عليرضا افتخاري:
تاكي موسيقي قاجار
اگر تصنيف پاپ خواندم، براي آن بود كه بگويم، اين موسيقي پاپ است نه آنچه با اين عنوان عرضه مي شود.
در جايگاه يك موسيقيدان و كسي كه شيوه هاي مختلف موسيقي اصيل را كار كرده و در مورد آن شناخت دارم، اين حق را براي خود قائلم كه تجربه اي هم در كارهاي نو كسب كنم.
وي افزود: براي ورود صحيح موسيقي پاپ به فرهنگ موسيقي ايران، من خود را سپر بلا قرار دادم.
وي تصريح كرد: من حتي تعدادي از تصنيف هاي پاپ را به شيوه سنتي نيز خوانده ام اما از آنجا كه مردم و ناشر از من كار نو مي خواهند، سعي كردم اگر هم قصوري در كار من ايجاد شد، مولد سود براي ناشر، معنويت براي مردم و موجب مردم داري من باشد.
وي افزود: وقتي در جامعه اي زندگي مي كنيم، بايد تمام جوانب آن را در نظر بگيريم. اينك زمانه تغيير كرده است، مردم خسته اند از تكرار، خداوند لحظات را خلق كرد كه شاد باشيم. تا كي خود را به موسيقي قاجار پيوند دهيم؟ بايد به موسيقي، لباس روز را پوشاند.
افتخاري ادامه داد: ابوعطا را يك بار بايد خواند، يك بار «سه گاه» بايد خواند، چند تا «همايون» بخوانيم؟ براي چشيدن يك مرغ، ما نياز به چشيدن همه مرغ ها نيست، بعد از آن چه؟ اين سبك ها از گذشتگان به ما رسيده ما نيز حق هر كدام را ادا كرده ايم. اما، ما براي روان آيندگان چه مي كنيم و چه مي خواهيم به فرهنگ آيندگان تحويل دهيم؟ هر شعري تحرير خود را دارد، تا كي تمام شعرها را با تحرير بخوانيم.
وي گفت: آنچه براي من اهميت دارد، اداي احترام و توجه به نيازهاي هنرمنداني است كه اينك در كهولت سن به سر مي برند، من در موسيقي به دنبال نامي براي خود نيستم، كه اگر بخواهي اينگونه عمل كني بايد بي رحم باشي و آنچه براي من مهم است در درجه اول رضاي خداوند است بعد از آن رضايت مردم و ديگر جلوگيري از شكست ناشر، كه خوشبختانه تا امروز، كارهاي من بالاترين تيراژ را در جامعه داشته كه اين امر، گوياي استقبال مردم است ليكن همانگونه كه هستي همه را يكسان خلق نمي كند، تمام كارهاي يك هنرمند هم نمره برتر نمي گيرد.
وي برجسته ترين اثر از نگاه خود را «نيلوفرانه» خواند و گفت: اما فقط يك «نيلوفرانه»!
عليرضا افتخاري درباره مشكلات امروز موسيقي ايران گفت: بزرگ ترين معضل ما، فقدان بزرگ يك صاحب فن است كه گرد او چرخ بزنيم. امروز در موسيقي، هركس رويه خود را به پيش مي برد، درست مانند يك صحنه كنسرت كه هر نوازنده اي هرچه خواست مي نوازد. مشكل ما نداشتن يك نت واحد است، نت واحد ما نيز ايدئولوژيمان است، آن چيزي است كه نهاد ما را زنده و بيدار مي كند.
گفتني است، مدتي پيش برخي از فعالان عرصه موسيقي، از گرايش خوانندگان سنتي ايران به خواندن به سبك موسيقي هايي همچون پاپ، گلايه كرده بودند.
دكتر صادق طباطبايي :
به موسيقي سنتي، پشت نكنيم
با سلام به آقاي افتخاري و آرزوي توفيقات بيشتر براي ايشان، لازم مي بينيم در مورد موسيقي ايراني و به اصطلاح موسيقي پاپ، نكاتي را معروض دارم.
اولاً همه كساني كه مختصر آشنايي با مباني علمي موسيقي دارند مي دانند كه موسيقي مقامي ايران در بين موسيقي ملل، از جايگاه بسيار والايي برخوردار است. وجود پرده ها و گوشه هاي بسيار وسيع و گسترده اي كه هر كدام، بار احساسي، عاطفي، بياني و حماسي ويژه خود را دارد، زمينه هاي بسيار وسيعي را براي خلق آثار به يادماندني و جهاني فراهم ساخته است.
من يك بار در جايي گفته بودم كه موسيقي ايراني، براي انتقال پيام ارزش هاي نهفته در فرهنگ غني ايران و نيز معرفي جانفشاني هاي جوانان اين مرز و بوم در كليه درگيري هاي داخلي، خارجي و نظامي و همچنين بيان افسانه ها، قصص، پندها و تراژدي هاي برجاي مانده در ادبيات فخيم ايران به جهانيان، بسيار قدرتمندتر از زبان ديپلماسي مي باشد. البته شرط اين امر، پرداختن علمي به اين موسيقي و به كار بردن اصول و قوانين علمي آهنگسازي و اجراي علمي آثار خلق شده مي باشد؛ كاري كه متأسفانه مدت هاست تعطيل شده است.
اگر از علمي كاركردن و تحمل زحمت و مشقت و صرف وقت، رويگردان شديم و فقط به تكرار آنچه سينه به سينه به عنوان مباني و اصول آموخته ايم، روي آورديم، بديهي است كه كاري ملال آور و نه در خور شأن اين نسل، عرضه مي داريم. البته در اين صورت ناچار مي شويم توجيه كم كاري و فقدان اطلاعات علمي و موسيقايي خود را به گردن اصل موسيقي مقامي ايران بيندازيم.
«ابوعطا و سه گاه را يكبار بايد خواند.. چند تا همايون بخوانيم» ؟ از آقاي افتخاري بعيد است كه شأن و مقام و قدرت دستگاه هاي ابوعطا و سه گاه و همايون را در محدود بودن امكان خلق آثار متنوع در اين دستگاه ها و ديگر مقامات و پرده هاي موسيقي ايراني دانسته اند. اگر اين استدلال درست بود، ما شاهد آن شكوه، عظمت، تنوع و قدرت بيان و كثرت آثار در موسيقي كلاسيك اروپايي نبوديم.، چرا كه همه آن آثار فقط در دو پرده مينور و ماژور خلق شده اند و هيچ كدام هم بوي تكرار نمي دهند. اگر موسيقي كلاسيك اروپايي اين همه تنوع را در دو پرده مينور و ماژور دارد، چرا ما شاهد تنوع در آثار موسيقايي خود كه مي تواند در متجاوز از سيصد پرده- به جاي دو پرده- ساخته و خلق شود، نيستيم؟
واقعيت اين است كه اين ادعا از آقاي افتخاري، به عنوان يكي از شاگردان مرحوم تاج اصفهاني- كه خود گنجينه و حافظ تمامي پرده ها و مقامات و گوشه هاي موسيقي مقامي ايراني بود- بسيار بعيد است. قدرت و امكان خلق آثار غيرتكراري در دستگاه هاي سه گاه و ابوعطا و ديگر دستگاه هاي موسيقي ايراني بسيار زياد است و مي توان گفت كه نامحدود است. اما آنچه شرط اوليه و اساسي خلق چنين آثاري نامتناهي است، داشتن سواد لازم و برخورداري از دانش لازم و آشنايي با فنون علمي و جهاني اين كار همراه با برخورداري از امكانات اجرايي و داشتن اركسترهاي آزموده است.
در خلق اين گونه آثار، سودجويي و نگراني از نفع مالي ناشر جايگاهي ندارد. غالب آهنگسازان و خالقين آثار بزرگ كلاسيك اروپايي در فقر و تنگدستي روزگار گذرانده اند. سود اصلي را بعدها كه امكان تكثير انبوه در تيراژ هاي ميليوني اختراع شد، ناشرين بزرگ بردند.
آقاي افتخاري بهتر از هر كس ديگر مي دانند كه اگر بخواهند به خلق چنين آثاري روي آورند، بايد اولاً كار آهنگسازي را به متخصصين تعليم ديده واگذارند و ثانياً براي اجراي آثار خلق شده از اركسترهاي مناسب و سازهاي مناسب تر و رهبران متبحر در اين امر بهره گيرند و نيز خوب مي دانند كه چنين امري مستلزم صرف وقت و هزينه و همت و استعداد مي باشد و اين مسايل ميزان سود آوري مورد انتظار ايشان و ناشر آثارشان را تأمين نمي كند.
پس چه بايد كرد؟ بايد به كارهايي روي آورد كه هيچ كدام از اين شرايط را طلب نكند. آن كارها از كدام سنخ موسيقي ساخته است؟ از موسيقي پاپ! و گناه و منت اين روي آوري سودجويانه را بايد به گردن موسيقي ايراني و مردمي كه از تكرار خسته شده اند، انداخت. براي اين كه ذهن خواننده اين سطور به كلي گويي و نقد بي جاي نگارنده متوجه نشود به چند نمونه از كارهايي كه معتقدم ارزش جهاني دارند اشاره مي كنم: قطعه «ني نوا» با اجراي اركستر سمفونيك (اركسترسازهاي زهي) از آقاي عليزاده، «در گلستانه» اثر فخيم هوشنگ كامكار با آواز شهرام ناظري و اركستر بزرگ سمفوني «به ياد حافظ» اثر هوشنگ كامكار و آواز بيژن كامكار و اركستر سمفونيك تهران، آثار اركسترال فرهاد فخرالديني با صداي شجريان، قطعات برجسته در شور وراست پنجگاه و نوا و افشاري اثر برجسته پرويز مشكاتيان و اركستر پلي فونيك سازهاي ايراني كه با آوازهاي شجريان، مرحوم بسطامي، آقاي افتخاري اجرا و منتشر شده اند.
آثار ديگري نيز هستند كه از ذكر آنها در مي گذرم. در اينجا فقط خواستم به چند نمونه اشاره كرده باشم. آقاي افتخاري بهتر از هركس ديگر مي دانند كه سود حاصله از فروش اين آثاري كه بر شمردم در مجموع از سود يك كاست موسيقي پاپ كمتر بوده است. اين كه جوانان ما به اين آهنگ ها روي آورده اند، دليل آن در جاي ديگر است. اولاً نياز روزافزون نسل جوان به آثار موسيقايي و ثانياً ترويج اين گونه موسيقي توسط صدا و سيما كه بدون ترديد در ساختن ذائقه موسيقايي جوانان نقش اساسي داشته است و ثالثاً و از همه مهم تر عدم امكانات مالي و عدم تأمين نيازهاي مادي آهنگسازان و اجرا كنندگان و ناشران آثار فخيم و علمي از مهم ترين دلايل اين ضعف و فقر فرهنگي مي باشد. دلايل ديگري نيز وجود دارد كه انشاءالله در فرصتي ديگر به طور مشروح بدان خواهم پرداخت.
اين تذكر را هم بدهم كه من مخالف موسيقي پاپ و ديگر انواع موسيقي ها نيستم، ولي هركدام را در جاي خود و در ايفاي رسالت انتقال پيام هاي خود ارزيابي مي كنم.
مشكل بزرگ امروز ما را آقاي افتخاري، فقدان يك صاحب فن دانسته اند كه همه گرد او چرخ بزنند. يك قسمت اين حرف درست است و آن دارا بودن صلاحيت موسيقايي در فرد خالق اثر است، مطلبي كه كمي اشكال دارد اين است كه همه نبايد گرد يك صاحب فن چرخ بزنند، بلكه بايد خود صاحب فن و صلاحيت شوند و به خلق و توليد بپردازند.
اشكال ديگر ايشان را به شرايط موجود كه نداشتن نت واحد بود، هرچه فكر كردم نفهميدم!
موفق باشيد- دكتر صادق طباطبايي