چهارشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۳
گفت وگو با دكتر سيد محمد ميرمحمدي نماينده مردم قم در مجلس شوراي اسلامي
زمينه هاي حضور
ما هم از تشكيل فراكسيون اصولگرايان خوشحال شديم و حتي دوست داريم وقتي از ماه عسل لذت پيروزي مجلس در سال اول گذشتيم، فراكسيونهاي مجلس با هم همكاري داشته باشند . آنها وقتي نتوانند با هم همكاري و وفاق داشته باشند، چگونه مي توانند با ساير قوا تعامل و همكاري داشته باشند؟
006021.jpg
عكس: عليرضا بني علي
ياسر مرادي
انتخابات رياست جمهوري آينده و مقدماتي كه براي حضور بيشتر مردم بايد تدارك ديده شود، مقوله اي است كه ذهن بسياري از صاحب نظران سياسي را به خود مشغول داشته است. در اين ارتباط به سراغ دكتر ميرمحمدي نماينده قم در مجلس شوراي اسلامي رفتيم تا با وي در اين زمينه به گفت و گو بنشينيم. وي كه نمايندگي مردم قم درمجلس ششم و هفتم را به عهده داشته، بعد از تشكيل مجلس هفتم دست به ايجاد فراكسيون  وفاق وكارآمدي زد. در مورد آينده  اين فراكسيون نيز نظرات او را جويا شده ايم. وي در اين گفت و گو به انتقاد از افرادي كه به تخريب چهره هاي سياسي در انتخابات دست مي زنند، مي پردازد ومي گويد: اين گونه اقدامات در فرهنگ اسلامي وجود نداشته است. مشروح اين گفت و گو از نظرتان مي گذرد:
* به نظر شما در انتخابات رياست جمهوري سال آينده دولت، مجلس و قوه قضائيه چه نقشي را در حضور بيشتر مردم دارند؟
- در اين زمينه يك بحث اجرا و بحث ديگر نظارت و بحث آخر هم تمهيدات حضور در صحنه است.در بخش اجرا، وظيفه قانوني وزارت كشور است كه با همكاري ساير دستگاه هاي دولتي، پشتيباني لازم را از انجام انتخابات به عمل آورند. در حوزه نظارت هم شوراي نگهبان بايد از هر گونه جرم و تخلف پيش گيري كند و البته وزارت اطلاعات و ساير دستگاه هاي امنيتي و قضايي نيز وظايف سنگيني را در اين زمينه برعهده دارند. قوه مقننه هم وظيفه دارد خلأهاي قانوني موجود در اين زمينه را از بين ببرد و اگر قانون انتخابات داراي نقصي است آن را مرتفع سازد. اما دخالت قوه مقننه در انتخابات مجلس و رياست جمهوري صرفاً در حد قانون گذاري و نظارت بر اجراي درست قانون است و دخالت در اجرا امري مقبول و پسنديده نيست و نقش قوا در يكديگر را به ذهن متبادر مي كند. البته دخالت شوراي نگهبان در انتخابات از حيث دخالت آن در قانون گذاري كشور نمي باشد بلكه طبق قانون اساسي است و اين كه يك نهاد بي طرف نسبت به كانديداها مي باشد؛ هرچند دعواهاي بين نظارت و اجرا همواره وجود داشته و خواهد داشت.
* به نظر شما اساساً اكنون زمان مناسبي براي بحث درباره انتخابات رياست جمهوري است؟
- بله، زيرا فضاي جامعه بايد آماده اين رويداد سرنوشت ساز بشود و افراد و گروه هاي مختلف درباره معيارها و برنامه هاي مورد نظر خود صحبت كنند تا مردم ديدگاه هايشان را بشناسند.
از طرف ديگر، به دليل اينكه زمان رسمي تبليغات متأسفانه فقط يك هفته است، گروه ها و افراد عملاً مجبورند خيلي زودتر به صورت غيررسمي شروع كنند. يك هفته به هيچ وجه منطقي نيست. شما ظرف يك هفته حتي نمي توانيد همسايه جديدتان را بشناسيد، چه رسد به آن كه او را حاكم بر سرنوشت كشور كنيد!
* مشخصاً دولت براي افزايش مشاركت مردم چه كار مي تواند بكند؟
- اين انتظار از دولت وجود دارد كه اولاً كسي را به عنوان مسئول ستاد انتخابات رياست جمهوري معرفي كند كه بي طرف بوده و خود را متعهد و مقيد به برگزاري انتخابات سالم بداند.
و در عين حال، از طريق رئيس جمهور و نيز سخنگوي دولت، مردم را از برگزاري انتخابات سالم و آزاد، مطمئن كرده و اجازه هيچ گونه حركت تنش زا و تفرقه انگيز را ندهد و همچنين امكان عملي مشاركت فعال احزاب و گروه ها را فراهم آورده و آنها را به اين كار فرا خواند.
* قطعاً شوراي نگهبان و عملكرد آن نيز نقش مؤثري در حضور مردم در پاي صندوق هاي رأي دارد. البته خيلي ها هم از الان قصد دارند به بهانه رد صلاحيت شدن كانديداهايشان در انتخابات دست به تحريم بزنند؟
- اهميت نقش شوراي نگهبان حتي بيش از اين است و فاصله عمل شوراي نگهبان و تأثير عملكردش بر افكار عمومي نسبت به نظام اسلامي بسيار كوتاه و مستقيم است، بنابر اين بايد طوري رفتار كند كه شائبه دخالت سلايق و ذهنيت ها در احراز يا رد صلاحيت ها از ابتدا جداً زدوده شود و همچنين خود را مبري از پاسخگويي و تحليل عملكردش نداند و جامعه را قانع كند كه به موازين قانوني عمل مي كند. شوراي نگهبان بهتر است صريحاً و كراراً مردم را قانع كند كه كار او صدور فتوا  يا انتخاب از ميان چند نفر نيست بلكه فقط شرايط نامزدها را با موازين مصوب تطبيق مي دهد و احراز يا عدم احراز صلاحيت را مشخص مي كند؛ حال اگر موازين قانوني هم مثلاً تغيير كنند مصداق ها هم مي توانند تغيير كنند.
* فكر نمي كنيد نهاد و قوايي را كه نام برديم، حق دارند از احزاب و گروه هاي سياسي انتظاراتي داشته باشند؟
- چرا كه نه؟ متقابلاً اين حق هم براي آنها و هم براي عامه مردم محفوظ است.
* قطعاً احزاب نقش مؤثري را در حضور و نوع انتخاب مردم ايفا مي كنند. فكر مي كنيد احزاب ما چه روزهايي را پيش رو داشته باشند؟
- اميدواريم به هر حال نتيجه تحليل  ايشان چيزي باشد كه اولويت اول آن آوردن مردم به پاي صندوق هاي رأي باشد و منافع ملي را بر منافع گروهي ترجيح دهند.
پيام  ملت به احزاب و گروه هاي سياسي اين است كه نقد منصفانه و موشكافه آري، تخريب چهره ها هرگز! اثبات نامزد مورد نظرشان را از راه نفي  نامزدهاي ديگر انجام ندهند.
* در سؤال قبل با مؤلفه هاي حضور مردم كه بر عهده مجموعه نظام است اشاره كرديد. يكي از مهمترين مواردي كه تأثير بسزايي در حضور مردم در پاي صندوق هاي رأي دارد ويژگي ها و كاراكترهاي رئيس جمهور است. به نظر شما رئيس جمهور آينده چه ويژگي هاي بارزي بايد داشته باشد؟
- هر قدر آگاهي مردم بالا مي رود، كيفيت انتخاب آنها را تغيير خواهد داد لذا ويژگي هاي رئيس جمهور در انتخابات آتي، مواردي بسيط و شعارگونه نمي باشد. رئيس جمهور بايد مدير و مدبر باشد و جايگاه فرد بعد از مقام معظم رهبري طبق قانون اساسي جايگاهي نيست كه با شخصيت هاي ساده اي قابل تحقق باشد و هر كس بتواند آن را كسب كند. به طور كلي ويژگي هاي رئيس جمهور كه در قانون اساسي ذكر شده را بايد دارا باشد. از همه مهمتر ولايت پذيري و تبعيت از ولايت امر و سياستهاي كلي نظام است كه موجب انسجام در مديريت كشور مي شود.
* در زمان آقاي هاشمي شعار توسعه و سازندگي ايده مركزي بود. در زمان آقاي خاتمي نيز شعار توسعه سياسي رهيافت اصلي بود . به نظر شما به عنوان عضو كميسيون برنامه و بودجه مجلس ، اين بار چه شعاري  مي تواند آراء مردم را به خود اختصاص دهد؟
- همانطور كه گفتم مردم درگذشته بيشتر به شخص مورد نظر خود اعتماد مي كردند تا به برنامه هاي او، شعارهاي انتخاباتي هم اغلب به صورت كلي و بدون ارائه برنامه اي مشخص اعلام مي شد. برنامه هاي رئيس جمهور آينده بايد براساس سياست هاي كلي نظام و چهارچوب چشم انداز ۲۰ساله ارائه شود و در ضمن مي تواند در قالب مقررات اجرايي نظرات خود را به منصه ظهور برساند. شعار توسعه سياسي و يا توسعه اقتصادي صرف، امروز ديگر نمي تواند كارساز باشد بلكه امروز بايد توسعه پايدار و همه جانبه و توأم با عدالت اجتماعي در دستور كار ما قرار گيرد.
البته به نظر من رعايت يا شاخص كلي در بعد خارجي براي رئيس جمهور آينده بسيار ضروري به نظر مي رسد و آن اين كه افزايش تعامل و توسعه ارتباط ها با جنبش غيرمتعهدها و دول اسلامي، حمايت و مشاركت فعال در پيمان هاي منطقه اي، پيگيري سياست چند جانبه گرايي و نفي جهان تك قطبي در جهت ترسيم چهره اي مثبت از نظام اسلامي را به طور جدي دنبال كند.
* بحث دائمي كه امروزه در محافل سياسي مطرح است اين است كه رئيس جمهور آينده بايد از نسل دوم باشد و نسل اولي  ها بهتر است به ميدان نيايند. تا چه اندازه با اين حرف موافقيد؟
- محدود كردن رئيس جمهور بيش از آنچه در قانون اساسي آمده امري سليقه اي است و اين مقوله بايد به مردم واگذار شود. عده اي نمي توانند به بهانه حضور خود مانع از حضور ديگران شوند، انتخاب مصداق كانديداها از بين افراد مدير و مدبر واجد شرايط را بهتر است به قضاوت مردم واگذار كنيم. اگر واقعاً مردم نسل اول يا دوم را ترجيح دادند بايد از نظر مردم تبعيت كنيم. اين فكر كه هر فرد كوچكي با كوبيدن و تخريب شخصيت بزرگان، بزرگ مي شود يا اين كه هر بزرگي بدون تواضع و بها دادن به ديگران مي تواند جايگاهي را براي خود پيدا كند، براي مردم ما قابل قبول نيست.
006024.jpg
اگر كساني معتقد به شركت حداكثري هستند بهتر است به برجسته كردن ويژگي هاي مثبت كانديداي خود بپردازند. با تخريب شخصيت كانديداها صرفاً انتخاب مردم محدود مي شود و جو در جامعه تنش زا و ناآرام مي شود. تخريب چهره كانديداها از ويژگي كشورهاي غربي است و در كشور اخلاق مدار و اسلامي ما جايگاهي ندارد؛ حال كانديداها از هر نسلي كه مي خواهند باشند. تعيين محدوديت ،بيش از آنكه در قانون اساسي آمده براي رئيس جمهور آينده يك عمل موهوم و تنگ نظرانه است. ولي به نظر من رئيس جمهور آينده حتماً بايد جوان گرا باشد، يعني بتواند جوانان را به كار بگيرد و به نظرات آنها بها بدهد. به نظر مي رسد برخي سعي در راه انداختن تنش بين جوانان و افراد آزموده تر دارند، همان طور كه اوايل انقلاب درگيري بين متخصصين و متعهدها را به راه انداخته بودند. در واكنش به اين افراد بايد گفت: تمام مديران كاركشته امروز ما زماني همگي جوان بوده اند و از سوي ديگر نيز اين جوانان نيز در آينده در كنار همين باتجربه ها كارآزموده خواهند شد و خط كشي بين اين دو نسل كار صحيحي نيست و اين چنين انديشه هاي متضادي صرفاً در كشورهاي سوسياليستي وجود داشته است.
* جداي از بحث هايي كه تا به حال انجام شده مي خواهيم يك جريان شناسي سياسي از تحولات اخير انجام دهيم. آيا فكر مي كنيد كه روند پيروزي اصول گرايان در انتخابات شوراها در اسفند ۸۱ و همچنين انتخابات مجلس در اسفند ۸۲ تداوم پيدا خواهد كرد يا شرايط به نحو ديگري رقم خواهد خورد؟
- اينكه ما فكر كنيم انتخابات شوراها زمينه پيروزي در انتخابات مجلس را، مجلس هفتم هم اتوماتيك وار زمينه پيروزي در انتخابات رياست جمهوري را به دنبال خواهد داشت، چنين نخواهد بود. چرا كه شرايط هر كدام از اين انتخابات ها با هم فرق مي كند. انتخاب مردم در مجلس با رياست جمهوري فرق مي كند اما شورا و مجلس چون مربوط به ملموسات مردم است و انتخابات در هر دو مورد حوزه اي و منطقه اي مي باشد تا حدودي به هم شباهت دارند. كسي كه كانديدا مي شود مردم بايد نسبت به آنها احساس كنند كه آنها اجازه انتخاب دارند و مستقل است و عامل دست احزاب و گروه هاي ديگر نيست.
*به عنوان دبيركل حزب تمدن اسلامي وضعيت احزاب دوم خردادي را در شرايط فعلي چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- اين امر را بايد ريشه اي تر دنبال كنيم. اولين سؤال اين است كه اصل دوم خرداد في نفسه خوب و مفيد بود يا نه؟ شركت وسيع مردم و رأي بالاي آنها به يك كانديدا يك بركت عظيم براي انقلاب بود اما اين امر بعداً مورد سوءاستفاده قرار گرفت و طيف وسيعي كه در ستادهاي رئيس جمهور بودند اسم خود را جبهه دوم خرداد ناميدند و گروه مقابل خود را محافظه كار ناميدند. ايراد اساسي آنها اين بود كه اصلاحاتي كه مد نظر آنان بود هيچ گاه تعريف نشد و بالاخره معلوم نشد اصلاحات چيست؟ ايراد ديگر آنان اين بود كه فكر مي كردند آنها آقاي خاتمي را رئيس جمهور كردند و خود را صاحب رئيس جمهوري مي دانستند. در حالي كه اين طور نبود و مردم براساس ويژگي هاي شخصي ايشان و شناخت خودشان و البته دلايل ديگري ايشان را برگزيدند. طيف اصلاح طلبان به علت گستردگي شان نتوانستند از ظرفيت خود استفاده كنند و فرصت را از دست دادند. به هر حال با توجه به پشتوانه عظيم رأي اين جناح و شرايط اقتصادي مناسب آنها و همچنين شرايط تنش زدايي با بسياري از كشورها اين انتظار را به وجود آورده بود كه توفيقاتي بيش از آنچه امروز كسب شده است را به دست مي آوريم. البته توفيقات دولت را توفيقات خوبي مي دانيم اما به نسبت مي توان گفت از فرصت ها به خوبي استفاده نشد.
* خيلي ها اين را در جامعه مطرح مي كنند كه علت نيامدن ميرحسين موسوي اين بود كه كابينه مورد نظر او نمي توانست رأي اعتماد لازم را از مجلس هفتم كسب كند و همچنين آقاي هاشمي هم اگر رأي بياورد با همين مشكل البته در حد و اندازه هاي كمتر مواجه است. نظر شما در اين زمينه چيست؟
- مردم به دنبال انتخاب خود هستند. مردم اگر احساس كنند مي خواهند چوب لاي چرخ منتخبشان بگذارند در انتخاب بعدي خود تجديدنظر مي كنند مانند مجلس سوم كه كاملا در اختيار جناح چپ بود ولي مردم در انتخابات رياست جمهوري آقاي هاشمي را انتخاب كردند و بعد از آن مجلس چهارم را دربست با شعار اطاعت از خامنه اي، حمايت از هاشمي به دست جناح راست دادند و مسير را براي كاركردن آقاي هاشمي هموار كردند. اين اتفاق بار ديگر در انتخابات ۷۶ رخ داد كه اكثريت نمايندگان مجلس ششم را متناسب با انديشه هاي آقاي خاتمي برگزيدند.
مردم امروز نيز هر كس را به عنوان رييس جمهور انتخاب كنند و مجلس هفتم بخواهد تعامل مناسبي را با وي نداشته باشد در مجلس هشتم در انتخاب خود تجديدنظر خواهند كرد. البته اگر رييس جمهور آتي نيز حرمت آراي مردم در انتخابات مجلس را نگاه ندارد مردم در پشتيباني خود از رييس جمهور نيز ترديد خواهند نمود. البته رييس جمهور بايد كلان نگر، با سعه صدر و آينده نگر بوده و در شرايط سختي كه در پيش خواهيم داشت مقاوم باشد. همچنين قدرت استفاده از گروه هاي مختلف را براي پيشبرد اهداف انقلاب داشته باشد.
* تعامل احزاب و گروه هاي سياسي با رئيس جمهور در زمينه كابينه را در چه مي دانيد؟
- از يك سو رئيس جمهور به نظرات احزاب و گروه ها احترام گذاشته و طالب همفكري آنها باشد. از سوي ديگر، هم احزاب و گروه ها حق رئيس جمهوري را براي انتخاب نهايي همكاران خود محترم بشمرند.
* خوب محور بحث را عوض مي كنيم و سراغ بحث هاي مجلس مي رويم. تعدادي از اعضاي فراكسيون اقليت مجلس ششم با بخشي از بدنه اصولگراي فراكسيون دوم خرداد در مجلس هفتم با هم ائتلاف كرده و فراكسيون وفاق را تشكيل دادند.شما به عنوان رئيس اين فراكسيون تا چه اندازه اين تحليل را قبول داريد؟
اين سوال شما حاصل تبليغاتي است كه ديگران كرده اند. اينكه بگويند مملكت فقط دو جناح دارد و هريك از اين دو جناح هم بگويند هر كس با ما نيست عليه ماست و هر دو طيف شروع به كوبيدن افراد مستقل بكنند. الان در كشور هم ما رسانه مستقل كمتر داريم هركدام وابسته به احزاب و گروه ها هستند و لذا فكر اين جريان سوم كمتر در جامعه رواج يافته است. ويژگي اين جريان مستقل،ولايي بودن، فرهيختگي و صاحب انديشه بودن است و معتقد به كارآمدي است و چون ديدند در مجلس هفتم تعدادشان قابل ملاحظه شد فراكسيون وفاق و كارآمدي را تشكيل دادند و اكنون در كنار فراكسيون اقليت و اصول گرايان به فعاليت مي پردازند. البته يك سوال براي ما باقي است كه اگر تشكيل فراكسيون امري پسنديده نيست بعد از تشكيل فراكسيون وفاق و همچنين اقليت، اصول گرايان چرا فراكسيون تشكيل دادند؟
* آقاي ميرمحمدي من اين استدلال شما را قبول ندارم. درست است كه فراكسيون شما قبل از فراكسيون اصول گرايان تشكيل شد اما اصول گرايان قبل از اينكه شما تشكيل جلسه بدهيد، جلساتشان را آغاز كرده و سازماندهي شده بودند. لذا نمي توان پذيرفت كه آنها بعد از شما كار فراكسيوني را آغاز كرده بودند؟
- آنها اعلام كردند ما فراكسيون نداريم و قبل از آغاز مجلس اعلام كردند كه جلساتشان بعد از شروع مجلس پايان خواهد يافت و هيات رييسه موقت منتخبين مجلس هفتم را تشكيل و سپس فراكسيون اصول گرايان را تشكيل دادند. البته بعد از تشكيل فراكسيون اقليت و همچنين وفاق، اكثريت هم مجبور شد فراكسيون اصولگرايان را تشكيل بدهد كه در يك ظرف و چارچوب خاصي تصميم گرفته و با هم تبادل نظر بكنند. البته ما هم از تشكيل فراكسيون آنان خوشحال شديم و حتي دوست داريم وقتي از ماه عسل لذت پيروزي مجلس در سال اول گذشتيم، اين فراكسيونها با هم همكاري داشته باشند.  وقتي نتوانند
با هم همكاري و وفاق داشته باشند چگونه مي توانند با ساير قوا تعامل و همكاري داشته باشند.
* در اظهارات خود به علل و ضرورت تشكيل فراكسيون وفاق هيچ اشاره اي نكرديد؟ آيا با وجود اصول گرايان نيازي به تشكيل فراكسيون داشتيد؟
- در مجلس اين طور است كه براي پيگيري طرح ها و لوايحي كه در زمينه حل مشكلات مردم است نمي توان به صورت فردي عمل كرد، بلكه بايد با تعامل و به صورت گروهي اقدام كرد؛ لذا براي كارآمدي بيشتر مجلس تشكيل كميسيونها داديم و سعي كرديم در انتخابات هيات رئيسه مجلس و همچنين فراكسيون ها از افراد متخصص و كارآمد استفاده شود.
به هرحال، ما براي اجراي اهداف خود كه هدايت امور به سمت تخصص گرايي و اثربخشي بود نياز به يك ظرف داشتيم كه فراكسيون وفاق اين زمينه را فراهم كرد. البته در اهداف كلي ما با فراكسيون اكثريت اشتراكاتي را داريم ولي براي حصول به اين اهداف بعضا نظرات مختلفي داريم. البته بعضي ها موضوع كشتي و قايق را در همان اوايل مطرح كردند، كه ما اين را به حساب عدم اطلاع آنها مي گذاريم.
*خيلي ها فراكسيون وفاق را وابسته و متاثر از انديشه هاي فرد خاصي مي دانند. نظرتان در اين زمينه چيست؟
-اصلاً اين طور نيست و اين تفكر از اينجا نشأت مي گيرد كه براي دو جناح اين سؤال پيش آمد، اين افرادي كه به هيچ يك از دو جناح وابسته نيستند پس به چه شخصي وابسته هستند؟ البته اين فرد خاص كه مد نظر شماست گفته اند ما چه در فراكسيون وفاق و چه در ساير فراكسيون ها دوستاني را داريم؛ ولي به هرحال، فراكسيون وفاق وابسته به شخص خاصي نيست.

نگاه امروز
يك گفتگو دو نكته
در گفتگوي امروز همشهري با دكتر ميرمحمدي رئيس فراكسيون وفاق دو نكته براي ما قابل تحليل بود كه به تشريح آن مي پردازيم. اول اينكه امروزه از سوي برخي از كارشناسان سياسي دائما بر اين طبل كوبيده مي شود كه نسل اولي ها نيايند، آمدن نسل اولي ها كشور را با توقف روبرو مي كند، خود اين افراد ترجيح مي دهند نيايند و مسائلي از اين دست. هر چند كه برخي از افراد، اين گفته ها را بعضا از روي دلسوزي بيان مي كنند، ولي تقسيم بندي كانديداها به نسل اول و دوم و فرق قائل شدن ميان آنها به اين سبك، امري چندان معقول و مقبول به نظر نمي رسد. امروز در ميان افراد نسل اول ما افرادي وجود دارند كه وجود آنان براي نظام، حتي در حاشيه امري ميمون و با بركت است و آنان علي رغم نسل اولي بودنشان، بيشترين تمايل را به استفاده از نيروهاي جوان و كارآمد دارند. لذا بهتر است گروه ها و كارشناسان سياسي به جاي اين نوع تقسيم بندي ، ملاك كارآمدي و صلاحيت را به عنوان فاكتور اصلي خود برگزينند. به هر حال بعضا نسل اولي هاي ما نيز زماني كه كار را در دست داشته اند، همگي نيروهاي جواني بوده اند كه امروز با تجربه و پختگي خاص خود مي توانند در مواقع سختي چاره ساز باشند.
نكته دوم در باب بحث تشكيل فراكسيون وفاق است. هر چند تشكيل اين فراكسيون به لحاظ قرابت فكري اعضاي آن و حتي بعضا داشتن اعضاي مشترك با فراكسيون اكثريت از نظر بسياري از سياسيون چندان ضروري به نظر نمي رسيد، ولي در كل نشان داد كه برخلاف تبليغات صورت گرفته، مجلس هفتم يك مجلس يكدست و غيرپويا نيست و اعضاي آن علي رغم اينكه در اصول و هدف نهايي خود مشتركند، در شيوه هاي عملياتي خود متفاوت عمل مي كنند و حتي براي اين اختلاف سليقه دست به تشكيل فراكسيون مي زنند.
البته بايد به اين مساله هم اشاره كرد كه فراكسيون اكثريت به دور از نگرش حزبي و جناحي در انتخابات هيات رئيسه بسياري از كرسي هاي خود را در اختيار فراكسيون وفاق و كارآمدي قرار داد؛ به نحوي كه نايب رئيس دوم و تعدادي از رئيس كميسيون ها از اعضاي اين فراكسيون مي باشند. به هرحال آنچه اهميت دارد اين است كه تمامي فراكسيون ها و نمايندگان جداي از منافع حزبي و فردي به ارائه خدمت صادقانه به مردم بينديشند.

سايه روشن سياست
انتشار كتاب در ارتباط با مكاتب الهي
اخيراً كتابي با عنوان «نقشه اي براي جدايي مكاتب الهي» در آمريكا انتشار يافته كه در آن  به طرح هايي كه عليه مذهب تشيع تدارك ديده شده اشاره گرديده است. در اين كتاب متن مصاحبه با دكتر مايكل برانت كه يكي از معاونان اسبق سازمان سيا مي باشد درج گرديده كه در بخش هايي اظهار داشته است:
در يك گردهمايي كه با حضور مقامات سازمان اطلاعات مركزي آمريكا(سيا) برگزار شد و در آن نماينده اي از سرويس اطلاعاتي انگليس(به علت تجارب زياد اين كشور در جوامع اسلامي) نيز حضور داشت، به اين نتيجه رسيديم كه پيروزي انقلاب اسلامي ايران فقط نتيجه سياست هاي اشتباه شاه در مقابله با اين انقلاب نبوده است، بلكه عوامل ديگري مانند قدرت رهبر مذهبي آن و استفاده از فرهنگ شهادت نيز دخيل بودند كه اين فرهنگ از ۱۴۰۰ سال پيش توسط نوه پيامبر اسلام(امام حسين «ع» ) به وجود آمده و هر ساله با عزاداري در ايام محرم اين فرهنگ ترويج و گسترش مي يابد. ما همچنين به اين نتيجه دست يافتيم كه شيعيان بيشتر از ديگر مذاهب اسلامي فعال وپويا هستند به همين منظور ۴۰ ميليون دلار بودجه براي تحقيقات بيشتر بر روي مذهب شيعه اختصاص داديم... اين تحقيقات ما را به اين نتيجه رساند كه به طور مستقيم نمي توان با مذهب شيعه رودرو شد و امكان پيروزي بر آن بسيار سخت است و بايد پشت پرده كار كنيم. ما به جاي ضرب المثل انگليسي «اختلاف انداز، حكومت كن» از سياست «اختلاف بينداز و نابود كن» استفاده كرديم. در همين راستا برنامه ريزي هاي گسترده اي را براي سياست هاي بلندمدت خود طرح كرديم . حمايت از افرادي كه با مذهب شيعه اختلاف نظر دارند و ترويج كافر بودن شيعيان به گونه اي كه در زمان مناسب عليه آنها توسط ديگر مذاهب اعلام جهاد شود... يكي ديگر از مواردي كه بايد روي آن كار مي كرديم موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبي بود كه هر ساله شيعيان با برگزاري مراسمي اين فرهنگ را زنده نگاه مي دارند ما تصميم گرفتيم با حمايت هاي مالي از برخي سخنرانان و مداحان و برگزاركنندگان اصلي اينگونه مراسم كه بعضاً افراد شهرت طلب اند، عقايد و بنيان ها ي شيعه و فرهنگ شهادت طلبي را سست و متزلزل كنيم و مسائل انحرافي در آن به وجود آوريم؛به گونه اي كه شيعه يك گروه جاهل و خرافاتي در نظر آيد... و تا سال ۱۳۸۹ مرجعيت را كه سد راه اصلي اهداف ما مي باشند تضعيف كرده و آنان را به دست شيعيان و ديگر مذاهبي اسلامي نابود كنيم و در نهايت تير خلاص را بر اين فرهنگ و مذهب بزنيم.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |