را نشان مي داد گفت: همان موقع بود كه خانواده ام براي ديدار از برادرزاده ام كه تازه متولد شده بود به يزد رفتند و اولين بار سعيد مرا به خاطر اينكه مي خواست خودرو ام را به نامش كنم به شدت كتك زد. سپس مرا به يك خانه خالي در گلدشت برد و حبس كرد. در همان زمان بود كه در غياب خانواده ام، خانه پدري ام را خالي كرده بود و وسايلش را به يكي از مراكز همسفر سپرده بود تا بتواند آن را نيز بفروشد. در مدت دو هفته اي كه در خانه گلدشت حبس بودم . هرشب به آن جا مي آمد و وقتي با اعتراضم مواجه مي شد مرا به شدت كتك مي زد. از سويي ديگر چون توانايي جسمي ام بسيار كم شده بود مرا مورد آزار و اذيت هم قرار مي داد.
بعد از 2 هفته مرا به خانه مجردي يكي از دوستانش در چهار راه طالقاني در كرج برد و 10 روزي هم مرا آنجا نگه داشت. خانه دوستش بودم كه متوجه شدم وي كلاهبرداري بيش نيست و با زن اولش كه زينب معروف به نسيم، همدست است . بدين طريق پس از آشنايي دختران جوان و ثروتمند آنان را مورد آزار و اذيت قرار مي دهند.
ميترا در ادامه گفت: از آنجا مرا به خانه اي در پونك تهران انتقال داد و من در كنار فرزندان همسر اولش روزگاري را سپري كردم. در اين مدت نيز من داخل خانه حبس بودم و دايما در بر رويم قفل بود. تا اينكه يك روز زماني كه هيچ كس حواسش نبود قصد فرار از بالكن خانه را داشتم كه بلافاصله توسط سعيد در پاركينگ خانه به دام افتادم. آن روز سعيد مرا به شدت كتك زد به طوري كه حالم به شدت بد شد ، بعد از آن بود كه به شمال رفت.
شنيده بودم كه سعيد هر وقت كار خلافي را انجام مي دهد مخفيگاهي در شمال دارد و به آنجا مي رود تا آب از آسياب بيفتد،  بعد به تهران مي آيد. تا اينكه بالاخره يك روز به بهانه اينكه شيرآب خراب است به همراه پسر كوچكتر سعيد به خيابان آمدم، اما از آنجايي كه بسيار مورد تهديد قرار گرفته بودم تنها توانستم به خانه خاله ام تلفن بزنم و آدرسي بدهم. آنان نيز موضوع را به مامور رسيدگي كننده پرونده اطلاع دادند و خلاصه توانستند محل سكونت مرا شناسايي كنند.
اما از آنجايي كه خانواده سعيد متوجه تعدادي رفت و آمدهاي مشكوك در محل شده بودند موضوع را به سعيد اطلاع دادند، وي بلافاصله به تهران آمد و مرا به يكي از روستاهاي رستم آباد در شمال برد.
حدود سه ماه آنجا بودم، اما هميشه طوري رفتار كردم كه سعيد به من اعتماد كند. بعد از 3 ماه يك روز زماني كه سعيد حال خوشي داشت شروع به صحبت با وي كردم . از او خواستم تا به من اعتماد كند و اجازه دهد براي جلب رضايت خانواده ام پيش عمويم بروم. سعيد كه ديگر به من اعتماد داشت برايم بليت اتوبوس خريداري كرد و مرا به تهران فرستاد. وقتي بعد از 9 ماه به خانه عمويم آمدم، هيچ كس مرا نشناخت. در اين مدت به شدت لاغر شده بودم و آثار شكنجه روي بدنم مشهود بود.
پس از اينكه مطمئن شدم از دست مرد شياد رهايي پيدا كرده ام . با توجه اينكه پدرم حاضر به ديدن من نبود، با كمك خانواده ام از سعيد آمريكايي شكايت كردم.
ميترا در ادامه گفت: با طرح شكايتم،  رسيدگي به پرونده در دستور كار ويژه كارآگاهان اداره آگاهي كرج قرار گرفت و آنان توانستند با همكاري پاسگاه < بره سر> يك ماه پس از آزادي من ،مرد شياد را در روستاي رستم آباد دستگير كنند.
بر پايه اين گزارش، پس از دستگيري اين مرد كلاهبردار و تحقيقات كارآگاهان اين پرونده تاكنون 3 شاكي دختر دارد كه بدين طريق توسط سعيد آمريكايي اغفال شده اند.
تحقيقات و بررسي هاي تكميلي در -خصوص اين پرونده از سوي بازپرس شعبه پنجم دادسراي كرج ادامه دارد.

دادستان پاكدشت:
امكان وقوع جرم در پاكدشت فراهم بود
000936.jpg
دادستان پاكدشت در گفت وگويي ، ابعاد تازه اي از پرونده جنايات پاكدشت را تشريح كرد. مظفري ابتدا گفت: در تاريخ 22/12/81 اولين مفقوديت كه طفلي به نام احمدرضا خدري بود، اعلام شد. تا تاريخ 30/2/82 سه مورد ديگر نيز اعلام شد. رياست دادگستري بلافاصله موضوع را جهت رسيدگي به آگاهي ارجاع داد. در تاريخ 29/5/82 به علت عدم نتيجه مثبت از سرهنگ مسرت، فرمانده آگاهي استان تهران، تقاضاي يك اكيپ از نيروهاي زبده كرديم و اين اكيپ اعزام شد. اين موضوع تا 29/11/82 توسط آنان مورد بررسي قرارگرفت كه متأسفانه نتيجه اي حاصل نشد. با توجه به اينكه اغلب مفقوديت ها در نزديكي محل كار فردي به نام <محمد - ب> معروف به <بيجه> انجام گرفته بود، وي دستگير شده، اما بررسي توسط دستگاه انتظامي بي نتيجه مانده بود. به ناچار از اداره اطلاعات تقاضا كرديم موضوع را بررسي كنند. وي افزود: متهم بيش از دو ماه در اختيار اداره اطلاعات بود و در زندان اوين به سر مي برد، با اين حال متاسفانه ابعاد پرونده روشن نشد و اين اداره اعلام كرد كه به نظر مي رسد وي دخالتي ندارد، در نهايت متهم با تخفيف قرار با گذراندن بيش از دوماه، آزاد شد تا اينكه در تاريخ 7/6/83 متهم رديف اول با ضربات سنگ و آجر قصد كشتن نوجوان 15ساله اي به نام محسن خسروآبادي، ساكن قيامدشت را داشته و به شدت وي را مجروح كرد. وي گفت: فردي آن ماجرا را مي بيند و به طرفشان مي آيد و متهم با آمدن وي فرار مي كند. نوجوان كه به حالت اغما افتاده بوده به بيمارستان منتقل مي شود و پس از يك هفته به هوش مي آيد و با به هوش آمدن وي راز پرونده آشكار مي شود. اين در حالي است كه <علي - غ> يكي از مظنون ها دستگير شده بود و به دنبال اعترافات اوليه مبني بر اينكه كودكان گمشده را در بيابان ديده است، وي به محل مورد ادعا برده مي شود كه در نتيجه (محمد - ب) معروف به <بيجه> با يك دوربين شكاري در محل پرسه مي زند. عناصر انتظامي به وي مشكوك شده و او را دستگير مي كنند. دادستان پاكدشت در مورد محل حادثه و علت ديركشف شدن موضوع گفت: به علت اينكه محل وقوع جرم در مرز پاكدشت و قيامدشت، محلي با مختصات خاص منحصر به خودش با كوره  پزخانه ها و بيغوله ها و چاله هاي فراوان غيرقابل ديد و دور از دسترس است، امكان وقوع جرم در محل فراهم بود، لذا از حوزه ديد عناصر انتظامي به دورمانده است.
دكتر قاسم قاضي - روانشناس گفت وگويي تحليلي در خصوص قتل هاي سريالي پاكدشت داشته است كه به شرح ذيل است:
افراد شبيه به بيجه و با مشخصات و ويژگي هاي او در جامعه زياد است، اما اينكه فقط او موفق به اجراي نقشه هاي پليد خود شده به اين خاطر است كه شرايط وقوع جرم براي وي فراهم بوده است.
جنايت هاي اين مرد، حادثه  وحشتناكي بود كه خانواده ها را تكان داد و در مورد علل وقوع آن زماني كه اعترافات و گذشته  متهم را بررسي مي كنيم به اين نتيجه مي رسيم كه جامعه مقصر اصلي اين فاجعه است، چرا كه اگر شرايط اجتماعي براي بيجه مناسب و مساعد بود امكان نداشت وي تبديل به يك قاتل زنجيره اي شود.
وي با بيان اينكه چنين حوادثي غالبا در حاشيه شهرهاي بزرگ كه مناطق جرم خيزي محسوب مي شوند روي مي دهد، افزود: عواملي چون فقر فرهنگي و اقتصادي در حاشيه  شهرهاي بزرگ به وضوح به چشم مي خورد خانواده هايي كه در اين مناطق زندگي مي كنند غالبا پرجمعيت هستند و مشكلات گوناگون به حدي به آنان فشار وارد مي كند كه براي داشتن آرامش و آسايش فرزندان خود را براي ساعات طولاني به بيرون از خانه مي فرستند و در اين شرايط كودك و نوجوان نوعي استقلال عمل بدون مسووليت پيدا مي كند كه نتيجه  آن در آينده بزهكار شدن وي و روي آوردن او به ارتكاب جرايم است .همچنين اين احتمال كه اين دسته از كودكان طعمه بزهكاران شوند نيز وجود دارد.
اين استاد دانشگاه با انتقاد از مسوولان پاكدشت گفت: تمامي اين قتل ها در مناطقي اتفاق افتاده است كه ميزان جرم در آنها بالا است واكنون بايد از مسوولان پرسيد چرا با علم به اين موضوع، هيچگونه اقدامات پيشگيرانه اي در اين مناطق انجام نداده بودند.
اين روانشناس در ادامه تصريح كرد: در مورد اكثر مجرمان شاهد اين هستيم كه آنان نه تنها در محيط خانوادگي مناسبي رشد نكرده، بلكه از مدرسه نيز فراري بوده و در ميانه راه تحصيل را رها كرده اند. اين اتفاق در مورد بيجه نيز روي داد. وي در منطقه اي محروم زندگي و در خانواده اي رشد كرد كه مادر بالاي سرش نبود و او با كمبود شديد محبت مواجه شد و اين جريان در دوران تحصيل اش نيز ادامه داشت تا اينكه سرانجام قاتل تصميم به ترك تحصيل گرفت. از سويي چون محيط براي ارتكاب جرم مناسب بوده، وي به راحتي و با استفاده از هوشي كه داشته كودكان را زير نظر مي گرفت و آنها را شكار مي كرد، اما اگر اين فرد مانند ساير بيماران ساديسمي كه در سطح شهر پراكنده اند شرايط وقوع جرم را نداشت، شايد هرگز دست به چنين كارهايي نمي زد در واقع اين جامعه است كه براي قتل كودكان بسترسازي كرده است.

در آذربايجان شرقي اتفاق افتاد
پايان خونين دعواي خانوادگي
000939.jpg
پدر و پسري كه در يك در گيري خانوادگي 10نفر از اهالي روستاي”آتا خاتون”شهرستان …اسپيران” واقع در استان آذربايجان شرقي را با شليك گلوله زخمي كرده بود ند، دستگير شدند.
دو روز پيش، فردي به نام”احمد-ع” وپسرش با يك قبضه اسلحه شكاري 10 نفر از اهالي روستاي آتا خاتون را به خاطر درگيري ها و اختلافات خانوادگي با شليك گلوله زخمي كردند؛ كه يك نفراز آنان به دليل جراحات زياد در حين انتقال به بيمارستان كشته شد .
بر اساس اين گزارش پليس در نخستين تحقيقات متهمان را شناسايي و دستگير كرد . در بررسي ها و تحقيقات مشخص شد وجود سلاح غير مجاز در دست متهمان عامل اصلي تجري و تشويق آنان به درگيري و قتل بوده است.
يك آسيب شناس اجتماعي در اين باره مي گويد: اسلحه غير مجاز عامل اصلي و تشديد كننده جنايت ها و خشونت ها است. بروزدعوا وجروبحث در خانواده ها و طايفه ها امري معمولي است، اما متاسفانه ورود اسلحه به اين گونه دعواها آن را خونين مي كند. در حالي كه اگر چنين سلاح هايي در اين حد در دسترس نباشد، فرد عصباني پس از مدتي آرام شده ومرتكب اين چنين قتل هايي نمي شود .
قتل هاي غير عمدي طايفه اي نيز از ديگر مشكلاتي است كه به دليل در دسترس بودن اسلحه در خانواده ها ايجاد مي شود .
كشفيات پليس در پيگيري از اين پرونده ؛
ماموران انتظامي استان آذربايجان شرقي در تحقيقات و كاوش هاي خود در اين پرونده 11 قبضه اسلحه شكاري ، 17 گلوله ساچمه اي ، يك قبضه اسلحه برنو و 75 فشنگ جنگي را در شهرستان هاي اهر ؛ مراغه ، آذر شهر و ميانه ازسه دستگاه خودرو كه در درگيري ها طعمه حريق شده بودند، كشف و ضبط كردند .
معاونت اجتماعي و ارشاد فرماندهي انتظامي استان آذربايجان شرقي به شهروندان توصيه كرد به منظور جلوگيري ازحوادث مشابه از خريد و فروش، حمل ونگهداري هرگونه سلاح غير مجازخودداري كنيد و چنانچه دسترسي و يا اطلاعي ازاين گونه جنگ افزار داريد ، در اولين فرصت به عوامل انتظامي تحويل يا گزارش دهيد.
امروزه يك درگيري خانوادگي با داشتن اسلحه مي تواند با قتل چند نفر بي گناه تمام شود . شايد بتوان ادعا كرد كه علت اصلي حوادثي مانند جنا يت فشم،عاشق كشي در شهرك غرب، گروگانگير نظام آباد و... وجود اسلحه و دسترسي آسان به آن است.
قاچاق اسلحه، آمار قتل ها ، سرقت هاي مسلحانه و اخاذي را به سرعت بالا مي برد ، اما بيشترين اثر مخرب خودش را در حريم خانواده ها بر جاي مي گذارد.

اينجا
دستگيري دختر فراري درشمال
دختري كه پس از آشنايي با 2 جوان و سرقت مبالغ هنگفت از خانه فرار كرده بود در يكي از شهرهاي شمال شناسايي و دستگير شد. پريسا 16 ساله در دادگاه به قاضي پرونده گفت: براي رهايي از قيد و بندهايي كه خانواده برايم ايجاد كرده بود، دست به سرقت زدم و تصميم گرفتم تا از خانه فرار كنم.هفتم تير ماه در حال گشت در پارك بودم كه با 2 جوان كه خود را مازيار و مهران معرفي كردند، آشنا شدم. پريسا گفت: پس ازگذشت مدت زماني كه از آشنايي ما مي گذشت، يك روز آنان به من پيشنهاد سفر به شمال را دادند و قول دادند تا در اين سفر مرا همراهي كنند. پريسا ادامه داد: آقاي قاضي در خانه ما آنقدر پول بود كه بتوانم چند صباحي را با آن زندگي كنم. به همين منظور دوباره به خانه آمدم و دور از چشم خانواده يك ميليون و 500 هزار تومان از پول هاي موجود در خانه را برداشتم و دزدكي از خانه بيرون آمدم. هر۳ نفر در يك هتل اقامت گزيديم و من بي هيچ محدوديتي پول ها را خرج مي كردم. اما يك روزصبح وقتي براي خوردن صبحانه به سالن غذاخوري هتل رفتيم از آن دو خبري نبود، وقتي كه پول هايم را شمردم متوجه شدم 400 هزار تومان از پول هايم نيست. نمي  دانستم چه كار بايد بكنم به همين خاطر از هتل بيرون آمدم و در حاليكه سرگردان در خيابان هاي شمال قدم مي زدم، توسط ماموران دستگير شدم.

دزد نوجوان بازار به دام افتاد
پسر نوجواني كه در بازار تهران اقدام به سرقت از مغازه داران مي كرد توسط يكي از حجره داران شناسايي و به دام افتاد.
به گزارش خبرنگار ما، اين پسر كه <ايمان۱۶ ساله> نام دارد از 3 ماه قبل با حضور در بازار تهران و در زمان هاي شلوغ اقدام به سرقت از مغازه هاي خواربار فروشي و لباس فروشي مي كرد. از آنجايي كه مغازه داران متوجه شده بودند كه اموال مغازه هرچند وقت يكبار توسط افرادي ناشناس مورد دستبرد قرار مي گيرد موضوع را به ماموران كلانتري 113 بازار اطلاع داده بودند و پرونده اي نيز در اين زمينه تشكيل شده بود تا اينكه يكشنبه 22شهريور، زماني كه يكي از حجره داران مقابل مغازه اش ايستاده بود متوجه پسر 16 ساله اي شد كه به طرز مشكوكي اطراف يكي از مغازه ها پرسه مي زند. به اين ترتيب وي را تحت نظر گرفت و زماني كه پسر نوجوان اقدام به سرقت از مغازه كرد وي را تحت تعقيب قرار داد و بلافاصله به دام انداخت.
بلافاصله ايمان 16 ساله تحويل ماموران كلانتري 113 بازار شد. ايمان پس از دستگيري به 17 فقره سرقت اعتراف كرد و انگيزه خود را مشكل مالي بيان داشت.

هشدار براي باندهاي اغفال دختران
ايسنا-مدير كل اماكن عمومي ناجا نسبت به فعاليت  باندهاي سازمان يافته اغفال دختران در قالب برخي شركت هاي ثبت شده فاقد پرونده هشدار داد و گفت: هيچ ساز و كار تشكيلاتي براي نظارت بر فعاليت اين شركت ها وجود ندارد.
سردار نجفي افزود: اين شركت ها بدون بررسي صلاحيت، تنها با 15 هزار تومان به ثبت مي رسند و از آنجا كه هيچ اطلاعي از نحوه فعاليت آنها به دليل نداشتن پرونده نزد اماكن عمومي در دست نيست، اقدام به فعاليت هاي غير قانوني مي كنند.
وي، شمار شركت هاي ثبت شده در تهران را 350 هزار واحد اعلام و تصريح كرد: اغفال جوانان بويژه دختران و زنان در مراكز كاريابي بيشتر در محيط شركت هاي ثبت شده فاقد پرونده روي داده است.
سردار نجفي در پايان گفت: در حال حاضر نيروي انتظامي تنها در مواردي كه فعاليت هاي اطلاعاتي، انتظامي و گزارش هاي مردمي و رسيدگي به شكايات مطرح مي شود، مستقيما وارد عمل مي شود.

بررسي پرونده كبري در آبان ماه 
شوراي حل اختلاف، آبان ماه امسال براي اظهار نظر درباره پرونده كبري رحمان پور، عروس 20 ساله اي كه مادرشوهر خود را به قتل رسانده بود، تشكيل جلسه خواهد داد. اين در حالي است كه عبدالصمد خرمشاهي، وكيل مدافع رحمان پور كه پيش از اين اعلام كرده بود ارسال پرونده موكلش به دايره ارجاي احكام به رسيدگي پرونده در شوراي حل اختلاف منوط شده است گفت: اميدوارم كه اولياي دم در جلسه مذكور، موجبات سازش را فراهم كنند تا كبري كه از سوي قاضي دادسراي جنايي تهران به اعدام محكوم شده، بتواند با كسب رضايت از آنان به زندگي اش ادامه دهد.
پرونده اين عروس جوان كه هم اكنون 24 ساله است بيش از 5 ماه است كه براي بررسي و اعلام نتيجه قطعي با دستور آيت الله شاهرودي - رئيس قوه قضائيه- به شوراي حل اختلاف فرستاده شده است.
كبري متهم است كه در پاييز سال 79 مادر شوهر خود را به دنبال برخي اختلافات خانوادگي با ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده است.

تجمع در محل ملاقات مردمي
۵۰ نفر از شاكيان پرونده كلاهبرداري شركت سرمايه گذاري <خانه سبز> مقابل محل ملاقات هاي مردمي رئيس قوه قضائيه تجمع كردند. تجمع كنندگان يك صدا شعار مي دادند <شاهرودي حمايت ،  عدالت> يكي از جمع آنها گفت: فردي به نام امير افروشه حدود 10 سال از مردم پول دريافت و به ازاي آن سود 3 الي 4 درصدي به مشتريان پرداخت مي كرد. سال گذشته اين فرد مبلغ 300 ميليارد ريال از پول مردم كلاهبرداري كرده و به مدت چندماه متواري شد. پس از مدتي او خود را به مجموعه قضائي معرفي كرد و به زندان افتاد.
خرداد پارسال بود كه اين اتفاق افتاد. شكايت هاي 5هزار و 500 نفر در سه مجتمع قضائي قدوسي، بهشتي ومفتح در حال بررسي است و تنها يك شعبه تاكنون قرار مجرميت براي اين فرد صادر كرده است.
تجمع كنندگان كه مدعي بودند دادگاه محاكمه اين فرد به  صورت غير علني برگزار شده است گفتند: اين فرد تمام املاك و دارايي هاي را به نام خانواده اش كرده است. به همين دليل دولت نمي تواند پول ما را از طريق مصادره اموال او پرداخت كند.
يكي از زنان جمع گفت: دو سوم شاكيان اين پرونده را زنان تشكيل مي دهند. همه اين زنان به نوعي مشكل مالي دارند. خود من پول مهريه و جهيزيه ام را براي سرمايه گذاري در شركت اين فرد داده  ام.
بنابر اظهارنظر شاكيان در محل ملاقات مردمي هاشمي شاهرودي،  يكي از كارهايي كه اين فرد كلاهبردار انجام مي داد، فروش اقساطي لوازم خانه، منزل مسكوني وماشين بوده است.
نماينده اين گروه از شاكيان گفت: از زماني كه قانون چك را برداشته اند عملا به نفع كلاهبردارها شده است. حال كه اين قانون تغيير كرده است چرا عطف به ماسبق مي شود. در ضمن شكايت هاي اين افراد در 5 دادسرا در حال پيگيري است، اما هر كدام حكم متفاوت داده اند. ما مي خواهيم بدانيم كجاي قانون به يك فرد اجازه داده است كه در 36 بانك شماره حساب باز كرده و از هر بانك دسته چكي دريافت كند.
او رو به تجمع كنندگان كرد و گفت: قرار شده است روز يكشنبه لايحه اي را به دفتر نظارت و پيگيري قوه قضائيه بياوريم تا دو هفته ديگر بتوانيم با رئيس قوه قضائيه ملاقات كنيم.
جلسه هفتگي رئيس قوه قضاييه اين هفته برگزار نشد.
دوقلوهاي به هم چسبيده اين بار در تهران
ايسنا - دو قلوهاي به هم چسبيده تهراني اين بار با قلب مشترك در تهران متولد شدند.
اين دوقلوهاي پسر بعد از گذشت 9 ماه، سه روز پيش با يك قلب مشترك، 4 دست و پا و سرهاي كاملا جدا متولد شده و در بيمارستان قلب شهيد رجايي بستري هستند.
يكي از كارشناسان پرستاري بخش M.I.C.U.P بيمارستان قلب شهيد رجايي درگفت و گويي با اعلام اين خبر افزود: اين دوقلوها فرزند اول زوجين 32 ساله اي هستند كه چندين سال براي درمان ناباروري، هر دو تحت درمان قرار گرفته اند.
وي با بيان اينكه بر اساس معاينات و آزمايش هاي اوليه پي به وجود قلب مشترك در اين دوقلوها برده شد، گفت: اين دوقلوها داراي 4 دست و پا هستند، سرها كاملا جدا ولي هنوز اطلاعاتي در ارتباط با اشتراك درساير اندام ها وجود ندارد. وي با بيان اينكه اين نوزادان در حال حاضر در انكوباتور تحت مراقبت هستند، اظهار كرد: در صورت تحت فشار قرار گرفتن يك قلو، تنفس آن مختل مي شود. ولي در عين حال ساير اقدامات تشخيص نظير Ct scan در حال انجام است تا اطلاعات بيشتري از وضعيت عمومي آنها حاصل شود.
اين كارشناس پرستاري در پايان با بيان اينكه احتمال زنده ماندن اين دوقلوها مشخص نيست، يادآور شد: قطعا براي جراحي و جداسازي آنها نيازمند كار گروهي تيم جراحي متشكل از جراح قلب و توراكس است و به نظر مي رسد براي جداسازي موفق، يك قلو بايد فداي قل ديگر شود.

آنجا
خانه اي از باروت 
دو افسر پليس روسيه در حال گشت زني در منطقه استحفاظي خود بودند كه ناگهان خود را در وضعيتي خطرناك يافتند. آنها از نيروهاي خنثي سازي بمب  ارتش تقاضاي كمك كردند. قضيه چه بود؟ آنها به خانه اي رسيده بودند كه ديوارهاي آن با 28 بمب عمل نكرده ساخته شده بود. كارشناسان تخريب و مواد منفجره به سرعت خود را از اردوگاه نظامي موروزوو در منطقه نووسيبيرسك به آنجا رساندند تا بمب ها را خنثي كنند.
پس از اين حادثه، مسوولان ارتش روسيه به مردم اين كشور در مورد عواقب و خطرات ناشي از استفاده از مهمات عمل نكرده به عنوان مصالح ساختماني هشدار دادند. هم اكنون در برخي خانه هاي روسيه از اين اجسام براي تهيه مبلمان، ديوار و نماي بيروني استفاده شده كه خطر زيادي را متوجه ساكنان آنها كرده است.

خانه ضد آتش، چه زيبا سوخت!
حتما شنيده ايد كه مي  گويند <هر چه قسمت باشد همان چيز پيش مي  آيد>. خب اين داستان هم مصداق همين ضرب المثل است. چندي پيش خانه اي به ارزش 7/2 ميليون دلار در سانتاروزاي كاليفرنيا ساخته شد. مهم ترين ويژگي اين منزل ضد آتش بودن آن بود. اوايل اين هفته خانه چند ميليون دلاري آتش گرفت و بر خلاف تصور همگان تا آخرين ذره سوخت و تقريبا چيزي جز خاكستر از اين خانه باقي نماند.
آتش نشان ها از زمين و هوا بسيار تلاش كردند تا شعله ها را مهار كنند اما كاري از پيش نبردند. علت اين آتش سوزي سرايت شعله ها از يك درختچه خشك كوچك به بدنه منزل بود. نتيجه اخلاقي اين داستان هم همان چيزي است كه در آغاز اين خبر خوانديد.

هنرمند قصاب 
و اين هم خبري درباره يك هنرمند اهل شيلي. خانم آله جاندرا پريتو از قطعات گوشت براي خلق تابلوهايش بهره مي  برد. به نظر او گوشت معاني مختلفي رامنتقل   كرده و يك تصوير گيرا درست مي  كند. يكي از آثار اين زن، تابلوي شنل قرمزي نام دارد كه در آن گرگ بدجنس زير لايه هايي از برگه هاي گوشت خوك پنهان شده بود. البته گوش هاي اين گرگ ناقلا هم ازجنس گوشت است.
در تابلويي ديگر از اين هنرمند قصاب، يك صندلي به چشم مي  خورد كه پايه هايي از گوشت خام و تشكي از خمير لازانيا و ويفر دارد. بسياري از مردم از آثار اين هنرمند متنفر هستند و برخي ديگر نيز به آنها بسيار علاقه دارند. در مجموع تمام آثار اين خانم (به جز تابلوي شنل قرمزي) بيشتر خوردني است تا ديدني!

حشره غول آسا
و اما داستاني از يك زن بدشانس بخوانيد. جوي جونز، زني 60 ساله است كه در گلوكستر شاشير زندگي مي  كند. يك شب كه جوي به خواب شيريني فرورفته بود، ناگهان در تخت از جا پريد و به شدت جيغ كشيد. همه اهالي خانه بيدار شدند و به اتاق خواب او آمدند تااز ماجرا مطلع شوند. پس از جست وجوي بستر اين زن يك هزارپاي 15 سانتي متري پيدا شد.
آنها هزارپا را در شيشه كردند و به باغ وحش بريستول بردند تا كارشناس آنجا نظرش را اعلام كند. زيست شناس در كمال تعجب هزارپا را از گونه مديترانه اي تشخيص داد. چندي پيش دختر جوي براي سفر، به يونان رفته بود. به احتمال زياد اين هزارپا در زمان برگشت با او همسفر شده و خود را به انگليس رسانده است. كارشناس موزه از زنده ماندن اين جانور در اين سفر طولاني اظهار شگفتي كرد.

حوادث
اقتصادي
بـورس
خارجي
رسانه
سياسي
شهري
علمي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اقتصادي   |   بـورس   |   حوادث   |   خارجي   |   رسانه   |   سياسي   |   شهري   |   علمي   |  
|  ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |