جمعه ۳ مهر ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۵۰۵
پرونده
Friday.htm

نگاهي به كاركرد آموزش عالي در ايران
006627.jpg
«كنكور» همواره در كشورما حكم مجوزي براي ادامه تحصيل در مقاطع عالي آموزشي بوده است. حكايت «قيف وارونه» هم از همين نگرش ساخته و پرداخته شده زيرا پس از گذر از كنكور به هرحال مي توان آموزش عالي را پشت سرگذاشت!
اما به بهانه كنكور بد نيست مروري هم بر وضعيت آموزش عالي كشور داشته باشيم؛آموزشي كه اينك بهترين جايگاه علمي را در كشور دارد و برخلاف ظاهر و علاقه مندي جوانان به سر سپردن به نظامش آش دهان سوزي هم محسوب نمي شود.
از آموزش خانوادگي تا دانشگاه
از  آن زمان كه آموزش و پرورش افراد از شكل ابتدايي خود در خانه و خانواده روند قطور و تكوين به خود گرفت سال ها گذشته است. پس از خانه و خانواده با مسلمان شدن ايرانيان «مساجد» به مراكز علمي و آموزشي مبدل شدند و رفته رفته فضا براي پيدايش «مكتب» فراهم شد.
سپس بحث ايجاد مدرسه به ميان آمد و نخستين مدرسه هاي ايران تحت عنوان «مدارس علوم ديني» كار آموزش و پرورش را بر عهده گرفتند.
از بهترين نمونه مدارس مي توان به مدارس نظاميه كه ساخته و پرداخته ذهن وزير سلجوقيان بود اشاره كرد. «خواجه نظام الملك» در واقع با همين مدارس نظاميه توانست پهنه حكومت تركان سلجوقي را اداره كند زيرا در آن دوره با وجود قوميت ها و قرائت هاي مختلف از اسلام آموزه هاي مدارس نظاميه بود كه مديريت و اداره حكومت به وسيله سلجوقيان را ممكن ساخت.
تركان سلجوقي كه همواره دنيا را بر پس زين اسبان خود و شمشيرزني مي ديدند با درايت و تدبير خواجه نظام الملك توانستند سال ها حكومت خود را تداوم بخشند. اساس مدارس نظاميه در يكدست كردن آموزه ها و بهره برداري به نفع ثبات بخشيدن به حكومت سلجوقيان بود. در اين مدارس براي نخستين بار علومي نظير رجال و حديث براي شناسايي احاديث واقعي از احاديث جعلي ابداع شد.
پس از اين مدارس بود كه با ورود تمدن غربي مدارس ابتدايي به سبك جديد راه افتاد ولي پيش از آن «اميركبير» طرحي نوع درانداخت تا آموزش عالي در ايران شكل بگيرد و «دارالفنون» را تاسيس كرد ولي با اين كار هم نتوانست جندي شاپور را احيا كند ولي پايه گذاري دانشگاه به شكل امروزي را سبب شد.
در سال ۱۳۰۲ هـ . ش وزارت معارف، تصميم به اصلاح مكتب خانه ها گرفت و به موجب آيين نامه مصوب ۱۳۰۳ شوراي عالي معارف، تاسيس مكتب خانه به همراه مدارس به شكل جديد منوط به كسب مجوز شد. سرانجام ۶۱۱ مكتب خانه با ۱۷۱ هزار و ۴۶۸ دانش آموز در سال ۱۳۴۰ به مدارس ابتدايي توسعه پيدا كردند.
اما مدارس ابتدايي به شكل جديد نخستين بار در سال ۱۲۷۲ هـ . ق تاسيس شدند، آن هم به دليل وجود تحصيلكرده هاي خارجي و ميسيونرهاي مسيحي.
نخستين مراكز آموزش  عالي با تربيت معلمان براي مدارس شكل گرفت. «سازمان تعليمات اكابر» نخستين سازماني بود كه آموزش بزرگسالان را به عهده گرفت ولي به دليل عدم كارآيي و موفقيت فقط بين سال هاي ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ فعاليت داشت.
دومين حركت براي آموزش بزرگسالان در سال هاي ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ با هدايت يونسكو شكل گرفت. سومين سازماني كه به اين كار پرداخت وابسته به دولت بود و تا سال ۱۳۴۵ به فعاليت مشغول بود. كميته پيكار جهاني با بي سوادي در سال ۱۳۴۳ تاسيس شد تا چهارمين سازمان فعال در حوزه آموزش بزرگسالان باشد.
آموزش عالي پيشينه اي درخشان دارد اما به دليل قطع استمرار آن سبب بروز مسايلي نابهنجار و به فراموشي سپردن آن شده است. ايرانياني كه يك قرن پيش از اسلام با دانشگاه جندي شاپور اعتباري بين المللي كسب كرده بودند تنها تا قرن سوم هجري  از اين ابتكار خود بهره مند بودند و پس از آن عملاً از دانش و علوم به اين شيوه نتيجه اي نگرفتند.علوم و فنون در ايران پس از اسلام تا ايجاد مدارس نظاميه باز هم درخشان است و شخصيت هايي نظير فارابي، ابوريحان بيروني، ابوعلي سينا و... همه متعلق به اين دوره اند.
به هرحال پس از شروع به كار مدارس نظاميه آموزش  عالي رنگ و روي ديگري به خود گرفت و عملاً به يك كالاي وارداتي تبديل شد زيرا ايرانيان ديگر روحيه ابداع، ابتكار و اختراع را از كف داده بودند و به تعقل كمتر بها دادند!
آنچه بعدها به سبك غربي نام دانشگاه به خود گرفت نتيجه و ميراث جندي شاپور نبود. نياز جامعه پس از كودتاي سال ۱۲۹۹ رضاخان بود كه براي تامين نيروي موردنياز نظام اداري مشغول فعاليت شد. بدين ترتيب تا سال ۱۳۱۳ كه دانشگاه تهران شكل گرفت هفت مدرسه عالي حقوق علوم و فنون، الهيات، جنگ و كشاورزي شكل گرفته بود.
از سال ۱۳۱۳ به بعد نيز آنقدر داوطلب نبود كه مثل دوره حاضر كنكور براي خود حرفي براي گفتن داشته باشد. اما با تحول ايران و افزايش جمعيت رفته رفته اين وضع دگرگون شد تا آن جا كه ميزان فارغ التحصيلان سال تحصيلي ۷۶ـ۷۵ تا ۸۰ـ۷۹ كه ۱/۱ ميليون  نفر بودند با كل فارغ التحصيلان آموزش عالي از بدو شكل گيري تا سال ۱۳۷۵ پهلو مي زد. تمام فارغ التحصيلان اين دوره ۵/۱ ميليون نفر برآورده شده است.
نقاط ضعف و مشكلات آموزش  عالي
برخلاف ايجاد و تاسيس ظرفيت هاي بسيار در آموزش عالي و به وجود آمدن دانشگاه آزاد در كنار دانشگاه هاي دولتي و تحولات شگرفي كه به واسطه انقلاب اسلامي موجب مستقل شدن قوه علمي آموزش  عالي شده است نقاط ضعفي در اين روند به وجود آمده كه كام همه كساني را كه به آموزش  عالي و ادامه تحصيل مي انديشند ،تلخ كرده است.
غير متعارف بودن بازار كار در كشور مهم ترين مشكلي است كه در پي ادامه تحصيل با آن مواجه مي شويم. در بازار كار ايران برخلاف بازار كار ساير كشورهاي توسعه يافته كه رويكرد بازار كار به نيروي كار ماهر است و به تحصيلات عالي گرايش دارد در ايران معطوف به نيروي كار غيرماهر با تحصيلات پايين است.
نكته ديگري كه در كمين آموزش عالي نشسته و بسيار حايز اهميت است تنزل كيفيت آموزش عالي در چند سال اخير است. افزايش غيرمنطقي آموزش عالي به ويژه در بخش غيردولتي در ساليان اخير بدون توجه به ارتقاي كيفيت اين موسسات شرايطي را فراهم آورده است تا بسياري از مراكز دولتي و بعضاً خصوصي  تمايلي براي به كارگيري اين نيروها نداشته باشند.
نگاهي به وضعيت المپيادي هاي كشور نشان مي دهد شرايط براي بروز نخبگان و استفاده از آنان فراهم نيست زيرا اين آمارها نشان مي دهد كه پس از ظهور يك دوره نخبگان در المپيادها و عدم بهره برداري و حمايت آنان اين افراد ارتقاي چنداني نيافته اند و بر تعدادشان نيز افزوده نشده است.
در سال ۱۳۷۶ ميزان المپيادي هاي ايران ۷۰ هزار نفر بود كه در سال ۱۳۷۷ با رشد ۴/۲۱ درصدي به ۸۵ هزار نفر رسيد. همين وضع در سال ۱۳۷۸ با افزايش ۴/۲۹ درصدي به ۱۱۰ هزار المپيادي منجر شد ولي روند رشد ناگهان سير نزولي به خود گرفت و تنها با ۶/۱۳ درصد رشد به ۱۲۵ هزار نفر رسيد.
ايران طي يكي دو سال اخير مدال قابل توجهي هم در المپيادهاي بين المللي نداشته است. با اين وضع ايران در سال تحصيلي ۸۰ـ۷۹ حدود ۲/۱۸ ميليون نفر دانش آموز داشته است كه ظرف چند سال آينده به مرحله كنكور مي رسند. با اين وضع آموزش  عالي با خيل انبوه فارغ التحصيلان دوره متوسطه رو به رو مي شود كه مشتاق ادامه تحصيل هم خواهند بود يا لااقل مشتاق پشت سرگذاشتن كنكور هستند.
اگر بخواهيم يادآوري كنيم
با همه اين اوصاف به نظر مي رسد سيستم آموزش  عالي ما در بخش نخست فقط به يك سيستم صدور مدرك و ماشيني براي بالابردن انتظار از جامعه تبديل شده است!
توليد مهندسان، پزشكان و تحصيلكردگاني كه به يكباره پس از يك دوره حمايت تحصيلي ـ آموزشي در جامعه به حال خود رها مي شوند!
اگر بخواهيم نقاط ضعف و مشكلات آموزش عالي را برشماريم شايد بتوانيم تيتروار آن را در موارد زير خلاصه كنيم:فقدان رويكرد تقاضاگرا در بخش پژوهش و فناوري، گسستگي زنجيره تحقيق، فناوري و فعاليت اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، ناكارآمدي نظام موجود براي ساماندهي فعاليت پژوهشي، رشد كمي و بي ضابطه جذب دانشجو و گرايش به مدرك گرايي و اتكاي بيش از حد بازار كار ايران به منابع دولتي و عدم استقبال بخش خصوصي براي به كارگيري نيروهاي فارغ التحصيل پنج مشكل اول قابل شمارش هستند.
اما در ادامه برشمردن اين ضعف ها بايد به فقدان راهبرد مشخص در شيوه هاي جذب و توسعه آموزش عالي و استفاده ناقص از ظرفيت هاي موجود اشاره كرد.
با توجه به آنچه گفته شد ضعف قوانين و مقررات براي ايجاد زمينه هاي كاري در كشور، نارسايي نظام آموزش عالي در زمينه ايجاد و اشاعه روح تحقيق و نوآوري، گسترش بي ضابطه رشته هاي تحصيلي بدون توجه به نيازهاي فوري و آتي كشور، تشديد فرار مغزها و نخبگان، معطوف بودن بازار كار به سوي افراد غيرمتخصص، عدم تعادل جنسيتي و منطقه اي در بازار كار، بالابودن عرضه نيروي كار و پايين بودن فرصت هاي شغلي موجود از ديگر نقاط ضعف است.
وقتي داوطلبان كنكور به دليل نوع سنجش نادرست عملاً با بهره مندي داشته هاي علمي خوب از ورود به دانشگاه ها باز مي مانند به فكر استفاده از راههايي براي ادامه تحصيل جذب دانشگاه هاي خارجي مي شوند. مهاجرت تحصيلي به هند، اوكراين و دبي به تازگي شدت عجيبي يافته است.
از سوي ديگر در سال هاي اخير با توجه به احداث و ايجاد دانشگاه هاي آزاد و غيرانتفاعي بر حجم فارغ التحصيلان رشته هايي نظير حقوق و پزشكي افزوده شده است.اما ميزان اشتغال در حداقل ممكن و متمركز در كلانشهرها باقي است همين امر سبب شده تا علاوه بر مهاجرت به كلانشهرها به ويژه تهران همه فشارها در يك جا جمع شوند.
از طرفي تنها نهادي كه بر اساس آموزه هاي دانشگاهي اقدام به جذب نيرو مي كند و در عمل نيز غيردولتي بوده، در جذب فارغ التحصيلان حقوق با مشكل جدي رو به روست زيرا تا زماني كه وكالت در كشور نهادينه نشده و دادگاه ها موظف به پذيرش وكيل براي دعاوي چه از طريق وكلاي تعييني و چه وكلاي تسخيري نباشند نمي توان اميد داشت كه لقب دادن مشاور حقوقي از طريق استناد به ماده ۱۸۷ قانون برنامه سوم دولت مي تواند شغل ايجاد كند؛  يا در مواجهه با پزشكان وقتي شرايط به گونه اي است كه فارغ التحصيلان حاضر نيستند در محلي دورافتاده به زندگي حرفه اي مشغول شوند همه امكانات در نقاط خاصي متمركز و در اين شرايط تورم نيروي  متخصص به بيكاري آنان منجر مي شود.
بنابراين كاملاً واضح است كه وزارت علوم، تحقيقات و فناوري عملاً مديريتي بر آموزش عالي اعمال نمي كند زيرا همان طور كه بيان شد بدون توجه به نيازهاي كوتاه مدت، ميان مدت و بلندمدت به پذيرش داوطلبان دست مي زند.

سرمايه گذاري كور
006624.jpg
عكس:ايسنا
هيچ كس تا به حال حساب نكرده است كه سرمايه گذاري براي كنكور در ايران چقدر برآورد مي شود. همه ساله قريب به ۵/۱ ميليون نفر در كنكور سراسري دانشگاه هاي دولتي شركت مي كنند. همين ميزان نيز در كنكور دانشگاه آزاد اسلامي شركت مي كنند.
بنابراين سالي قريب به سه ميليون نسخه دفترچه ثبت نام، كارت ثبت نام و پاكت منتشر مي شود كه مستلزم صرف هزينه از سوي سازمان سنجش كشوراست. پس از اين سه ميليون نسخه دفترچه سؤالات عمومي و سه ميليون نسخه دفترچه سؤالات اختصاصي بايد چاپ شود كه هم كاغذ و هم چاپ آن هزينه بر و نيازمند پول است.
علاوه بر اين سازمان سنجش يا دانشگاه آزاد بايد به تعداد داوطلبان كنكور كارنامه صادر كرده كه اين بخش نيز مستلزم صرف هزينه براي كاغذ مخصوص و چاپ آن است. به اين اقلام هزينه برگزاري آزمون از قبيل خريد دست كم سه ميليون عدد بيسكويت و پرداخت حق الزحمه براي مراقبان را هم اضافه كنيد و ببينيد چه رقمي مي شود. البته از آن جا كه رقم، رقم قابل توجهي است و ممكن است در هنگام مطالعه موجب بدي احوال شود از محاسبه و اعلام آن خودداري شد ولي واقعيت اين جاست كه همه ساله با روشي سنتي قصد داريم كاري كنيم كه از ميان ۵/۱ ميليون نفر حدود ۵۰۰ هزار نفر بروند در دانشگاه ها و پس از چهار سال مدرك ليسانس يا كارشناسي بگيرند.
اما اين همه هزينه كنكور نيست،يك بخش ديگر ماجرا همان طور كه رئيس انتشارات مدرسه اعلام كرده به كتب كمك درسي براي كنكور باز مي گردد.
انواع كتابهاي كنكور از ناشران بنام و استادان و دبيران با تجربه گرفته تا كتابهاي چاپ انتشارات سازمان سنجش همه ساله چاپ يا تجديد چاپ مي شود تا به بازار سياه كنكور كمك كند. به جز هزينه اي كه هر داوطلب صرف خريد كتابها مي كند همه ساله بخش اعظمي از كاغذ توليدي يا وارداتي كشور بايد صرف تهيه اين كتابها شود كه در عمل هيچ معلومات تازه اي به دانسته هاي افراد نمي افزايد و صرفاً به آنان كمك مي كند تا در يك آزمون بهتر تست ها سنجيده و خانه هاي خالي پاسخنامه را سياه كنند.
هيچ كس تا به حال محاسبه نكرده است كه در سال چه بخشي از سرمايه گذاري ناشران، مولفان و ... صرف توليد و توزيع اين قبيل كتابها مي شود و در نهايت نيز محمدصادق عزيزي مدير عامل انتشارات مدرسه مي گويد: نرخ مطالعه دانش آموزان به دليل پرداختن به همين كتابها پايين آمده است.
اين بخش از سرمايه گذاري ها و صرف سرمايه ها جداي از آن بخشي است كه خانواده ها و داوطلبان كنكور هزينه مي كنند تا جزوات و دست نوشته هاي خود را تهيه كنند. هزينه رفت و آمد براي تهيه اين كتابها و جزوات را هم ناديده بگيريم بهتر است.
در اين چرخه هزينه پست را هم فراموش نكنيم. تا اين بخش از كار، هشت مرحله هزينه را نام برده ايم و ياد كرده ايم كه همه ساله در ايران بابت آن پول خرج مي شود تا زمينه شناسايي عده اي اندك از دانش آموزان براي ادامه تحصيل فراهم شود و به دليل نبود آمار درست و يا در دست نبودن نرخ كاغذ و ... از محاسبه تخميني آن چشم  پوشيديم. اما بخش مستند به آمار آن براساس نظر سنجي  مركز افكار سنجي دانشجويان ايران استوار است.
تحقيقي كه از ۲۹۴ داوطلب پسر و ۳۸۸ داوطلب دختر كنكور به عمل آمده، نشان مي دهد كه ۳۱درصد از داوطلبان در كلاس هاي كنكور شركت كرده اند و از ۱۲ هزار تومان تا سه ميليون تومان پول براي اين كلاس ها پرداخت كرده اند.
بر اين اساس پايه متوسط نرخ كلاس كنكور ۴۸۰ هزار تومان بوده كه اگر ۳۰ درصد از ۵/۱ ميليون نفر اين هزينه را پرداخت كرده باشند سالانه مبلغي حدود ۲۰۰ ميليارد تومان نصيب آموزشگاه ها، معلمان و ... شده است.
اين سرمايه گذاري درحالي انجام گرفته است كه براساس نتايج به دست آمده از تحقيق ايسپا يك سوم از خانواده ها بدون اطمينان از قبولي دست به چنين سرمايه گذاري زده اند. تا اين جا به يك رقم دست پيدا كرديم كه سالانه ۲۰۰ ميليارد تومان سرمايه گذاري مي شود كه قريب به يك سوم هم به اين سرمايه گذاري اعتماد ندارند.
حالا به اين نكته توجه كنيد. براساس تحقيقي كه سازمان ملي جوانان در ۲۸ استان كشور انجام داده است ميانگين ماهانه پول توجيبي پسران ۵۵ هزار تومان و دختران جوان ۵۰ هزار تومان است. جواناني كه در اين تحقيق مورد پرسش قرار گرفته اند پس از خدمت به مردم با ۴۳ درصد راي به پولدار شدن با ۸/۱۹ درصد راي داده اند يعني آنها در دومين اولويت انديشيدن خود به پولدار شدن و راههاي رسيدن به آن فكر مي كنند.
در چنين شرايطي كه سازمان ملي جوانان خبر از اكثريت ناراضي جوانان نسبت به مسايل اقتصادي مي دهد چنين سرمايه گذاري بي هدفي اندكي احمقانه به نظر مي رسد. ۹/۸۹ درصد جوانان معتقدند كه در وضعيت اقتصادي نامناسبي به سر مي برند و ساليانه ۲۰۰ ميليارد تومان صرف كلاس كنكور و مبالغ هنگفت ديگري صرف راه اندازي و برگزاري كنكور مي شود.
اگر با يك حساب سرانگشتي فرض كنيم كه با ادغام آزمون ها در قالب امتحانات نهايي مرحله پيش دانشگاهي واجدان شرايط در تحصيل دانشگاهي شناسايي شوند چه مبلغي در كشور مي توان به نفع جوانان صرفه جويي و به نفع آنان سرمايه گذاري كرد.
دانش آموزان ما در چنين شرايطي به عده اي بي سواد از منظر اطلاعات عمومي تبديل شده اند كه جز روش هاي تست زني و فرمول هاي محاسبه در كوتاه ترين زمان، اطلاعات و دانسته  بيشتري ندارند. اگر از همين عده از تاريخ كشور، ادبيات كشور و ... بپرسيم چه اطلاعاتي براي عرضه دارند. اگر از همه آنها بپرسيم چه پاسخ مي دهند؟
بنابراين بايد پذيرفت كه ما سالانه با سرمايه گذاري در كنكور ضمن پايمال كردن حقوق جوانان آنها را به بي سواداني تحصيلكرده يا بي سواداني ديپلم گرفته تبديل مي كنيم. اگر همان پتانسيل صرف شده براي كتابهاي كمك درسي صرف توليد و انتشار كتابهاي آموزنده مي شد چه اتفاقي مي افتاد. در واقع ما علاوه بر رواج فرهنگ كنكورگرايي به بي علاقگي دانش آموزان به فراگيري اطلاعات عمومي و فرهنگ مطالعه دامن زده ايم.
حالا قضاوت اصلي با شما. اگر هزينه هاي كنكور صرف اوقات فراغت جوانان مي شد بهتر بود يا همين كنكور و البته اين سؤالات اساسي كه ما در پي سال ها برگزاري كنكور و صرف هزينه، اتلاف كاغذ، وقت، انرژي و ايجاد استرس هيچ روش جايگزيني براي آن سراغ نداشتيم تا جلوي ضرر را بگيريم.

نگاه
داغ بر پيشاني
من اعتراف مي كنم ۱۰ سال از اولين سالي كه پشت كنكور ماندم مي گذرد. ۱۰ سال قبل اولين مهر «رد شدن» به پيشاني من خورد تا سرنوشتي را كه پدر و مادرم برايم در نظر گرفته بودند تغيير دهد. درست ۱۰ سال قبل بود كه اولين تجربه شكست را چشيدم تجربه اي كه نتيجه اش به گوش همه رسيد و همه حق داشتند به دلايل مختلف مرا سرزنش كنند. حتي كساني كه هرگز براي رسيدن به هدفم به من كمك نكرده بودند از صاحب مغازه سرنبش گرفته تا راننده آژانس همه و همه دلايل متفاوتي براي سرزنش كردن من داشتند. همه اين ماجراها در روزهاي آخر شهريور سال ۱۳۷۳ شروع شد و تا مدت ها ادامه داشت. وقتي قبول شدگان براي ثبت نام در دانشگاه ها كيف شان را بستند، وقتي زن همسايه ۱۰تا خانه آن طرف تر سر صف نانوايي از ماجراهاي ثبت نام دخترش در شهري ديگر ماجراها مي بافت و مادرم خودش را جمع و جور مي كرد كه كسي نپرسد «راستي دختر شما چكار كرد؟» وقتي عمويم از هلند زنگ زد و پرسيد چه رشته اي را براي ادامه تحصيل برگزيدم و خيلي وقت هاي ديگر.
محكوميت ابدي
بعد از همه سرزنش ها، من اما دوباره مجبور شدم برنامه اي فشرده تر از سال قبل را شروع كنم. مشاوره براي برنامه ريزي البته از جانب من آغاز شد؛ با چهار ساعت در روز آغاز كردم، دو تا درس عمومي دو تا درس اختصاصي در برنامه روزانه ام جاي دادم. مادرم اما ماموريت سخت تري داشت او وظيفه داشت هر آنچه را كه براي هوش و حافظه مفيد است به خورد من بدهد. از مغزگردو گرفته تا شير و داروهاي عطاري. اين بار خانه ساكت تر از سال قبل شد. خواهر و برادر كوچكتر بايد «آسه برو آسه بيا» زندگي مي كردند چرا كه خواهر بزرگتر خانواده امسال پشت كنكوري بود. كتابها با توصيه هاي گوناگون خريداري شد، كتاب تست، نكته، خلاصه دروس و همه و همه.
اتاقم به جبهه جنگ مي مانست پر از اسلحه براي تقويت نيروهاي خودي و شكست دشمن، ساعت به ساعت در اتاق كوبيده مي شد و ليواني نوشيدني يا آجيل تقويت توي يك سيني به درون مي آمد.
زندگي ام شد چهار ساعت درس، ۲۰ ساعت عذاب در يك شبانه روز ۲۴ ساعته. با كابوس از خواب بيدار مي شدم حوصله هيچ كاري را نداشتم. اولين لباسي را كه دم دستم مي رسيد با بي حوصلگي بر تن مي كردم، بيرون رفتن را براي خودم قدغن كردم. چه بيرون رفتني داشتم وقتي همه مي خواستند بدانند چرا قبول نشدم؟ مهماني هاي خانوادگي را تحريم كردم از حرف هاي مادربزرگ ها لجم مي گرفت خيلي دلم مي خواست بپرسم چقدر از كنكور سر در مي آوريد كه اظهارنظر مي كنيد؟ پرسشي كه دوست داشتم از ديگران هم بپرسم اما هرگز موفق نشدم.
فشار روحي وارد شده بر من آنقدر زياد شد كه به خودي خود ترجيح دادم وقت بيشتري را به درس خواندن اختصاص بدهم روزي شش ساعت اما پدر وظيفه اش را سنگين تر انتخاب كرده بود او وانمود مي كرد كه برايش چندان اهميتي ندارد كه من امسال در كنكور قبول نشدم اما برقيد «امسال» سخت تاكيد مي كرد و با همين تاكيد، من مي فهميدم كه دانشگاه «آش كشك خاله است» و به اختيار يا اجبار به گردن من افتاده.
وظيفه ديگري كه پدر خودآگاهانه و داوطلبانه برگزيده بود گفتن لاف و گزاف هاي بيهوده تر ديگران بود. پدرم مدام از بهترين رشته ها حرف مي زد و اعتقاد داشت
اگر چه من امسال به دانشگاه راه پيدا نكردم اما سال آينده قطعاً در بهترين رشته و بهترين دانشگاه كشور پذيرفته خواهم شد. و من حالا فكر مي كردم چقدر كارم از سال قبل سخت تر شده است.
نفرين بر من
مدام خودم را نفرين مي كردم كه چرا سال قبل در رشته اي معمولي پذيرفته نشدم كه حالا مجبور باشم براي بهترين،آن هم در بهترين دانشگاه تلاش كنم؛ تلاشي كه به اعتقاد خودم بي نتيجه بود. فكرش را بكنيد من در ابتداي كار در دور اول دونده اي بودم كه به اول شدن فكر نمي كردم. اما پدرم روياهايش را بر بهترين ابر آسمان تصوير مي كرد. اين هم به يكي از مشكلات رواني من تبديل شد از سويي من به كمترين راضي بودم تا از شر پشت كنكوري بودن رهايي يابم و از سوي ديگر انتظارات پدرم عرصه تاخت را بر من تنگ و تنگ تر مي كرد.
به هر تقدير سال بعد من در رشته اي نه چندان جالب اما در دانشگاهي معتبر و صاحب نام پذيرفته شدم.
البته صاحب نام بودن و معتبربودن دانشگاه آنقدر بود كه پاسخگوي استدلال هاي پدرم باشد و پدرم مي توانست به مقدار كافي دليل و توجيه بياورد كه دردانه دخترش شاهكار كرده است و من به هرحال شاهكار كردم. حالا كه ۱۰ سال از شروع كار گذشته فكر مي كنم كارسترگي كرده ام. با وجود آن همه استرس، نگراني و كابوس هاي شبانه موفقيت من كار سختي بود.
سهم من
سهم من از درس خواندن فارغ التحصيل شدن از يك دانشگاه خوب بود. راهيابي ام به بازار كار چندان ربطي به رشته تحصيلي ام ندارد. اما به هرحال هنوز با گذشت ۱۰ سال شرايط بحراني و روزگارم را فراموش نكرده ام. هنوز آمار و ارقام مربوط به كنكور و آموزش عالي را دنبال مي كنم. چندي قبل مشاور رئيس جمهور در امور جوانان خبر از دسترسي تنها ۱۹ درصد جوانان به آموزش عالي داد و اظهار اميدواري كرد كه در سال هاي نه چندان دور اين رقم به ۳۰ درصد مي رسد و من به آن ۸۱ درصدي فكر كردم كه از تحصيل محروم شده اند؛ به آن گروه زيادي كه هنوز داغ «پشت كنكوري» را بر پيشاني دارند.
هرچند قائم مقام سازمان ملي بهره وري كشور مي گويد: «ايران از نظر بهره وري در ميان ۱۹ كشور آسيايي مقام ۱۸ را دارد.»
قاسم انصاري اين رتبه بندي را متعلق به سال ۲۰۰۱ ميلادي مي داند. اما در پس همين آمار بهره وري هم من به جمعيت تحصيلكرده مي انديشم و به اين كه چقدر شغل آدم ها با تخصص و تحصيلشان همخواني دارد. بهره وري يعني هدر ندادن سرمايه اما به نظر مي رسد سرمايه آموزش عالي از راه جذب نيروهاي غيرمتخصص بر باد مي رود.

يادداشت
كابوس پر هزينه كنكور!
نيلوفر محبعلي
خيلي نگران بود؛ فردا نتايج كنكور اعلام مي شد و او داشت براي چندمين بار انتظار چنين شبي را تجربه مي كرد؛ انتظاري كه توام با نااميدي بود و البته ناباوري؛ احساس قلبي خاصي به او مي گفت كه امكان قبولي وجود ندارد، در عين حال نمي خواست چنين اتفاقي رخ دهد. چون اصلاً حوصله نداشت كه يك سال ديگر هم پشت كنكور بماند و يك بار ديگر براي قبولي در دانشگاه درس بخواند.
از تمام اين حرف ها گذشته نمي دانست با سركوفت هاي دوروبري ها چه بايد بكند؛ همه انتظار داشتند با زماني كه امسال صرف درس خواندن كرده و هزينه هاي هنگفتي كه در راه كلاس هاي كنكور خرج شده، ديگر تكليف يكسره شود و قبولي او در يك رشته به اصطلاح درست و حسابي حتمي باشد.
اين سرنوشت، تراژدي قديمي و قريبي است كه هر سال براي تعداد زيادي از جوانان ايراني تكرار مي شود. طبق آمار با آغاز سال تحصيلي ۸۴ - ۸۳ حدود ۱۶ ميليون دانش آموز روانه مدارس مي شوند. به رغم آن كه اين آمار حكايت از كاهش دو درصدي جمعيت دانش آموزان كشور دارد اما اين رقم نشان مي دهد كه داستان غم انگيز جوانان پشت كنكوري تا سال هاي متمادي تمامي نخواهد داشت. بنابراين خيل عظيم جوانان ديپلمه كه در انتظار ورود به دانشگاه به سر مي برند و به هر ريسماني چنگ مي زنند تا بلكه بتوانند سد عظيم كنكور را پشت سر گذاشته و به بستر موفقيت آينده خويش وارد شوند، هر سال افزايش مي يابد.
روش هايي چون استفاده از كلاس هاي متعدد كنكور، استفاده از معلم سرخانه و حتي خريدن سؤالات كنكور از شيوه هاي متداولي است كه با توجه به ميزان درماندگي دانش آموزان پشت كنكور مورد استفاده قرار مي گيرد و البته بايد به اين نكته مهم نيز توجه داشت كه توان مالي و موقعيت اقتصادي داوطلبان نيز در استفاده از اين روش ها بسيار تاثيرگذار است.
براساس نظرسنجي اي كه از داوطلبان كنكور توسط مركز افكارسنجي دانشجويان ايران وابسته به جهاد دانشگاهي صورت گرفت، ۶۸۳ نفر داوطلب كنكور كه در اين نظرسنجي شركت كرده بودند، بين ۱۲ هزار تا سه ميليون تومان براي كلاس كنكور هزينه كرده بودند. در اين تحقيق متوسط هزينه كلاس كنكور ۴۸۰ هزار و ۴۹۰ هزار تومان در نظر گرفته شده است. با توجه به اين كه ۳۱ درصد داوطلبان در كلاس كنكور شركت كرده اند، چنين مي توان نتيجه گرفت كه اگر ۳۰ درصد جمعيت
۵/۱ ميليون نفري داوطلبان كنكور ساليانه چنين مبلغي را به اميد قبولي در آزمون ورود به دانشگاه ها هزينه كنند، آموزشگاه هاي كنكور ساليانه مبلغي بيش از ۲۰۰ ميلياردتومان درآمد كسب خواهند كرد.
بدين ترتيب داوطلبان ورود به دانشگاه بدون اين كه ذره اي اطمينان نسبت به سرمايه گذاري خود داشته باشند، جرات به خرج داده و چنين ريسكي مي كنند.
معضل ديگري كه گريبانگير داوطلبان كنكور مي شود عدم اعتماد آنان نسبت به فاش نشدن سؤالات كنكور قبل از برگزاري امتحان است.
براساس آمارهاي ارايه شده تنها ۴/۲۴ درصد داوطلبان نسبت به فاش نشدن سؤالات كنكور اطمينان دارند.
ناگفته نماند علاوه بر بي اعتمادي كه نسبت به شيوه هاي برگزاري كنكور و دسترسي به سؤالات آن در ميان داوطلبان رواج يافته، بحران ديگري نيز هر سال گروه كثيري از اين افراد را به مخاطره مي افكند.
هر سال با شروع برنامه ريزي داوطلبان كنكور براي آماده سازي پيش از امتحان بازار ثبت نام كلاس هاي كنكور داغ مي شود و اين درحالي است كه هر سال شمار آموزشگاه هاي كنكوري كه به جرم كلاهبرداري و اخاذي از دانش آموزان و داوطلبان تعطيل مي شوند، كم نيست.
نكته جالب اين جاست كه به رغم تمام هشدارهايي كه هر ساله توسط مراجع قانوني و حتي رسانه هاي گروهي در اين مورد داده مي شود، متاسفانه از شمار افرادي كه به اميد قبولي هزينه هاي هنگفتي در اين آموزشگاه ها صرف مي كنند، نه تنها كاسته نمي شود بلكه روز به روز در حال افزايش است. چنين آسيب هايي نه تنها در قالب آموزشگاه هاي كنكور متوجه داوطلبان ورود به دانشگاه مي شود، بلكه هر سال با آغاز فصل اعلام نتايج و انتخاب رشته بازار دلالاني كه اغلب كلاهبردار هستند نيز داغ مي شود.
هنوز مدت زمان زيادي از افشاي راز پرونده كلاهبرداري فردي كه خود را كارمند ارشد سازمان سنجش معرفي مي كرد و به بهانه سهيمه قانوني كارمندان سازمان در دانشگاه هاي معتبر براي داوطلبان از آنان اخاذي مي كرد، نمي گذرد. اما متاسفانه بايد گفت كه اين روايت نيز همچون موارد مشابهي كه قبلاً هم اتفاق افتاده خيلي زود به دست فراموشي سپرده مي شود و همين عدم توجه كافي داوطلبان و خانواده هاي آنان، بازار چنين افرادي را سال به سال گرم تر مي كند.
آنچه مسلم است با توجه به رشد جمعيت، معضل اشتغال و بسياري از مشكلات ديگر در كشور، سفره داستان غم انگيز كنكور و رد شدن در اين امتحان به رغم تلاش هاي مسئولان به اين زودي ها برچيده نمي شود و هر سال كابوس آن آرامش گروهي را برهم خواهد زد.
اما آيا پذيرفته شدن در دانشگاه آخرين راه است؟! اين پرسشي است كه ديگر نبايد داوطلبان كنكور بدان پاسخ گويند بلكه جواب آن و در حقيقت كليد حل مشكل مردود شدن در امتحان ورود به دانشگاه در دست مسئولان است.
ناگفته پيداست با توجه به جمعيتي كه هر سال متقاضي ورود به دانشگاه است و با اميد ترسيم آينده اي بهتر پا به اين وادي مي گذارد، حل مشكل اشتغال بايد پيش از كنكور و ورود به دانشگاه حل شود چرا كه آنگاه قصه بيكاري جوانان تحصيلكرده تبديل به كتاب خاطرات تمام جواناني مي شود كه از سد كنكور گذشته اند!

با رد شدگان كنكور
زندگي ادامه دارد
006618.jpg
006633.jpg
006615.jpg
006612.jpg
در يك بعدازظهر تابستاني در يك سالن مجلل نام دهها جوان خوانده شد و با اهداي سكه از آنان تقدير شد كه همگي در پي يك مسابقه علمي، جشنواره يا... و يا كنكور برگزيده و مورد تقدير قرار گرفته بودند.
اما در آن ميان كسي به فكر «رد شدگان» نبود. شايد عرف جوامع همواره بر اين محور استوار شده بوده كه فقط از برترين ها تقدير شود و موفقيت براي آنان شيرين شود! واقعيت اين است كه در جمعيت ۲۲ ميليوني جوانان ايران بسيارند كساني كه به هر دليلي در گزينش هاي علمي ـ تخصصي و حرفه اي رد مي شوند و شكست خوردگان ميادين رقابت محسوب مي شوند.
در همان بعدازظهر تابستاني اين پرسش مطرح شد كه پس تكليف ردشدگان چه مي شود؟ وقتي قرار است بارها و بارها از آنان كه موفق شده اند تقدير شود پس شكست خوردگان و بازندگان مسابقات مختلف چه كنند.
وقتي خبرگزاري ها در پي اعلام نتايج كنكور ورودي براي دانشگاه ها خبر از خودكشي هاي موفق و ناموفق جوانان دادند اين پرسش رنگ و روي جدي تري به خود گرفت كه ما با اين ساز و كارهاي معيوب در گزينش  برترين ها با بازندگان چه مي كنيم و آيا به درستي آنها كه ردشدگان اين عرصه محسوب مي شوند ويژگي و برتري نداشته اند؟ در واقع اين سؤال مطرح شد كه آيا برندگان عرصه كنكور همان استعدادهاي نهفته جوانان ما هستند؟ اما نگاهي  گذرا به جمع دوستان و فاميل نشان داد كه هستند نوجوانان و جوانان زيادي كه با وجود تسلط بر دروس و هوش و استعداد در كنكور قبول نمي شوند و سرخورده از چنين رقابتي به دليل عدم توانايي از گذراندن اين سد به حاشيه رانده شده و از ادامه تحصيل باز مي مانند.
وقتي به اين نكته توجه كنيم كه برخلاف رشد داوطلبان متقاضي ورود به دانشگاه ها ۲/۱ ميليون نفر در سال تحصيلي ۷۶- ۷۵ به ۴/۱ ميليون نفر در سال تحصيلي ۸۱- ۸۰ رشد ظرفيت دانشگاه هاي دولتي و غيردولتي از ۳۰۰ هزار نفر در سال تحصيلي ۷۶- ۷۵ به ۳۷۰ هزار نفر در سال تحصيلي
۸۱- ۸۰ افزايش يافته، تعداد سرخوردگان كنكور عملاً زيادتر به چشم مي آيد.
تنها در سال تحصيلي ۸۰- ۷۹ تعداد چهار ميليون و ۴۷۷ هزار و ۳۲۴ نفر در مقاطع دبيرستاني و پيش دانشگاهي در حال تحصيل بوده اند.
حتي با وجود تحصيل و پذيرش ۶۵۰ هزار دانشجو در ۲۳۰ مركز دانشگاه آزاد اسلامي نيز اين  نياز برطرف نشده است و بايد گفت مهم ترين سد پيش روي جوانان به سركوب آنان مشغول شده است. با اين وضع تكليف ردشدگان چيست؟ چه كسي به آنان مي انديشد و چه كسي به فكر آينده آنان خواهد بود؟ شايد بگوييد تكليف آنان روشن است تلاش كنند، از قديم گفته اند كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من!
اما اين نگرش و تحليل درستي نخواهد بود زيرا پتانسيلي كه در كشور ما دست كم ۱۲ سال آموزش ديده و به خوبي فرهنگ و نقاط ضعف و قوت مملكت را شناخته در پي اين سركوب به اصطلاح علمي با داشتن سابقه خوب تحصيلي راهي جز دست آويختن به ورودي هاي دانشگاه هاي خارجي ندارد. بسيارند كساني كه با وضعيت لورفتن سؤالات كنكور در سال هاي اخير و اوضاع سنجش به شيوه كنكور راهي جز رفتن به هند، اوكراين و دبي ندارند. اينها ردشدگان خوشبخت كنكور هستند زيرا به زودي روياي ادامه تحصيل آنان تحقق يافته و با اندكي پشتكار به عنوان متخصصان و نخبگان علمي در كشورهاي بيگانه فعاليت خود را آغاز مي كنند. بله درست حدس زده ايد ماجرا همان فراري دادن مغزهاست اما روي ديگر ردشدگان حكايت آنهايي است كه نه دغدغه كار تجاري داشته اند و توان مالي فعاليت در بازار سرمايه و از سويي به دليل چارچوب هاي ناشي روش هاي سخت گزينش براي استخدام با مدرك فارغ التحصيلي از دبيرستان نيز نمي توان به شغلي آينده دار و با آتيه مشغول شد؛ پس يا كنكور يا هيچ؟
به دنبال نفرات آخر كنكور گشتيم نه براي آن كه به آنها چند سكه بدهيم و بگوييم بياييد تا تشويقتان كنيم و تقدير كنيم بلكه روحيه بگيريد و راهي مقاطع خوب زندگي شويد بلكه گشتيم تا ببينيم بر سر آنها چه آمده و اينك چكاره اند؟
اما نتوانستيم آنها را پيدا كنيم. در اين ميان هركس تجربه خود را از شكست در كنكور بازگفت تا بلكه اين چنين حكايت ردشدگان به واقعيت نزديك شود.
از همه پرسيديم نخستين بار كه در كنكور رد شديد چه حسي داشتيد و چند سري بعد در كنكور قبول شديد؟
تجربه خودم هم بود. يك فوق ليسانس پشت كنكور گرفتم تا بالاخره قبولي در رشته مورد علاقه  محقق شد. اما همه دوستانم كه مثل من در كنكور بازماندند در پي فشار خانواده به بازار كار روي آوردند و اينك در پي كار و ازدواج در ميان مشغله هاي گوناگون فرصتي براي تحصيل ندارند. راضي اند يا ناراضي خدا مي داند؟ وقتي به آمارها نگاه مي كني همه چيز رنگ و بوي بدي به خود مي گيرد. ۱۲ سال كه عده اي از همين دو روز قبل آن را آغاز كرده اند تلاش و بعد ببيني كه به هيچ دردي نمي خورد. كار پسران به سربازي و دختران به ازدواج مي كشد. بعد هم كه ديگر مشكلات دست و پنجه  نرم كردن با شرايط اجتماع. به اين مسايل كه فكر مي كنم به جان خانواده ام دعا مي كنم چون آنقدر تحمل كرد و سرمايه گذاشت تا من به علايقم دست بيابم ولي چه تعداد از ردشدگان را سراغ داريد كه با اين وضع توانسته باشند به موفقيت برسند؟
نتايج نظرسنجي از جوانان ۲۸ استان كشور نشان مي دهد ۵/۶۹ درصد آنان معتقدند آموزش هايي كه طي ساليان تحصيل خود ديده اند مهارت شغلي محسوب نمي شود. اما در اين ميان ۶/۵۷ درصد از جوانان مورد تحقيق در ۲۸ استان معتقدند كه مي خواهند مراحل عالي تحصيلات را بگذرانند شايد به اين دليل كه اينك بدون داشتن ليسانس و مدارك دانشگاهي نمي شود كاري جست.
جالب است گرچه نام كنكور مسابقه اي علمي است ولي هيچ كس براي پيشرفت علم و دانش و ارتقاي سطح علمي به دانشگاه نمي رود. همه به فكر آينده خود راهي جلسه كنكور مي شوند.
گرچه همگي آنها كه ادامه تحصيل مي دهند مي گويند ما در هرجا حاضريم كار كنيم ولي بعد از تحصيل فقط در نقاط خوب و خوش امكانات دنبال كار مي گردند. حداقل در اين باره ۲/۵۸ درصد از جوانان گفته اند كه آمادگي كار در هر نقطه از كشور را دارند. گرچه نظر اكثريت جوانان درباره آرزوي آنان خدمت به مردم است ولي اگر قرار باشد مثلاً به زاهدان بروند و زندگي كنند پاپس مي كشند. خلاصه كه كاركرد مدارس و مراكز آموزش  عالي در زمينه اشتغال نزد جوانان منفي است و از طرفي هم بر مبناي پيشرفت علم و دانش به دانشگاه نمي انديشند.
۳/۵۹ درصد از جوانان بنا بر آمار سازمان ملي جوانان از زندگي تحصيلي خود راضي نيستند.
۱/۵۸ درصد از آنان بر اساس آمار ياد شده از شغلي كه دارند احساس رضايت نمي كنند.
پس اين پرسش مطرح است كه ما با آينده جوانان چه مي كنيم؟ تنها كنكور را پيش روي خيل عظيم آنها گذاشته ايم و بعد...
در اين ميان وقتي رئيس جمهور در برابر خواسته يك ورزشكار كه اتفاقاً در المپيك آتن بدون هيچ تحركي شكست را به اردوي تيم ملي ايران به ارمغان مي آورد بزرگترين سد پيش روي تحصيلش را بر مي دارد يا وقتي سردار موسي كمالي مدير مشمولان ستاد كل نيروهاي مسلح از معافيت نفرات برتر كنكور از سربازي خبر مي دهد به نظر شما تلاش ديگر جوانان در راستاي كنكور ارتقاي علمي است يا منزلت اجتماعي و اقتصادي؟
در اين ميان وقتي جوانان ببينند براي  آنچه بايد ساعت ها مطالعه و تمرين كنند تا بتوانند از سدش بگذرند تنها با توصيه رئيس جمهور مي توان از مقابلش به سادگي و در مقابل ديدگان دهها جوان با استعداد بر سر كلاس درس دانشگاه بنشينند چيزي جز تبعيض و بي عدالتي در برابر جوانان قرار نداده ايم.
اگر آن روز كه به خواسته يك ورزشكار براي عبور از سد كنكور بله گفتيم و به ديگران نه، مي انديشيديم كه قبول شدگان و ردشدگان چه تصوري از اين مسابقه به اصطلاح علمي خواهند داشت ديگر چنين نمي كرديم.
حكايت ردشدگان كنكور حكايت كوتاهي از وضعيت همه كساني است كه به درستي مورد سنجش قرار نگرفته اند.
اينك پس از تجربه نه چندان خوشايند تغيير نظام آموزشي و با وعده هاي توخالي پيش دانشگاهي به جاي كنكور به سنت سابق همچنان به وسيله تست، نخبگان علمي را مي خواهيم گزينش كنيم و بر اين اساس به عده اي مجوز ادامه تحصيل بدهيم. زيرا روش تستي سريع تر قابل تصحيح و پاسخ دهي است!
هيچ راه ديگري هم براي چاره كار سراغ نداريم و اينك با خيل عظيم ردشدگان چه كنيم؟ بايد گفت چالش بزرگ آموزش عالي و جامعه ما تا سال ۱۳۸۵ و دهه بعد از آن ورود ۱۸ ميليون دانش آموزي است كه از دوره دبيرستان فارغ التحصيل مي شوند. با آنها مي خواهيم چه كنيم و چه تعداد از آنها به جمع ردشدگان مي پيوندند!

براي مقدمه
گفت وگو با مدير روابط عمومي سازمان سنجش كشور
ابهام در آمار پشت كنكوري ها
006621.jpg
يك سر ماجراي كنكور سازمان سنجش است كه هر سال از ثبت نام تا اعلام نتايج داوطلبان ورود به دانشگاه را بر عهده دارند. اين روزها به دليل شروع سال تحصيلي به سختي مي توان با مديران اين سازمان دقايقي صحبت كرد. محمد بسطامي را در فرصت كوتاهي به صحبت گرفتيم و از او درباره پشت كنكوري ها پرسيديم و سراغ ردشدگان كنكور را گرفتيم. او گفت غيرممكن است آماري از جمعيت برجاي مانده از كنكور به دست آوريم.
وي كه راهي يك جلسه بود به چند سؤالمان جواب هايي كوتاه داد.

هيچ به اين فكر كرديد هر سال چه تعداد از داوطلبان پشت كنكور مي مانند يا اين كه راه حلي براي ردي هاي كنكور داريد؟
در واقع سازمان سنجش تنها وظيفه جذب دانشجويان قبول شده را بر عهده دارد اما تا آن جا كه ممكن است سعي داريم افزايش ظرفيت را در تمام مقاطع داشته باشيم. به طور كلي سال گذشته ظرفيت دانشگاه ها ۲۱۵ هزار نفر بود اما امسال اين ظرفيت به ۲۵۰ هزار نفر رسيده است. در واقع مي توان گفت كه سازمان سنجش سعي دارد با توجه به شرايط و افزايش امكانات دانشگاه ها پذيرش افراد را زياد كند، گمان مي كنم از اين طريق مي توان جمعيت پشت  كنكوري ها را كاهش داد يا در واقع تا حدي ـ هرچند اندك ـ  جلوي افزايش تعداد اين گروه را گرفت.
اگر داوطلبي يكي دو درس خود را با درصد بالايي بزند و در بقيه دروس اين اتفاق نيفتد شما چه راهكاري داريد؟
در سيستم گزينش سازمان سنجش كشور تنها راهي كه براي اين داوطلبان مي ماند اين است كه زير گروه هايي را براي ادامه تحصيل برگزينند كه بيشتر امتيازهاي خواسته شده منطبق بر كارنامه شان باشد. به همين دليل بر اساس نمرات داوطلبان اين كار انجام مي شود.
مثلاً بسياري از كساني كه در زيرگروه علوم تجربي در آزمون شركت مي كنند تست هاي مربوط به درس زمين شناسي را پاسخ نمي دهند. اين داوطلبان با امتياز صفر از زمين شناسي انتخاب رشته خواهند كرد، اما اين صفر خللي در انتخاب رشته و گزينش در رشته هاي پزشكي وارد نمي كند.
و جمعيت بر جاي مانده چقدرند؟
006630.jpg
اين كه آماري از كل جمعيت به جاي مانده داشته باشيم غير ممكن است. تعداد زيادي ممكن است امسال پشت كنكوري باشند اما تا سال هاي بعد جذب بازار كار شده و از صف پشت  كنكور خارج شوند اما آنچه مسلم است با توجه به آمار افرادي كه هر سال ثبت نام مي كنند و تعداد كساني كه پذيرفته خواهند شد، خيل عظيم گروه پشت كنكور مانده را داريم. مثلاً امسال ۳۵۰ هزار نفر فارغ التحصيل پيش دانشگاهي داريم در حالي كه كل جذب دانشگاه ها ۲۵۰ هزار نفر است. در همين بررسي كوتاه به نتيجه ۱۰۰ هزار تايي بازمانده مي رسيم كه به جز اينها ما با يك جمعيت يك و نيم ميليوني نيز روبه رو هستيم كه خواهان ادامه تحصيل هستند.
گمان نمي كنيد تعدادي از اين جمعيت سياهي لشگر باشند؟
مي توان تصور كرد كه گروهي به عنوان سياهي لشگر به قول شما و يا بدون انگيزه  كافي به نظر ما سرجلسه خواهند آمد. اما تصور ما اين نيست كه كساني كه مجاز به انتخاب رشته نمي شوند لزوماً سياهي لشگرند و يا استحقاق ورود به دانشگاه يا ادامه تحصيل را ندارند.
در آمارهاي امسال ۵۰۰ هزار نفر مجاز به انتخاب رشته شده اند كه نيمي از آنها به دانشگاه راه يافته اند. همين نشان مي دهد كه حداقل ما يك جمعيت ۲۵۰ هزار نفري داريم كه نمي توان به آنها عنوان سياهي لشگر را داد و شايد بتوان اصلاً لفظ سياهي لشگر را براي گروه هاي پشت كنكوري حذف كرد.
چه پيشنهادي براي اين گروه داريد؟
اميدوارم روزي آموزش عالي در كشور به حدي برسد كه امكان ادامه تحصيل براي همه كساني كه علاقه مند به ادامه تحصيل هستند وجود داشته باشد.

سرخوردگي داوطلبان كنكور از شكست در گفت وگو با دكتر مجيد ابهري جامعه شناس و متخصص علوم رفتاري
سرزنش هاي پنهان والدين
006645.jpg
مينا شهني

آنچه از نظرها پنهان مي ماند معمولاً رفتار پدر و مادر با فرزندي است كه براي كنكور آماده مي شود. رفتارهاي نادرست والدين سبب بروز مشكلات روحي خاصي براي فرزندان است.
دكتر مجيد ابهري جامعه شناس و متخصص علوم رفتاري درباره اين آسيب ها به ويژه درباره كساني كه در كنكور قبول نشده اند پژوهش كرده است.
وي معتقد است كنكور ملاك سواد جوانان نيست. اين كه گروهي تصور مي كنند هر كس كنكور قبول نشود دانش كافي نداشته برداشتي است كه عوام از كنكور دارند.
ابهري درباره فشارهاي ناشي از رد شدن در كنكور كه منجر به خودكشي گروهي از جوانان شده است تحقيق كرده و در اين باره مي گويد: خودكشي پس از نتايج كنكور بيشتر در ميان داوطلباني است كه خانواده شان اعتقاد عميقي به قبولي آنها در كنكور داشته است. گفت وگوي ما درباره بررسي نتايج تحقيق و پژوهش اين جامعه شناس را مي خوانيد.

در معيارهاي جامعه فرد موفق كسي است كه تحصيلات دانشگاهي دارد؟
اين يك معيار ظاهري است. درواقع داشتن تحصيلات عاليه در جامعه براي اين كه فرد از نظر مردم به يك آدم موفق تبديل شود يك معيار ظاهري براي يك آدم موفق محسوب مي شود. واقعيت اين است كه موفق به جواني مي گويند كه وضعيت مالي خوبي داشته باشد. يعني ماشين مدل بالايي داشته باشد و اگر كسي تحصيلات عاليه در داخل يا خارج از كشور داشته باشد درصورتي كه از وضعيت مالي مناسبي برخوردار نباشد فرد موفقي محسوب نمي شود.
پس چه چيز سبب مي شود جوانان به دانشگاه هجوم ببرند؟
از نظر آسيب شناسي اجتماعي به نظر مي رسد جوان ها به اميد دستيابي به يك آينده بهتر و پولدار شدن به سوي تحصيل رهسپار شوند. قبلاً در پاسخ به سؤال كليشه اي «علم بهتر است يا ثروت؟» بي درنگ همه پاسخ مي دادند علم، اما امروز كمتر كسي است كه پاسخي غير از ثروت داشته باشد.
ريشه اين تغيير سليقه در كجاست؟
هر چقدر روحيه رفاه طلبي و مصرف گرايي در جامعه بيشتر باشد به ضرر زندگي معنوي جوانان است. يعني جوان هاي ما از زندگي معنوي فاصله مي گيرند. در اين شرايط يك زندگي پرهيزكارانه را بسياري از جوانان نمي پسندند. همين زيرساخت سبب مي شود كه اگر هم جوان ها به دانشگاه روي مي آورند به دليل دستيابي به شرايط رفاهي بهتري باشد.
رد شدن در كنكور به معني كم سوادي است؟
كنكور ملاك سواد جوانان نيست. اين كه گروهي تصور مي كنند هر كس كنكور قبول نشود دانش كافي نداشته برداشتي است كه عوام از كنكور دارند. قبول شدن در كنكور علاوه بر معلومات كافي نيازمند سرعت انتقال دانسته ها، سرعت تست زني، آرامش فكري و فاكتورهاي زياد ديگري است كه به هر دليل داوطلب در يكي از اين موارد دچار مشكل شود موفقيتش تحت الشعاع قرار مي گيرد به هر دليلي كه داوطلبان نتوانند به راحتي پاسخ صحيح را انتخاب كنند در كنكور شكست مي خورند. اما نمي توان عدم قبولي در كنكور را دليلي بر بي سوادي جوانان دانست.
فكر مي كنيد خانواده هاي داوطلبان در اين زمينه با شما هم عقيده اند؟
به نظر مي رسد براي خانواده ها دلايل بزرگي وجود دارد و با اصرار و سماجت فقط خواستار به دست آوردن نتيجه دلخواهشان در كنكور فرزندان هستند. چشم و همچشمي كه ميان اعضاي خانواده با خانواده هاي دوست و فاميل وجود دارد يكي از مهم ترين دلايل بروز شماتت هاي مخفي والدين در صورت عدم پذيرش در كنكور است.
همين ماجرا سبب مي شود كه خانواده فشار مضاعفي را بر فرزندش براي قبولي در كنكور وارد كند.
پذيرفته نشدن در كنكور ملاك بي سوادي فرزندشان نيست، دلايل رواني هم در اين گيرودار نقش بزرگي را بازي مي كند. توصيه ديگر من به ويژه به پدر و مادرها اين است كه فرزندشان صرفاً در نقش يك دكتر يا مهندس نمي تواند خدمت مفيدي به جامعه داشته باشد. هويت هاي ديگر اجتماعي هم مي تواند موثر باشد
006642.jpg
همين فشارها سبب خودكشي گروهي از جوانان مي شود؟
اين فشارها تاثير و دخالت مستقيمي در انگيزه جوانان هنگام خودكشي دارد. برخي از داوطلبان پس از خودكشي ناموفق خود گفته اند كه براي خانواده شان اين باور امكان پذير نيست كه پس از صرف هزينه هاي زياد با نتيجه اي برخلاف ميلشان روبه رو شوند. در واقع جوانان پس از خودكشي هاي ناموفق مي گويند «خانواده ام نمي تواند درك كند كه من سواد كافي براي قبول شدن در دانشگاه را داشته ام.»
اغلب اين خودكشي ها در چه گروهي از داوطلبان انجام مي شود؟
خودكشي پس از نتايج كنكور بيشتر در ميان داوطلباني است كه خانواده شان اعتقاد عميقي به قبولي آنها در كنكور داشته است. جواناني كه با بحران روبه رو مي شوند غالباً جواناني هستند كه قبولي آنها از سوي خانواده صددرصد تضمين شده است. حتي بسياري از آنها را پيش از اعلام نتايج آقا يا خانم دكتر و مهندس صدا مي كنند. خانواده با بروز اين رفتارها عرصه زندگي را بر جوان تنگ مي كند و انتظارات بالايش را به جوان تحميل مي كند.
خانواده اين داوطلبان از فشار وارده بر آنها آگاه هستند؟
نه، خانواده ها معمولاً با قصد و نيت خاصي اين كار را انجام نمي دهند. وقتي با اين خانواده ها صحبت مي شود و ابعاد وضعيت رواني فرزندانشان توضيح داده مي شود معمولاً با افسوس از ناآگاهي خود بر اين فرضيه صحه مي گذارند كه تنها خواسته شان موفقيت علمي شغلي فرزندشان بوده است.
اين اظهارنظرها پس از خودكشي انجام مي شود؟
همه خانواده ها پس از خودكشي فرزندشان متوجه فشار روحي وارد بر او خواهند شد. جالب است بدانيد افرادي كه خودكشي كرده اند معمولاً براي اولين بار در كنكور شركت كرده و شكست خورده اند. اما تاب تحمل اين شكست را نداشته اند. خانواده ها غالباً پس از بروز چنين مشكلاتي دريافته اند كه رفتار غلطي دارند.
شما پس از نتايج امسال مورد خودكشي كه منجر به فوت شود داشته ايد؟
گمان مي كنم شش مورد منتهي به مرگ داشته ام كه همه خانواده ها با اظهار ناآگاهي از شرايط ويژه داوطلب پشيماني عميقي را تحمل كرده اند. در يكي از اين موارد مادري با حسرت مي گفت: «اي كاش به فرزندم نمي گفتم كه اگر كنكور قبول نشود بچه من نيست.»
شما چه رفتاري را مناسب ارزيابي مي كنيد؟
خانواده ها بايد بدانند كه رقابت كنكور يك رقابت تنگاتنگ است. عدم آگاهي در اين زمينه سبب مي شود تا پدر و مادر بر فشار وارد بر فرزندشان بيفزايند و گمان كنند كه مانند امتحان مدرسه هر چه بيشتر به بچه فشار بياورند نمره بهتري كسب خواهد كرد حال آن كه كنكور نمره حداقل و حداكثر ندارد و به معناي واقعي يك مسابقه است كه هر سال در كشور ما اجرا مي شود.
برخورد غيراصولي خانواده ها با داوطلب به جاي اين كه به روحيه داوطلب كمك كند، سبب مي شود كه داوطلب در بحران بدتري فرو رود. به جاي دلداري دادن به او تقريباً همه خانواده ها سرخوردگي فرزند را بزرگتر از حد واقعي جلوه مي دهند.
قبولي در كنكور به نظر شما يك امتياز محسوب مي شود؟
قبولي در كنكور يك فن است. خيلي از جوان هايي كه قبول مي شوند در اين فن مهارت دارند. گاهي مي بينيم كه حتي بنيه لازم را براي ادامه تحصيل ندارند. بسياري از اين جوانان هرگز فارغ التحصيل نمي شوند. من معتقدم قبول شدن در كنكور ملاك سواد نيست هرچند عدم قبولي هم ملاك بي سوادي مطلق نيست.
علاقه در ادامه تحصيل نقش مهمي دارد؟
يك تلاش منفي هميشه از سوي خانواده انجام مي شود. انتخاب رشته معمولاً توسط خانواده انجام مي شود. همين امر سبب مي شود كه جوانان با بي علاقگي تحصيلشان را آغاز كنند و شايد يكي از دلايلي كه سبب مي شود جوانان فارغ التحصيل نشوند همين بي علاقگي است.
بچه ها هم معتقدند كه به رشته شان علاقه ندارند؟
۹۰ درصد از كساني كه من با آنها گفت وگو كرده ام به صراحت مي گويند كه به رشته تحصيلي شان علاقه ندارند. بيشتر بچه ها مي گويند كه به اصرار خانواده و براساس مصلحت انديشي خانواده هاشان رشته انتخاب شده و آنها به ناچار در همان رشته ادامه تحصيل داده اند.
چه رشته هايي بيشتر مورد پسند خانواده هاست؟
خانواده ها معمولاً نه به سبب علم اندوزي و بالا رفتن سطح علمي فرزندشان كه براساس موقعيت شغلي و مالي رشته تحصيلي را انتخاب مي كنند. هيچ كس فكر نمي كند كه يك پليس خوب، يك مكانيك علاقه مند و يا حتي يك باغبان آگاه مي تواند براي جامعه مفيدتر باشد. در واقع انتخاب رشته براي بچه ها از يك ديد تجملاتي بهره برده است. آينده مادي خوب مهم ترين فاكتور براي انتخاب رشته است. مثلاً ۹۰ درصد كساني كه در رشته پزشكي تحصيل مي كنند تمايل دارند كه پزشك جراح قلب بشوند. اين انتخاب نيز تحت فشار و سليقه خانواده  انجام مي شود و جالب است كه بدانيد هيچ كدام از اينها انگيزه شان را نجات جان آدم هاي بيشتري نمي دانند بلكه بي درنگ در پاسخ به اين كه انگيزه شان از انتخاب رشته چيست؟ مي گويند «چون درآمدش بهتره.»
خانواده ها هيچ فكر نمي كنند بي توجهي به علاقه فرزندان عواقب ناگواري دارد؟
اصلاً اين آگاهي در بين خانواده ها راه پيدا نكرده است. شايد خلاء اطلاع رساني سبب ناآگاهي خانواده شده است. پدر و مادرها هرگز تصور نمي كنند كه با فشاري كه به شكل مستقيم يا غير مستقيم به فرزندشان وارد مي كنند سبب آشفتگي و تباهي آينده اش خواهند شد. به نظر مي رسد اگر از آگاهي كافي برخوردار باشند هرگز با روش تحميلي با فرزندشان برخورد نخواهند كرد.
خانواده ها هرگز به اين آگاهي نمي رسند؟
در حال حاضر خانواده ها هنگامي به اين آگاهي مي رسند كه «كار از كار گذشته» يعني وقتي بچه شان ترك تحصيل كرد يا از دانشگاه اخراج و در پيچ و خم مشكلات زندگي دچار دردسرهاي بزرگي شده در آن صورت ممكن است خانواده به اين آگاهي برسد.
وقتي بالاخره فهميدند چه عكس العملي خواهند داشت؟
پشيماني همراه با عصبانيت. معمولاً تلاش مي كنند با دلايلي خودشان را تبرئه كنند كه البته نقشي در نتيجه كار نخواهد داشت فقط ممكن است براي فرزندان بعدي شرايط مناسب تري تدارك ببينند.
علاج قبل از وقوع چگونه ممكن مي شود؟
من گمان مي كنم همه چيز را مي شود در چند توصيه خلاصه كرد. اول اين كه به خانواده ها بگوييم پذيرفته نشدن در كنكور ملاك بي سوادي فرزندشان نيست، دلايل رواني هم در اين گيرودار نقش بزرگي را بازي مي كند. توصيه ديگر من به ويژه به پدر و مادرها اين است كه فرزندشان صرفاً در نقش يك دكتر يا مهندس نمي تواند خدمت مفيدي به جامعه داشته باشد. هويت هاي ديگر اجتماعي هم مي تواند موثر باشد. در نظر گرفتن علاقه مندي فرزند براي تعيين رشته تحصيلي اصلي ترين شرط براي موفقيت است،چرا كه بي توجهي به علاقه مندي فرزندان سبب به وجود آمدن درد مضاعفي براي آنان خواهد بود.

يادداشت
حكايت ردشدگان اصلي كنكور
006654.jpg
اوستا بوعلي
ردشدگان اصلي كنكور ورود به دانشگاه ها در هر سال چه كساني هستند؟ اگر تا به حال به اين مسئله فكر نكرده ايد حالا با اين سؤال اضافه به آن بينديشيد كه ردشدگان اصلي كنكور هر سال از كدام جنسيت هستند؟
نه قرار است در پاسخ به اين پرسش بحث هاي مردسالارانه مطرح شود و نه مي خواهيم فمينيست بازي راه بيندازيم. فقط مي خواهيم با نگاهي گذرا يا نيمه گذرا به اين موضوع اندكي بر صورت مسئله تامل كرده و در ذهنمان تحليلي اجتماعي ارايه دهيم.
براساس آماري كه سازمان سنجش كشور در پي برگزاري كنكور سال ۸۳ ارايه كرد دختران با رقم ۶۲ درصد بيشترين دانشجويان سال تحصيلي
۸۳ - ۸۲ شدند.
بدين ترتيب در همين ابتداي كار براي ما كاملاً واضح است كه ردشدگان اصلي كنكور امسال پسران هستند اما اندكي صبر كنيد. اين يك رويداد تازه نيست.
نگاهي به آمارهاي «مركز آمار ايران» نشان مي دهد با شروع دهه ۸۰ تقاضاها براي شركت در كنكور از منظر جنسيت تغيير كرده است. البته نه به آن معنا كه دختران بيشتر در كنكور شركت كنند بلكه به اين مفهوم كه دختران با نوع گام برداشتن در اين راستا بيشترين قبول شدگان آزمون كنكور سراسري بوده و گوي سبقت را از پسران ربوده اند.
آمارها و نمودارهاي مربوط به پذيرفته شدگان دانشگاه ها در كشور نشان مي دهد تا سال تحصيلي
۸۰ - ۷۹ پذيرفته شدگان در يك سطح تقريباً مساوي با اندكي سنگيني در كفه مردان بوده است اما با شروع سال تحصيلي ۸۱ - ۸۰ به ناگاه تعادل به هم خورده و سنگيني كفه مردان به شدت بيشتر شده است. از اين جاست كه در عمر ساله آموزش عالي ايران زنان ورود به دانشگاه را از آن خود مي كنند. در كنكور سال ۱۳۸۰ از مجموع يك ميليون و ۴۳۱ هزار و ۱۲۴ نفر شركت كننده در آزمون تعداد ۸۲۵ هزار و ۱۰۷ نفر معادل ۶۵/۵۷ درصد زن بوده اند. در اين آزمون از كل تعداد داوطلبان ۶۰۶ هزار و ۱۷ نفر نيز مرد بوده و ۳۵/۴۳ درصد مجموع شركت كنندگان را تشكيل داده اند.
اما همين آمارهاي مركز آمار ايران در بخش آموزش عالي حكايت از واقعيتي ديگر نيز دارد. ردشدگان اصلي كنكور سراسري در دانشگاه آزاد اسلامي و پذيرفته شدگان در آن روند ديگري را رقم زده اند.
نگاهي به جداول آماري و نمودارهاي اين دانشگاه نشان مي دهد كه تا سال ۱۳۷۵ مردان كمتر به سراغ تحصيل در اين رشته رفته اند. در سال ۱۳۷۶ وضع متفاوت شده و اندكي كفه هاي ترازو به هم نزديك شده است. در سال ۱۳۷۸ مردان بيشتر از زنان در دانشگاه آزاد پذيرفته شده اند.
اما اين وضع در سال هاي تحصيلي ۷۹ و ۸۰ تقريباً مساوي بوده است. بنابراين باز هم مي توان چنين نتيجه گرفت كه با شروع دهه ۸۰ گرچه مردان در تلاش بوده اند از طريق آزمون دانشگاه آزاد ادامه تحصيل دهند ولي باز هم زنان كرسي هاي بيشتري اخذ كرده و تعداد را به تساوي كشانده اند!
واقعيت را بايد ابتدا و پيش از هر نكته بيني در اين جست كه در بررسي چنين تفاوت جنسيتي پسران در برابر سد كنكور با دورنماي چندان خوشايندي روبه رو نيستند. آنان يعني پسران در تعاريف جنسيتي و نقش هاي اجتماعي به نان آوري براي خانه و خانواده موظف شده اند. از طرفي با وجود قانون سربازي به طور معمول اگر تمامي سال هاي تحصيلي دوران ابتدايي، راهنمايي و متوسطه خود را به خوبي پشت سر گذاشته باشند تنها يك سال براي شركت تمام و كمال در كنكور فرصت دارند و بعد به طور اجباري بايد راهي سربازي شوند.
006648.jpg
بنابراين به طور ناخودآگاه اگر پسر در كنكور رد شود و به سربازي برود عملاً تا دو سال بعد از رقابت تمام و كمال به دور مي افتد.
پس از سربازي نيز بايد ديد اين پسر موردنظر در چه جايگاهي قرار دارد و از چه حمايت هايي برخوردار است. برخلاف دختران كه معمولاً به جز راه ادامه تحصيل راه ازدواج نيز مي تواند آنان را مشغول كند، پسران تا شغلي براي خود دست و پا نكنند عملاً از ازدواج هم برايشان خبري نخواهد بود.
بدين ترتيب ردشدگان اصلي كنكور بايد با تحليلي درباره وضعيت شغلي آينده خود دست به انتخاب بزنند. يعني ببينند مي خواهند چه شغلي را برگزينند. با چنين پرسشي با دو نگاه مي توان به جلو گام برداشت. در يك نگاه مي توان «تحصيل محور» از منظر علمي به دنبال كار گشت كه خود به زيرمجموعه تقسيم مي شود. يعني اگر كاملاً علمي بنگريم و اگر به تحصيل از زاويه اخذ مدرك تحصيلي به عنوان مجوز استخدام بنگريم. از زاويه ديگري هم مي شود به موضوع پرداخت و آن نگاه «كارمحور»ي است. يعني فرد با توجه به شرايط اجتماعي پيش خود فرض كند دو سال از جواني ام را صرف سربازي كردم، حالا چهار سال يا بيشتر را هم صرف ادامه تحصيل كنم، بعد هم در جايي استخدام شوم براي ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان!؟
بنابراين با چنين نمايه هايي است كه مي توان به نتايج ديگري هم دست يافت. درواقع براساس يكسري آمار و ارقام  ديگر و در كنار هم قرار دادن آنچه ذكر شد و آمار جديد مي توان نتيجه گرفت كه نگرش ادامه تحصيل نزد پسران به دو سرنوشت گرفتار شده است.
براساس نظرسنجي و پژوهش سازمان ملي جوانان دست كم ۳/۵۹ درصد از جوانان از زندگي تحصيلي خود راضي نيستند. همين نتايج نشان مي دهد ۱/۵۸ درصد از جوانان نيز از شغلي كه دارند احساس رضايت نمي كنند. نتايج پژوهش سازمان ملي جوانان همچنين حكايت از آن دارد كه قريب به نيمي از جوانان يعني ۸/۴۸ درصد آنان از درآمد شغلي خود راضي نيستند.
۵/۵۰ درصد از جوانان هم از تحصيل احساس موفقيت نمي كنند. بنابراين پسران نتيجه گرفته اند كه با ادامه تحصيل و كسب مدرك نمي توانند به شغل مورد نظر به درآمد قابل قبول خود برسند و به همين دليل تلاش چنداني براي ادامه تحصيل نمي كنند.
پسران به دليل آن كه موانع ناچيزي بر سر فعاليت هاي اجتماعي و حضور فعال در جامعه دارند نگاه بازاري تري به كنكور مي كنند. اين نكته به آن معناست كه پسران حساب و كتاب مي كنند ببينند بدون كنكور چه دستاوردي مي توانند داشته باشند ولي براي دختران ورود به دانشگاه مصادف با فعاليت يا ادامه فعاليت اجتماعي آنها دست كم تا پيش از ازدواجي به روش قديمي و... است.
با اين اوصاف بايد فصل ديگري به مبحث «ردشدگان اصلي كنكور» بيفزاييم. اين فصل جديد در واقع نتيجه اي كلي از آنچه گفته شد محسوب مي شود به آن معنا كه نگاه به كنكور و ادامه تحصيلات نزد فارغ التحصيلان آموزش و پرورش عوض شده است.
اگر از مجموع آنچه پيش رو داريم درست استنباط كرده باشيم حكايت ردشدگان اصلي كنكور حكايتي در دل دارد كه مي گويد: «ما سال هاست براي يافتن شغل در ميدان جنگي به نام كنكور شمشير مي زديم و حالا كه بازار كار چيز ديگري مي طلبد، خب ما هم ترجيح مي دهيم در اين ميدان عرض اندام نكنيم!»
براساس تحليلي كه سازمان ملي جوانان از مشكلات فارغ التحصيلان دانشگاه ها ارايه مي دهد بازار كار ايران غيرمتعارف است.
اين تحليل بر اين پايه استوار شده است كه بازار كار ايران برخلاف بازار كار بسياري از كشورهاي توسعه يافته كه رويكرد بازار كار به نيروي ماهر و با تحصيلات عاليه گرايش دارد، اين گرايش معطوف به نيروي كار غيرماهر با تحصيلات پايين تر است. به همين دليل نرخ بيكاري در كشور همزمان با افزايش تحصيلات افزايش يافته و براي دانش آموختگان آموزش عالي بيش از ۲۱ درصد عنوان شده كه بيش از ميانگين بيكاري كشور است.
از سويي با نگاهي گذرا به واقعيت هاي درون اجتماع مي توانيم دريابيم كه تا چه ميزان رويكرد بازار كار بر شكل گيري روند صعودي جنسيت ردشدگان اصلي كنكور نقش داشته است. وقتي در تهران به عنوان مركز فعاليت اصلي ايران هر كسي مي تواند در كمترين زمان ممكن با اندك سرمايه اي به كار ساخت و ساز پرداخته و بدون داشتن تخصص هاي لازم در اين بخش بيشترين درآمد را از آن خود كند ديگر چه نيازي پيش روي جوانان قرار مي گيرد تا سد كنكور را پشت سر بگذارند تا مهندس راه و ساختمان يا فارغ التحصيل معماري شوند؟ تنها با مراجعه به ليست توليدكنندگان موتورسيكلت در ايران به ويژه حاشيه تهران مي توان دريافت كه از مجموع ۱۵۶ توليدكننده بنام كه تحت ليسانس يا تحت نظر كارشناسان مكانيك و خودروسازي عمل مي كنند مابقي توليدكننده نبوده و فقط مونتاژ مي كنند بدون آن كه بدانند چه مي كنند.
وقتي اين حرف ها دهان به دهان بچرخد حتي به آمار و ارقام هم نيازي نيست. كافي است يك پسر محصل سال آخر دبيرستان بشنود كه يك پزشك كار طبابت را رها كرده و در جاده شهريار يك مرغداري راه انداخته و از درآمد آن برخلاف سال ها تلاش در رشته پزشكي ماكسيما، خانه و ويلايي در شمال خريداري كرده است. تصور مي كنيد نسبت به آينده تحصيلي خود چه برداشتي داشته باشد؟
به هرحال نمي توان از تاثير واقعيات جامعه و شهر خود چشم پوشي كرد. اگر مثال بساز و بفروشي و مرغدار شدن يك پزشك قانعتان نكرده است كافي است يك روز به زيرپل حافظ در خيابان جمهوري سري بزنيد. ببينيد بازار كاذب فروش سيم كارت و موبايل و خدمات جانبي آن چه مي كند.
وقتي در شهري زندگي مي كنيم كه با يك شب تا صبح خوابيدن در صف ثبت نام موبايل مي توان ارزش افزوده اي به دو برابر ارزش سرمايه فراهم كرد آيا ۹ ماه رنگ آفتاب نديدن براي از سد كنكور گذشتن عقلاني و منطقي جلوه مي كند؟
به همين دلايل معمولي و پيش پاافتاده است كه ردشدگان اصلي كنكور پسران بوده و هستند. اما اين وضع وقتي نگران كننده تر مي شود كه بدانيم در سال تحصيلي ۸۰ - ۷۹ از كل جمعيت دانش آموز كشور ۶/۴۵ درصد آن را محصلان ابتدايي تشكيل داده اند و در چشم به هم زدني آنها هم به جمع واسطه ها، دلالان، بساز و بفروش ها و... مي پيوندند و عملاً بازار رقابت در كنكور وصف ديگري غير از فعاليت اجتماعي مي يابد! شايد آن وقت ايران جوان ترين جمعيت دلال، واسطه و بي سواد نسبت به مشاغل را در دنيا داشته باشد!

يك تجربه
نذاشتم كنكور علاقمو ازم بگيره!
مهشيد مجلسي
وقتي اولين برگاي درختا تو خيابون وليعصر مي ريزه دلم مي گيره، چون منو ياد اولين پاييزي ميندازه كه ديگه مدرسه تموم شده بود و اعلام نتيجه هاي كنكور هم نشون مي داد كه قبول نشدم. هنوز يادمه وقتي ويژه نامه اعلام نتايج رو نگاه كردم و اسمم نبود بغض كردم و به زحمت خودمو از جمعيتي كه همه دنبال اسماشون مي گشتن كنار كشيدم. اول اون ويژه نامه رو چپوندم تو سطل آشغال كنار خيابون و بعد زدم زير گريه. آره گريه كردم. تازه ۱۸ سالم شده بود و كلي تو خانوادم منتظر بودن ببينن كه من چي كار مي كنم. بالاخره بعد از اون همه لجبازي قبول مي شم يا نه!
آخه چهار سال قبل از اين ماجرا برخلاف فاميلاي ديگم كه رفتن و تو رشته رياضي و تجربي ثبت نام كردن من پامو تو يه كفش كردم و رفتم سر كلاس علوم انساني نشستم تا بعداً حقوق قبول بشم و حالا قبول نشده بودم.
حالا بايد جواب چند سال مخالفت خوانوادمو هم مي دادم. يادم نمي ياد كه ساعت چند بود ولي هوا روشن بود كه همه چهار سال دبيرستانم اومد جلوي چشمام. فكر كنم سرعباس آباد بود. راه افتادم و همين طور كه اشك مي ريختم هر برگ زردي رو كه مي ديدم پامو مي ذاشتم روش. اولين روزي كه رفتم دبيرستان و سركلاس علوم انساني نشستم و ... چه روياهايي براي حقوقدان شدن داشتم. حالا وقتي حتي يه رشته دلخوش كنك هم قبول نشده بودم، كجا اشتباه كرده بودم. بابام نزديك ۱۰۰ هزار تومان هم براي كلاس كنكورم داده بود. جواب اين هدر رفتن رو چطوري مي دادم؟ چقدر متلك شنيدم يادم نيس ولي يه آن به خودم اومدم ديدم توميدون تجريشم و هوا كاملاً تاريك شده بود. نگاه به ساعت انداختم هفت بعدازظهر بود حالا هم قبول نشده بودم و هم بايد جواب دير رفتن به خونه رو مي دادم.
رسيدم خونه همه فهميدن چه خبره بابام كه اخم كرده بود و مامانم اول از همه گفت نصف العمر شدم ...
اين حكايت اولين كنكوري بود كه در اون شركت كرده بودم. رد شدم، مني كه ديپلممو با معدل ۱۸ گرفتم و تو تست زدن هم كم نمي آوردم حالا مونده بودم چه كردم. دو سه روزي تو خونه موندم و همين طور بر حجم بغض هام افزوده مي شد چون همه فاميلام مثه پسرخالم، دختر عمم و همكلاسيام و ... قبول شده بودن، اونم چه رشته هايي. پزشكي شهيد بهشتي، مهندسي الكترونيك دانشگاه شريف و يكي از دوستام حقوق شيراز قبول شده بود.
اواخر مهر بود كه ديگه افسردگي من نگران كننده شده بود تو جمع خوانوادم زن عموم كه سن و سال كمتري داشت و رابطمون با هم خوب بود اومد سراغم. كلي حرف زد و منو راضي كرد يه سفر بريم شمال. اون منو متقاعد كرد دوباره بشينم و از صفر شروع كنم. بگردم دنبال نقطه ضعفام و يه برنامه بهتر بريزم. حتي بهم پيشنهاد كرد كه چند وقتي برم خونه اونا. خلاصه فكر كردم اين حرف درستيه. تو همين ايام هم يادمه چند نفري خواستگاريم اومدن. بابام مي گفت ديگه بهانه درس خوندن نيار. بخت دم در خونه اومده و نبايد ردش كني! شايدم راست مي گفت چون طفلكي بابام هنوز منتظره نوه دختريشه ولي غافل از اون كه باباي بچه هنوز پيدا نشده. خلاصه كه من تو فشار اين كه ازدواج بكنم يا نه نشستم و دوبار درس خوندم. خيلي برام سخت بود تكرار مكررات! براي بهتر شدن اوضاع سراغ كتاب خوندن از نوع غير درسي ولي مرتبط با درس رفتم. يه سري رمان خريدم،  يه سري كتاباي فلسفه و جامعه شناسي كه دبيرام تو سالاي آخر دبيرستان معرفي كرده بودن. اما با خودم يه عهدي كردم و اون عهد، منو تا كيلومترها نسبت به روياهام و آرزوهام دور كرد. مي خواستم فرار كنم. از اون جوي كه دور و برم به وجود اومده بود. پسر خالت پزشكي قبول شده، دختر عمت الكترونيك مي خونه و ... تقريباً ارتباطم با همه به حداقل رسيده بود. گفتم سال ديگه همه رشته ها رو مي زنم و هرچي دراومدم مي رم. اين جوري از شر ازدواج و ... مسايل و حاشيه هاش هم راحت مي شم.
بماند كه وقتي آذرماه فرم پر كردم و پست كردم چقدر خداخدا كردم و با خودكاري نوشتم كه ديپلممو باهاشم گرفتم تا خوش يمن باشه. بالاخره يك سال گذشت، نتايجو زدن، بازم يه روزي اواخر شهريور ماه بود. با چه ترس و دلهره اي رفتم. بابام هم باهام اومد. رنگ به رو نداشتم كه بابام گفت مژده بده قبول شدي. اونقدر برام مزه نداشت، فقط حس كردم يه باري از رو دوشم برداشته شده، همين.
وقتي نگاه كرديم ديديم مديريت دانشگاه تهران قبول شدم. خيلي دلم گرفت ولي به روي خودم نياوردم. اون همه پتانسيل و انرژي براي حقوق خوندن خفه شد تو دل من. بابام چند بار پرسيد؛ دخترم قبول شدي جاي خوبيه چرا خوشحال نيستي؟ ولي من فقط براي پاسخ دادن گفتم آره همين طوره، دارم فكر مي كنم چكار بايد بكنم.
بعد از انتخاب واحد بالاخره سعي كردم با اين ماجرا كنار بيام و كمي هم راجع به مديريت پرس وجو كردم. ديدم خيلي با نقشه هاي من براي زندگي فرق مي كنه ولي پذيرفتم كه راهي جز اين نيس. اونم بعد از دو سري كنكور دادن لابد مشكل از من بود!
سال ۱۳۷۴ فارغ التحصيل مديريت بازرگاني درسم تموم شد. اما با وجودي كه خيلي با اين رشته خو گرفته بودم احساس كردم دلم جاي ديگس. با خودم فكر كردم اگه كنكور و اين جور رقابتا نبود من و علاقم چي مي شديم؟ بعد از ۴-۳ ماهي بود كه بابام برام جايي رو پيدا كرد تا سر كار برم. از سال ۷۴ تا همين پارسال اون جا كار مي كردم حتي از حقوقش تونستم ماشين بخرم و يه خونه نقلي ولي نتونستم قبول كنم كه به اونچه مي خواستم رسيدم!
وقتي دو سال قبل برسر يه ماجرايي ذهنم درگير شده بود با رئيسم دعوام شد همه چيز رو رها كردم و ديدم واقعاً چقدر بده كه آدم از پس حقوق خودشم برنمي ياد. ديدم روياهام منتظرم هستن رويايي كه هميشه منو ترغيب مي كرد براي بالا بردن آگاهي هاي حقوقي زنا و كلاً جامعه سراغ اين رشته برم.
با وجودي كه هفت سال از درس جدا افتاده بودم رفتم سراغ روياهام. آره شايد باورتون نشه ولي نذاشتم سد كنكور با وجود بالا رفتن سنم موجب سرخوردگيم بشه. حالا من ترم سوم رشته حقوق رو پشت سر گذاشتم و فكر مي كنم يه عقده رواني رو از خودم دور كردم ولي هميشه اين سؤال برام پيش مي ياد كه بقيه چكار مي كنن. اونا كه يا به اجبار بايد ازدواج كنن يا درگير زندگي مي شن. شايد من علاقمو به پاي زندگي مشترك فدا نكردم ولي چند نفر مي تونن اين كارو بكنن. براي همين فكر مي كنم كنكور روشي شده براي كور كردن خيلي از علاقه ها!

سرمقاله
دو روي سكه كنكور خط است!
006639.jpg
برديا ارسطو
كنكور يك امتحان علمي نيست، بلكه يك مسابقه علمي است! اين داستان همه كساني است كه در چنين آزموني قبول مي شوند و به عنوان برترين هاي بحث آموزش و پرورش مورد تقدير قرار مي گيرند.
شايد براساس همين فلسفه و نگاه است كه مي توان مطمئن گفت: «قبول شدگان كنكور به بهشت نمي روند.» و بر همين مبنا هم ردشدگان به جهنم نخواهند رفت.
داستان قبول شدگان در كنكور شايد تلخ تر و اسفناك تر از ردشدگان باشد اما همين كه با اعلام نتايج خبر از خودكشي ها و حوادث اين چنيني مي شنويم گمان مي كنيم وضع ردشدگان كنكور تلخ تر است.
با اين همه وقتي قبول شدگان كنكور موجب بروز ترس و واهمه اي در جامعه مي شوند كه چرا ۷۰ درصد از پذيرفته شدگان دخترند بد نيست به اين ماجرا هم نگاهي بيندازيم كه تكليف قبول شدگان و ماجراهايشان چيست؟
شايد اندكي به كام همه تلخ بيايد كه بگوييم دو روي سكه كنكور خط است! در واقع كنكور براي عده اي يك قرص مسكن چهارساله است، با اين تفاوت كه به دردشان فرصت توسعه و پيشرفت مي دهد.
آنان كه در كنكور قبول مي شوند و به قولي شايستگي ادامه تحصيل را احراز مي كنند نخبگان جامعه نيستند بلكه سياستمداراني هستند كه توانسته اند در عرصه درس بازنده نباشند.
آنان شرايط ادامه تحصيل را احراز مي كنند و اندك زماني بعد در حالي كه خود را پزشك، مهندس، حقوقدان، جامعه شناس يا... مي نامند با انتظاري دوچندان در مقابل واقعياتي قرار مي گيرند كه تلخ تر از وضع ردشدگان نيست. با اين تفاوت كه آنها از همان اول به مضيقه افتاده و به ابتكار عمل دست مي زنند. با اين اوصاف بايد گفت عده بسياري از قبول  نشدگان! نخبگان بي سياستي هستند كه ذوق و خلاقيتشان فداي سرعت و فضاي حاكم بر كنكور مي شود.
دختران قبول شدگان اصلي
وقتي خبر مي دهند كه دختران ۷۰ درصد داوطلبان و ۶۲ درصد از پذيرفته شدگان كنكور هستند زياد به اين آمار و ارقام براي برتري بخشي استناد نكنيد.
دكتر «علي عربيان» عضو هيات علمي گروه روان شناسي دانشگاه اصفهان در اين باره معتقد است كه پسرها رتبه هاي بهتري را كسب مي كنند زيرا دختران با اعتماد به نفس كمتر و استرس بيشتر آزمون را پشت سر مي گذارند.
وي درباره قبول شدگان كنكور مي گويد: «پسران دروس دانشگاهي را استدلالي ياد مي گيرند و دختران حفظي مي آموزند!»
دكتر عربيان همچنين درباره انگيزه هاي قبولي مي افزايد: «پسران با اين هدف تحصيل مي كنند كه شغلي به دست آورند و آينده مادي و شغلي خود را تامين كنند درحالي كه تحصيلات دانشگاهي براي دختران از ارزش، موقعيت و تاييدات اجتماعي برتري برخوردار است.»
اين حرف وقتي مستندتر مي شود كه آماري از مركز افكارسنجي دانشجويان ايران وابسته به جهاد دانشگاهي (ISPA) در كنار آن قرار بگيرد.
براساس يك نظرسنجي ۷/۳۴ درصد از داوطلبان معتقدند كه سؤالات كنكور قادر است سواد و شايستگي واقعي افراد را خوب بسنجد و در مقابل ۳/۶۵ درصد از داوطلبان معتقدند كنكور ابزار مناسبي براي سنجش شايستگي ها نيست.
بنابراين با چنين رويكردي مي توان استنباط كرد هجوم و علاقه مندي دختران به ورود دانشگاه در پي كسب علم و دانش نبود. زيرا كنكور روش مناسبي براي سنجش معلومات علمي نيست.
006651.jpg
اما كارشناسان معتقدند رشد روزافزون تعداد دختران متقاضي شركت در كنكور ناشي از ميل به پيشرفت و تحول است زيرا چنين پديده اي باعث شده دختران نسبت به گذشته، حضور در عرصه هاي علمي را بيشتر احساس كنند.
دكتر هما زنجاني يكي از همان كارشناساني است كه چنين تحليل هايي ارايه مي دهد. وي كه استاد جامعه شناسي دانشگاه است مي گويد: «اين تصور اشتباه است كه اشتياق روزافزون دختران را براي حضور در دانشگاه فرار از روزمرگي و دور شدن از حصارهاي سنتي تعبير كنيم.»
وي معتقد است كه شرايط حضور دختران به آن دليل است كه پسرها بيشتر به دنبال پول و فراهم كردن موقعيت مالي مناسب براي خود هستند و كمتر به درس توجه مي كنند.
اما بد نيست نظر يكي از كارشناسان امور آموزش و پرورش را هم به اين ماجرا بيفزاييم كه سه عامل در تلاش براي قبولي در كنكور موثر است.
دكتر محسن نوغاني در اين باره مي گويد: «ترجيح و اولويت نخست كساني كه قبول مي شوند تحصيل است و در غير اين صورت اگر جوياي يافتن شغلي باشند به دليل پايين بودن علاقه يا شركت نمي كنند يا قبول نمي شوند.»
«منزلت و مزايا» عامل موثر دوم در قبولي در كنكور به تشخيص مسئول تحقيقات اداره كل آموزش و پرورش خراسان است و عامل سوم موثر در قبولي يا عدم قبولي خدمت نظام وظيفه است. «اميد به تحرك اجتماعي» عامل موثر ديگري است. «هدف شدن وسيله» نيز از عواملي است كه در قبول نشدن ها و قبول شدن ها نتيجه داده زيرا خود وسيله يعني ادامه تحصيل تبديل به هدف شده است.
دكتر نوغاني مي گويد: «پسرها هزينه و پاداش را محاسبه مي كنند و مي بينند درس خواندن نتيجه آني و سودآوري نصيبشان نمي كند اما خانم ها كسب شغل با تحصيلات عالي را بهتر از اشتغال با تحصيلات پايين مي دانند. شايد اين تفكر كه زماني حاكم بود و خانم ها را مختص منشي شدن معرفي مي كرد سبب شد تا قشر زنان به دنبال كسب جايگاه اجتماعي بهتر به دنبال تحصيلات عالي و دانش فني باشند.
در مذمت كنكور
باور كنيد اين بخش از مطلب را براي تلخ كردن كام قبول شدگان ننوشتيم.كنكور چه براي نخبگان بي سياست و چه براي نخبگان با سياست و حتي براي آنان كه باري به هر جهت در كنكور شركت كرده اند و مي كنند كابوسي تلخ بوده است. چشم و هم چشمي هاي خانواده ها و سركوفت هاي پس از قبول نشدن يا رشته خوب قبول نشدن همه از ثمرات منفي اين شيوه گزينش است. حالا اندكي به اين نكات منفي بپردازيم براي شما كه قبول شده ايد كه بد نمي شود حداقل دل ردشدگان اندكي خوش مي شود!
مديرعامل انتشارات مدرسه درباره كنكور نظر جالبي دارد. محمدصادق عزيزي مي گويد: «كنكور نرخ مطالعه دانش آموزان را كاهش داده است و رقابت سنگيني را رقم زده كه بنابر آن دانش آموزان فقط فرصت مطالعه كتابهاي درسي را دارند.»
شايد به همين دليل بود كه از ادبيات و تاريخ ادبيات هيچ نفهميديم زيرا فقط نام فردوسي و سال تولد و قرن سرودن اشعارش را حفظ كرديم و نخوانديم در شاهنامه چه گفته است.
محمد بسطامي، رئيس روابط عمومي سازمان سنجش كشور نيز معتقد است: «بي انگيزگي و سرخوردگي ناشي از شكست در رقابت هاي كنكور يكي از چالش هاي جدي امروز جامعه ماست كه سعي شده با ايجاد مقاطع و دوره هاي كارداني تخصصي و كاربردي علاوه بر كم كردن حجم داوطلبان كنكور زمينه موفق تري براي اشتغال آنان فراهم آيد.»
امامعلي دادخواه، رئيس سازمان آموزش و پرورش زنجان، با توجه به نتايج دانش آموزان استان تحت مديريتش مي گويد: «كنكور به معضل بزرگ اجتماعي تبديل شده است. شيوه اي استرس زا كه تنها ۱۰ درصد از داوطلبان توان گذران آن را دارند نمي تواند شيوه موثري باشد ضمن آن كه نمي توان گفت با شيوه اي تك مرحله اي و غربالگري راه يافتگان همان نخبگان جامعه هستند.»
رئيس انجمن رياضي ايران نيز از كنكور دل خوشي ندارد. دكتر عبادا... محموديان درباره سد بلند كنكور مي گويد: «كنكور دانشگاه، اصلي ترين مانع و چالش آموزش عميق رياضي براي دانش آموزان مقطع دبيرستان است. دانش آموزان به ويژه در دو سال پاياني به فكر تست زني و حفظ طوطي وار مسايل رياضي هستند و اهميتي به آموزش عميق رياضيات نمي دهند.»
در چنين شرايطي است كه مركز افكارسنجي دانشجويان ايران وابسته به جهاد دانشگاهي خبر از آن مي دهد كه ۱/۳۷ درصد از داوطلبان از رشته موردعلاقه خود و محتواي درسي خود بي اطلاعند و آن را خوب نمي شناسند.
براساس تحقيق و پژوهش سازمان ملي جوانان از ۲۸ استان كشور نيز مي توان نتايجي در تاييد اين ادعا گرفت. نتايج اين تحقيق نشان مي دهد نظر جوانان نسبت به كاركردهاي مدارس و مراكز آموزش عالي در زمينه اشتغال عمدتاً منفي است. بر همين اساس بيش از نيمي از جوانان معتقدند كه معلمان و استادان دوران تحصيلشان نقش مهمي در پيشرفت تحصيلي و ايجاد انگيزه مناسب شغلي آنان نداشته اند.
۴/۴۲ درصد از كساني كه در تحقيق سازمان ملي جوانان پاسخ داده اند مي گويند انگيزه اي براي طي مراحل عالي ندارند و ۵/۵۰ درصد از پاسخ دهندگان معتقدند احساس موفقيت در تحصيل نمي كنند.
سرانجام آن كه ۱/۵۸ درصد از پاسخ دهندگان به پرسش هاي تحقيق سازمان ملي جوانان اعلام كرده اند از شغلي كه دارند احساس رضايت نمي كنند.
دو روي سكه خط است
گرچه كارشناسان مسايل آموزشي معتقدند كنكور يك رقابت علمي است و نه امتحاني كه حد نصاب قبولي داشته باشد و تاكيد دارند رد شدن در كنكور نمي تواند دليلي براي پايين بودن هوش و استعداد تلقي شود اما موجب چشم پوشي از سيستم غلطي نمي شود كه سبب به هدر رفتن انرژي ها مي شود.
وقتي ادارات دولتي به عنوان امن ترين جايگاه هاي شغلي فقط به دارندگان ليسانس و مدارج بالاتر كار مي دهند و وقتي بدون احراز مهارت هاي علمي - تخصصي براساس روابط و آشنايي مشاغل مطمئن تقسيم مي شود نتيجه اخلاقي اين رفتار هجوم به كنكور و دريافت مدارك بالا و بالاتر است.
وقتي سازمان ملي جوانان خبر مي دهد كه نتايج تحقيقاتش حكايت از آن دارد كه ۸۵ درصد از پاسخ دهندگان معتقدند كار فقط با پارتي پيدا مي شود و تنها ۱/۶۶ درصد اعتقاد دارند كه اگر واقعاً تخصص داشته باشند كار پيدا مي كنند بنابراين انتظاري نمي توان داشت كه پيروزي در عرصه كنكور نتيجه خارق العاده اي دارد. فقط انتظارات جوانان از جامعه بالا مي رود و بعد هيچ اثري جز سرخوردگي با مدرك عالي باقي نمي ماند.

|  ايران  |   هفته   |   جهان  |   پنجره  |   داستان  |   چهره ها  |
|  پرونده  |   سينما  |   ديدار  |   حوادث   |   ماشين   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |