دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۳
بهداشت رواني چيست؟
005097.jpg
نكته هايي در بهداشت رواني
* بهداشت روان حالتي از رفاه است كه در آن فرد توانايي هايش را بازمي شناسد و قادر است با استرس هاي معمول زندگي تطابق حاصل كرده، از نظر شغلي مفيد و سازنده باشد و به عنوان بخشي از جامعه با ديگران مشاركت و همكاري مناسب داشته باشد.
* بهداشت روان به همه ما مربوط است نه فقط به كساني كه از بيماري هاي رواني رنج مي برند. براي ارتقاء بهداشت روان خود چه كرده ايم؟
* براي بيماري هاي رواني درمان هاي دارويي و غيردارويي مؤثري وجود دارند.
* بيمار رواني را طرد و تحقير نكنيم. او نيازمند توجه و مراقبت توأم با احترام است.
* مراقبت هاي بهداشت روان ،بخشي از مراقبت هاي بهداشت عمومي است.
* در صورت بي اشتهايي،  بي خوابي، غمگيني و نااميدي بهتر است با پزشك مشورت كنيد. ممكن است به افسردگي مبتلا شده باشيد كه از بيماري هاي شايع و قابل درمان مي باشد.
* نوجوانان عزيز آيا مهارت «نه گفتن» به پيشنهادهاي پرخطر را داريد؟ توانايي نه گفتن در شرايطي كه تحت فشار ديگري ترغيب به فعاليتي پرخطر يا عواقب ناشناخته مي شويد مهارتي است آموختني كه در سلامت روان مثبت نقش دارد.
* آيا مي توانيد خشم خود را به روشي غير آسيب رسان به خود و ديگران كنترل كنيد؟ با آموختن مهارت اداره خشم مقبوليت فردي و اجتماعي كسب خواهيد كرد.
* احساس خشم و عصبانيت پذيرفتني است ولي آسيب رساندن به خود و ديگران به صرف عصباني بودن پذيرفتني نيست.
* آيا قادر به برقراري ارتباط مناسب با اطرافيان مي باشيد؟ مهارت هاي ارتباطي آموختني است. برقراري ارتباط مؤثر و مناسب با همسر و فرزندان در ارتقاء سلامت روان نقش دارد.
* با احترام و محبت به كودك به شكل گيري اعتماد به نفس او كمك كنيم.
* به هنگام خشم ،كودك را تهديد نكنيم و به هنگام مهر وعده هاي ناممكن ندهيم.
بهداشت رواني چيزي فراتر از فقدان يا نبود بيماري رواني است. بعد مثبت بهداشت روان كه سازمان بهداشت جهاني نيز روي آن تكيه دارد، در تعريف سلامتي لحاظ شده است «سلامتي يك حالت رفاه فيزيكي، رواني و اجتماعي است و نه فقط فقدان بيماري و يا ناتواني».
مفهوم بهداشت روان شامل رفاه ذهني، احساس خودتوانمندي، خودمختاري، كفايت، درك هم بستگي بين نسلي و توانايي تشخيص استعدادهاي بالقوه هوشي و عاطفي خود است. به تعبير ديگر مي توان گفت: بهداشت روان حالتي از رفاه است كه در آن فرد توانايي هايش را باز مي شناسد و قادر است با استرس هاي معمول زندگي تطابق حاصل كرده، از نظر شغلي مفيد و سازنده باشد و به عنوان بخشي از جامعه با ديگران مشاركت و همكاري داشته باشد. بهداشت روان به همه ما مربوط است نه فقط به كساني كه از بيماري هاي رواني رنج مي برند. هيچ گروهي از بيماري رواني مصون نيست. البته بايد اذعان داشت كه در افراد بي خانمان،  تهيدستان،  افراد بيكار و با سطح تحصيلات پائين، كساني كه قرباني خشونت بوده اند، مهاجرين و پناهندگان،  كودكان و نوجوانان، زناني كه مورد سوءاستفاده قرار گرفته اند و در افراد مسن كه مورد غفلت و بي توجهي واقع  شده اند، بيماري رواني بيشتر ديده مي شود.
متأسفانه در بخش عظيمي از دنيا بهداشت روان و بيماري رواني به اندازه سلامت جسماني و بيماري جسمي اهميت ندارد و مورد بي توجهي و غفلت قرار گرفته است.
سنگيني بار بيماري رواني
امروزه حدود ۴۵۰ ميليون نفر از مردم دنيا از يك بيماري رواني يا رفتاري رنج مي برند. طبق آمار سازمان بهداشت جهاني در سال ،۲۰۰۱ ۳۳ درصد از عمر سپري شده افراد با ناتواني (YLD) به دليل بيماري هاي عصبي _ روانپزشكي است. بيماري افسردگي تك قطبي، علت ۱۵/۱۲ درصد از ناتواني ها است و سومين رتبه را بين كل بيماري ها دارد. ۴ مورد از ۶ علت اصلي ناتواني به دليل بيماري هاي عصبي _ روانپزشكي را، بيماري هاي رواني چون: افسردگي، بيماري هاي وابسته به مصرف الكل، اسكيزوفرني و بيماري دو قطبي به خود اختصاص داده است. بيش از ۱۵۰ ميليون نفر از مردم دنيا در هر برهه از زمان از افسردگي رنج مي برند. حدود ۱ ميليون خودكشي موفق هر سال در جهان وجود دارد و حدود ۲۵ ميليون نفر از مردم جهان از اسكيزوفرني، ۳۸ ميليون نفر از صرع و بيش از ۹۰ ميليون نفر از يك بيماري وابسته به مصرف الكل و يا ساير مواد رنج مي برند.
اختلالات رواني و بيماري هاي جسمي با هم در ارتباطند
كاملاً روشن است كه عملكرد رواني بطور بنيادي با عملكرد فيزيكي و سلامتي در ارتباط است. بطور مثال افسردگي عامل خطري براي بيماري هايي مثل سرطان ها و بيماري هاي قلبي است و از طرفي بيماري هاي رواني مانند افسردگي، اضطراب و وابستگي به مواد در افرادي كه از بيماري هاي جسمي رنج مي برند موجب عدم پذيرش و شكست در برنامه هاي درماني به علت رعايت نكردن اصول درمان توسط بيمار مي شود.
رفتارهاي مخاطره آميزي چون كشيدن سيگار، فعاليت جنسي غيرايمن، با بيماري هايي مثل سرطان و ايدز مرتبط هستند. در بين ۱۰ عامل خطر و بيماري كه در گزارش بهداشت جهاني ۲۰۰۲ آورده شده است، ۳ مورد آن رواني _ رفتاري بوده (روابط جنسي غيرايمن، مصرف دخانيات و الكل) و ۳ تاي ديگر تحت تأثير فاكتورهاي رواني _ رفتاري قرار مي گيرد(چاقي، فشار خون و كلسترول بالا).
شيوع افسردگي اساسي در جمعيت بطور كل بين ۳ تا ۱۰ درصد است ولي در افرادي كه دچار بيماري هاي مزمن هستند اين ميزان بيشتر است.
افراد افسرده مبتلا به بيماري هاي عفوني ممكن است برنامه هاي درماني خود را نپذيرند و رژيم درماني مربوطه را رعايت نكنند، اين مسئله باعث مقاومت دارويي شده و روي سلامت عمومي جامعه عوارض جدي مي گذارد و از طرفي اين افراد بيشتر مصرف كننده مراقبت هاي بهداشتي و درماني هستند و هزينه مضاعفي را بر جامعه وارد مي كنند.
۲۹ درصد از افراد مبتلا به فشار خون افسردگي اساسي دارند: ۲۲ درصد از افراد مبتلا به انفاكتوس قلبي، ۳۰ درصد از افراد مبتلا به صرع، ۲۷ درصد از افراد مبتلا به ديابت، ۳۱ درصد افراد مبتلا به سكته مغزي، ۳۳ درصد از افراد مبتلا به سرطان، ۴۴ درصد افراد مبتلا به ايدز و ۴۶ درصد از افراد مبتلا به سل از افسردگي اساسي رنج مي برند.
باري كه برخانواده ها تحميل مي شود
افراد خانواده اين بيماران اغلب اولين مراقبين آنها هستند و از حمايت هاي فيزيكي و عاطفي گرفته تا بار سنگين هزينه هاي درمان و مراقبت از بيمار به عهده آنهاست.
تخمين زده مي شود در دنيا ۱ خانوار از هر ۴ خانوار، حداقل يك فرد مبتلا به اختلال رواني يا رفتاري دارد. خانواده ها علاوه بر فشار و استرس بالاي ناشي از مشاهده بيماري در يكي از اعضاي مورد علاقه و عزيزشان، در معرض انگ اجتماعي و تبعيضي هستند كه بيماري رواني در اجتماع به روي آنها مي گذارد. طرد شدن از طرف دوستان، بستگان و همسايگان، احساس منفك بودن و محدوديت در فعاليت هاي اجتماعي را با خود به همراه دارد. در اغلب موارد خانواده ها هزينه درمان بيماران رواني را متحمل مي شوند و سهم دولت ها و سازمان هاي بيمه گر عمدتاً ناچيز است.
بار اقتصادي بيماري هاي رواني
در آمريكا، سالانه ۱۴۸ ميليون دلار صرف هزينه بيماري هاي رواني مي شود. در سال ۱۹۹۶ و ،۱۹۹۷ انگلستان هزينه بيماري هاي رواني را ۳۲ ميليون پوند برآورد كرده بود كه ۴۵ درصد آن به دليل از دست دادن كارآيي و توانايي سازندگي بود.
بيماري اسكيزوفرني و آلزايمر، از بيماري هايي چون آرتريت، آسم، كانسر و نارسايي احتقاني قلب و ناهنجاري هاي مادرزادي قلب، ديابت، فشارخون و سكته مغزي،  هزينه درماني بيشتري براي هر بيمار دارد.
كاهش كارآيي و ناتواني در شغل يابي و حفظ شغل
در بسيار از كشورهاي پيشرفته دنيا ۳۵ تا ۴۵ درصد غيبت از محل كار به دليل مشكلات بهداشت رواني است. بطور متوسط تعداد روزهاي از دست رفته كاري كه به بيماري هاي رواني نسبت داده مي شود ۶ روز در ماه در هر ۱۰۰ كارگر و تعداد روزهاي كم كاري ۳۱ روز در ماه در ۱۰۰ كارگر است.
ارتقاي بهداشت
از ديدگاه مجريان بهداشتي، ارتقاي بهداشت به كوشش هايي اطلاق مي گردد كه جمعيت هاي سالم را نيز شامل مي شود و هدف از آن بالا بردن سطح بهداشت و سلامتي است (تايلور، ۱۹۹۵) ارتقاء بهداشت با مفاهيم ديگري چون آموزش بهداشت پيشگيري اوليه و تأمين بهداشت ارتباط دارد. بحث هاي زيادي در مورد ارتباط اين مفاهيم مطرح شده است. مفهوم پيشگيري عموماً به معني كاهش خطر ابتلا به بيماري است (پيشگيري از رويدادها، پيامدها و عوارض يك بيماري و پيشگيري از رخداد دوباره بيماري)
ارتقاي بهداشت روان جامعه نگر
اهداف اين برنامه عبارتند از:
۱- آگاهي عمومي از اختلالات رواني به عنوان يك بيماري
۲- گسترش دانش و آگاهي در زمينه سبب شناسي اختلالات رواني
۳- نشان دادن پيشرفت ها در زمينه درمان و مراقبت از بيماران رواني
۴- ارائه اطلاعات در مورد اينكه مراقبت جامعه نگر چيست و چگونه افراد غير متخصص مي توانند در اين زمينه همكاري داشته باشند.
گر چه اهداف برنامه ارتقاء بهداشت رواني جامعه نگر افراد بهنجار جامعه است ولي بيشتر برنامه هاي ارتقا بهداشت رواني در جمعيت ها و گروه هايي مانند دانش آموزان، كارمندان، كارگران و بيماران رواني اجرا شده است.
يكي از اهدافي كه مي توان به آن اضافه كرد و از اهداف سازمان جهاني بهداشت در سال ۲۰۰۳ بود انگ زدايي از بيماران رواني است. اين امر با آموزش عموم مردم جامعه امكان پذير خواهد بود. با تغيير نگرش مردم در مورد بيماري هاي رواني و قابل تشخيص و درمان بودن اينگونه بيماري ها، مشابه بسياري از بيماري هاي حاد يا مزمن جسمي، خواهيم توانست مقداري از بار انگ اجتماعي و تبعيضي كه بر اين گروه از افراد جامعه تحميل مي شود را كاهش دهيم.
نياز به افزايش آگاهي مردم و ارتقاء فرهنگ بهداشتي جامعه در ايران قطعاً وجود دارد. در تحقيقي كه توسط شادمنش و همكاران در زمينه بررسي فرهنگ بهداشتي مردم شهرنشين استان كردستان در سال ۱۳۷۷ انجام شد نشان داده شده كه ۶۱ درصد آگاهي ضعيفي از مفهوم بهداشت داشتند. ۳۵ درصد از مردم معتقد بودند كه طب سنتي تأثير زيادي در درمان بيماري ها داشته و ۱۲ درصد از مردم به دعا نويس جهت بهبود بيماري اعتقاد داشتند. در خصوص چگونگي بهبود يك بيماري رواني بين نظرات مردم در شهرهاي مختلف استان تفاوت معني داري وجود داشت.
براساس پژوهشي با حجم نمونه بالا (۳۵۰۱۴ نفر) در سال ۱۳۷۸ شيوع اختلالات رواني در جمعيت بالاي ۱۵ سال كشور، ۲۱ درصد برآورد شد. بيشترين اختلالات در اين بررسي اختلالات افسردگي و اضطراب بودند و ميزان شيوع اختلالات روانپريشي (سايكوتيك)۶/۰ درصد تعيين شد. با توجه به شيوع بالاي اختلالات رواني و بار زياد اين بيماري ها و درمان پذير بودن آنها، پيگيري و درمان نتيجه بسيار مطلوب و تأثير بارزي روي سلامت و بهبود روابط اجتماعي و بين فردي و بازده كاري افراد دارد.
تأثير آموزش هاي بهداشتي در زمينه سلامت روان
از آنجايي كه برنامه ريزي و اجراي مناسب هر برنامه بهداشتي مستلزم تشخيص عناصر و مؤلفه هاي اصلي است، با بررسي متون و اقدامات انجام شده به اين نتيجه دست يافته ايم كه آموزش مهارت هاي زندگي كه از حدود ۱۶ سال پيش در بسياري از كشورهاي دنيا در حال اجراست و نتايج پرباري را با خود به همراه داشته است، در ايران نيز مي تواند گام هاي بزرگي را در زمينه ارتقاء سلامت رواني افراد جامعه بردارد. برنامه آموزشي مهارت هاي زندگي بر طبق تحقيقات گسترده قبلي در پيشگيري از سوءمصرف موارد (بوتوين و همكاران ۱۹۸۰و ،۱۹۸۴ پنتز ۱۹۸۶) پيشگيري از بي بند و باري جنسي (اولوپس ۱۹۹۰)، بارداري در نوجوانان (زابين و همكاران ۱۹۸۶ و شينگ ۱۹۹۴)، ارتقاي هوش، (گونزالس ۱۹۹۰)، پيشگيري از ايدز(سازمان بهداشت جهاني، ۱۹۹۴)،  آموزش صلح (پراتزمن و همكاران) و ارتقاء اعتماد به نفس (تاكيد ۱۹۹۰) مفيد و مؤثر بوده است.
از اين گذشته بسياري از شاخص هاي سرمايه اجتماعي با مهارت هاي زندگي مرتبط مي شود.
در ايران نيز برنامه بهداشت روان در مدارس در سال ۱۳۷۸ توسط دكتر بينا و همكاران در منطقه دماوند بر روي ۲۸۰ نفر از دانش آموزان پسر و دختر مقاطع راهنمايي و در دو سطح دانش آموزان و معلمين انجام شد. ارزيابي قبل و بعد از مداخله نشانگر افزايش آگاهي دانش آموزان و معلمان نسبت به مقوله بهداشت روان، تغيير نگرش آنها به مسئله بهداشت روان و بهبود نمرات سلامت روان آنان بود.
بطور كلي مهارت هاي زندگي شامل مهارت هايي است كه باعث افزايش توانايي هاي رواني _ اجتماعي فرد مي شود و او را قادر مي سازد تا به طور مؤثر با مقتضيات و كشمكش هاي زندگي روبرو شود. آموزش مهارت هايي چون حل مسئله و تصميم گيري، تفكر خلاق، تفكر نقاد، برقراري ارتباط، خودآگاهي، همدلي، مهارت مقابله با استرس و مهارت جرأت آموزي و ابراز وجود، همزمان با شكل  گيري شخصيت و رشد تفكر شناختي كودك مي تواند به ميزان زيادي از آسيب هاي رواني _ اجتماعي پيشگيري كند. نكته مهم اين است كه روش مناسب كسب مهارت هاي زندگي شيوه هاي مهارت آموزي و مشاركت فعال و تمرين مي باشد. دستيابي به اين مهارت ها فقط با آموزش هاي تئوري ممكن نمي شود.
اداره سلامت روان وزارت بهداشت در حال تلاش براي گسترش كشوري طرح آموزش مهارت هاي زندگي است و در سال گذشته كليه روان شناسان و روانپزشكان مسئول برنامه بهداشت روان را در كليه دانشگاه هاي علوم پزشكي كشور آموزش داده است و اين فعاليت  در سطح كشوري آغاز شده است.
گردآوري و ترجمه: دكتر معصومه امين اسماعيلي
برگرفته از: Investing in Mental Health Publication of WHO

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |