شيوه تعامل والدين با فرزند معلول
زندگي براي انسان، از راه تعامل و ارتباط ممكن مي شود و اصلي ترين منبع ارتباطي براي آدمي، والدين هستند. ما زندگي خود را در كنار والدين آغاز مي كنيم. انسان موجودي است كه در خانواده با فرهنگ و متمدن مي شود و هنجارها و ارزش هاي محيط خود را فرا مي گيرد. در ديدگاه روان شناسي نيز والدين، پايگاه شكل گيري و تحول فرايندهاي روان شناختي كودك به شمار مي آيند. براي مثال، بيلارگن ،۱۹۸۷ دريافت كه كودكان شيرخوار بسيار پيشتر از زمان مورد نظر پياژه به پايداري شيء دست مي يابند.
دانشمندان برجسته اي چون فرويد، اريكسون، بالبي، پياژه، ديگوتكي و اسكينر معتقدند كودك در تعامل با محيط خود رشد مي كند. اولين تماس هاي كودك در محيط با والدين خويش است و والدين براي او منبع غذا، عشق و آسايش هستند. كيفيت اين تعامل، زمينه ساز اصلي شكل گيري احساس ايمني در كودك است كه پيامدهاي گوناگوني درپي دارد.
ساليان مديد باور مردم و حتي صاحب نظران بر آن بود كه كودك موجودي منفعل است و تأثيري بر والدين و اطرافيان خود ندارد، ولي بعدها يعني در عصر حاضر، معلوم شد كه نه آنها اين طور نيستند بلكه از همان روزها و هفته هاي نخست، كودك بسيار فعال، پويا و اثرگذار است.
تأثير فرزندان بر والدين
فرزندان بر والدين خود تأثير مي گذارند و از اين راه نقشي فعال و پويا در خانواده اعمال مي كند. كيفيت و كميت تعاملات والدين- كودك را مي توان به كمك ديدگاه ها و نقطه نظرات والدين پيش بيني كرد. فرزندان از همان ابتداي تولد تجربه جديدي براي والدين خود هستند و مي توانند رفتارها و نگرش هاي آن ها را تغيير دهند. رفتارها، خلق و خو و ويژگي هاي جسماني كودك، بر تعامل والدين فرزند اثر مي گذارد و در صورتي كه اين ويژگي ها با معيارهاي والدين تفاوت زيادي داشته باشد، مي تواند كودك را در معرض بدرفتاري قرار دهد.شرايط كودك از همان ابتدا مي تواند بر رفتارهاي والدين اثر بگذارد يا از آن ها تأثير بپذيرد. ترشرويي كودك مي تواند ناشي از طرد والدين باشد يا آن كه طرد والدين مي تواند ناشي از ترشرويي كودك باشد. يكي از عوامل مؤثر بر تعامل والدين- فرزند كه از سوي فرزندان ظاهر مي شود، سطح پذيرايي تحولي كودك است. كودكان در مراحل مختلف تحول، احساس ها و رفتارهاي خاصي را در والدين خود ايجاد مي كنند و والدين، شيوه هاي تربيتي متفاوتي را به كار مي برند كه اين شيوه هاي تربيتي بر خلاف رفتارهاي والدين وابسته به فرهنگ نيستند.
ارزش ها را نمي توان به طور مستقيم ياد داد. ارزش ها تنها از طريق انطباق كودك و هم چشمي و رقابت او با اشخاص مورد احترام و جذب او مي شوند و قسمتي از تشخيص را تشكيل مي دهند، در اين زمينه مي توان به مواردي چون احساس مسئوليت، اعتماد به نفس و جلوگيري از دروغگويي در كودك اشاره كرد.
تعامل والدين- فرزند و معلوليت
تعامل و تأثير متقابل والدين بر يكديگر امري بديهي است. پژوهشگران معروف و متعددي اين تأثير و سويه را بررسي و بيان كرده اند. معلوليت فرزند براين تعامل تأثير بسزايي دارد. پدر و مادري كه با آرزوهاي فراوان انتظار فرزند خود را مي كشند با روبه رو شدن با معلوليت فرزند خود، كاخ آرزوهاي خود را متزلزل ديده و تمامي اميدها و انتظارات خود را دست نيافتني و غيرممكن مي بينند. تا قبول اين واقعيت كه كودك آن ها معلول مي باشد، مسايل مهمي مي تواند رخ بدهد از جمله احساس هاي متفاوتي مثل نااميدي، احساس گناه، تنفر، افسردگي و... كه پدر و مادر نسبت به خود و فرزند معلول خويش پيدا مي كنند و يا واكنش هايي كه پدر و مادر از خود نشان مي دهند مثل افكار، عدم پذيرش، كاهش ارتباط.
شايد مهم ترين مشكلي كه بعد از پذيرش معلوليت به وجود مي آيد تعامل والدين و كودك و همين طور ارتباط خانواده داراي فرزند معلول با ساير افراد باشد. كيفيت تعامل والدين با كودك معلول به سطح پذيرش و قبول اين واقعيت تلخ از طرف پدر و مادر و ساير اعضاي خانواده بستگي دارد. هرچه كه پدر و مادر اين امر را بهتر بپذيرند و خواهان كنار آمدن درست با آن و به عبارت بهتر، يافتن راه حل هاي مناسب و ممكن براي برخورد، چگونگي رفتار و واكنش بهتر در مقابل شرايط مختلف كودك معلول خود باشند، ميزان تأثيرگذاري منفي معلوليت بر تعامل كمتر و كمرنگ تر مي گردد، چرا كه معلوليت سبب مي شود توجه پدر و مادر خواسته و ناخواسته به سمت كودك معلول معطوف شده و تمام هم و غم پدر و مادر متمركز رفع نيازهاي او باشد.
همين امر سبب كمتر شدن ارتباط اعضاي خانواده با يكديگر و تقريباً ارتباطي يك طرفه در جهت اعضا به كودك معلول و به دنبال آن كاهش ارتباط خانواده با افراد ديگر مي گردد. هزينه هاي بالاي مورد نياز كودك معلول، توجه و مراقبتي كه براي وي لازم به نظر مي رسد، مشكلات اقتصادي- اجتماعي خانواده و مسايل مربوط به ساير اعضاي خانواده، همه و همه عواملي هستند كه كاهش اين ارتباط را سهل تر و بيشتر مي نمايند. هر چند به نظر مي رسد گاهي معلوليت خود عاملي براي ايجاد ارتباط و همبستگي بيشتر و به عبارت ديگر مركز همايش خانواده مي باشد؛ اما معمولاً شق دوم اين حالت بيشتر به چشم مي خورد و همواره ارتباط خانواده داراي فرزند معلول با دوستان و آشنايان خود با وجود اين امر دچار اختلال گشته و پيامدهاي ناخوشايند آن به چشم مي خورد.
تغيير نگرش در خانواده ها و آموزش و آشنايي خانواده هاي داراي فرزند معلول و مشاوره و راهنمايي آنها در زمينه هاي مختلفي كه با آن درگير مي باشند، فراهم كردن تسهيلات جهت رفاه بيشتر اين خانواده ها، معرفي مراكز مربوطه، همچنين آموزش و آشنايي خانواده هاي ديگر با پديده اي به نام معلوليت و چگونگي برخورد با آن و با افراد معلول و خانواده هاي آن ها و پذيرش آن مي تواند تأثير مثبت و مهمي در افزايش تعامل و ارتباط خانواده و فرد معلول و به دنبال آن خانواده داراي فرزند معلول با افراد ديگر و جامعه خود داشته باشد.
منصوره قرباني روچي