مگو كه نغمه سرايان عشق خاموشند
كه نغمه نازك و اصحاب پنبه در گوشند
اين يادداشت را براي آن مي نويسم كه به يكي از موارد جعل در اسناد دانشگاهي گواهي داده باشم و از تبعات اخلاقي و اداري آن تبري جويم: يك دانشجوي اردني به نام آقاي بسام ربابعه سال قبل با من گفت وگويي دو سه دقيقه اي داشت در باب رساله دكترايي كه مي خواهد بنويسد و من به ايشان پيشنهادي كردم كه« بررسي تطبيقي ترجمه هاي مختلف رباعيات خيام به زبان عربي كه متجاوز از سي ترجمه است »مي تواند موضوع مناسبي باشد، همين! در غياب يك ماهه اينجانب كه سفري به آمريكا داشتم ايشان از رساله دكتري خويش(كه ظاهراً بررسي يكي از ترجمه هاي عربي خيام است) به دفاع پرداخته و نام مرا به عنوان استاد راهنما در پشت جلد رساله دكتري خود ثبت كرده و در اسناد اداري نيز نام مرا به عنوان استاد راهنما معرفي كرده اند. بنده تصريح مي كنم كه حتي يك سطر از نوشته ايشان را هرگز نديده ام. بر اولياي دانشگاه تهران است كه به اين خطاي اخلاقي و اداري رسيدگي كنند... اين روزها خبردار شدم كه در (مجله اختصاصي گروه زبان و ادبيات فارسي) دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ... مقاله اي نيز به نام من جعل كرده اند و منتشر ساخته اند كه تا اكنون كوچكترين اطلاعي از اين جعل و جرم دانشگاهي نداشته ام و نمي دانم اولياي آن مجله و مسئولان دانشكده ادبيات دانشگاه تهران با چه جسارتي مرتكب اين جعل شده اند؟ آيا در اين مملكت جايي براي شكايت از نبود امنيت فرهنگي وجود دارد. به كجا بايد شكايت برد؟ از آنجا كه اين دو نمونه جعل، مرتبط با زندگي فرهنگي و نام من است ناچارم آن را در مطبوعات فرهنگي و براي اطلاع اكنونيان و آيندگان بازتاب دهم....» (۱)
نوشته فوق از قلم ارزشمند دكتر محمد رضا شفيعي كدكني(م- سرشك) تراوش يافته كه رنجشي پنهان و پيدا در سراسر آن و به صراحت در جملات پاياني اش به چشم مي خورد و بدون هيچ توضيحي به نقل يادداشت عزيز ديگري مي پردازم.
همكاري حروف سربي/ انديشه حقير را
نجات نخواهد داد(فروغ)
اخيراً نشريه اي به بهانه ويژه نامه شجريان منتشر شده است كه اغلب عكس ها و مطالب آن كپي برداري بدون اجازه از نشريه دفتر هنر..... چاپ آمريكا مي باشد و وقاحت را به آنجا رسانده كه شرح حال خود نگاشته ام با عنوان شجريان به روايت شجريان چاپ شده در صفحات ۲۰۹۲ الي ۲۰۹۴ دفتر هنر را، با پرسش هاي ساختگي و جعلي، به شكل مصاحبه رودررو درآورده و با فريب مردم هنردوست و علاقه مند به فرهنگ، عامل توهين به ........... اينك به آگاهي مردم شريف و هنردوست ايران كه همواره در سايه بزرگواريهايشان آسوده ام، مي رسانم كه از مجموع مطالب كه به نقل يا عنوان و نام اينجانب چاپ شده فقط رازمانا مورد تأييد بوده و شركت دل آواز تنها نماينده و......به دليل اين كه شأن هنر از پاسخ گويي و حتي برخورد قضايي و قانوني با اين گونه افراد و... بسيار فراتر مي باشد از اهالي و اصحاب فكر و فرهنگ، كتاب و.... كلمه، هنر و انديشه خواهشمندم با ارائه اخبار و اطلاعات صحيح و رهگشا، دامان پاك فرهنگ و ادب و هنررا از اين آلودگي ها بزدايند. با سپاس و مهر- محمدرضا شجريان(۲) .
|
|
هر دو استاد و هر دو بزرگوار، سرشك و سياوش، استاد دكتر محمد رضا شفيعي كدكني و استاد محمدرضا شجريان، با بياني شكوه آميز اما مقتدرانه و از بلند قدري و روي سخن با اهالي فرهنگ و اصحاب حقيقي خبر و نشريات فرهنگي، گلايه از برخي سوءاستفاده ها و جعل ها و جاي اندازي ها و نابجا قراردادن ها، كرده اند .حقير خواستم از قول حافظ بگويم كه اساتيد «تو اهل فضلي و دانش همين گناهت بس» يا حكايات مشابهي از آنچه در تاريخ بر سر اهل هنر و فرهنگ ز دست بي هنران و هنرفروشان رفته است بياورم كه باز ديدم داستان زيره به كرمان بردن و قطره به عمان بردن است. به هر حال با نقل جملاتي از استاد بي بديل زنده ياد و نام عبدالحسين زرين كوب، شايد بتوان از دلتنگي اساتيد كاست چرا كه حريف متقلبان و جاعلان كه نمي شود بود لااقل اندكي با حس همدردي مي شود درد را كاهش داد كه: عندليب آشفته تر مي خواند اين افسانه را.
«... اما هيچ چيز براي من خلاف انتظار نيست، در باب آنچه به خود من مربوط است شكايتي ندارم، انسان ها هر كدام براي خود راه و رسمي دارند كه نمي توان ايشان را از آن بازداشت. هم اكنون در همين شهر ما، يك مرد نازنين رفيع اهل حقيقت هم هست كه هر چه من مي نويسم تقريباً بلافاصله آن را زير و رو مي كند و نام مباركش را روي آن مي گذارد. دو قرن سكوت، تصوف و چيزهاي ديگر. جاي اعتراض نيست خرسندم كه به هر حال صدايم بي پژواك نمي ماند و از زبان ديگري دوباره تكرار مي شود. اين كه اشخاصي بين اصل و بدل تفاوت نمي گذارند به خودشان مربوط است...» (۳)
خداوندا عاقبت ها را محمود گردان
با سپاس و مهر عليرضا پوراميد
پانوشت ها:
۱- هفته نامه كتاب هفته شماره ۱۹۳. ص ۳
۲- ماهنامه موسيقايي مقام شماره ۷ دوره جديد، ص ۷۵
۳- ماهنامه كلك شماره ۸۵-۸۸ فروردين- تير ،۷۶ ص ۴۵