دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۳
فضاي معماري در سده آينده
005127.jpg
مهندس بابك شكوفي
وقتي در مورد خلق فضا و معماري صحبت مي كنيم ابتدا بايد روشن كنيم موضوعي كه خلق و ايجاد آن مورد بحث ماست- يعني فضاي معماري- چه ماهيتي دارد؟
مفهوم كلمه فضا در حوزه معماري لزوماً قابل انطباق با كاربرد اين كلمه در ساير هنرها نيست، يعني زماني كه از فضاي موسيقيايي يا فضاي حسي يك شعر صحبت مي كنيم به مفهومي كاملاً متفاوت نسبت به فضاي معماري اشاره كرده ايم. اگرچه فضا در هر سه اين حوزه ها با مفهوم ساختار و فرم ارتباط تنگاتنگ دارد ولي اجزاي تشكيل دهنده آن ماهيتاً متفاوت است.
براساس يك تعريف استيليزه، فضا در معماري عبارت است از يك حجم تعريف شده كه براساس فاصله و رابطه بين سطوح ظاهر مي شود.
در اين تعريف ما با دو مفهوم مواجه هستيم ۱- فضا ۲- عناصر تعريف كننده فضا.
چنانچه يك جعبه مقوايي در نظر بگيريد بدنه مقوايي جعبه عنصر تعريف كننده فضا و حجم داخل آن فضا ناميده مي شود.
يا فرضاً اگر چهار ستون ساده به ارتفاع پنج متر را در چهار رأس يك مربع فرضي به ضلع پنج متر روي زمين قرار دهيم فضايي را به شكل يك مكعب مستطيل به ضلع پنج متر تعريف كرده ايم. در اينجا نيز آن چهار ستون عناصر تعريف كننده فضا و مكعب مستطيل فضا ناميده مي شود.
آنچه كه فضاي معماري مي ناميم اصولاً كمپوزيسيوني از اين دو عنصر است. (آيا نقش رستم بدون دشت باز جلوي آن مي توانست تا اين حد حس عظمت را القا كند؟)
بررسي سير تحول تاريخي فضاي معماري مصنوع دست انسان ما را به اين نقطه نزديك مي كند كه فضاي معماري روندي را به سوي آزادي و تحرك و پويايي بيشتر طي كرده ولي در تمام طول تاريخ تحول فضاي معماري، تحولات فضايي هميشه نتيجه تحول در عناصر تعريف كننده فضا بوده است.
فرضاً اختراع قوس آجري امكان ايجاد سطوح خالي وسيع در ديوارهاي خارجي را به وجود آورد و از اين طريق ماهيت فضاي داخلي را دگرگون ساخت. يا اختراع گنبد امكان پوشش دهانه هاي وسيع را ميسر ساخت كه پيش از آن بدون ستون امكان پذير نبود و از اين طريق مقياس فضايي را ارتقاء بخشيد و يا اختراع چهار طاقي فضا را كلاً از ديوارهاي باربر ديوارهاي باربر حجيم و ضخيم گذشته آزاد كرد.
آنچه كه معماري مدرن ناميده مي شود نيز محصول همين تحول در عناصر تعريف كننده فضاست. معماري مدرن بيش از يك قرن پيش با ورود پروفيل هاي فولادي و بتون مسلح به عرصه معماري متولد شد. در پي اين ورود يكي از اولين تحولات ساختاري كه در بطن كالبد معماري پديد آمد استفاده از سازه اي به شكل شبكه اي از قاب هاست. مجموعه ستون ها و تيرهاي باربر اين شبكه سه بعدي را تشكيل مي دهند. اولين نتيجه چنين تحولي آزاد شدن كامل سطوح جدا كننده از حمل بار ساختمان بود. در اين حالت معماران از عناصر باربر حجيم و مشكل زاي گذشته رها شدند و به جاي آن شبكه سه بعدي ظريفي در اختيار داشتند كه به آزادي مي توانستند سطوح جداكننده را در ميان آن جولان دهند.
خاصيت شكل پذيري متنوع بتون و حالت هاي مختلف قالب گيري آن در كنار استحكام زياد اين ماده خميري شكل پذير، امكانات بسيار متنوعي در خلق فضاهاي پيچيده تر و آزادتر در اختيار معماران قرار داد.
اصولاً بسياري از مفاهيم پايه اي معماري مدرن از قبيل پلان آزاد و غيره بدون در اختيار داشتن اين عناصر جديد تعريف كننده فضا نمي توانست محلي از اعراب داشته باشد.
فكر مي كنم مثل هميشه تاريخ در آينده نيز در تحول زيربنايي فضاي معماري با تحول در عناصر تعريف كننده فضا همراه خواهد بود. دو حوزه اصلي براي اتفاق افتادن اين تحول قابل تصور است: ۱- حوزه توزيع بار ۲- حوزه شفافيت ها.
۱- حوزه توزيع بار:
اولين مسأله معماري از ابتدا تاكنون ساختن سازه اي است كه پايدار بماند. بدون اين پايداري وجود فضاي معماري اصولاً منتفي است. در اين حوزه اولين تلاش سازندگان، خنثي سازي نيروي وزن ساختمان و توزيع و انتقال موفقيت آميز آن به زمين بوده است.
حال فرض كنيد مواد و مصالحي در ساختمان ها به كار گرفته شود كه مقاومت آن ۱۰ برابر مقاومت سازه هاي فعلي است. اين بدان معناست كه مي توانيم سازه اي ۱۰ برابر كم حجم تر و ظريف تر در اختيار داشته باشيم و همين طور بدين معناست كه مي توانيم دهانه هاي وسيع را بسيار ساده تر از گذشته در معماري به كار گيريم. اين مواد جديد با مقاومت بال وجود كنسول هاي طويل و وسيع را فراهم مي آورد همين موضوع آخري كه ممكن است ساده به نظر برسد روند خلق فضاي معماري را به كل دگرگون و متحول مي كند. (مجموعه اي از سطوح و احجام بزرگ معماري را در نظر بگيريد كه تنها در يك نقطه و با يك ستون با زمين در تماس است.)
حال اجازه دهيد گامي فراتر برويم و سازه اي را تصور كنيم تا حد زيادي ماهيت غيرمادي دارد. مي دانيم كه ابر رساناها موادي هستند با خاصيت رسانايي الكترونيكي بسيار بالا، هرگاه قطعه اي ساخته شده از ابر رسانا در معرض يك ميدان مغناطيسي قرار گيرد، شار مغناطيسي در آن ايجاد مي شود كه جهت آن عكس ميدان اول است و بدين ترتيب اين دو نيرو يكديگر را دفع مي كنند. اين دافعه باعث مي شود قطعه ابررسانايي كه در يك ميدان مغناطيسي با شدت كافي قرار گرفته به صورت شناور روي هوا باقي بماند (نيروي دافعه مورد بحث نيروي وزن قطعه ابررسانا را خنثي مي كند) يعني در اينجا نيروي وزن توسط يك عنصر غيرمادي (ميدان مغناطيسي) خنثي شده است.
اين بار سطوح و احجامي را در نظر بگيريد كه در ميان مجموعه اي از ميدان هاي مغناطيسي شناورند. در اينجا عنصر تعريف كننده فضا ماهيت غيرمادي پيدا مي كند. زيرا مرز فضا نه با يك عنصر مادي، بلكه براساس مرز ميدان هاي مغناطيسي تعريف مي شود.
۲- حوزه شفافيت ها
در معماري به طور سنتي معمول است كه سطوح شفاف نظير شيشه بر روي سازه اي كدر قرار مي گيرند. حال اگر مواد شفافي نظير شيشه با مقاومت بسيار بالا كه بتواند نقش عنصر سازه اي را بر عهده بگيرند، اختراع شود يكي از گره گاه هاي تحول فضاي معماري متولد شده است.
در اين حالت سطوح و احجامي كدر را تصور كنيد كه در ميان سازه اي شفاف قرار گرفته اند. همچنين كشف موادي كه بتوانند درجه شفافيت هاي متفاوت و متغير داشته باشد به طوري كه سطوح ساخته شده با اين مواد گاهي كدر، گاهي شفاف و زماني نيمه شفاف باشند، تحولي در شكل گيري فضاي معماري صورت خواهد داد.
پس از اين توضيحات در مورد سير تحول فضاي معماري و ارتباط تنگاتنگ آن با عناصر تعريف كننده فضا مي خواهم بگويم كه چرا به نظر من سبك ها يا بهتر بگويم شيوه هاي فرمي كه در سال هاي اخير مد مي شوند و سپس به همان سرعت كه مطرح شده اند فراموش مي شوند (پست مدرنيسم، دي كانستراكتيويسم، فولدينگ،...) يك تحول در روند خلق فضا محسوب نمي شوند.
يكي از دلايلي كه شيوه هاي فرمي علي رغم نقد مدرنيسم نمي توانند قوام آن را پيدا كنند اين است كه آن ارتباط قوي را كه مدرنيسم با عناصر تعريف كننده فضا داشت، ندارند. مدرنيسم با ورود پروفيل هاي فولادي و بتون مسلح در معماري متولد شد و ما هنوز هم در فضاي پروفيل هاي فولادي و بتون مسلح تنفس مي كنيم. پس نمي توانيم با قاطعيت به پايان دوران آن حكم دهيم.
فكر نمي كنم كه اضافه كردن تعدادي موتيف ها و اشارات تاريخي يا كج كردن احجام و عناصر معماري از قبيل پنجره ها و... يا كشيدن يك سطح غير هندسي تحت عنوان فولد روي كالبد معماري، تحولي جديد در خلق فضاي معماري محسوب شود.
اين حركات بيشتر در چارچوب كالايي شدن بعضي از معماري ها قابل توضيح اند و پاسخ به نياز مصرف زدگي در غرب. اين معماري ها در حقيقت كالاي مصرفي اند و به خاطر همين نيز عمرشان هم خيلي بيشتر از يك مد شلوار جين نيست.
البته بسياري از اين حركات، تجربيات آزمايشگاهي در برخورد با معماري محسوب مي شوند و مي توان درس آموزي هايي نيز از آنها داشت ولي نبايد هيچ گاه آنها را تكامل يافته ترين و آخرين تجربه بشر در خلق فضا تلقي كرد.
در مقطع پيش از پيدايش مدرنيسم در معماري، مهندسان سازه با به كارگيري تكنيك هاي جديد ساخت و مصالح جديد از معماران جلو افتاده بودند ولي به نظر مي رسد هم اكنون در بسياري مواقع انديشه معماران از تكنيك هاي ساخت جلوتر رفته است ولي چون اين انديشه هاي جديد متكي به عناصر تعريف فضاي مدرنيستي است، لامحاله بسياري از محصولات اين انديشه ها تصنعي و باسمه اي جلوه مي كند. يكي از مهم ترين دلايلي كه برخي از معماري هاي جديد براي توجيه خود (منظورم توجيه است نه توضيح) به حوزه هايي خارج از معماري يعني فلسفه و نقد احتياج دارند همين خود اتكا نبودن ذات معماري آنهاست.
در طول تاريخ معماري تحولي جدي در خلق فضاي معماري جدا از تحول در عناصر تعريف كننده فضا اتفاق نيفتاده است. در آينده نيز چنين خواهد بود.

تازه هاي تجسمي
005124.jpg
اسليمي و نشان ها
«اسليمي و نشان ها» عنوان كتابي است در زمينه آيين هنر و آموزش نقاشي ايراني (كتاب دوم) كه توسط پرويز اسكندرپور خرمي تأليف شده است.
اين كتاب همان گونه كه در بخش «يادآوري» آن آمده است: مبناي آموزشي دارد و اين شيوه از آموزش سيري دارد و آن سير از ساده به پيچيده يا مجمل به تفصيل است. «طريق ساده ها» ابتداي هر فصل و «پيچيده ها» در آخر همان فصل نظام داده شده است كه به نظر نگارنده اين طريق روان ترين و علمي ترين شيوه آموزش است كه طريق توليد،  تكثير و ابداع و نوآوري را به دانشجو و هنرجو مي آموزاند.
در مقدمه كتاب نيز مطالبي با اين عناوين به رشته تحرير درآمده اند:
مقامات نقطه، حقيقت نقطه، ساحت قدسي در نقوش مجرد يا اسلامي، ضيافت نور در نقوش قدسي، مقام اسليمي در مجموعه نقوش قدسي، معناي اسليمي، صورت اسليمي، تزيين اسليمي، چنگ و گره، نشان و انواع آن، رفه، مراحل طراحي و تشكيل نقش و اجراي قاعده مند آن، اصول قابل اهميت در كليات نقش، اسليمي- سراسليمي و چنگ، تركيب اسليمي و چنگ، لچك نشان يا كتيبه نشان، بته جقه نشان، دل نشان، ابرك نشان يا اسليمي ماري، گوشواره نشان و متفرقه ها، گره سازي، تكوين نقش. «اسليمي و نشان ها» توسط سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در ۴۹۷ صفحه و شمارگان ۱۵۰۰ نسخه به چاپ رسيده است.
عكسنامه ۱۴ منتشر شد
چهاردهمين شماره عكسنامه، نشريه تخصصي عكاسي انتشار يافت.
در اين شماره مي خوانيد: صد روز دار الفنون، تاريخ سازي ياسمن عامري، نگريستن به شكنجه ديگران، سباستيائوسالگادو، بوريس گرويز و سياست ناميرايي، سيندي شرمن: متلون المزاج بودن عكس هاي فيلم، اين يك متن يك دقيقه اي نيست، طبخ عكس، عكس و نوشته، تاريخ عكاسي، بيان خويشتن، غياب خويشتن، عكس هاي منجمد شده از جهان ناپديد شده، انتشار مجموعه كامل «عكس هاي فيلم بي عنوان»، معرفي كتاب، ميل به ديده شدن، عكس گفت وگو و تجربه ها.
عكسنامه به صاحب امتيازي دفتر پژوهش هاي فرهنگي/ گروه عكس و مطالعات تصويري و به مدير مسئولي رعنا جوادي منتشر مي شود.

سايه روشن هنر
برگزيدگان دومين جشنواره عكس مهر معرفي شدند
دومين جشنواره عكس مهر پنج شنبه گذشته طي مراسمي در سينما فلسطين به معرفي برگزيدگان پرداخت و به اين ترتيب به كار خود پايان داد.
در پي انتشار فراخوان دومين جشنواره عكس مهر، تعداد ۵۶۴۷ عكس به دبيرخانه جشنواره رسيد كه در دو گروه سني مذكور، و دو گرايش آموزش و پرورش از نگاه دوربين آزاد تفكيك شدند.
به گزارش ستاد خبري دومين جشنواره عكس مهر ۹۲۷ شركت كننده از شهرهاي بزرگ و كوچك كشورمان براي دبيرخانه عكس ارسال كردند كه استان اصفهان با ۱۵۶ شركت كننده مقام نخست، استان تهران با ۱۲۸ شركت كننده مقام دوم و استان خراسان با ۱۲۰ شركت كننده در مقام سوم قرار دارند.
جشنواره با حضور سه تن از عكاسان برجسته كشور، اسماعيل عباسي، عليرضا كريمي صارمي و عطا طاهركناره و همچنين سردبير رشد آموزش ابتدايي، محبت الله همتي و مهسا قبايي گرافيست توانمند مجلات رشد و آشنا به عكس و عكاسي، داوري شد.
در گروه سني بزرگسال، گرايش آزاد، تعداد ۲۹ عكس به نمايشگاه راه يافت و در نتيجه نفرات اول تا دوم و چهار نفر تقديري به اين شرح اعلام شدند: كريم متقي مجموعه عكس نفر اول، حميدرضا مجيدي نفر دوم، مهدي فاضل نفر سوم، محمدرضا نيك مندان تقديري، علي سراج همداني تقديري، ابراهيم كوچكي تقديري، حسين شجاعي منش تقديري.
در گروه سني بزرگسال، گرايش آموزش و پرورش، ۲۹ عكس به نمايشگاه راه يافتند و نفرات اول تا سوم و سه نفر تقديري به اين شرح اعلام شدند: نريمان خليلي نفر اول، ابراهيم كوچكي نفر دوم، منصوره معتمدي نفر سوم، ناصر امامي نيكجه تقديري، فرزين شادمهر تقديري، سيدعلي قطميري تقديري.
در گروه سني دانش آموزي، گرايش آزاد نيز ۳۶ عكس وارد نمايشگاه شدند كه گروه داوري نتيجه را به اين شرح اعلام كردند: غلامرضا سراج همداني مجموعه عكس نفر اول، پروانه جلاير نژاد نفر دوم، محمد رسول ملكي نفر سوم، آيدا حبيب زاده تقديري، سيد سينا هاشمي نجف آبادي تقديري.
بنابر نظر گروه داوري، در گروه سني دانش آموزي گرايش آموزش و پرورش، هيچ عكسي شايستگي حضور در جشنواره را به دست نياورد و انتخابي هم به عنوان برگزيده نداشت.
گروه داوري، دو عكاس را به خاطر چهار عكس علمي، شايسته دريافت جايزه ويژه تشخيص دادند: سيد سينا هاشمي نجف آبادي / نجف آباد، زينب پروزنيا / رشت.

مسئله مهم؛ ديدن يا نديدن
005130.jpg
عليرضا آشوري
حتماً اين بحث كليشه اي و كهنه را شنيده ايد كه سينما هم صنعت است و هم هنر؛ خيلي از صاحبنظران معتقدند بخش صنعتي اين هنر حتي بر بعد هنري اش چيرگي دارد. اگر اين تعريف را قبول داشته باشيم بايد قائل شويم به تعريف هاي معروف بزرگان تاريخ سينما از فيلم يعني مثلاً آنطور كه هيچكاك مي گويد:«بهترين فيلم هاي من آنهايي هستند كه با استقبال بيشتري روبه رو شده اند.»و خود استاد به فرانسوا تروفو توصيه مي كند كه فيلمي مثل رواني بسازد كه كمتر از يك ميليون دلار هزينه داشت و حدود ۱۱ ميليون دلار در ايالات متحده فروش داشت.
سينما هنري است كه ذاتاً بايد مخاطب خود را سرگرم كند، به عبارت ديگر اگر فيلمي نتواند تماشاگر را به مدت دست كم دو ساعت سر جاي خود بنشاند و حوصله تماشاگر سر برود آن فيلم قطعاً موفق نخواهد بود حالا مي خواهد هر كسي كارگردان آن باشد و منتقدان چقدر برايش هورا بكشند. چون تا كسي فيلم را نبيند انتقال پيام و حرف و از اين طور مسائل بي معنا خواهد بود.
بنابراين سيستم فيلمسازي هاليوود كه جريان ساز و هدايت كننده سينماي دنياست بر محور صنعت و تجارت مي چرخد و اينجا هوشياري و ذكاوت افرادي خاص ظهور مي كند كه در دل مناسبات تجاري هاليوود فيلم هاي جذاب و در عين حال پرمخاطب مي سازند و هم دل منتقدان را به دست مي آورند، هم اقبال عمومي تماشاگران را. افرادي مثل تيم برتون،  كوئينتين تارانتينو،  مايكل مان، برادران كوئن و ديويد فينچر يا حتي تجاري سازان معروفي چون استيون اسپيلبرگ،  رابرت زمه كيس، جيمز كارون يا جورج لوكاس كه سطحي فراتر از كارگردانان عادي هاليوودي دارند.
ولي اگر از اين سطح برتر پايين بياييم مي رسيم به فيلم هاي تجاري عادي و معمولي هاليوود كه تمام ژانرهاي سينمايي از كمدي تا حماسي و از پليسي تا درام را در بر مي گيرند و عمدتاً فيلم هايي با سطح سينمايي متوسط بيشتر ضعيف و خيلي كمتر فيلم هاي خوب و با ارزش را شامل مي شوند كه بدنه اصلي سينماي هاليوود و در نتيجه سينماي جهان را شكل مي دهند.
همه اين حرف ها را زديم تا برسيم به يكي از فيلم هاي پرفروش هفته هاي اخير هاليوود يعني كاپيتان آسمان و دنياي آينده ساخته كري كنران و با بازي جودلا، گوئينت پالترو و حضوري كوتاه از آنجلينا جولي. ماجراي فيلم كاپيتان آسمان آن قدر عجيب و غريب است كه تماشاگر را به خنده مي اندازد. ماجراي فيلم تلفيقي است از داستان ها و شخصيت هاي بتمن،  جيمز باند، اينديانا جونز، وست زبر و زرنگ كه خودش گرته برداري از جيمز باند بود، به اضافه مؤلفه هايي كه از فيلمهاي پليسي مرتبط با جنگ جهاني و عمليات مخفيانه و پارك ژوراسيك! مي آيد. همين نگاه به اين منابع و بي ربطي آنها با هم خنده دار است چه رسد به ديدن همه اينها با هم و در كنار هم.
كري كنران كه فيلمنامه را هم خودش نوشته با توالي بامزه اي تمام مؤلفه هاي فوق را كنار هم مي چيند و به نظر مي رسد كه عملاً خودش را از قيد و بند انتقاد بقيه رها كرده است.
005136.jpg
وقتي كاپيتان آسمان شروع مي شود تازه متوجه مي شويد كه بتمن، جيمز باند و اينديانا جونز چقدر به هم شبيه هستند و نمي توان گفت اين فيلم دقيقاً به كدام اينها تأسي كرده، گرچه اينديانا جونز هم گرته برداري واضح اسپيلبرگ از جيمز باند است. خودتان ببينيد كه آش چقدر شور شده!
كاپيتان آسمان از همان لحظه اول جشنواره اي از معما، اكشن، جلوه هاي ويژه و حادثه را پيش چشم تماشاگران باز مي كند. جو (جودلاو) عيناً بتمن است كه بعضاً در قالب اينديانا جونز تغيير شكل مي دهد و گوئينت پالترو (پالي) در نقش خبرنگاري سمج، رياكار و متكي به نفس ظاهر مي شود كه هر تكه از رفتارش از شخصيت هاي زن يكي از سه منبع فوق مي آيد. داستان فيلم كاپيتان آسمان از فرط سادگي و كليشه اي بودن حتي نيازي به تعريف كردن ندارد. ابداعات مخفي و ويرانگر بدمن فيلم  كه آخرش معلوم مي شود يك برنامه ماشيني بوده، فقط در جزئيات متفاوت با ذهنيت هاي مخاطب است وگرنه شما مي توانيد به سادگي بدون توجه به ماجراي داستان فقط از تصاوير واقعاً ديدني فيلم لذت ببريد. چون امكان ندارد در اين فيلم اتفاقي بيفتد كه تماشاگر نتواند از قبل آن را پيش بيني كند. گرته برداري كاپيتان آسمان از فيلم هاي مشهور حتي به بازسازي مو به موي برخي صحنه ها مي انجامد.(تبديل هواپيما به زيردريايي يا حركت هواپيما روي نقشه) كه قدرت پيشگويي را حتي بالاتر هم مي برد.
فيلم عملاً هيچ سنخيتي با مقوله منطق و واقع گرايي ندارد و بر مبناي يك فانتزي افسارگسيخته كه فقط نمونه اش را در جيمز باند ديده ايم ماجراي خود را جلو مي برد.انگار كه ايده هاي خاطره انگيز كارگردان از فيلم هاي مورد علاقه اش مستقيماً روي پرده پرتاب شده باشند و داستاني مطلقاً بي اهميت محملي براي پيوند اين تك صحنه هاي جذاب بوده اند. با اين تفاسير كاپيتان آسمان بي شك فيلم بدي  است كه صحبت كردن درباره ارزش هاي سينمايي آن به شوخي بيشتر شباهت دارد. فيلم هيچ حرفي براي گفتن ندارد و همانطور كه اشاره شد مقوله اي به نام قصه و چفت و بست هاي دراماتيك و شخصيت پردازي در اين فيلم محلي از اعراب ندارد.ولي نكته جالب توجه اينجاست كه از ظواهر امر برمي آيد كارگردان خودش به اين مسئله وقوف داشته است چون معمولاً وقتي فيلم هايي بي منطق و بي هدف مي بينيم، عمدتاً دست و پا زدن مذبوحانه كارگردان در آن به چشم مي آيد و بيش از پيش سوهان به اعصاب تماشاگر مي كشد. مثال هايش هم فراوان است. روز استقلال، وست زرنگ و زبل، گودزيلا، آناكوندا و ده ها و صدها فيلم مشابه، ولي چنين موردي در كاپيتان آسمان ديده نمي شود. برعكس به نظر مي رسد كري كنران دقيقاً مي دانسته كه دارد چه آش شله قلمكاري مي سازد. در تك تك صحنه هاي فيلم دقت نظر و توجه كارگردان صرفاً معطوف به هر چه دلپذيرتر شدن آن صحنه است. انگار كه مي خواهد يك ويدئو كليپ بسازد. كاپيتان آسمان اتفاقاً در نمايش حوادث عظيم و عريض و طويلش كاملاً موفق است و در اين مورد نشان از تسلط كارگردان خود در پردازش صحنه هاي اكشن دارد ولي اصلاً و ابداً سعي نمي كند داستان سست و بي پايه اش را مبناي حركت فيلم قرار دهد. به عبارت ديگر كاپيتان آسمان فقط قصد دارد صحنه هايي عظيم و جالب توجه به تماشاگران نشان دهد بدون اين كه توجيه داستاني قابل قبولي براي آنها بياورد و ابداً سعي نمي كند خود را مهم و بزرگ جلوه دهد. شايد همين پرهيز آگاهانه كارگردان در بزرگ كردن داستان فيلم، كاپيتان آسمان را نجات دهد و از دل اين صحنه هاي بي ربط و نامربوط فيلمي بيرون مي آيد كه نه تنها به اعصاب تماشاگران سوهان نمي كشد بلكه در تمام مدت زمان فيلم، او را به دنبال خود مي كشاند و اين امتياز بزرگي است؛ چيزي كه بسياري از فيلم هاي روز هاليوود فاقد آن هستند، يعني خود را مثل بادكنك باد مي كنند و تا حد امكان داستان خود را مهم جلوه مي دهند در حالي كه فقط مجموعه اي هستند از اكشن و جلوه هاي ويژه و همين خود بزرگ بيني تماشاگر را آزار مي دهد. خوشبختانه كاپيتان آسمان از چنين ورطه اي مي گريزد و تبديل به فيلمي مي شود جذاب و كاملاً سرگرم كننده كه گرچه در پايان فيلم چيزي به مخاطب اضافه نمي كند ولي دست كم وقت او را هم تلف نمي كند.
يكي از اصلي ترين نكته هاي مثبت كاپيتان آسمان بازيگران ناشي هستند. «جودلاو» حتي در فيلم هاي بد هم خوب بازي مي كند. اين فيلم نشان مي دهد كه اين بازيگر خوش قيافه اين توانايي را دارد كه يك تنه بار سنگين فيلمي چون كاپيتان آسمان را به دوش بكشد و قامتي ستاره گونه از خود به نمايش بگذارد. گوئينت پالترو هم در نقش كليشه اي خود كاملاً متقاعد كننده ظاهر شده است به خصوص تعامل واقعاً بارز او با دوربينش لحظات مفرحي را رقم مي زند و كاملاً هم قابل پيش بيني است كه تنها عكس خود را از جو بگيرد. اما حضور چند دقيقه اي آنجلينا جولي بازيگر محبوب اين روزهاي هاليوود در نقش يك افسر نيروي دريايي انگليسي از كارهاي جالب كارگردان فيلم است. تماشاگر مدام منتظر است جولي را ببيند ولي نقش كاملاً متفاوت جولي از معدود ابتكارات كنران است كه تا حدودي تماشاگر را غافلگير مي كند. كاپيتان آسمان فيلم خوبي نيست ولي وقتي آن را مي بينيد احساس بدي به شما دست نمي دهد؛ باز مي گرديم به بحث ابتداي مطلب: يك فيلم بايد اول ديده شود تا بعد مورد قضاوت قرار گيرد، كاپيتان آسمان به رغم اين كه فيلم خوبي نيست ولي مي تواند موفق تر از بسياري آثار پرطمطراق بدون مخاطب اعصاب خردكن قلمداد شود چون دست كم اولين و مهمترين هدف از تماشاي يك فيلم را تأمين مي كند يعني تماشاگرش را كاملاً سرگرم مي كند.

گفت وگو با كري كنران، كارگردان «كاپيتان آسمان و دنياي فردا»
چيزي شبيه همين ها
005133.jpg
صحبت كردن با كري كنران خيلي جالب و لذت بخش است. او هنگام صحبت از هر دري سخن مي گويد. بعضي وقت ها بحث و صحبت آنقدر پيچيده و درهم مي شود كه آدم وامي ماند كه حرف ها چطور به اينجا رسيد و هيچ ربطي به اصل گفت و گو ندارد. كنران با خوشحالي مي گويد كه نسخه كامل «كاپيتان آسمان و دنياي فردا» روي دي وي دي پخش مي شود. روي دي وي دي اقتباس سينمايي از نوشته ادگار بوروگ زيباتر به نظر خواهد رسيد.
***
* آيا مي توانيد كمي بيشتر درباره فيلم صحبت كنيد و از چيزهايي بگوئيد كه مي تواند براي تماشاگران جذاب باشد؟
- همه تلاشم اين بود كه چيزهاي مختلف را طوري كنار هم بچينم كه تبديل به مجموعه اي از فانتزي هاي تماشايي شود. در فيلم نكات و مسائل زيادي وجود دارد كه شما مي توانيد با كمك آنها، بسياري از نكات و مسائل علمي _ تخيلي را ببينيد. در يك كلام فيلم  ما جنبه هايي از تماس طلايي ميداس، شمشير اكسكاليبر و حتي ده فرمان را در خود دارد. در داخل شهر مورد نظر فيلم هم ما شاهد چيزهاي جذابي هستيم. اگر در صحنه اي از فيلم چشمتان به ساختمان عظيم امپاير استيت افتاد تعجب نكنيد!
* آيا اصرار داشتيد كه كل فيلم به شكلي انيميشن گونه ساخته شود!
- بله. ما حدود ده ماه كاركرديم تا توانستيم چنين فضايي را براي فيلم خلق كنيم. آدم هاي فيلم واقعي هستند، اما در يك محيط نقاشي شده و انيميشن گونه قرار مي گيرند. قبل از شروع فيلمبرداري توضيح كاملي در اين رابطه به بازيگران فيلم دادم تا متوجه موضوع و نوع كار بشوند. چندصحنه اي را هم كه فيلمبرداري كرده بوديم به آنها نشان داديم تا كاملاً در فضاي كار قرار بگيرد.
* حاصل كار همان چيزي شد كه مي خواستيد؟
- تا حد زيادي بله.خب، تا قبل از اين كسي به اين شيوه كار نكرده بود. ما صحنه هايي را كه در فيلمنامه داشتيم به صورت مصور طراحي كرده بوديم. همه هدفم اين بود كه صحنه ها زنده و طبيعي به نظر برسند. در طول كار متوجه يك سري چيزهاي جديد شديم و اين مسئله كمك زيادي به بهتر شدن كار كرد. جيزهاي خيلي زيادي در سكانس هاي مختلف فيلم بود كه احساس مي كردم توانايي ساخت و خلق آنها را نداريم. يكي از صحنه هاي بسيار مشكل كه در جزيره رخ مي داد، مربوط به آنجايي است كه كاپيتان آسمان و پولي از جلوي يكسري ساختمان هاي عظيم الجثه عبور مي كنند و با چيزهايي شبيه موجودات غول پيكر روبرو مي شوند. اين موجودات حتي شبيه كينگ كونگ (و به اندازه او) بودند. سر و كله اين موجودات در پايان فيلم هم پيدا مي شود. خلق اين صحنه ها كار راحتي نبود. ما حتي ماجراجويي را در دل فضا هم داريم كه به حفظ روحيه كلي فيلم كمك زيادي مي كرد. اگر مي توانستيم، موجودات و اشياء عظيم الجثه فيلم را از آنچه كه هست هم بزرگتر مي ساختيم.
* آيا هيچ صحنه اي هم فيلمبرداري كرديد كه بعداً به دليلي در اتاق تدوين حذف شود؟
- به دليل آنكه فيلم را به شكل انيميشن كار كرديم، صحنه هاي زيادي نداشتيم كه بخواهيم دور بريزيم. اما وقتي فيلم آماده شد احساس كردم كمي بلند و طولاني است و نياز به يك تدوين مجدد دارد. در اين تدوين مجدد برخي صحنه ها از فيلم كوتاه شد تا هم به زمان درست و كامل خود برسد و هم موضوع خود را روانتر بيان كند. اين صحنه ها مربوط به قسمت هاي مختلف فيلم هستند و اختصاص به فصل يا سكانس معيني ندارند. حذف اين صحنه ها هم لطمه اي به كليت فيلم و قصه آن نزده است. البته بعضي از اين صحنه ها اطلاعات خوب و باارزشي را در اختيار بيننده مي گذارند. ولي با اين حال بخاطر حفظ يكدستي فيلم، آنها را كوتاه كردم.
* شايعاتي شنيده شده كه مي خواهيد، شاهزاده خانمي از مريخ، را هم كارگرداني كنيد.
- بله. صحبت ساخت آن را كرده ايم، ولي هنوز فيلمنامه كامل نشده است. با اين حال در اولين فرصت فيلم را جلوي دوربين مي بريم.
* آيا سبك فيلم شبيه كاپيتان آسمان خواهد بود؟
- تقريباً به همين شكل خواهد بود. ما حالا تجربه بيشتري در اين رابطه داريم و منابع ما براي تحقيق بيشتر از گذشته است. ما به همان صورتي كار خواهيم كرد كه پيتر جكسن هنگام كار بر روي «ارباب حلقه ها» ي خود انجام داد. در حال حاضر تصاوير و افه هايي وجود دارد كه مي تواند كار ما را راحت تر كند. حالا ما مي دانيم قصد انجام چه كاري را داريم و چه چيزي را مي خواهيم خلق كنيم. البته بيان اين جمله به معني آن نيست كه فيلم جديد تفاوت هايي با «كاپيتان آسمان» ندارد. ما از تكنيك هاي اين فيلم به نفع فيلم جديد استفاده مي كنيم.
* برنامه هاي آينده تان چيست؟
- حقيقت امر را بخواهيد كارگرداني «شاهزاده خانمي از ماه» رويايي بود كه هيچ وقت فكر نمي كردم روزي برآورده شود. ساخت اين فيلم بزرگترين آرزوي من بوده است. در عين حال با همكاري يكي از دوستانم در تدارك ساخت فيلمي هستيم كه حال و هوايي شبيه «مردان سياهپوش» بري لوئينسن دارد. تلقي ام اين است كه بايد يك فيلم متفاوت كارگرداني كنم، فيلمي كاملاً متفاوت از «كاپيتان آسمان».
* علمي _ تخيلي، اكشن، فانتزي؟
- چيزي شبيه همين ها. به هر حال بايد كاركرد و فيلم ساخت!

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |