توي عمليات ها چون لباس و كلاه سرمان است كسي متوجه نمي شود ما خانم هستيم، ولي وقتي كه متوجه مي شوند خيلي برايشان جالب است
اوايل فاميل خيلي باورشان نمي شد بعد كه از كارهايمان مي گفتيم كه چطور فلان كس را از ميان شعله هاي آتش بيرون كشيديم يا فلاني را از ته چاه بيرون آورديم يا ... كم كم باور كردند
سعيده عليپور
در شيشه اي مات، ايستگاه آتش نشاني را به دو قسمت تقسيم مي كند. قفل در كه باز مي شود وارد محوطه ايستگاه آتش نشاني بانوان مي شود.
ايستگاه شماره 9 آتش نشاني كرج با همه ايستگاه هاي آتش نشاني متفاوت است، جايي كه علاوه بر آتش نشان هاي مرد كه حضورشان در اين عرصه برمي گردد به قدمت شغل آتش نشاني، مي توان معدود آتش نشانان زن فعال در اين عرصه را هم ملاقات كرد.
سرپرست شيفت آقايان تا پشت در شيشه اي مات ما را همراهي مي كند، قفل در كه باز مي شود سرپرست شيفت خانم ها به ما خوش آمد مي گويد.
براي هر عمليات آتش نشاني مجبوريد قفل اين در را باز و بسته كنيد؟ برخلاف اكثر سرپرست ها جوان است و خنده رو، همين موضوع، مكالمه را راحت تر مي كند... مي خندد و مي گويد: ما براي عمليات هيچ وقت از اين پله ها استفاده نمي كنيم، ميله فرود... حتما توي فيلم ها ديده ايد... نه ؟!
دخترهاي آتش نشان يكي يكي سر مي رسند، سن و سال چنداني ندارند. اين از ظاهرشان هويداست و با آن مانتو و شلوارهاي فرم طوسي رنگ بيشتر شبيه دبيرستاني ها مي شوند تا آتش نشان ها...
سارا مهدوي سرپرست شيفت با اينكه 26 سال بيشتر ندارد به قول خودش پير جمع محسوب مي شود؛ 20سال، 21 سال، 19 سال ...
داخل سالن بزرگي كه روي تراسش كفترها نشسته اند و سط اتاق يك ميز بزرگ قرار گرفته و عين همان دستگاه گيرنده و اعلام خطر كه قسمت آقايان هم بود وجود دارد.
سارا مي گويد: دو زنگ يعني حريق ... سه زنگ يعني نجات.
اينجا ايستگاه حريق و نجات است، يعني علاوه بر اطفاي حريق به نجات افراد از خطرات مختلف مثل تصادف، سقوط و ... هم پرداخته مي شود، اما حادثه كه خبر نمي كند يك روز كار زياد است، يك روز اصلا هيچ اتفاقي نمي افتد. اين است كه ممكن است بيكاري هاي كسالت باري هم گريبان گير آدم بشود.
سارا پشت يكي از صندلي ها مي نشيند و تقاضا مي كند ما هم بنشينيم.
ديگر دختر آتش نشان كتاب هاي انگليسي و دفترچه اش را از روي ميز برمي دارد. معلوم است كه اوقات بيكاري اش را نمي خواهد به بطالت بگذراند.
سارا با حرارت از جذابيت كارش توضيح مي دهد؛ از اينكه كار او با مردها هيچ فرقي ندارد و به همان اندازه موثر است: ما در تمام عمليات ها آقايان را همراهي مي كنيم اصولا در هر عملياتي 3 تا از خانم ها هم شركت دارند.
سالهاست كه آموزش و استخدام تعدادي خانم به عنوان آتش نشان، محل منازعه است، اما با اين حال تنها آتش نشاني كرج توانست 2 سال قبل ماجراي استخدام آتش نشاني خانم را عملي كند. جوري كه هنوز هم ايستگاه بانوان كرج تنها ايستگاه آتش نشاني فعال خانم هاست.
۲ سال قبل بود، در پي آگهي استخدام كه در روزنامه ديديم به آتش نشاني مراجعه كرديم و بعد از امتحان ها و تست هاي مختلف خلاصه بين تعداد زيادي از داوطلبان، 30 نفر انتخاب شديم و دوره هاي فشرده اي از كلاس هاي تئوري، امداد ، نجات و... را گذرانديم و از بين آن۳۰ نفر 12 نفر انتخاب شديم، يك نفر انصراف داد و ما 11 نفر باقي مانديم در حالي كه همه ما ورزشكار هستيم.
سارا ادامه مي دهد:خود من از نوجواني رشته هاي مختلف ورزشي مثل كونگ فو، ژيمناستيك، ايروبيك و... را گذراندم و مقام هم دارم.
دست راستم را نگاه مي كنم و حق مي دهم موقع دست دادن لحظه اول ديدار، جلوي دست سارا كم بياورد و درد بگيرد.
معلوم است كه بعد از گذشت۲سال خيلي راضي است چون به نظرش زمان كه جلو مي رود كار برايش جذاب تر مي شود و اين را ديگر دخترهاي آتش نشان تاييد مي كنند.
دو سال و اندي پيش بود كه حادثه استخر خانم هاي كرج اتفاق افتاد. تركيدگي كپسول گاز داخل استخر ... هنوز هم كپسول بزرگ تركيده شده گوشه نمايشگاه كوچكي داخل يكي از اتاق هاي ايستگاه آتش نشاني بانوان قرار دارد، تا انگيزه اي باشد براي راه اندازي ايستگاه آتش نشاني زنان، سارا گوشه گوشه ايستگاه را با دقت و اشتياق نشان مي دهد: اينجا نمايشگاه كوچكي است از وسايل و تجهيزات آتش نشاني و اقلام خطرآفرين. هر هفته بچه ها از مهدكودك، دبستان يا دبيرستان براي آموزش و آشنايي با خطرات به اينجا دعوت مي شوند.
كپسول هاي تركيده شده، چرخ گوشت هاي بزرگ و كوچكي كه دست آدم بزرگ و كوچك از داخل آن خارج شده است و...
روي تابلوي چوبي بزرگي هم انواع گره هاي آتش نشان ها چسبيده شده است؛ حدود۲۰ گره به شكل ها و فرم هاي مختلف كه بايد براي گره زدن آموزش ببيني.
سارا مي گويد: تا به حال 235 عمليات را در كنار آقايان بوده ايم. در بعضي از مواقع كه لازم بوده است خودمان به صورت مجزا اقدام كرديم و آقايان به ما كمك كردند و در بعضي مواقع ما به آنها كمك كرديم. هيچ وقت اين طور نبوده است كه ما نتوانيم از پس كاري بر بياييم يا به دليل خانم بودن از انجام كمكي امتناع كنيم يا كاري به ما محول نشود. تقريبا۹۹ درصد كاري كه آقايان انجام مي دهند، ما هم انجام مي دهيم.
و با اعتماد به نفس خاصي كه مي شود گفت: فقط توي چشم هاي اين خانم هاي آتش نشان ديده بودم ادامه مي دهد:چه بسا كه ما با دقت و ظرافت بهتري كار را انجام داده ايم...
و خودش هم تاكيد مي كند كه شغلش چقدر به او و همكارهايش اعتماد به نفس مي دهد. مي شود توي چشم هاي مشتاقي كه برق مي زند ديدكه اصلا از انتخاب شغلش پشيمان نيست.
سميه اميني، 21 سال دارد، كم حرف است و اشتياقي هم به حرف زدن ندارد، مي شود فهميد كارش از هرچيز ديگر برايش جذاب تر است وقتي مي گويد: هرچه بيشتر جلو مي رويم كارمان جذاب تر مي شود.
مي گويد: پدرم خيلي براي رفتن به اين كار حمايتم كرد حتي خودش آگهي استخدام را آورد و ترغيبم كرد به اين سمت، اما اوايل فاميل خيلي باورشان نمي شد بعد كه از كارهايمان مي گفتيم كه چطور فلان كس را از ميان شعله هاي آتش بيرون كشيديم يا فلاني را از ته چاه بيرون آورديم يا ... كم كم باور كردند
دخترها به چشم بر هم زدني لباس هاي حريق را تن مي كنند، كلاه آلومينيومي مانندي را كه آنها را شبيه به موجودات فضايي مي كند سر مي گذارند.
سارا از يكي از دخترها مي خواهد كه كنار دستگاه آماده باش بايستد و مواظب امور باشد تا ما را خود تا پايين راهنمايي كند.
سپيده حسيني هم 21 سال دارد و رفتار سفت و اخم هاي درهمش او را شبيه مردها مي كند، مي گويد: اين لباس ها تا دماي 450 درجه را تحمل مي كنند از انگليس آورده اند. لباس هاي كاپشن مانند تا روي زانوهاشان را مي پوشاند و تقريبا جثه لاغر دخترها توي آن لباس هاي مشكي گم شده است. لباس ها مشكي است و فقط لباس سارا نارنجي است تا فرمانده عمليات را از ديگران جدا كند.
در كشويي ميله فرود كه كنج سالن است كشيده مي شود و ميله فلزي كه تا پاركينگ ماشين ها امتداد دارد مشخص مي شود. دخترها آني روي ميله ها مي پرند و در يك حركت گردشي در حالي كه دور ميله ها مي چرخند به كف بتني پاركينگ مي رسند و براي ما دست تكان مي دهند.
چون به نظر فرود از اين ميله ها كار دشواري مي آيد ترجيح مي دهم دوباره همان راه پله ها و در شيشه اي مات را تجربه كنم تا به پاركينگ ماشين هاي سبك و سنگين اطفاي حريق برسم.
سپيده كه حالا كمي راحت تر با ما حرف مي زند، مي گويد: از پشت ميز نشستن و كارهاي اداري متنفر بودم دلم يك كار متفاوت مي خواست تا اينكه چشمم افتاد به اين آگهي استخدام.
سارا روي پشت بام ميله راپل را نشان مي دهد و مي گويد: مواقع عمليات طناب مي اندازيم و از آن بالا مي آييم پايين يا مي رويم بالا... بايد هميشه خودمان را براي خطر آماده كنيم...
داخل ماشين هاي قرمز رنگ آتش نشاني جاي 8-7 نفر آدم بزرگ هست. سارا مي گويد: تا يك ماه ديگر پايه يكم را هم مي گيرم گرچه اصولا در عمليات ها آقايان پشت فرمان مي نشينند.
چند موتور امداد، دو كاميون اطفا و دو خودرو سبك نجات... سپيده مي گويد: اصولا توي عمليات ها چون لباس و كلاه سرمان است كسي متوجه نمي شود ما خانم هستيم ولي وقتي كه متوجه مي شوند خيلي برايشان جالب است.
سروكله مدير منطقه 2 عملياتي آتش نشاني كرج هم حالا در محوطه پاركينگ ساختمان نوساز ايستگاه شماره 9 پيدا مي شود. به نظر او هم كه از كار خانم هاي آتش نشان راضي است، اين دختر ها كم وكسري از مردهاي آتش نشان ندارند. او مي گويد: راه اندازي اولين ايستگاه آتش نشاني خانم ها با توجه به مخالفت هايي كه وجود داشت كار سختي بود اما حالا از شهرهاي مختلف براي بازديد مي آيند اين ايستگاه توي آسيا منحصر به فرد است.
صداي 2 تا زنگ مي آيد. دخترها مي پرند داخل كاميون و آقايان هم به آنها ملحق مي شوند، صداي آژير بلند مي شود. ماشين به سرعت از ايستگاه بيرون مي رود.