پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۵۸
مسجد و مدرسه سپهسالار با داشتن ويژگي چند بناي اسلا مي معروف شگفتي ديگري نيز دارد
هياهوي گنبد معلق بهارستان 
ميرزا حسين خان سپهسالا ر در سال 1298 ه .ق بناي عظيمي را پي ريزي كرد كه تا به امروز نيز پابرجا و مقاوم ايستاده است 
سعيدي با ايجاد يك كمربند محكم فلزي دور گنبد توانست اين شاهكار معماري را از بدنه اصلي مسجد جدا كند و پس از تعمير و مقاوم سازي پايه هاي آن، دوباره گنبد را با همان شكل و ظاهر سابقش روي پايه هاي تازه ساخته شده سوار كند و اعجاب همه مرمتگران را برانگيزد
023427.jpg
تهران سال 1383- يك روز پاييزي،بناي سپهسالا ر همچنان نفس مي كشد.
عكس : گلناز بهشتي 

ماني راد
چيزي كمتر از دو سال، احمد علي خان سرتيپ، توانست به اعتبارش در نزد شاه و درباريان بيفزايد و لقب سرتيپي بگيرد. البته واقعيت اين است كه او نه لشكري داشت و نه سپاهي. حتي دليل اين افزايش رتبه هم مسلما نه پيروزي و غلبه بر سپاهيان دشمن بود و نه فتح يك قلعه رخنه ناپذير. حتي او يك دسته نظامي را هم منظم نكرد و مشق نظام به آنان ياد نداد، بلكه احمد علي خان سرتيپ به اين دليل ارتقاي درجه يافت كه در عرض قريب به دو سال، توانست خواسته ميرزا حسن خان سپهسالار را برآورده كند و در باغي موسوم به بهارستان كه از متعلقات ميرزا حسين خان بود، مدرسه و مسجدي بنا كند كه بعد از گذشت چند قرن هنوز هم پا برجا بماند و يادگاري باشد از آن روزها.
احمد علي خان سرتيپ، در واقع معمار مدرسه و مسجد سپهسالار بود و اين بنا زير نظر او درعرض قريب به دو سال ساخته شد؛ ساختماني كه شكوه معماري آن روز را همچنان با خود دارد. در واقع بعد از آنكه ميرزا حسين خان سپهسالار كه جواني 20ساله بود و به همراه كاروان شاهنشاه جديد،ناصرالدين شاه و به عنوان يكي از همراهان و شاگردان ميرزا تقي خان اميركبير كه در تبريز سمت صدر اعظمي يافته بود به تهران آمد و به همراه برادر كوچكترش يحيي خان كه بعدها لقب مشير الدوله يافت در دستگاه اميركبير و در زمان صدارت او درس سياست و كياست و كشورداري آموخت و به سبب فعاليت هاي گسترده جزو رجال معتبر و معروف دربار شد و حتي در دوره اي هم مقام صدارت گرفت،  اما او نيز به مانند استادش ميرزا تقي خان اميركبير، سرنوشتي بهتر از تبعيد و مردن در غربت نيافت و حتي برادرش مشير الدوله، به سبب نداشتن وارث، برخي از املاك و دارايي هاي او را تصاحب كرد و بعد از مرگ سپهسالار نيز تمام دارايي هاي او از جمله دارايي هاي دستگاه سلطنت شناخته شد و در اختيار صاحبان امور قرار گرفت. اما خدمات اين شاگرد خلف ميرزا تقي خان بسيار بوده كه نمونه آشكار آن، همين بنايي است كه در ضلع جنوب شرقي ميدان بهارستان واقع شده و نام مسجد و مدرسه سپهسالار را بر خود دارد.
نامي كه از پس سال ها مي آيد
اراضي بهارستان متعلق به ميرزا حسين خان سپهسالار بود. او خانه اش را در آنجا ساخت و اين زمين اگرچه دردوران ناصرالدين شاه خارج شهر بوده و از نقاط حاشيه محسوب مي شده، اما با رشد روز افزون شهر تهران و گسترش آن خيلي زود اين باغ به محدوده تهران اضافه شد. از آنجا كه در ضلع شمالي اين باغ، باغي معروف به نگارستان قرار داشت كه محل خوشگذراني فتحعلي شاه بود و اين املاك را نگارستان مي گفتند كه در آن حوضخانه معروف فتحعلي شاه در آن قرار داشت. اين باغ در جوار باغي ديگر قرار داشت كه به آن بهارستان مي گفتند و داراي درخت هاي بسيار و نهرهاي آب بود كه از قنات هاي متعدد بهره مند مي شد. بعد از آنكه ميرزا حسين خان سپهسالار مثل يك شاگرد نوآموز به همراه اميركبير به تهران آمد، پس از چندي فعاليت ديواني زمين هاي متعلق به بهارستان را خريداري كرد و خانه اي در آن ساخت. او در سال هاي پاياني صدارت و حياتش بناي مدرسه و مسجد را نهاد كه در سال 1298 هجري قمري كار ساخت اين بناي عظيم به پايان رسيد. زماني كه ميرزاحسين خان از سمت صدارت عزل و به مشهد تبعيد شد، اين خانه به برادرش داده شد تا از آن نگهداري كند. سال ها بعد، هنگامي كه مظفرالدين شاه، سال هاي پاياني حكومتش را سپري مي كرد و با دست هاي لرزان، حكم مشروطيت را امضا كرد، بلافاصله ضلع شمالي مسجد و مدرسه سپهسالار كه خانه او در آن قرار داشت و جزو دارايي هاي شاه بود، محل مناسبي براي ساخت مجلس شناخته شد و از آن پس بود كه مسجد سپهسالار اتفاقات بسياري را به چشم ديد.
با سايه ها و خاكستر
ميدان بهارستان تاريخ شگفتي دارد؛ تاريخي كه در سيماي اين محدوده رد پايي ژرف برجا گذاشته است. هنوز بر بام ساختمان هايش مي شود ايستاد و گذشته اش را به ياد آورد.
در ميان آنچه از اين منظر به چشم مي آيد، مسجد سپهسالار اما رنگ ديگري دارد. رنگي آميخته از جلال و جبروت سالخوردگي و سابقه خاطرات متعدد تاريخي. مسجد سپهسالار حكم نگين انگشتري بهارستان را دارد. نگيني كه اين روزها در ضلع جنوب شرقي ميدان زير خطوط داربست و غبار مصالح همچنان مي تپد و جلوه مي فروشد.
023418.jpg
حدود 50 سال بعد در زمان پهلوي اول دستي به سر و روي اين بنا كشيده شد.
مسجد سپهسالار سال هاي سال ديوار به ديوار مجلس شوراي ملي، شاهد ماجراهاي گوناگون بوده است. از بلوا و كشت و كشتار هاي خونبار گرفته تا مراسم جشن و شتر قرباني و آمد و رفت پر كرشمه درباريان همه در چشم پير مسجد سپهسالار جا دارد. چشم كهنسالي كه امروز كم حوصله و خسته، سوز و بريز ماشين ها و هياهوي شهر را تحمل مي كند از روزهاي رفته هم خاطرات تلخ و شيرين فراواني دارد، اما جداي اين ويژگي، وضع ظاهر و آراستگي بنا نيز خالي از هيبت و اعجاز هنري نيست.
بناي مسجد سپهسالار از حيث شاكله و شيوه معماري، تلفيقي از سبك و سياق معماري مسجد جامع اصفهان را با خود به همراه دارد، همچنين در قسمت هاي ورودي و هشتي شيوه معماري مسجد اياصوفيه استامبول را به نمايش مي گذارد و در نماسازي و جلوه بيروني نيز يادآور مدرسه چهارباغ اصفهان است. همه اين ظرفيت هاي معماري كه به گونه اي روشن نشانگر هويت معماري ايراني - اسلامي است، امروز در حاشيه خيابان مصطفي خميني پيش چشم است. در واقع مسجد و مدرسه عالي شهيد مطهري كه نام ديرينه مسجد سپهسالار را دارد، محلي براي تحصيل مشتاقان علوم ديني است. براي آنها كه آمد و رفت دانشجويان را از در ورودي باشكوه اين ساختمان ديده اند، شايد جالب باشد كه بدانند يكي از آثار مهم دوره قاجاريه همين ساختمان درندشت است. ساختماني كه اين روزها از لابه لاي خطوط داربست ها نفس مي كشد و براي باقي ماندن در روزهاي آينده دورخيز مي كند، 8 گلدسته دارد و يكي از بلندترين گلدسته هايش به گلدسته ساعت معروف است. همين تلنگر كافي است تا حس كنجكاوي تحريك شود و از راهرويي تاريك و پله هايي فرسوده و باريك سردرآوريد. از فراز گلدسته، تهران پيداست تا دشواري عبور از اين پاگردها و پله هاي نامطمئن را از سكه بيندازد. از اين بالا نورگيرهاي گنبدي و قوسي كه سرپوش هاي محدب دارد گله به گله روي بام پيداست. بي ترديد اتاق هاي زير اين سقف روزگاري از همين روزن نور خود را تامين مي كرده اند و حالا براي احيا و زنده نگه داشتن آن شكوه، دست هايي مشغول هستند. مرمتگران، ذره ذره به اين ساختمان خون تازه تزريق مي كنند. رنگ اكروليك كه در آب حل مي شود، اما با آب فرسوده نمي شود، گچ دندانپزشكي كه با نوعي چسپ مخلوط مي شود براي پركردن خوردگي كاشي ها به كار مي رود. قلم مو، كاردك و ... اينها ابزار تزريق جان تازه اند به كالبد پير ساختمان سپهسالار. اين جمله هاي آخر را بلوچستاني، مرمتگر جواني كه داشت با يك قطعه كاشي روي سينه ديوار سروكله مي زد، براي ما گفت. كاري كه او مي كرد شبيه فوت و فن حرفه باستان شناسان بود.
023415.jpg
دوره مظفري؛ بناي سپهسالا ر روزهاي نخست زندگي را مي گذراند.
طرحي شگفت از مرمت بنايي عظيم 
در اوايل سال 1375 بود كه همگان رفته رفته نشان شكوه و عظمت مسجد و مدرسه سپهسالار را از دست رفته ديدند. سالها قبل و در زمان حكومت پهلوي اول، اين بنا مرمت شده بود و كاشيكاري هاي آن و حتي ديواره ها، مناره ها و گنبد آن مرمت شده بود، اما در اين سال بود كه براي بار دوم شخصي به نام مهندس مسيح موسوي زاده، طرح كلي مرمت اين بنا را پي ريزي كرد تا كل اين بنا مورد مرمت قرار گيرد. او به همراه مجتبي موسوي نژاد براي تكاندن گرد پيري از چهره اين بنا، شروع به كار كردند. البته اين طرح زير نظر دو سازمان اوقاف و ميراث فرهنگي تهيه شد و تا به امروز اين بنا در حال مرمت است. در واقع مسجد و مدرسه سپهسالار سالهاست زير دست مرمتگران در حال زيباسازي است و اين بنا به آرامي از گرد و غبار فراموشي زدوده مي شود. تقريبا دو سال پس از پيشنهاد طرح كلي مرمت بناي سپهسالار، يكي از مرمتگران زيرك و باهوش به نام مهندس سعيدي، به نحو اعجاب آوري دست به مرمت اين بنا زد. او طي يك عمليات گسترده و قابل ستايش توانست پايه هاي گنبد اصلي مسجد را بازسازي كند و به عمر آن بيفزايد. مهندس سعيدي با ايجاد يك كمربند محكم فلزي دور گنبد توانست اين شاهكار معماري را از بدنه اصلي مسجد جدا كند و پس از تعمير و مقاوم سازي پايه هاي آن، دوباره گنبد را با همان شكل و ظاهر سابقش روي پايه هاي تازه ساخته شده سوار كند و اعجاب همه مرمتگران را برانگيزد. در همان سال يعني 1998 ميلادي سازمان جهاني مربوطه، مهندس سعيدي را به عنوان مرمتگر برتر جهان معرفي كرد و اين كار او را يك اقدام بي سابقه دانست و از او بسيار تجليل شد. لازم به ذكر است كه اين بناي معروف هم اكنون زيرنظر مهندس سعيدي، مرمت مي شود و سعيدي، مرمت سازه هاي اصلي بنا را در اختيار دارد. اگرچه مرمت كاشي ها، ديواره ها، گچبري ها و ... نيز تحت اين مجموعه است. چه كسي تصور مي كرد بعد از آنكه احمدعلي خان سرتيپ بعد از چند سال بناي عظيمي پي ريزي كند كه به لحاظ معماري علاوه بر داشتن جميع ويژگي هاي يك نمونه اسلامي چنان استحكامي داشته باشد كه تا امروز هم پا برجا بماند، در همين چند سال پيش، كسي مثل سعيدي هم بتواند، با حركتي اعجاب آور و شگفت انگيز اين معماري شكوهمند دوران قاجاريه را راز آلوده تر كند و بر ويژگي شگفت آن بيفزايد. در واقع مسجد سپهسالار، با خاطرات بسيارش از روزگار مشروطيت و حتي آغاز زندگي اش، امروزه تنها يك بناي تاريخي نيست، بلكه اين بنا، هم يك اثر معماري است كه زيبايي آن مسحور كننده است و هم يك جلوه تاريخي دلربا.

گذر
تهران در زمان صفويه تنها 4 محله داشت 
وقتي دسته هاي عزاداري به راه افتادند
محله سنگلج كه محدوده آن تمامي خيابان خيام و از شمال كه ميدان حسن آباد بود و تا خيابان شيخ هادي جمهوري و باستيون كه انبار اسلحه و مهمات قشون نظامي بود كه قسمتي از آن اكنون فروشگاه ارتش است و ناحيه وليعصر پايين يعني تا ميدان اميريه و پل امير بهادر و ميدان شاهپور، سه راه اميريه و بازارچه قوام الدوله را در بر مي گرفت كه قسمت اعظم و مهم آن هم اكنون پارك شهر است. در سال 1320 شمسي از شكل قديمي خود خارج شده و تنها ياد و خاطره اي از محله سنگلج باقي مانده است. سنگلج از نظر لغوي همان سنگ رج بوده يعني تقسيم بندي آب با پاره هاي سنگ. سنگلج در قديم يكي از محلات بسيار قديمي و خوش آب و هوا و پرجمعيت به حساب مي آمد و داراي چندين كدخدا و ريش سفيدان ناجي بود كه مهمترين آن مردان حاج ميرزا زكيخان بود و مردم كارهاي خيلي مهم را به او واگذار كرده و در امر خير و شر با او صلاح و مشورت مي كردند و حرف او را تاج كرده و بر سر مي نهادند. وي همچنين در اعياد مذهبي مجالس بزرگي ترتيب مي داد و در ميلاد حضرت مهديعج مراسم باشكوهي در سنگلج برپا مي كرد. حاج ميرزا زكيخان همچنين در ايام محرم دسته هاي عزاداري و سينه زني بزرگي به راه مي انداخت و مردم بسياري تحت مديريت او در روزهاي تاسوعا و عاشورا اطعام مي شدند.
محله سنگلج چندين حمام بزرگ كه داراي خزينه ها و چاله حوض هاي بسيار بزرگ بودند، داشت. تكيه هاي آن بسيار معروف بود كه معروف ترين آن تكيه قورخانه بود. از آن محله چندين گذر و خيابان انشعاب پيدا مي كرد كه مهمترين خيابان آن شاهپور كه در غرب سنگلج بود و مهمترين گذر آن گذر تقي خان در شمال و در جنوب گذر شريف الدوله بود كه به محله درخونگاه منتهي مي شد. گذر شرقي نيز تكيه سنگلج بود كه مستقيما به بازار سنگلج منتهي مي شد. از اين محله رجال نامي و سرشناس برخاستند كه نام خود را در تاريخ ايران به جاي گذاشتند كه مهمترين آن مردان، مرحوم شيخ فضل الله نوري مجتهد و عالم نامي بود كه از وي مي توان به عنوان يكي از سران نهضت مشروطيت نام برد. برخي ديگر از نام آوران اين محله عبارت بودند از:
-آقاحسين نجم آبادي كه از مدرسان علوم فقه و عرفان بود،
-سيدمحمد طباطبايي يكي از سران نهضت مشروطيت و روحاني طراز اول دوران مشروطيت،
-آيت الله سيدعبدالله بهبهاني روحاني طراز اول و يكي از شخصيت هاي ملي و مذهبي و باني نهضت مشروطيت،
و همچنين اطباي آن روزگار كه در سنگلج نامي داشتند و نيز در اقصي نقاط ايران شهرتي فراگير به هم رسانده بودند، از جمله ميرزاسيدابوالقاسم سلطان الحكماي نائيني، سيف الاطبا كه در گذشته فضل الله نوري در جلوخان معروفي به امر طبابت مشغول بود و مرحوم ميرزاعبدالكريم وزير بودند.
بناهاي مهم تاريخي محله سنگلج 
يكي از اين آثار تاريخي كه تا به امروز هم پابرجا مانده ميدان هفت قپه ميدان حسن آباد است كه در زمان قاجاريه ساخته شد. اين ميدان دارايي  هاي اعتمادالسلطنه بود و در شمالي ترين نقطه اين محله قرار داشت. ميدان ديگري كه در اين محله بنا شد، ميدان توپخانه است كه در سال 1267 هجري قمري يعني در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه ساخته شد. يكي ديگر از نشانه هاي اين محله سردر معروف باغ ملي است. اين سردر، در اواخر دوره قاجار ساخته شد و هم اكنون در خيابان امام خميني واقع شده است. از ديگر آثار به جا مانده در اين محله عمارت تخت مرمر است كه در قرن 12 و 13 هجري قمري پي ريزي شد و هم اكنون در ميدان 15 خرداد واقع شده است. مقبره آقا شيخ هادي نجم آبادي كه در زمان قاجاريه ساخته شد و در خيابان امام خميني - خيابان شيخ هادي واقع شده است، بناي معروف ديگر محله سنگلج است. يكي ديگر از بناهاي معروف محله سنگلج، كليساي سورپ گورك است كه در اواخر قاجار ساخته شد و محل آن در خيابان وحدت اسلامي - بازارچه قوا م الدوله است.
محله سنگلج تا مدت ها به عنوان مركز اصلي شهر تهران بود و نقطه مركزي شهر تلقي مي شد. بخش اعظم اين محله در زمان رضاشاه به تدريج تخريب و به پاركي موسوم به پارك شهر ملحق شد.

بيرون از چارچوب
تلاش ايران براي بازپس گيري
گلدان، مجسمه و جام عقيقه 
023424.jpg
اشياي قيمتي ايران كه قدمت آنها به هزاران سال پيش برمي گردد و جزو ميراث ملي- فرهنگي ايران به حساب مي       آيد، در بازارهاي اروپا از جمله پاريس به صورت قاچاق خريد و فروش مي   شود.
قاچاق اشياي قيمتي ايران به يك سال و نيم پيش برمي گردد. وقتي كه موزه لوور پاريس از عتيقه فروشي دروت يك گلدان قيمتي ايراني را كه در آثار باستاني جيرفت پيدا شده با قدمتي 3 هزار ساله خريداري كرد. اين خريد در 26 فوريه سال پيش انجام شد.
اين گلدان با قيمتي در حدود 105 هزار يورو خريداري شد. در ماه هاي حد فاصل ژوئن تا نوامبر سال 2003 ميلادي اشياي تاريخي كه از جيرفت به دست آمده بود، بين عتيقه فروشان پاريس دست به دست مي  شد.
جمهوري اسلامي ايران با استناد به مقررات بين المللي در خصوص خريد و فروش ميراث مشترك فرهنگي و تاريخي خود به كشورها هشدار داده است. تلاش ايران با استناد به كنوانسيون 1970 يونسكو براي جلوگيري از تجارت و صادرات اينگونه اموال كه ميراث فرهنگي- ملي به شمار مي  رود تاكنون بي  نتيجه بوده است.
ايران درصدد است تا خريد سه شيء قيمتي كه شامل گلدان، مجسمه و يك جام است و در اكتبر سال 2003 ميلادي در بازارهاي اروپا به فروش رسيده است را به حالت تعليق دربياورد.
مقامات محلي شهرستان جيرفت كه نتوانسته اند از قاچاق جلوگيري كنند، راه قانوني پيش گرفته و در دسامبر سال گذشته آذرماه 1382 شكايتي عليه فرد ناشناس به اتهام نگهداري اموال قيمتي سرقت شده ايران به دادگاه پاريس ارايه كرده اند. به دنبال اين طرح شكايت، پليس ويژه مبارزه با قاچاق اشياي قيمتي فرانسه موفق شد دو مظنون ايراني را شناسايي و بازداشت كند. اين دو قاچاقچي اشياي تاريخي محمد. آ و علي.آ نام دارند و پدر و فرزند هستند. آنان دو دفتر كار در پاريس و لندن دارند. پليس فرانسه حين بازجويي و تفتيش از منزل آنان موفق شد اشياي قيمتي ديگري از جمله چندين مجسمه، يك بشقاب طلا و كره كريستال كه حدس زده مي  شود از مناطق باستاني آمده باشد را شناسايي و كشف كند.
منبع: فيگارو

صندوقچه
ريشه تاريخي ضرب المثل هاي تهراني
آش شله قلمكار
023421.jpg
فرزاد خضرائي - ناصرالدين شاه قاجار بنا به نذري كه داشت سالي يكبار در فصل بهار به شهرستانك كه از ييلاقات خوش  آب و هواي غرب تهران بود مي  رفت تا نذرش را ادا كند. در چند سال بعد به دليل دوري راه شهرستانك، قريه سرخه حصار را براي اين كارش انتخاب كرد.
به فرمان او 12 ديگ آش بار مي  گذاشتند به نيت 12 امام! در اين ديگ ها از قطعات گوشت 14 راس گوسفندو غالب نباتات ماكول مرسوم آن زمان و انواع خوردني  هاي معمول تركيب مي  شد، مي  ريختند.
در تهيه اسباب  آن تمام رجال و شاهزادگان شركت داشتند و زنان شاه و زوجات متعدد آنها و ساير بزرگان به كار طبخ مي  پرداختند كه تعدادشان هم بسيار زياد بود.
مخبر السلطنه درباره مخارج آشپزان مي  نويسد:
آش شله قلمكاري كه در سرخه حصار طبخ مي  شد، تشريفات فوق العاده اي داشت. در زمان فتحعلي شاه در گردش ايام عيد پخته مي  شد و از تشريفات تحويل سال نو بود، حال در پاييز و سابق در روز 13 بدر تشريفات به عمل مي  آمد.
از جمله شكستن ظرف بود و يغماي ميوه و شيريني.خانم ها در اطراف حوض نشاط مي  كردند و البته شاه را هم انبساطي دست مي  داده است! از حوض كه بيرون مي  آمدند شاه، شاهي واحد پول قديم برابر يك بيستم قران را به عنوان شاباش به اطراف مي  پاشيده .خانم و كلفت خواجه و غلام و بچه به هم مي  ريختند، جامه ها مي  دريدند، پاها به هوا مي  رفته! خر تو خري بوده است و چرچري مي  شده است!
در سرخه  حصار كنيزي در حوض نمي  انداختند و تشريفات كاملا مردانه بود و انعامات به جاي خود. امرا و روسا در چادرها و خيمه ها جمع مي  شدند و سبزي آش پاك مي  كردند و آش به منازل تقسيم مي كردند. نه به آن نيت خير و نه به اين بريز بپاش.
آش شله قلمكار شده ضرب المثل نظير آش سرخه حصار.
اشاره به كار بي  نظم و نسق و شلوغ و در هم كه تركيب آن ناموزون و درهم ريخته باشد، دارد!

طهرانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |