فروش زمين هاي واگذار شده به دامداران جنگل نشين
زمين ها را دادند ماكسيما خريدند
اراضي واگذار شده، زمين هايي مرغوب در نقاطي دنج بود كه از نظر خيلي ها حيف بود براي چريدن گاو وگوسفند، بنابراين چشم بسياري از بنگاه داران و ويلاسازان و اين قشر پرمشغله را گرفت
بعضي زمين ها حتي تا 5/1 ميليارد تومان فروخته شد. خب البته زمين 5/1 ميليارد توماني براي تحويل بي چون و چرا و اخذ مجوز ساخت وساز جاي دست و دلبازي زيادي دارد
|
|
معصومه صفايي
واقعا كه چه خوش گفت آنكه گفت وقتي قيف هست، قير نيست و وقتي قير هست، قيف نيست.
چقدر مطلب نوشتيم و خوانديم از جنگل و جنگل نشينان و طرح خروج دامداران از جنگل ها و طرح ملي صيانت از جنگل هاي شمال هيركاني و لزوم مكانيزه كردن دامداري ها و مبارزه با چوب دزدها و قاچاقچيان چوب و زمينخواران و ... با اين روال سال ها گذشت.
بالاخره با تمام به اصطلاح چالش ها تصميمي درباره خروج دامداران جنگل كه شايد نسبت به زمينخواران و چوب دزدان كلان و ديگر نقش آفرينان تخريب جنگل هاي شمال كمترين آسيب را به اين عرصه وارد مي آوردند گرفته شد، اما هرچه بود يك گام مثبت در اين شرايط بي سروسامان جاي تقدير و تشكر داشت. خلاصه ماجرا اينكه، بودجه اي در نظر گرفته شد تا با واگذاري زمين هاي نسبتا مرغوب حاشيه جنگل كه آن هم جاي بحث دارد به دامداران آنها را از عرصه جنگل خارج كنند. زمين هاي واگذار شده كه قطع آنها به نسبت تعداد دام دامداران اعم از گاو و گوسفند و شتر از 4 هزار تا 15 هزار متر مربع متغير بود در ازاي خروج دامداران ازجنگل به آنها واگذار شد. زمين هايي مرغوب در نقاطي دنج كه از نظر خيلي ها حيف بود براي چريدن گاو وگوسفند، بنابراين چشم بسياري از بنگاه داران و ويلاسازان و اين قشر پرمشغله را گرفت.
در نيت خير سازمان هاي جنگل و مرتع و محيط زيست شكي نيست، اما مساله اينجاست كه بعد از صدور برگه هاي تحويل زمين و در برخي موارد واگذاري زمين هيچ كس پيگير اين موضوع نشد كه عاقبت اين زمين ها كه به منظور دامداري متمركز و صنعتي واگذار شده به كجا انجاميد يا شايد هم پيگير شدند و بنا به دلايلي تشخيص شان مبتني بر تشخيص كاربران جديد قرار گرفت.
اينگونه بود كه زمين هاي مرغوب حاشيه جنگل در همان چند ماه آغاز واگذاري از سوي دامداران با قيمت هايي شايد منصفانه از ديد دامداران، خريداري شد؛ دامداراني كه تاكنون تمام دارايي شان در چند راس گاو و گوسفند و شتر خلاصه مي شد كه به اصطلاح در زمين خدا مي چريدند و روزي آنها را با شير و ماست و پنير و گوشت و ... مي دادند. آنها حالا صاحب زمين هايي بودند كه تا متري 180 هزار تومان به فروش مي رسيد. مال بادآورده اي كه قرار بود صرف حفظ محيط زيست و كمك به خودكفايي قشر زحمتكش و روستايي براي مشاركت در چرخه توليد كشور شود، حالا صرف خريد ماكسيما مي شود؛ آن هم نه يكي و نه دوتا، 5 تا و 6 تا. راننده هاي تازه كار و تازه... و ماكسيمايي كه به گفته يكي از شهروندان چالوسي همان روز اول نزديك پل خيررود يك نفر را كشت.
اين زمين ها فروخته شد حتي در برخي موارد قبل از تحويل. در واقع نامه واگذاري در سربرگ سازمان جنگل ها و مراتع به غير واگذار شد، اما چطور شد كه مسوول مربوطه موقع اخذ نامه و تحويل زمين سرش را بالا نكرده كه ببيند شخص تحويل گيرنده همان دامدار جنگلي است يا به قول يكي از شهروندان آقاي مهندس تهراني شيك و پيكي كه كاغذ زمين را روي هوا زده بود. شايد هم سرش را بالا كرده و باز هم اينگونه تشخيص داد!
مي گويند بعضي زمين ها حتي تا 5/1 ميليارد تومان فروخته شد. خب البته زمين 5/1 ميليارد توماني براي تحويل بي چون و چرا و اخذ مجوز ساخت و ساز جاي دست و دلبازي زيادي دارد. پس اين وسط دام ها چه شدند.
از جنگل كه خارج شدند، رنگ زمين هاي واگذار شده را هم كه نديدند پس كجا رفتند؟
يك ارتشي بازنشسته ساكن شهر چالوس مي گويد: زمين ها را فروختند و پولشان را داده اند يك خانه 300 متري خريده اند و گاو و گوسفندشان را هم در همان خانه پنهان كرده اند. البته آنقدرها هم پنهان نيست، چالوس شهر كوچكي است، نهايتا 200 هزار نفر جمعيت دارد. كسي نفس بكشد همه مي فهمند ولي نمي دانيم چرا هيچ كس اقدامي نمي كند بوي گند تمام محله را گرفته است. واقعا يعني سازمان جنگل ها و مراتع كه اين طرح خوب را اجرا كرده، اصلا نپرسيد كه دام هايتان چه شد؟ زمين هايتان را چه كرديد؟
شهروند ديگري مي گويد: حضور اين دامداران در جنگل سود هم داشت، حداقلش اين بود كه چوب دزدها از ترس اينكه دامداران آنها را ببينند خيلي كمتر وارد جنگل مي شدند ولي حالا جنگل خالي است و همه چيز براي قاچاقچيان چوب مهيا است. البته اين را هم بايد مد نظر داشت كه حضور دام در جنگل با اجراي مميزي و در حد ظرفيت با يك برنامه ريزي خوب به نفع طبيعت هم خواهد بود. چراي به موقع گياهان علفي و بوته ها باعث رشد بهتر آنها در سال بعد، جابه جايي بذرها و حتي غني سازي خاك با سرگين هاي دام ها را مي توان از مزاياي دام هاي مجاز دانست. بگذريم، اين مساله بيش از اينها جاي بحث دارد.
بد نيست وقتي يكي از ارگان هاي ذي ربط براي نجات بخشي از طبيعت گامي برمي دارد اين نكته را مدنظر قرار دهد كه اجراي مقطعي يك طرح قطعا نمي تواند چاره ساز باشد. پايش و پيگيري تا اجراي كامل طرح اصلي است كه لازم به بازگويي آن نيست.
سال ها طول مي كشد تا تصميمي براي حل يك معضل گرفته شود. وقتي هم كه گرفته شد با اجراي نيمه كاره كه نشات گرفته از عدم برنامه ريزي است به بن بست مي خورد.
آقاي جنگل ها و مراتع! حالا كه شما آمده ايد و اين بودجه را كه مي دانيم با چه سختي تامين كرده ايد براي اين طرح هزينه مي كنيد، چرا با برنامه ريزي ناقص و عدم نظارت بر اجراي دقيق آن تا پايان، همه زحماتتان را هدر مي دهيد؟ اينگونه كه شما پيش رفته ايد، هم طرحتان به نتيجه اي نرسيده و هم هزار و يك مشكل ديگر به وجود آمده است. كاش ارگان ها يك مقدار با درايت تر وارد عمل شوند.
|