گفت وگو با دكتر شمس الدين كهاني
نگاه منفي به بيماريهاي رواني
* هرچه افراد داراي پايگاه اجتماعي، اقتصادي مناسب تر و تحصيلات بالاتر باشند به مسائل روحي- رواني نگاه روشن تري دارند
* اگر فرد بنا به دلايلي دچار نوعي بيماري رواني مانند افسردگي شود، با مهيا شدن شرايط مناسب دوباره سلامت خود را به دست خواهد آورد
|
|
اشاره: طبق پژوهش هاي انجام شده در داخل كشور، ۱۵ تا ۲۰ درصد افراد جامعه از انواع بيماري هاي رواني رنج مي برند. اين در حالي است كه اقدام براي درمان بيماري هاي رواني از سوي افراد بسيار محدود است. يكي از دلايل اين موضوع نگرش افراد جامعه به بيماري هاي رواني است.نگرش مردم به بيماري هاي رواني به طرز چشم گيري منفي است و همين امر موجب كاهش مراجعه افراد بيمار به روانپزشك يا روان شناس شده است. در حالي كه گاهي همين بيماري هاي رواني زندگي فردي و اجتماعي فرد را با مشكلات جدي مواجه مي كند.در اين زمينه دكتر شمس الدين كهاني دست به پژوهش زده است.
اين روان شناس باليني در حال حاضر در مركز آموزشي درماني حضرت رسول(ص) مشغول فعاليت است. درخصوص نگرش مردم به بيماري هاي رواني با وي به گفت وگو نشسته ايم.
* پژوهش شما ديدگاه افراد در زمينه بيماري هاي رواني را در جامعه ما چگونه نشان مي دهد؟
- با توجه به پژوهش هاي انجام شده نگرش افراد به بيماري هاي رواني در بيشتر كشورها منفي است. هرچه از كشورهاي پيشرفته فاصله گرفته و به كشورهاي جهان سوم نزديك شويم نگرش منفي به اين دسته از بيماري ها بيشتر خواهد شد. به نظر من اين نوع نگرش ريشه در تاريخ بيماري هاي رواني دارد. قدمت بيماري هاي رواني به قدمت انسان مي رسد. به عبارتي از زماني كه انسان وجود داشته بيماري هاي رواني نيز به نوعي وجود داشته است. ولي به دليل آن كه آگاهي و اطلاعات لازم در زمينه سبب شناسي اين بيماري ها وجود نداشته، عوامل ديگري مانند ارواح خبيثه و بت ها را در بروز اين بيماري ها دخيل مي دانسته اند. كلمه ديوانه نيز كه از همان زمان سرچشمه گرفته به فردي اطلاق مي شود كه ديو در وجودش حلول كرده است يا واژه مجنون كه در لغت به معني فرد جن زده است. بنابراين با چنين نگرشي در سبب شناسي اين بيماري ها نگرش به هيچ وجه مثبت نخواهد بود. درخصوص بيماري هاي رواني، برخلاف بيماري هاي جسماني، افراد به پنهان كاري مي پردازند و اين پنهان كاري به دليل وجود همان نگرش منفي است. حتي تا قرن نوزدهم نگاه مردم به بيماران رواني بسيار ظالمانه بود به نحوي كه اين بيماران را به غل و زنجير كشيده، كتك مي زدند و آنان را از امتيازات اجتماعي محروم مي كردند. در همان قرن يك پزشك فرانسوي به نام پينل (Pinel) نخستين كسي بود كه بيماران رواني را از غل و زنجير رها كرده و توصيه كرد كه از آنها همچون ساير بيماران مراقبت شود و خدمات بهداشتي در اختيار آنان قرار گيرد.
با توجه به تغييرات اساسي و اصولي در سبب شناسي اين بيماري ها، نگرش مردم به بيماري هاي رواني مناسب تر شده است. اما برخلاف آگاهي ها واطلاعاتي كه از طريق روزنامه ها، مجلات، راديو و تلويزيون و... در اختيار مردم قرار مي دهند باز هم گاهي افراد براي درمان به كساني مانند دعانويس ها پناه مي برند و بديهي است كه از نظرما اين نوع درمان، درمان مناسبي نيست.
* چه قشري از افراد جامعه ما بيشتر در مواقع لزوم به روان شناس يا روانپزشك مراجعه مي كنند؟
- تجربه ۱۴ يا ۱۵ ساله من دردرمان بيماري هاي رواني نشان مي دهد كه بيشتر خانم ها به روان شناس يا روانپزشك مراجعه مي كنند. اين موضوع به دلايل مختلفي اتفاق مي افتد. شايد يكي از اين دلايل نوع نگرش آقايان به مسائل روحي- رواني است. آقايان اغلب بر اين باورند كه استفاده از داروهاي اعصاب و روان نوعي اعتياد ايجاد مي كند. علاوه بر آن اغلب آقايان مراجعه به روانپزشك و روان شناس يا به عبارتي اقدام براي درمان بيماري هاي رواني را، به نوعي ضعف اراده مي دانند.
به همين جهت آقايان براي اثبات قوي بودن اراده ترجيح مي دهند كه وارد حيطه درمان نشوند. حتي در زمينه اقدام براي درمان بيماري هاي رواني فرزندان نيز بيشتر مادران وارد عمل مي شوند.
دليل ديگري كه شايد بتوان در اين زمينه مطرح كرد يكسان نبودن حقوق اجتماعي زنان و مردان در جامعه و در نتيجه تحت فشار قرارگرفتن خانم ها است.
* آيا ويژگي هاي فردي مانند سن، ميزان تحصيلات، موقعيت اجتماعي و ... دراين زمينه مؤثر است؟
- در پژوهش هاي ما ثابت شد كه برخي ويژگي هاي فردي و اجتماعي در نگرش فرد به بيماري هاي رواني مؤثر است. به نحوي كه هر چه افراد داراي پايگاه اجتماعي، اقتصادي مناسب تر و تحصيلات بالاتر باشند به مسائل روحي- رواني نگاه بهتري دارند. بايد توجه داشت كه انسان يك موجود دوبعدي است. همان گونه كه جسم انسان به دلايل گوناگون به بيماري دچار مي شود، روح و روان وي نيز ممكن است به بيماري هاي مختلفي مبتلا شود. بنابراين همان گونه كه فرد براي درمان مشكلات جسمي به پزشك مراجعه مي كند، براي درمان بيماري هاي روحي- رواني نيز بايد به روانپزشك يا روان شناس مراجعه كند.
* كمي هم درباره روش پژوهش خودتان، كاربردهاي عملي آن و جامعه آماري كه در نظر گرفتيد بگوييد.
- اين پژوهش ها به صورت ميداني (Survay) انجام مي شود. دراين دسته از پژوهش ها، پژوهشگر با تنظيم يك پرسشنامه نگرش سنجي به پژوهش مي پردازد اما درباره كاربردهاي آن مي توان گفت كه اين نوع تحقيقات بنيادي هستند. به عبارتي براساس يافته ها و نتايج اين تحقيقات مي توان بحران هاي جدي را كشف كرد و با سرمايه گذاري و آموزش هاي لازم به افراد جامعه، آگاهي آنان را در زمينه مقابله با اين بحران ها افزايش داد. براي اين پژوهش براساس نمونه گيري، جامعه را به طبقات شهري و روستايي تقسيم كرديم و با توجه به حجم جمعيت روستايي و شهري افرادي را در نظر گرفتيم كه سواد خواندن و نوشتن داشته و بتوانند پرسشنامه را خوانده، درك كرده و پاسخ دهند.
* آيا پژوهشي انجام شده است كه ميزان سلامتي يافتن بيماران رواني را نشان دهد؟ به عبارتي آيا بيمار رواني براي هميشه بيمار رواني باقي خواهد ماند؟
- مرز بين سلامت رواني و بيماري رواني تنها يك خط است. فرد در طول زندگي از هنجار و سلامتي به نابهنجار و بيماري منتقل مي شود و برعكس. اگر فرد بنا به دلايلي دچار نوعي بيماري رواني مانند افسردگي شود، با مهيا شدن شرايط مناسب دوباره سلامت خود را به دست خواهد آورد. راه بازگشت به سلامتي در بيشتر اختلالات رواني وجود دارد. اما تعدادي از بيماري هاي رواني كمي مزمن و طولاني تر است. همانگونه كه برخي از بيماري هاي جسمي مانند بيماري فشار خون، تا آخر عمر همراه بيمار است در ميان بيماري هاي رواني نيز بيماري هايي زير عنوان بيماري هاي شديد رواني يا سايكوزها (psychosis) مطرح مي شوند.
سايكوزها برخلاف آن كه تا آخر عمر همراه فرد مبتلا خواهند بود، اما مي توان با پيگيري درماني آنها را كنترل كرد. بنابراين فرد مبتلا مي تواند به زندگي عادي خود ادامه دهد. تنها گاهي ممكن است علائم عود كند كه با اقدامات دارويي به حالت كنترل بازخواهد گشت.
گفت وگو: ساسان پارسي
|