گروه حوادث: در نخستين جلسه محاكمه نامادري جواني كه متهم به قتل دختر هفت ساله است، در شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان، اولياي دم خواهان قصاص نفس متهم شدند.
در ابتداي جلسه دادگاه، كه با حضور پنج قاضي و مستشار برگزار مي شد، قاضي ياورزاده گفت: اين پرونده از جمله پرونده هاي بي نظير است هر چند باز هم كودك بي دفاع و مظلومي قرباني اين جنايت شده است. پس از سخنان قاضي، دلداري نماينده دادستان كيفرخواست را قرائت كرد. در كيفرخواست آمده بود: در اين پرونده سيد طيبه فرزند محمدرضا ۲۴ ساله، خانه دار، باسواد، اهل و ساكن تهران فاقد سابقه كيفري كه از تاريخ ۲۰/۱۲/۸۲ بازداشت موقت شده، متهم است به مباشرت در قتل عمدي الهه.ك.
در كيفرخواست قرائت شده در گردش كار پرونده آمده است: سوم اسفند ماه سال ،۸۲ پدر مقتوله موضوع آدم ربايي را به كلانتري ۱۹۷ اعلام كرد و مدعي شد فرزندش را از مقابل مدرسه دكتر دانشپور ساعت ۱۳ ربوده و در اين رابطه چند نفر وي را شناسايي كرده اند. تحقيقات اوليه در يگان انتظامي در دادياري شعبه ۳ دادسراي جنايي آغاز شد.
در ادامه كيفرخواست آمده بود: متهمه در همان جلسه ادعاي مزبور را انكار و خود را مبرا از اتهام مي داند و مشاراليه از سوي دادياري شعبه سوم جنايي بلاقيد آزاد مي شود.
اما به تاريخ ۹/۱۲/۸۲ ساعت ۳۵/۷ بامداد يك مورد فوت مشكوك كودك در جنگل لويزان به كلانتري ۱۲۶ گزارش داده مي شود. با اعلام كلانتري پدر بزرگ موكل حاضر و جسد را شناسايي نموده فلذا متهمه و برادرش به مدت ۲۴ ساعت تحت نظر قرار مي گيرند. هيچ يك از متهمان موارد اتهامي را نپذيرفته و اعلام كرده كه نزد پزشك خويش رفته و زماني كه پدر و مادر گفته اند كه از طريق كلانتري سراغ وي را گرفته اند، براساس شواهد موجود، متهمه با تفهيم اتهام مظنونيت به قتل عمدي براي تحقيقات بيشتر تحت نظر قرار گرفت.
نماينده دادستان در ادامه قرائت كيفرخواست افزود: متهمه در تاريخ ۲۰/۱۲/۸۲ در دايره ۱۰ پليس آگاهي به جزئيات اتهام موصوف اقرار كرده است: نمي دانم چگونه اين فكر در من قوت گرفت كه اگر الهه نباشد، او با آن زن ازدواج نمي كند. چند روز بعد در جنگل گودالي كندم و روز يكشنبه هم به مدرسه رفتم. در راه آب ميوه اي كه ۳۰ قرص ديازپام در آن انداخته بودم به او دادم. در راه لباس مدرسه او را هم در آوردم. در جنگل الهه كمي بي حال شد و كمي بعد ديگر نفس نمي كشيد. بقيه لباس هاي او را در آوردم كه از خاك بيرون نماند و جسد هم زودتر از بين برود. او را در محلي كه كنده بودم گذاشتم و وسايل او را در پلاستيك سياهي گذاشتم و در سطل آشغال رها كردم و به خانه رفتم.
گزارش پزشكي قانوني علت مرگ را خفگي متعاقب ورود جسم خارجي به مجاري تنفسي تعيين كرده است.
از سوي ديگر، عنايت به اين كه زمان فوت در برگ معاينه جسد ۴۸ تا ۷۲ ساعت قبل از تاريخ ۱۰/۱۲/۸۲ اعلام شده بود، لذا با اقرار متهمه كه در تاريخ ۳/۱۲/۸۲ گفته بود مرتكب زنده به گور شدن متوفي شده، مغايرت داشته است. پزشكي قانوني اظهار داشته تعيين زمان فوت جسد با توجه به فاكتورهاي لازم و شرايط جوي و مدفون بودن جسد و نوع خاك محل دفن متغير است. با توجه به محتويات پرونده كيفري و محل دفن جسد و با عنايت به موارد فوق شواهد ياد شده توسط مقام قضايي بر يافته هاي پزشكي صحه گذاشته مي شود.
در بخش ديگري از گزارش پزشكي قانوني تأكيد شده كه اثري از CO2 و مواد سمي ديگر در خون يافت نشده است. همچنين با عنايت به برگ ۱۲۳ پرونده متهمه مورد معاينه قرار گرفته و سلامت رواني وي تأييد شده است.
در پايان كيفرخواست، دادستان طبق مواد ۲۰۵ ، ۲۰۶ و ۲۰۷ از قانون مجازات اسلامي تقاضاي اشد مجازات براي متهمه را درخواست كرد.
پدر الهه: ۴ماه قبل او را طلاق دادم
پدر الهه كه به شدت از حضور در دادگاهي كه به پرونده قتل دخترش رسيدگي مي شد ناراحت و غمگين بود با چهره اي بسيار مضطرب در جايگاه قرار گرفت.
صداي مرد به وضوح مي لرزيد. مرد با همان وضعيت نگران خطاب به قضات گفت: ۳۱ سال سن دارم. ساكن خيابان مجيديه تهران، عامل قتل همسر صيغه اي ام بود كه از تاريخ سوم دي ماه سال ۸۲ به عقد موقت بنده درآمده بود.
* قاضي: در چه تاريخي خانم طيبه(متهمه) به عقد دائم شما درآمد؟
پدر الهه: بيست و پنجم آذر سال ۸۱
* قاضي: چه زماني ايشان را طلاق داديد؟
- بيست و پنجم آذرماه ۸۲
* قاضي: علت طلاق چه بود؟
- بدرفتاري با بچه ام بود. الهه را در اتاقش حبس مي كرد. متهمه مدعي بود كه خانواده اش احساس مي كنند او جوان است و به حتم موقعيت هاي بهتري برايش ايجاد خواهد شد. با اين فكرها طيبه خانه راترك كرده و به منزل پدرش رفته بود، چهار ماه آنجا ماند و بعد از آن تلفني با من تماس گرفت و درخواست طلاق كرد و بدين ترتيب از هم جدا شديم.
* قاضي: در اين چهار ماه هيچ تماس تلفني با يكديگر نداشتيد؟
- تماس تلفني از سوي طيبه هراز چند گاهي وجود داشت ولي در نهايت بعد از چهار ماه طي يك تماس تلفني درخواست طلاق كرد.
* قاضي: درخصوص روز واقعه بگوييد، آن روز چه اتفاقي افتاد؟
- آن روز جلوي در كارخانه بودم كه طيبه به من زنگ زد، ساعت حدود ۱۱ و ۳۰ دقيقه بود، گفت: «كجايي» گفتم: «دم در كارخانه» گفت: «چرا صداي ماشين مي آيد» گفتم: «تو كوچه هستم.» مادرم حدود ساعت ۱۲ و ۳۰ دقيقه الهه را به مدرسه رساند و سپس به خانه بازگشت. ساعتي بعد مدير مدرسه با منزل تماس گرفت و از غيبت الهه خبر داد. من به او گفتم: «مادرم الهه را به مدرسه رسانده و بعد از وارد شدن فرزندم به حياط مدرسه به سوي خانه آمده است.» به سرعت رفتم مدرسه مدير به من گفت:« مادر چند بچه ديگر كه مقابل در ورودي بودند، ديده اند زن جواني الهه را با خود برده است ».به سرعت عكسي را كه در كيفم از طيبه داشتم به آنها نشان دادم همه او را شناختند و گفتند كه فرزندم را او برده است. به كلانتري ۱۹۰ مراجعه كردم، با مأمور به منزل مادر طيبه رفتم. مادرش در را برايم باز كرد. گفتم:« طيبه كجاست. »گفت:« رفته دكتر ». گفتم:« او الهه را با خود برده است.»گفت:« خيالت راحت باشد اگر طيبه الهه را از مدرسه برداشته باشد توي ماشين با همديگر هستند.»طيبه چند ساعت بعد به خانه پدرش بازگشت. از او سراغ الهه را گرفتم گفت:« الهه پيش من نيست، مگر گم شده است.»طيبه را به كلانتري انتقال دادند. شاهدان ربوده شدن الهه كه چند مادر كودك ديگر آن مدرسه بودند با ديدن طيبه همگي او را شناختند.
* قاضي: شما كي متوجه شديد كه كودكتان به قتل رسيده است؟
- يك هفته بعد از گم شدن الهه در خيابان هفت تير با مادرم قدم مي زديم كه مأموران كلانتري ۱۹۰ با من تماس گرفتند و گفتند:« كودك شما در پارك شيان است ».به سرعت خود رابه محل رساندم. جسد الهه زير خاك آن پارك چال شده بود. پشت يك تپه، يكي از پاهايش از خاك بيرون بود. نوك انگشتان پايش را حيوانات خورده بودند.
* قاضي: طيبه با همسر اول شما ارتباط نداشت؟
- اصلاً
*قاضي: از خانم طيبه چه شكايتي داريد؟
- به علت قتل عمدي الهه ۷ساله، خواهان قصاص نفس متهم حاضر در دادگاه هستم.
مادر الهه: فقط ۵ بار او را ديدم
فاطمه مادر ۲۷ساله الهه كه اهل منطقه خاوران تهران است دومين فردي بود كه در جايگاه قرار گرفت.چادر برسرداشت و زير آن حجاب اشك مي ريخت. با بدني لرزان در جايگاه ايستاد.
* قاضي: به عنوان مادر مقتوله از دادگاه چه مي خواهيد؟
مادر الهه در حالي كه همچنان گريه مي كردگفت: عمدا به قتل رسيده، طيبه او را به قتل رسانده و تقاضاي قصاص او را دارم.
* قاضي: در چه تاريخي شما با رضا و پدر الهه ازدواج كرديد؟
مادر الهه: آذر ماه ۷۴.
* قاضي: در چه تاريخي از وي جدا شديد؟
- آبان ۸۲ به طور توافقي.
* قاضي: از چه زماني همسر و فرزندتان را ترك كرديد؟
- زماني كه الهه يك سال و يازده ماه سن داشت.
* قاضي: بعد از ترك الهه تا زمان واقعه چند بار فرزندت را ديديد؟
- ۵الي ۶بار.
* قاضي: آخرين باري كه الهه را ديديد چه زماني بود؟
- ۹ماه قبل از حادثه، تيرماه سال ۸۲ از دادگاه او را به منزل آوردم.
* قاضي: شما رغبتي به ديدن الهه نداشتيد؟
-چون بين من و شوهرم رضا از لحاظ عقيدتي اختلاف بود حاضر به زندگي با رضا نبودم و همين باعث شد كه الهه را كمتر ببينم.
* قاضي: بعد از جدايي حاضر به گرفتن حضانت الهه نبوديد؟
- خواستم ولي رضا قبول نكرد.
شاهد: من همه والدين را مي شناختم
پس از آن قاضي از شهود خواست تا در دادگاه حاضر شوند.
سرايدار مدرسه پس از حضور در جايگاه شهود با اصرار بر اظهارات قبلي خود در باره سوالات قاضي چنين جواب داد:
* قاضي: چه مدت است كه شما سرايدار هستيد؟
شاهد: حدود ۱۰سال.
*قاضي: آيا همه والدين را به قيافه مي شناختيد؟
- بله، بيشتر آنها را مي شناسم.
* قاضي: شما خانم طيبه را قبلا ديده بوديد و مي شناختيد؟
- خانم طيبه چند بار به مدرسه آمده بود، البته هميشه با مانتو مي آمد ولي آن روز با چادر آمده بود.من طيبه را به عنوان مادر واقعي الهه مي شناختم.
* قاضي: آيا شما قبلا مادر واقعي الهه را ديده بوديد.
- اصلا نديده بودم و نمي شناختم.
*قاضي: آيا پدر الهه يا مادربزرگش و يا فرد ديگري به شما نگفته بود كه الهه نامادري دارد.؟
- خير.
* قاضي: لحظه اي كه الهه با طيبه خارج شد، الهه با ميل و رغبت همراه او مي رفت؟
- بله.
شاهد بعدي هم كه يكي از مادران بچه ها بود تمام گفته هاي قبلي خود را مبني بر حضور طيبه در مقابل مدرسه در روز گم شدن الهه تأييد كرد.
متهم: تحت فشار اعتراف كردم
با پايان شهادت شهود، قاضي از متهم پرونده، طيبه، خواست تا براي دفاع از خود در جايگاه بايستد. او كه از ابتداي دادگاه با چهره اي آرام به گفته هاي ديگران گوش مي داد، براي دومين بار در جايگاه ايستاد.
وي كه پيش از شهادت شهود نيز به جايگاه فراخوانده شده و اتهام وارده از سوي دادستان را رد كرده بود، اين بار به سؤالات قاضي پاسخ داد:
* قاضي: آيا سرايدار مدرسه هر روز شما را مي ديد؟
طيبه: بعضي روزها اتفاق مي افتاد كه سرايدار مرا نمي ديد و گاهي اوقات نيز او مرا مي ديد.
* قاضي: سرايدار مدرسه شما را به چه عنوان مي شناخت؟
- من را به عنوان مادر الهه مي شناخت.
* قاضي: در زمان واقعه گم شدن الهه شما همسر رضا بوديد؟
- بله
* قاضي: عقد دائم يا صيغه؟
- صيغه
* قاضي: مدت صيغه شما كي تمام مي شد؟
- ۱۰/۴/۸۳
* قاضي: در تاريخ ۳/۱۲/۸۲ آيا شما با رضا و الهه زندگي مشترك داشتيد؟
- خير
* قاضي: چه مدت بود كه جدا شده بوديد؟
- دو ماه و نيم قبل جدا شده بودم و به خانه مادرم رفته بودم.
* قاضي: قبل از واقعه آخرين بار الهه را چه زماني ديدي؟
- دو روز قبل.
* قاضي: كجا؟
- با شوهرم رفتيم تا براي الهه لباس بخريم.
* قاضي: احساس شما زماني كه در منزل پدرت و جدا از الهه و رضا زندگي مي كردي چه بود؟
- براي هر دو دلتنگ مي شدم.
* قاضي: نفرت نداشتي؟
- خير.
* قاضي: از چه كسي نفرت داري؟
- از تمام كساني كه در اين مدت مرا اذيت كردند.
* قاضي: چه كسي؟
- مادر و برادر همسرم.
*قاضي: هيچ وقت تصميم به حذف فيزيكي يكي از بستگان رضا نگرفتي؟
- هيچ وقت.
* قاضي: هيچ وقت تصميم نگرفتي الهه را به قتل برساني؟
- خير.
* قاضي: تو با برادر رضا اختلاف داشتي؟
- خير.
* قاضي: حسب اظهارات برادرت در مرحله اول شما قصد آزار برادرشوهرت را داشته ايد و حتي به برادرت پيشنهاد دادي كه يا خودش اقدام كند يا كسي را اجير كند براي اين كه برادرشوهرت را گوشمالي دهد؟
- من به خاطر اختلافي كه با برادرشوهرم داشتم، تصميم به اين كار داشتم، فقط مي خواستم او را كتك بزنند.
* قاضي: وقتي يك زن تصميم بگيرد كسي را گوشمالي بدهد مي تواند به راحتي كسي را بكشد؟
- نه، من الهه را دوست داشتم.
* قاضي: چون كسي را پيدا نكردي براي اين كه انتقامي از رضا بگيري تصميم به قتل الهه گرفتي؟
- نه، من با الهه مشكلي نداشتم، آن فقط يك فكر بود و باقي ماند.
* قاضي: چه شد كه از گوشمالي دادن برادرشوهرت پشيمان شدي؟
- برادرم با من صحبت كرد.
* قاضي: مسئله قتل الهه اين موضوع را توجيه مي كند كه شما از طريق برادرت نتوانستي شخص ثالثي پيدا كني، پس خودت بدون اطلاع خانواده ات دست به چنين كاري زدي و چون شخصاً قدرت مقابله با رضا و اطرافيانش را نداشتي و تنها از نظر قدرت روحي و جسمي حريف بچه ۷ ساله مي شدي او را به قتل رساندي؟
- من اين كار را نكردم، من شاهد دارم.
«در اين لحظه درگيري لفظي شديدي بين قاضي، متهم به قتل صورت گرفت.»
* قاضي: جنايت در ذهن تو وجود داشت.
طيبه در حالي كه فرياد مي كشيد گفت: نه، غيرممكن است.
* قاضي: پس چرا اين كار را كردي؟
- نه من نكشتم، من سه سال زجر كشيدم. من از الهه كينه اي نداشتم.
* قاضي: تو سه سال زجر كشيدي، پس اين كار را كرده اي؟
طيبه در حالي كه چادر خود را مرتب مي كرد سكوت كرد و چهره اي مضطرب و ناراحت داشت.
* قاضي: شما طبق صفحات ۱۷۸ تا ۱۸۲ نزد بازپرس هنرمند اعتراف به قتل كرده ايد؟
- تحت فشار بودم.
* قاضي: طي چند مرحله بازپرسي شدي؟
- طي دو مرحله.
* قاضي: اعترافات خود را در بازجويي قبول داري؟
- خير، من تحت فشار از سوي مأموران اداره آگاهي بودم و براي همين به قتل اعتراف كردم.
* قاضي: شما در آخرين مرحله بازجويي آزادانه منكر هر گونه قتلي شديد و منكر جنايت شديد، آن موقع نيز تحت فشار بوديد؟
- آن موقع مرا از زندان آورده بودند و مأموران آگاهي در آنجا حضور نداشتند.
* قاضي: مي دانستي كه چه كسي الهه را به مدرسه مي برد؟
- بله، مادرشوهرم.
* قاضي: صورت جلسه در بازسازي قتل و عكس هايي كه گرفته شده شاهد اين ادعا است؟
- همه تحت شكنجه بود، من هيچ قتلي را انجام نداده ام.
* قاضي: اظهارات اوليه شما در اداره آگاهي مبني بر اين است كه الهه را زنده به گور كرده ايد، در نظريه پزشكي قانوني هم اين نظريه تأييد شده است، چه دفاعي داريد؟
- همان روز اول زماني كه مأموران به در خانه ما آمدند، عنوان كردند كه الهه زنده به گور شده است. من طبق اظهارات مأموران اعتراف كردم.
* قاضي: در آزمايش سم شناسي دارو يا سمي در بدن مقتوله كشف نشده است؟
- اينطور نبود، هر آنچه مأموران مي گفتند من مي نوشتم.
دفاعيات وكيل متهم
«در آن لحظه از مرزبان طاهري وكيل متهمه خواسته شد در جايگاه قرار گرفته به دفاع از موكل خود بپردازد.»
وكيل: موكل من قاتل نيست، به خاطر نقص در تحقيقات و فشاري كه در اعترافات بر وي وارد بوده است. شايد اگر در اين پرونده تحقيقات بيشتري صورت مي گرفت، مشخص مي شد كه قاتل اصلي چه كسي است.
اين وكيل دفاعيات خود را در دو بخش به دادگاه ارائه كرد و گفت: دفاعيات من در دو بخش است، يكي ايرادات شكلي و ديگري دفاع در ماهيت. اين پرونده در مرحله تحقيقات تحت تأثير هياهوي رسانه اي شكل گرفته و داراي نواقص بسياري است، تا زماني كه اين نواقص رفع نگردد، شما به عنوان فرد تصميم گيرنده نمي توانيد حكم قاطعي را در اين باره صادر كنيد، موكل من روز حادثه ساعت ۱۲ و ۴۰ دقيقه از منزلش به قصد رفتن به مطب خارج شده و يكي از شهود به نام شهناز او را ديده است.
در آن لحظه قاضي خطاب به وكيل متهمه گفت: آيا شما ساعت دقيق خارج شدن طيبه را از طريق شاهد ملاك مي دانيد؟
وكيل: به تنهايي خير. اما مي خواهم تا اين زن به دادگاه احضار شود و به عنوان شهود به سئوالات ما پاسخ دهد.
وي در ادامه گفت: روز ۱۰ اسفند سال ۸۲ موكل من نزد بازپرس هنرمند تحت بازجويي قرار گرفت و منكر هرگونه جنايتي شد اما از آن روز تا تاريخ ۲۰ اسفند سال ۸۲ كه روز اعتراف موكل بنده بود هيچ گونه برگه تحقيق و بازجويي در پرونده نيست، در اين مدت موكل من در اداره آگاهي چه مي كرده است؟ اگر نزد بازپرس هنرمند تحت بازجويي بوده، پس چرا حتي يك برگ از تحقيقات در پرونده نيست. موكل من در اعترافاتش بيان كرده كه ۳۰ قرص ديازپام به مقتول داده است، در حالي كه نظريه پزشكي قانوني مبني بر اين است كه هيچ گونه سمي در بدن مقتوله كشف نشده است از همه مهم تر روز ۹/۱۲ كه جسد كشف شده است، پزشكي قانوني اعلام كرده كه زمان وقوع جنايت ۴۸ تا ۷۲ ساعت قبل از كشف جسد بوده است. همچنين مواردي از خونريزي داخلي در گزارش پزشكي ذكر شده است.
در اين زمان پدر الهه در حالي كه به شدت عصباني شده بود از جا برخاست به وكيل معترض شد. قاضي پرونده از پدر مقتول خواست تا دادگاه را ترك كند.
طاهري در ادامه دفاعياتش گفت: اقرار موكل من در شرايط بسيار بد بوده و از دادگاه تقاضا مي كنم كه گروهبان يكم ف كه در صحنه كشف جسد حضور داشته را احضار كند.
در ادامه جلسه دادگاه، قاضي ياورزاده از متهم خواست تا آخرين دفاع خود را مطرح كند. طيبه در حالي كه بسيار مضطرب بود به قاضي گفت: دفاعيات همان است كه گفتم من الهه را نكشتم.
قاضي از مرزبان طاهري خواست تا اگر براي آخرين دفاع صحبتي دارد، بيان كند. طاهري گفت: جسد كودك ۷ ساله در حالي كشف شده كه تنها ۲۰ تا ۳۰ سانتي متر خاك بر روي جسد ريخته شده است.
اگر بچه در همان روز ربوده شدن، دفن شده بعيد است كه چنين حجمي از خاك بر روي او ريخته شده باشد.
با توجه به نظريه پزشكي قانوني، ما هنوز در اين كه قاتل زن است شك داريم. روزي كه مدعي هستند طيبي بچه را از مقابل مدرسه ربوده و به شيان آورده، زمان بسيار شلوغي بوده، به طوري كه در همان زمان بچه ها از مدرسه تعطيل مي شوند و به پارك مي آيند. از سوي ديگر نگهباني كاملا مشرف بر محل دفن جسد است. بنابراين طيبه هرگز نمي توانسته در روز روشن دست به چنين كاري زده باشد. اين كه قاتل از تاريكي شبانه استفاده كرده و جسد را تنها در داخل گودال انداخته باشد، فرضيه جديدي است كه بايد به آن توجه شود.
در ادامه آخرين دفاع، مرضيه حاج محمد علي ديگر وكيل متهم گفت: اخذ آخرين دفاع در اين مراحل فاقد شرايط قانوني است. بنابر محتويات پرونده و تحقيقاتي كه مورد نظر وكلا قرار دارد از مرجع محترم قضايي خواهشمندم كه از شاهد اين پرونده كه ميترا نام دارد و امروز در دادگاه حضور نداشته، اخذ شهادت شود. خواهش مي كنم علاوه بر رفع نقايص پرونده، فرصت ديگري براي آخرين دفاع قرار دهيد.
ساعت ۲۰/۱۴ به دستور قاضي ياورزاده ختم جلسه رسيدگي به اين پرونده اعلام شد. بنابراين دادگاه در مدت ۱۰ روز موظف است حكم خود را صادر نمايد.
در حاشيه دادگاه
* رسيدگي به پرونده متهم به قتل الهه ساعت ۱۰ و ۴۰ دقيقه صبح با كمي تأخير شروع شد.
* متهم، نامادري الهه، در اين مدت ۸ ماهه آنقدر بر خود تسلط يافته بود كه به راحتي پاي به درون اتاق دادگاه بگذارد.
او با چهره اي بي روح، خونسرد و كاملاً مسلط آمده بود تا بگويد قاتل نيست. مأموران زندان او را تا نشستن بر روي صندلي همراهي كردند.
* وكلاي طيبه، متهم پرونده، زن و مردي ميانسال در اولين جلسه دادگاه در كنار او نشسته بودند. يكي از وكلا بعد از شهادت سرايدار از او پرسيد:
وكيل: در لحظه بيرون بردن الهه توسط طيبه شما جلوي در بزرگ مدرسه ايستاده بوديد يا در كوچك؟
شاهد: در كوچك
وكيل: وقتي طيبه الهه را از مدرسه به بهانه خريد خوراكي بيرون مي برد به او نگفتيد كه مگر مدرسه بوفه ندارد كه مي خواهي از بيرون چيزي بخري؟
شاهد: اجازه دادم او را ببرد. آخر مادرش بود نمي توانستم چيزي بگويم.
* برادر طيبه اجازه نمي داد خبرنگاران و عكاسان براي تهيه عكس يا پرسيدن سؤال به طيبه نزديك شوند.