گروه حوادث: طي عمليات ويژه مأموران آگاهي تهران و اردبيل، آدم ربايي با قصد اخاذي ۲۰ هزار دلار ناكام پايان يافت.
به گزارش خبرنگار ما، ظهر روز چهارشنبه هفته گذشته زني ميانسال، هراسان خود را به كلانتري در حوالي يكي از ميادين مركزي شهرستان اردبيل رساند. زن حامل خبر ربوده شدن يك پسر ۱۰ ساله بود. در برابر چشمان بهت زده زن، دو مرد جوان كودك را كه در راه مدرسه بود كشان كشان به داخل يك پيكان سفيد رنگ كرده بودند. فريادهاي كودك ۱۰ ساله به ثمري نرسيد و زن كه نمي دانست چه كاري درست است و قبل از آنكه بتواند عكس العملي در برابر ربوده شدن پسر مذكور انجام دهد، اتومبيل حركت كرد. او تنها توانسته بود خود را به كلانتري رسانده و مشخصات خودرو را كه يك نوشته مشخص بر روي شيشه عقب خودرو چاپ شده بود به مأموران بدهد. سرعت حادثه آن قدر زياد بود كه زن قادر به برداشتن شماره خودروي آدم ربايان نشده بود.
مأموران انتظامي با شنيدن اظهارات زن تحقيقات خود را آغاز كردند ولي تا ساعت ۱۶ طول كشيد تا شاكيان اصلي پرونده كه پدر و مادر پسر ربوده شده بودند در حالي كه در چهره آنها ترس از گم شدن فرزندشان نمايان بود خود را به همان كلانتري رساندند. با حضور والدين پسر ۱۰ ساله كه جعفر نام داشت پرونده وارد مرحله جدي تري شد. پرونده بعد از انجام تحقيقات مقدماتي به اداره آگاهي كل شهرستان اردبيل ارسال شد. سرهنگ حقاني رئيس اداره آگاهي آن استان بعد از مطالعه پرونده با نظارت كامل بر اجراي عمليات دستگيري دستورات لازم را صادر كرد.
در بررسي هاي اوليه ازآدم ربايان دو نفر مشخص شدند كه عمليات چهره نگاري از آنان توسط زن شاهد ربوده شدن كودك انجام شد.
آدم ربايان كه با يك نقشه دقيق اقدام به ربودن كودك كرده بودند چند روز قبل از حادثه جعفر را در راه مدرسه شناسايي كرده بودند. سرگروه اين باند آدم ربايي پدر جعفر را كه فروشنده مصالح ساختماني بود شناسايي كرد و با تصور اينكه مي تواند از وي براي نجات جان فرزندش اخاذي كند با همدستانش نقشه آدم ربايي را كشيده بود.آدم ربايان جعفر را به زيرزمين خانه پدر يكي از آدم ربايان انتقال دادند و جعفر را تهديد كردند كه اگر صدايش دربيايد او را خواهند كشت. كودك وحشت زده و نگران در گوشه اي از آن زيرزمين تاريك در حالي كه يكي از ربايندگان مسئول نگهداري او بود نشست و بي صدا اشك مي ريخت.
سردسته باند با تهديد شماره تلفن منزل پدري جعفر را از او گرفت و بدين ترتيب اولين تماس با خانواده جعفر برقرار شد. پدر نگران، تلفن را برداشت. صدايي هم در آن سوي گوشي به گوش رسيد، آدم ربا به سرعت حرف مي زد تا مخفيگاهش در تهران شناسايي نشود. پدر جعفر بيشتر ترسيد، فرزندش را به پايتخت انتقال داده بودند و مرگ جعفر بيشتر از هر چيزي قلب مرد را مي لرزاند. او مي دانست زندگي فرزندش در گرو تصميمات درست يا نادرست مردي است كه از او در برابر جان جعفر ۲۰ هزار دلار طلب كرده است.
مرد تنها نجات جان كودكش را مي خواست، حاضر بود تمام زندگي اش را بدهد ولي فرزندش به آغوش او بازگردد، ولي مأموران آگاهي شهرستان اردبيل فكر ديگري در سر داشتند. آنها نمي خواستند آدم ربا به سرعت به خواسته خود برسد. عمليات دستگيري باند مذكور همچنان ادامه داشت. با برقراري اولين تماس تلفني از سوي آدم ربايان هماهنگي هاي لازم با اداره آگاهي مركز و سرهنگ كشفي معاونت اين مركز صورت گرفت. ساعتي بعد مأموران آگاهي شهرستان اردبيل خود را به تهران رساندند تا با همكاران خود در دايره ۱۱ اداره آگاهي مركز كه به محض ورود آنان آماده عمليات بودند براي مراحل دستگيري آدم ربايان و نجات جان كودك همگام شوند. آدم ربا كه شماره تلفن همراه پدر جعفر را از او گرفته بود با پدر نگران تماس مي گرفت ولي هر بار تماس تلفني از يكي از تلفن هاي همگاني تهران صورت مي گرفت. تلفن ها از اسلام شهر شروع شد. آدم ربا در تماس هاي بعدي از شهرك واوان، يافت آباد، آزادي و... با پدر جعفر تماس مي گرفت و هر بار بيشتر از قبل مرد را مي ترساند.
با هماهنگي هايي كه مأموران آگاهي انجام دادند پدر جعفر به آدم ربايان گفت: «من جز ميدان آزادي در تهران هيچ جايي را نمي شناسم، شما به من بگوييد كجا بيايم تا پول را تقديم كرده و فرزندم را تحويل بگيرم.» آدم ربا به پدر جعفر گفت: «پول را كامل مي گيرم بعد از يك ساعت با تو تماس گرفته و پسرت را رها مي كنم.» ولي مأموران به سرعت وارد عمليات شدند. يكي از مأموران در نقش راننده تاكسي پشت فرمان نشست و پدر جعفر در كنار او حركت را آغاز كردند. آدم ربا در تماس بعدي به پدر جعفر گفت: «به سمت شهرك واوان حركت مي كني. وقتي به بلوار رسيدي ۷ چراغ برق را مي گذراني و ساك پول را زير همان چراغ برق مي گذاري و مي روي، اگر حضور مأموران را در محل حس كنم و يا احساس كنم قصد فريب مرا داري، گوش فرزندت را برايت مي فرستم و اگر باز فريبم بدهي، جسد او را تحويل خواهي گرفت.» مأموران پدر جعفر را آرام كردند او تصميم گرفته بود پول را بدون حضور مأموران به آدم ربا بدهد. تنها نجات جعفر را مي خواست ولي مأموران همچنان به عمليات پليسي خود ادامه دادند. تلفنهاي پياپي آدم ربا تحت كنترل دقيق قرار گرفت. مأموران مطمئن شدند كه او به همراه يكي از همدستانش سوار موتورسيكلت است و به همين دليل قادر است با سرعت از سويي به سوي ديگر برود. مأموران در آن ترافيك روز عيد فطر تصميم نهايي خود را گرفتند، تمام تلفنهاي همگاني كه امكان حضور آدم ربايان در آن وجود داشت تحت كنترل قرار گرفت.
ساعت ۸ شب در منطقه نعمت آباد آدم ربا گوشي تلفن همگاني را در دست داشت و در حال تهديد پدر جعفر بود كه مأموران او و همدستش را محاصره كردند. وقتي مأموران مطمئن شدند كه فرد پشت تلفن پدر جعفر است، دو متهم را بازداشت كردند. متهمان قصد فرار داشتند كه با برخورد جدي مأموران مواجه شدند و چاره اي جز تسليم برايشان باقي نماند.
سركرده باند كه اكبر ۲۳ ساله نام داشت همراه جمشيد ۲۵ ساله دستگير شده بود. اكبر قصد فاش كردن مخفيگاه جعفر را نداشت ولي مأموران با شگرد روانشناسي خاص خود او را آرام كردند و بدين ترتيب يك ساعت بعد رحمان ۲۵ ساله در حالي كه منتظر تلفن موفقيت آميز همدستانش براي تحويل ۲۰هزار دلار بود توسط مأموران آگاهي شهرستان اردبيل غافلگير شد و جعفر نيز به آغوش مادرش شتافت.كودك مورد آزار قرار نگرفته بود و ترس ناشي از تهديدات او را به شدت تحت تأثير قرار داده بود. هر سه متهم پرونده بازداشت شدند. اكبر در تحقيقات بعدي اعتراف كرد: خودرويي كه به وسيله آن جعفر را ربوده بودند متعلق به يك منشي بازپرس در شهرستان اردبيل است كه بعداً مشخص شد مالك خودرو مسروقه هم اكنون در آن شهرستان به قضاوت مي پردازد و خودروي وي در حالي كه مقابل در منزل مخفيگاه آدم ربايان در شهرستان اردبيل قرار داشت، كشف و ضبط شد.اكبر سركرده اين باند داراي سابقه كيفري است. تحقيقات بيشتر در اين خصوص در مراجع قضايي و پليسي ادامه خواهد داشت.