|
|
|
|
ميزگردكتابهاي آموزشي وكمك آموزشي با حضورغلامحسين صدري افشارونسرين و نسترن حكمي
نگاه آسيب شناسانه
سيد ابوالحسن مختاباد
اشاره:
كتابهاي آموزشي ، كمك آموزشي وكمك درسي چگونه بايد تدوين شوند؟ چگونه معرفي و تبليغ روي آنها صورت گيرد؟ و رواج و رونق اين گونه كتابها بايد بر چه مباني و كاركردهايي استوار باشد؟
اين پرسشها و نيز بررسي موردي و آسيب شناسي وضعيت كنوني كتابهاي كمك آموزشي حاصل ميزگردي است با سه تن از فرهنگ نويسان شاخص كشور كه هر سه آنها تجربياتي جدي و عملي در تدريس و آموزش در مدارس كشور داشته اند. صدري افشار و خانمها نسرين و نسترن حكمي از سالهاي دهه ۶۰ به تدوين فرهنگ فارسي به فارسي دست يازيده اند كه همين كتاب به عنوان كتاب سال در حوزه كليات برگزيده شد. ويژگي كار اين سه تن ويرايش مستمر و مداوم فرهنگ است. به نحوي كه اين فرهنگ تاكنون ۵ بار ويرايش شده است. همچنين تدوين و تأليف فرهنگ «فارسي به فارسي مدرسه» نيز حاصل تلاش اين سه تن است كه قرار است در آينده نزديك از سوي انتشارات فرهنگ معاصر به بازار كتاب عرضه شود. اين فرهنگ كه در مجموعه فرهنگهاي مدرسه اين ناشر تدوين و تأليف شده است دايره واژگاني دوران دبيرستان را دربرگرفته و دانش آموزان مي توانند براي نخستين بار فرهنگي ويژه خود داشته باشند. . اين ميزگرد را در حالي مي خوانيد كه در روزهاي ۲ و ۳ آذر و در چهارمين جشنواره كتابهاي آموزشي رشد، دو ميزگرد در بررسي و تحليل اين گونه كتابها برگزار خواهد شد.
* محور بحث ما اين است كه ابتدا تعريفي از كتاب هاي آموزشي به دست داده شود، و سپس بين كتاب هاي آموزشي و كمك آموزشي تفكيكي صورت بگيرد و سپس به سراغ سؤال هاي ديگر برويم.
- غلامحسين صدري افشار: تصور من از كتاب هاي آموزشي و كمك آموزشي اين است كه كتاب آموزشي يك اثر برنامه ريزي شده سامان مند است. يك موضوع درسي و آموزشي را مثل فيزيك، شيمي و يا حتي رانندگي به صورت مرحله به مرحله جلو مي برد تا آن را به حد معيني براي آموزش گير و براي كسي كه مي خواهد آموزش بگيرد، برساند.
فرض بفرماييد كه مثلاً كسي مي خواهد هندسه را درس بدهد و آن را به صورت يك كتاب آموزشي تدوين بكند، براي اين كار او درس هندسه را از تعريف نقطه و خط شروع مي كند، مرحله به مرحله جلو مي آيد و بقيه هندسه را آموزش مي دهد.
ولي كتاب كمك آموزشي كتابي است كه سعي مي كند مفهوم هاي علمي، فني، هنري و امثال اينها را به صورت يك بحث فراگير، بدون مرحله به مرحله بلكه به صورت كلي براي ما روشن كند. اين گونه كتابها براي خواننده سعي مي كنند در ذيل يك داستان يا يك سرگذشت ،دما يا حرارت را توضيح دهند يا فرض بفرماييد كه اهميت شناخت را به خواننده بفهمانند. به تعبير دقيق تر آموزش كتاب كمك آموزشي يك آموزش غير مستقيم است، اگر چه ممكن است مطالب كتابهاي كمك آموزشي به اندازه يك كتاب با آموزش مستقيم اثر گذار باشد، اما آن نظام مندي مرحله به مرحله بودن كتاب آموزشي در آن بروز و ظهوري ندارد.
به همين دليل معمولاً در مدرسه و سركلاس ابتدائاً از كتاب آموزشي استفاده مي شود و در مرحله دوم است كه معلم، آموزش گير يا دانش آموز را تشويق مي كند تا آموزشي را كه فرا گرفته است، از طريق كتاب ها يا حتي وسيله هاي كمك آموزشي، در ذهنش به خوبي بنشاند و جاي دهد.
- نسترن حكمي: من فكر مي كنم كتاب هاي كمك آموزشي بيشتر بايد جنبه تمريني و كار بردي داشته باشد. همچنان كه آقاي صدري افشار گفتند، در كتاب آموزشي ما مرحله به مرحله پيش مي رويم و مطالبي را ياد مي گيريم يا آموزش مي دهيم ولي در كتاب كمك آموزشي بايد اين مراحل را بتوانيم در عمل به دانش آموز يا فراگير ياد بدهيم. به تعبير دقيق تر كتابهاي كمك آموزشي بايد به گونه اي نوشته شده باشند كه افراد يا دانش آموزان عملاً بتوانند از آن به شكلي استفاده كنند كه مطالب در ذهنشان رسوخ بكند و بعد هم بتوانند مطالب را تعميم بدهند. يعني اگر از كتاب درسي شيمي نكته اي را ياد گرفتند،از كتابهاي كمك آموزشي شيمي هم راه حل هايي براي انجام آن آزمايش ها و نكات فرا بگيرند. در واقع فرد بايد بتواند مسئله شيمي را در همه نكات ديگر تعميم دهد. يعني اگر جايي بيرون از مدرسه به يك نقطه اي يا چيزي برخوردند كه مربوط به فرمول شيمي باشد ديگر آنجا يادشان نرفته باشد و به خود نگويند كتاب تمام، كلاس تمام و ما ديگر همه چيز را رها مي كنيم، بلكه بايد بتوانند آن را به ذهن بياورند و در اين مرحله پياده اش كنند.
پس يكي از فوايد مهم و كاركردهاي كاربردي كتابهاي كمك آموزشي عنصر تعميم است. يعني دانش آموز يا هر فرد ديگري وقتي نكته اي را كه از طريق آموزش فرا گرفته و با كمك كتابهاي كمك آموزشي به ذهنش سپرده، بايد بتواند شكلهاي مختلف آن نكته را در ذهنش حل كند. به گمان من كتابهاي كمك آموزشي همان نقشي را در دبستان و دبيرستان بازي مي كنند كه در دانشگاه، منابع فرعي براي يك دانشجو ايفا مي كنند.
- صدري افشار: دقيقاً همين طور است. من هم مي خواهم با مثالي اين سخن خانم حكمي را اندكي روشن تر كنم.
يك كتابي بود به نام سرگرمي هاي رياضي كه در آن بحث كرده بودند درباره بعضي از مسائل رياضي در آثار ادبي. فرض بفرماييد مثلاً نويسنده اي مي گفت كه: فلان فرمانده، به سربازانش دستور داد كه هر كدام در توبره اسب شان، خاك را پر كنند و روي هم بريزند. تپه بلندي درست شود كه فرمانده برود بالاي آن و سخنراني كند. به ظاهر ما اين را مي خوانيم و به نظرمان طبيعي مي آيد، كه سربازها مي توانند اين كار را صورت دهند. اما در بطن كار نويسنده نشان داده بود كه اين سربازها ده هزار نفر هم باشند توبره شان اولاً چقدر جا مي گيرد؟ حجم توبره را محاسبه كرده بوده بعد جمع حجم تمامي توبره ها را حساب كرده بود، به ما نشان داده بود كه مجموعه خاك روي هم انباشته شده تمامي توبره ها حداكثر تپه اي مي شود به بلندي دو متر و نه بيشتر براي اين كه كل خاك ها يك مخروط مي سازد. شما خاك را بخواهيد جمع كنيد يك مخروط مي شود و اين مخروطي كه ده هزار نفر مي سازند يك چيزي به بلندي حداكثر دو متر، مي شود. در حالي كه با پيش فرض اوليه، همه ما گمان مي كنيم كه جمع شدن و روي هم انباشته شدن تمامي اين خاك ها تپه اي بزرگ را شكل مي دهد.
اما در عمل اين تصور اشتباه از كار درمي آيد. نويسنده با استفاده از اين نوع مثال ها خواسته بود نشان بدهد ما چطور مي توانيم از رياضيات درست استفاده كنيم يا چطور مي توانيم در ادبيات ذهن رياضي داشته باشيم.
* خانم نسرين حكمي! نظر شما در اين باره چيست؟
- نسرين حكمي: فكر مي كنم كل صحبت را آقاي افشار بيان كردند. لذا من مي خواهم به جنبه ديگري از بحث بپردازم و آن درباره علت وجودي كتابهاي كمك آموزشي است.
* پرسشي كه در اينجا به ذهن مي آيد، اين است كه چرا بايد كتاب كمك آموزشي وجود داشته باشد؟
- اگر منظورمان از كمك آموزشي، چيزهاي موجود در بازار است. من اين كتابها ي موجود را كتابهاي كمك آموزشي نمي دانم چون قصد اصلي اين كتابها كنسرو كردن كتاب هاي آموزشي است، تنها با اين هدف كه بچه ها بتوانند در امتحانات و كنكور نمره بياورند. به تعبير دقيق تر قصد اصلي اين كتاب ها كمك به آموزش براي رسوب كردن آن اطلاعات درسي در ذهن بچه نيست، بلكه علت وجودي اش همين است كه ما الان شاهديم. به اعتقاد من كتابهايي كه هم اكنون تحت عنوان كتابهاي كمك آموزشي در بازار كتاب ايران رواج و رونق روزافزوني پيدا كرده و از بازار خوبي برخوردار شده است، خراب كردن آموزش است.
ولي اگر كتاب هاي كمك آموزشي آن چيزي است كه آقاي افشار گفته اند يعني هدف، براي تدوين وتأليف، ترجمه اين گونه آثار در هر رشته اي بايد اين اصل مد نظر قرار گيرد كه به نحوي به دانش آموز آموزش دهيم كه بتواند در زندگي از آن استفاده كند.
نتيجه آن كه كتاب كمك آموزشي بايد بتواند كمك كند تا مطلب و مفهوم مورد نظر در ذهن رسوب كرده تا وي در زندگي واقعي بتواند كاملاً از اطلاعاتي كه از كتاب آموزشي و كمك آموزشي گرفته، استفاده بكند.
* تا اينجاي بحث به اين نتيجه رسيديم كه اگر اثري بخواهد مفهومي را به شكلي مستقيم القاء و ارائه كند، كتاب آموزشي است و در مقابل كتابهاي كمك آموزشي سعي مي كنند، همان مفهوم را در قالب غيرمستقيم ارائه كنند. پرسشي كه در اين جا به ذهن مي آيد اين است كه آيا مفاهيم كتابهاي كمك آموزشي بايد با شيوه خاصي ارائه شود يا نه؟
- نسترن حكمي: اگر اين كتابها بخواهند به شيوه غيرمستقيم كه ويژگي كتابهاي كمك آموزشي است، مطلبي و مفهومي را انتقال دهند، در چنين وضعيتي بايد شيوه هايي جداي از سيستم آموزشي داشته باشند، به نحوي كه تنها به تعميم و كاربرد مطالب كمك كنند. بنابر اين دليل و توجيهي وجود ندارد كه يك اثر كمك آموزشي بيايد كتاب درسي را به صورت فشرده و مرحله به مرحله خلاصه كرده و نام اثر كمك آموزشي را بر آن بگذارد.
بر همين بنياد من معتقدم كتاب كمك آموزشي بايد به شكلي تدوين و تأليف شود كه استفاده كننده بتواند آن را مطالعه كرده و بفهمد و نه حفظ كند. فهميدن سبب مي شود كه شما موضوعي را در زمان مناسبش از زاويه ذهن خود بيرون كشيده و به كارش ببريد، در حالي كه حفظ كردن تنها به كار زماني خاص مي آيد و در نهايت از بين مي رود.
* به نظر مي رسد بخشي از مشكلات موجود در حيطه كتابهاي آموزشي و نيز كمك آموزشي به نبود شناخت درست از تفاوت هاي اين دو نوع كتاب بازمي گردد. مي خواستم از جناب صدري افشار كه در اين زمينه تجربه اي طولاني دارند، بخواهم كه درباره اين تفاوت سخن بگويند؟ چون با آن صحبتي كه جنابعالي درباره تأثير غيرمستقيم كتابهاي كمك آموزشي بيان كرده و آن را از ويژگيهاي اين گونه كتابها برشمرديد، مي توانيم مدعي شويم كه كتاب رمان هم به نوعي غيرمستقيم تأثير دارد و مي تواند نوعي كتاب كمك آموزشي باشد؟
- تفاوت يك كتاب عادي يا رمان يا داستاني تاريخي مثل خاطراتي كه از رجل سياسي، فرهنگي در بازار كتاب موجود است، با يك اثر كمك آموزشي آن است كه نويسنده سعي مي كند نه يك مقوله، بلكه اعتقادات خودش يا آنچه نويسنده مي خواهد را مطرح بكند. در حالي كه يك كتاب كمك آموزشي دقيقاً هدف گذاري شده كه يك مقوله خاصي از آموزش علوم يا فنون را، به خواننده يا دانش آموز انتقال دهد و تنها روي همان مقوله ولي به شيوه اي غيرمستقيم و با توجه به آن معيارهاي علمي و قوانين علمي تأكيد و مطرح كند. فرض بفرماييد كه مثلاً يك ساختماني ساخته مي شود. اين ساختمان پس از مدتي به دليل زلزله و يا هر چيز ديگري فرو مي ريزد. زماني هست كه ما دليل ريزش اين ساختمان را به صورت مستقيم بيان مي كنيم و مي گوييم كه چون مطالعات زمين ساختي در پي ريزي فونداسيون و بناي آن صورت نگرفته بود؛ يعني جنس خاك و نوع زمين و احتمال لرزه ها در آن و عوامل ديگر بررسي نشده بود، اين ساختمان فرو ريخت. ولي يك وقتي است كه نه... مي گوييم اين چنين شد و چنان شد و بعد بررسي شد و... در ضمن يك داستان و سرگذشتي را بيان مي كنيم و بعد در جريان آن داستان است كه خواننده مي فهمد كه بله، براي اين كه يك ساختمان درست ساخته بشود و با هر تكاني فرو نريزد، لازم است كه اين نوع مسائل در آن لحاظ شود.
اصولاً هرچيزي، هر گفت وگويي، هر نوشتاري در آن يك پيام است، هر پيام به يك نوعي مي تواند به هر حال آموزش منفي يا مثبت داشته باشد.
وقتي من مي گويم هوا گرم است، در حقيقت يك خبر و آگاهي را به شما انتقال مي دهم. در اين اطلاع شما چيزي آموزشي را دريافت مي كنيد كه بله هوا گرم است. پس شما اگر مي خواهيد بيرون برويد بايد حواستان باشد. خوب اگر در خانه هستيد كولر را روشن كنيد. حتي در اين چيز كوچك نوعي پيام است.
اما اين نوع پيام ها جزو آن نوع آموزشي است كه به آموزش گير كمك مي كند تا آنچه را كه به صورت سامانمند و برنامه ريزي شده ياد گرفته، تكميل كند.
چند سالي است كه من مي شنوم كه در برخي از مدارس معلمان كارهاي متفرقه اي به دانش آموزان واگذار مي كنند، براي نمونه برخي معلمان ياد گرفتند كه به دانش آموزان بگويند، «برويد مثلاً راجع به نادرشاه يا ميكروسكوپ مقاله اي بنويسيد.» اين در ذات خودش خيلي خوب است، بله دانش آموزي كه در مدرسه چيزي راجع به نادرشاه يا ميكروسكوپ مي خواند، بهتر است درباره آنها اطلاعات اضافي تري كه در كتاب داده نشده، را فرا بگيرد. اما همين معلم با كمال تأسف به خود اين زحمت را نمي دهد كه درباره موضوعاتي كه پيشنهاد مي دهد، منابع مورد نياز و همچنين نوع منابع را به دانش آموز معرفي كند. به فرض بگويد كه درباره نادرشاه و ميكروسكوپ، اين كتاب ها وجود دارند كه شما مي توانيد از آنها استفاده بكنيد يا مي توانيد به فلان جا مراجعه بكنيد و از آنها اطلاعاتي درباره اين موضوعات بگيريد.
ادامه مطلب در پايين
|
|
|
ادامه از (نگاه آسيب شناسانه)
در نتيجه شاگرد مي آيد به مادرش يا پدرش مي گويد كه به ما گفته اند كه راجع به اين موضوع، مقاله تهيه كنيد. اين مادر يا پدر هم چون ياد گرفته اند كه عصاكش بچه ها يشان باشند، به جاي آن كه اجازه دهند خود بچه ها راه بروند و راه رفتن را ياد بگيرند، كول شان مي كنند و مي برند شان، در نتيجه راه مي افتند در كتابفروشي ها و مي پرسند آقا! راجع به نادر شاه چه كتابي هست؟!
آن كتابفروش هم كتاب آقاي ميمندي نژاد را مي دهند دست ايشان كه بردارد و ببرد و اين بچه ۱۳-۱۴ ساله از روي آن كتاب مقاله اي راجع به نادرشاه در بياورد. قطعاً اين چيز جالبي در نمي آيد، چرا، چون در اينجا و در مبدأ حركت كه معلم باشد، حركت درستي و راهنمايي مناسبي صورت نگرفته است، لذا به قول آن شعر معروف كه خشت اول چون نهد معمار كج/ تا ثريا مي رود ديوار كج يا راجع به ميكروسكوپ فرض بفرماييد كه مي آيد و هر چه جست وجو مي كند، نمي تواند منبع و مرجع خاصي پيدا كند و در نتيجه سرگردان مي ماند و عذاب مي كشد.
* به گمان من يك مشكل ديگري كه در كتاب هاي كمك آموزشي وجود دارد، نبود اين كتاب ها براي سنين مختلف است؟
- بله اين مشكل اساسي است و مشكل دوم اين است كه زبان اين كتاب ها- به دليل آن كه اغلب آنها ترجمه مي شوند- بزرگسالانه است و براي كودكان نوشته نشده است. اين مسأله اساسي است كه متأسفانه در تدوين و تأليف كتاب هاي كمك آموزشي مورد توجه قرار نگرفته است. شما اگر به كتاب هاي انگليسي زبان نگاهي بيندازيد، در مي يابيد كه آنها براي سنين مختلف حتي براي نوزاد كتاب دارند كه به صورت پلاستيكي است و در وان حمام با آن بازي مي كند، همين نبود تناسب براي نوشتن كتاب هاي سنين خاص سبب شده تا بسياري از آثار كمتر مورد استفاده قرار بگيرند.
به نظر من در حوزه كتاب هاي كمك آموزشي ما بايد روي سه نكته اساسي تأمل كنيم. اول؛ چه جور ما بايد كتاب هاي كمك آموزشي را رواج بدهيم، دوم- چه جور كتاب هاي كمك آموزشي بايد تدوين بشوند و سوم- چه جور اينها معرفي بشوند و ترويج بشوند.
اينها شايد سه موردي باشد كه خوب هست همكاران به آنها توجه كنند.
* خانم حكمي(نسرين)! بهتر است كه شما در باره چگونگي رواج كتاب هاي آموزشي و مشكلاتي كه بر سر راه آنها قرار دارد بحث كنيد؟
نسرين حكمي: يكي از مسايل مهم در اين زمينه تجهيز كتابخانه هاي مدارس است. در كلاس درس، با توجه به زمان و تقسيم كاري كه يك معلم دارد، نبايد انتظار داشته باشيم كلاس همه چيز گفته شود و كتاب هاي كمك آموزشي معرفي شوند، مگر در وضعيت استثنايي كه يك معلم به دلايل شخصي تسلط و تبحر و دانش اين كار را داشته باشد كه هم درسش را مي تواند بدهد، هم ساعاتي را تنظيم بكند كه كتاب هاي مورد نظر را معرفي كند يا حتي در كلاس بچه ها را براي مطالعه كتاب ها ي كمك درسي وادار كند. در وضعيت معمولي بايد به كتابخانه هاي مدارس توجه شود و بيشترين جايي كه بايد روي آن هزينه و انرژي صرف شود، كتابخانه هاي مدارس است كه بايد از كتابهاي كمك آموزشي در حوزه ها و موضوعات مختلف وجود داشته باشد چون وقتي مي گوييم كمك آموزشي يعني معمولاً محيط تحصيلي را در نظر مي گيريم. اين كه بچه ها، در خانه شان كتاب يا كتابخانه اي دارند، يا ندارند، پدر مادر مي توانند بخرند، يا نمي توانند بخرند، بحثي فرعي است.
بحث اصلي اين است كه مدرسه ها بايد مجهز بشوند به انواع ابزار كمك آموزشي و نيز كتاب هايي كه بتوانند مطالب آموزشي را براي بچه ها كاملاً جا بيندازند.
* به نظر مي رسد كه بخشي از مشكل عدم دسترسي به كتاب هاي كمك آموزشي خود معلمان باشند كه بايد شيوه و روشي براي آشنايي آنها با كتاب ها و منابع كمك آموزشي در نظر گرفت تا هم آنها از سرگرداني نجات يابند و هم دانش آموزان، در اين زمينه چه نظري داريد؟
- نسرين حكمي: به نظرم اگر كه در مدارس كتابخانه باشد، بعد هم اگر معلماني كه مثلاً ساعات كارشان ۲۴ ساعت است، ۴ ساعت حضور در مدرسه داشته باشند براي تحقيق و كمك به دانش آموز شايد بتوان هر دو منظور را برآورده ساخت. البته اين نشود كه وقتي كه يك دوره بيست ساله از تدريس يك معلم مي گذرد به او بگويند شما ساعت كارتان از ۲۴ ساعت به ۲۰ ساعت تقليل پيدا مي كند به اين معنا كه قبلاً ۲۴ ساعت در كلاس حضور داشته حالا هم ۲۰ ساعت در كلاس حضور دارد، نه، بلكه ۲۴ ساعت همان است و ۴ ساعت از آن حضور در مدرسه باشد. اما در وضعيت كنوني معلم فقط اوقات خانه اش را با توجه به گرفتاري هاي امروزي جامعه خودمان و مشكلات معيشتي فراواني كه دامن گير اين قشر است، براي مطالعه كنار مي گذارد كه آن هم اگر منصف باشد، اگر علاقه مند باشد ممكن است برود مطالعه كند. اگر نه منصف باشد و نه علاقه مند، خوب بايد يك سيستمي باشد كه اول خود معلم را علاقه مند كند. در چنين سيستمي زمان لازم است در آن صورت بايد بخشي از ساعت كار معلم به كارهاي جنبي تعليم و تربيت، اعم از مطالعه كتاب، اختصاص يابد. خودش تحقيق كند؛ آن كتاب آقاي ميمندي نژاد را كه آقاي افشار مي گويند، به فرض كه دانش آموز همراه پدر و مادرش بروند از كتابفروشي هم بخرند، چون معلم خودش آن را نمي شناسد، نخوانده است، بچه كپي مي كند، بدون اين كه معلم متوجه بشود. حالا فرض كنيم اصلاً كتاب مفيدي است. براي بچه ۱۳ ساله، ولي الان اينترنت را بچه ها مي شناسند به عنوان كمك آموزشي استفاده مي كنند ولي به شيوه ايران نه به شيوه تحقيق. يعني كپي مي كنند از اينترنت، مي برند سر كلاس استفاده مي كنند. معلمي كه خودش كامپيوتر را نمي شناسد يا در حد بازي هاي كامپيوتري مي شناسد، اصلاً خبر از اين چيزهايي كه در سايت هاي اينترنتي هست ندارد كه بخواهد يار بچه باشد. بچه كپي مي كند و نمره هم مي گيرد. پس اين نشد. اول به نظر من بايد يك مدتي روي خود معلم ها كار بشود. كتابخانه ها و معلم ها، كادر مدرسه، مدير همه بايد به شيوه اي سامان مند و سيستمي در اين چرخه قرار بگيرند و مدير، ناظم، همه بايد مجهز بشوند.
* چند سالي است كه سازماني در آموزش و پرورش شكل گرفته كه به صورت متمركز روي اين گونه كتاب ها كار كرده و فهرست كتابهاي هر مقطع را انتشار مي دهند و چكيده كتاب را هم در آن مي آورند؟
- نسرين حكمي: اين كار فقط مي تواند به معدود افراد علاقه مند كمك كند. من بارها در مدرسه بودم، براي مدرسه ها انواع اين نوع كتاب ها، فرض كنيد كه فلان كتاب تست چاپ شده، يا فلان CD به بازارآمده و به مدرسه ها عرضه شده است. چون بازاريابي مي كنند. ولي آنجا ۲ يا ۳ نفر ورق مي زنند، ۱۰ نفر پشت جلد را نگاه مي كنند و پانزده نفرشان آن را از روي ميز برنمي دارند كه نگاهش كنند.
من در اين فضا بوده ام و از نزديك ديده ام و تازه از آن سه نفر، چهار نفري كه كتاب را ورق مي زنند، به طعنه مي گويند كه: «اي بابا دو باره دكان باز كردند. مي خواهند پولي بگيرند يعني: حتي اين كه ببينند خيلي خوب مي خواهند پول بگيرند، ما اقلا روي آن انگشت بگذاريم، بگوييم اين كه چاپ كرديد، بفرستيد ما ببينيم، مي خواهيد پول بگيريد يا مي خواهيد كار انجام دهيد و اتفاقاً من يك خاطره اي از اين مسأله دارم. يك بار يكي از همكاران رشته زبان انگليسي، آمد به مدرسه اي در منطقه شش، مرا از كلاس خواستند دفتر مدرسه، گفتند يك آقايي كتابي آورده اند، كتاب كمك آموزشي درس زبان انگليسي، گفتند كه ما از شما مي خواهيم كه اين را بررسي بكنيد. اين آقا معتقدند كه ما بايد اين كتاب را به بچه ها معرفي كنيم. من از آن فرد تشكر كردم. گفتم به من دو، سه روز مهلت بدهيد. من اين كتاب را خودم بررسي بكنم ببينم كه مي توانم اين كار را بكنم و آن را به بچه ها معرفي بكنم يا نه!
بعد از دو، سه روز به مدير مدرسه اطلاع دادم كه اين يك كتاب تجاري است، پر از غلط است، هيچ كمكي هم به بچه ها نخواهد كرد. اگر دلتان مي خواهد به عنوان آرشيو فقط يك جلد مي توانيد بخريد، بگذاريد در كتابخانه ولي آن هم به صلاح خودتان .بعداً در يك سميناري اين آقا را ديدم. اين آقا از من گله كرد كه شما نگذاشتيد كتاب من به بچه هاي مدرسه معرفي بشود. گفتم شما از من چه توقعي داشتيد؟ كتاب را داديد به من كه من بررسي كنم. من هم نظرم اين بود، ممكن است كه از نظر شما من آدم بي سوادي باشم و نظرم غلط باشد. مي توانيد برويد به ۴ تا همكار ديگرم نشان بدهيد و نظر آنها را هم بپرسيد، ولي من مي توانم انگشت بگذارم روي اين كه حتي با همين محتواي كتابي كه ما داريم در مدرسه پيش دانشگاهي زبان درس مي دهيم، اين كجاهايش غلط است من مي توانم حتي برايتان بگويم. كلي اين آقا رنجيد از اين كه نتوانسته بود اين كتاب را در مدرسه به فروش برساند. اين برخورد آن همكار بود و البته مدرسه هم هيچ همكار ديگري براي بررسي اين كتاب نداشت. همين الان همكاري باز از همان مدرسه به من زنگ زده و مطرح كرده كه ۲ نفر دارند كتاب كمك آموزشي مي نويسند و از من پرسيد كه نظر شما چيست؟ چه كار كنند؟ راهنمايي شان كنيد، اين كه يكي شان با آن يكي چه جوري به توافق برسند؟ وقتي اين دو نفر را معرفي كردند، با توجه به شناختي كه من از اينها داشتم، فهميدم كه يكي از اين همكار ها از سوي يك واسطه در سازمان چاپ آموزش و پرورش معرفي شده و هدفشان هم اين است كه از اين طرق كتاب چاپ بكنند و به رتبه و گروه شان اضافه كنند، امابا توجه به شناختي كه من از آنها دارم، جسارت نمي كنم، معتقدم دانش اين كار را ندارند، لذا متوسل شدند به كس ديگري و آن كس ديگر دارد در اين دام مي افتد. اصلاً رك و راست گفتم كه آن نويسنده با دانش را در اين دام نيندازيد، برويد اصلاً منصرفش كنيد. چون اين كار، كار درستي نيست و در نهايت آن مي شود كه فردا هم كتاب بي محتوايي به بازار مي آيد. كه از امكاناتي كه داشته استفاده بي مورد كرده اند. هم رتبه و گروه به آن شخص مي دهند و هم يك مختصر وجهي به اين مي دهند. اگر اين فرد مي خواهد دانش اش را به اين وجه نازل بفروشد اين كار را انجام دهد و گرنه در اين دام نيفتد.
* اگر آن فرد داراي دانش و مطالعه كمك كند كه اين جريان تصحيح بشود چه ايرادي دارد؟
- چون پيشنهاد و تعريفي كه شده از اساس غلط است اينها منظورشان از كتاب كمك آموزشي دقيقاً همين چيزي است كه شما الان در بازار مي بينيد. آن طرف خيابان ... شما يك روز برويد ده تا كتاب كمك آموزشي زبان انگليسي را فقط ورق بزنيد. خواهيد ديد هيچ چيز نيست جز تست هاي غلط، جز انباني از واژه هايي كه بچه ها آنها را در كتاب هايشان دارند. اصلاً لزومي ندارد. بچه ها اگر بتوانند كتاب هاي ساده شده داستان هاي مهم دنيا را بخوانند در قالب آن هم واژه ياد مي گيرند، هم گرامر ياد مي گيرند و هم اگر گفتاري باشد، انگليسي گفتاري ياد مي گيرند.
* الان مشكل بزرگ ما در زمينه زبان انگليسي همين است كه در دوره دبيرستان يا راهنمايي عملاً چيزي به دانش آموز به عنوان زبان ياد نمي دهند.
نسرين حكمي: و شما فكر مي كنيد كتاب هاي كمك آموزشي بايد آن كمبود را برطرف كند؟
يعني كتاب آموزشي محتوا نداشته باشد، آن وقت به كمك كتاب هاي كمك آموزشي كه معلوم نيست حالا خودش محتوا دارد يا نه آن را ما جبران كنيم؟!
به اعتقاد من تدريس زبان، حالا چه عربي و انگليسي اش، در مدرسه هاي ايران، مبناي غلطي دارد. سيستم تدريس غلط است و وقتي معلم زبان نتواند خودش به انگليسي صحبت كند و فقط تأكيدش روي گرامر و واژه شد و وقتي آنچه از بچه مي خواهيم گرامر است، شما مطمئن باشيد ،هيچ گاه اين بار به منزل نمي رسد.
* مي خواستم از خانم نسترن حكمي بپرسم كه آيا متد يا شيوه اي كه براي كتاب هاي آموزشي در نظر گرفته مي شود مي تواند كمك كند به اين مسئله كه كتاب هاي آموزشي چگونه باشد؟
- به نظرم چون كتاب هاي آموزشي بايد براساس طبقه بندي مطالب تدوين و تأليف شوند، لذا ممكن است حجم و گنجايش كتاب هاي درسي اين نياز را پاسخ ندهد، لذا به ناچار به وسائل و ابزار ديگري نياز باشد، و اما آن وسائل و ابزار جنبي نيز بايد آن دسته بندي ها و كار كارشناسي و محتواي آموزشي را داشته باشد. يعني آنهم بي در و پيكر نمي تواند باشد. حالا در ايران باز كتاب هاي درسي هم به نظر من طبقه بندي اش مناسب سن ها و كلاس هاي مختلف نيست.
البته اين باز كار كارشناسان آموزش و پرورش است و ما نمي توانيم زياد در جزئيات آن وارد شويم. ولي با توجه به تجربياتي كه در ارتباط با دانش آموزان به دست آورده ام نكاتي را عرض مي كنم. به نظر من هر گروه آموزشي بايد بتواند براي هر رشته تحصيلي و هر سني هم زبان آن گروه و هم محتواي آن را در نظر بگيرند و هم به نظر من ظاهر كتاب، يا ظاهر آن ابزار آموزشي را. چون در سنين پايين تر توجه به ظاهر، بسيار تعيين كننده و تأثيرگذار است و بسيار مي تواند جلب توجه كند. براي نمونه ممكن است يك عكس بتواند بچه را جلب بكند و سبب شود كه وي بيشتر در پي دانش اندوزي باشد. راهنمايي درست مربي و معلم هم بسيار تأثير گذار است.
براي نمونه يك دانش آموز سر كلاس باشد و به وي بگويند كه كتاب را بخوان دانش آموز فكر مي كند كه كتاب را بخواند و نمره اش را بگيرد. اگر اين را به من بگويند كارم را مي كنم و مي روم ولي اگر من دانش آموز را درست راهنمايي بكنند و بگويند به چه راه هايي مي شود اين كه مطلبي را كه ما به طور فشرده در كلاس درس داريم (در يك گروه ۴۰ نفري) شما چطور مي توانيد مطالعه بكنيد، دانش آموز تشويق مي شود و اين كار را مي كند. يعني يك راه ترويج همين تشويق و راهنمايي درست است. اگر البته راهنمايي به بيراهه نباشد.
* جناب صدري افشار! شما بگوييد كه وجود يك كتاب آموزشي درست چگونه مي تواند كمك بكند به تأليف يا تدوين كتاب كمك آموزشي درست؟
- كتاب آموزشي درست و اصولي يك حقايقي را مطرح مي كند و از دانش آموز مي خواهد كه خودش درباره اين مسائل تحقيق بكند.
براي مثال در كتاب آموزشي علمي ما با مسئله اي روبرو هستيم به اين مضمون كه حرارت موجب انبساط مواد مي شود و برودت موجب انقباض شان مي شود و بعد پيشنهاد مي دهد كه اگر شما بياييد تحقيق بكنيد كه وقتي يك گوي را گرم مي كنيم از يك سوراخ رد نمي شود در مقابل وقتي آن را در داخل يخ قرار مي دهيم دوباره به راحتي از آن سوراخ رد مي شود. چرا اين اتفاق مي افتد؟
اين شعار را مطرح مي كند و مي گويد خودتان برويد تحقيق بكنيد و اثر آن را در ميزان الحراره و درجه هوا مشاهده نماييد كه چرا بالا و پائين مي رود؟
اين را كه گفت، زيرش سئوالاتي مطرح مي كند كه دانش آموز ناچار مي شود به آن جواب بدهد.
اگر دروس آموزش و پرورش ما بر مبناي درست بنا نهاده شده بود، كتاب هاي كمك درسي خوبي هم دروس آن تدوين مي شد و در نهايت از دانش آموز مي خواستند كه بروند راجع به اينها تحقيق بكنيد و بياييد سركلاس حرف بزنيد.
در حالي كه در وضع كنوني تمام همت ما شده تست. تست چاپ مي شود جواب اينها را حاضر آماده آنجا داده است و اين بچه كارش اين است كه برود اينها را بخرد و حفظ بكند و بيايد جواب بدهد و در نتيجه خودش هيچ نوع آموزشي پيدا نمي كند. وقتي هم فارغ التحصيل شده و براي مثال مهندسي شهرسازي مي شود، مي آيد وسط خيابان تيرآهن مي گذارد. عقلش نمي رسد كه اين تيرآهن ها را بايد وسط اش فاصله بگذارد. گرما كه بالا مي رود اين تير آهن ها به هم فشار مي آورد، كج و كوله مي شود، بعد مجبور مي شود از نو تيرآهن هايي بگذارد كه از هم فاصله دارند يا خط آهن مي سازد. خط آهن در گرما كج و كوله مي شود و در فصل گرما باعث خارج شدن قطار از خط مي شود.
شما ببينيد از نفهميدن و صرف حفظ كردن همين اصل ساده، بعدها چه مشكلات و معايبي دامن جامعه را مي گيرد و جامعه بايد چه هزينه هاي هنگفتي بابت ياد نگرفتن همين اصل بديهي انقباض و انبساط بپردازد.
* درباره وجود كتابخانه ها در مدارس، خانم حكمي بحثي را طرح كردند، مي خواستم كه شما درباره ويژگي هاي اين گونه كتابخانه ها صحبت كنيد؟
صدري افشار: نكته اي كه خانم نسرين حكمي گفتند درباره مدرسه كه بايد كتابخانه داشته باشد، درست است اما تنها اين نيست كه مدرسه كتاب هاي كمك آموزشي داشته باشد، بلكه هر كلاسي بايد يك كتابخانه كوچك از كتاب هاي مرجع داشته باشد.
يعني اينكه چند تا فرهنگ لغت، چند تا دايرة المعارف كه مربوط به آن سن مي شود در آن كلاس وجود داشته باشد و اگر يك مسئله اي مطرح مي شود اين دانش آموز بتواند حداقل آنجا فوري جواب موقتي پيدا بكند.
چون اصولاً كتاب هاي مرجع و دايرة المعارف ها آموزش نمي دهند، بلكه براي آموزش فرد را راهنمايي مي كنند.
براي نمونه وقتي اسم نادرشاه مي آيد اين فرهنگ كمك مي كند كه شما بدانيد نادر شاه پادشاهي بود كه از سال ۱۱۴۸ تا ۱۱۶۰ هجري قمري در ايران حكومت كرد.
براي اينكه دانش آموز اطلاعاتش را افزايش دهد بايد برود كتاب هاي ديگري كه كتاب هاي تاريخ هستند را تهيه و مطالعه كند.
در اين فرهنگ تنها به شما نشان داده شده كه نادرشاه شخصي بود كه پادشاه ايران در فلان تاريخ بوده است.
يا فرض بفرمائيد كه وقتي راجع به ميكروسكوپ بحث مي شود كتاب مرجع فقط به شما يك اطلاعات كلي مي دهد كه ميكروسكوپ يك چنين چيزي هست كه به شما ذرات ريز را كه با چشم عادي ديده نمي شوند، نشان مي دهد. و از دو تا عدسي چشمي و شي ء تشكيل شده و چنين و چنان. اگر شما اطلاعات بيشتري خواستيد بايد برويد كتاب هايي را تهيه كنيد كه به شما كمك مي كند تا انواع و اقسام ميكروسكوپ ها را و اينكه كي درست شده و ميكروسكوپ الكترونيك چيست و چه جور كار مي كند و چقدر بزرگ نمايي مي تواند داشته باشد را بشناسيد.
* يعني شما معتقديد كه دانش آموز بايد اول ياد بگيرد و براي دانستن هر چيزي ابتدا از كتاب مرجع شروع كند؟
صدري افشار: كاملاً درست است. اول بايد به دانش آموز ياد داد كه علم اين نيست كه تو همه چيزي را حفظ كرده باشي. چون ذهن انسان يك ظرفيتي دارد و الان ميزان آگاهي و دانش كه در دنيا وجود دارد، حتي براي يك بچه ۶ ساله خيلي بيش از آن است كه گنجايش مغزش را داشته باشد.
پس علم اين است كه دانش آموز ياد بگيرد كه چه اطلاعي را از كجا مي تواند به دست بياورد. علم امروز اين است. در كنار اين كه مقداري آموزش هاي بنيادي وجود دارد، شما بايد قاعده جمع را ياد بگيريد. شما بايد دستور زبان آن زباني را كه صحبت مي كنيد حتما ياد بگيريد.
شما بايد مقداري اطلاعات عمومي در زمينه هاي خاص داشته باشيد ولي فقط در همين حد. پس اگر بخواهيم به اين سؤال پاسخ دهيم كه آموزش مدرسه اي ما براي چيست؟ بايد بگوييم براي اين است كه به ما همين چيزها را ياد بدهد. يعني آگاهي هاي بنيادي كه ما براي كسب آگاهي هاي كار و زندگي به آن احتياج داريم، كتاب هاي كمك آموزشي هستند كه اين آگاهي ها را به ما مي دهند يعني چيزي را كه در مدرسه به ما ياد مي دهند كمك مي كند كه جنبه علمي آن را بفهميم.
* پرسش بعدي ما اين است كه براي اين كه كتاب هاي كمك آموزشي را داشته باشيم و استفاده بكنيم چه كارهايي لازم است؟
۱- اين كتاب هاي كمك آموزشي بايد زبان مناسب داشته باشند. يعني اين كه اين زبان، مناسب آموزش گيرنده باشد. براي مثال اگر آموزش گيرنده ۸ ساله است به زباني حرف بزنيم كه او بفهمد.
۲- اطلاعاتي را به او بدهيم كه پيش از آن اطلاعات آموزشي اوليه را ياد گرفته باشد. يعني به او گفته شده باشد گرما و سرما چيست؟ و چه جور كار مي كند، سپس ما اطلاعات كمك آموزشي درباره انقباض و انبساط را به او بدهيم.
اينها ضرورت هاي يك كتاب كمك آموزشي است پس ما اگر ترجمه مي كنيم بايد مراقب باشيم و درست و به نحوي ترجمه كنيم كه طرف بفهمد.
كافي نيست كه ما واژه هاي دقيق وارد كرده باشيم. دقيق معادل آنها را به فارسي داده باشيم، بلكه لازم است كه اين را فارسي كرده باشيم و به زبان اين بچه درآورده باشيم. كتاب هاي بسيار خوبي هست كه ترجمه شده اند، ولي طوري ترجمه شده اند كه نشود فهميد. اين يك عيب است. پس اين بايد رعايت بشود. نكته ديگري كه بسيار مهم است اين كه ما اين كتاب ها را داشتيم، اگر اين كتاب ها معرفي و شناسانده نشده اند، اگر اين كتاب ها بايد در اختيار آموزش گيرنده قرار مي گرفته و قرار نگرفته اند سعي ما باطل شده كه الان اين مسئله از معضلات مهم عرضه كتاب و كتابخواني است. كتاب هاي خوبي ترجمه مي شوند ولي كسي اينها را نمي شناسد. برويم ببينيم در چندتا مدرسه هاي ما كتاب هاي سرگرمي هاي رياضي، سرگرمي هاي فيزيك، سرگرمي هاي شيمي، سرگرمي هاي هندسه، سرگرمي هاي زيست شناسي كه كتاب هاي خوبي هم هستند، وجود دارد؟!
من مطمئنم كه حتي در يك دهم از مدرسه هاي ما اين كتاب ها وجود ندارند و من مطمئنم كه حتي يك دهم از معلمان ما هم اين كتاب ها را نمي شناسند.
نكته ديگر اين است كه متأسفانه دبيران ما، معلمان ما به علت گرفتاري هايي كه دارند و به علت اين كه پيگيري نمي شود از اين ها، خواسته نمي شود. براي اين ها كلاس هاي بازآموزي و امتحان هاي لازم ترتيب داده نمي شود، اينها حتي از دانش آموزي كه كتاب هاي غيردرسي مي خواند، خيلي خوششان نمي آيد. براي اين كه اينها سؤال هايي مي كنند از معلم كه معلم متأ سفانه اينها را نمي داند و نمي خواهد بگويد كه نمي دانم. بلد هم نيست كه بگويد كه برو از فلان كتاب ببين. به او مي گويد: بچه! اينها چيه كه تو مي خوني؟ برو درس ات را بخوان و با اين كه ازش خواسته نمي شود، براي اين كه اين جزء شرط معلمي اش قرار نمي گيرد. اين يك طرف قضيه است. طرف ديگر قضيه، شما بياييد اين تلويزيون را بررسي كنيم، ببينيم در اين رسانه چند درصد كتاب هاي كمك آموزشي واقعي معرفي و چند درصد درباره اين گونه كتاب ها صحبت مي كنند و برنامه دارند. چند درصد اين برنامه ها به گونه اي طراحي شده اند كه بچه ها را تشويق كنند تا بروند سراغ اين جور چيزها؟!
اگر در اين مسئله اندكي تعمق كنيد، متأسفانه، جواب خيلي نااميد كننده اي خواهيد گرفت. يكي از كارهاي ديگري هم كه بايد روي آن فكر و برنامه ريزي شود، اين است كه تا جامعه ما ضرورت كتاب هاي كمك آموزشي و ماهيت كتاب هاي كمك آموزشي درست را ياد نگيرد و اينها را تشويق نكند و براي اينها جايزه هاي معيني قرار ندهد (در كنار اين جايزه هاي كتاب و فلان كه هست، چيز خاصي براي اين نگذارد)، اين مسئله به قدر كافي راه نخواهد افتاد. براي كتاب خيلي پول خرج مي شود ولي آن چيز اصلي كه پايه آموزش و فرهنگ مي تواند روي آن قرار بگيرد، هنوز انجام نشده است.
نسرين حكمي: وقتي صحبت از آموزش و پرورش مي شود، خيلي از عوامل و مشكلات برمي گردد به ساختار شيوه تدريس، ساختار اصلي استخدام معلم، ساختار اصلي شكل گيري يك كتابخانه در يك مدرسه يا حتي كنار هم قرار گرفتن كادرهاي اداري.
چون وقتي از بالا برنامه ريزي به گونه اي است كه به معلم مي گويند شما برو سر كلاس درس ات را بده، نتيجه آن مي شود كه عموم معلمان، نه انگيزه اي و نه علاقه اي براي يك كار اضافه بر برنامه نخواهند داشت.
به هر حال من معتقدم كه ابتدا بايد يك انقلاب واقعي در سيستم آموزشي ما صورت بگيرد و سپس به مسائل جانبي آن بپردازيم. به تعبير دقيق تر اگر ما جانبي ها را حل كنيم، ولي به ساختار اصلي دست نزنيم خوب بالاخره مي شود يك تير چوبي كه يك روزي فروپاشي اش را شاهد خواهيم بود، هر چقدر هم كه خودمان را گول بزنيم و بگوييم كه نه ان شاءالله دروغ است، نه اين جوري نيست. آمار بدهيم كه ۶۴ درصد از دختران در كنكور قبول شدند! شايد اين به نظر يك موفقيت است ولي يك عيب است.اول: چرا ۶۴ درصد دختر قبول مي شود و پسر قبول نمي شود، يعني چرا اين تعادل به هم مي خورد؟
دوم: اين ۶۴ درصد دختر كه وارد دانشگاه شدند فردا، منظور پس از فارغ التحصيلي شان نيست بلكه منظور پايان مهرماه همين امسال است، همين انگيزه كه وادارشان كرد بروند دانشگاه را خواهند داشت؟
چند درصد از اين افراد ترك تحصيل مي كنند. چند درصدشان تا مقطع كارشناسي مي روند و پايان پروژه ها رهايش مي كنند.
شايد آموزش و پرورش مطرح كند كه كنكور به ما مربوط نيست، دانشگاه به ما مربوط نيست، ولي ما در واقع پايه ريزي كرديم كه اين بچه ها بروند داخل جامعه، فقط هم كنكور نه! حرفه آموزي آموزش و پرورش.
فرض كنيد اين بچه ها كتاب حرفه وفن دارند. مي توان كتاب بسيار جذاب كمك آموزشي در كنار حرفه وفن براي بچه ها داشت كه بچه ها را واقعا به عمل وادار كند. حالا نسل من كه خيلي قديم تر درس خوانديم مثلا براي زيست شناسي و يا گياه شناسي معلم ها انگيزه داشتند كه به ما بگويند از باغچه خانه تان برگ ها را بكنيد، خشك كنيد، بعد بياوريد اينجا آلبوم بكنيد، ما ببينيم مثلا برگ دندانه دار، برگ كنگره اي و غيره چه فرقي با هم دارد؟
اينها اطلاع شخصي شان بوده، يعني شايد آموزش و پرورش هم از آنها نخواسته بود. در حالي كه الان با وجود كامپيوتر، اينترنت و انواع ابزار تكنولوژيك، امكانات فراوان تري ايجاد شده است.
در حال حاضر بچه ها كار كردن با تلفن همراه را خيلي زودتر از پدر و مادرها ياد مي گيرند، اصلا بدون هيچ كتاب كمك آموزشي، ما مي زنيم توي سر و كله خودمان تا يك بروشور تلفن همراه را بخوانيم، در حالي كه همين تلفن همراه را بدهيد دست بچه ها، ببينيد به سرعت برايتان راه استفاده از امكانات مختلف آن را پيدا مي كنند. به نظر من با اين بچه ها و اين امكانات نمي توان با اين سيستم آموزشي كه هست كار كرد. سيستم آموزشي مان را اگر حل كرديم، كمك آموزشي مان، زندگي كاربري مان، عملي مان، خيلي از جريانات حل مي شود. به نظر من وقتي پاي آموزش و پرورش به ميان مي آيد سنگين ترين مسئوليت ها متوجه آموزش و پرورش است.
* چند سالي است كه آموزش و پرورش سعي كرده به افراد (دانش آموز، مدير، معلم) شناخت جزيي از كتاب هاي موجود بدهد، اين هم بدين صورت نيست كه كتاب ها را خودشان توليد كنند.
كتاب ها را ناشران ديگر برحسب سلايق خودشان توليد مي كنند و دو نسخه از آن را مي فرستند به دفتر انتشارات كمك آموزشي و آنها هم يك سري كارشناس دارند كه كتابها را ارزيابي و در صورت مفيد تشخيص دادن چكيده نويسي مي كنند، بعد مجموعه اش مي شود كتابنامه هايي كه مي فرستند به مدارس راهنمايي و دبيرستان ها و مي دهند به معلم ها. خود اين كار چقدر مي تواند در گسترش فرهنگ كتابخواني و شناخت آثار، مفيد و تأثيرگذار باشد؟
- صدري افشار: در اصل كار بسيار خوبي است اما راه درست اش اين است كه اينها به يك مؤسسه آموزشي معرفي بشوند. اين مؤسسه آموزشي اينها را بررسي بكند و اگر مفيد تشخيص داد، معرفي كند و اين معرفي هم شنيده بشود. فرض بفرماييد كه اين را صرفا بخشنامه كردند براي مدرسه ها ولي اگر مدرسه ها حتي به خودشان زحمت ندادند كه اين را پيگيري بكنند و از مدير مدرسه يا از مسئول اين كار بازخواست نشد و پيگيري نشد، نتيجه باز بي ثمر مي شود. در مجموع من مي بينم در همين انتشارات مدرسه در كنار كتابهاي بسيار پرحجم بي فايده، كتاب هاي مفيد هم هست و كتاب هاي مفيد نسبتا زياد است. يكي از كارهاي خوبي كه اينها كرده اند مثلا اين فرهنگ مدرسه بود كه درآوردندو يك عده مفهوم هاي علمي را بصورت مناسبي دادند اهل فن مطالعه كردند و اين فرهنگ الان در آمده است. ما ببينيم در چند تا از مدرسه ها اين فرهنگ مدرسه هست.ما ببينيم با اين گسترش آموزش و پرورش تيراژ اين كتاب چقدر بوده است؟
ما ببينيم اين را چند دفعه چاپ كرده اند. چند دفعه اين را ويرايش كرده اند. كه نوسازي بشود و بهتر بشود. اين مسئله به صورت موردي بايد بررسي و نتايج آن ارزيابي و تفسير شود.
در همين انتشارات مدرسه راجع به دانشنامه هندسه، دانشنامه حساب، شرح حال بعضي بزرگان، كتاب هاي خوبي چاپ شده است. ولي بايد بدانيم كه چاپ كردن يك طرفه قضيه است و رسانيدن به دست خواننده ، طرف ديگرش است، اصل مهم اين است كه اين كار بررسي بشود.
اين زحمت يك جايي جواب بدهد.چاه حاجي ميرزا آقاسي نباشد كه اگر آب ندارد، نان داشته باشد. اين فايده ندارد. چاه براي اين است كه آب دهد نه نان.
|
|
|
نگاه امروز
خروج از تصدي گري
از هفته آينده و همزمان با آغاز هفته كتاب، بخشهاي مختلف آموزش و پرورش نيز در بزرگداشت اين هفته برنامه هاي مختلفي را تدارك مي بينند.
بخشي از اين برنامه ها، كه هرساله تكرار مي شود و البته دردي هم از مشكلات نشر و كتاب درمان نمي كند، به سياق سالهاي قبل تكرار خواهند شد و نقد و انتقادات اهالي نشر و كارشناسان دربي ثمر بودن اين گونه برنامه ها نيز نخواهد توانست دست اندر كاران را به دست شستن از اجراي دوباره و چند باره آنها وادارد.
اما بخشي از اين برنامه ها به دليل آن كه در صورت برگزاري و اجراي صحيح، مي توانند بر صنعت نشر كشور تأثير گذار باشند، طبيعي است كه با حساسيت هاي ويژه اين گروه از اهل فرهنگ روبرو شوند و همين حساسيتها و واكنشهاي اهالي نشر و فرهنگ سبب شده است كه هرساله به صورت محسوس و غير محسوس تغيرات مثبت و موثري در اين زمينه ها صورت بگيرد.
از جمله اين برنامه ها يكي خريد كتاب از ناشران است كه از سوي يكي دو موسسه وابسته به آموزش و پرورش انجام مي شود و ديگري برگزاري جشنواره كتابهاي آموزشي و كمك آموزشي است. باتوجه به بحرانهايي كه هرساله گريبانگير نشر كشور مي شود (آخرين آنها بحران نبود كاغذ كه از اواخر سال گذشته شروع و هنوز پس لرزه هاي آن دامن گير نشر كشور است) خريد كتاب آموزش و پرورش كه رقمي نزديك به ۳ تا ۵ ميليارد تومان را شامل مي شود مي تواند همانند خريد كتاب وزارت ارشاد كه آن هم رقمي در همين حدود است، بر بحران نشر كشور مسكني باشد و كمبود نقدينگي آن را تا حدودي جبران كند. اعتراضات ناشران در باره انتشار شفاف تعداد عناوين و نيز مقدار كتابهاي خريداري شده از سوي اين موسسات از ناشران خصوصي در چند سال گذشته سبب شده است دست اندر كاران اين كار به سمت شفاف سازي حركت كنند و اميد مي رود كه در سال جاري اسامي تمامي ناشراني كه به نوعي از آنها كتاب خريداري مي شود، در يك مجموعه منتشر شود تا فرصت نقد و بررسي اين كار بيشتر و بيشتر فراهم شود. برگزاري جشنواره كتابهاي كمك آموزشي نيز حركت موثر ديگري است كه توانسته در چند سال اخير روندي رو به رشد را تجربه كند. هدف اصلي دست اندركاران اين جشنواره كه برنامه ها و سمينارهاي آن از دل مباحثات و تاملاتي مستمر و سالانه در يك نهاد پژوهشي _ كاربردي سر بر مي كشد، به دست دادن معيارهايي به ناشران و مولفان خصوصي و دولتي براي تدوين كتاب هاي مناسب براي دانش آموزان مقاطع مختلف از دبستان تا دبيرستان است.
حسن اين گونه برنامه ريزي ها، ايجاد تعامل مثبت و موثر و اخذ نقدهاي سازنده از سوي برخي از ناشران شناخته شده كشور بوده است كه در نهايت سبب شده تا مجموعه حاضر حركتي بالنده و روبه رشد را در پيش بگيرد.همه ما مي دانيم كه اگر بخواهد تحولي جدي در عرصه كتاب و كتابخواني صورت بگيرد، تاثيرگذارترين و پايدارترين بستر، همان آموزش و پرورش و نزديك به ۱۷ ميليون دانش آموز مشغول تحصيل در آن است.
ميدان دادن به بخش خصوصي، چه مولفان و چه ناشران در تاليف و تدوين كتاب هاي آموزشي و درسي مي تواند بستري مناسب براي رشد كتاب و كتابخواني در جامعه ايجاد كند.
ناشران كشور، به خصوص عرصه نشر خصوصي اين توان و قابليت را دارند كه در كارهايي از اين دست، به شكلي فعال مشاركت كنند، اگر مجموعه آموزش و پرورش آنها را به ياري بگيرند و مشاركتشان دهند كه اميد مي رود چنين باشد.
|
|
|