مسعود مير
پيداكردن آدرس كمي مشكل است. بايد از چهار راه قنات دركوچه پس كوچه هاي خيابان دولت گم شد تا ساختمان را پيدا كرد. از پيچ شديد و ناگهاني كوچه مي فهمد كه درست آمده است. صداي تق تق دركوچه حسن تاش  پيچيده و زوزه آب در جوي را تحت تاثير قرار داده است. آمده تا حسابش را تسويه كند. روز موعود فرا رسيده و او با هزار مشقت به اينجا رسيده است. در چوبي را باز مي كند و وارد مي شود.
اينجا انجمن نابينايان ايران است. يك ساختمان كهنه و قديمي كه عمرش را به عنوان يك خانه امن كرده است. در ساختمان چند اتاق ديده مي شود، يك اتاق كه پر از صندلي است و براي جلسات اعضا در نظر گرفته شده وديگري اتاقي است كه اسمش فقط اسمش اتاق رئيس است. وارد اتاق شدن كار مشكلي نيست. برخلاف اتاق هاي رياستي كه تاكنون در ذهن ها مانده، اينجا مرتب نيست. شلوغ با ميز و صندلي هايي كه نا منظم چيده شده اند و چند قاب كه به سختي خودشان را صاف روي ديوار نگه داشته اند. نه خبري از لوسترهاي بزرگ ونوراني است ونه خبري از داد و بيدادهاي اتاق هاي اينچنيني.
منشي دفتر كه خودش نابينا است، شماره اي مي گيرد و خيلي سريع امكان ديدار رئيس ميسر مي شود.
جلوي ميز منشي چند كاغذ سفيد و برجسته و يك دستگاه تايپ مخصوص خودنمايي مي كند. وارد اتاق رئيس شدن به آساني شكل مي گيرد، اما ديدار با رئيس بسيار مشكل است.
علي اكبر جمالي، سال هاي زيادي بدون چشم طي كرده است. ازدواج كرده ، بچه دار شده و فرزندانش را به سر و سامان رسانده است. چند سالي هم مي شود كه مسووليت اين انجمن را بر عهده گرفته و بار اين مسووليت سنگين را به دوش مي كشد. نشستن روبه روي او وقتي كه از ديده نشدنت مطمئن هستي، هم خوب است و هم بد. جمالي مي گويد: اين ساختمان را چند سال پيش سرهنگ درخشان وقف كرده است و اين انجمن در سال 1372 به همت چند خير و چند نابينا تاسيس شد.
البته اين انجمن نمي تواند به تنهايي باري از دوش نابينايان بردارد و حداكثر كاري كه مي توانيم در اين مركز انجام دهيم فعاليت هايي است در جهت شناسايي حقوق نابينايان و آشنا كردن مردم با توانايي  هاي نابينايان. بچه هاي اين مركز اخيرا يك تيم تحريريه تشكل داده اند و قصد داريم روزنامه منتشر كنيم. با يك چاپخانه هم صحبت كرده ايم كه چاپ روزنامه به خط بريل را بر عهده بگيرد، تنها مشكلي كه باقي مانده توزيع روزنامه است. ما بودجه اي نداريم كه از طريق آن با يك شركت توزيع مطبوعات قرارداد ببنديم تا اينگونه، روزنامه را به خانه هاي نابيناياني كه شناسايي كرده ايم برساند. اگر چنين اتفاقي بيفتد نابينايان هم در خواندن روزنامه مي توانند تنوع را تجربه كنند. وقتي لبخند تلخي مي زند و مي گويد: ما با اميد زنده ايم وگرنه آنقدر مشكل داريم كه نمي دانيم با آن چه كنيم.
حس اينكه او اشك هاي چشم فرد مقابلش را نمي بيند واقعا احمقانه است. اگر چنين فكري به ذهن برسد با اين جمله كه دستمال سمت چپ ميز است همه معادله ها را به هم مي ريزد.
مي گويد:كار ، مسكن و ازدواج مشكل همه جوان ها است، اما بچه هاي نابينا آن را بيشتر لمس مي كنند. آنها براي يك رفت وآمد معمولي درون شهري آنقدر عذاب مي كشند كه فكر حل مشكلات ديگرشان را از ذهن بيرون كرده اند. ما بعد از سال ها توانستيم براي احقاق حقوق نابينايان طرح 12 ماده اي به نام قانون حمايت از معلولان را به تصويب مجلس برسانيم، ولي معلوم نيست تا اجرايي شدنش چه اتفاقي مي افتد.
افراد نابينا از حقوق شهروندي عادي هم محرومند. آنها از مزاياي مختلف شهروندي نظير روزنامه، كتابخانه، حمل و نقل شهري و ... بي بهره هستند و تاكنون تصميمي درباره بهبود وضعيت آنها گرفته نشده است. در عوض تنها كاري كه ما مي توانيم براي آنها انجام دهيم تخصيص وام هاي بلندمدت كه البته مبلغشان از 200 هزار تومان بالاتر نمي رود و اهداي ارزاق عمومي و لباس به صورت بسيار محدود است. اينجا است كه پياده روي آن پسر معنا مي يابد. پرداخت قسط هاي وام عامل كشاندن او تا به اينجا بوده است.
اگر از وضعيت معلولان ديگر كشورها به طور دقيق مطلع نباشيم، حداقل اين موضوع را مي دانيم كه در تمام دنيا به اين افراد حق معلوليت پرداخت مي شود، چون هيچ تضميني براي سركار رفتن و تامين مخارج زندگي اين افراد وجود ندارد. صداي خروسي كه در حياط انجمن مي پيچد اين موضوع را تاييد مي كند كه در اينجا هيچ چيز سرجايش نيست. اينجا يك ساختمان وقفي است كه هيچ نهاد يا ارگاني، نه به فكر تغيير آن است و نه تعميرش. درخت هاي حياط در محاصره علف هاي هرز نيمه جان هستند و اعضاي يك خانواده در آن سوي حياط زندگي مي كنند كه به نظر مي رسد سرايدار هستند.
با تمام اين تفاسير اينجا مقر نابينايان ايران است. هرچقدر كه محقر و بدون امكانات باشد. هوا كاملا تاريك شده، ولي در ساختمان هيچ لامپي روشن نيست. سوار ماشين شدن و برگشتن از انجمن نابينايان فقط يك نكته جالب داشت و آن هم صداي خواننده اي بود كه در نواري زمزمه مي كرد: اي الهه ناز!

يك كاغذ مچاله شد. اين خيانت به كاغذ، از سركلافگي پيدا نشدن سرنخ آغاز مطلب نبود. وقتي مي خواهي حرف آخر را بزني، هميشه دنبال بهانه اي مي گردي تا گفتنش را به تعويق بيندازي، اين است كه فداكار مي شوي و نوشتن هر مطلبي را قبول مي كني تا حرف اصلي را روي كاغذ نريزي. اما گفتني ها را بايد گفت، تمام روزنامه را هم كه به تنهايي پركني، باز هم ستون امروز خالي است و بايد پرشود!
اين آخرين پيشنهاد است. براي ما كه مي خواهيم متفاوت باشيم، براي من و تو كه مي خواهيم عليه كليشه قيام كنيم. مي نشينيم و فكر مي كنيم. چقدر خوب است كه مثلا خيابان يك طرفه را در جهت مخالف طي كنيم. مي تواني پايت را بگذاري روي پدال گاز و عليه كليشه قيام كني، اين كار برايت چندان دشوار نيست. تمام آدم هاي متفاوت در يك نقطه به تفاهم رسيده اند؛ من مهم نيستم، اما مساله اين است كه خيلي وقت ها، خيلي ها قرباني ضدكليشه بودن تو مي شوند؛ تو تنها نيستي. درك اين موقعيت عذاب آور، يعني رخ به رخ شدن با من و من يعني خودت. ناچاري به خودت پشت كني و به مسير مستقيم بازگردي. باور كن چاره اي نيست. بعضي وقت ها يا بايد آنقدر خودخواه باشي كه به خاطر ترك انداختن به الماس كليشه هاي دنيا، همه چيز را زير پا له كني يا آنقدر مغرور كه از روي خودت بگذري و به كليشه بازگردي. متفاوت بودن درد بزرگي است. وقتي كه خودت باشي و خودت، مشكلي نيست؛ مي روي تا آخر خط، اما مساله اين است كه اغلب ديگران مي شوند ابزار متفاوت بودن تو. اين آخرين پيشنهاد است، دوست عزيز. براي ما كه مي خواستيم متفاوت باشيم!

دو روز جذاب پيش رو داريم؛ شايد بهترين روزهاي سال. نه هوا آنقدر گرم است كه بر صورت داغ خورشيد خانم نفرين بفرستيم و نه آنقدر سرد كه به اكراه دست از بغل بيرون بياوريم. اين است كه پاييز را بهترين فصل مي دانيم.
از امروز شروع مي كنيم. دماي هواي تهران، امروز به 24 درجه سانتيگراد مي رسد و وقتي كه آسمان سياه شود، دما تا 14 درجه سانتيگراد سقوط مي كند. اين يعني آغاز تعطيلات خنك. بعد نوبت جمعه است كه البته حداقل هوايش تفاوت چنداني با پنج شنبه ندارد.
فردا دماي هوا 23 درجه سانتيگراد است و شب هم به 13 درجه سانتيگراد مي رسد به اين ترتيب، همه چيز براي لذت بردن از تعطيلات آخر هفته آماده است. اما يك لحظه صبر كنيد، حيف اين آخر هفته جذاب كه به تابستان تعلق ندارد!
هرچند ما هم مثل شما جرات پيش بيني هوا را نداريم اما انگار لكه هاي ابر قرار است دست به دست هم بدهند و اولين باران پاييز را خلق كنند، ما هم مثل شما اميدواريم.

يك هفته ديگر هم به پايان رسيد. اما پايان اين هفته نويد يك آغاز مي دهد و آن هم آغاز ماه رمضان است برنامه هاي ويژه اي براي اين ماه در نظر گرفته شده كه در زمانش خدمتتان خواهيم گفت. امروز ساعت 40:13 احتمالا آخرين قسمت سريال خانه اي در تاريكي از شبكه 3 پخش مي شود. تكرار فيلم سينمايي كلاه را كه جمعه گذشته در سينما 4 پخش شد مي توانيد ساعت 30:15تماشا كنيد. شبكه تهران و شبكه سوم هم هر كدام فيلم سينمايي دارند كه به ترتيب ساعت 19 و 15:20 پخش مي شود. مجموعه طنز باجناق ها امشب ساعت۳۰:21 از شبكه تهران پخش مي شود. فيلم امشب سينما يك، يك فيلم ايراني است با نام زير نور ماه از ساخته هاي ميركريمي. اين برنامه ساعت 30:22 و شايد هم كمي ديرتر پخش مي شود. صبح فردا ساعت۹ مي توانيد برنامه ورزشي ديدار در وقت اضافه را تماشا كنيد، اما بعدازظهر فردا برنامه ها بيشتر است. طلسم شدگان ساعت۱۹ پخش مي شود از شبكه تهران. فيلم سينمايي حلقه ساعت۳۰:20 از سينما 4 و البته از شبكه 4 به نمايش در مي آيد. آشتي كنان فردا ساعت 15:20 از شبكه سوم پخش مي شود. معماي بروتاين را مي توانيد ساعت 21 از شبكه دوم ببينيد. صندلي داغ هم ساعت۴۵:21 از همين شبكه پخش خواهد شد. بچه محل را ساعت 10:22 از شبكه يك تماشا كنيد. هشدار براي كبري 11 هم ساعت 23 فردا تكرار مي شود.

خبر اول اينكه خانه فرهنگ فدك نمايشگاه هنرهاي دستي با عنوان دستان توانا را برگزار مي كند. در اين نمايشگاه آثاري مانند: نما نقره، شمع سازي، گل هاي بلندر، سفره عقد و ... به نمايش گذاشته مي شوند. اين نمايشگاه از 22 مهرماه افتتاح شده و تا 2 آبان ماه ادامه دارد، بنابر اين شما در اين مدت فرصت داريد تا هر روز از 9 صبح تا 7 بعدازظهر به نشاني: ميدان رسالت، خيابان شهيد مدني، بعد از تقاطع گلبرگ، كوچه پارك فدك، نگارخانه فدك مراجعه كنيد يا براي داشتن اطلاعات بيشتر با شماره تلفن 7810036 تماس بگيريد. خبر بعدي درباره نمايشگاه نقاشي خط  هاني شرار است كه تا شنبه يعني 25 مهرماه در گالري بامدار ادامه دارد. نشاني گالري بامدار هم در خيابان مطهري، خيابان فجر، كوچه ماگنوليا، پلاك۳۵ است و اگر هم شماره تماس اين گالري را بخواهيد برايتان مي نويسيم: 830317 و بالاخره خبر آخر مربوط به نمايشگاه اعتياد ارمغان استعمار است كه تا 30 مهرماه ادامه دارد. اين نمايشگاه در مجموعه فرهنگي بعثت در ميدان بهمن، بزرگراه شهيد تندگويان برپا شده و براي اطلاعات بيشتر مي توانيد با شماره تلفن 5022500 تماس بگيريد.

ذات ما انسانها هميشه محدوديت ناپذير بوده است. در واقع ما هر وقت  از كاري منع شده ايم آن را انجام داده ايم. اين موضوع مثل كتاب هاي كودكان است كه اغلب بزرگترها هم آن را مي خوانند. بنابراين اين خبر ما مربوط به گروه سني خاصي نيست. خبر اين است كه انتشارات شباويز كه ناشر برگزيده كتاب كودك و نوجوان در نمايشگاه بين المللي كتاب تهران هم هست، هفت كتاب جديد ادبيات كودك را با تصويرگري علي مفاخري منتشر كرده است. اين كتاب ها شامل: شتر مرغ آواز خوان نوشته مژگان مشتاقي، لاك پشت اخمو نوشته جعفر ابراهيمي نصر، خاله پير زن و گربه سياه اثر جميله فراهاني، لولوي آواز خوان نوشته مرجان كشاورزي آزاد، آبچليك پا كوتاه اثر محمود بر آبادي، خانه اجاره اي نوشته فريده خلعتبري و آرزوهاي رنگي اثر
محمد رضا شمس هستند. ضمنا اين انتشارات در طول دو سال قبل توانسته با شركت دادن آثار تصويرگران خود در مسابقات بين المللي تصويرگري چندين جايزه بين المللي در زمينه تصوير گري را هم به دست بياورد. اين كتابها را مي توانيد با قيمت 700 تومان تهيه كرده و بخريد.

اگر به ادبيات و متن هاي قديمي فارسي علاقه داريد. مي توانيد از اين به بعد در جلسات بررسي متون كهن فارسي كه فرهنگسراي اقوام برگزار مي كند شركت كنيد. در اين جلسات كه در ادامه جلسات بررسي مكتب هاي ادبي برگزار مي شود،هر هفته پنج شنبه ها دكتر پرويز عباسي داكاني سخنراني مي كند. براي شركت و استفاده از اين جلسات مي توانيد روزهاي پنج شنبه هر هفته ساعت 14 به نشاني: ميدان ابوذر، خيابان سجادجنوبي، ميدان بهاران، فرهنگسراي اقوام برويد يا براي اطلاعات بيشتر با شماره تلفن هاي 6218568 و 6237470 تماس بگيريد. خبر بعدي هم درباره سلسله جلسات علمي، عرفاني  انس و معرفت است كه فردا از ساعت 17 در فرهنگسراي دانشجو برگزار مي شود. در اين جلسه دكتر محسن فرشاد، مهندس هوشنگ گودرزي، دكتر رضا جماليان، دكتر مهدي بهادري نژاد، سعيد كاوه و دكتر حسين باهر درباره تعامل انسان و كيهان، نانو تكنولوژي، خلسه عارفانه از ديدگاه پزشكي، علم و محيط زيست، روانشناسي تربيتي و مديريت سخنراني مي كنند. در اين جلسه برنامه هايي مانند شعرخواني و موسيقي زنده هم اجرا مي شود. براي شركت در اين جلسه مي توانيد به نشاني: خيابان سيدجمال الدين اسدآبادي، خيابان 21 پارك شفق مراجعه كنيد.

رستم و سهراب  هميشه جزو داستان هايي است كه با وجود گذشت زمان كهنه نمي شود و هميشه جذابيت هاي خاص خودش را داشته است. حالا گويا قرار است اپراي عروسكي رستم و سهراب از اوايل آذرماه امسال در تالار تازه تاسيس فردوسي به روي صحنه برود. اين نمايش ساخته بهروز غريب پور است و لوريس چكناواريان به عنوان آهنگساز در اجراي آن به غريب پور كمك مي كند.
اين نمايش كه تمام عروسك هاي آن در كشور اتريش ساخته شده اند قرار بود در آبان ماه اجرا شود اما به خاطر مشكلات فني تالار فردوسي اجراي آن به آذر ماه موكول شد. بنابراين براي ديدن اين نمايش بايد تا آذرماه منتظر بمانيد، اما براي بداهه گويي آلما لازم نيست، انتظار بكشيد چون اين نمايشنامه كه اوژن يونسكو آن را نوشته است از 21 مهر ماه يعني سه شنبه در تئاتر مولوي روي صحنه مي رود. اين نمايش كه ساخته بهرام تشكر است هر روز ساعت 6 بعدازظهر در اين مجموعه به جاي نمايش رقصي چنين به كارگرداني محمد رضايي راد به نمايش درمي آيد.

رانگون
قبل از هر چيز بهتر است خدمتتان عرض كنيم كه رانگون پايتخت ميانمار است.
حالا خبري بخوانيد از كاهش چشمگير كشت خشخاش در ميانمار؛ يك مقام دفتر مبارزه با قاچاق مواد مخدر و جنايت سازمان ملل در پايتخت ميانمار اعلام كرد: سطح زيركشت خشخاش در اين كشور درمقايسه با سال پيش 29 درصد كاهش نشان مي دهد. هرچند كه ميانمار در توليد خشخاش به پاي افغانستان نمي رسد، اما براي خود در رده بندي بين المللي از اين حيث جايگاه ويژه اي دارد.
برلين
خبري جالب هم بخوانيد از آلماني ها و آلمان. يك نويسنده و مشاور حقوقي آلماني اعلام كرد: آلماني ها تمايلي به خنديدن در محيط كار ندارند.
به گزارش خبرگزاري رويتر از برلين، توماس هلت برند در مصاحبه با روزنامه بيل گفت، آلماني ها خنديدن و شادابي در محيط كار را نشانه بي نظمي مي دانند.
او همچنين ادامه مي دهد كه اغلب مردم آلمان خنديدن درمحل كار را پسنديده نمي شمارند.
لندن
آخرين خبر ما هم مربوط به لندن است؛ در آماري كه براي نخستين بارمنتشر شده است، اعلام شده، تعداد نوجوانان وجوانان بي خانمان در اين كشور به 45هزار نفر مي رسد.
بر اساس تحقيقات انجام شده توسط دانشگاه يورك بين 36 هزار تا 52 هزار نفر از نوجوانان و جوانان بين 16 تا۲۴ سال، در انگليس جايي براي زندگي نداشته اند.
آمار منتشر شده همچنين نشان مي دهد، 6هزار و۷۰۰ نفر از اين نوجوانان و جوانان افرادي هستند كه شب را در محل  هاي نامناسب يا در منزل دوستانشان به صبح مي رسانند .
در پايان اعلام شده است كه عواملي مانند بيكاري، اختلال در خانواده و تجربه زندگي با ناپدري يا نامادري مساله مربوط به بي خانماني نوجوانان و جوانان را شدت بخشيده است.

مبارزه با اراذل
از مسوولان خواهش مي كنم فكري به حال خيابان خواجه نظام الملك بكنند. وضعيت اينجا خيلي نابسامان است. اراذل و اوباش حتي مقابل چشم زن و بچه مردم دست به مبادله مواد مخدر مي زنند.
به نفع موش ها
از يك طرف با موش مبارزه مي كنيم. از طرف ديگر براي موش خانه مي سازيم. شهرداري دستور داد بين دو ساختمان جديدالاحداث فاصله اي به نام درز انقطاع براي جلوگيري از خسارات احتمالي زلزله در نظر گرفته شود كه فاصله تا عمق 15 متر پايين مي رود كه اين فاصله هرگزقابل دسترسي نيست. اينجا تبديل به معدن موش، مارمولك و ... شده است. اين فاصله تاثيري هم در زلزله ندارد.

كار تدوين سمفوني بزرگ عاشورا توسط دكتر سعيد شريفيان آغاز شد. وي پيش از اين بخش نخست اين حركت بديع موسيقايي را تحت عنوان خسو ف به انجام رسانيده بود. استاد شريفيان ادامه كنسرت خسوف را تحت عنوان سمفوني عاشورا از شهادت تا اربعين آغاز كرده است.
همچنين شانزدهمين جلسه پژوهش در موسيقي دستگاهي ايران، 24 مهرماه در سالن رودكي برگزار مي شود. قرار است سالن رودكي آخرين جمعه هرماه را به نشست هاي پژوهشي در موسيقي دستگاهي ايران اختصاص دهد و اين نشست به بررسي آواز دوره قاجار خواهد پرداخت.
بخش اول را بررسي ليتوگرافي آواز دوره قاجار تشكيل مي دهد با سخنراني اميد منصور همراه با پخش نمونه هايي از گرامافون. بخش دوم با عنوان پژوهشي در موسيقي اواخر قاجار با سخنراني دكتر شكراللهي همراه خواهد بود. بخش سوم و البته بخش آخر هم به اجراي كنسرت پژوهشي اختصاص دارد. در اين قسمت برادران شير محمد به اجراي آواز سه تار مي پردازند. گفتني است اين نشست با همكاري انجمن موسيقي ايران، بنياد رودكي و فرهنگستان هنر برگزار مي شود. زمانش هم ساعت 15 تا 18 روز 24 مهر خواهدبود.

دوباره مي رسم به عشق انتهاي خويشتن 
شروع مي شود دوباره ابتداي ما شدن 
و دوباره از عشق؛ آنچه آغاز است و راه است و انجام. انجامي در لامكان و لازمان كه كسي را ياراي دست يافتن نيست. راستي تا حالا از خودتان پرسيده ايد، چگونه است كه اين راه را نهايتي و اين دريا را آرامش ساحلي نيست؟
آنچه تمام مي شود به عشق ختم شده و آنچه آغاز مي شود با عشق آغاز شده و آنچه كه پويا و پايا به زندگي تداوم مي بخشد و در حركت است جز با اين انرژي توان ادامه نخواهد داشت. اين آنچه هايي كه نامشان رفت جزاصالت و خلوص طبيعي است كه چيز ديگري نمي توانند در بطن خويش داشته باشند والا چه حكايات بسياري كه هر روز و در هر شرايطي و در زندگي هر كسي شروع مي شود و ادامه مي يابد و به پايان مي رسد. اما اينكه چگونه مي شود اين عشق را در آنها جست و به رد آن رسيد؛ در يك كلام جاودانگي. هيچ پايداري و ماندگاري بدون يادگار عشق در صحنه وجود نخواهد بود. عدم گريبان لنگي بي احساس را خواهد گرفت و كجا تاب ايستايي و رويارويي با عشق را خواهد داشت؟ عشقي كه مي آفريند چگونه مي تواند خود معدوم شود؟ آنچه كه قدرت خلاقه دارد، خود خلق و وجود محض است.
راستي هر روز، روز عشق است و هر ساعت، ساعت احساساتي متعالي. كجا مي شود اين هستي را در قفس زمان و مكان و سالروز و دقيقه و ... محبوس كرد. تجردي است كه عالم ماده را تحت سيطره خود دارد. پس هر روز را روز عشق كنيد و هر گفت  و فعل و حس را به دريايش بسپاريد. اما باز هم ناچارم از مولانا:
هرچه گويم عشق را شرح و بيان 
چون به عشق آيم خجل باشم از آن 

سكوت، جواب غير قابل پاسخ است.
جي. كي. چسترتون
كسي كه مي تواند گوش افراد را تبديل به چشم كند، گوينده زبردستي است.
ضرب المثل عربي
بزرگترين كشف نسل من، كشف اين نكته بود كه انسان مي تواند با دگرگون كردن طرز فكرش، زندگي خود را دگرگون سازد.
ويليامز جيمز
شرط پيروزي، داشتن اراده قوي است. شرايط ديگر اهميت چنداني ندارد.
گوته