پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۵۸
صد و شصت سالگي نيما يوشيج
از كم تا خيلي كم 
023454.jpg
هوشيار انصاري فر و انوشيروان گنجي پور در باره آنارشيست بودن يا ساختار گرايي نيما بحث مي كنند.
۱-در سال هايي كه همه بحث درباره كساني بود كه امروزه نمي توان يك بيت از شعرهاي آنها را از دهان كسي كه در رشته ادبيات تحصيل نكرده باشد شنيد، نيما يوشيج يك تنه به سراغ واقعيت بزرگي به اسم تساوي مصرع ها در بيت هاي شعر رفت و با سرودن شعرهاي موزون و داراي قافيه اي كه طول مصرع هاي آنها معمولا اندازه هم نيست، جدالي را شروع كرد كه سال هاست ادامه دارد و ده ها دفتر شعر به انضمام تعداد بسيار زيادي دفتر معر نتيجه فرخنده اين نگاه نوي نيماست. معر بر وزن همان شعر، توليد آدم هايي است كه كار ساده اي مثل رعايت اصول علم عروض هم ازآنها برنمي آمد، اما باز هم مي خواستند شعر بگويند و نمي توانستند اما باز هم مي نوشتند و كساني هم اين آثار را چاپ مي كردند.
۲-شعر بيان يك احساس است. شعر توصيف يك واقعه دروني است. شعر گزارش هنرمند است از عوالم بالا. شعر آن كلامي است كه معني و وزن و قافيه داشته باشد و از دو درب يا مصرع تشكيل شده كه بايد با همديگر طبق اصول موسيقي كلام هم اندازه باشند. شعر حرفي است كه قشنگ و آهنگين زده مي شود. شعر نظمي است كه مفهومي عاليه دارد و چندده تعريف مشابه ديگر، حرف رايج بين بسياري از شعرنويس ها و شعرخوان هاي الان و گذشته و احتمالا آينده است.
اما نيما يوشيج و برخي از آدم هايي كه كار او را ادامه دادند و بسياري از بزرگاني كه قبل از نيما شعر سرودند، تعريف ديگري از شعر داشتند -كارهاشان اين را ثابت مي كند- يا دست كم به اين تعريف هايي كه مي آورديم اعتقاد نداشتند يا در بدترين حالت و با بيشترين ميزان كوتاه آمدن، خيلي از شاعرهاي بزرگ طبق اين تعريف ها شعر نمي نوشتند. كسي كه توانست اين حرف ها را بزند و با موفقيت برخوردي جديد با شعر را اجرا كند و در وقت درست و به شكل درست اين كار را كرد، شاعري بود كه دهه ها قبل نوشت:
اي رفيق من كه از اين بندر دلتنگ روي حرف من با توست 
و عروق زخمدار من از اين حرفم كه با تو در ميان مي آيد از درد درون خالي است 
و درون دردناك من! ديگرگونه زخم من مي آيد پر!
هيچ آوايي نمي آيد از آن مردي كه در آن پنجره هر روز
چشم در راه شبي مانند امشب، بود، باراني 
وه چه سنگين است با آدمكش با هر دمي روياي جنگ اين زندگاني!
بچه ها، زن ها
مردها، آنها كه در آن خانه بودند
دوست با من، آشنا با من در اين ساعت سراسر كشته گشتند.
۳- وقتي منتقدي كه سال ها به تشريح چرايي اهميت نيما پرداخته بود يك سخنراني مفصل انجام داد كه عنوان آن چرا من ديگر شاعر نيمايي نيستم؟ بود و متن سخنراني در كتاب خطاب به پروانه ها چاپ شد، عده اي از شاعران فارسي زبان افغان، نامه اي مفصل در اعتراض به بازگشت او نوشتند كه البته پيشروي آن فرد بود و عنوان سخنراني و مقاله، غلط انداز. در همان سخنراني توضيح داده شده است كه نيما و آنان كه بعد از او وارد راه او شدند، مجبورند شعر خودشان را توضيح بدهند. چون شكل شعر شاعران گذشته از قبل توضيح داده شده است. اين نياز وقتي در كنار امرمسلم تبديل نيما به نماد  نوآوري غيردولتي در زمان پهلوي ها قرار گرفت، موجب شد بحث ها درباره شعرهاي او بسيار زياد شود.
حجم اين بحث ها آن قدر زياد بود كه مقاله جلال آل احمد درباره نيما، با عنوان پيرمرد چشم ما بود و يك مقاله ديگر او درباره نيما به رغم اين واقعيت كه هر  آنچه آل احمد مي  نوشت مهم مي  شد، جزو مهم ترين نوشته هايي نباشد كه درباره نيمايوشيج گفته يا نوشته شده اند. حتي اين شعر هم نتوانست بحث بر سر نيما را مختوم كند.
... چرا كه شما
مسخره كنندگان ابله نيما
و شما كشندگان انواع ولاديمير ماياكوفسكي
اين بار به مصاف شاعري چموش آمده ايد كه بر راه ديوان هاي گرد گرفته شلنگ مي  اندازد...
۴- هوشيار انصاري فر را شاعرها خوب مي  شناسند و باقي مردم بسيار كم. او با وسواسي آنقدر جدي مي  نويسد كه نتيجه 15-10 سال نوشتنش در مطبوعات و مجله ها چيزي حدود 12-10 يادداشت شده است و يك يا دو شعر. باقي  كارنامه  او عبارت است از ترجمه يك كتاب به سفارش يك ناشر و ترجمه يك كتاب بدون سفارش هيچ ناشري كه اولي بارها چاپ شده است و دومي كه صيد ماهي قزل آلا در آمريكا نام دارد حدود 10 سال است در مرحله ويرايش قبل از چاپ به سر مي  برد. با اضافه كردن وبلاگ  انصاري فر كه زنده جوب نام دارد و ظاهرا تا امروز فقط يك يادداشت در آن چاپ شده حجم نوشته هاي منتشر شده او را بايد چيزي حدود كم تا خيلي كم ارزيابي كرد.

مرد 31 ميليارد دلاري
023478.jpg
مي شود ماجرا را از اين طرف ديد، اينكه هر دقيقه مدير يك پروژه 31 ميليارد دلاري، 60 هزار دلار مي ارزد. به همين دليل هم هست كه اس. اس. كيم كه روي كارت ويزيتش نوشته نايب رئيس و CEO بعد از دو روز اقامت در ايران به انگليس رفت تا بعد از 24 ساعت بلافاصله به كشورهاي آمريكاي مركزي برود و پس از بازديد از مستعمره خودش در آخر دنيا سري هم به آرژانتين بزند تا ببيند آنها كه مدام از افزايش فروش محصولات دم مي زنند واقعا اين كاره اند يا نه. جناب كيم بعد از اقامت يكي دو روزه در آرژانتين طوري برنامه اش را تنظيم كرده كه به محض بازگشت به كره جنوبي اول صبح در محل كارش LG Twin Towers باشد، جايي كه كارمندان بي شمار اين شركت غول آسا سايه مرد خنداني را كه جديت و سختگيري او در بين تمام مديران ارشد دنيا زبانزد است، احساس مي كنند. چيزي كه البته بر خلاف بعضي ازمديران ايراني است كه ترجيح مي دهند پشت ميز بنشينند، پا روي پا بيندازند و به منشي بگويند تلفن ها را وصل نكند تا كسي به ميزان اهميت SMS بازي آقاي مدير شك نكند. كيم مي گويد: روش كار من مديريت ميداني است. 70 درصد كار من بيرون از دفتر كارم رقم مي خورد، جايي كه من بايد از نزديك ببينم تا بفهمم در چه شرايطي قرار داريم، جايي كه من  بايد بو بكشم و آينده را حدس بزنم.
قديمي هاي ايران كره را اينطور به خاطر مي آورند؛ زماني كه ما داشتيم پيكان مي ساختيم آنها هيچي نداشتند، اما امروز اين كشور كوچك شرق آسيا با مديراني، از جمله همين آقاي كيم كه جزو 20 مدير برتر دنياست، آنقدر رشد كرده اند كه وقتي داخل سمند- آخرين نشانه تكنولوژي ايراني- مي نشينند و مثلا از ميزان مصرف بنزينش خبردار مي شوند لبخند مي زنند؛ لبخندي كه در ذات تربيت شرق آسيايي در مقابل هر پيشامد ناگوار روي صورت ظاهر مي شود. داستان آقاي كيم از 35 سال پيش آغاز شد، زماني كه او با مدرك مهندسي مكانيك وارد شركت ال. جي  شد و در رشته لوازم خانگي شروع به كار كرد و تعداد ملازمان او، بعد از 34 سال، نشان مي دهد كه او در اين سه دهه تبديل به چه شخصيتي شد. اين در حالي است كه مالكان كارخانه، خانواده اي سرشناس در كره هستند كه درباره آنها گفته مي شود كمتر به افراد خارج از حلقه خود اعتماد مي كنند.
- من فقط جلو را نگاه مي كنم. اين شيوه كار من است.
انتصاب او به سمت مدير كل شركت پس از مديريتي كم نظير در شاخه لوازم خانگي بود كه محصولات كارخانه را تا رتبه سوم پر فروش هاي جهان بالا برد. اين افزايش ناشي از 15 سال كار مداوم و برنامه ريزي شده بود. شما حتما اطلاع داريد در بين شركت هاي بزرگ لوازم خانگي چه رقابت سختي وجود دارد. اين جنگ البته در واقع بين مديران صنايع است كه بايد مرتبا با نوآوري و ابتكار، رقبا را از ميدان به در كنند. چيزي كه من به آن اعتقاد دارم، اعتماد متقابل، بين كارمندان و مديران است، درست مثل يك بازي فوتبال كه بدون كار گروهي به نتيجه نمي رسد و اين تمام چيزي است كه ما را در اين جنگ به سمت پيروزي مي برد. يك شركت بزرگ را افراد بزرگ مي سازند و برعكس. يعني يك شركت بزرگ هم مي تواند مديران بزرگي را تربيت كند. و اين نظريه اصلاح شده امانوئل كانت است كه عقيده داشت قبلا انسان ها خانه ها را مي ساختند و امروز خانه ها هستند كه انسان ها را مي سازند.
وقتي از او از چيزي كه درباره مديراني در سطح او شنيده ايم مي پرسيم؛ اينكه اگر به هدف پيش بيني شده نرسند، خود را از ارتفاع به پايين پرتاب مي كنند مي خندد و مي گويد: نه، ما تا سال 2010 حتما بين سه شركت بزرگ دنيا هستيم و غير از اين اتفاق نمي افتد.
اين مدير 31 ميليارد دلاري كه در اقامت كوتاه خود در ايران به جملات سلام و متشكرم مسلط شده بود، به موسيقي ايراني علاقه پيدا كرده است. البته شايد احتياجي نباشد كه توضيح بدهيم او نه در هنگام كار كه وقت فراغت گوش به صدا و نوا مي سپارد!

چارچوب
023475.jpg
همه جاي دنيا شهرداري ها و باقي نهادها مرتب به حمايت از هنرمندان مي پردازند و سفارش دادن نقاشي هاي روي ديوارهاي خيابان هاي پر عبور و مرور، تنها يكي از روش هاي اين حمايت محسوب مي شود. بعضي از اوقات هم گويا بعضي از هنرمندها مغفول مي مانند و روي خيابان و كف زمين نقاشي هاي سه بعدي مي كشند. اين جوري:

سرقلم
توقيف پاي صدام
پاي چپ مجسمه صدام كه چندي پيش در سايت eBay به معرض فروش رسيده بود، توسط مقامات گمرك آلمان توقيف شد. اين پاي 600 كيلويي تنها بازمانده مجسمه صدام است كه سال گذشته به دست نيروهاي مردمي و آمريكاييان به پايين كشيده شد. سپس سربازان انگليسي اين پاي برنزي را به عنوان غنيمت جنگي از آن خود كردند و از طريق قاچاق آن را به آلمان انتقال دادند و به يك دلال فلزات فروختند. چندي بعد يكي از علاقه مندان به صنايع هنري آن را در اينترنت به معرض فروش گذاشت و مردي آلماني آن را به قيمت 6 هزار پوند خريداري كرد تا آن را به عنوان هديه تولد به پدرش بدهد اما قبل از اينكه اين پا به دست مشتري برسد، ماموران گمرك آن را توقيف كردند. پاي چپ 170 سانتيمتري مجسمه صدام 600 كيلو وزن دارد و در محل امني نگهداري مي شود. مسوولان گمرك مي گويند كه فروشنده اين تكه پا مدارك لازم را جهت فروش آن نداشته و همچنين مدارك مربوط به وارد كردن آن به آلمان نيز وجود ندارد.

كوتاه تر از گزارش
سيد حسين غضنفري 
هيوگرنت به دنبال بازنشستگي
023505.jpg
هيو گرنت مي گويد كه ديگر بازيگري جذابيت گذشته را براي او ندارد. هيو 44 ساله انگليسي كه خود را تبديل به يكي از بازيگران هاليوود كرده است در اين باره مي  گويد: بازيگري بسيار طولاني و كسل كننده است و خيلي هم سخت! هيو مي گويد كه قصد دارد هر چه زودتر از صحنه بازيگري و سينما خداحافظي كند.
آخرين سفر پرنس هري
بوينس آيرس- پرنس هري چند هفته قبل از اعزام به ارتش وارد  آرژانتين شد. وي قرار است در طي اين چند هفته خود را سرگرم بازي چوگان كند تا از شر عكاسان پاپاراتزي به دور باشد. پرنس هري 20 ساله كه در طول اين مدت همواره براي خانواده سلطنتي انگلستان دردسر ساز بوده است، به پيشنهاد پدرش وارد آرژانتين كه سرزمين مطرح ترين بازيكنان چوگان است، شده است. هري قرار است به زودي به ارتش انگلستان ملحق شود. احتمالا ارتش، حكم هتل را براي وي خواهد داشت!
جيغ به واقعيت پيوست
فيلم سينمايي جيغ متاسفانه به واقعيت پيوست. چندي پيش در سانديگو يك دزد آمريكايي با پوشيدن ماسك اين فيلم به يك مغازه رفت و بدون دليل مغازه دار را به ضرب گلوله به قتل رساند. تمام صحنه هاي به قتل رسيدن اين مغازه دار، در دوربين امنيتي مغازه ضبط شده و پليس به دنبال اين قاتل است.
سگ ها، كارشناسان سرطان!
بر اساس تحقيقات به عمل آمده ثابت شده كه سگ ها مي توانند با بوئيدن ادرار به وجود سرطان مثانه پي ببرند. در سال 1998 نيز طي نامه اي به دفتر روزنامه پزشكي Lancetتوضيح داده شده بود كه چگونه يك سگ صاحب خود را مطلع ساخت كه زخم روي پايش نياز به درمان دارد و پس از بررسي پزشكان مشخص شد كه آن زخم سرطاني بوده است.
در نتيجه آزمايش هاي انجام شده، سگ ها در شناسايي سرطان مثانه 41 درصد موفق بوده اند. سگ ها پس از بوييدن نمونه هاي ادرار بيماران مبتلا به سرطان مثانه، موفق شدند تقريبا نيمي از آنها را به درستي شناسايي كنند. نكته جالب اينجاست كه سگ ها پس از بويايي يكي از نمونه هاي ادرار كه محققان آن را سالم مي پنداشتند آن را سرطاني اعلام كردند و پس از پژوهش هاي بيشتر مشخص شد كه حق با سگ ها بوده است.
دستگيري راننده نابينا
مردي كه در طول 20 سال گذشته گفته مي شد نابينا بوده است، به دست پليس دستگير شد. وي كه مشغول رانندگي با يك وانت بود در شهر باري واقع در ايتاليا دستگير شد. اين مرد 59 ساله كه اكنون به جرم جعل دستگير شده است، خود را نابينا معرفي كرده بود تا از كمك هاي دولتي به نابينايان بهره مند شود. وي وقتي دستگير شد كه ديش كه او را به عنوان يك دستيار نابينا استخدام كرده بود، متوجه شد كه او نابينا نيست و همين باعث شد تا وي ماموران پليس را خبر كند.

زاويه روز
۶۰۰۰ پوند در ازاي 5 پوند
زني پس از خريد يك ژاكت 5 پوندي متوجه شد كه در جيب آن 6000 پوند وجود دارد. اين خانم از شيكاگو، پس از خريد اين ژاكت از يك موسسه خيريه جيب هاي آن را گشت و مبلغ 600 پوند در آن پيدا كرد وآن را به صاحب اصليش بازگرداند. وي مبلغ 50 پوند به خاطر صداقتش از صاحب مال به عنوان هديه دريافت كرد.
شغل بيكاران آلماني 
كشور آلمان قصد دارد تا از بيكاران اين كشور در مدارس و جهت مراقبت از دستشويي ها استفاده كند. در آلمان دستشويي هاي مدارس وضعيت بسيار بدي دارند به طوري كه اكثر آنها مورد حمله طرح هاي نقاشي برخي از دانش آموزان قرار گرفته اند. در طرح استخدام اين آلماني هاي بيكار قرار است تا به آنان 70 پنس بيشتر از معمول پرداخت شود. بوته از اعضاي يكي از احزاب آلمان اين اقدام را براي كاهش نرخ بيكاري بسيار مفيد دانسته است.

بازتاب
اسم اينجانب ...
در پي انتشار نوشته اي با عنوان پوري حسيني، مدير ناموفق خصوصي سازي در شماره 3542 روز يكشنبه دهم آبان ماه سال جاري در صفحه 20 روزنامه، سازمان خصوصي سازي فرصتي يافت تا ضمن عرض خدا قوت به شهردار تهران و تقدير از زحمات خالصانه ايشان، نكات زير را در خصوص پاراگراف اول نوشتار به عنوان جوابيه به استحضار برساند:
۱-مصوبه مجلس، وصول 1200 ميليارد تومان درآمد از محل فروش سهام دولتي در سال جاري است نه بيش از 2 هزار ميليارد تومان كه در سطر دوم درج شده است.
۲-اسم حقير ميرعلي اشرف و نام فاميلي حقير نيز عبدالله پوري حسيني است، نه عبدالله اشرف پوري حسيني كه در سطر چهارم آمده است.
۳-حقير از عبارت بازار را خواهد تركاند استفاده نكرده ام و استفاده از اين اصطلاح در حاشيه مصاحبه حقير در شان روزنامه وزين همشهري نيست سطر هفتم نوشته.
۴-همچنان كه در بند 2 فوق آمده، نام فاميلي كامل حقير عبدالله پوري حسيني  است نه اشرف پوري حسيني و اگر از پوري حسيني استفاده مي كنم به جهت اين است كه اولا اختصار رعايت شود و در ثاني از لفظ جلاله كمتر استفاده شود و اميد است با اين توضيح نگارنده محترم لحن عبارت سطر دهم را اصلاح فرمايد.
۵-سازمان خصوصي سازي قبلا از سايت خبري استفاده مي كرد كه قبل از مديريت حقير متوقف شده بود و با شروع دوران مديريت اينجانب، براي بهره برداري هرچه بيشتر از سايت، امكانات آن در اختيار وزارت امور اقتصادي و دارايي قرار گرفت و هم اكنون استفاده كامل تري از آن صورت مي پذيرد و در هر حال به نظر مي رسد لحن عبارت اين يعني اوج علاقه به اينترنت در شان روزنامه محترم نبوده است.
توضيح صفحه خبرسازان:
۱-رئيس محترم سازمان خصوصي در جوابيه خود، كوچكترين اشاره اي به اصل مطلب يعني عدم فروش سهام شركت هاي دولتي نداشت. مهم اين است كه سهامداران بورس آنقدر آزادي داشتند كه به خصوصي سازي نيمه كاره، نه بگويند.
۲-رعايت شان روزنامه همشهري كه دو سه بار در اين جوابيه مورد ابراز نگراني ميرعلي اشرف عبدالله پوري حسيني قرار گرفته است، مستلزم ارايه جوابيه اي كامل است كه به اصل موضوع بپردازد وگرنه شان هيچ روزنامه اي با انتقاد كردن از تصميم دولتمردان پايين كه نمي آيد هيچ، افزايش هم مي يابد.

دكه
رايس مي  آيد، پاول مي رود
023472.jpg
ما دنبال راهكارهاي خروج مي گرديم.
ما براي اداره عراق راهكار داريم.
رفتن پاول از وزارت امور خارجه آمريكا تيتر همه روزنامه هاي جدي آمريكا بود. بيشتر روزنامه ها رفتن پاول را بي سروصدا تلقي كردند اما يك منبع كه علاقه مند بود نامش فاش نشود  از اين خبر داد كه پاول ماه ها بود تصميم به استعفا گرفته بود و فقط به دليل نزديكي انتخابات از اين كار خودداري كرد. اين منبع به روزنامه واشنگتن پست گفت كه پاول فهرستي را از بايدها و نبايدها فراهم آورده بود و بحث برخوردهاي جدي تر از آنچه بوش مي خواهد با ايران و همچنين، ايستادگي در مقابل خواسته هاي آريل شارون، نخست وزير اسرائيل از ديگر نكاتي بود كه در درخواست پاول گنجانده شده بود، اما به اين دليل كه از پاول براي بقا در مسندي كه داشت درخواست نشد، اين نامه او نيز به دست هيچ كس نرسيد به جز واشنگتن  پست. نكته ديگري كه در واشنگتن پست به آن اشاره شده، همخواني و حرف شنوي خانم رايس از آقاي رئيس جمهور آمريكاست كه مباركشان باشد.
023469.jpg
023466.jpg
023463.jpg
023460.jpg

خبرسازان
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
طهرانشهر
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |